فخر رازی
ابوعبدالله محمد بن عمر فخر رازی (۵۴۳-۶۰۶ ق) متکلم، فقیه و مفسر ایرانی، معروف به ابن الخطیب[۱] و ملقب به فخرالدین است و به امام رازی یا امام فخر رازی نیز شهرت دارد. معروفترین اثر او کتاب مفاتیح الغیب مشهور به تفسیر کبیر فخر رازی است که از مفصلترین تفاسیر قرآن است.
نام | ابو عبدالله، محمد بن عمر فخر رازی |
---|---|
نامهای دیگر | ابن خطیب، خطیب ری، فخرالدین، امام فخر رازی، امام المشککین |
زادهٔ | ۵۴۳ (قمری) |
مکان تولد | ایران، ری |
شهرت | فیلسوف، متکلم، فقیه |
سالهای فعالیت | سدهٔ قرن ششم و هفتم |
مذهب | اسلام، سنی |
مهمترین آثار | تفسیر کبیر(مفاتیح الغیب)، الاربعین فی اصول الدین، اساس التقدیس، اسرارالتنزیل و انوارالتاویل، اسرارالنجوم، الانارات فی شرح الاشارات، شرح نهجالبلاغه و رسالههای فراوانی به زبان عربی و فارسی |
درگذشت | ۶۰۶ (قمری) |
آرامگاه | هرات، مرادخان |
تولد
امام فخرالدین ابوعبدا... محمد بن عمر بن حسین بن حسن بن علی تیمی طبرستانی مشهور به ابن خطیب رازی و امام المشککین از بزرگان متکلمین و خطبا و فیلسوف مشهور سده ششم هجری در ۲۵ رمضان سال ۵۴۳ یا ۵۴۴ در شهر ری زاده شد.
تحصیلات
محمد بن عمر فخر رازی ابتدا نزد پدرش که خطیب مشهوری بود درس خوانده و سپس نزد کمال سمعانی (سمنانی) مقدمات علوم و نزد مجدالدین جیلی علم کلام و حکمت آموخته و ضیاالدین عمر و محمود بن حسن حمصی دیگر علوم را فراگرفت. او برای آموختن فلسفه ابن سینا و ابو نصر فارابی به خراسان رفت و نتیجه کامل گرفت و به ماوراءالنهر سفر کرد.
وی یکی از مشاهیر علمی و ادبی اسلام شمرده میشود که در عصر خود از بزرگترین علما و حکمای اسلام بوده و در علوم معقول و منقول یعنی فلسفه، کلام، ریاضیات و فقه و اصول، تفسیر قرآن و ادبیات استاد، صاحبنظر و مرجع فضلای زمان محسوب میشده است.
مذهب
فخر دارای در فروع دین شافعی مذهب و در اصول عقاید کلامی پیرو مذهب اشعری بود و با این وصف با علمای هم کیش خود همیشه در مجادله و مناظره بود. وی شعرهایی پراکنده به فارسی و عربی نیز سروده است که حاوی مفاهیم پندآمیز هستند. زندگی امام فخر به رغم عسرت و تنگدستی دوران نوجوانی پس از ورود به خوارزم و ماوراءالنهر و سکونت چند ساله در دربار خوارزمشاهیان رونق یافت. از حوادث دردناک زندگی فخر رازی در سالهای پایانی زندگی مرگ فرزند جوانش محمد در اواسط سال ۶۰۱ ق در هرات بود.
استادان و شاگردان
فخر رازى شاگرد مجدالدین جیلى، کمال الدین سمنانى، فخرالدین ماردینى، موید الدین طوسى (شیعه)، و شیخ سدید الدین حمّصى رازى (شیعه)، بوده و شاگردان زیادى را تربیت کرده است که از مهمترین آنها مى توان اثیرالدین ابهرى و عبدالحمید خسروشاهى را نام برد. او همچنین در محضر مجد الدین جیلى، با شیخ شهابالدین سهروردى هم کلاس و هم درس بود.[۲]
مخالفت با شیعه
فخر رازی در شبهه پراکنى بر ضدّ عقاید شیعه و مسائل فلسفى معروف بوده و به «امام شکّاکان» یا «امام المشکّکین» لقب یافته است. البته جهت اصلى این لقب، شک هاى بى اساس او در مسائل فلسفى و کلامى مى باشد که در کتابهای فلسفى و کلامى خود ابراز داشته است. خواجه نصیرالدین طوسى بسیارى از شبهات و اشکالات او را در «شرح الاشارات و التّنبیهات» و «تلخیص المحصّل» پاسخ داده و رد کرده است.
یکى دیگر از مشخّصه هاى مهم او که در تقابل با شیعه و عقاید آن است، جبرگرائى و اعتقاد به صفات ازلى مستقل از خدا (معروف به قدماى ثمانیه) مى باشد.
او در کتابهاى خود بویژه تفسیرکبیر برخى از عقاید شیعه را نقل و به زعم خود ردّ و ابطال نموده است. از این رو تفسیر وى از جایگاه مهم و کلیدى براى اهل سنت برخوردار است.
اما فخر رازى به طور کامل با عقاید شیعه مخالف نبوده، بلکه به دلیل تبعیت او از ابوالحسین بصرى معتزلى ـ که به شیعه نزدیک بود ـ برخى از عقاید شیعه را پذیرفته و همچنین شرحى بر نهجالبلاغه نوشته است.[۳]
آرای علمی
فخر رازی از جمله معدود افرادی است که تقریباً به بیشترین علوم زمان خود آگاهی و اشرافیت داشته است. کتب و آثاری که با موضوعات متنوع نگاشته است نشان از علم و دانش فزون و متنوع اوست. رسالهها و نوشتههای او که در زمینههای مختلف با استادی تمام نگارش شده است، حکایت از آن دارد که در علوم کلام، فلسفه، تفسیر، ریاضیات، پزشکی و نجوم تبحر داشته است. او فردی جامع الاطراف و دارای ذهنی جستجوگر، تحلیلگر و نقاد بود و با اشراف بر آرای فلاسفه، علیرغم مخالفتش با بسیاری از نظریات فلاسفه، از روش قیاسی و برهانی و برخی آرای فلسفی برای تثبیت پایههای علم کلام استفاده کرد و باعث شد کلام از موضع تدافعی و جدلی خارج و به یک علم مستقل تبدیل شود.
از این جهت او را عاملی موثر در ایجاد کلام فلسفی شمردهاند. در فلسفه بیشتر یک منتقد فلسفه بود تا یک فیلسوف، به طوری که حتی با بسیاری از مباحث فلسفه یونان مخالفت ورزید. نظریات و دیدگاه او در باب فلسفه یونان که به نقد و بررسی آنها پرداخته بود باعث شگفتی بسیاری از فیلسوفان معاصرش میگشت که به تقلید صرف و بیان ساده از فلسفه میپرداختند. بسیاری از نظریه پردازان واندیشمندان معاصر فلسفه اظهار داشتهاند که شرح او بر الاشارات ابوعلی سینا، گاه خارج از اعتدال و نقد و بررسی عالمانه است. چنان که به گفته خواجه نصیر در ابتدای شرح خود بر اشارات، تلاش فخر نوعی جرح است تا شرح.
اما وی در مخالفت با فلاسفه هیچ گاه از طریق استدلال و احتجاج خارج نشد و هرگز از تفسیق و تکفیر استفاده نکرد. دکتر شریف در کتاب تاریخ فلسفه در اسلام در توصیف این موضوع چنین میگوید: فخر رازی که از مطالعه آثار غزالی متاثر شده بود، فلسفه را تا به آنجا خوانده که یکی از استادان مسلم آن فن گردید.
بر خلاف متکلمان که فلسفه یونانی یا مشائیان را یکسره رد میکردند، امام رازی بسیاری از مباحث فلسفه یونان را انتقاد کرد، در حالی که برخی از آنها را نیز پذیرفت. در مقدمه المباحث المشرقیه که مهمترین کتاب فلسفی اوست، مینویسد: «رفیقان ما متعلق به دو گروه هستند، یک گروه شامل کسانی است که فیلسوفان یونانی را تقلید میکنند و هیچ کس را لایق آن نمیشمارند که اندیشه آنها را مورد بحث قرار دهد و از اینکه قادرند گفتههای آنان را در یابند بر خود میبالند. گروه دیگر شامل کسانی است که همه اندیشه آنها را یکسره و بی استثنا رد میکنند. هر دو این گروه در اشتباهاند.
ما در نوشتههای فیلسوفان غور کردیم و درست آنها را تایید و نادرست آن را رد کردیم. ما اصول چندی بر این فلسفه افزودیم و اندیشه تازه چندی اظهار داشتیم.» با دقت در گفتههای امام فخر رازی میتوان پی برد که در دوران وی، گروهی از روی جدل و گروهی از روی تقلید به فلسفه میپرداختند، در حالی که ایشان با نقد و تفحص در مباحث فلسفی برخی را پذیرفته و برخی را رد مینمودند.
بدین منوال فخر رازی با نبوغ و تیزبینی خاص خود به بررسی نقادانه فلاسفه میپردازد و در بسیاری از مباحث به نوآوری و ابتکار دست میزند؛ مثلاً در زمینه وجود ذهنی، انتقاداتی مستدل بر آرای حکما دارد و وجود آن را انکار میکند و علم را جز نوعی اضافه چیزی نمیشمارد. او قاعده الواحد (الواحد لایصدر عنه الا واحد) را نمیپذیرد و صدور کثرت از وحدت را جایز میشمارد. درباره معنای حسن و قبح، کلام نفسی و رؤیت باری نیز نظرهایی دارد که در نوع خود سنجیده و قابل بحثاند، ولی در این مقاله نمیگنجند.
تألیفات
نوشتهها و تصنیفات فخر رازی متعدد و در رشتههای گوناگون: فلسفه، حکمت، کلام، فقه و دانشهای همانند آنهاست. اکثر تالیفات او به زبان عربی و برخی به فارسی است:
۱. مفاتیح الغیب (تفسیر کبیر) در ۱۲ جلد {از مفصلترین تفاسیر قرآنی است}.
۲. تفسیر القرآن الصغیر که آن را به نام اسرار التنزیل و انوار التاویل نامیده است.
۳. نهایة العقول
۴. المحصول فی علم الاصول
۵. المحصل افکار المتقدمین و المتاخرین من الحکما و المتکلمین
۶. الملخص فی الحکمه
۷. شرح عیون الحکمه
۸. مباحث المشرقیه که کتابی است بزرگ در علوم الهی و طبیعی که در آن انتقادات سختی به آرا حکما کرده است.
۹. لباب الاشاره فی شرح اشارات که در این کتاب اشارات ابن سینا به طرز "قال-اقول" شرح کرده و انتقادات و اعتراضات سختی بر بوعلی و فلسفه او وارد آورده است.
۱۰. المطالب العالیه فی الحکمه
۱۱. الاربعین فی اصول الدین
۱۲. تنبیه الاشاره فی الاصول
۱۳. المعالم فی الاصلین
۱۴. سراج القلوب
۱۵. زبدة الافکار و عمدة النظار
۱۶. الجامع الکبیر فی الطب
۱۷. مناقب الامام الاعظم الشافعی
۱۸. تفسیر اسماء الحسنی
۱۹. السر المکتوم فی مخاطبه الشمس و القمر و النجوم
۲۰. تاسیس التقدیس که برای سیف الدین ملک العادل در کلام نوشته است.
۲۱. الرساله الکمالیه که به فارسی و در منطق و نجوم نوشته است و آن را محمد باقر سبزواری تصحیح و چاپ کرده است.
۲۲. الطریقه فی الجدل
۲۳. شرح سقط الزند
۲۴. رساله فی السؤال
۲۵. منتخب تنکلوشا
۲۶.مباحث الوجود و العدم
۲۷. مباحث الجدل
۲۸. جواب القیلانی
۲۹. النبض
۳۰. شرح کلیات قانون ابن سینا در طب
۳۱. تفسیر الفاتحه
۳۲. سوره البقره
۳۳. شرح الوجیز للغزالی
۳۴. الطریقه العلائیه فی الخلاف در چهار مجلد
۳۵. لوامع البینات فی شرح اسما االله و صفاته
۳۶. فی ابطال القیاس. (ناتمام)
۳۷. شرح نهجالبلاغه. (ناتمام)
۳۸. فضائل الصحابه الراشدین
۳۹. القضا و القدر
۴۰. رساله الحدوث
۴۱. اللطایف الغیاثیه
۴۲. شفا الغی من الخلاف
۴۳. الخلق و البعث
۴۴. الخمسین فی اصول الدین (به فارسی)
۴۵. الاخلاق
۴۶. الرساله الصاحبیه
۴۷. الرساله المجدیه
۴۸. عصمه الانبیا
۴۹. فی الرمل
۵۰. شرح مصادرات اقلیدس
۵۱. رساله فی الهندسه
۵۲. رساله نفثه المصدور
۵۳. رساله فی ذم الدنیا
۵۴. الاختیارات العلائیه فی التاثیرات المائیه
۵۵. احکام الاحکام
۵۶. الریاض المونقه فی الملل و النحل
۵۷. رساله فی النفس
۵۸. زبده العلم فی الکلام
۵۹. تهذیب الدلایل و عیون المسائل
۶۰. تعجیز الافلاسفه
۶۱. البیان و البرهان فی رد علی اهل الزیغ و الطغیان
۶۲.شرح مفصل زمشخری
۶۳. المباحث العمادیه فی مطالب المعادیه
۶۴. نهایه الیجاز فی البیان
۶۵. الانارات فی شرح الاشارات
۶۶. ارشاد النظار الی لطایف الاسرار
۶۷. تحصیل الحق
۶۸. حدایق الازهار یا ستینی
۶۹. رساله فی النبوات
۷۰. مباحث الحدود
۷۱. الجوهر الفرد
۷۲. الرعایه
۷۳. اجوبه المسائل البخاریه
۷۴. من الراس الی الخلق
۷۵. الاشربه
۷۶. براهین النهائیه
از فخرالدین رازی همچون اکثر متفکران و دانشمندان ایرانی اشعار اندکی به زبانهای فارسی و عربی بر جای مانده است. سرودههای فارسی او بسیار کم و بیشتر در قالب رباعی است. این رباعی ها با اشعار کسانی چون ابوسعید ابوالخیر، عمر خیام، ابن سینا و بابا افضل کاشانی به گونهای در هم آمیخته است. مفصلترین اثر منظوم فارسی فخرالدین رازی منظومه نویافته ای است در منطق و فلسفه. فخر رازی این منظومه را در میانه سالهای ۵۸۹ تا ۵۹۳ ساخته و در آن مباحث فلسفه و منطق، طبیعیات و الهیات را به منظور آموزش نوآموزان و طالب علمان به نظم آورد. فخرالدین رازی این منظومه را خطاب به ناصرالدین ملکشاه فرزند سلطان تکش خوارزمشاه سروده و در برخی ابیات آن از این شاهزاده ستایش کرده است.
وفات
در اوایل سال ۶۰۶ ق بیماری سختی گریبانگیر او شد و سرانجام روز عید فطر همین سال در ۶۲ سالگی در هرات درگذشت.
متن وصیت نامه امام فخر در کتابهایی چون طبقات الشافعیه سبکی و طبقات الاطبا ذکر شده است. این وصیت نامه را وی حدود ۸ ماه پیش از مرگش یعنی در ۲۱ محرم ۶۰۶ هـ. ق خطاب به شاگردش ابوبکر ابراهیم بن ابیبکر بن علی اصفهانی املا کرده است. وصیت نامه متضمن چکیده نظریات او پیرامون دین و فلسفه و قرآن با عباراتی فشرده است و در آخر مطالبی دربارۀ نگهداری فرزندانش خطاب به وصی و شاگردش عنوان کرده است.
آرامگاه
قبر فخر رازی در شهر هرات واقع شده است. در زمان «سلطان حسین بایقرا» عمارتی بر مزار فخر رازی آباد شد؛ ولی در جریان درگیریی که میان «شیبانیان» و «صفویان» رخ داد آن مقبره ویران شد.
در سال 1328ش، ایوان کوچکی به دست شخصی به نام «حاج آدم خان» احداث و لوحی بر سر مزار فخر رازی نیز نصب شد.
در سالهای اولیه حکومت ظاهر شاه در سال 1320ش، زمانی که «عبداللهخان ملکیار» والی هرات بود، ایوان بزرگی در مقابل آرامگاه فخر رازی ساخته شد که تا زمان تجاوز شوروی سابق به افغانستان، پا برجا بود.
با ادامه درگیری میان مجاهدین و نیروهای متجاوز شوروی، مزار فخر رازی به تدریج در دهه 1360ش براثر آتش جنگ ویران شد.
پس از تحولات اخیر در افغانستان، در سال 1374ش مزار فخر رازی به دست یکی از تاجران هراتی از نو، آباد شده است.[۴]
منابع
- دائره المعارف طهور.
- جامع العلوم ستینی، فخرالدین رازی.
پانویس
- ↑ جمعی از نویسندگان زیر نظر دکتر محمد فنایی اشکوری (۱۳۹۲). درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی (جلد دوم). تهران: سمت. صص. ۲۴۴.
- ↑ معرفی فخر رازى
- ↑ فخر رازی که بود؟
- ↑ آرامگاه «فخر رازی» در کجاست؟جغرافیه عمومی هرات، رسول پویان