شایستهسالاری
شایستهسالاری یعنی در هر انتخاب و گزینشی که از میان امور و یا افراد متعدد باشد، بهترینِ ممکن انتخاب شود.
موضع اسلام نسبت به شایستهسالاری
اسلام دین شایستهسالاری و شایستهگزینی است و در این رویکرد، نظر به اصلح دارد نه صرف صلاحیت. یعنی نخبه مسلمان نباید به دنبال انتخاب خوب باشد؛ بلکه باید به دنبال انتخاب بهترین باشد و رمز نخبگی، اصلحگزینی است. در انتخاب معبود، در انتخاب دین، در انتخاب نوع حکومت، در انتخاب شخص حاکم، در انتخاب نوع سبک زندگی، در انتخاب نوع معیشت، در انتخاب نوع پوشش، در انتخاب دوست، در انتخاب مسکن، در انتخاب وسیله و....
طبق دین اسلام برای هر جایگاه و مسئولیتی هم باید شایستهترین فرد ممکن انتخاب بشود و تخطی از این اصل جایز نیست، لذا هرکسی که میخواهد متصدی امری شود، اگر اطلاع پیدا کرد که فردی بهتر و اصلحِ از او هست، باید صحنه را به نفع او خالی کند و الا آدم گمراهی است. همان گونه که در تاریخ فقهای عظام داریم که بعد از رحلت یک مرجع کل، وقتی مردم به مجتهدی مراجعه میکردند وی به این دلیل که فرد دیگری اعلم از اوست با همراهی مردم به آن اعلم مراجعه میکردند و وی مرجع کل میشد.
درباره مقام علمی شیخ انصاری گفتهاند: سید حسین کوه کمرهای که از عالمان روزگار شیخ بوده و مجلس درس نیز داشته است، روزی پیش از آمدن شاگردان، در محل درس حاضر شد و در گوشه مسجد، شیخ ژولیدهای را با چند نفر شاگرد در حال تدریس دید. سید حسین به درس او گوش داد و احساس کرد که وی بسیار محققانه بحث میکند. روز دیگر، زودتر آمد و به درس شیخ گوش داد. وقتی تدریس او را دید، اعتقادش بیشتر شد و احساس کرد که از خودش فاضلتر است و اگر شاگردانش بهجای درس او، در درس این شیخ حاضر شوند، بهره بیشتری خواهند برد، ازاینرو، روز دیگر به شاگردانش گفت: «این شیخ که در آن گوشه با چند نفر شاگرد نشسته است، برای تدریس از من شایستهتر است و خود من نیز از او بهره میبرم، همه با هم به درس او میرویم». از آن روز سید حسین و شاگردانش در مجلس درس شیخ حاضر شدند[۱].
بنا بر نگاه دینی علاوه بر این که خود داوطلبین باید به نفع اصلح کنار بروند، مردم هم موظف به برترگزینی و انتخاب اصلح هستند؛ و نیز اگر شخصی وظیفه گماردن مسئولین را بر عهده دارد، رعایت اصلحبودن منصوب، واجب و لازم است و تخطی از این معیار خیانت به خدا و پیامبر است، چرا که مسئولیتها جزء امانات هستند وَ اِنَّما هِیَ فی عُنُقِکَ اَمانَة؛ و نسبت به این امانات الهی باید امانتداری و حفظ امانت کرد و آیهٔ شریفه «اِنَّ اللهَ یَأمُرُکُم أن تُؤَدُّوا الاَمانٰتِ اِلیٰ اَهلِها»[۲]، فقط درباره امانتهای مادّیِ محسوس نیست و این امانت مهمّ معنوی - مسئولیّت - مصداق برتر آنها است[۳]
بیانی که امیر بیان (علیهالسلام)دراینارتباط دارند، اینگونه است: وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًی لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَةٍ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّی تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ وَ لَعَلِّی أَلَّا أَکُونَ شَرَّ وُلَاتِکَ لَکَ وَالسَّلَام[۴] حکمرانی برای تو طعمه نیست، بلکه امانتی است بر عهدهات، و از تو خواستهاند دستور ما فوق خود را رعایت نمایی. تو را حقّی نیست که در امور رعیت به دلخواهت رفتار کنی، و جز به اعتماد به فرمانی که تو را میرسد به کار بزرگی دست بزنی. مالی از مال خدای بزرگ در اختیار توست، و تو از جمله خزانهداران او هستی تا آن را به من تحویل دهی. امید است من از بدترین والیان برای تو نباشم، و السلام.
دلایل شایستهسالاری
معمولا دلایل هر امری تقسیم میشوند به دلایل عقلی و نقلی ما در این مورد هم از این تقسیم پیروی میکنیم:
دلیل عقلی
اینکه در هر جایی با وجود عامل یا قانون و یا وسیله بهتر باید از آن بهره برد مورد تایید عقل است. مثلا با وجود و امکان استفاده از وسیله بهتر و عدم مانع عقل حکم به لزوم استفاده از آن میکند، امر روشنی است در مورد هر امر دیگر و یا هر شخص دیگر هم عقل همیشه به این حکم میکند که باید از شخص بهتر استفاده کرد و تخلف از این امر ترجیح مرجوح بر ارجح و تفضیل مفضول بر افضل است که خلاف عقل سلیم است. به تعبیر دیگر با دقت در خود مفهوم نتیجه حاصل میشود، آیا به، بهتر است یا بهتر؟ آیا خوب، خوبتر است یا خوبتر؟ آیا اصلح، اصلح است یا صالح؟ آیا شایستهتر، شایستهتر است یا شایسته؟ یعنی دقت در مفهوم این را میرساند و در جایی که مصادیق اشتباه میشوند ناشی از عدم شناخت مصداق واقعی اصلح و شایسته است، البته باید دقت شود که برخی اوقات لفظ بدون «تر» دال بر صفت برترین است که موضوع سخن ما نیست.
دلیل نقلی
شایستهسالاری علاوه بر بداهت عقلی بر متون نقلی هم استناد دارد که برخی از آیات و احادیث و روایات در قالب چند عنوان از منابع فریقین نقل میشود:
ضرورت شایستهگزینی و شایستهسالاری
آیات
- أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ[۵][آیا چنین کسی بهتر است] یا آن کسی که او در طول شب در سجده و قیام اطاعت [خدا] میکند [و] از آخرت می ترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد بگو آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند تنها خردمندانند که پندپذیرند.
- وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ[۶]و پیامبرشان به آنان گفت در حقیقت خداوند طالوت را بر شما به پادشاهی گماشته است گفتند چگونه او را بر ما پادشاهی باشد با آنکه ما به پادشاهی از وی سزاوارتریم و به او از حیث مال گشایشی داده نشده است پیامبرشان گفت در حقیقت خدا او را بر شما برتری داده و او را در دانش و [نیروی] بدنی بر شما برتری بخشیده است و خداوند پادشاهی خود را به هر کس که بخواهد می دهد و خدا گشایشگر داناست.
- قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکَائِکُمْ مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ[۷]بگو آیا از شریکان شما کسی هست که به سوی حق رهبری کند بگو خداست که به سوی حق رهبری میکند پس آیا کسی که به سوی حق رهبری میکند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمینماید مگر آنکه [خود] هدایت شود شما را چه شده چگونه داوری میکنید.
- ترکیب دو آیه: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا[۸] خدا فقط می خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند و یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ[۹]ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.
- قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَیْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ کُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۱۰] [به مشرکان] بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست؟ [خود بی درنگ] بگو: خدای یکتاست. بگو: آیا سرپرستان و معبودانی به جای او انتخاب کرده اید که اختیار هیچ سود و زیانی را برای خودشان ندارند [چه رسد برای شما؟] بگو: آیا نابینا و بینا یکسانند یا تاریکی و نور برابرند؟ یا آنان شریکانی برای خدا قرار دادند [به خیال آنکه] مانند آفرینش خدا چیزی آفریده اند، آن گاه آفریده خدا و آفریده شریکان بر آنان مشتبه شده؟ بگو: آفریننده همه چیز فقط خداست و تنها او یکتای پیروز است.
- مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمَی وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِیرِ وَالسَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَکَّرُونَ[۱۱] مثل این دو گروه چون نابینا و کر [در مقایسه] با بینا و شنواست آیا در مثل یکسانند پس آیا پند نمی گیرید
- وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لَا یَقْدِرُ عَلَی شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَی مَوْلَاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّهْهُ لَا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ[۱۲] و خدا مثلی [دیگر] می زند دو مردند که یکی از آنها لال است و هیچ کاری از او برنمیآید و او سربار خداوندگارش می باشد هر جا که او را می فرستد خیری به همراه نمیآورد آیا او با کسی که به عدالت فرمان می دهد و خود بر راه راست است یکسان است
- لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَی وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا[۱۳]مؤمنان خانه نشین که زیاندیده نیستند با آن مجاهدانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد میکنند یکسان نمی باشند خداوند کسانی را که با مال و جان خود جهاد میکنند به درجهای بر خانه نشینان مزیت بخشیده و همه را خدا وعده [پاداش] نیکو داده و[لی] مجاهدان را بر خانه نشینان به پاداشی بزرگ برتری بخشیده است.
- وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لَا یَقْدِرُ عَلَی شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَی مَوْلَاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّهْهُ لَا یَأْتِ بِخَیْرٍ هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَنْ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ[۱۴]و خدا مثلی [دیگر] می زند دو مردند که یکی از آنها لال است و هیچ کاری از او برنمیآید و او سربار خداوندگارش می باشد هر جا که او را می فرستد خیری به همراه نمیآورد آیا او با کسی که به عدالت فرمان می دهد و خود بر راه راست است یکسان است.
- وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِیءُ قَلِیلًا مَا تَتَذَکَّرُونَ[۱۵]و نابینا و بینا یکسان نیستند و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند [نیز] با [مردم] بدکار [یکسان] نیستند چه اندک پند میپذیرید
- أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ[۱۶] یا کسی که هدایت بهسوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمیشود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میکنید؟!
روایات
شایستهسالاری در انواعی از روایات مطرح شده است که ما این انواع را ذیل عناوین مختلف که بیانگر زاویه نگاه به شایستهسالاری است متذکر میشویم:
روایات لزوم رعایت اصلح
- قال امیرالمؤمنین (علیهالسلام): «أیهَا النَّاسُ! إنَّ أحَقَّ النَّاسِ بِهَذَا الامرِ أقوَاهُم عَلَیهِ وَ أعلَمُهُم بِأمرِ اللّهِ فِیهِ فَإن شَغَبَ شَاغِبٌ أُستُعتِبَ فَإن أبَی قُوتِلَ»؛[۱۷]ای مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، کسی است که در تحقق حکومت، نیرومندتر و در علم به فرمان خدا، آگاهتر باشد، تا اگر آشوبگری فتنه کرد، به حق بازگردانده شود و اگر سر باز زد، با او مبارزه شود.
- حضرت علی (علیهالسلام): مَن أحسَنَ الکِفایَةَ استَحَقَّ الوِلایَةَ[۱۸] امام علی (علیهالسلام): هر کس باکفایت شد، سزاوار ولایت است.
عاقبت عدم رعایت شایستهسالاری
- رسولاللّه (صلیالله علیه وآله وسلّم): «مَا وَلَّت أُمَةٌ رَجُلاً قَطُّ أَمرَهَا وَ فِیهِم أعلَمُ مِنهُ إلا لَم یزَل أمرُهُم یذهَبُ سَفَالاً حَتَّی یرجِعُوا إلَی مَا تَرَکُوا»؛[۱۹] هر کس عهدهدار امامت قومی گردد، درحالیکه فردی شایستهتر از وی در آن قوم باشد، آن قوم پیوسته در حال سقوط خواهد بود، مگر اینکه برگردند و سراغ آن فرد شایسته بروند.
- قال رسولاللّه (صلیالله علیه وآله وسلّم): مَنْ أَمَّ قَوْماً وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ وَ أَفْقَهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ إِلَی سقال [سَفَالٍ] إِلَی یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ؛[۲۰] هر که بر قومی رهبری کند و در میان آنان داناتری دینشناستر باشد کار آن قوم پیوسته تا روز رستاخیز رو به تباهی رود.
- امام علی (علیهالسلام): مَن رُفِعَ بلا کِفایَةٍ وُضِعَ بلا جِنایَةٍ[۲۱] امام علی (علیهالسلام): هر که را بدون کفایت بالا بردند، بدون گناه به زیر کشند.
ذم پذیرش مسئولیت بدون شایستگی
- پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمودند: مَنْ تَوَلّی عَمَلا وَ هُوَیَعْلَمُ أنَّهُ لَیْسَ لَهُ بِأهْل، فَلْیتُبَّوَءُ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ[۲۲] هر که ریاست و مسئولیتی را بپذیرد و بداند که اهلیّت آن را ندارد، ـ در قبر و قیامت ـ جایگاه او پر از آتش خواهد شد.
- قال رسولاللّه (صلیالله علیه وآله وسلّم): «مَن تَقَدَّمَ عَلَی قَومٍ مِنَ المُسلِمِینَ وَ هُوَ یرَی أنَّ فِیهِم مَن هُوَ أفضَلُ مِنهَ، فَقَد خَانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ المُسلِمِینَ»[۲۳]؛هر کس عهدهدار امامت قومی گردد، درحالیکه میداند که فردی شایستهتر از وی در آن قوم وجود دارد، به خدا و رسولش و به مسلمانان خیانت کرده است.
- الإمامُ علیٌّ (علیه السلام): مَن رُفِعَ بلا کِفایَةٍ وُضِعَ بلا جِنایَةٍ[۲۴] کسی که بدون شایستگی (مقامش) بالا رود، بدون جرم پایین کشیده شود.حاصل روایاتی که نقل شد بهروشنی دالّ بر این است که ردای امامت و رهبری جامعه تنها بر اندام شایستهترین و تواناترین فرد برازنده است و هر کس غیر وی متصدّی این منصب گردد، غاصب این مسند است و جامعهای که زمام رهبری آن به دست فردی غیر آن شخصیت شایسته باشد، در مسیر تباهی و پسرفت گام مینهد. ازاینرو، در صورت تحقق چنین غصبی، بر مردم لازم است که این منصب را از غاصب بازستانده، به فردی که شایسته این منصب، و این مسئولیت تنها حق اوست، بازگردانند.
- عَنِ اَلْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (علیهالسلام)یَقُولُ: مَنْ خَرَجَ یَدْعُو اَلنَّاسَ وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُبْتَدِعٌ وَ مَنِ اِدَّعَی اَلْإِمَامَةَ مِنَ اَللَّهِ وَ لَیْسَ بِإِمَامٍ فَهُوَ کَافِرٌ[۲۵]. هرکسی که بیاید و مردم را به خود فرابخواند که بیایید امامت من را قبول بکنید درحالیکه «و فیهم من هو افضل منه» بین مردم یک کسی بهتر از آن هست آدم گمراهی است که بدعت در دین درست کرده است «فهو ضالٌ مبتدع».
- الإمامُ الصّادقُ (علیهالسلام): مَن دعـا النـاسَ إلی نفسِه و فیهِم مَن هُو أعلمُ مِنه فهُو مُبْتَدِعٌ ضالٌّ[۲۶]. امام صادق (علیهالسلام): هر که مردم را به خود فراخواند، حال آن که در میان آنان داناتر و عالمتر از او هست، بدعتگذاری گمراه است.
- عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ عَنْ أَبِیهِ(علیهالسلام)قَالَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم)قَالَ مَنْ ضَرَبَ النَّاسَ بِسَیْفِهِ وَ دَعَاهُمْ إِلَی نَفْسِهِ وَ فِی الْمُسْلِمِینَ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ ضَالٌّ مُتَکَلِّفٌ[۲۷] هر که شمشیر به روی مردم بکشد و آنان را به سوی خود فراخواند در صورتی که در میان ایشان کسی وجود دارد که از وی داناتر است، چنان کس گمراه و متکلف میباشد.
لزوم پذیرش حکومت بر کسانی که شرایط را دارند
از طرف دیگر بر کسانی که شرایط را دارند و مخصوصا بر کسانی که تکلیف منحصرا معطوف به آنها است واجب است که مسئولیت را به عنوان واجب شرعی بپذیرند:
- قَالَ رَسُولُاَللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم): إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیُظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ [۲۸] رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) فرمود: زمانی که در امتم بدعتها هویدا گشت بر عالم است که علم خویش را آشکار کند، هر که نکند لعنت خدا بر او باد.
- الإمامُ الکاظمُ (علیهالسلام): إذا ماتَ المؤمنُ ··· ثُلِمَ فی الإسلامِ ثُلمَةٌ لا یَسُدُّها شیءٌ؛ لأنّ المؤمنینَ الفُقَهاءَ حُصونُ الإسلامِ کَحِصنِ سُورِ المَدینةِ لَها[۲۹] امام کاظم (علیهالسلام): هرگاه مؤمن بمیرد··· رخنهای در اسلام پدید آید که هیچ چیز آن را نبندد؛ زیرا مؤمنانِ فقیه، دژهای اسلامند همچنان که برج و باروی شهر موجب حفظ شهر است.
- الإمامُ علیٌّ (علیهالسلام): لَولا حُضُورُ الحاضِرِ، و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ، و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَی العُلَماءِ أن لا یُقارُّوا علی کِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ، لأَلقَیتُ حَبلَها علی غاربِهِا[۳۰]امام علی (علیهالسلام): اگر نبود حضور آن جمعیت و تمام شدن حجّت با وجود یار و یاور و اگر نبود که خداوند از دانایان پیمان گرفته است که بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده رضایت ندهند، هر آینه مهار شتر خلافت را بر شانهاش میانداختم.
لزوم مراجعه مردم به حاکم شایسته
- عن رسول اللّه (صلیالله علیه وآله وسلّم):إنَّ أئِمَّتَکُم قادَتُکُم إلَی اللّهِ عز و جل، فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ فی دینِکُم وصَلاتِکُم[۳۱] پیامبر خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم):پیشوایانِ شما، رهبران شما به سوی خداوند عز و جل هستند. پس بنگرید که در دین و نمازتان، به چه کسی اقتدا میکنید.
- عنه (صلیالله علیه وآله وسلّم): إنَّ أئِمَّتَکُم وَفدُکُم إلَی اللّهِ، فَانظُروا مَن توفِدونَ فی دینِکُم وصَلاتِکُم[۳۲] پیامبر خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم):پیشوایانِ شما، نمایندگان شما به نزد خدایند. پس بنگرید که در دین و نماز خود، چه کسی را به نمایندگی میفرستید.
- عنه (صلیالله علیه وآله وسلّم):اِجعَلوا أئِمَّتَکُم خِیارَکُم، فَإِنَّهُم وَفدُکُم فیما بَینَکُم وبَینَ رَبِّکُم[۳۳] پیامبر خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم):بهترینهایتان را پیشوای خود قرار دهید؛ زیرا آنان نمایندگانِ میان شما و پروردگارتان هستند.
- عن الامام علی (علیهالسلام): وَ الْوَاجِبُ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ حُکْمِ الْإِسْلَامِ عَلَی الْمُسْلِمِینَ بَعْدَ مَا یَمُوتُ إِمَامُهُمْ أَوْ یُقْتَلُ ضَالًّا کَانَ أَوْ مُهْتَدِیاً مَظْلُوماً کَانَ أَوْ ظَالِماً حَلَالَ الدَّمِ أَوْ حَرَامَ الدَّمِ أَنْ لَا یَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا یُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا یُقَدِّمُوا یَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا یَبْدَءُوا بِشَیْءٍ قَبْلَ أَنْ یَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِیفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ یَجْمَعُ أَمْرَهُمْ وَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ[۳۴]حضرت علی(علیهالسلام) فرمودند: بر اساس حکم خدا و حکم اسلام بر مسلمانان واجب است که پس از آن که پیشوایشان میمیرد یا کشته میشود ـ گمراه باشد یا رهیافته، ستمدیده باشد یا ستمگر، خونش هدر باشد یا ریختن آن، حرام ـ کاری نکنند و دست به کاری نزنند و دست و گامی پیش ننهند و کاری را آغاز ننمایند تا آن گاه که برای خویشتن، پیشوایی پاکدامن و دانا و پارسا و آشنا به قضاوت و سنّت، برگزینند تا امور آنان را سامان دهد و میانشان حکومت کند.
لزوم نصب شایستهسالارانه
الإمامُ علیٌّ (علیهالسلام)ـ فیما کَتبَ للأشتَرِ لمَّا وَلاّهُ مِصرَ ـ: ثُمّ انظُرْ فی اُمورِ عُمّالِکَ، فاستَعمِلْهُمُ اختِبارا، و لا تُوَلِّهِم مُحاباةً و أثَرَةً؛ فإنَّهُما جِماعٌ مِن شُعَبِ الجَورِ و الخِیانَةِ. و تَوَخَّ مِنهُم أهلَ التَّجرِبَةِ و الحَیاءِ مِن أهلِ البُیوتاتِ الصّالِحَةِ، و القَدَمِ فی الإسلامِ المُتَقَدِّمَةِ[۳۵] دیگر آنکه در کارهای کارگزارانت اندیشه و تأمل کن و پس از آزمودنِ آنها، ایشان را به کار گمار و به صرف جانبداری یا علاقه به کسی او را عهده دار کاری مکن؛ زیرا این دو، کانون انواع ستم و خیانت است. کارگزاران خود را از میان افراد با تجربه و آبرومند از خاندانهای نیک و خوش نام و پیشگام در اسلام انتخاب کن.
ذم نصب غیرشایسته بر مردم
- عن رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم): مَن وَلّی مِن أمرِ المُسلِمینَ شَیئا فَوَلّی رَجُلاً و هُوَ یَجِدُ مَن هُوَ أصلَحُ لِلمُسلِمینَ مِنهُ فَقَد خانَ اللّه َ و رَسُولَهُ[۳۶]؛ پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم): کسی که عهدهدار یکی از امور مسلمانان شود و فردی را سرپرست کاری کند، با این که میتواند کسی را که برای مسلمانان بهتر از او باشد بیابد، به خدا و رسولش خیانت کرده است.
- عن رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم): مَنِ استَعمَلَ رَجُلاً مِن عِصابَةٍ، وفِی تِلکَ العِصابَةِ مَن هُوَ أرضی للّه ِِ مِنهُ؛ فَقَد خانَ اللّه، وخانَ رَسولَهُ، وخانَ المُؤمِنینَ[۳۷] پیامبر خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم): هر کس از میان گروهی، مردی را به کار گمارد و در میان آن گروه، شخص خداپسند تر از او وجود داشته باشد، به خدا خیانت کرده، به پیامبر او خیانت کرده و به مؤمنان، خیانت کرده است.
- عن رسولاللّه ِ (صلیالله علیه وآله وسلّم): مَنِ استَعمَلَ رجُلاً مِن عِصابَةٍ، و فِیهِم مَن هُو أرضی للّه ِ مِنهُ، فَقَد خانَ اللّه َ و رَسولَهُ و المُؤمنینَ[۳۸] پیامبر خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم): هر کس مردی را از میان گروهی به کار گمارد و بین آنها خدا پسندتر از او باشد، به خدا و رسول او و مؤمنان خیانت کرده است.
- أَبُو ذَرٍّ عَنِ النَّبِیِّ (صلیالله علیه وآله وسلّم): مَنِ اسْتَعْمَلَ غُلَاماً فِی عِصَابَةٍ فِیهَا مَنْ هُوَ أَرْضَی لِلَّهِ مِنْهُ فَقَدْ خَانَ اللَّهَ[۳۹] هر که از بین گروهی، کسی را به کار گمارد در حالی که در بین آنها خدا پسندتر از او وجود داشته باشد به خدا خیانت کرده است.
- عن رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم): مَن وَلّی مِن أمرِ المُسلِمینَ شَیئا فَوَلّی رَجُلاً و هُوَ یَجِدُ مَن هُوَ أصلَحُ لِلمُسلِمینَ مِنهُ فَقَد خانَ اللّه َ و رَسُولَهُ[۴۰]؛ پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم):کسی که عهدهدار یکی از امور مسلمانان شود و فردی را سرپرست کاری کند، با این که میتواند کسی را که برای مسلمانان بهتر از او باشد بیابد، به خدا و رسولش خیانت کرده است.
- عن رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم): أیُّما رَجُلٍ استَعمَلَ رَجُلاً عَلی عَشَرَةِ أنفُسٍ، عَلِمَ أنَّ فِی العَشَرَةِ أفضَلَ مِمَّن استَعمَلَ؛ فَقَد غَشَّ اللّه َ وغَشَّ رَسولَهُ[۴۱] پیامبر خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم): هر کس مردی را بر ده نفر ریاست دهد با آن که میداند در میان آن ده نفر، برتر از کسی که ریاستش داده است، وجود دارد، به خدا و پیامبر او ناراستی [و خیانت] کرده است.
- عن ابن عبّاس عنه (صلیالله علیه وآله وسلّم): مَنِ استَعمَلَ عامِلاً مِنَ المُسلِمینَ، وهُوَ یَعلَمُ أنَّ فیهِم أولی بِذلِکَ مِنهُ، وأعلَمَ بِکتابِ اللّه ِ وسُنَّةِ نَبِیِّهِ؛ فَقَد خانَ اللّه َ ورَسولَهُ وجَمیعَ المُسلِمینَ[۴۲]همین مفهوم با عبارت دیگر در منابع هست[۴۳] پیامبر خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم): هر کس از میان مسلمانان کارگزاری برگمارَد، در حالی که میداند در میان آنان شایسته تر از او به این کار و داناتر به کتاب خدا و سنّت پیامبرش وجود دارد، بی گمان به خدا و پیامبر او و همه مسلمانان، خیانت ورزیده است.
- عن رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم): مَنْ قَلَّدَ إنْسَانًا عَمَلًا وفی رَعِیَّتِهِ من هو أَوْلَی منه فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَجَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِینَ[۴۴] هر کسی که انسانی را به کاری بگمارد که میداند در رعیتش شایستهتر از او وجود دارد؛ بهدرستی که به خدا، رسول خدا و تمام مؤمنان خیانت کرده است.
- عن رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلّم): ومن استعمل رجلا وهو یَجِدُ غیرَهُ خیراً منه وأعْلَمَ مِنْه بکتابِ الله وسنةً نَبِیّه فقد خان الله ورسولَه وجمیعِ المؤمنین[۴۵] اگر کسی مردی را بگمارد؛ درحالیکه بهتر از او و داناتر از او را به کتاب خدا و سنت پیامبرش مییابد، بهدرستی که به خدا، رسول خدا و تمام مؤمنان خیانت کرده است.
- عن أبی ذرّ عنه (صلیالله علیه وآله وسلّم): مَنِ استَعمَلَ غُلاما فی عِصابَةٍ فیها مَن هُوَ أرضی للّه ِِ مِنهُ، فَقَد خانَ اللّه َ[۴۶] پیامبر خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم): هر کس نورسیدهای را بر گروهی بگمارد که در آن گروه، خدا پسندتر از او وجود دارد، به خدا خیانت ورزیده است.
- عن الصادق (علیهالسلام): لَیسَ یُحَبُّ لِلمُلوکِ أن یُفَرِّطوا فی ثَلاثٍ: فی حِفظِ الثُّغورِ، و تَفَقُّدِ المَظالِمِ، و اختِیارِ الصّالِحینَ لأعمالِهِم [۴۷] امام صادق (علیهالسلام): برای حکمرانان پسندیده نیست که در سه کار کوتاهی ورزند: حفظ مرزها، رسیدگی به مظالم و حقوق پایمال شده مردم و انتخاب افراد شایسته برای کارهای خود.
- عن الامام علی (علیهالسلام): یستَدَلَّ عَلَی ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ[۴۸] چهار چیز باعث شکست دولتها میشود:
1- ضایع کردن اصول (مسائل مهم)
2- سرگرم شدن به فروع (امور کم اهمیت)
3- به کار گماردن آدمهای پست
4- کنار گذاردن انسانهای فاضل.
تا اینجا معلوم شد که در نگاه عقلی و تفکر اسلامی، شایستهسالاری لازمالرعایه است، حال این سوال پیش میآید که ملاک شایستگی و اصلحبودن چیست؟
پانویس
- ↑ گلشن ابرار، ص339، «برگرفته از عدل الهی، شهید مرتضی مطهری».
- ↑ نساء،58
- ↑ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=37311>
- ↑ (نهجالبلاغه، نامه ۵)
- ↑ ﴿زمر،۹﴾
- ↑ ﴿بقره،247﴾
- ↑ ﴿یونس،۳۵﴾
- ↑ ﴿احزاب،۳۳﴾
- ↑ ﴿نساء۵۹﴾
- ↑ ﴿رعد،16﴾
- ↑ ﴿هود۲۴﴾
- ↑ ﴿نحل،۷۶﴾
- ↑ ﴿نساء،۹۵﴾
- ↑ ﴿نحل،۷۶﴾
- ↑ ﴿غافر،۵۸﴾
- ↑ يونس،35.
- ↑ نهجالبلاغه، خ 173.
- ↑ (غررالحکم: 8692)
- ↑ ابو صادق سليم بن قيس الهلالى العامرى الكوفى، كتاب سلیم بن قيس الهلالى، تحقيق الشيخ محمّدباقر الانصارى الزنجانى الخوئينى قم، نشر الهادى، 1416، ط. الثانية، ج 2، ص 938، 898، 699، 651 / ابومنصور طبرسى، الاحتجاج، تحقيق ابراهيم بهادرى و محمّد هادى به (تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1416)، ط. الثانية، ج 1، ص 360؛ ج 2، ص 66؛التعجب من أغلاط العامة ج۱ ص۵۸؛ مستدرکالوسائل ج۱۱ ص۳۰.
- ↑ المحاسن ج۱ ص۹۳، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ج۱ ص۲۰۶، علل الشرایع ج۲ ص۳۲۶، تهذيب الأحكام ج۳ ص۵۶، أعلام الدین ج۱ ص۴۰۰، الوافي ج۸ ص۱۱۷۳، وسائل الشیعة ج۸ ص۳۴۶، بحار الأنوار ج۸۵ ص۸۸.
- ↑ (غررالحکم: 8613)
- ↑ تاريخ إلاسلام، ج 101ـ120، ص 285؛
- ↑ عبدالحسين محمّد امينى نجفى، الغدير فى الكتاب و السنة و الادب، قم، مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، بىتا، ج 8، ص 411، تمهید الأوائل وتلخیص الدلائل، محمد بن الطیب باقلانی، ج۱، ص۴۸۶. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج۲، ص: ۵۸۶.
- ↑ غررالحکم: 8613
- ↑ الغيبة (للنعمانی) ج۱ ص۱۱۵ و مستدرکالوسائل ج۱۱ ص۲۹
- ↑ فقه الرضا (علیهالسلام)ج۱ ص۳۸۳؛ تحفالعقول ج۱ ص۳۷۵؛ بحار الأنوار ج۲ ص۳۰۸؛ بحار الأنوار ج۷۵ ص۲۵۹؛ عوالم العلوم ج۲۰ ص۸۳۳؛ مستدرکالوسائل ج۱۱ ص۲۹.
- ↑ الكافي- ط الاسلامية الشيخ الكليني جلد: 5 صفحه: 27 تفسیر العیاشی ج۲ ص۸۵؛تفسیر البرهان ج۲ ص۷۵۹؛بحار الأنوار ج۹۷ ص۲۶؛مستدرکالوسائل ج۱۱ ص۲۹.
- ↑ الکافي ج۱ ص۵۴؛ دعائم الإسلام ج۱ ص۲؛ عوالي اللئالي ج۴ ص۷۰؛ منیة المرید ج۱ ص۱۸۶؛ الوافي ج۱ ص۲۴۴؛ تفسير الصافي ج۱ ص۲۰۷؛ وسائل الشیعة ج۱۶ ص۲۶۹؛ الفصول المهمة ج۱ ص۵۲۱؛ بحار الأنوار ج۱۰۵ ص۱۵؛ بحار الأنوار ج۱۰۵ ص۸۵؛ بحار الأنوار ج۱۰۵ ص۱۱۸.
- ↑ [الكافي: 1/38/3.]
- ↑ [نهج البلاغة: الخطبة 3.]
- ↑ كمال الدين: ص ۲۲۱ ح ۷ عن أبي الحسن الليثيّ عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، بحار الأنوار: ج ۲۳ ص ۳۰ ح ۴۶
- ↑ قرب الإسناد: ص ۷۷ ح ۲۵۰ عن مسعدة بن صدقة عن الإمام الصادق عن آبائه عليهم السلام، كنز الفوائد: ج ۱ ص ۳۳۰، بحار الأنوار: ج ۲۳ ص ۳۰ ح ۴۶.
- ↑ السنن الكبرى: ج ۳ ص ۱۲۹ ح ۵۱۳۳، سنن الدارقطني: ج ۲ ص ۸۸ ح ۱۰، تفسير القرطبي: ج ۱ ص ۳۵۷، نصب الراية: ج ۲ ص ۲۶ ح ۶۱ كلّها عن ابن عمر، كنز العمّال: ج ۷ ص ۵۹۶ ح ۲۰۴۳۲.
- ↑ كتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج ۲، ص ۷۵۲؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۳۳، ص ۱۴۴.
- ↑ [نهج البلاغة: الكتاب 53امام على (علیهالسلام)ـ در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر ـ نوشت:
- ↑ [ سنن بيهقى، ج 10، ص 11.]
- ↑ المستدرك على الصحيحين: ج 4 ص 104 ح 7023 عن ابن عبّاس
- ↑ [. الترغيب و الترهيب: 3/179/1.]
- ↑ بحارالانوار، ج 23، ص 75 و مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)؛ ج1؛ ص258.
- ↑ [ سنن بيهقى، ج 10، ص 11.] (کنز الفوائد، جلد2، صفحه283)
- ↑ المطالب العالية: ج 2 ص 233 ح 2102.
- ↑ جامع الصغير، ج ۱، ص ۴۵۵. سنن البيهقي الكبري، ج10، ص118، ح20151، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقيق: محمد عبد القادر عطا، 1414 – 1994.
- ↑ ابن عساكر الدمشقي الشافعي، تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج53، ص256، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفكر - بيروت - 1995؛الهندي، علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، ج16، ص38، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة
- ↑ الكاساني الحنفي، علاء الدين أبي بكر بن مسعود بن احمد الشاشي الملقب بملك العلماء (متوفاي 587هـ)، بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، ج1، ص228، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1982م؛ السرخسي الحنفي، شمسالدین ابوبكر محمد بن أبي سهل (متوفاي483هـ )، المبسوط، ج1، ص172، ناشر: دار المعرفة - بيروت؛ ابن عابدين الحنفي، محمد أمين بن عمر (متوفاي1252هـ)، حاشية رد المختار علي الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة، ج5، ص364، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1421هـ - 2000م.
- ↑ البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطيب (متوفاي463هـ)، تاريخ بغداد، ج6، ص76، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت
- ↑ المناقب لابن شهر آشوب: ج 1 ص 258 عن أبي ذرّ، بحار الأنوار: ج 23 ص 75 ح 24
- ↑ .[تحفالعقول: 319.]
- ↑ غرر الحکم، ص ۳۴۲.