مجتهد یا فقیه شخصی است که بالاترین درجه علمی در دانش فقه اسلامی یعنی اجتهاد را داشته باشد و به معنای توانایی استنباط احکام شرعی از منابع دینی است.

تعریف

مجتهد به فردی گفته می‌شود که با فراگیری علوم مختلف و تحصیل شرایط لازم برای او ملکه و حالت نفسانی ایجاد می‌شود که به سبب آن می‌تواند حکم شرعی فرعی را از منابع معتبر (ادله و اصول و قواعد) استنباط نماید.

تاریخچه

نوشتار‌های اصلی: اصول فقه و اخباریون تاریخ اجتهاد به لحاظات گوناگون قابل بررسی است. در یک بررسی، سه دوره برای آن برشمرده‌اند:[۱]

دورۀ تشریع

این دوره، همزمان با حیات پیغمبر(ص) و نزول وحی است. در این عصر، احکام الهی از گذر قرآن و سنّت بیان می‌شد. آیه ‌۱۲۲ سوره توبه «لِیتفقَّهوا فِی الدّینِ و لِینذِروا قَومَهُم» بر جواز و وجود اجتهاد در این عصر دلالت دارد[۲] هرچند برخی، با استدلال به امکان تحصیل یقین به احکام از طریق وحی، وجود جواز اجتهاد در این عصر را نفی کرده‌اند.[۳]

دورۀ امامان معصوم

این دوره از رحلت پیامبر اکرم(ص) تا عصر غیبت کبری را شامل می‌شود. بنابر آموزه‌های شیعه، امامان(ع)از گناه، خطا و اشتباه معصوم‌اند و بدین رو تبعیت از سنّت آنان واجب است. بر اساس این اعتقاد، فقه شیعه پویا و غنی است. با این حال در این دوره، چنانکه در برخی از روایات نیز آمده، شیعیان با تشویق امامان(ع)، به اجتهاد صحیح روی آوردند[۴] و امامان(ع) برای حفظ میراث فقهی و کلامی، ضمن تأکید بر اجتهاد، پیروان خود را از خلط آرای شخصی با احادیث باز‌داشتند و به حفظ، کتابت و نقل صحیح آن سفارش کرده،[۵] همزمان، اجتهادات مبتنی بر قیاس و استحسان و اجتهاد به رأی را مردود دانستند.[۶]

دورۀ غیبت

شیعیان پس از غیبت امام دوازدهم(ع) در حوادثی که برای‌شان پیش می‌آمد و نیازمند حکم شرعی آن بودند، با خلأ روبرو شدند؛ اما بنابر روایاتی که از امامان معصوم(ع) بر جای مانده بود، مأمور شدند به فقیهان شیعه رجوع کنند. امام زمان(ع) در یک حدیث مرجع دستیابی اهل دین به احکام در عصر غیبت را فقیهان می‌داند.[۷]. با توجّه به این بیان، رهبری فکری و مرجعیت دینی در عصر غیبت از امامان معصوم(ع) به فقیهان جامع شرایط سپرده شد.

اجتهاد در عصر غیبت مراحلی را پشت سر گذاشت

  • مرحله جمع‌آوری و تنظیم احادیث و تألیف کتاب‌های فقهی به‌صورت روایی با حذف سند[۸] کتاب‌هایی نظیر المقنع شیخ صدوق و المقنعه مفید و نهایه شیخ طوسی به همین شکل تألیف شدند.
  • مرحله کمال اجتهاد و تدوین مستقلّ کتاب‌های فقهی نظیر المبسوط شیخ طوسی.
  • رکود اجتهاد در فقه شیعه. در این مرحله، اجتهاد شیعه از پویایی و حرکت باز‌ایستاد و با اثرپذیری غالب فقیهان از آرای شیخ طوسی، اجتهاد در عمل تعطیل شد.
  • مرحله حرکت و رشد مجدّد اجتهاد. پیدایش اخباری‌گری که انزوای اجتهاد مبتنی بر اصول را سبب شد.
  • مرحله احیای دوباره اجتهاد و افول تفکر اخباری‌گری.

مقدمات اجتهاد

مراد از اجتهاد در دوره تشریع (عصر حیات پیامبر اکرم و امامان)، استفاده حکم شرعی از کلام پیامبر(ص)و امامان معصوم(ع)بود؛ از همین روی به فراگیری برخی شاخه‌های علمی و ادبی‌نیازمند نبود؛ ولی در دوره غیبت، رسیدن به توانایی اجتهاد، به تبحر در برخی علوم مانند صَرف، نحو، لغت، منطق، رجال، اصول فقه و آشنایی با قرآن و سنّت و محاورات عرفی و‌... نیازمند است. در اینکه چه مقدار باید در این علوم تبحر داشت اختلاف است[۹] ولی در حقیقتِ اجتهاد که در اصطلاح فقهی، «ردّ فرع به اصل» است، تفاوتی میان عصر حضور پیامبر(ص)و امامان، و عصر غیبت نیست.[۱۰]

مجتهد در نظر میرزای قمی

از نظر مرحوم «صاحب قوانین»، کلمه مجتهد به دو معنا به کار می‌رود: ۱. به معنای عالم، در مقابل مقلد و عامی، که به این معنا مجتهد، به عالم اخباری هم گفته می‌شود؛ ۲. به معنای عالم اصولی که هم قدرت اجتهاد دارد و هم استنباط احکام می‌نماید؛ این اصطلاح، در مقابل اخباری بوده و عالم اخباری را در بر نمی‌گیرد.

مجتهد در روایات

در روایات، عنوان «مجتهد» به کار نرفته است، بلکه از عناوینی مانند: عالم، فقیه، حاکم و عارف به احکام استفاده شده است و احکامی‌مانند جواز افتا و نفوذ قضا و غیره بر این عنوان مترتب شده است.[۱۱][۱۲][۱۳]

پانویس

  1. ر دائرة المعارف قرآن کریم، مدخل اجتهاد
  2. رجوع کنید به: آلوسی، تفسیر روح‌ المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۵-۴۶.
  3. بستانی، التفسیر البنائی، ۱۳۸۰ش، ج‌۲، ص۳۸۶-‌۳۸۷.
  4. حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ۱۴۱۶ق، ج‌۲۷، ص‌۶۱-۶۳.
  5. حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ۱۴۱۶ق، ج‌۲۷، ص‌۷۹ و ۸۱.
  6. حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ۱۴۱۶ق، ج‌۲۷، ص‌۴۱؛ نهج‌ البلاغه، خطبه ۱۸.
  7. حر عاملی، وسائل‌الشیعه، ۱۴۱۶ق، ج‌۲۷، ص۴۱.
  8. گرجی، تاریخ فقه وفقها، ۱۳۸۷ش، ص۱۲۸-۱۴۰، ۲۲۳، ۲۲۷، ۲۳۷ و ۲۴۰-۲۴۲؛ خمینی، مناهج‌ الوصول، ۱۳۷۲ش، ج‌۱، ص۱۲-۱۵.
  9. عراقی، نهایة الافکار، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۲۲۷؛ خوئی، مصباح الاصول، ۱۴۲۲ق، ج‌۳، ص۴۴۳-۴۴۴؛ خمینی، الاجتهاد والتقلید، ۱۳۷۸ش، ص۱۰-۱۷.
  10. خمینی، الاجتهاد والتقلید، ۱۳۷۸ش، ص‌۷۱-۷۲.
  11. قوانین الاصول، میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد حسن، ج۲، ص۴۳۷.
  12. منتهی الدرایة فی توضیح الکفایة، جزایری، محمدجعفر، ج۸، ص۳۶۲.
  13. الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، محمد، ص۱۶۹.

منابع

فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۶۹۶، برگرفته از مقاله «مجتهد».