محمد بن عمرو تهامی

محمد بن عمرو تهامی معروف به ابن عمرو تهامی ، فقیه‌ مالکی‌، ادیب‌، لغت‌ شناس‌، خطیب‌ و شاعر مغربی‌. شناخت این شخصیت از جهت اثری که وی بر وحدت مذاهب اسلامی می‌تواند داشته باشد، حائز اهمیت است.

محمد بن عمرو تهامی
عالمان اهل سنت.jpg
نام‌های دیگرابن عمرو تهامی
اطلاعات شخصی
محل تولداندلس‌
سال درگذشت1244 ق، ۱۲۰۷ ش‌، ۱۸۲۹ م
دیناسلام، سنی
استادان
  • حافظ بن‌ عبدالسلام‌ ناصری‌
  • ابوعبدالله‌ محمد بن‌ حافظ رباطی‌
  • ابومحمد عبدالواحد بن‌ محمد فاسی‌
  • و...
آثار
  • دیوان
  • الرحله الحجازیه
  • کنّاشه

پیشینه

نیای‌ بزرگش‌ عمرو ابن‌ قاسم‌ اوسی‌، فقیهی‌ صالح‌ و از اندلسیانی‌ بود که‌ پس‌ از سقوط اندلس‌ در دوران‌ حکومت‌ سعدیان‌ (876-1056ق‌/1471-1646م‌) به‌ رباط مهاجرت‌ کردند [۱] و چون‌ از نسل‌ اوس‌ و منسوب‌ به‌ سعد بن‌ معاذ انصاری‌ بودند، «تِهامی‌»، «اوسی‌» و احیاناً «انصاری‌» نیز خوانده‌ می‌شدند [۲]. ابن‌ عمرو، بنا به‌ قول‌ خود او، در رباط به‌ دنیا آمد و در همانجا پرورش‌ یافت‌ [۳].

تحصیلات و تدریس

وی‌ علوم‌ معقول‌ و منقول‌ را در محضر علمای‌ رباط، سَلا و فاس فراگرفت‌ و هنوز جوان‌ بود که‌ در پرتو هوش‌ و ذکاوت‌ خویش‌، در علم‌ و ادب‌ سرآمد اقران‌ گردید [۴]. اما چون‌ در رباط ارزش‌ دانش‌ وی‌ را نشناختند [۵]، در 1224ق‌ به‌ مراکش‌ رفت‌ و در آنجا به‌ تدریس‌ و افتاء و اقامه نماز جمعه‌ مشغول‌ شد و دانش‌‌پژوهان‌ از هر سوی‌ مغرب‌ به‌ حوزه درس‌ او روی‌ آوردند [۶]. ابن‌ عمرو پس‌ از آنکه‌ مدتی‌ (بالغ‌ بر 10 سال‌) در مراکش‌ ماند، عازم‌ مصر و حجاز شد و 4 سال‌ نیز در آن‌ دیار به‌ سر برد [۷]، در این‌ سفر محمد بن‌ عیسی‌ سَلَوی‌ فقیه‌ که‌ در اجازات‌ ابن‌ عمرو همه‌جا نامش‌ آمده‌ است‌، وی‌ را همراهی‌ می‌کرد [۸].

ابن‌ عمرو در مراجعت‌ از سفر مشرق‌ باردیگر از مراکش‌ گذشت‌ و به‌ رباط بازگشت‌ [۹]. از آنجا که‌ در 1238ق‌ در شهر فاس بوده‌ است‌ [۱۰]، به‌ نظر می‌رسد که‌ وی‌ نزدیک‌ به‌ دو دهه‌ از پرثمرترین‌ سال‌های‌ خود را در خارج‌ از زادگاه‌ خویش‌ سپری‌ کرده‌ باشد.

مشی زندگانی

ابن‌ عمرو فقیهی‌ زاهد و ادیبی‌ وارسته‌، در زندگی‌ سخت‌ کوش‌ و در معاشرت‌ با مردم‌ نیک‌ محضر بود. رویی‌ خوش‌ داشت‌ و با تهیدستان‌ مهربانی‌ می‌کرد [۱۱]. فرزندان‌ و نزدیکانش‌ نیز اهل‌ علم‌ و ادب‌ بودند [۱۲]. وی‌ از سوی‌ مادر به‌ سادات‌ حسنی‌ منتسب‌ بود [۱۳]. عبور وی‌ از فاس، به‌ هنگام‌ مراجعت‌ از سفر مشرق‌، با درگذشت‌ سلیمان‌ بن‌ محمد (حک 1207- 1238ق‌) مقارن‌ بود، و در مراسمی‌ که‌ با حضور جمع‌ کثیری‌ از علما و اعیان‌ و رجال‌ مغرب‌ برگزار شد [۱۴]، بیعت‌ نامه سلطان‌ عبدالرحمان‌ بن‌ هشام‌ (حک 1238-1276ق‌) به‌ دستخط ابن‌ عمرو تحریر شد [۱۵]. با اینهمه‌ وی‌ از قبول‌ مناصب‌ دولتی‌ اکراه‌ داشت‌. چنانکه‌ مدتی‌ به‌ نیابت‌ از استادش‌ ابوالعباس‌ حِکمی‌، قاضی‌ رباط شد و مدتی‌ هم‌ به‌ نیابت‌ از قاضی‌ دیگری‌، به‌ امر قضا مشغول‌ گردید، اما پس‌ از درگذشت‌ استادش‌ از پذیرفتن‌ این‌ منصب‌ سرباز زد [۱۶]. وی‌ بیشتر به‌ مطالعه‌ و بحث‌ و تدریس‌ می‌پرداخت‌ [۱۷]. به‌ همین‌ دلیل‌، چیزی‌ جز یک‌ دیوان‌ شعر و چند مجموعه یادداشت‌ از خود به‌ یادگار نگذاشته‌ است‌ [۱۸].

تسلط علمی

حدیث

ابن‌ عمرو به‌ روایت‌ حدیث‌ اهتمام‌ می‌ورزید و به‌ شیوه محدثان‌ مغرب‌، در طلب‌ حدیث‌ به‌ مشرق‌ سفر کرد. وی‌ در مغرب‌ از حافظ بن‌ عبدالسلام‌ ناصری‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ حافظ رباطی‌، ابومحمد عبدالواحد بن‌ محمد فاسی‌ و دیگران‌، در مصر از شهاب‌الدین‌ دمهوجی‌ و محمد بن‌ عمر شاذلی‌ (د 1248ق‌) و در مکه‌ از ابوالحسن‌ علی‌ بیتی‌ باعَلَوی‌، و در تونس‌ از برهان‌ الدین‌ ریاحی‌ و محمد بن‌ خوجه‌، روایت‌ کرد [۱۹].

قضاوت

در فقاهت‌ و قضا مورد تأیید اکثر فقیهان‌ مالکی‌ مذهب‌ مغرب‌ بود و در مشکلات‌ فقهی‌ و قضائی‌ به‌ او مراجعه‌ و از وی‌ استفتا می‌کردند.

وقتی‌ یکی‌ از احکام‌ صادره وی‌ از سوی‌ قاضی‌ شهر فاس نقض‌ گردید، همه علمای‌ مراکش‌ بر صحت‌ حکم‌ او گواهی‌ دادند و پادشاه‌ وقت‌، سلیمان‌ ابن‌ محمد به‌ اجرای‌ آن‌ فرمان‌ داد [۲۰].

اصول فقه

در اصول‌ فقه‌ نیز تبحر داشت‌ [۲۱]، با تصوف‌ و عرفان‌، آشنا بود، چنانکه‌ در ملاقات‌ با محمد بن‌ عمر شاذلی‌، پیر طریقت‌ شاذلیه‌ از او اجازه‌ گرفت‌ و به‌ او اجازه‌ داد [۲۲]. در لغت‌، راوی‌ قاموس‌ بود و از زبیدی‌ (د 1205ق‌/1791م‌) شارح‌ آن‌، با یک‌ واسطه‌ روایت‌ می‌کرد [۲۳].

لغت و نظم

ابن‌ عمرو علاوه‌ بر علم‌ لغت‌، در فن‌ عروض‌ و نظم‌ و نثر و ادب‌ عرب‌ تبحر داشته‌ [۲۴]، اما در شعر شهرت‌ وی‌ بیشتر مرهون‌ قصیده قافیه‌ای‌ است‌ که‌ در 176 بیت‌ در ستایش‌ حضرت‌ رسول‌ اکرم‌(ص‌) و در معارضه‌ با قصیده 275 بیتی‌ ابن‌ ونّان‌ (ه م‌) معروف‌ به‌ ارجوزه شَمَقمَقیه‌ سروده‌ است‌ [۲۵]. اهمیت‌ این‌ نظیره‌پردازی‌ در آن‌ است‌ که‌ ابن‌ ونّان‌ در واپسین‌ ابیات‌ ارجوزه مذکور تحدی‌ کرده‌ است‌ که‌ همانند قصیده وی‌ را کس‌ نتواند سرود [۲۶]. گفته‌اند که‌ انگیزه وی‌ برای‌ سرودن‌ این‌ قصیده قافیه‌ که‌ بعدها به‌ «عمرویه‌» شهرت‌ یافت، آن‌ بود که‌ پیش‌ از عزیمت‌ به‌ مراکش‌، به‌ عنایت‌ پیامبر اکرم‌(ص‌) از بیماری‌ نقرس‌ شفا یافت‌ [۲۷]. محمد بن‌ عبدالسلام‌ سائح‌ در شرح‌ این‌ قصیده‌ کتابی‌ به‌ نام‌ سَوق‌ المَهر الی‌ قافیه ابن‌ عمرو پرداخته‌ است‌ [۲۸]. مراکشی‌ قصیده رائیه 37 بیتی‌ او را نیز آورده‌ است‌. این‌ قصیده‌ را ابن‌ عمرو در تقریظ حواشی‌ استادش‌ ابوعبدالله‌ محمد رهونی‌ بر کتاب‌ الرحله العیاشیه که‌ خود راوی‌ آن‌ بوده‌، سروده‌ است‌. اشعار وی‌ از ذوق‌ شاعرانه‌ چندان‌ بهره‌ای‌ ندارد.

آخرین سفر

ابن‌ عمرو در تاریخ‌ 10 ربیع‌الاول‌ 1243/اول‌ اکتبر 1827 اجازه‌ نامه‌ای‌ عام‌ برای‌ روایت‌ نوشته‌ها و مرویات‌ خود برای‌ فرزندش‌ حسن‌ و برادرانش‌ محمد و عبدالواحد و فرزندانشان‌ و دیگر بستگانش‌ صادر کرد و آنان‌ را وداع‌ گفت‌ و به‌ اتفاق‌ فرزند دیگرش‌ محمد و برادرزاده‌اش‌ (معروف‌ به‌ تهامی‌ بن‌ تهامی‌) عازم‌ حج‌ گردید [۲۹]. در این‌ سفر از شهر تونس‌ عبور کرد و مورد تعظیم‌ و تکریم‌ علما و مدرسین‌ بزرگ‌ شهر از جمله‌ قاضی‌ و مفتی‌ تونس‌، مصطفی‌ بیرم‌ قرارگرفت‌ و ناگزیر مدتی‌ در آنجا ماند و در حوزه درس‌ ابواسحاق‌ ابراهیم‌ ریاحی‌ و شیخ‌الاسلام‌ ثالث‌، محمد بن‌ محمد بیرم‌، حضور یافت‌ و از آن‌ دو و دیگر علمای‌ بزرگ‌ تونس‌ از جمله‌ محمد بن‌ خوجه‌ و محمد آبی‌ و محمد شاذلی‌ اجازاتی‌ دریافت‌ و برای‌ آنان‌ اجازاتی‌ صادر کرد [۳۰]. وی‌ در این‌ سفر رحله، و فهرسه‌ اش‌ را در ماههای‌ اقامت‌ در حجاز نوشت‌ [۳۱] و به‌ دست‌ همراهانش‌ سپرد و مدتی‌ پس‌ از انجام‌ مناسک‌ حج‌ در مکه‌ درگذشت‌ و در جوار آرامگاه‌ حضرت‌ خدیجه‌(س‌) به‌ خاک‌ سپرده‌ شد [۳۲]. بعضی به‌ اشتباه‌، تاریخ‌ عزیمت‌ ابن‌ عمرو را برای‌ سفر حج‌ تاریخ‌ وفات‌ وی‌ در حجاز دانسته‌اند [۳۳].

آثار

  1. دیوان‌ [۳۴]، که‌ بیشتر مشتمل‌ بر مدح‌ پیامبر اکرم‌(ص‌) [۳۵] و پند و حکمت‌ است‌ [۳۶]؛
  2. الرحله الحجازیه [۳۷]. این‌ اثر سفرنامه‌ای‌ است‌ شامل‌ شرح‌ حال‌ مشایخ‌ و اساتید وی‌ که‌ در حدود 10 دفتر بوده‌ است‌ [۳۸]؛
  3. فهرسه یا فهرست‌، در چند دفتر، پراکنده‌ و ناتمام‌ [۳۹]
  4. کنّاشه، که‌ بنا به‌ اصطلاح‌ اهل‌ مغرب‌، عبارت‌ از نوعی‌ دفتر خاطرات‌، یا مجموعه یادداشت‌های‌ مربوط به‌ احوال‌ شخصی‌ بوده‌ و با توجه‌ به‌ مقام‌ علمی‌ و ادبی‌ او باید از اهمیت‌ فراوانی‌ برخوردار بوده‌ باشد [۴۰].

پانویس

  1. مراکشی‌، 5/215؛ صدیق‌، 137
  2. نک: مراکشی‌، همانجا؛ قس‌: کتانی‌، 1/279؛ S , 2 EI؛ سمعانی‌، 1/389
  3. مراکشی‌، 5/218؛ قس‌: کتانی‌، همانجا
  4. نک: مراکشی‌، 5/221، به‌ نقل‌ از اتحاف‌
  5. نک: کتانی‌، 1/281
  6. مراکشی‌، 5/216-217
  7. همو، 223، به‌ نقل‌ از اتحاف‌؛ قس‌: کتانی‌، 1/280
  8. همو، 1/281؛ نیز نک: مراکشی‌، همانجا
  9. همو، 5/217
  10. نک: سلاوی‌، 9/4؛ قس‌: مراکشی‌، همانجا
  11. مراکشی‌، 5/216
  12. نک: کتانی‌، 1/280
  13. مراکشی‌، 5/215
  14. نک: سلاوی‌، همانجا
  15. مراکشی‌، 5/217
  16. مراکشی‌، همانجا
  17. نک: همو، 5/216
  18. نک: آثار
  19. کتانی‌، 1/279-280؛ مراکشی‌، 5/215- 218؛ مخلوف‌، 382
  20. مراکشی‌، 5/216
  21. نک: کتانی‌، 1/279
  22. مراکشی‌، 5/217
  23. کتانی‌، همانجا
  24. نک: مراکشی‌، 5/216، 221
  25. مراکشی‌، 5/220-221؛ گنون‌، 11
  26. همو، 146
  27. مراکشی‌، 5/222، به‌ نقل‌ از اتحاف‌
  28. زرکلی‌، 7/72
  29. کتانی‌، 1/280
  30. مراکشی‌، 5/217؛ مخلوف‌، همانجا
  31. مراکشی‌، 5/223
  32. همانجا؛ قس‌: کتانی‌، 1/279
  33. قس‌: کتانی‌، 1/279، 280
  34. کتانی‌، 1/281؛ ابن‌ سوده‌، 436
  35. نک: مراکشی‌، 5/216
  36. نک: همو، 5/221، به‌ نقل‌ از اتحاف‌
  37. کتانی‌، همانجا؛ مراکشی‌، 5/223؛ نیز نک: همانجا، به‌ نقل‌ از اتحاف‌؛ ابن‌ سوده‌، 391
  38. مراکشی‌، همانجا
  39. کتانی‌، همانجا، ابن‌ سوده‌، 362
  40. کتانی‌، همانجا؛ ابن‌ سوده‌، 515

منابع

  1. ابن‌ سوده‌، عبدالاسلام‌، دلیل‌ مؤرخ‌ المغرب‌ الاقصی‌، تطوان‌، 1369ق‌/ 1950م‌
  2. زرکلی‌، اعلام‌
  3. سلاوی‌، احمد، الاستقصا، به‌ کوشش‌ جعفر و محمد ناصری‌، دارالبیضاء، 1956م‌
  4. سمعانی‌، عبدالکریم‌، الانساب‌، به‌ کوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، حیدرآباد دکن‌، 1382ق‌/1962م‌
  5. صدیق‌ بن‌ عربی‌، کتاب‌ المغرب‌، رباط، 1404ق‌/1984م‌
  6. کتانی‌، عبدالحّی‌، فهرس‌ الفارس‌ و الاثبات‌، به‌ کوشش‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌، 1402ق‌/1982م‌
  7. گنون‌، عبدالله‌، شرح‌ الشّمقمقیه، بیروت‌ / قاهره، 1979م‌
  8. مخلوف‌، محمد، شجره النور الزکیه، بیروت‌، 1350ق‌
  9. مراکشی‌، عباس‌، الاعلام‌ بمن‌ حل‌ّ مراکش‌ و اغمات‌ من‌ الاعلام‌، فاس، 1357ق‌/1938م‌