فدک سرزمینی تاریخی در صحرای حجاز و در اطراف مدینه است که پس از فتح خیبر و انتشار خبر سقوط آن یهودیان ساکن فدک به خاطر پیشگیری از لشگر کشی سپاه اسلام بدانجا نیمی از حاصل باغات و اراضی آن را به پیامبر مصالحه نمودند.[۱] پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز آن را به دختر خود فاطمه زهرا سلام الله علیها بخشید اما پس از وفات پیامبر این سرزمین توسط ابوبکر مصادره شد.

گذر بر تاریخ پرماجرای فدک و مناقشات آن همواره مورد توجه عالمان، محدثان، مورخان و پژوهش‌گران شیعه و سنی بوده است. در حالی که پیروان اهل بیت مصادره فدک به وسیله نظام حاکم، پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ظلم مضاعفی در حق خاندان پیغمبر پس از موضوع خلافت می‌دانند؛ اما نظریه‌پردازان اهل سنت در آن را اقدامی مشروع دانسته‌اند! مسأله فدک پیش از آن که بار اقتصادی داشته باشد، بار معنوی و سیاسی داشته که با گذشت زمان به مسائل اعتقادی پیوند خورده است.

موقعیت جغرافیایی و سابقه تاریخی فدک

فدک از جمله قرا و قصبات حجاز و حوالی خیبر است که با مدینه طیبه دو یا سه روز طی مسافت فاصله دارد که به مقیاس زمان ما به 130 کیلومتر می‌رسد. سرزمینی بوده آباد و به لحاظ داشتن آب کافی، از نخلستان‌های فراوان و محصول برخوردار بوده است. اشتغال مردم این سرزمین را امر کشاورزی و کارهای دستی تشکیل می‌داده و خرمای آن مشهور بوده و از بافته‌های فدک در کتب تاریخی سخن به میان آمده است.

فدک با پیشینه تاریخی منزلگاه طایفه «بنو مُرّه» از قبیله بزرگ و مشهور عرب «غطفان» است. به گفته طبری مادر نعمان بن منذر پادشاه حیره از اهالی فدک بوده که سند معتبری در قدمت تاریخی سرزمین فدک به شمار می‌رود.[۲] و به گفته برخی دیگر: فدک نام پسر حام بن نوح بوده و این قریه به نام وی موسوم گشته است. فدک با خیبر ده کیلومتر فاصله دارد و به لحاظ این که خیبر مرکز عمده یهودیان بوده، مردم آن از نظر اجتماعی و مذهبی تابع یهودیان خیبر بوده‌اند. قلعه مشهور قدیمی فدک به «الشمروخ» شهرت داشته که در حقیقت حصن و قلعه فدک بوده است.[۳]

فدک، با دیرینه ممتد تاریخی و موقعیت ویژه‌اش به عنوان یک سرزمین پرآب و در نتیجه دارای نخلستان‌ها، نامی مشهور بوده که علیرغم کوچکی‌اش از اهمیت تاریخی و جغرافیایی برخوردار است. در قرن سوم هجری، این قریه مسیر و منزلگاه مسافران مدینه بوده که در حال حاضر این موقعیت را از دست داده است.

فتح خیبر و مصالحه فدک به پیامبر

در سال هفتم هجرتِ پیامبر صلی الله علیه و آله، سپاه اسلام موفق شدند طی فتوحات خود قلعه‌های خیبر را که دژهای استوار یهودیان بود فتح کنند، دلاوری‌های امیرمؤمنان علیه‌السلام در این فتوحات مشهور است. اسطوره شجاعت آن حضرت و به خاک افکندن مرحب، قهرمان غول پیکر یهود و کندن در خیبر با آن حجم افسانه‌ای‌اش برگ دیگری است از افتخارات آن فاتح بزرگ در تاریخ اسلام. همین که خیبر فتح شد و یهودیان سر تسلیم در برابر مسلمانان فرود آوردند، خبر سقوط خیبر با آن عظمت به یهودیان فدک که از ساکنان قلعه‌ها و مزارع آن خطه بودند رسید و از این رهگذر رعب و وحشتی در دل آنان افتاد و پیش از آن که سپاه اسلام راهی فدک شوند، نمایندگانی نزد پیامبر فرستادند و از تسلیم و مصالحه خود بر نیمی از حاصل باغات و اراضی فدک سخن گفتند.[۴]

ابن ابی الحدید از سیره ابن اسحاق چنین نقل می‌کند: همین که خیبر فتح شد، رعب و وحشت یهودیان فدک را گرفت، لذا نمایندگان خود را نزد پیامبر فرستادند و درخواست کردند بر نیمی از فدک با آنان مصالحه کند. نمایندگان یهود در خیبر یا در مسیرِ راه و یا در مدینه خدمت پیامبر رسیدند و موضوع را عنوان کردند و آن حضرت پیشنهاد آنان را پذیرفت. از این رو فدک ملک ویژه رسول الله شد؛ زیرا بدون جنگ به تصرف درآمد.[۵]

مفسران سنی و شیعی نیز به چگونگی تصرف فدک اشاره کرده و آن را خالصه و فئ رسول خدا و از زمین‌هایی برشمرده‌اند که بدون سلاح و سپاه فتح شده و آحاد مسلمین در آن نقشی نداشته‌اند و بنا به نص قرآنی، متعلق به پیامبر خواهد بود: «وَمَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلَکِنَ اللّه یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَی مَنْ یَشَاءُ وَاللّه عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ * مَا أَفَاءَاللّه عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ کَیْ لاَیَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الاْءَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ...».[۶] «آنچه را خدا از آنها (یهود) به رسول خود بازگرداند، چیزی است که شما برای بدست آوردن آن نه اسبی تاختید نه شتری، ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط می‌سازد و خدا بر همه چیز توانا است. آن چه را خدا از اهل این آبادی بازگرداند «فئ» از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است تا این اموال میان ثروتمندان شما دست به دست نشود...».

دو آیه فوق الذکر خاطر نشان می‌سازد که آن چه بدون جنگ و جهاد بدست آید به خدا و رسول تعلق دارد و سایر مسلمانان در آن حقی ندارند. و آن‌گاه که در دست پیامبر قرار گرفت، آن حضرت به عنوان ولی امر مسلمین در مصارفی که صلاح دین و مسلمین است خرج می‌کند و آن را ذخیره ثروتمندان نمی‌سازد. این مصارف به بیان آیه، عبارتند از: راه خدا و ترویج و تقویت دین و اهداف مقدس رسالت نبوی، خویشاوندان پیامبر و ایتام و مستمندان و در راه ماندگان و به طور کلی در جهت مصلحت دین و مسلمین. و هرگاه پیامبر از میان مردم رخت بربندد، زمام چنین اموالی در دست جانشین به حق او، امام عادل خواهد بود که از قبل تعیین شده است که او نیز در همان مصارف مذکور خرج و صرف خواهد کرد.

ارزش مالی فدک و نخل‌های آن

فدک به لحاظ امکانات کشاورزی، سرزمینی بود پرمحصول و رطب آن شهرت بسیار داشت. در خصوص حجم درآمد کشاورزی و نخلستان‌های فدک، پس از آن که در تصرف پیامبر قرار گرفت، گزارش‌هایی به ثبت رسیده است. برخی گویند: نخلستان‌هایش در قرن ششم هجری معادل نخلستان‌های کوفه بوده است.[۷]

ابن ابی الحدید می‌نویسد: هنگامی که عمر می‌خواست یهودیان فدک را تبعید کند، کسانی را فرستاد تا بهای نیمه‌ای از فدک را که از ایشان بود حساب کنند و آنگاه پنجاه هزار درهم از اموالی که از عراق برای او رسیده بود، به آنها پرداخت و ایشان را به شام تبعید کرد.[۸]

سید بن طاووس در کشف المحجه گفتاری دارد که درآمد فدک را بیش از این تخمین زده است. وی می‌گوید: درآمد فدک به روایت شیخ عبدالله بن حماد انصاری سالانه بالغ بر هفتاد هزار دینار بوده است.[۹]

واگذاری فدک به فاطمه علیهاالسلام

چنان که در روایات شیعه و اهل سنت آمده است، رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیات خود فدک را به حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام واگذار کردند و این سه سال قبل از رحلت پیامبر بود؛ یعنی همان ایامی که فدک به تصرف آن حضرت درآمد.

طبرسی در مجمع البیان، در تفسیر آیه: «وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ» از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و نیز ابوسعید خدری چنین روایت می‌کند: «إنّه لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة عَلَی النَّبِی صلی الله علیه و آله أَعْطاها وَ سَلَّمَها فَدَکا وَ بَقِیت فِی یَدِها ثَلاث سَنَوات قَبْلَ وَفاتِ النَّبِیّ».[۱۰] همین که آیه کریمه به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داد حق ذوی‌القربی؛ یعنی خویشاوندان پیامبر و مسکین و ابن‌سبیل را بدهد، آن حضرت فدک را به فاطمه علیهاالسلام داد و سه سال قبل از وفات حضرتش در دست فاطمه بود.

همین مطلب را سیوطی در درالمنثور از ابی سعید خدری نقل کرده است: «أخرج البزاز وابویعلی وابن حاتم و ابن مردویه عن أبی سعید الخدری، قال: لَمّا نَزَلَتْ هذِهِ الآیَة وَآتِ ذَاالْقُرْبَی حَقَّهُ... دعا رسول اللّه فاطمة فأعطاها فَدَکا». چون آیه شریفه نازل شد پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را فراخواند و فدک را به او داد.

و نیز از قول ابن عباس آورده: «لما نزلت وَ آتِ ذَاالْقُرْبی حَقَّه أقطع رسول اللّه فاطمة فدکا». چون آیه شریفه نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را ملک فاطمه علیهاالسلام قرار داد.

هیثمی در مجمع الزوائد و ذهبی در میزان الاعتدال، متقی در کنزالعمال و برخی دیگر از محدثان عامه نیز عین این مطلب را نقل کرده‌اند.[۱۱] در روایتی در بحار الانوار آمده است: پیامبر صلى الله علیه و آله ورقه ‏اى خواست و امیرالمؤمنین علیه ‏السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را به عنوان بخشوده و اعطایى پیامبر بنویس و ثبت کن». امیرالمؤمنین علیه‏ السلام آن را نوشت، و خود حضرت با ام ‏ایمن بر آن شهادت دادند. پیامبر صلى الله علیه و آله در آنجا فرمود: «ام ‏ایمن زنى از اهل بهشت است». حضرت زهرا علیهاالسلام این نوشته را تحویل گرفت، و هنگام غصب فدک آن را عیناً نزد ابوبکر آورد و به عنوان مدرک ارائه فرمود.[۱۲]

حضرت زهرا علیهاالسلام در سرزمین فدک نماینده ‏اى قرار داد و کارمندانى را تحت فرمانش سپرد، که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود سالیانه را خدمت حضرت زهرا علیه االسلام تقدیم مى‏ نمود. درآمد فدک را سالیانه از هفتاد هزار سکه‏ ى طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته‏ اند.[۱۳] هر ساله حضرت به اندازه ‏ى قوت خود برمى ‏داشت و بقیه را بین فقرا تقسیم مى‏ کرد و تا هنگام رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله این شیوه ادامه داشت.[۱۴]

ابوبکر و مصادره فدک

پس از ماجرای سقیفه و تصاحب خلافت، نخستین اقدام خلیفه این بود که فدک را از تصرف زهرا علیهاالسلام خارج کند. از این رو دستور داد وکیل آن حضرت را از فدک اخراج کردند و آن را به بیت‌المال ملحق نمودند. هر چند این اقدام عجولانه و تصرف غاصبانه هیچ گونه مستند شرعی و قانونی نداشت بلکه یک اقدام صرفا سیاسی و در راستای تثبیت حکومت بود، اما وی برای توجیه کار خود به روایتی دست یازید که جز او هیچیک از صحابه و روات آن را نقل نکرده‌اند.

در صحیح بخاری آمده است که ابوبکر در پاسخ حضرت زهرا، که به اقدام وی اعتراض نمود، چنین گفت: «إنّ رسول اللّه قال: لانورث ما ترکناه صدقة؛[۱۵] رسول خدا فرمود: ما ارث نمی‌گذاریم، هر چه از ما بماند صدقه است». و در برخی منابع دیگر آمده است: «نحن معاشر الانبیاء لانورث؛ ما گروه انبیاء ارث بر جای نمی‌گذاریم».[۱۶]

اقدامات حضرت فاطمه در مقابل غصب فدک

  • ارائه سند

مطابق با حدیثی از امام باقر علیه‌السلام حضرت زهرا علیهاالسلام پس از غصب فدک توسط ابوبکر آن را مطالبه نمود و نوشته پیامبر اکرم (ص) را به ابوبکر نشان داده و فرمود: این نوشته‏ ى پیامبر صلى الله علیه و آله براى من و فرزندانم است.[۱۷]

احتجاج با ابوبکر و عمر

حضرت فاطمه (س) به امر امیرالمؤمنین علیه ‏السلام به مجلسى که ابوبکر و عمر به همراه عده‏ اى در آن بودند آمد و در سخنان مفصلى که صورت مخاصمه و محاکمه داشت دلائل خود را براى اثبات حقانیت خود در تصرف فدک و غاصب بودن خصم بیان داشت.

برخی از مواردی که حضرت زهرا به عنوان دلیل و شواهد صدق ادعای خود بیان نمودند عبارتند از:

اینکه در زمان حیات پیامبر صلى الله علیه و آله فدک تحت تصرف ایشان بوده است.

اینکه آن حضرت به اعتراف حضار آن مجلس توسط پیامبر به عنوان «سیده‏ ى زنان اهل بهشت» معرفی شده است و ادعای باطل از ساحت آن حضرت به دور است.

اینکه آن حضرت یکی از اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است که مطابق با آیه تطهیر از جمله کسانی است که خداوند پلیدى‏ها را از آنان برده و آنان را پاکیزه گردانیده است و بنابراین حتی پذیرفتن شهادت بر علیه آنان خلاف است چه رسد به اینکه بدون دلیل به آنها نسبت کذب داده شود.

اینکه خداوند در خصوص فدک آیه نازل نمود و به پیامبر دستور داد که «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ حق نزدیکانت را بده» و ذوی القربی آن حضرت و فرزندان ایشانند.

پاسخ به مطالبه دلیل بر مالکیت فدک توسط عمر از آن حضرت به عمل خود آن دو، که ادعای جابر بن عبداللَّه و جریر بن عبداللَّه مبنی بر سهم داشتن از اموالی که از بحرین آمده بود بدون دلیل قبول کردند.

شاهد آوردن حضرت زهرا

عمر و ابوبکر علی‌رغم این دلائل از آن حضرت برای اثبات ادعای خود درخواست شاهد نمودند و آن حضرت در قبال این درخواست امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم‌السلام و ام ‏ایمن (و مطابق با برخی روایات اسماء بنت عمیس) را به عنوان شاهد آورد.

اما عمر شهادت امام على علیه‌السلام و حسنین را به این دلیل که همسر و فرزندان آن حضرت هستند و شهادت ام ایمن را به این دلیل که خدمتکار او و همچنین زنى غیر عرب است که با فصاحت نمى‏ تواند شهادت بدهد قبول نکرد! و در نهایت آن حضرت به توصیه امیر المومنین علیه‌السلام مجلس را ترک کرد در حالی که محزون و گریان بود و از خدا درخواست مواخذه آن دو را نمود.[۱۸]

خطبه حضرت فاطمه در مسجد

در اقدام دیگری حضرت فاطمه سلام الله علیها با جمعى از زنان بنى هاشم به مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و در خطبه غرائی به غصب خلافت و غصب فدک توسط ابوبکر اعتراض نمود و با مردم اتمام حجت نمود. در بخش‌هایی از این خطبه که در خصوص فدک است آن حضرت می‌فرمایند:

«و شما اکنون گمان مى ‏برید که براى ما ارثى نیست، «أَ فَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ[۱۹]؛ آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است»، آیا نمى‏ دانید؟ بله می‌دانید و براى شما همانند آفتاب درخشان روشن است، که من دختر او هستم. اى مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند، اى پسر ابى ‏قحافه، آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و از ارث پدرم محروم باشم؟ امر تازه و زشتى آوردى، آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر مى‏ اندازید، آیا قرآن نمى ‏گوید «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ[۲۰]؛ سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ‏ یَعْقُوبَ[۲۱] پروردگار مرا فرزندى عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّهِ[۲۲]؛ و خویشاوندان رحمى به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «یُوصیکُمُ اللَّهُ فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ[۲۳]؛ خداى تعالى به شما درباره فرزندان سفارش مى‌کند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و مى‏ فرماید: «اِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةَ لِلْوالِدَیْنِ وَالْاَقْرَبَیْنِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقینَ[۲۴]؛ هنگامى که مرگ یکى از شما فرارسد بر شما نوشته شده که براى پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّى است براى پرهیزگاران». و شما گمان مى ‏برید که مرا بهره‏ اى نبوده و سهمى از ارث پدرم ندارم، آیا خداوند آیه ‏اى به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا مى ‏گوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمى ‏برند؟ آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمى ‏دانید؟ و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ اینک این تو و این شتر، شترى مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد. چه نیک داورى است خداوند، و نیکو دادخواهى است پیامبر، و چه نیکو وعده ‏گاهى است قیامت، و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان مى ‏برند، و پشیمانى به شما سودى نمى ‏رساند، و براى هر خبرى قرارگاهى است، پس خواهید دانست که عذاب خوار کننده بر سر چه کسى فرود خواهد آمد، و عذاب جاودانه که را شامل مى ‏شود».[۲۵]

انگیزه‌های تصرف فدک

در تحلیل هائی که در مورد واقعه تصرف فدک صورت گرفته، پیرامون انگیزه‌های تصرف فدک موارد زیر ذکر شده است:

تامین هزینه‌های خرید آراء موافق

کمبود بودجه حکومت

ترس از قدرت اقتصادی امیرالمومنین علیه‌السلام

مقابله با مقام عصمت

مقابله با احترام و محبت هاى خاص به اهل بیت

زیر پاگذاردن مبانى دینى

پیش گیری از اجراى قوانین بعدى اسلام

گرفتن منبع مالى از اهل بیت

نشان دادن قدرت بدعت و قانون گذارى توسط غاصبین

تحریک مردم در مخالفت با اهل بیت

کسب قدرت مالى جهت اقدام بر علیه اهل البیت.[۲۶]

فدک در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس

ممنوعیت فرزندان فاطمه از فدک، در زمان خلیفه اول پى ریزى گردید، و پس از درگذشت على، معاویه زمام امور را به دست گرفت، و فدک را میان سه نفر (مروان و عمرو بن عثمان و فرزندش یزید) تقسیم نمود. در دوران خلافت مروان، همه سهام در اختیار او قرار گرفت و وى آن را به فرزند خود عبدالعزیز بخشید. او نیز آن را به فرزندش «عمر بن عبدالعزیز» داد. از آن جا که او در میان خلفاء بنى‌امیه مردى میانه رو بود، نخستین بدعتى را که برداشت این بود که فدک را به فرزندان زهرا بازگردانید. پس از فوت وى، خلفاء بعدى فدک را از دست بنى هاشم گرفتند و تا روزى که طومار زندگى خلفاى بنى‌امیه در هم پیچیده شد، فدک در اختیار آنان باقى بود.

در دوران خلافت بنى‌عباس، مساله فدک نوسان عجیبى داشت. مثلا سفاح، آن را به عبدالله بن الحسن واگذار نمود، و پس از وى «منصور دوانقى» آن را باز گرفت، ولى فرزند او مهدى آن را به اولاد زهرا بازگردانید، و پس از وى موسى و هارون روى مصالح سیاسى از دست آنها در آوردند، تا آن که نوبت خلافت به مامون رسید. او رسما طى تشریفاتى حق را به صاحبانش واگذار نمود و پس از فوت وى باز وضع فدک نوسان پیدا کرد و گاهى مردود و گاهى ممنوع گشت.

در عصر خلفاء بنى‌امیه و بنى العباس، فدک بیش از آن که جنبه انتفاعى داشته باشد، جنبه سیاسى به خود گرفته بود. خلفاء صدر اسلام به درآمد آن نیازمند بودند، ولى در زمان هاى بعدى ثروت و پول در میان امرا و خلفا به قدرى بود، که هرگز به درآمد فدک نیازى نبود. از این جهت، وقتى عمر بن عبدالعزیز، فدک را به اولاد فاطمه واگذار نمود، بنى‌امیه او را توبیخ کردند و گفتند: تو با این عملت شیخین: ابى بکر و عمر را تخطئه نمودى و او را وادار نمودند که درآمد آن را میان فرزندان فاطمه قسمت کند، و اصل مالکیت آن را در اختیار خود داشته باشد.[۲۷]

موقعیت کنونی فدک

بنا به نوشته مؤلف کتاب مدینه‌شناسی که خود از محل فدک دیدن کرده است، این منطقه امروزه به «الحائط» موسوم است که تابع امارت «حائل» است و در مغرب «الحُلیفه» و جنوب «ضرغد» قرار دارد. دقیقا در مرز شرقی خیبر دارای موقعیت مشخصی است. به گفته مؤلّف فوق‌الذکر، تا پایان سال 1975 میلادی، این منطقه شامل 21 روستا و دارای 11000 نفر جمعیت بوده و سکنه «الحائط» بیش از 1400 نفر نبوده است. فدک سرزمینی است پوشیده از نخلستان‌ها و برخوردار از امکانات کشاورزی و در عین حال مجاور سرزمین‌های خشک حره و تابش آفتاب گرم.

حائط، بی‌هیچ نشانی از تاریخ، در لابلای نخلستان‌ها و صحرای خشک متروک، امروزه اهمیت خود را به عنوان منزلگاه مسافران از دست داده است.[۲۸]

منابع

محمدتقی رهبر، «فدک، نماد مظلومیت اهل بیت علیهم‌السلام»، میقات حج، زمستان 1379، شماره 34.

فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب قم، قم، 1385.

اسرار فدک، محمدباقر انصاری، در دسترس در کتابخانه دیجیتال اهل البیت علیهم‌السلام.

مقاله «غصب فدک» در دانشنامه اسلامی.

پانویس

  1. معجم البلدان، ماده فدک.
  2. نک: سید محمدباقر نجفی، مدینه شناسی، ج 2، ص 489.
  3. همان، ص 490.
  4. معجم البلدان، ماده فدک.
  5. شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 108.
  6. سوره حشر، آیات 6 و 7.
  7. آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر، فدک در تاریخ، ص 27.
  8. شرح نهج‌البلاغه، ج 4، ص 108، چاپ بیروت.
  9. به روایت محدث قمی در بیت الاحزان، ص 82.
  10. مجمع البیان، و نیز نک: اصول کافی، ج 1، ص 443.
  11. نک: سوگنامه فدک، صص 134 و 135.
  12. اسرار فدک، محمد باقر انصاری، ص22، به نقل از بحار الانوار: ج 21 ص 23.
  13. اسرار فدک، محمد باقر انصاری، ص22، بحار الانوار: ج 29 ص 118.
  14. اسرار فدک، محمد باقر انصاری، ص22، بحار الانوار: ج 29 ص 123 ح 25.
  15. صحیح بخاری، ج 8، صص 3 و 4 و ج 5 ص 82.
  16. شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 117، چاپ بیروت.
  17. بحار الانوار، ج1، ص23؛ و مکاتیب الرسول صلى الله علیه و آله و سلم، ج‏1، ص 291، به نقل از المصنف لعبدالرزاق 866: 8 و کنز العمال 222: 2
  18. محمد باقر انصاری، اسرار فدک، ص 28 تا 37: بر اساس: بحار الانوار: ج 29 ص 134، 189، 194- 199. کتاب سلیم: ج 2 ص 868.
  19. سوره آل عمران، آیه 50
  20. سوره نمل، آیه 16
  21. سوره مریم، آیه 6
  22. سوره احزاب، آیه 6
  23. سوره نساء، آیه 11
  24. سوره بقره، آیه 180
  25. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏29، ص226 و 227
  26. محمدتقی رهبر، «فدک، نماد مظلومیت اهل بیت علیهم‌السلام»، میقات حج، زمستان 1379، شماره 34
  27. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، بوستان کتاب قم، قم، 1385، ص 758، به نقل از شرح نهج‌البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص278.
  28. مدینه شناسی، ج 2، ص 492.