ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی معروف به ابنخلدون فیلسوف، تاریخدان و معرفتشناس برجسته جهان اسلام است که در تونس، شهر فاس در دانشگاه قرویین تدریس میکرد.
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی | |
---|---|
نام کامل | ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 732 ق، ۷۱۰ ش، ۱۳۳۲ م |
روز تولد | ماه رمضان |
محل تولد | تونس |
سال درگذشت | 808 ق، ۷۸۴ ش، ۱۴۰۶ م |
روز درگذشت | ماه رمضان |
دین | اسلام |
آثار | لعبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر |
زندگینامه
ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی در سال ۷۳۲ هجری قمری/ ۱۳۳۲ میلادی در تونس متولد شد. خانوادهٔ او از اعراب جنوبی عربستان بودند که پس از پیروزی مسلمانان بر مردم اسپانیا وارد این شهر شدند و تا زمانی که بین آنها و مسیحیان اختلافی پیش آمد در این شهر بودند و پس از آن به سمت تونس حرکت کردند و در آنجا ساکن شدند.
در دوران کودکی ابنخلدون، بزرگان دینی که از اسپانیا به تونس سفر میکردند در خانهٔ آنها توقف میکردند و همین امر باعث شد ابنخلدون از کودکی و به وسیلهٔ این افراد قرآن، فقه، تصوف، اخلاق، کلام، مردمشناسی، جامعهشناسی، نجوم، اقتصاد، تاریخ، هندسه، جبر، حساب، لغت، فلاحت، طلسمات، شعر، آداب و تعلیم، منطق، ریاضی، فلسفه، سیاست، منشیگری و کارهای مربوط به حکومت را بیاموزد.
ابنخلدون کتاب العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر را نوشت. این کتاب مقدمهای بسیار معروف دارد و در آن به خوبی میتوان دانش و چند بُعدی بودن ابنخلدون را مشاهده کرد.
او به رویکرد انتقادی و تحلیلی بسیار اهمیت میداد، نکتهای که مورخان پیش از وی در نظر نمیگرفتند. او در مقدمهٔ خود گفتههایش را به طرق مختلف اثبات کرده و گاهی منابعی که استفاده کرده را نیز مورد انتقاد قرار دادهاست.
ابنخلدون علم عمران را بنیان نهاد. علمی که ما امروزه به آن جامعهشناسی میگوییم و برای شناخت و بررسی اخبار تاریخی مورد استفاده قرار میگیرد و در واقع علم اصول تاریخ است ابنخلدون در سال ۸۰۸ هجری قمری/ ۱۴۰۶ میلادی در سن ۷۳ سالگی در قاهره فوت کرد.
ابنخلدون از کودکی، قرآن، فقه، تصوف، اخلاق، کلام، مردمشناسی، جامعهشناسی، نجوم، اقتصاد، تاریخ، هندسه، جبر، حساب، لغت، فلاحت، طلسمات، شعر، آداب و تعلیم، منطق، ریاضی، فلسفه ماوراء طبیعی و سیاست را آموخت. وی همچنین منشیگری و کارهای مربوط به حکومت رانیزآموخت.
محمد بن ابراهیم آبلی، یکی از بزرگان عصر خود بود که ابنخلدون حدود ۵ سال نزد او به تحصیل پرداخت. آبیلی فردی بود که ابنخلدون را با آثار ابنرشد، ابنسینا و آثار جدید فلسفی قلمرو اسلامی آشنا ساخت. اولین اثر او مربوط به سال ۱۳۵۱ م است و اندیشههای فلسفی وی در روششناسی این اثر به خوبی مشخص شدهاست.[۱]
او کتابی با عنوان «العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» نوشته که یک مقدمه دارد و این مقدمه مربوط به کتابهای تاریخیاش است؛ چند بعدی بودن و عمق دانش ابنخلدون در این مقدمه مشخص میشود. او فعالیتهای سیاسی خودش را از دربار حاکم مرینی، ابوعنیان شروع کرد و در ۱۳۵۷ م به جرم توطئه علیه حاکم ابوعنیان دستگیر و زندانی شد.
مدتی بعد ابنخلدون در توطئهای که پسر عموی ابوعنیان ترتیب دادهبود شرکت کرد؛ اما موفق نشد مقام درخوری کسب کند. وی در سال ۱۳۶۲ م به قرناطه رفت. چرا که از اوضاع فرهنگی بهتری برخوردار بود؛ اما متأسفانه در این شهر تحت فشار مسیحیان شمال قرار گرفت.
در این زمان لسانالدین بن خطیب که وزیرِ حاکم شهر بود، نظرش به ابنخلدون جلب شد و مورخان این وزیر را علت موفقیت ابنخلدون میدانند. در سال ۱۳۶۴ م بود که نزد پادشاهان کاستیل و لئون رفت تا دوستی مابین حکمرانان اسپانیا و قرناطه را ایجاد کند.
ابنخلدون در این زمان از نفوذ خود و عقاید سیاسیاش استفاده کرد و اندرزهایی به پادشاه جوان داد؛ ابنخطیب که از این کار به خشم آمدهبود، ابنخلدون را مجبور ساخت قرناطه را ترک کند.
ابنخلدون در سال ۱۳۶۵ م نزد شاهزاده ابوعبدالله، دوست حفصی خود رفت و در طول یک سالی که او حکومت را در دست داشت سعی کرد حکومت دوست خود را استوار کند و پایداری بخشد؛ اما رفتارهای نسنجیده و نامعقول ابوعبدالله و حاکمان شهرهای اطراف، از جمله کنستانتین و تلمسن باعث شد فعالیتهای ابنخلدون تماماً بیاثر جلوه کند.
ابنخلدون بیشتر عمر خود را در باسکره در حال آموزش و پژوهش گذراند. وی در سال (۱۳۷۳–۱۳۷۵ م) بود که کتابی در مورد تصوف نوشت، او پیشنهاد و درخواست حاکمان را مبنی بر ایجاد صلح میان چادرنشینها، قبایل و سرزمینهای مختلف را رد میکرد و ترجیح میداد به آموزش بپردازد.
وی در سال ۱۳۷۴ م به کوشک ابنسلامه رفت و به مدت ۴ سال در آنجا زندگی کرد.
ابنخلدون باقی مانده عمرش را نیز صرف کارهای سیاسی در اسپانیا کرد؛ و این چنین به بسیاری از سندها و مدارک رسمی دسترسی پیدا کرد. او در ۸۰۸ ه.ق/ ۱۴۰۶ م در سن ۷۳ سالگی در قاهره فوت کرد. رحیم لو، [۲]
خاورشناسان و دیدگاه آنها به ابنخلدون
خاورشناسان، ابنخلدون را بنیانگذار جامعهشناسی میدانند. اندیشهٔ او بدون هیچ تغییری حدود ۵ قرن اندیشهٔ جامعهشناسی بود.
براساس منابع، آگوست کنت و ویکو از نظریات او استفاده کردهاند و در مطالب خود به مطالب او استناد کردهاند. افرادی مثل سوربون و گوستاو لوبون نیز به دزدی آثار ابنخلدون و نظریههای او متهم شدند.
در میان خاورشناسان نیز گروه دیگری به اهمیت ابنخلدون و شخصیت برجستهٔ وی پی بردند و تلاش کردند آرای او را با نام خود به ثبت رسانند.
تعدادی از خاورشناسان، ابنخلدون را مسلمانِ شرقی میدانند که ذهن و روح غربی دارد و علت آن خلق ذهنی است، برای فهم اصالت غربی نظریات آنها ابنخلدون را پرچمدار ماتریالیسم تاریخی مارکس میدانند و همواره تلاش کردند براساس ۳ محور اصلی به خلق وجود ذهنی ابنخلدون بپردازند و میگویند او برای نوشتن مقدمهٔ خود از منابع یهودی، مسیحی و غیر اسلامی استفاده کرده و همواره تلاش میکنند از رابطهٔ او با اعراب و مسلمانان هیچ نگویند و او را فردی اروپایی جلوه دهند.
خاورشناسان وجود ذهنی ابنخلدون را براساس ۳ دیدگاه بیان کردند؛ ابنخلدون سکولار، ابنخلدون غیر اسلامی و ابنخلدون اروپایی. این امر نشان میدهد که این ۳ دیدگاه برای شناخت شیوه، روش، غیت و ارائهٔ پیشفرضهاست و برای افرادی که قصد دارند از این دانش قرون وسطایی استفاده کنند و بهره ببرند. دانش و مطالب او منبع بزرگی محسوب میشود که تاریخ نهصد سالهٔ تمدن اسلامی را در خود جای داده و وسیلهای است برای خاورشناسان تا به آن صورت که میخواهند از آن بهره برند[۳].
معرفت شناختی ابنخلدون
ابنخلدون در مقدمهٔ کتاب خود، تلاش کرد این مسائل را بیان کند:
درصدد یافتن پاسخ برخی از سوالات و مسائل عصر: مطالعهٔ ابنخلدون برای کشف علتهایی بود که باعث ظهور یا سقوط حکومتها میشد. او سعی داشت عواملی که در این تغییرات اثرگذار است را بشناسد.
واقعگرایی انسانشناسی: ابنخلدون در آغاز سعی میکند آنچه از حوادث و رویدادها را کشف کرده، به خصلتهای مشترک انسان و غریزه او نیز نسبت دهد. او معتقد است انسان موجودی اجتماعی، طبیعی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است.
واقعگرایی جامعهشناسی: ابنخلدون درصدد بود وجود اجتماعی و تاریخی تمدن ۵۰۰ سالهٔ عربی را درک کند و از دید جامعهشناسانه، گزارشهای تاریخی را با تجربهٔ فلسفی ترکیب کند.
واقعگرایی روانشناختی: کتاب مقدمه از تحلیلهای جامعهشناسی با ویژگی روانشناختی بسیار بهره بردهاست. ابنخلدون براساس موضوع پژوهشی که داشته از روانشناسیهای مختلف بهره بردهاست. مثلاً: روانشناسی سیاسی، اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی.
رویکرد انتقادی: مستنداتِ نقدهای او به این صورت است: ارجاع به نقشههای جغرافیایی برای ادعاهای مختلف، ارجاع به تجربههای شخصی، ارجاع به شعر، نامههای موجود برای حل اختلافات مربوط به نسب، بعید شمردن برخی رفتارها، بحث بر سر معتبر بودن برخی منابع، ارجاع دادن جعل شدههای مدعیان به دسیسهها و توطئهها.
رویکرد تحلیل و تبینی: ابنخلدون یکی از مشکلات و فقدانهای تاریخنگاری را عدم توجه به رابطهٔ علت و معلولی میداند. موارد دیگری نیز مثل: اعتقاد به علت، تلاش برای شناخت جوامع، تلاش برای کشف قانون و روابط، توجه به جنبهٔ پویشی اجتماع، تجربهٔ ملموس به وقایع و تصور آنها، بهرهگیری از استدلال، نتیجهگیری براساس قواعدی خاص و کلی، رعایت بیطرفی، اعتقاد به چند لایه بودن پدیدهها و اعتقاد به اثرگذاری طبیعت بر انسان نیز دارای اهمیت است[۴].
ابنخلدون و تاریخ نگاری
ابنخلدون مقدمهای نوشته که در آن از جنبههای درونیِ تاریخ نیز استفاده کردهاست. این اثر تنها مربوط به منطقهای و تاریخ آن نیست بلکه به تاریخهای جهان و منطقهای که در قلمرو اسلام است نسبت دادهاست.
ابنخلدون متوجه شد که برای نوشتن تاریخ منطقه به علل و رویدادها نیاز دارد؛ اما برای شناخت ماهیت اینها، نیاز به شناخت درست از نادرست است و برای تشخیص درست از نادرست نیاز است ماهیت رویدادها درک شود.
ابنخلدون نگاهی انتقادی به تاریخ داشت؛ آنچه نویسندگان و مورخان پیش از او نداشتند. او روشی را ابداع کرد که بتوان با آن به هدف، روش، شیوه و موضوع تاریخ رسید.
تاریخ العبر کتابی است که در ۷ جلد نوشته شده و از یک مقدمه و ۳ بخش تشکیل شدهاست. مقدمهٔ این کتاب به تاریخ به صورت عمومی پرداختهاست و در سال ۱۳۷۷ م و به هنگام اقامت ابنخلدون در مصر نوشته شدهاست.
کتاب اول در مورد تاریخ عمومی جهان تا زمان ابنخلدون است. این کتاب در تونس در سال ۱۳۷۷–۱۳۸۲ م نوشته شده اما اضافات برآن در مصر نوشتهشدهاست. قسمت ۳ در مورد منطقهٔ غربی اسلامی است که آن هم در سالهای ۱۳۷۷–۱۳۸۲ م در تونس نوشته شد.
کتابهای ابنخلدون نوشته شدهبود تا فرهنگ و تاریخ جهان را نمایش دهد اما در واقع تاریخ معاصر غرب را نشان میدهد. او در واقع تاریخ جهان را به ۴ دوره تقسیم کرد که در هر دوره از آن یک گروه قدرت مییابد.
دورهٔ سوم متعلق به اسلام است و دورهای است که تازیان برمیخیزند. فرمانروایان مسیحی در سدهٔ چهاردهم تصمیم به مبارزه با آنها میگیرند؛ در واقع تا قرن چهاردهم این دورهٔ سوم به یک دورهٔ بسته تبدیل شدهبود و دورهٔ چهارم آغاز شدهبود[۵].
جامعهشناسی ابنخلدون
ابنخلدون طی تجربیاتی که از طریق پژوهش در رویدادهای تاریخ اسلام به دست آورده بود به علم عمران دست یافتهبود؛ که همان علم جامعهشناسی ما است.
در کتاب العبر و دیوان المبتداء و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر مقدمهٔ وی به خوبی این علم بیان شدهاست. عمران دانشی است که به وسیلهٔ آن اخبار تاریخی سنجیده میشود و به عبارتی علم اصول تاریخ است.
وی معتقد است تاریخ، علمی برای گزارش احوالات انسان و عمران معیاری برای تجزیه و تحلیل این احوالات است. از بیانات ابنخلدون مشخص میشود که او درصدد بیان و کشف رابطهٔ علت و معلولی بین پدیدههای انسانی و آنچه با شرایط سیاسی و اجتماعی پیش آمده بودهاست. ابنخلدون در مورد علم عمران و رابطهٔ آن با تاریخ میگوید:
قانون بازشناختن حق از باطل، دربارهٔ ممکن بودن و محال بودن اخبار چنان خواهد بود که به اجتماع بشری یا عمران درنگریم و این مسائل را از یکدیگر بازشناسیم.
ابنخلدون با استفاده از بیاناتی جامع و الهام از نظریات طبری، وجود مورخی بصیر به تاریخ، دانستن قواعد سیاست، طبایع موجودات، اختلاف ملتها و سرزمینها، اخلاق، عادات و رسوم را لازم میداند و میگوید این فرد باید اینها را با آنچه هست و نیست بسنجد، موافق و مخالف آنها را در نظر بگیرد و تحقیق کند.
نظر ابنخلدون این است که ۲ مورد انسانی است که در فروپاشی دولتها تأثیرگذار است؛ مورد اول: قومیت و مورد دوم: نخبگان است
ابنخلدون عاملی که باعث شروع حرکت علیه دولت میشود را قومهایی میداند که دست به خیزش میزنند تا نظام را برکنار کنند و نخبگان هم عامل موفقیت این عملیات میداند.[۶]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ شرفالدین، حسین (۱۳۸۸). «روششناسی ابن خلدون». پژوهش
- ↑ «ابن خلدون»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
- ↑ شهیدی پاک، محمدرضا (۱۳۸۹). «جامعهشناسی تاریخی ابن خلدون». کتاب ماه تاریخ و جغرافیا
- ↑ شرفالدین، روششناسی ابن خلدون، ۹۰–۷۸
- ↑ صدقی، ناصر (۱۳۸۸). «روششناسی ابن خلدون در مطالعات تاریخی». تاریخنگری و تاریخنگاری
- ↑ ربانی، تحلیلی بر اندیشههای سیاسی ابن خلدون، ۹۰.