تقلید: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۱۴: خط ۱۴:


'''تقلید''' یعنی تبعیت عملی جاهل از عالم و تقلید فقهی یعنی تبعیت از كسی كه در علوم متعدد دینی و مقدمات آن تخصص داشته و برای [[اجتهاد]]، یعنی استنباط احكام دین از منابع آن، توانایی لازم را دارد.«اجتهاد» و «تقلید» از مسائل مهم دینی و [[مذهب شیعه]] است كه برای عموم دین‌داران در طول زمان، راه ارتباط و مسیر اتصال پویا به منابع دینی را مهیا می‌كند تا آنان به احكام الهی دسترسی بهتری داشته باشند.  
'''تقلید''' یعنی تبعیت عملی جاهل از عالم و تقلید فقهی یعنی تبعیت از كسی كه در علوم متعدد دینی و مقدمات آن تخصص داشته و برای [[اجتهاد]]، یعنی استنباط احكام دین از منابع آن، توانایی لازم را دارد.«اجتهاد» و «تقلید» از مسائل مهم دینی و [[مذهب شیعه]] است كه برای عموم دین‌داران در طول زمان، راه ارتباط و مسیر اتصال پویا به منابع دینی را مهیا می‌كند تا آنان به احكام الهی دسترسی بهتری داشته باشند.  
تقلید در [[اصول دین]] جایز نبوده ولى در فروع دین جایز و در شرایطى [[واجب]] است، این مساله یکى از مسائل اجماعى و از بدیهیات عقل به شمار می‌‏رود.
تقلید در [[اصول دین]] جایز نبوده ولی در فروع دین جایز و در شرایطی [[واجب]] است، این مساله یکی از مسائل اجماعی و از بدیهیات عقل به شمار می‌‏رود.


=تقلید چیست=
=تقلید چیست=
خط ۲۸: خط ۲۸:
=تقلید در لغت=
=تقلید در لغت=


ماده «قلد» (قاف، لام، دال) به معنای آویختن چیزی بر چیز دیگر و محكم كردن آن است؛ همان طور كه صاحب كتاب العین می‌گوید: مثل اینكه حلقه‌ای زینتی را بر حلقه‌ای دیگر بیاویزی<ref>فراهیدی، ج‌5، ص117‌</ref>.<ref>«إدارتك قلبا على قلب من الحلی و لو دققت حدیدة ثم لویتها على شی‌ء فقد قَلَدْتَهُا». (كتاب العین، ج‌5، ص‌117).</ref>
ماده «قلد» (قاف، لام، دال) به معنای آویختن چیزی بر چیز دیگر و محكم كردن آن است؛ همان طور كه صاحب كتاب العین می‌گوید: مثل اینكه حلقه‌ای زینتی را بر حلقه‌ای دیگر بیاویزی<ref>فراهیدی، ج‌5، ص117‌</ref>.<ref>«إدارتك قلبا علی قلب من الحلی و لو دققت حدیدة ثم لویتها علی شی‌ء فقد قَلَدْتَهُا». (كتاب العین، ج‌5، ص‌117).</ref>


«تقلید المرأه» یعنی زینت زن با گردن بند و «تقلید السیف» یعنی به گردن آویختن شمشیر اما همه این معانی به همان معنایی كه بیان شد بر می‌گردد.<ref>ر.ك: الزبیدی، ج5 ص205؛ ابن‌فارس، ج5 ص19؛ ابن‌منظور، ج11 ص 366؛ الطریحی، ج2 ص540؛ الفیومی، ص512؛ الجوهری، ج2، ص527</ref>.
«تقلید المرأه» یعنی زینت زن با گردن بند و «تقلید السیف» یعنی به گردن آویختن شمشیر اما همه این معانی به همان معنایی كه بیان شد بر می‌گردد.<ref>ر.ك: الزبیدی، ج5 ص205؛ ابن‌فارس، ج5 ص19؛ ابن‌منظور، ج11 ص 366؛ الطریحی، ج2 ص540؛ الفیومی، ص512؛ الجوهری، ج2، ص527</ref>.
خط ۳۴: خط ۳۴:
=تقلید در اصطلاح=
=تقلید در اصطلاح=


كلمه «تقلید» در اصطلاحات گوناگونی مورد استفاده قرار می‌گیرد و معانی اصطلاحی آن در معنای رایج و در متون دینی متفاوت است؛ اما تقلید مورد نظر این نوشتار، تقلید در اصطلاح فقهی است كه می‌توان آن را (با توجه به معنای لغوی) «(تقلید) العامل تولیته كانه جعل(قلاده) فی عنقه»<ref>فیومى،[بی‌تا]،ج‌2ص513‌</ref>، قرار دادن مسئولیت عمل بر عهده مجتهد دانست؛ یعنی مكلف بدون اطلاع از علل و دلایل حكم و درستی و نادرستی آن، عملكرد خود را مطابق حكمی قرار می‌دهد كه مجتهد بیان كرده است. از این رو، تقلید را می‌توان «پیروی  
كلمه «تقلید» در اصطلاحات گوناگونی مورد استفاده قرار می‌گیرد و معانی اصطلاحی آن در معنای رایج و در متون دینی متفاوت است؛ اما تقلید مورد نظر این نوشتار، تقلید در اصطلاح فقهی است كه می‌توان آن را (با توجه به معنای لغوی) «(تقلید) العامل تولیته كانه جعل(قلاده) فی عنقه»<ref>فیومی،[بی‌تا]،ج‌2ص513‌</ref>، قرار دادن مسئولیت عمل بر عهده مجتهد دانست؛ یعنی مكلف بدون اطلاع از علل و دلایل حكم و درستی و نادرستی آن، عملكرد خود را مطابق حكمی قرار می‌دهد كه مجتهد بیان كرده است. از این رو، تقلید را می‌توان «پیروی  
عملی از فتوای مجتهد، بدون دانستن علت و دلیل فتوا» تعریف كرد. <ref>ر.ك: محمدحسین كمپانى، 1374ق، ج‌3، ص463.</ref>
عملی از فتوای مجتهد، بدون دانستن علت و دلیل فتوا» تعریف كرد. <ref>ر.ك: محمدحسین كمپانی، 1374ق، ج‌3، ص463.</ref>


بر این اساس، بر خلاف اشكال برخی افراد، «تقلید»، قلاده بر گردن خود انداختن نیست، بلكه تقلید فقهی با توجه به معنای لغوی واژۀ تقلید، مانند این است كه كسی مسئولیت سنگین عمل خود را بر عهدۀ مجتهد قرار دهد. <ref>خویى، 1418ق، ص78 و تهرانى، 1418ق، ج‌2، ص68</ref>.
بر این اساس، بر خلاف اشكال برخی افراد، «تقلید»، قلاده بر گردن خود انداختن نیست، بلكه تقلید فقهی با توجه به معنای لغوی واژۀ تقلید، مانند این است كه كسی مسئولیت سنگین عمل خود را بر عهدۀ مجتهد قرار دهد. <ref>خویی، 1418ق، ص78 و تهرانی، 1418ق، ج‌2، ص68</ref>.


=دلایل مشروعیت تقلید=
=دلایل مشروعیت تقلید=
خط ۴۵: خط ۴۵:
==آیۀ نَفْر==
==آیۀ نَفْر==


برخی از فقها <ref>حلّى، 1403ق، ص 198</ref> برای جواز تقلید به آیۀ «نفر»، استدلال كرده‌اند: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» ‌‌<ref>توبه: 122</ref>، شایسته نیست كه مؤمنان همگی [براى جهاد] كوچ كنند. پس چرا از هر گروهی از آنان، عده‌ای رهسپار نمی شوند تا در دین آگاهى پیدا كنند و زمانی كه به سوی قوم خود بازگشتند، آنان را بیم دهند؛ شاید [از كیفر الهى‏] بترسند [و از گناهان دوری كنند]!
برخی از فقها <ref>حلّی، 1403ق، ص 198</ref> برای جواز تقلید به آیۀ «نفر»، استدلال كرده‌اند: «وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ كَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» ‌‌<ref>توبه: 122</ref>، شایسته نیست كه مؤمنان همگی [برای جهاد] كوچ كنند. پس چرا از هر گروهی از آنان، عده‌ای رهسپار نمی شوند تا در دین آگاهی پیدا كنند و زمانی كه به سوی قوم خود بازگشتند، آنان را بیم دهند؛ شاید [از كیفر الهی‏] بترسند [و از گناهان دوری كنند]!


آیۀ مذكور ابتدا مؤمنان را به دو گروه تقسیم می‌كند: عده‌ای را به «تفقه» سفارش می‌كند و برای عدۀ دیگری نیز تأثیر گرفتن از تفقه گروه اول را امید دارد.
آیۀ مذكور ابتدا مؤمنان را به دو گروه تقسیم می‌كند: عده‌ای را به «تفقه» سفارش می‌كند و برای عدۀ دیگری نیز تأثیر گرفتن از تفقه گروه اول را امید دارد.
خط ۶۹: خط ۶۹:
==آیه سؤال==
==آیه سؤال==


«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» <ref>انبیاء: 7</ref>؛ و پیش از تو [نیز] جز مردانى را كه به آنان وحى میكردیم، گسیل نداشتیم. اگر نمى‏دانید از پژوهندگان كتاب‌هاى آسمانى بپرسید.
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» <ref>انبیاء: 7</ref>؛ و پیش از تو [نیز] جز مردانی را كه به آنان وحی میكردیم، گسیل نداشتیم. اگر نمی‏دانید از پژوهندگان كتاب‌های آسمانی بپرسید.


'''نكات:'''
'''نكات:'''
خط ۹۷: خط ۹۷:
در روایت دیگری (توقیع)، [[امام زمان (عجل الله فرجه)]] فرمودند:
در روایت دیگری (توقیع)، [[امام زمان (عجل الله فرجه)]] فرمودند:


«اما در حوادثی كه اتفاق می‌افتد، به راویان احادیث ما رجوع كنید كه آنان حجت من بر شما هستند و من هم حجت خدایم» <ref>طبرسى، 1403ق، ج‌2، ص469.</ref>
«اما در حوادثی كه اتفاق می‌افتد، به راویان احادیث ما رجوع كنید كه آنان حجت من بر شما هستند و من هم حجت خدایم» <ref>طبرسی، 1403ق، ج‌2، ص469.</ref>


در این نامه و در پاسخ به سؤالاتی كه ابهام‌ها و مشكلاتی برای پرسشگر ایجاد كرده بود، به راویان احادیث ارجاع شده و نه به خود احادیث. این دو قرینه، یعنی عادی نبودن سؤال و ارجاع به راویان، این اطمینان را ایجاد می‌كند كه مراد امام (ع) تنها نقل حدیث نبوده و به نوعی [[اجتهاد]] و استفاده از اصول احادیث در حل مشكلات، مورد نظر بوده است و منظور از «راویان احادیث» معنای لغوی آن، یعنی صرفاً ناقلان احادیث قطعاً مراد نیست؛ چرا كه ناقلان حدیث از فهم و دلالت احادیث لزوماً بهره‌ای نداشته و ممكن است از دانش لازم برای تفكیك احادیث صحیح از غیر صحیح، برخوردار نباشند. بنابراین اینان نمی‌توانند محل ارجاع امام (ع) به صورت مطلق باشند.
در این نامه و در پاسخ به سؤالاتی كه ابهام‌ها و مشكلاتی برای پرسشگر ایجاد كرده بود، به راویان احادیث ارجاع شده و نه به خود احادیث. این دو قرینه، یعنی عادی نبودن سؤال و ارجاع به راویان، این اطمینان را ایجاد می‌كند كه مراد امام (ع) تنها نقل حدیث نبوده و به نوعی [[اجتهاد]] و استفاده از اصول احادیث در حل مشكلات، مورد نظر بوده است و منظور از «راویان احادیث» معنای لغوی آن، یعنی صرفاً ناقلان احادیث قطعاً مراد نیست؛ چرا كه ناقلان حدیث از فهم و دلالت احادیث لزوماً بهره‌ای نداشته و ممكن است از دانش لازم برای تفكیك احادیث صحیح از غیر صحیح، برخوردار نباشند. بنابراین اینان نمی‌توانند محل ارجاع امام (ع) به صورت مطلق باشند.
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
علاوه بر این، در برخی روایات دیگر كه بحث ارجاع به راویان احادیث مطرح شده است؛ مانند مقبوله عمر‌بن‌حنظله، با عطف تفسیری، راویان حدیث به معنای افرادی دانسته شده كه كارشناس هستند و احكام و [[حلال]] و [[حرام]] را می‌شناسند:
علاوه بر این، در برخی روایات دیگر كه بحث ارجاع به راویان احادیث مطرح شده است؛ مانند مقبوله عمر‌بن‌حنظله، با عطف تفسیری، راویان حدیث به معنای افرادی دانسته شده كه كارشناس هستند و احكام و [[حلال]] و [[حرام]] را می‌شناسند:


از [[امام صادق (ع)]] پرسیدم كه بین دو نفر از شیعیان در بدهی یا [[ارث]]، اختلافی به وجود آمده [چه كنند؟] فرمودند: جست‌وجو كنند و كسی را از میان خود بیابند كه حدیث ما را روایت كرده از حلال و حرام ما آگاهی دارد و احكام ما را می‌شناسد. پس به‌عنوان قاضی و حَكَم به او رضایت دهند؛ چرا كه من او را بر آنان حاكم قرار داده‌ام!». <ref>كلینى، 1407ق، ج‌1، ص67.</ref>
از [[امام صادق (ع)]] پرسیدم كه بین دو نفر از شیعیان در بدهی یا [[ارث]]، اختلافی به وجود آمده [چه كنند؟] فرمودند: جست‌وجو كنند و كسی را از میان خود بیابند كه حدیث ما را روایت كرده از حلال و حرام ما آگاهی دارد و احكام ما را می‌شناسد. پس به‌عنوان قاضی و حَكَم به او رضایت دهند؛ چرا كه من او را بر آنان حاكم قرار داده‌ام!». <ref>كلینی، 1407ق، ج‌1، ص67.</ref>


بنابراین معنای این دسته از روایات تنها رجوع برای دریافت پاسخ در قالب روایت نیست، بلكه به قرینه موجود در برخی از این روایات و نیز روایات دیگر و روایات القای اصول از طرف ائمه‌(ع) و تكلیف تفریع<ref>عن الصادق(‌علیه‌السلام): «إِنَّمَا عَلَینَا أَنْ نُلْقِی ‏إِلَیكُمُ ‏الْأُصُولَ‏ وَ عَلَیكُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا» و امام رضا(‌علیه‌السلام): «عَلَینَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَیكُمْ وَ عَلَیكُمُ التَّفَرُّع»؛ (محمد‌بن‌إدریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (والمستطرفات)،ج‏3‌، ص575 و منذ لكما استطرفناه من جامع البزنطی صاحب الرضا‌‌ (‌علیه‌السلام) ... ص572).</ref> كه همان اجتهاد است و نیز سیرۀ عملی مسلمانانی (كه خصوصاً از زمان صادقین به بعد‌، به ائمه‌(ع) دسترسی نداشته‌اند)، دریافت فتوا از [[مجتهد]] را نیز شامل می‌گردد.
بنابراین معنای این دسته از روایات تنها رجوع برای دریافت پاسخ در قالب روایت نیست، بلكه به قرینه موجود در برخی از این روایات و نیز روایات دیگر و روایات القای اصول از طرف ائمه‌(ع) و تكلیف تفریع<ref>عن الصادق(‌علیه‌السلام): «إِنَّمَا عَلَینَا أَنْ نُلْقِی ‏إِلَیكُمُ ‏الْأُصُولَ‏ وَ عَلَیكُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا» و امام رضا(‌علیه‌السلام): «عَلَینَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَیكُمْ وَ عَلَیكُمُ التَّفَرُّع»؛ (محمد‌بن‌إدریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (والمستطرفات)،ج‏3‌، ص575 و منذ لكما استطرفناه من جامع البزنطی صاحب الرضا‌‌ (‌علیه‌السلام) ... ص572).</ref> كه همان اجتهاد است و نیز سیرۀ عملی مسلمانانی (كه خصوصاً از زمان صادقین به بعد‌، به ائمه‌(ع) دسترسی نداشته‌اند)، دریافت فتوا از [[مجتهد]] را نیز شامل می‌گردد.


• برخی از روایات اهل‌بیت (ع) مشتمل بر دستور به افراد خاص برای فتوا دادن است؛ مانند: روایت ابان‌بن‌تغلب: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده. همانا دوست دارم كه در میان شیعیانم، مانند تو دیده شوند»! «إجلس فی مسجد المدینة وأفت الناس، فإنی أحب أن یرى فی شیعتی مثلك» <ref>رجال النجاشی، ج‌10، ص‌10</ref>
• برخی از روایات اهل‌بیت (ع) مشتمل بر دستور به افراد خاص برای فتوا دادن است؛ مانند: روایت ابان‌بن‌تغلب: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده. همانا دوست دارم كه در میان شیعیانم، مانند تو دیده شوند»! «إجلس فی مسجد المدینة وأفت الناس، فإنی أحب أن یری فی شیعتی مثلك» <ref>رجال النجاشی، ج‌10، ص‌10</ref>


این روایت هم به‌روشنی به معنای فتوا دادن است، نه صرفاً بیان و نقل روایات. هر چند فتوا دادن در آن عصر، معمولاً ‌‌به صورت نقل روایات بوده؛ به دلایلی كه در قسمت قبلی بیان شد، نمی‌تواند به نقل روایت منحصر باشد و حتی اگر نقل روایت هم باشد، انتخاب یك روایت از میان روایات دیگر كه گاه متضاد هستند و بیان آن در مقام سؤال، طی برخی از مقدمات و لوازم در اصطلاح عصر حاضر ‌‌«اجتهاد» محسوب می‌گردد.
این روایت هم به‌روشنی به معنای فتوا دادن است، نه صرفاً بیان و نقل روایات. هر چند فتوا دادن در آن عصر، معمولاً ‌‌به صورت نقل روایات بوده؛ به دلایلی كه در قسمت قبلی بیان شد، نمی‌تواند به نقل روایت منحصر باشد و حتی اگر نقل روایت هم باشد، انتخاب یك روایت از میان روایات دیگر كه گاه متضاد هستند و بیان آن در مقام سؤال، طی برخی از مقدمات و لوازم در اصطلاح عصر حاضر ‌‌«اجتهاد» محسوب می‌گردد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش