تحریف قرآن از منظر فریقین (مقاله)

تحریف قرآن یکی از مهمترین مباحث علوم قرآنی است. این مساله بعنوان یکی از مبانی تفسیری شمرده شده و هر نوع تفسیری از قرآن مبتنی بر حل آن می‌باشد. در این مقاله به ابعاد مختلف این مساله از منظر فریقین پرداخته شده و ادله قائلین به تحریف مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.

1-دیدگاه فریقین در مساله تحریف قرآن

از جمله مبانی تفسیری فریقین مبحث تحریف ناپذیری قرآن کریم است. تبیین این امر مبتنی بر تحقیق در امور ذیل می‌باشد: 1-دیدگاه فریقین در مساله تحریف قرآن 2-دلائل تحریف ناپذیری قرآن 3-نقد و بررسی دلائل قائلین به تحریف قرآن

اصالت قرآن و تحریف ناپذیری آن از ضروریات دینی بوده و سیره نظری و عملی مسلمآنان و عالمان فریقین از گذشته تا کنون بر این امراستوار بوده است. هر چند در بین فریقین اقلیتی قائل به تحریف به نقیصه در قرآن بوده اما همیشه گفتارشان مورد اعتراض شدید مسلمآنان و عالمان دینی قرار گرفته است.

نکته مهمی که می‌تواند اختلاف بین این اقلیت و اکثریت را تا حد زیادی کاهش داده بلکه آن را بطور کلی رفع کند این است که هر دو گروه معتقدند که جمیع قرآن موجود - ما بین الدفتین - کلام الله بوده و در مقام عمل همه مسلمآنان خود را ملتزم بدان می‌دانند. از اینرو می‌توان ادعا نمود که اختلاف بین اقلیت و اکثریت در مساله تحریف قرآن فقط در مقام نظر و اندیشه بوده و فاقد ثمره عملی می‌باشد.

گفتار اعلام امامیه در عدم تحریف قرآن

در اینجا گفتار برخی از اعلام امامیه را که قائل به عدم تحریف قرآن هستند بعنوان نمونه بیان می‌کنیم:

شیخ صدوق

ایشان در "الاعتقادات فی دین الامامیه " می‌نویسد: امامیه معتقد است به اینکه قرآن موجود در بین مردم همان قرآنی است که بر پیامبر ص نازل گردید و تعداد سوره‌های قرآن نیز 114سوره می‌باشد و هر زیادتی که بیش از تعداد مذکور به امامیه نسبت داده شود افترا بر آنان خواهد بود [۱]

سید مرتضی

ایشان در کتاب " الموضح عن وجه إعجاز القرآن "- طبق نقل طبرسی در مجمع البیان - می‌فرماید-: قطعیت، صحت و سلامت قرآن موجود – از تحریف – همانند قطعیت و علم به وجود شهرها، حوادث مهم تاریخی، کتب مشهور و... می‌باشد. این امر معلول عوامل زیادی است که سبب حفظ قرآن از تحریف گردیده است نظیر اعجاز قرآن در اثبات رسالت و نیز مرجعیت قرآن برای مسلمآنان در زندگی فردی و اجتماعی و....که سبب عنایت ویژه مسلمآنان در ممارست بر حفظ قرآن می‌گردید. [۲] شیخ طبرسی در مجمع البیان در گفتاری دیگر از سید مرتضی نقل می‌کند که: قرآن موجود همان قرآنی است که در عصر پیامبر به همین گونه تالیف یافت و بر این امر دلائل متعددی اقامه شده است. [۳]

شیخ طوسی

ایشان در کتاب التبیان می‌نویسد: بحث زیادتی یا نقصان در قرآن از امور باطلی است که شایسته نیست پیرامون آن بحث شود؛ چون درنفی زیادتی قرآن اجماع اقامه شده است و در زمینه احتمال نقصان قرآن موجود نسبت به قرآن حقیقی باید گفت: ظاهراین است که از منظر همه مسلمآنان این احتمال نیز منفی است و شایسته تر آن است که این دیدگاه – قول به عدم احتمال نقصان در قرآن - به امامیه نسبت داده شود چنانکه بر این امر روایات نیز دلالت می‌کند. هر چند روایات زیادی از فریقین بر نقصان قرآن وارد شده است اما همه این روایات از اخبار احاد بوده و مفید علم نخواهد بود از اینرو شایسته است که از آنها اعراض گردد.[۴]

علامه حلی

ایشان در پاسخ به این سئوال که " آیا در کتاب خدا تحریفی صورت گرفته است یا خیر؟ " می‌فرماید: هیچ نوع تحریفی در قرآن صورت نگرفته است و این امر به تواتر ثابت شده است. و احتمال وجود تحریف در قرآن سبب بروز تزلزل و شبهه در معجزه پیامبر ص می‌گردد ا[۵]

طبرسی

ایشان در مجمع البیان می‌نویسد: سزاوار نیست در علم تفسیر بحث در احتمال زیادتی و نقیصه در قرآن مطرح گردد چون بر بطلان زیادتی قرآن اجماع اقامه شده است و نسبت به احتمال نقیصه در قرآن نیز گرچه روایاتی وارد شده است اما مذهب حق آن است که این امر مخالف با واقع است. [۶]

علامه طباطبائی

ایشان در کتاب القرآن فی الاسلام تحت عنوان:" القرآن مصون من التحریف "می‌نویسد: قرآن از تاریخ روشنی برخوردار است و قرائت آیات و سوره‌هایش در بین مردم تاکنون متداول بوده است و همه ما می‌دانیم که قرآن موجود همان قرآنی است که بصورت تدریجی بر پیامبر اکرم ص نازل گردید. ایشان در ادامه می‌فرماید: در اعتبار قرآن موجود حتی نیازی به اثبات تاریخی آن نیست بلکه در تحریف ناپذیری آن اعلام تحدی قرآن مبنی بر اینکه مخالفین اگر آن را کتابی از ناحیه غیر خداوند می‌دانند همانندش را بیاورند، کافی است. [۷]

آیت‌الله خوئی

ایشان در کتاب "البیان فی علوم القرآن "تحت عنوان: رأی المسلمین فی التحریف:می‌نویسد: معروف بین مسلمین عدم وقوع تحریف در قرآن بوده و همگی معتقدند به اینکه قرآن موجود همان قرآنی است که بر پیامبر ص نازل گردیده است و جمع زیادی از اعلام شیعه به این امر تصریح نموده‌اند. بنابر‌این قول به عدم تحریف قرآن را می‌توان از معتقدات پیروان مذهب امامیه دانست.. البیان فی تفسیر القرآن ص 200-201 ایشان در ادامه ضمن اشاره به خرافی و بی پآیه دانستن گفتار برخی از جهال در تحریف در قرآن می‌نویسد: تنها کسانی که قاقد اندیشه و تامل در مساله تحریف قرآن برخوردارهستند چنین گفتاری را مطرح کرده‌اند و انسان‌های عاقل و منصف به بطلان این دیدگاه اذعان دارند. [۸]

امام خمینی ره

ایشان نیز عنایت و توجه عمیق مسلمآنان به جمع و حفظ قرآن را دلیل بر بطلان ادعای تحریف قرآن دانسته و معتقد است نباید به چنین گفتار بی پآیه‌ای اعتماد نمود و اخبار تحریف نیز مشتمل بر ضعف‌های جدی بوده و اخبار صحیح در این زمینه هم دلالت بر تحریف اصل قرآن نداشته بلکه تنها بر این امر دلالت می‌کند که تفسیر و تاویل برخی از آیات بمرور زمان از منابع روائی حذف شده است. [۹] آیت‌الله سبحانی بعد از نقل گفتار امام می‌نویسد: اری عده‌ای کمی از اخباریین و حشویه منتسب به فریقین قائل به تحریف قرآن بوده که اقوالشان بدلیل اجماع امت بر مخالفت قطعی آنها با قرآن، فاقد ارزش بررسی می‌باشد. [۱۰]

اتهام تحریف قرآن به امامیه

برغم اجماع امامیه بر عدم تحریف قرآن برخی از عالمان اهل سنت، نسبت تحریف به علمای امامیه داده بلکه قول به تحریف قرآن را از موارد وفاق بین همه شیعیان می‌دانند. علامه سید جعفر مرتضی ضمن اظهارشگفتی خود از ادعای بی پآیه چنین عالمانی اینچنین ابراز می‌دارد: از جمله دلائلی که اینان را وادار به اظهارات سخیف وسست در زمینه نسبت تحریف قرآن به اعلام شیعه کرده است وجود برخی روایاتی است که درکتب روائی شیعیان وارد شده است در حالی که همه این روایات مورد بحث عالمان شیعی قرار گرفته و شبهات مربوط به آن پاسخ داده شده است از جمله آنکه برخی از این روایات در صدد تفسیر و تاویل آیات بوده است و در برخی دیگر واژه تحریف بمعنای دیگری – غیر از معنای مصطلح – بکار رفته است. [۱۱]

باید گفت در برابر اینان برخی از عالمان منصف و غیر متعصب اهل سنت دیدگاه افراطی گروه مذکور را بشدت انکار کرده و آن را بر خلاف واقعیت موجود می‌دانند. در اینجا گفتار آنان را بیان می‌کنیم:

گفتار برخی از عالمان اهل سنت در رد تهمت تحریف قرآن به شیعیان

ابوزهره

ایشان اظهار می‌دارد برادران شیعه ما نظیر سید مرتضی و...قول به تحریف قرآن را مستلزم تشکیک در معجزه پیامبر ص و انکار ضروری دین دانسته‌اند بنابر‌این انتساب قول به تحریف قرآن به همه شیعیان افترائی بیش نیست - [۱۲]

امام محمد غزالی

ایشان در رد اتهام قول به تحریف به شیعیان اظهار می‌دارد: در مجلسی که مخالفین شیعه در آن حضور داشتند ادعا شد که قرآن شیعه با قرآنهای موجود بین مسلمآنان متفاوت است از آنان خواستم اگر چنین است آن را بمن نشان دهید. چرا تا کنون کسی آن نسخه تحریف شده را مشاهده ننموده است؟ ادعای کذبی که در طی مدت طولانی به شیعیان نسبت داده شده و هیچگاه اثبات نشده است. [۱۳]

گفتار اعلام اهل سنت در عدم تحریف قرآن

هر چند اقلیتی در اهل سنت نظیر اقلیت در بین شیعیان، قائل به تحریف قرآن هستند اما قاطبه اهل سنت و اعلام آنان قائل به عدم تحریف قرآن می‌باشند چنانکه الوسی در "روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم " ادعای برخی در نسبت تحریف قرآن به اهل سنت را بشدت نفی کرده و در زمینه اجماع اهل سنت بر عدم تحریف قرآن اظهار می‌دارد: ...لأنهم‏ أجمعوا علی عدم وقوع النقص فیما تواتر قرآنا کما هو موجود بین الدفتین الیوم،[۱۴]

در اینجا گفتار برخی از اعلام اهل سنت را در عدم تحریف قرآن -که غالبا در کتب تفسیری شان ذکر گردیده است - بیان می‌کنیم:

ابن جریر طبری – قرن چهارم هجری -

ایشان در تفسیر جامع البیان فی تفسیر القرآن ذیل آیه:" إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‏ " می‌نویسد: بر اساس آیه مذکور قرآن بدلیل حفظ الهی از عروض هر نقص و زیادتی بران مصون بوده و بر اساس آیه نفی باطل در قرآن "لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ‏ "و الباطل شیطان قدرت ایجاد زیادت و نقیصه در قرآن رادارا نخواهد بود. [۱۵]

علی بن محمد ماوردی – قرن پنجم هجری -

ایشان در کتاب النکت و العیون ذیل آیه شریفه: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ با بیان سه وجه برای کلمه حفظ اظهار می‌دارد بنابر قول قتاده قرآن کریم از دسترسی شیطان به تحریف آن – ایجاد کمی و زیادتی در قرآن – بدور است. [۱۶]

ابوحیان محمد بن یوسف – قرن هشتم هجری –

ایشان نیزذیل آیه شریفه حفظ می‌نویسد: قرآن کریم بدلیل محافظت الهی در تمامی زمان‌ها از خطر تحریف مصون بوده و امکان عروض زیادت یا نقصان در آن از طریق شیاطین وجود ندارد. [۱۷]

سید محمد طنطاوی –معاصر -

ایشان در "التفسیر الوسیط للقرآن الکریم "ذیل آیه "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‏."می‌نویسد: قرآن به قدرت و شان عظیم الهی برقلب پیامبر ص نازل گردیده از اینرو به حفظ الهی از عروض هر نوع تحریفی مصونیت خواهد داشت. هیچکس را قدرت مقابله با قرآن نیست و تا استقرار کامل توحید در جهان همچنان محفوظ خواهدبود. [۱۸]

وهبه زحیلی – معاصر -

ایشان ذیل آیه: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ می‌نویسد: آیه مذکور با آیه نفی باطل "لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ [فصّلت: 42"]مضمون مشترک داشته و در صدد بیان این معناست که قرآن برخلاف کتب اسمانی دیگر مصون از هر نوع تحریفی خواهد بود. [۱۹]

دو نکته مهم:

نکته اول: نسخ تلاوت در کتب اهل سنت و ارتباط آن با تحریف قرآن هر چند از مبانی مسلم قاطبه اهل سنت، عدم تحریف قرآن بوده اما در کتب علوم قرآنی اهل سنت مباحثی در زمینه نسخ قرآن مطرح گردیده است که لازمه پذیرش آنها در برخی از صور قبول تحریف در قرآن کریم می‌باشد.

در اینجا بعنوان نمونه بخشی از گفتار سیوطی را در الاتقان -در مبحث نسخ- بیان می‌کنیم:

ایشان دربیان انواع نسخ می‌نویسد:

1-نسخ تلاوت و حکم 2-نسخ حکم بدون نسخ تلاوت 3-نسخ تلاوت بدون نسخ حکم ایشان در پاسخ این سئوال که فلسفه نسخ تلاوت بدون نسخ حکم- نوع سوم نسخ- چیست از قول صاحب الفنون نقل می‌کند که: غرض از نوع سوم نسخ آشکار شدن مقدار اطاعت پذیری و تسلیم انسان در برابر خداوند می‌باشد بدین معنا که وقتی انسان بمجرد ظن به محبوبیت عملی در نزد خداوند به سرعت در مقام انجام آن بر می‌آید – بدون اینکه نصی بران دلالت کند – میزان تسلیم او در مقابل خداوند معلوم می‌گردد نظیر اقدام ابراهیم ع در ذبح فرزند [۲۰] باید گفت لازمه پذیرش نسخ تلاوت و حکم و نیز نسخ تلاوت بدون حکم وقوع تحریف در قرآن می‌باشد. تفصیل این امر و نقد و بررسی گفتار سیوطی در ادامه مباحث خواهد بود.

باید گفت گرچه برخی از اعلام اهل سنت نظیر الوسی و سیوطی از قول به تحریف قرآن استیحاش داشته و غالبا شیعه را متهم به پذیرش تحریف قرآن می‌کنند اما گفتار آنان در زمینه نسخ تلاوت آیات و سور- که در توجیه روایات تحریف آن را بیان می‌کنند –مستلزم پذیرش تحریف می‌باشد چون - همانطور که تبیین شد - پذیرش نسخ تلاوت و ثبوت حکم‌نظیر آیه‌ای که در زمینه رجم شیخ و شیخه ادعا شده است مفهوی جز تحریف نخواهد داشت. تبیین این امر در مبحث پاسخ اهل سنت نسبت به وجود روایات تحریف در منابع روائی شان خواهد بود.

نکته دوم: تاملی درگفتار شیخ مفید

از گفتار شیخ مفید در کتاب "المسائل السرویه "استظهار می‌شود که- ایشان گرچه قرآن موجود را کلام و حجت الهی دانسته و التزام به آن را بر همگان لازم می‌داند اما از منظر او بین قرآن موجود با قرآنی که در نزد آخرینحجت الهی است تفاوت‌هائی وجود دارد.

تبیین گفتار شیخ مفید ره: ایشان در پاسخ این سئوال که: آیا قرآن موجود بین مسلمآنان همان قرآن نازل شده بر پیامبر ص بوده و نیز هماهنگ با قرآنی که علی ع به جمع آن اقدام فرمود می‌باشد یا خیر؟ می‌نویسد: شکی نیست که قرآن موجود کلام خدا بوده و مطلبی از کلام بشر در آن وجود ندارد. البته برخی از آیات نازل شده در نزد آخرینحجت الهی بوده و با حضورش در اختیار مردم قرار خواهد گرفت. لازم به ذکر است قرآن موجود توسط کسانی جمع اوری گردید که فاقد معرفت لازم به قرآن بودند ازاینرو با قرآنی که امیر المومنین به جمع آن اقدام نمود تفاوت دارد. چنانکه امام صادق ع فرمود هرگاه قرآن به همانگونه که نازل شده بود در اختیار مردم قرار می‌گرفت اسامی اهل بیت را در آن مشاهد می‌کردید. [۲۱]

نقد و بررسی:

باید گفت: به رغم گفتاری که از شیخ مفید ره در زمینه تفاوت قرآن با قرآنی که امام علی ع به جمع آن اقدام نمود ذکر شد ایشان و همه کسانی که قائل به چنین امری هستند خود را در مقام عمل ملتزم به قرآن موجود دانسته و همه آن را کلام الله می‌دانند. اینان معتقدند که ائمه علیهم‌السلام امر به قرائت قرآن موجود نموده و آن را حجت الهی بر مردم می‌دانستند.

در اینجا برخی از گفتار شیخ مفید را در این زمینه بیان می‌کنیم: ایشان تحت عنوان:" لزوم التقید بما بین الدفتین" می‌نویسد: اخبار صحیح از ناحیه ائمه ع مبنی بر لزوم قرائت قرآن موجود رسیده است تا آنگاه که حضرت قائم ع ظهور نموده و قرآن کامل و جامع را در اختیار مردم قرار دهد. از طرفی در عصر غیبت از قرائت قرآنی غیر از قرآن موجود نهی شده است بنابر‌این تعبد و تقید به قرآن موجود لازم است. المسائل السرویه ص 82-81 نتیجه آنکه اجماع و اتفاق اعلام امامیه بر عدم تحریف قرآن امر قطعی می‌باشد از طرفی ادعای برخی از آنان به وجود تحریف به نقصان در قرآن تنها در مقام اندیشه و نظر بوده و همگی آنان قرآن موجود را کلام الهی دانسته و خود را در مقام عمل ملتزم به آن می‌دانند.

2-دلائل تحریف ناپذیری قرآن

قبل از آنکه به تبیین دلائل تحریف ناپذیری قرآن بپردازیم ذکر دو نکته لازم است:

1- یکی از عوامل اساسی بروز شبهه تحریف قرآن در بین برخی از عالمان فریقین وجود اخبار و روایاتی است که در کتب معتبر روائی آنان وجود دارد. مفاد این اخبار نفی تحریف به زیاده و اثبات تحریف به نقیصه در قرآن موجود می‌باشدکه در این فصل به بررسی تفصیلی آن خواهیم پرداخت.

2- از جمله سئوالاتی که طرح و بررسی آن لازم است این است که آیا قول به تحریف قرآن مستلزم کفر خواهد بود یا خیر؟ اهمیت این نکته بدان جهت است که بسیاری از اعلام اهل سنت حتی برخی از اندیشمندان تقریبی آنان نظیر محمد ابوزهره، برخی از شخصیت‌های شیعی نظیر کلینی را بدلیل ذکر روایات تحریف در کتب روائی شان مورد تکفیر قرار داده‌اند.

در پاسخ سئوال مذکور باید گفت: قول به عدم تحریف هر چند از ضروریات بین همه مسلمانان می‌باشد اما نمی‌توان آن را از ضروریات دین شمرد چون ملاک ضروری بودن امری دردین آن است که اثباتش نیاز به دلیل نداشته باشد در حالی که قائلین به عدم تحریف قرآن در تحریف ناپذیری آن به دلائلی نظیر آیه حفظ و....استناد نموده‌اند. بنابر‌این نمی‌توان قائلین به تحریف قرآن را منکر ضروریات دینی تلقی نموده و با حربه تکفیر آنان را از زمره مسلمین خارج دانست. نکته مذکور از کتاب الاصول العامه للفقه المقارن استفاده شده است

بعد از بیان نکات مذکور می‌گوئیم: در اثبات تحریف ناپذیری قرآن به دلائلی استناد شده است که برخی از آنها به شرح ذیل می‌باشد:

1-دلیل عقلی: این دلیل به شکل‌های گوناگون قابل تقریراست که در اینجا به سه نوع آن اکتفا می‌شود: تقریر اول: تحریف قرآن مخالف حکمت الهی در امر آفرینش بشر خواهد بود.

تبیین: الف - هدف خداوند از خلقت بشر، هدایت و ایصال او بسوی کمال مطلق می‌باشد. ج – قرآن تنها کتاب جامع اسمانی است که جهت هدایت انسان‌ها و نیل او به غرض از خلقت – کمال مطلق – در اختیار بشر قرار گرفته است. ج - خاتمیت رسل با ارسال آخرینفرستاده الهی بمعنای آن است که بشر به مرحله ای از بلوغ فکری رسیده است که حتی بدون نبی و فرستاده الهی توان بهره‌گیری از قرآن کریم را داراست. مقدمات سه گانه مذکور، مستلزم مصونیت قرآن از تحریف خواهد بود چون هر نوع تحریف در قرآن اعتماد بشر را نسبت بدان سلب نموده و او را در رسیدن به مقصد اصلی اش – کمال مطلق – ناکام خواهد گذاشت. بدیهی است این امر بمعنای لغویت در خلقت بشر بوده که امری باطل و ضد حکمت الهی می‌باشد.

تقریر دوم: تحریف قرآن مستلزم عدم اتمام حجت الهی بر انسان‌ها می‌باشد: تبیین: شکی نیست که هدف الهی از نزول قرآن هدایت بشردر سیرتکاملی اش بسوی کمال مطلق می‌باشد. لازمه چنین امری اطمنیان بشر به جامعیت و نیز مصونیت قرآن از هر نوع تحریفی می‌باشد. چون امکان یا وقوع تحریف در قرآن مستلزم سلب اعتماد بشر از این کتاب اسمانی بوده در نتیجه حجت الهی بر او تمام نخواهد بود.

تقریر سوم: تحریف قرآن مستلزم عجز الهی در ایصال بشر به غرض از خلقت – نیل به کمال مطلق - می‌باشد: تبیین: شکی نیست که قرآن تنها سند مکتوب الهی و اطمینان بخش در نیل بشر به کمال مطلق می‌باشد. گرچه روایات معصومین علیهم‌السلام نقش مهمی درهدایت بشریت داشته اما بدلیل وقوع تحریفات گسترده در آنها و نیز بدلیل لزوم عرضه روایات به قرآن -جهت سنجش صحت وسقم انها- قابلیت اکتفا بشر به آنها را دارا نخواهد بود.

از طرفی مقتضای حکم قطعی عقل آن است که خداوند قدرت محافظت کتابش را از هر نوع تحریف داراست در نتیجه هر نوع تحریف قرآن بمعنای عجزخداوند در محافظت ازان خواهد بود که امری محال می‌باشد. بعبارت دیگر تحریف قرآن توسط بشر نوعی اعلام معارضه او با خداوند بوده و بمعنای غلبه اراده او بر اراده و قدرت الهی- در محافظت از کتابش - می‌باشد. بدیهی است چنین امری محال عقلی بوده و بشر- بدلیل مخلوق بودن - توان مقابله با اراده و قدرت مطلقه الهی را نخواهد داشت.

2-ضرورت وتواتر تاریخی: از ضروریات تاریخی است که قرآن موجود بین مسلمآنان همان قرآنی است که در عصر نزول بین صحابه موجود بوده و تحریفی نسبت به آن صورت نگرفته است. اتفاق قاطبه مسلمآنان از قرون گذشته تا کنون بر عدم تحریف قرآنی و نیز نسخه‌های مختلف قرآنی بجای مانده از ادوار گذشته بخوبی ضروری و تواترتاریخی این امر را اثبات می‌کند.


علامه طباطبائی

علامه طباطبائی در زمینه ضرورت و تواتر تاریخی قرآن می‌فرماید: از ضروریات تاریخ این معنا است که تقریبا در 14 قرن قبل پیامبری از نژاد عرب به نام محمد (ص) مبعوث به نبوت شد و دعوی نبوت کرد. امتی از عرب و غیر عرب به وی ایمان آوردند و نیز کتابی آورده که آن را به نام «قرآن» نامیده و به خدای سبحان نسبتش داده است و این قرآن متضمن معارف و کلیاتی از شریعت است که در طول حیاتش مردم را به آن شریعت دعوت می‌کرد.

و نیز از مسلمات تاریخ است که آن جناب با همین قرآن تحدی کرده و آن را معجزه نبوت خود خوانده، و نیز هیچ حرفی نیست در اینکه قرآن موجود در این عصر همان قرآنی است که او آورده و برای بیشتر مردم معاصر خودش قرائت کرده است. و مقصود ما از اینکه گفتیم این همان است تکرار ادعا نیست بلکه منظور این است که بطور مسلم این چنین نیست که آن کتاب به کلی از میان رفته باشد و کتاب دیگری نظیر آن و یا غیر آن به دست اشخاص دیگری تنظیم و به آن جناب نسبت داده شده و در میان مردم معروف شده باشد که این، آن قرآنی است که به محمد نازل شده است.

ایشان در ادامه می‌نویسد: همه اینها که گفتیم اموری است که احدی در آن تردید ندارد، مگر کسی که فهمش آسیب دیده باشد. حتی موافق و مخالف در مساله تحریف و عدم آن نیز در هیچ یک آنها احتمال خلاف نداده است. تنها چیزی که بعضی از مخالفین و موافقین احتمال داده‌اند این است که جملات مختصری و یا آیه‌ای در آن زیاد و یا از آن کم شده و یا جا بجا و یا تغییری در کلمات و یا اعراب آن رخ داده باشد و اما اصل کتاب الهی، به همان وضع و اسلوبی که در زمان رسول خدا (ص) بوده باقی مانده است، و به کلی از بین نرفته است. [۲۲]

مفاد گفتار علامه این است که به گواهی قطعی تاریخ، قرآن موجود همان قرآنی است که در عصر رسالت بر پیامبر ص نازل گردیده و تحریفی در آن صورت نگرفته است در حالی که چنین قطعیتی در کتب دیگر اسمانی ادعا نشده است.

علامه محمد تقی حکیم علامه محمد تقی حکیم در کتاب" الاصول العامه للفقه المقارن " دلیل نخست بر عدم تحریف قرآن را مهمترین دلیل عدم تحریف قرآن می‌داند. ایشان تواتر قرآن را از ادوار گذشته تا کنون امری قطعی دانسته و می‌نویسد: متواتربودن قرآن بدلیل وضوح، بی‌نیاز از بحث می‌باشد همانگونه که سید مرتضی بخوبی و زیبائی فرمود: علم به صحت نقل قرآن همانندعلم به شهرها و حوادث قطعی تاریخی است. این امر بدان جهت است که مسلمآنان و علمای اسلام به حفظ و قرائت قرآن مراقبت و ممارست زیادی داشتند بگونه‌ای که حتی در جزئیات کلمات از جهت اعراب و...دقت‌های زیادی داشتند. این امر سبب حفظ قرآن از تحریف گردید. [۲۳]

ایشان دلیل مذکور – تواتر قرآن – را جامع و کافی در اثبات عدم تحریف قرآن دانسته و استناد به آیاتی نظیر انا نحن نزلنا الذکر و... را – در اثبات عدم تحریف قرآن - بدلیل مناقشاتی که در آنها وجود دارد لازم نمی‌داند. [۲۴] ایشان استدلال به آیه ذکر و...را – در اثبات عدم تحریف قرآن - فقط در صورتی که پشتوانه آن را امضا و تایید اهل بیت ع در صحت استناد به قرآن موجود بدانیم تمام می‌داند. [۲۵]

نتیجه: باید گفت هر چند دلائل متعددی بر عدم تحریف قرآن کریم وجود دارد اما از جمله مهمترین این ادله ضرورت و تواتر تاریخی قرآن کریم می‌باشد. قطعیت این دلیل بحدی است که برغم تلاش مستمر مخالفین از ادوار گذشته نه تنها تا کنون همچنان متقن باقی مانده و مورد خدشه جدی قرار نگرفته است.

3-اعجاز و تحدی قرآن

تبیین

در آیات متعدد قرآن امده است که بشر از اوردن کتابی همانند قرآن عاجز است: قل لئن اجتمعت الإنس والجن علی أن یأتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا- اسراء: 88 حتی مفاد برخی از آیات اعلام عجز بشر از اوردن سوره‌ای همانند یکی از سوره‌های قرآن می‌باشد: وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَیٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ –بقره: 23 آیه دیگر: أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا " النساء: 82 مفاد آیات مذکور این است که جن و انس از معارضه با قرآن عاجز بوده و تدبر در آیات قرآنی مستلزم اعتراف به وحیاتی بودن قرآن و بشری نبودن آن خواهد بود. در نتیجه عجز بشر از اوردن کتاب یا سوره‌ای نظیر یکی از سور قرآنی مستلزم عجز او از تحریف قرآن خواهد بود.

علامه طباطبائی نیز در این زمینه می‌نویسد: ...قرآن کریم با اوصاف و خواصی که نوع آیاتش واجد آنهاست تحدی کرده یعنی بشر را از آوردن کتابی مشتمل بر آن اوصاف عاجز دانسته است و ما تمامی آیات آن را می‌بینیم که آن اوصاف را دارد بدون اینکه آیه‌ای از آن، آن اوصاف را از دست داده باشد. مثلا اگر به فصاحت و بلاغت تحدی نموده می‌بینیم که تمامی آیات همین قرآنی که در دست ماست آن نظم بدیع و عجیب را دارد و گفتار هیچ یک از فصحاء و بلغای عرب مانند آن نیست، و هیچ شعر و نثری که تاریخ از اساتید ادبیات عرب ضبط نموده و هیچ خطبه و یا رساله و یا محاوره ای از آنان چنان نظم و اسلوبی را ندارد و این نظم و اسلوب و این امتیازات در تمامی آیات قرآنی مشهود است و همه را می‌بینیم که در تکان دادن جسم و جان آدمی مثل همند.

ایشان در ادامه برخی از آیات را که بیانگر عجز بشر از اوردن همانند قرآن هستند بیان نموده و می‌نویسد: ...و نیز می‌بینیم که در آیه «أفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّه لَوَجَدُوا فِیه اخْتِلافاً کَثِیراً» به اختلاف نداشتن قرآن تحدی نموده و این خصوصیت در قرآن عصر ما نیز هست، هیچ ابهام و یا خللی در آیه‌ای دیده نمیشود مگر آنکه آیه‌ای دیگر آن را بر طرف می‌سازد، و هیچ تناقض و اختلافی که در به دو نظر تناقض و اختلاف باشد، پیش نمیآید، مگر آنکه آیاتی آن را دفع می‌سازد.

باز می‌بینیم که با معارف حقیقی و کلیات شرایع فطری و جزئیات فضائل عقلی که مبتکر آن است تحدی نموده، و عموم دانشمندان عالم را نه تنها اهل لغت و ادبیات را به آوردن مانند آن دعوت کرده و از آن جمله فرموده است: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِه وَلَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» و نیز فرموده: «إِنَّه لَقَوْلٌ فَصْلٌ وَما هُوَ بِالْهَزْلِ»

تبیین دیگر از اعجاز و تحدی قرآن:

بر اساس آیه شریفه: أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا " النساء: 82، هر گاه با تدبر و تعمق در قرآن موجود نگریسته شود شاهد وحدت، انسجام و هماهنگی بین آیات قرآن خواهیم بود بگونه‌ای که اگر قرآن از سنخ کلام بشر می‌بود امکان چنین هماهنگی و انسجامی در آن مشاهده نمی‌شد.

در تبیین نکته مذکور باید گفت: مضامین متعالی و حقائق گسترده معرفتی و تربیتی و بیان مسائل گوناگون به زیباترین شکل و هماهنگی در مجموعه آیات قرآنی راه تحریف گران را مسدود نموده است.

برغم آنکه در قرآن کریم از مسائل متنوعی سخن بمیان امده است اما این امر سبب بروز تناقض و تنافی بین آیات نگردیده و توحید بر سراسر آن حکفرماست [۲۶]

بر این اساس کثرتهای قرآن- مسائل گوناگونی که در قرآن ذکر شده است - به وحدت – توحید – منتهی می‌گردد. نکته مهم: باید گفت ظرفیت استدلال مذکور در تحریف ناپذیری قرآن محدود به عجز بشر از اوردن کتابی همانند قرآن یا سوره‌ای نظیران می‌باشد. بدیهی است نافی احتمال وجود تحریف در نقصان یا زیادتی یک یا چند آیه و نیز تغییرات جزئی و عجز بشر از تصرفاتی اینچنین در قرآن نمی‌باشد.

4- تمسک به آیات شریفه حفظ - حجر: 9 - و نفی باطل - حم السجدة: 42-

تبیین: جامع‌ترین وصف ذکر شده برای قرآن واژه "ذکر" است که در همه قرآن این معنا تجلی دارد بعبارت دیگر قرآن مظهر تجلی خداوند متعال است همانگونه که امام صادق ع فرمود: "والله لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه و لکنهم لا یبصرون " این معنا – ذکر و تجلی خدا در قرآن - سبب حفظ قرآن از تحریف گردیده است.

علامه طباطبائی در تبیین جایگاه وصف ذکر برای قرآن و نقش آن در تحریف ناپذیری این کتاب اسمانی می‌نویسد: از جامعترین اوصافی که برای خود قائل شده صفت یادآوری خداست و اینکه در راهنمایی به سوی خدا همیشه زنده است، و همه جا از اسمای حسنی و صفات علیای خدا اسم می‌برد، و سنت او را در صنع و ایجاد وصف می‌کند، و اوصاف ملائکه و کتب و رسل خدا را ذکر می‌نماید، شرایع و احکام خدا را وصف می‌کند، منتهی الیه و سرانجام امر خلقت یعنی معاد و برگشت به سوی خدا و جزئیات سعادت و شقاوت و آتش و بهشت را بیان می‌کند. و همه اینها ذکر و یاد خداست، و همانست که قرآن کریم به قول مطلق، خود را بدان نامیده است. [۲۷]

ایشان در ادامه با استناد به آیات حفظ و نفی باطل در تحریف ناپذیری قرآن می‌فرماید: چون از اسامی قرآن هیچ اسمی در دلالت بر آثار و شؤون قرآن به مثل اسم «ذکر» نیست، به همین جهت در آیاتی که راجع به حفظ قرآن از زوال و تحریف صحبت می‌کند آن را به نام ذکر یاد نموده، و از آن جمله می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أفَمَنْ یُلْقی فِی النَّارِ خَیْرٌ أَمْ مَنْ یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّه بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَإِنَّه لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَلا مِنْ خَلْفِه تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» که می‌فرماید: قرآن کریم از این جهت که ذکر است باطل بر آن غلبه نمی‌کند، نه روز نزولش و نه در زمان آینده، نه باطل در آن رخنه می‌کند و نه نسخ و تغییر و تحریفی که خاصیت ذکریتش را از بین ببرد.

و نیز در آیات مورد بحث ذکر را به طور مطلق بر قرآن کریم اطلاق نموده، و نیز به طور مطلق آن را محفوظ به حفظ خدای تعالی دانسته و فرموده: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَه لَحافِظُونَ» که از آن دو اطلاق این معنا استفاده می‌شود که گفتیم قرآن کریم از هر زیاده و نقصان و تغییر لفظی و یا ترتیبی که ذکر بودن آن را از بین ببرد محفوظ خواهد بود.[۲۸]

نتیجه آنکه ایشان استدلال به آیه "انا نحن نزلنا الذکر" را بر تحریف ناپذیری قرآن تمام دانسته و قول کسانی را که مرجع ضمیر در " وانا له لحافظون" را پیامبر ص می‌دانند سخیف و سست می‌داند. [۲۹]

آیت‌الله خوئی

آیت‌الله خوئی در استدلال بر آیه شریفه" انا نحن نزلنا الذکر "بر تحریف ناپذیری قرآن می‌فرماید: این آیه نیز بر حقظ قرآن از تحریف دلالت داشته و بیانگر آن است که هیچ قدرت جائری را یارای تحریف و تلاعب با قرآن نیست. [۳۰]

سید محمد حسین فضل الله

ایشان ذیل آیه لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ می‌نویسد: فقره " وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ" بیانگر اتقان و غلبه محتوای قرآن بر همه اندیشه‌ها می‌باشد و نیز بیانگر آن است که هیچکس را توان تحریف آن نخواهد بود چون قرآن حق خالص است و باطل نمی‌تواند دران نفوذ کند. [۳۱]

گفتار اعلام اهل سنت دردلالت آیه حفظ: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ... بر عدم تحریف در قرآن

آلوسی در روح المعانی

آلوسی در تبیین دلالت آیه مذکور - إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ - بر نفی تحریف قرآن می‌نویسد:

خداوند متعال در این آیه از مقام شامخ ربوبی اش نزول قرآن را بر پبامبر بیان نموده و مصونیت آن را از هر نوع تحریفی – زیاده یا نقصان و... - متعهد شده است بگونه‌ای که حتی اگر نقطه ای از آن تغییر یابد مورد اعتراض کودکان – که حافظ قرآن هستند - قرار خواهد گرفت. ایشان در تبیین بیشتر دلالت آیه برتحریف ناپذیری قرآن به گفتار برخی از عالمان اهل سنت نیز استناد می‌کند. [۳۲]

سید قطب در تفسیر فی ظلال القرآن

سید قطب ذیل آیه شریفه"انا نحن نزلنا الذکر" می‌نویسد: بر اساس آیه مذکور قرآن در همه زمان‌ها از گزند هر نوع تحریف و تبدیلی محفوظ بوده و راهنمای کسانی است که جویای حقیقت هستند.

ایشان در ادامه نسبت به تحریف ناپذیری قرآن از قرون گذشته تا کنون می‌نویسد:

مطالعه تاریخ قرون گذشته گواهی می‌دهد که وعده الهی در حفظ قرآن همچنان محقق شد ه است و نیز بیانگر آن است که در تمامی این دوران برغم حوادث سنگین و شرائط پیچیده ای که در جهان اسلام واقع شده است دشمنان اسلام هنوز نتوانسته‌اند کلمه ای از آن را تغییر دهند. [۳۳]

ایشان در ادامه به وقوع برخی از بحران‌ها و فتنه‌های اجتماعی در جوامع اسلامی که سبب پیدایش فرقه‌های گوناگونی گردید اشاره نموده و با اذعان به توانائی و اقدام عملی دشمنان در تحریف برخی روایات اظهار می‌دارد: اینان برغم تلاش گسترده شان در تحریف قرآن همچنان عاجز از این هدف شومشان بوده‌اند که این امرحاکی از اعجاز قرآن می‌باشد.

طبری در "جامع البیان فی تفسیر القرآن"

ابن جریر طبری ذیل آیه "وَ إِنَّهُ لَکِتابٌ عَزِیزٌ "می‌نویسد:

بر اساس آیه مذکور قرآن از هر نوع تحریفی که بخواهد توسط شیاطین جنی یا انسی در آن صورت بگیرد محفوظ است چون آنان عاجز از دسترسی به چنین هدفی هستند. جامع [۳۴]

نتیجه آنکه عالمان فریقین دلالت دو آیه حفظ و نفی باطل – انا نحن نزلنا الذکر و لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ -را برتحریف ناپذیری قرآن تمام می‌دانند.

5- روایاتی که دلالت بر عدم تحریف قرآن می‌کند:

تبیین

در منابع روائی فریقین روایاتی است که بر عدم تحریف قرآن دلالت می‌کند از قبیل اخبار عرض روایات به قرآن، حدیث ثقلین و نیز اخباری که مردم را در مواجهه با مشکلات و فتنه‌ها به قرآن ارجاع می‌دهد. علامه طباطبائی در اثبات عدم وقوع تحریف در قرآن به روایات استناد کرده ومی‌فرماید: ایشان در زمینه کیفیت دلالت احادیث مذکور بر عدم تحریف قرآن می‌فرماید: دلیل دیگر آن حدیث شریف ثقلین است که از طریق شیعه و سنی به حد تواتر نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللَّه و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا - به درستی که من در میان شما دو چیز گرانقدر باقی می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم، ما دام که به آن دو تمسک جویید هرگز گمراه نخواهید شد»، چون اگر بنا بود قرآن کریم دستخوش تحریف شود معنا نداشت آن جناب مردم را به کتابی دستخورده و تحریف شده ارجاع دهد و با این شدت تاکید بفرماید «تا ابد هر وقت به آن دو تمسک جویید گمراه نمیشوید».

و همچنین اخبار بسیاری که از طریق رسول خدا و ائمه اهل بیت (ع) رسیده، دستور داده‌اند اخبار و احادیثشان را به قرآن عرضه کنند، زیرا اگر کتاب الهی تحریف شده بود معنایی برای این گونه اخبار نبود [۳۵]

ایشان در دفع این احتمال که روایات مذکور –روایات عرض احادیث بر قرآن – مربوط به آیات الاحکام است و شامل آیات دیگر نمی‌شود می‌فرماید: و اینکه بعضی گفته‌اند «مقصود از این دستور تنها در اخبار فقهی است که باید عرضه به آیات احکام شود و ممکن است قبول کنیم که آیات احکام تحریف نشده، اما دلیل بر این نیست که اصل قرآن تحریف نشده باشد» صحیح نیست، زیرا دستور مذکور مطلق است و زیرنویسی ندارد که تنها اخبار فقهی را به قرآن عرضه کنید و اختصاص دادنش به اخبار فقهی تخصیص بدون مخصص است.

علاوه بر اینکه زبان اخبار عرضه به قرآن صریح و یا دست کم نزدیک به صریح است در اینکه دستور عرضه مزبور به منظور تشخیص راست از دروغ و حق از باطل است، و معلوم است که اگر در روایات دسیسه و دستبردی شده باشد تنها در اخبار مربوط به فقه و احکام نبوده بلکه اگر دشمن داعی به دسیسه در اخبار داشته داعیش در اخبار مربوط به اصول و معارف اعتقادی و قصص انبیاء و امم گذشته، و همچنین اوصاف مبدأ و معاد قویتر و بیشتر بوده است. و لذا می‌بینیم روایات اسرائیلی که یهود داخل در روایات ما کرده‌اند و همچنین نظائر آن غالبا در مسائل اعتقادی است نه فقهی. [۳۶]

ایشان در ادامه به روایات دیگری تمسک می‌کند که بیانگر سیره اهل بیت ع در تمسک به قرآن موجود و معیار قرار دادن آن در مواجهه با احادیث دیگر می‌باشد: دلیل دیگر عدم تحریف از نظر روایات، روایاتی است که در آنها امامان اهل بیت (ع) آیات کریمه قرآن را در هر باب موافق و هماهنگ با آنچه در قرآن موجود در عصر کنونی قرائت کرده‌اند، حتی در آن روایات، اخبار آحادی که می‌خواهند قرآن را تحریف شده معرفی کنند آیه را آن طور که در قرآن عصر کنونی است تلاوت کرده‌اند و این بهترین شاهد است بر اینکه مراد در بسیاری از آنها که دارد آیه فلان جور نازل شده است تفسیر بر حسب تنزیل و در مقابل بطن و تاویل استدلیل دیگر، روایاتی است که از امیرالمؤمنین و سائر ائمه معصومین (ع) وارد شده که قرآن موجود در دست مردم همان قرآنی است که از ناحیه خدا نازل شده، اگر‌چه غیر آن قرآنی است که علی (ع) آن را به خط خود تنظیم نموده است، و در زمان ابوبکر و همچنین در زمان عثمان که به تنظیم و کتابت قرآن پرداختند آن حضرت را مشارکت ندادند. و از همین باب است اینکه به شیعیان خود فرموده‌اند «اقرؤا کما قرء الناس - قرآن را همانطور که مردم می‌خوانند بخوانید» [۳۷]

ایشان در پایان استناد به روایات مذکور بر عدم تحریف قرآن می‌نویسد: پس مجموع این اخبار - هر چند که مضامین آنها با یکدیگر مختلف است - دلالت قطعی دارد بر اینکه قرآنی که امروز در دست مردم است همان قرآنی است که از ناحیه خدای تعالی بر خاتم انبیاء (ص) نازل شده است، بدون اینکه چیزی از اوصاف کریمه اش و آثار و برکاتش از بین رفته باشد.

نتیجه: دلائل قطعی بر عدم تحریف قرآن، حکم قطعی عقل، ضرورت و تواتر تاریخی، تحدی و اعجاز قرآن و نیز روایات متواتره نظیر حدیث ثقلین و احادیث عرض بر کتاب خواهد بود.

3-نقد و بررسی دلائل قائلین به تحریف قرآن

[۳۸]

دلیل اول : روایات تحریف در کتب معتبر فریقین

دلیل نخست قائلین به تحریف در نقیصه این است که روایات زیادی در منابع فریقین وجود دارد که دلالت بر نقصان یا تغییر بعضی کلمات و اعراب قرآن دارد

دراینجا برخی از این روایات را از منابع فریقین بیان می‌کنیم:

روایات تحریف در کتب اهل سنت:

در کتب معتبر اهل سنت مفاد بسیاری از روایات آن است که قرآن کریم مورد تحریف قرار گرفته است بگونه‌ای که آلوسی-متوفای1270- صاحب کتاب روح المعانی، از مفسران بنام أهل سنت اظهار می‌دارد روایات در تحریف قرآن قابل شمارش نیست. [۳۹]

گفتار الوسی در روح المعانی

آلوسی بعد از بیان اجماع اهل سنت بر عدم تحریف قرآن -....لأنهم‏ أجمعوا علی عدم وقوع النقص فیما تواتر قرآنا کما هو موجود بین الدفتین الیوم، -می‌نویسد: اری در زمان ابوبکر آیات غیر متواتر و نیز آیاتی که تلاوت آنها نسخ گردید از قرآن موجود حذف شد گرچه این کار – حذف آیات مذکور - بصورت رسمی در عهد عثمان انجام شد اما قبل از او بصورت غیر رسمی انجام گرفته بود. [۴۰] انگاه روایات زیادی را که بیانگر وقوع تحریف درقرآن می‌باشد نقل می‌کند. [۴۱]

طوائف روایات تحریف قرآن در منابع اهل سنت

در یک جمعبندی کلی می‌توان اخبار تحریف در منابع اهل سنت را به طوائفی تقسیم کرد: 1-روایاتی که مفادشان حذف بیشتر آیات قرآن می‌باشد:

عمر بن خطاب از قول پیامبر ص نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: قرآن مشتمل بر یک میلیون و بیست و هفت هزار حرف است. [۴۲] بدیهی است ادعای مذکور با قرآن موجود که تعداد حروفش بمراتب کمتر از عدد ذکر شده است تفاوت زیادی خواهد داشت.

2- روایاتی که مفادشان حذف بیشتر آیات سوره احزاب می‌باشد: ابی بن کعب می‌گوید: سوره احزاب معادل سوره بقره بود و در آن آیه رجم شیخ و شیخه وجود داشت که حذف گردیده است. [۴۳]

3- روایاتی که مفادشان حذف آیاتی از سوره توبه می‌باشد:

از حذیفه روایت شده که آیات سوره برائت - کنونی -یک چهارم سوره برائتی است که نازل شده است:... ما تقرأون ربعها - یعنی براءة [۴۴]

4- روایاتی که بیانگر حذف دو سوره از قرآن به نام‌های: ((خلع)) و ((حفد)) می‌باشد:

طبق روایات متعددی که از اهل سنت وارد شده است این دو سوره در بعضی قرآنها وجود داشته و عمر ابن خطاب پیش از رکوع آنها را می‌خوانده است. عن عمر بن الخطاب رضی الله عنه أنه قنت بهاتین السورتین (اللهم إنا نستعینک ونستغفرک ونثنی علیک الخیر نشکرک ولا نکفرک ونخلع ونترک من یفجرک اللهم إیاک نعبد ولک نصلی ونسجد وإلیک نسعی ونحفد نرجو رحمتک ونخشی عذابک إن عذابک بالکفار ملحق) وکان یحدث عن ابن عباس رضی الله عنهما عن عمر رضی الله عنه بهذا الحدیث ویحدث عن علی رضی الله عنه أنه قنت معرفه [۴۵]

5- روایاتی که بیانگر حذف سوره‌های فلق و ناس از قرآن می‌باشد:

در روایات اهل سنت به مواردی برمی خوریم که این دو سوره را تنها دو تعویذ و دعا برای جلوگیری از چشم زخم و آسیب دیگران به افراد می‌دانند. عبدالرحمن بن یزید از عبدالله –بن مسعود- نقل می‌کند که معوذتین را از مصاحفش حذف نموده و می‌گفت این دو از سور قرآن نیستند. [۴۶] ابی نیز می‌گفت معوذتین در مصحف ابن مسعود ثبت نشده است و پیامبر ص این‌دو را بعنوان تعویذ برای حسنین بکار می‌برد و هیچگاه دیده نشد که پیامبر ص آن را در نمازش قرائت کند. [۴۷]

6 -روایاتی که مفادشان نابود شدن برخی از آیات قرآن توسط بزغاله می‌باشد: از مطالب عجیبی که دربرخی از منابع روائی اهل سنت آمده است آن است که آیه‌ای از قرآن که درباره محرم شدن بزرگسالان از طریق شیرخوردن – بگونه خاصی که در روایت ذکر شده است - نازل شده بود از قرآن حذف گردیده است و دلیل حذف آن را این‌گونه بیان کرده‌اند که" عایشه آن آیه را روی کاغذ نوشته بودو زیر بالش خود نهاده بود که بزغاله ای آن را خورد و از بین برد":!!! [۴۸] گویا قرآن نازل شده تنها نزد وی بوده است و سایر نویسندگان وحی از آن بی خبر بودند.

متن حکم حذف شده از قرآن -در مورد رضاعه الکبیر عشرا – در کتاب سنن ابی داوود نقل شده است. [۴۹] در این کتاب - سنن ابی داوود - بعد از ذکر روایت مذکور امده است:

....عائشه به دختران خواهر و دختران برادرش دستور می‌داد به مردانی که عائشه دوست داشت، آن مردان وی را ببیند و بر او وارد شوند؛ پنج بار شیر بدهند؛ اگر‌چه آن مردان بزرگسال بودند. [۵۰]

لازم به ذکر است که روایت مذکور معارض روایاتی است که رسول خدا خشم خود را از رفتارعائشه در مورد رضاعه الکبیر اظهار نموده است: عایشه می‌‏گوید: رسول خدا بر من وارد شد. مردی نزدم نشسته بود. این صحنه بر آن حضرت گران آمد و آثار غضب را در چهره‏اش مشاهده کردم. گفتم: یا رسول اللّه این مرد برادر رضاعی من است. فرمود: در این امر دقت کنید که رضاع وقتی ثابت است که طفل شیر‌خوار از پستان زنی شیر بخورد. (و به وسیله شیر، سیر شود)

7- روایاتی که بیانگر حذف آیه ((ان جاهدوا کما جاهدتم اول مره)) از قرآن می‌‌باشد:

از مسوربن مخرمه روایت شده که عمرابن خطاب به عبدالرحمن بن عوف گفت: آیا قبلا آیه‌ای به این صورت نبود؟ ان جاهدوا کما جاهدتم اول مره؟ ما چنین آیه‌ای را در قرآن مشاهده نکردیم.)) و عبدالرحمن پاسخ داد: این آیه از قرآن حذف شده است. [۵۱] 8-روایاتی که بیانگر حذف آیات ((ان انتفائکم..)) و آیه ((الولد للفراش..)) از قرآن می‌‌باشد:

عدی بن عدی بن عمیره بن فروه از پدرش از جدش روایت می‌‌کند که عمر از ابی ابن کعب پرسید: آیا این آیه از قرآن نبود: آن انتفائکم من آبائکم کفر بکم؟ پاسخ داد: آری. پرسید: آیا این آیه از قرآن نبود: الولد للفراش و للعاهر الحجر که با مقداری از آیات از بین رفته است؟ جواب داد: بله. [۵۲]

9-روایاتی که بیانگر حذف آیات ((رجم)) از قرآن می‌‌باشد:

بخاری در کتاب خود ضمن حدیثی از ابن عباس روایت کرده است که عمر پس از آخرین حج خود و بازگشت به مدینه به منبر رفت واظهار داشت: می ترسم زمانی بگذرد و طول زمان سبب شود عده‌ای بگویند به خدا قسم ما آیه رجم را در کتاب خدا ندیدیم و گمراه شوند و به حکم خدا عمل نکنند در حالی که رجم در کتاب خدا حق زنان و مردان متاهلی است که زنا کنند و بینه بر آن قائم شود یا خود اعتراف کنند یا زن از زنا حامله شود. [۵۳]

10- حذف آیه "أن لا ترغبوا عن آبائکم فإنه کفر بکم آن ترغبوا عن آبائکم" از قرآن: از عمر نقل شده که در خطبه ای برای مردم اظهار داشت: از جمله آیاتی که در قرآن آن را می‌خواندیم این آیه است. و سپس خواند: أَنْ لاَ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِکُمْ، فَإِنَّهُ کُفْرٌ بِکُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِکُمْ، أَوْ إِنَّ کُفْرًا بِکُمْ أَنْ تَرْغَبُوا عَنْ آبَائِکُمْ [۵۴]

روایات تحریف در کتب حدیثی امامیه

در کتب معتبر امامیه نیز روایات زیادی است که اقلیت قائلین به تحریف قرآن بدان در اثبات ادعایشان بدان استناد می‌کنند که برخی از آنها بشرح ذیل می‌باشد:

1-روایاتی که قرآن را مشتمل بر 17هزار آیه می‌داند:

از امام صادق ع نقل شده است که قرآنی که از طریق جبرئیل بر پیامبر ص نازل شد مشتمل بر هفده هزار آیه بود. [۵۵] بدیهی است مفاد روایت مذکور با قرآن موجود که مشتمل بر شش هزار و اندی آیه می‌باشد منافات دارد.

2- روایاتی که بیانگر حذف بسیاری آیات از قرآن است: حبیب سجستانی می‌گوید: از امام باقر ‌علیه‌السلام در زمینه آیه " وإذ أخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب وحکمة ثم جاءکم رسول مصدق لما معکم لتؤمنن به ولتنصرنه " سئوال کردم که چگونه پیامبری که رسول و نبی بعد از خودش را ندیده است می‌تواند بدو ایمان داشته و در یاری او تلاش نماید. امام ع فرمود: آیات بسیاری از قرآن – نظیر آیه مذکور – حذف و یا حروفی به خطا در قرآن وارد شده است که این امرسبب ابهاماتی برای مردم گردیده است. ، [۵۶]

3-روایاتی که قرآن واقعی را – که نزد اهل بیت ع می‌باشد - متفاوت با قرآن موجود می‌داند: محمد بن سلیمان از برخی اصحاب امام رضا ع نقل می‌کند که از امام ع سئوال کردم گاه از برخی افراد، آیاتی - از قرآن- را می‌شنویم که با قرآنی که از شما به ما رسیده است متفاوت است – و چنین آیاتی در آن یافت نمی‌شود - اما نمی‌توانیم همانند قرآن شما آن را قرائت کنیم آیا چنین عملی گناه محسوب می‌گردد؟ امام ع فرمود: انگونه که به شما آموزش داده شده است قرآن را تلاوت کنید بزودی حجت الهی بسوی شما خواهد امد و قرآن حقیقی را به شما تعلیم خواهد داد. [۵۷]

در روایتی دیگر امده است: شخصی در نزد امام صادق ع آیاتی از قرآن را تلاوت نمود در حالی که قرائتش باقرآنی که در بین مردم تلاوت می‌گردید متفاوت بود. امام ع فرمود: این نوع قرائت را ترک بنما و قرآن را بگونه‌ای که دیگران می‌خوانند تلاوت نما تا اینکه حجت نهائی خداوند ظهور نموده و قرآن حقیقی را به مردم ارائه خواهد کرد آنگاه حضرت مصحف امام علی ع را به آن شخص نشان داد. [۵۸]

در روایتی از احمد بن محمد بن ابی نصر امده است که: امام کاظم ع مصحفی از قرآن را بمن داده و فرمود: به درون آن منگر. آنگاه قرآن را گشوده و مشاهده کردم که در ذیل آیه: " لم یکن الذین کفروا " اسامی هفتاد نفر بهمراه اسماءپدرانشان در قرآن امده است. امام ع فرمود: مصحف را بمن برگردان. [۵۹]

4-روایاتی که بیانگر حذف آیاتی است که در شان اهلبیت ع نازل شده است: امام باقر ع فرمود: اگر قرآن حقیقی موجود می‌بود حق ما اهل بیت ع در بین مردم مخفی نمی‌گردید. هر گاه قائم ما ظهور کند قرآن واقعی که همراه اوست آن را تصدیق خواهد کرد [۶۰]

درروایتی دیگر از امام صادق ع می‌خوانیم: هرگاه قرآن حقیقی انگونه که نازل گردیده است در بین مردم قرائت می‌شد اسامی ما را در آن بوضوح می‌یافتید. [۶۱]

در روایتی دیگر از امام صادق ع نقل شده است که: در قرآن امور گذشته و مسائل اینده و حال وجود دارد. در قرآن اسامی شخصیت‌هائی وجود داشت که حذف گردید [۶۲]

و در روایتی از امام باقر ع نقل شده است که فرمود: قرآن در چهار موضوع نازل شده است: یک چهارم آن در فضائل ما، یک چهارم آن در اوصاف دشمنان ما، یک چهارم آن در فرائض و احکام و یک چهارم دیگرش در سنن و امثال می‌باشد و کرامت‌های قرآن –گزیده‌های آن - درباره ما می‌باشد. [۶۳]

5- روایاتی که مصحف امام علی ع را متفاوت با مصاحف دیگرصحابه می‌داند: سالم بن سلمه نقل می‌کند که شخصی در نزد امام صادق ع آیاتی از قرآن را قرائت نمود که با قرآن موجود بین مردم متفاوت بود. امام ع اورا از ادامه چنین قرائتی باز داشت. سپس مصحف امام علی ع را بیرون اورد و فرمود: امام علی ع بعد از آنکه از کتابت مصحف خویش فارغ شد آن را به مردم ارائه داد و خطاب به آنان فرمود: این مصحف، همان قرآنی است که بر پیامبر ص نازل گردید و من آن را بصورت کامل جمع کردم. اما مردم گفتند در نزد ما مصحف جامع وجود دارد و ما نیازی به مصحف شما نداریم. امام ع نیز فرمود من بعنوان وظیفه مصحف واقعی را به شما عرضه کردم که بر اساس آن قرائت کنند حال که نمی‌پذیرید بدانید دیگر برای همیشه این مصحف را نخواهید دید. [۶۴]

در زمینه مصحف امام علی ع روایات دیگری نیز ذکر شده است که به جزئیات آن پرداخته شده است. لازم به ذکر است در این روایات برغم تایید برخی تحریفات در قرآن، همچنان قرآن کنونی حجت بوده و عمل به آن مآیه نجات از دوزخ و ورود در بهشت دانسته شده است. [۶۵]

6- سور و آیاتی که بر اساس برخی روایات قسمتی از آنها حذف یا تبدیل شده است: در تفسیر قمی برخی از مصادیق تحریف از نوع حذف یا تبدیل ذکرشده است. از جمله این آیات آیه شریفه: کنتم خیر أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر وتؤمنون بالله. می‌باشد که امام صادق ع به قاری این آیه فرمود: اگرآیه‌ای که قرائت شد اینچنین باشد مفهومش این خواهد بود که: شما بهترین امتی هستید که امیر المومینن و امام حسین را به قتل رساندید. قاری از امام ع پرسید: پس آیه قرآن چگونه نازل شده است ؟امام ع فرمود: آیه در اصل این‌گونه است: - کنتم خیر أئمة أخرجت للناس؛ آنگاه فرمود: شاهد بر این امر فقرات اخر آیه می‌باشد که در آن امده است: تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنکر وتؤمنون بالله،

مصداق دیگر در تحریف قرآن از نوع حذف یا تبدیل، آیه (الذین یقولون ربنا هب لنا من أزواجنا وذریتنا قرة أعین واجعلنا للمتقین إماما) می‌باشد که وقتی قاری این آیه را در نزد امام ع خواند آن حضرت فرمود: در خواست بزرگی – که در شانشان نیست - از خدا کردند. در حالی که اصل آیه‌اینچنین است:: واجعل لنا من المتقین إماما. و مصادیق دیگری که در کتاب تفسیر قمی و...ذکر شده است. [۶۶]

7- روایاتی که بیانگر وقوع تحریف از نوع تقدیم و تاخیر برخی از آیات می‌باشد: در تفسیر قمی نسبت به این نوع از تحریف امده است: آیه‌ای که مفادش بیان مدت عده زنان به چهارماه و ده روز می‌باشد. قاعده آن است که آیه مذکور بعد از آیه‌ای که مدت عده را یکسال ذکر کرده است قرار گیرد چون آیه نخست ناسخ آیه بعدی می‌باشد. و نیز آیه "أفمن کان علی بینة من ربه ویتلوه شاهد منه ومن قبله کتاب موسی إماما ورحمة"،که در اصل این‌گونه بوده است: "ویتلوه شاهد منه إماما ورحمة ومن قبله کتاب موسی "، و آیه دیگر: "وما هی إلا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا " که در اصل این‌گونه بوده است: "...نحیی ونموت" بدلیل آنکه منکرین قیامت قائل به مبعوث شدن بعد از مرگ نیستند. [۶۷]

8-روایاتی که بیانگر جابجائی برخی از آیات در سور قرآن می‌باشد: در تفسیر قمی امده است: ایاتی که برخی از فقراتش در یک سوره و همه آن در سوره دیگر ذکر شده است عبارتند از: آیه "أتستبدلون الذی هو أدنی بالذی هو خیر اهبطوا مصر فإن لکم ما سألتم فقالوا: یا موسی إن فیها قوما جبارین وإنا لن ندخلها حتی یخرجوا منها فإن یخرجوا منها فإنا داخلون "،که نصف این آیه در سوره بقره و نصف دیگرش در سوره مائده ذکر شده است. [۶۸]... آیه دیگر:"... اکتتبها فهی تملی علیه بکرة وأصیلا "، که خداوند در مقام رد این ادعا فرمود: وما کنت تتلو من قبله من کتاب ولا تخطه بیمینک إذا لارتاب المبطلون، که نصف آیه در سوره فرقان و نصف دیگرش در سوره عنکبوت ذکر شده است. [۶۹] و امثال این آیات که در منابع روائی ذکر شده است.

نقد و بررسی دلیل نخست قائلین به تحریف قرآن:

در پاسخ به دلیل نخست قائلین به تحریف – روایات تحریف - باید گفت اعلام فریقین هر یک بگونه‌ای بدان جواب داده‌اند:

پاسخ فیض کاشانی نسبت به روایات تحریف:

فیض کاشانی مفاد روایات مذکور را بمعنای وقوع تحریف گسترده در قرآن دانسته که لازمه‌اش عدم انطباق قرآن موجود با قرآن واقعی می‌باشد. [۷۰]

انگاه در پاسخ به شبهه مطرح شده نسبت به تحریف قرآن می‌فرماید:

لازمه پذیرش این روایات عدم اعتماد به مجموعه قرآن بوده بگونه‌ای که به هیچ آیه‌ای از قرآن نمی‌توان استناد نمود و در نتیجه قرآن کریم از معرض استفاده مردم خارج خواهد شد؛ در حالی که مقاد بسیاری از روایات این است که قرآن برای همیشه مرجع مسلمآنان بوده و لازم است آنان صحت و سقم روایات را با معیار مطابقت و مخالفت قرآن مورد سنجش قرار دهند بعلاوه آنکه مفاد برخی آیات نظیر آیه حفظ و نفی باطل و... مصونیت قرآن از خطر تحریف می‌باشد.[۷۱] ایشان راهکار مشکل مطرح شده را این می‌داند که بگوئیم تحریف صورت گرفته بگونه‌ای نیست که به هدف اصلی قرآن – هدایت انسان‌ها- لطمه ای وارد سازد بدین معنا که حذف برخی از اسامی در قرآن و تحریفهائی نظیر آن با وجود اهل بیت ع جبران شده است از اینرو عمل به قرآن موجود نیز انسان را به هدایت مطلوب نائل خواهد کرد. [۷۲]

ایشان شاهد بر صحت پاسخ مذکور را فقره ذیل حدیث طلحه می‌داند که امام ع عمل به قرآن موجود را سبب نجات از دوزخ و ورود به بهشت دانستند:

ویدل علی هذا قوله (‌علیه‌السلام) فی حدیث طلحة: إن أخذتم بما فیه نجوتم من النار ودخلتم الجنة فإن فیه حجتنا وبیان حقنا وفرض طاعتنا.

ایشان در ادامه با نفی ادعای تحریف قرآن، برخی از روایات مذکور را از قبیل تفسیر و بیان دانسته و قرائنی را در این زمینه بیان می‌کند از جمله آنکه در روایتی از امام باقر (ع) امده است که مراد از تحریف صورت گرفته در کتب اسمانی تحریف معنوی است نه تحریف لفظی. [۷۳] پاسخ علامه طباطبائی به روایات تحریف:

علامه طباطبائی با پاسخ‌های هفتگانه شان به نقد روایات تحریف پرداخته که عبارتند از:

1-تمسک به روایات تحریف مستلزم دور است:

گفتار نخست ایشان در نقد روایت تحریف این است که:

اما اولا فبأن التمسک بالاخبار بما آنها حجة شرعیة یشتمل من الدور [۷۴] در تبیین دور مذکور باید گفت: تمسک به اخبار تحریف بعنوان اینکه این اخبار حجت شرعی است مبتنی بر اثبات نبوت پیامبر ص است و اثبات نبوت هم مبتنی بر عدم تحریف قرآن است بنابر‌این احتمال وجود تحریف در قرآن سبب عدم اثبات نبوت و در نتیجه عدم حجیت این اخبار خواهد بود.

2-روایات تحریف حتی با فرض صحتشان، اخبار احاد بوده و مفید قطع نمی‌باشد:

علامه در این زمینه می‌نویسد:

به روایات تحریف تنها بعنوان اسناد تاریخی می‌توان استناد نمود چون در بین آنها حدیث متواتر یا اخباری که محفوف به قرائن قطعیه باشد دیده نمی‌شود و بندرت می‌توان در بین آنها حدیث صحیح که دلالت تام بر تحریف داشته باشند یافت. ایشان معتقد است حتی اخبار صحیح نیز در این زمینه – اثبات تحریف قرآن – قابل استناد نیست چون احتمال جعل در آنها وجود دارد. [۷۵]

3-عدم شباهت سیاق و نظم قرآن موجود با مفاد روایات تحریف:

گفتار علامه در این زمینه بشرح ذیل می‌باشد:

روایات تحریف با قطع نظر از ایراد دور، مشتمل بر آیات و سوری است که سیاق و نظمشان شباهتی با قرآن ندارند. [۷۶] ایشان در بخش دیگری از گفتارشان به برخی از سور ادعا نظیر سوره خلع و سوره حفد در روایات تحریف اشاره نموده و آنها را در مقایسه با قرآن در سطح بسیار نازل و فاقد هر نوع شباهتی می‌داند. [۷۷]

علامه طباطبائی علت پذیرش برخی از قائلین به چنین ترهاتی را روحیه اخباریگری و عدم عرضه احادیث به قرآن دانسته و می‌فرماید:

.... محدثینی که به چنین سوره‌هایی – نظیر سوره حفد و خلع - اعتناء می‌کنند، بخاطر تعصب و تعبد شدیدی است که نسبت به روایات دارند و در تشخیص صحیح از مجعول آن و در عرضه داشتن احادیث بر قرآن کوتاهی می‌کنند و اگر این تعصب و تعبد نبود، کافی بود در یک نظر حکم کنند به اینکه ترهات مذکور جزو قرآن کریم نیست. همان

4-مخالفت روایات تحریف با قرآن

متن گفتار ایشان در این زمینه عبارتست از: ومع الغض عن جمیع ذلک فإنها مخالفة للکتاب مردودة [۷۸]

ایشان در تبیین مخالفت روایات تحریف با قرآن می‌نویسند:

و اما اینکه گفتیم روایات تحریف، به فرضی هم که صحیح باشد مخالف با کتاب است و به همین جهت باید طرح شود. توضیحش این است که مقصود ما مخالفت با ظاهر آیه * («إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَه لَحافِظُونَ») * و ظاهر آیه «وَإِنَّه لَکِتابٌ عَزِیزٌ لا یَأْتِیه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَلا مِنْ خَلْفِه» نیست، تا بگویید این مخالفت ظنی است، - چون ظهور الفاظ آیه جزو ادله ظنی است - بلکه مراد مخالفت با دلالت قطعی کتاب است، چون مجموع قرآنی که فعلا در دست ما است به بیانی که در دلیل اول بر نفی تحریف گذشت، دلالت قطعی دارد بر اینکه در قرآن تحریفی رخ نداده است.

و چطور ممکن است در این دلالت خدشه کرد، و حال آنکه قرآنی که در دست ما هست اجزایش در نظم بدیع، و معجزه بودن نظیر یکدیگرند و خودش در دفع اختلافاتی که در به دو نظر به ذهن می‌رسد کافی است. نه در دفع آن اختلافات نقصی دارد، و نه در افاده معارف حقیقی و علوم الهی کلی و جزئیش قصوری، معارفش همه به هم مربوط و فروعش بر اصولش مترتب، و اطرافش بر اوساطش منعطف است، و این خصوصیات که در نظم قرآنی است و خداوند آن را به آن خصوصیات، وصف نموده در همه جای این کتاب مشهود است. [۷۹]

5-عدم امکان صحت روایاتی که دلالت بر حذف بسیاری از آیات قرآن می‌کند:

علامه در نقد دیدگاه کسانی که قائل به حذف بسیاری از آیات قرآن - بر اساس روایات تحریف - می‌باشند می‌فرماید: چگونه می‌توان پذیرفت که قرآن برغم دواعی فراوان مسلمآنان در محافظت از آن و تلاش گسترده پیامبر ص در تعلیم و تبیین ان، هزاران آیه – بر اساس روایات مرسل - از آن حذف شده باشد.. [۸۰]

6- ضعف سندی روایات تحریف ایشان معتقد است با مراجعه به اسناد روایات تحریف معلوم می‌گردد که بیشتر آنها فاقد سند بوده یا اسنادشان ضعیف می‌باشد [۸۱]

7-ضعف دلالتی روایات تحریف

علامه طباطبائی مفاد در این زمینه می‌فرماید: بسیاری ازروایاتی که قائلین به تحریف قرآن بدان استناد نموده‌اند در مقام بیان مفهوم، تفسیر و تطبیق آیه بر مصادیق خارجی آیه بوده و ارتباطی به تحریف لفظی قرآن ندارند. [۸۲]

ایشان در ادامه روایاتی را که بیانگر شان نزول برخی آیات می‌باشد از قبیل موارد فوق دانسته و می‌فرماید: روایتی که آیه شریفه "یا أیها الرسول بلغ ما انزل إلیک " را بدینگونه ذکر کرده است: "یا أیها الرسول بلغ ما انزل إلیک فی علی " در حالی که روایت بیانگر آن است که آیه مذکور در شان امام علی ع ذکر شده است نه اینکه "فی علی "جزء آیه باشد و همینطور روایتی که آیه شریفه" إن الذین ینادونک من وراء الحجرات " را این‌گونه ذکر کرده است: "إن الذین ینادونک من وراء الحجرات بنو تمیم أکثرهم لا یعقلون " در حالی که ذیل روایت بیان شان نزول آیه بوده و برخی بدون دلیل آن را جزء آیه پنداشته‌اند.

توضیح آنکه گروهی از قبیله بنی تمیم بهنگام دیدار با پیامبر ص کنار درب خانه حضرت ایستاده و بی ادبانه به آن حضرت ندا دادند که: اخرج الینا که در این هنگام آیه مذکور نازل گردید و آنها را نسبت به رفتار زشت شان متنبه نمود. [۸۳]

ایشان روایاتی را که از باب جری و تطبیق برخی موارد را بیان نموده‌اند نیز از موارد مذکور می‌داند نظیر روایتی که آیه شریفه: وسیعلم الذین ظلموا را این گونه ذکر کرده است: وسیعلم الذین ظلموا آل محمد حقهم و یا آیه شریفه: ومن یطع الله ورسوله " را این‌گونه بیان کرده است: ومن یطع الله ورسوله فی ولایة علی والأئمة من بعده فقد فاز فوزا عظیما [۸۴]

ایشان در ادامه برخی از روایات را که امام ع در آن کلمه ای را نظیر: کذلک الله ربی کذلک الله ربی که امام ع ذیل سوره توحید تلفظ نموده است عده‌ای بعنوان روایت پنداشته را بیان می‌کند [۸۵]

8- تعارض اخبار تحریف با یکدیگر در مواردی که ادعای حذف برخی آیات شده است: علامه بخشی از روایات تحریف را معارض یکدیگر دانسته که لازمه‌اش تساقط می‌باشد بعنوان نمونه در روایات تحریف امده است که آیه‌ای بعنوان آیه رجم شیخ و شیخه در قرآن وجود داشته که ساقط شده است اما در روایات نسبت به چگونگی آن اختلاف می‌باشد. در برخی امده است که آیه مذکور این‌گونه می‌باشد: إذا زنی الشیخ والشیخة فارجموهما البتة فإنهما قضیا الشهوة و در برخی دیگر: الشیخ والشیخة إذا زنیا فارجموهما البتة فإنهما قضیا الشهوة و در برخی: بما قضیا من اللذة ودر بعضی دیگر... نکالا من الله والله علیم حکیم و در برخی دیگر: نکالا من الله والله عزیز حکیم ذکر شده است. بنابر این تعارض این روایات با یکدیگر دلیل دیگری بر عدم اعتبار و سقوطشان خواهد بود. [۸۶]

دفع توهم: بطلان سخن کسانی که اختلاف روایات تحریف را دلیل بر اصل وقوع تحریف قرآن می‌دانند: علامه طباطبائی در نقد گفتار مدعیان فوق الذکر می‌فرماید: اینکه بعضی از محدثین گفته‌اند که «اختلاف روایات در آیاتی که نقل شد ضرر به جایی نمیرساند چون این روایات در اصل تحریف قرآن اتفاق دارند» مردود و غلط است. چون اتفاق روایات مذکور در تحریف شدن قرآن ضعف دلالت آنها را جبران نمی‌کند و هر یک از آنها دیگری را دفع می‌کند [۸۷]

شگفتی علامه از کسانی که اخبار تحریف را پذیرفته‌اند

علامه طباطبائی بعد از نفی اعتبار روایات تحریف شگفتی خویش را از کسانی که روایات تحریف را پذیرفته‌اند اظهار داشته و می‌فرماید: و عجب از این گونه علمای دینی است که در مقام استدلال بر تحریف شدن قرآن بر میآیند و آنگاه به روایاتی که به صحابه و یا به ائمه اهل بیت منسوب شده احتجاج می‌کنند و هیچ فکر نمی‌کنند که چه می‌کنند. اگر حجیت قرآن باطل گردد، نبوت خاتم الأنبیاء باطل شده، و معارف دینی لغو و بی اثر می‌شود، و در چنین فرضی این سخن به کجا می‌رسد که در فلان تاریخ مردی دعوی نبوت نموده و قرآنی به عنوان معجزه آورد، خودش از دنیا رفت، و قرآنش هم دستخورده شد، و از او چیزی باقی نماند مگر اجماع مؤمنین به وی، بر اینکه او به راستی پیغمبر بوده، و قرآنش هم به راستی معجزه ای بر نبوت او بوده است، و چون اجماع حجت است - زیرا همان پیغمبر آن را حجت قرار داده، و یا از اجماع مجمعین کشف می‌کنیم که قول یکی از جانشینانش در آن هست- پس باید نبوت او و قرآنش را قبول کنیم ؟!! [۸۸]

ایشان احتمال جعل روایات تحریف را قوی دانسته و آن را موید به شواهدی می‌دانند: و کوتاه سخن آنکه احتمال دسیسه و جعل حدیث که احتمال قوی هم هست و شواهد و قرائن آن را تایید می‌کند، وقعی و اعتباری برای روایات مذکور باقی نمیگذارد، و با در نظر گرفتن آن، دیگر نه حجیت شرعی بر آن اخبار باقی می‌ماند، و نه حجیت عقلانی، حتی صحیح السندترین آنها هم از اعتبار ساقط می‌گردد. زیرا حجیت سند، معنایش این است که رجال حدیث دروغ عمدی نمی‌گویند، و اما اینکه فریب نمیخورند، و در اصول روایتی آنان هم دست برده نمیشود، ربطی به صحت سند ندارد. [۸۹]

دیدگاه علامه محمد تقی حکیم در زمینه روایات تحریف:

ایشان در الاصول العامه بعد از بیان آنکه نقل روایات تحریف در کتبی نظیر کافی و.... دلیل بر پذیرش مولفان آنها نمی‌باشد می‌نویسد: شبهه تحریف قرآن از شبهاتی است که شایسته نیست در بطلان آن – بجهت بدیهی بودن - بحثی شود. روایات تحریف قرآن نیز علاوه بر تعارضی که بین آنها وجود دارد اخبار احاد بوده و توان مقاومت در برابر ثبوت تواتر و قطع به عدم تحریف قرآن را ندارد.

از طرفی ایشان سور و آیاتی را که برخی ادعای حذف آن را از قرآن دارند در مقایسه با قرآن موجود بسیار سخیف می‌داند. الاصول العامه للفقه المقارن ص 116. ایشان معتقد است بر فرض مفاد روایاتی که بیانگر وجود تحریف به نقیصه در قرآن است را بپذیریم طبعا مسئولیت این عمل بعهده عثمان خواهد بود چون در عصر عثمان این عمل – توحید مصاحف - صورت گرفته است در این صورت سکوت مسلمآنان دیگر را در برابر عمل عثمان چگونه پاسخ خواهیم داد درحالی که تاریخ هیچگونه اعتراضی از صحابه و مسلمآنان را در برابر عمل عثمان ثبت نکرده است. [۹۰] ایشان عمل عثمان را در تجمیع مردم بر مصحف واحد مورد تایید مسلمآنان آن عصر دانسته و می‌نویسد: بنظر می‌رسد بسیاری از این روایات تحریف در صدد مخالفت و بدجلوه دادن عمل عثمان در توحید مصاحف باشد. [۹۱]

پاسخ اهل سنت نسبت به روایات تحریف درمنابع حدیثی

بیشتر اعلام اهل سنت مفاد روایات تحریف را بعنوان نسخ تلاوت پذیرفته و معتقدند که آیات حذف شده گر‌چه از ناحیه خداوند نازل شده‌اند اما در زمان رسول اکرم ص تلاوتشان منسوخ شده گرچه حکمشان باقی مانده است.

در اینجا بعنوان نمونه گفتار برخی از آنان از کتاب "الاتقان فی علوم القرآن" جلال‌الدین سیوطی بیان می‌کنیم: ایشان بعد از بیان انواع سه گانه نسخ: نسخ تلاوت و حکم، نسخ حکم بدون نسخ تلاوت و نسخ تلاوت بدون نسخ حکم در مورد نوع اول نسخ – نسخ تلاوت و حکم – می‌نویسد: از عائشه در این زمینه روایتی نقل شده است که آیه‌ای بصورت (عشر رضعات معلومات در قرآن کریم وجود داشته که بعد از مدتی با " عشر رضعات بخمس معلومات" نسخ گردیده است و بعد از پیامبر ص این آیه– ناسخ و منسوخ - بدلیل عدم آگاهی مردم از نسخ تلاوت و حکم ان، همچنان در بین مردم قرائت می‌شد.

مولف الاتقان در زمینه نوع دوم نسخ – نسخ حکم بدون نسخ تلاوت – می‌نویسد: بسیاری از مواردی را که برخی از مصادیق این نوع نسخ شمرده اند نمی‌توان از این نوع دانست نظیر آنکه ادعا شده است که آیه شریفه(ومما رزقناهم ینفقون) و (أنفقوا من ما رزقناکم) با آیه تشریع زکات نسخ شده است در حالی که این دو آیه ارتباطی با نسخ ندارند بدین معنا که آیه دوم را می‌توان تفسیر آیه نخست قرار داد. ایشان در زمینه حکمت نوع سوم نسخ– نسخ تلاوت بدون نسخ حکم – به نقل از صاحب الفنون می‌نویسد: این امر بجهت آن است که میزان طاعت و تعبد مکلف نسبت به فرامین الهی مشخص گردد نظیر اقدام ابراهیم ع در ذبح فرزندش [۹۲]

باید گفت اغلب مولفان علوم قرآن اهل سنت نظیر سیوطی در کتب خویش نوع سوم نسخ را تایید نموده و روایات زیادی را در اثبات این نوع نسخ – نسخ تلاوت بدون نسخ حکم - بیان نموده‌اند که برخی از آنها را دراینجا از الاتقان فی علوم القرآن بیان می‌کنیم: در روایتی از عبدالله بن عمر نقل شده است که هیچگاه فردی از شما ادعا نکند که تمام قرآن در اختیار من است چون بسیاری از آیات و سور قرآنی که از جانب خداوند نازل شده است در قرآن موجود وجود ندارد. [۹۳] از عائشه نقل شده است که سوره احزابی که در زمان پیامبر ص قرائت می‌شد 200آیه بود در حالی که در زمان عثمان تعداد آیات فقط بمقدار قرآن کنونی ثبت گردید .. [۹۴]

در روایتی دیگر از ابی بن کعب نقل شده است که سوره احزاب بمقدار سوره بقره بود و ما در آن آیه رجم را (إذا زنی الشیخ والشیخة فارجموهما البتة نکالا من الله والله عزیز حکیم) قرائت می‌کردیم. الاتقان فی علوم القرآن ج 2ص 66 سیوطی روایت دیگری را بعنوان آیه الرجم که از نوع سوم نسخ آن را می‌شمرد نقل کرده است. الاتقان فی علوم القرآن ج 2ص 66- این روایت در سائر منابع اهل سنت نیز با اندک تفاوتی نقل شده است [۹۵]

از خلیفه دوم در زمینه آیه رجم شیخ و شیخه نقل گردیده است که می‌گفت: اگر مردم اتهام زیادتی قرآن را بمن نمی‌زدند بدست خودم آیه رجم را در قرآن وارد می‌کردم [۹۶] باید گفت نظیر مباحث مطرح شده در الاتقان در سائر کتب دیگر اهل سنت نظیر: البرها ن، زرکشی و....نیز بیان شده است.

گفتار علامه طباطبائی در نقد دیدگاه مذکور- نسخ تلاوت -:

علامه در نقد و بررسی چنین دیدگاهی می‌فرماید لازمه این دیدگاه پذیرش وقوع تحریف در قرآن می‌باشد:

اهل سنت می‌گویند: ....آیاتی بر اساس احادیث مرسل در سوره نساء در میان جمله «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتامی» و جمله «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ» بوده و به اندازه یک ثلث قرآن یعنی بیش از دو هزار آیه می‌شده و افتاده. و نیز آن آیاتی که محدثین سنی گفته‌اند از سوره برائت ساقط شده، مانند «بسم اللَّه» آن و صدها آیه که سوره مذکور را مساوی با سوره بقره می‌کرده و اینکه سوره احزاب بزرگتر از سوره بقره بوده و دویست آیه از آن ساقط شده. و یا آن آیاتی که روایات مجعوله مذکور می‌گوید منسوخ التلاوه شده است.

ایشان ادامه می‌دهد:

جمعی از مفسرین اهل سنت هم برای دفاع از یک حدیث که گفته «پاره‌ای از قرآن را خدا از یادها برد و تلاوتش را منسوخ کرد» پذیرفته‌اند، سئوال این است که اینهمه آیات کجا رفته‌اند؟ و چطور مفقود شده‌اند، که حتی یک نفر هم سراغ یکی از آن هزارها را نگرفته است ؟!.

و اگر شما هم همان حدیث را سند قرار دهید، و بگویید خدا از یادها برده می‌پرسیم از یاد بردن خدا چه معنا دارد؟ و مقصود از نسخ تلاوت چه می‌تواند باشد؟ آیا نسخ تلاوت بخاطر این بوده که عمل به آن آیات منسوخ شده؟ پس چرا آیات منسوخه دیگری که هم اکنون در قرآن کریم است منسوخ التلاوه نشد؟ و تا کنون در قرآن کریم باقی مانده ؟! مانند آیه صدقه و آیه نکاح زانیه و زانی، و آیه عده، و غیر آن؟

و جالب اینجاست که آقایان آیات منسوخ التلاوه را دو قسم می‌کنند، یکی آنها که هم تلاوتش نسخ شده و هم عمل به آن، و قسم دیگر آن آیاتی که تنها تلاوتش نسخ شده است مانند آیه رجم.

و یا بخاطر این بوده که واجد صفات کلام خدایی نبوده و بدین جهت خداوند خط بطلان بر آنها کشیده، و از یادهایشان برده است. اگر چنین بود پس در حقیقت جزو کلام خدا و کتاب عزیز که «لا یَأْتِیه الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَلا مِنْ خَلْفِه» نبوده، منزه از اختلاف نبود، قول فصل و هادی به سوی حق و به سوی صراط مستقیم، و معجزه ای که بتوان با آن تحدی نمود و... نبوده. و کوتاه، سخن بگو قرآن نبوده، زیرا خدای تعالی قرآن را به صفاتی معرفی نموده است که آن را نازل شده از لوح محفوظ، و نیز آن را کتاب عزیزی خوانده که در عصر نزولش و در اعصار بعد تا قیام قیامت باطل در آن راه ندارد، و آن را قول فصل، هدایت، نور، فرقان میان حق و باطل، معجزه و... نامیده است.

آیا با چنین معرفی باز هم می‌توانیم بگوییم این آیاتی که قرآن را معرفی می‌کند مخصوص به پاره‌ای از قرآن بوده که هم اکنون در دست ما است، و تنها این باقیمانده از یادها نمیرود، و منسوخ التلاوه و دستخوش بطلان نمیشود؟ آیا تنها این باقیمانده است که قول فصل، هدایت، نور، فرقان، و معجزه جاودانه است؟

و یا می‌گویید منسوخ التلاوه شدن و فراموش شدن بطلان نیست؟ چطور بطلان نیست؟ مگر بطلان غیر از این است که کلام ناقصی از اثر و خاصیت بیفتد و هیچ چیز نتواند آن را اصلاح نموده و برای ابد از کار بیفتد؟ و آیا با اینکه برای ابد از کار افتاده باز هم ذکر و یاد‌آورنده خداست. پس حق همین است که به خود جرأت داده برای رهایی از این همه اشتباه بگوییم روایاتی که از طرق شیعه و سنی در تحریف و یا نسخ تلاوت رسیده بخاطر مخالفتش با کتاب خدا، مردود است. [۹۷] . نقد و بررسی مباحث مطرح شده درالاتقان:

باید گفت: علاوه بر پاسخ‌های جامع علامه طباطبائی در نقد قائلین به نسخ تلاوت، نکات دیگری را نیز در زمینه انواع نسخ- که در کتاب الاتقان مطرح گردیده است - می‌توان بدان ضمیمه نمود:

1-در زمینه قسم اول نسخ – نسخ تلاوت و حکم – باید گفت هرگاه تحقق چنین امری در عصر حیات پیامبر ص پذیرفته شود -چنانکه از روایت عائشه استفاده می‌شود - در اینصورت این سئوال مطرح می‌گردد که: آیا می‌توان بوسیله خبر واحد نسخ تلاوت و حکم آیات نازل شده را اثبات کرد؟ و هر گاه چنین نسخی بعد از وفات پیامبر ص باشد در اینصورت مفهومش آن است که آیاتی از قرآن در حیات رسول اکرم ص بر ایشان نازل شده اما بعد از رحلت آن حضرت تلاوت و حکم آن نسخ گردیده است. در اینصورت آیا لازمه پذیرش چنین امری وقوع نقصان در قرآن موجود نخواهد بود؟ بدیهی است با تبدیل واژگان – گفتن نسخ تلاوت بجای تحریف - نمی‌توان معنا و مفهوم چیزی را تغییر داد.

2-در زمینه قسم سوم نسخ – نسخ تلاوت بدون نسخ حکم - علاوه بر نقد نخست - این سئوال مطرح می‌گردد که حکمت نسخ تلاوت بدون نسخ حکم چیست؟ شکی نیست که هدف از نزول آیات الهی بیان احکامی است که بشریت بدان نیاز دارد. بنابر‌این وقتی بناست حکمی استمرار داشته باشد در اینصورت نسخ آیاتی که بیانگر آن حکم است چه مفهومی‌خواهد داشت؟

سئوال دیگر آن است که: آیا خروج آیاتی – از قرآن - که تلاوتش نسخ شده است به اذن الهی بوده است یا توسط رسول الله صورت گرفته است؟ بدیهی است قائلین به چنین نسخی، شق نخست را پذیرفته و معتقدند این کار به اذن الهی صورت گرفته است در این صورت می‌گوئیم: اولا چگونه ادعای مذکور قابل اثبات است؟ آیا با خبر واحد می‌توان چنین امر مهمی را – نسخ تلاوت منهای نسخ حکم - ثابت نمود؟ آیا بازگشت این سخنان به تحقق تحریف در قرآن نیست؟ آیا کسانی که قائل به تحریف قرآن هستند جز این را می‌گویند؟ و اگر این امر – خروج برخی از آیات نازل شده از قرآن - بعد از رحلت آن بزرگوار صورت گرفته است در اینصورت لازمه پذیرش چنین امری وقوع تحریف در قرآن امر خواهد بود.

باید گفت پذیرش نسخ تلاوت - که مستلزم تحریف قرآن است - حتی بر عده‌ای از مولفان علوم قرآنی نظیر زرکشی دشوار بوده از اینرو در ذیل حدیث رجم شیخ و شیخه که از عمر نقل گردیده است می‌نویسد: ظاهر گفتار عمراین است که او از خوف اینکه مردم به او نسبت تحریف قرآن را بدهند از کتابت آیه رجم در قرآن خودداری کرده است. باید گفت لازمه چنین سخنی آن است که آیه رجم کتابتش در قرآن جائز و در نتیجه ثابت خواهد بود که این شان هر مکتوبی است.

ایشان در ادامه می‌نویسد: پذیرش ملازمه فوق – جواز کتابت حدیث رجم بعنوان قرآن و نسخ تلاوت آن – مشکل است بنابر‌این با حدیث مذکور نمی‌توان نسخ تلاوت را ثابت نمود و در توجیه گفتار عمر نسبت به خودداری او از کتابت آیه رجم در قرآن می‌توان گفت: از آنجا که اثبات قرآنیت آیه یا سوره فقط با خبر متواتر قابل اثبات است او بدلیل آنکه حدیث رجم خبرواحد بود از اینرو از کتابت آن خودداری نمود. [۹۸]

نتیجه آنکه چون لازمه پذیرش نسخ تلاوت و حکم و نیز نسخ تلاوت بدون حکم، وقوع تحریف در قرآن می‌باشد دلیل نخست قائلین به تحریف در تمسک به روایات تحریف و نسخ تلاوت تمام نمی‌باشد.

دلیل دوم بر تحریف قرآن : اختلاف مصاحف

قائلین به تحریف قرآن می‌گویند: اختلاف بین مصاحف زمان ابوبکر و زمان عثمان و تجمیع آن توسط غیر معصوم دلالت بر وقوع تحریف در قرآن دارد. تبیین علامه طباطبائی در تبیین دلیل دوم قائلین به تحریف می‌فرماید:

وقتی قرآن متشتت و متفرق از طریق غیر معصوم جمع گردد امکان تحریف در آن وجود خواهد داشت و محال است که عادتا همه آن موافق با قرآن واقعی باشد.. [۹۹]

نقد علامه به دلیل دوم قائلین به تحریف – تعدد مصاحف -

علامه طباطبائی در نقد دلیل مذکور می‌نویسد: ادعای مذکور، سخن خرافی بیش نیست، بلکه مطلب به عکس است، زیرا عقل مخالفت نوشته شده را با واقعش ممکن می‌داند، نه اینکه موافقت آن دو را بعید و مخالفت آن را واجب شمارد پس هر جا که دلیل و قرینه ای باشد بر اینکه نوشته شده با واقعش موافق است آن را میپذیرد و ما به جای یک دلیل و یک قرینه دلیلهایی ارائه دادیم که همه موافقت این قرآن را با واقعش اثبات می‌کردند همان

دلیل سوم: تفاوت مصحف امام علی با مصاحف دیگر

تبیین

علامه طباطبائی در تبیین دلیل سوم قائلین به تحریف در نقیصه می‌فرماید:

بدون شک امام علی ع بعد از رحلت پیامبر ص سعی در جمع اوری قرآن داشت و بعد از انمام آن قرآنش را به مردم عرضه کرد اما حاکمان وقت آن را نپذیرفته و به جمع زیدبن ثابت روی اوردند بنابراین بین قرآنی که امام ع آن را جمع نمود با قرآن زیدبن ثابت قطعا اختلافاتی وجود داشت چون در غیر اینصورت امام ع هیچگاه قرآن خودش را به مردم عرضه نمی‌نمود. [۱۰۰]

نقد دلیل سوم علامه در نقد دلیل سوم قائلین به تحریف قرآن -تفاوت قرآن جمع شده امام علی با مصاحف دیگر - اظهار می‌دارد مصحف امام علی ع تفاوت جدی با مصاحف دیگر نداشته و تنها تمایزش این بوده که این مصحف بر خلاف مصاحف دیگر مشتمل بر بیان برخی تغییرات در ترتیب سور و آیات بوده است ... اگر امام علی ع مصحف خود را مخالف مصاحف دیگر می‌دانست قطعا در برابر آنها به معارضه برخاسته و لا اقل در دوران حکومت خویش مصحف خود را معیار قرار می‌داد. [۱۰۱]

دلیل چهارم: روایاتی که مفادشان اخبار از تحقق همه حوادث امت‌های پیشین در امت اسلام می‌باشد که از جمله آنها تحریف کتب اسمانی آنان بود.

تبیین

علامه طباطبائی در تبیین دلیل چهارم قائلین به نقیصه در قرآن می‌نویسد: در مضامین بسیاری از روایات است که تمام اتفاقاتی که برای امت‌های پیشین واقع گردید در امت اسلام نیز واقع می‌گردد بدیهی است از جمله اموری که در امت‌های سابق بوقوع پیوست تحریف کتب اسمانی آنها بود بنابر‌این در قرآن نیز چنین اتفاقی واقع شده است. ایشان آنگاه روایاتی را از کتب فریقین نقل می‌کند [۱۰۲] پاسخ علامه طباطبائی:

ایشان در نقد وجه چهارم می‌نویسد: مراد از مماثلت حوادث امت اسلام با امت‌های پیشین، مماثلت در همه جهات نبوده بلکه مراد مماثلت فی‌الجمله در امور کلی نظیر تفرق مذهبی و آثار و نتائج عملکردهای آنها می‌باشد.

ایشان عامل مهم انشعابات مذهبی بین مسلمآنان را - که مفاد روایات فوق می‌باشد - عدم عرضه احادیث با قرآن و تفسیر به رای و اجتهادات شخصی در قرآن دانسته و برخی از روایات مذکور – وقوع تمام حوادث امت‌های سابق در امت اسلام - را مخالف با قرآن می‌داند.

نکته مهم: عدم تمامیت استناد به اجماع بر نفی تحریف در قرآن

در اثبات عدم تحریف زیاده قرآن نمی‌توان به اجماع تمسک نمودچون حجیت اجماع مبتنی بر صحت نبوت و آن نیز مبتنی بر عدم تحریف قرآن است واز طرفی مفروض این است که ادعای مذکور مبتنی بر اجماع است بنابر‌این ادعای اجماع بر عدم تحریف قرآن مستلزم دور است. [۱۰۳]

نتائج

1- تحریف ناپذیری قرا ن از ضروریات دینی بوده و سیره نظری و عملی مسلمآنان و عالمان فریقین – جز اقلیتی از آنان- از گذشته تا کنون بر این امر استوار بوده است.

2- تحریف به زیاده مورد انکار همه مسلمآنان و عالمان فریقین بوده و محل نزاع در تحریف به نقیصه می‌باشد.

3- اتهام تحریف به قرآن نسبت به امامیه عاری از حقیقت می‌باشد.

4- ادعای نسخ تلاوت در قرآن مستلزم قول به تحریف قرآن می‌باشد.

5- دلائل تاریخی، عقلی و نقلی - آیات و روایات – فراوانی در کتب تفسیری وعلوم قرآنی فریقین در تحریف ناپذیری قرآن بیان شده است.

6- از ناحیه علمای فریقین نسبت به روایات تحریف که در منابع روائی شان ذکر شده است پاسخ‌های متعددی داده شده است.

7- استناد به اجماع بر عدم تحریف قرآن تمام نیست چون مستلزم دور می‌باشد.

پانویس

  1. الاعتقادات فی دین الامامیه ص 84
  2. مجمع البیان ج 1ص 42
  3. همان ص 43
  4. التبیان فی تفسیر القرآن ج 1ص 3
  5. جوبة المسائل المهنائیة: 121، المسألة 13ص 121.
  6. مجمع البیان ج 1ص 43
  7. القرآن فی الاسلام ص 138-139
  8. البیان فی تفسیر القرآن ص 259
  9. رسائل و مقالات آیة‌الله سبحانی ص 44
  10. رسائل و مقالات آیة‌الله سبحانی ص 44
  11. حقائق هامه حول القرآن الکریم ص 20
  12. کتاب الامام الصادق ع ص 329
  13. الشیعه فی المملکة العربیة السعودیه، ج 2 ص414
  14. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم ج‏1 ص 26
  15. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏14، ص: 7
  16. النکت و العیون ج‏3 149
  17. تفسیر النهر المارد من البحر المحیط القسم ‏الاول ‏ج‏2 ص 215
  18. التفسیر الوسیط للقرآن الکریم ج‏8 ص 20
  19. تفسیر الوسیط، ج‏2، ص: 1214
  20. الاتقان ج 2ص 58-66
  21. المسائل السرویه ص 78- 80
  22. المیزان ج 12ص 132-104:
  23. الاصول العامه للفقه المقارن ص 116-117
  24. همان
  25. الاصول العامه للفقه المقارن ص 116-117
  26. . المیزان ج 12ص 105
  27. همان
  28. همان
  29. المیزان ج 12ص 106
  30. البیان فی تفسیر القرآن ص 207
  31. من وحی القرآن، ج‏20، ص126
  32. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم ج‏7 ص 263
  33. فی ظلال القرآن ج 4ص 2128-2129
  34. البیان فی تفسیر القرآن ج‏24 79-80
  35. المیزان ج 12ص 107
  36. المیزان ج 12ص 107-108
  37. ترجمه المیزان ج 12ص 157
  38. عمده ادله و نقدها در این قسمت از کتاب تفسیر المیزان علامه طباطبائی استفاده شده است:
  39. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم ج‏1 25
  40. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم ج‏1 26-25
  41. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم ج‏1 26-25
  42. مجمع الزوائد ج 7 ص 163، المعجم الاوسط ج 6ص 361/-کنز العمال ج 1 ص 517 و541
  43. کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال ج2 ص480
  44. المصنف ابن ابی شیبه ج 7ص 178
  45. السنن و الاثار ج 2ص 170
  46. مسند احمد ج 5ص 130 -مجمع الزوائد ومنبع الفوائد - ج7 ص149
  47. مسند احمد ج 5ص130
  48. سنن ابن ماجه ج1 ص625،
  49. سنن أبی داود – ج1 ص457
  50. صحیح البخاری ج 3ص 150
  51. الدرالمنثور ج 1ص 106
  52. الدرالمنثورج 1ص 106
  53. صحیح البخاری ج8 ص26
  54. صحیح البخاری ج8 ص26
  55. الکافی ج2ص 634
  56. تفسیر العیاشی ج 1ص180
  57. الکافی ج2ص 619
  58. الکافی ج2ص 633
  59. الکافی ج2ص 631
  60. تفسیر العیاشی ج 1ص 13
  61. تفسیر العیاشی ج 1ص 13
  62. تفسیر العیاشی ج 1ص 12
  63. تفسیر العیاشی ج 1ص 9
  64. الکافی ج2ص 633
  65. الاحتجاج ج 1ص 222-225
  66. التفسیر الصافی ج 1ص 50-51
  67. التفسیر الصافی ج 1ص 50-51
  68. التفسیر الصافی ج 1ص 50-51.
  69. التفسیر الصافی ج 1ص 50-51
  70. التفسیر الصافی ج 1ص 49
  71. التفسیر الصافی ج 1ص 51
  72. التفسیر الصافی ج 1ص 51
  73. التفسیر الصافی ج 1ص 52-51
  74. المیزان ج 12ص 112
  75. المیزان ج 12ص
  76. المیزان ج 12ص 112.
  77. المیزان ج 12ص 115
  78. المیزان ج 12ص 112.
  79. المیزان ج 12ص 115-116
  80. المیزان ج 12ص 116
  81. المیزان ج 12ص 112
  82. همان
  83. المیزان ج 12ص 113
  84. همان
  85. المیزان ج 12ص 114
  86. المیزان ج 12ص -113- 114
  87. المیزان ج 12ص 114
  88. المیزان ج 12ص 114
  89. المیزان ج 12ص- 114-115
  90. الاصول العامه ص 116- 117
  91. الاصول العامه ص 116- 117
  92. الاتقان ج 2ص 58-66.
  93. الاتقان ج 2ص 66
  94. الاتقان فی علوم القرآن ج 2ص 66-67
  95. السنن الکبری ج 4ص 272-
  96. صحیح البخاری ج 8ص 113
  97. المیزان ج 12ص 117-116
  98. البرهان ج 2ص 36..
  99. المیزان ج 12ص116
  100. المیزان ج 12ص 109-110
  101. المیزان ج 12ص 116-
  102. المیزان ج 12ص 117
  103. المیزان ج 12ص 110-111