حارث المحاسبی

حارث محاسبی عارف بزرگ قرن سوم و شیخ المشایخ عرفای بغداد و استاد جنید بغدادی است. در علوم ظاهر و باطن مهارت داشته است و نوشته‌های فراوانی مثل رغائب و الرعایة لحقوق الله دارد[۱].

حارث محاسبی
حارث المحاسبی
نام ابوعبدالله حارث بن اسد محاسبی بصری
نام‎های دیگر حارث محاسبی
تولد 165ق

زندگی و شخصیت

ابوعبدالله حارث بن اسد محاسبی بصری زاهد، واعظ، محدّث، عارف، فقیه و متکلم قرن سوم است. وی در بصره متولد شد و در همان جا پرورش یافت. تاریخ تولد وی را حوالی دهه هفتم از قرن دوم و حدودا در ۱۶۵ ه‍. ق ذکر کرده‌اند. برخی او را عَنَزی منسوب به عَنَزه از قبایل عدنانی دانسته‌اند.

پدرش اسد ثروتمند بود و به‌جای پیروی از مذهب عامه اهل سنّت از معتزله پیروی می‌کرد اما اینکه سُبکی مدعی شده پدر حارث رافضی (شیعه) بوده ظاهرا ناشی از تمیز ندادن شیعه و معتزله به دلیل برخی مشابهت‌ها بوده است، به‌ویژه آنکه در آن روزگار در زادگاه حارث (بصره) مذهب معتزله بسیار بیشتر از مذهب شیعه رواج داشته و ثروتمندی پدرش نیز با معتزلی بودن سازگارتر است تا شیعه بودن زیرا در آن روزگار معتزله در نهایت اقتدار و شیعه در معرض سرکوب بودند.

لقب محاسبی ازآن‌رو به وی داده شده که به قولی سنگریزه‌هایی داشته که شمار ذکرها را با آن نگاه می‌داشته و بنا بر قول مشهورتر عمل محاسبه نفس برای او بسیار مهم بوده و غالبا به آن می‌پرداخته است؛ چنان‌که علاوه بر تأکید فراوان بر این عمل در آثار خود حتی در نام سه فقره از کتاب‌های وی نیز واژه «محاسبه» آمده‌است. عطار نیز در تذکره الاولیاء می‌نویسد: «راز تسمیه او به محاسبی به‌جهت شدت توجه او به محاسبه نفس بوده‌است[۲].

محاسبی در نوجوانی با خانواده خود از بصره به بغداد رفت. بیشتر عمر وی در بغداد سپری شد و در همان جا در سال ۲۴۳ق، درگذشت.

حارث محاسبی شیخ المشایخ بغداد در عصر خود و استاد جنید بغدادی، احمد بن عاصم انطاکی و ابوحمزه بزازِ بغدادی است. وی در کنار سری سقطی و جنید بغدادی و معروف کرخی یکی از چهار عارف معروف مکتب بغداد در قرن سوم است. و از معدود افرادی است که در آن دوران بین علوم ظاهر و باطن جمع کرده است. چنانکه درباره وی قشیری، و ابن حفیف، و السلمی، و الخطیب و السبکی، و الشعرانی، و الیافعی، و الکلاباذی، و المناوی گفته‌اند: «أنه جمع بین الزهد و الفقه و الحدیث و التفسیر.»[۳].

محاسبی نخستین کسی است که درباره اثبات صفات زائد بر ذات خدا سخن گفته است [۴].

وی اگرچه مانند احمدبن حنبل کلام‌اللّه را غیرمخلوق می‌دانست معتقد بود الفاظی که بر زبان ما به عنوان قرآن جاری می‌شود مخلوق است و احمد این قول را بدعت می‌شمرد و قویاً تخطئه می‌کرد[۵]همچنین محاسبی از هیچ یک از مذاهب اربعه پیروی نمی‌کرد و به تصوف ارادتی تام داشت لذا بیشتر زندگی وی در نزاع با شاگردان احمدبن حنبل گذشت به‌گونه‌ای که در آخر عمر وی فردی منزوی و مطرود محسوب می‌شد.

خطیب بغدادی درباره وی می‌گوید:

«و کان أحمد بن حنبل یکره لحارث نظره فی الکلام، و تصانیفه الکتب فیه، و یصد الناس عنه»[۶].

و نیز أبوالقاسم نصرآبادی نقل می‌کند:

«بلغنی أن الحارث تکلم فی شیء من الکلام فهجره أحمد بن حنبل، فاختفی فی دار ببغداد، و مات فیها، و لم یصل علیه إلا أربعة نفر»[۷].

روش علمی

معاصران محاسبی از او به‌سختی انتقاد و علمای اهل سنّت نیز به وی اعتراضات شدید کردند؛ زیرا از یک‌سو در عرضه دین شیوه‌ای غیر از روش آنان که مبتنی بر تقلید و پیرویِ صرف از ظواهر کلمات آیات و احادیث بود داشت؛ وی سخنانی می‌گفت که عین آنها در آیات و روایات نبود و از بصیرت باطنی و بینش درونی‌اش الهام می‌گرفت. از سوی دیگر اشتغال به اقوال و آرای متکلمان و استفاده از شیوه آنان (بحث و استدلال) را برای رد و نقد مخالفان سنّت نه فقط جایز، بلکه لازم می‌شمرد.

آثار

شمار آثار محاسبی به دویست عنوان می‌رسد. پاره‌ای از این آثار به درخواست دیگران نوشته شده است. بیشتر آنها درباره زهد و سلوک و تصوف، پاره‌ای در فقه و احکام و بقیه در اصول دین و رد بر فرقه‌هایی همچون معتزله و قدریه است و هماهنگ با حرکتی که در عصر وی، به‌ویژه برضد معتزله، جریان داشته تألیف شده است. آثار وی، خصوصا آنهایی که درباره تزکیه نفس و مبانی تصوفند از منابعی به شمار می‌روند که بیشتر بلکه همه کسانی که در آن باب به تصنیف پرداخته‌اند از آنها بهره برده‌اند. در آثار او مباحث غالبا به‌صورت پرسش و پاسخ مطرح شده است.

از جمله آثار وی که نسخه‌ها یا نام آنها به جا مانده است عبارتند از:

۱. الرعایة لحقوق الله و القیام بها که مهم‌ترین و مفصّل‌ترین اثر محاسبی است. درباره آن گفته‌اند که اگر از محاسبی فقط همین کتاب برجا می‌ماند، برای دلالت بر عظمت وی بس بود، زیرا پاره‌ای دیگر از آثار وی، با آن پیوند استواری دارد. همچنین اثرگذاری این کتاب در آثاری که پس از محاسبی در علم اخلاق نوشته شده کاملا آشکار است برای نمونه احیاء العلوم غزالی چنان تحت تأثیر الرعایة است که برخی مدعی‌اند احیاء همه الرعایة را در بر دارد. ۲. التوهم که درباره سفر آدمی به عالم دیگر و چگونگی آن است. ۳. المسائل فی الزهد و غیره. ۴. کتاب مائیة (ماهیة) العقل و معناه و اختلاف الناس فیه که درباره جوهر عقل و تشریح ماهیت و وظایف و فواید آن است. ۵. الصلاة: شاید همان باشد که در پاره‌ای منابع کتاب «فهم الصلاة» معرفی شده است. ۶. فهم القرآن. ۷. کتاب النصائح الدینیة و النفحات القدسیة لنفع جمیع البریة که به کتاب وصایا شهرت دارد. ۸. کتاب المسترشد یا رساله المسترشدین. ۹. رساله بدء من اناب الی اللّه تعالی. ۱۰. الخلوة و التنقل/ التبتل فی العبادة و درجات العابدین. ۱۱. کتاب الصبر و الرضا: درباره مبادی زهد، شکیبایی در انجام دادن وظایف الهی و خضوع تام در برابر اراده خدا. ۱۲. رسالة فی الاخلاق. ۱۳. اخلاق الحکیم که گویا غیر از رسالة فی الاخلاق است. ۱۴. القصد و الرجوع الی الله. ۱۵. مختصر المعانی. ۱۶. کتاب المسائل فی اعمال القلوب و الجوارح. ۱۷. کتاب الدماء که ظاهرا همان کتاب«الکف عما شجر بین الصحابة» است. ۱۸. کتاب العلم. ۱۹. الخصال العشر التی جربها اهل المحاسبة. ۲۰. المکاسب و الورع و الشبهة. ۲۱. رسالة المحبة. ۲۲. البعث و النشور. ۲۳. معاتبة النفوس/ النفس. ۲۴. آداب النفوس/ النفس. ۲۵. وحدة النظام و وحدانیة اللّه که عبدالقادر احمد عطا آن را فراهم آورده و در ضمن مجموعه «ثلاث رسائل فی عقیدة المسلم» در ۱۳۷۶ ش/ ۱۹۹۷ در قاهره منتشر کرده است و شاید یکی از همان سه اثری باشد که در فهرست کتاب‌های محاسبی از آنها با عنوان رسالة فی التوحید، فصل من کتاب العظمة و الدلالة فی الوحدانیة نام برده‌اند.

پانویس

  1. حارث محاسبی
  2. عطار نیشابوری، تذکره الاولیاء، ص۲۷۲
  3. مقدمه الرعایة لحقوق الله، ‌ ص ۳۰
  4. محمد عبدالرووف‌بن تاج‌العارفین مناوی، طبقات الصوفیة: الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة، ج۱، ص۵۸۶، چاپ محمد ادیب جادر، بیروت ۱۹۹۹
  5. عبدالوهاب‌بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۱۱۸ـ۱۱۹، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶
  6. تاریخ بغداد، ج8،ص۲۱۴
  7. تاریخ بغداد ۲۱۵/۸، ۲۱۶، و میزان الاعتدال ۴۳۰/۱، و مناقب الإمام أحمد ص ۱۸۶، و الأنساب ۲۰۸/۵، و تهذیب التهذیب ۱۱۷/۲. قال الشیخ عبدالفتاح أبو غدة - و أصاب - فی مقدمة رسالة المسترشدین ص ۲۴: «و الذی أراه أن الإمام أحمد رحمه الله تعالی إنما نهاه عن صحبتهم مع أنه رآهم علی خیر - لأنه یری سلوک طریقته التی هو علیها و أصحابه أمثل خیرا، و أوفی هدایة و حقا». و میزان الاعتدال ۴۳۰/۱، و مناقب الإمام أحمد ص ۱۸۶، و الأنساب ۲۰۸/۵، و تهذیب التهذیب ۱۱۷/۲. قال الشیخ عبدالفتاح أبو غدة - و أصاب - فی مقدمة رسالة المسترشدین ص ۲۴: «و الذی أراه أن الإمام أحمد رحمه الله تعالی إنما نهاه عن صحبتهم مع أنه رآهم علی خیر - لأنه یری سلوک طریقته التی هو علیها و أصحابه أمثل خیرا، و أوفی هدایة و حقا»