سید حسن صدر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بهره مند' به 'بهره‌مند')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
|-
|-
|القاب و سایر نام‌ها
|القاب و سایر نام‌ها
|محدث • کاظمینی • ح‍س‍ن‌ ال‍ص‍در • ص‍درال‍دی‍ن‌ ع‍ام‍ل‍ی‌ • ح‍س‍ن‌ ع‍ام‍ل‍ی‌ ک‍اظم‍ی‍ن‍ی‌ • ح‍س‍ن‌ ص‍درال‍دی‍ن‌ ک‍اظم‍ی‌ م‍وس‍وی‌ • ح‍س‍ن‌ م‍وس‍وی‌ • ص‍درال‍دی‍ن‌ ح‍س‍ن‌
|محدث • کاظمینی • ح‍س‍ن‌ ال‍ص‍در • ص‍درال‍دی‍ن‌ ع‍ام‍ل‍ی‌ • ح‍س‍ن‌ ع‍ام‍ل‍ی‌ ک‍اظم‍ی‍ن‍ی‌ • ح‍س‍ن‌ ص‍درال‍دی‍ن‌ ک‍اظم‍ی‌ م‍وس‍وی‌ • ح‍س‍ن‌ م‍وس‍وی‌ • ص‍درال‍دی‍ن‌ ح‍س‍ن‌ ‌م‍وس‍وی‌ ع‍ام‍ل‍ی‌ ک‍اظم‍ی‌ • سیدحسن صدر موسوی کاظمی  
م‍وس‍وی‌ ع‍ام‍ل‍ی‌ ک‍اظم‍ی‌ • ح‍س‍ن سیدحسن صدر موسوی کاظمی  
|-
|-
|زاده
|زاده
|جمعه • ۲۹ [[رمضان]] سال ۱۲۷۲ق • [[کاظمین]]
|جمعه • ۲۹ [[رمضان]] سال ۱۲۷۲ق • کاظمین
|-
|-
|درگذشت
|درگذشت
|۱۳۵۴ قمری • کاظمین
|۱۳۵۴ قمری • [[کاظمین]]
|-
|-
|استادان
|استادان
|سید محمدحسن شیرازی • ملاحسینقلی همدانی • باقر بن محمد حسن آل یاسین • سید باقر بن الحیدر • محمد بن الحاج کاظم • میرزا باقر سلماسی
|سید محمدحسن شیرازی • ملاحسینقلی همدانی • باقر بن محمد حسن آل یاسین • سید باقر بن الحیدر • محمد بن الحاج کاظم • میرزا باقر سلماسی • محمدباقر شکی • محمدتقی بایکانی و ...
• محمدباقر شکی • محمدتقی بایکانی و ...
|-
|-
|شاگردان
|شاگردان
خط ۳۴: خط ۳۲:
=خـانـدان صـدر=
=خـانـدان صـدر=


منطقه [[جبل عامل]] [[لبنان]] زادگاه فقیهان پارسایی است که نیاکان سید حسن صدر نیز از آن جمله اند. روستاهای «شدغیث» و «معرکه» که اکنون خرابه ای از آن ها باقی است محل زندگی خاندان صدر بود. کوچ سید صالح به [[عراق]] سبب گشت خاندان صدر به سه گروه تقسیم شوند عده ای در منطقه جبل عامل باقی بمانند، عده ای در [[کاظمین]] ماندگار شوند و بعضی به اصفهان هجرت کنند. خاندان صدر از شخصیتهای بزرگ در علم و اخلاق بودند.
منطقه [[جبل عامل]] [[لبنان]] زادگاه فقیهان پارسایی است که نیاکان سید حسن صدر نیز از آن جمله اند. روستاهای «شدغیث» و «معرکه» که اکنون خرابه ای از آن ها باقی است محل زندگی خاندان صدر بود. کوچ سید صالح به [[عراق]] سبب گشت خاندان صدر به سه گروه تقسیم شوند عده ای در منطقه جبل عامل باقی بمانند، عده ای در [[کاظمین]] ماندگار شوند و بعضی به اصفهان هجرت کنند. خاندان صدر از شخصیت‌های بزرگ در علم و اخلاق بودند.


نسب سید حسن صدر با سی واسطه به [[امام موسی بن جعفر]] می رسد. به همین جهت به او موسوی می گفتند. وی را «ابو محمّد» نیز می خواندند زیرا نام فرزند بزرگش محمّد بود. سید حسن صدر چون در کاظمین به دنیا آمده و بیش تر عمرش را در آن جا سپری کرده بود، به کاظمینی نیز مشهور بود<ref>اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج5، ص325 تأسیس الشیعه، ص 29 ریحانة الادب، علی مدرس تبریزی، ج3، ص425 موسوعة العتبات المقدسه، ج10، ص ,102 و علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م.جرفادقانی ص 328.</ref>.
نسب سید حسن صدر با سی واسطه به [[امام موسی بن جعفر]] می رسد. به همین جهت به او موسوی می گفتند. وی را «ابو محمّد» نیز می‌خواندند زیرا نام فرزند بزرگش محمّد بود. سید حسن صدر چون در کاظمین به دنیا آمده و بیش تر عمرش را در آن‌جا سپری کرده بود، به کاظمینی نیز مشهور بود<ref>اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج5، ص325 تأسیس الشیعه، ص 29 ریحانة الادب، علی مدرس تبریزی، ج3، ص425 موسوعة العتبات المقدسه، ج10، ص ,102 و علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م.جرفادقانی ص 328.</ref>.


=پـدر=
=پـدر=


پدرش، [[علامه سید هادی صدر]] (متوفی: 1316 هـ . ق) از دانشمندان عصر خود به شمار می رفت. از وی کراماتی نقل شده، از جمله این که علاّمه [[سید هادی صدر]] گفته است در سال 1278 هـ . ق. آب رودخانه [[دجله]] طغیان کرد و اطراف کاظمین را فرا گرفت. همه خانه های اطراف رودخانه تخریب گشت و راه ها مسدود شد. بعد از چند روزی که آب رودخانه فرو نشست، اطراف رودخانه تبدیل به گل و لای و باتلاق شده بود. به همین جهت، مردم نمی توانستند از رودخـانه آب بردارند. از کنـاره شهر تا ساحل رودخانه، راه باریکی به وسیله سنگی چینی احداث شده بود، اما عرض آن خیلی کم بود و فقط یک نفر می توانست از آن عبور کند. روزی نزدیک غروب آفتاب، متوجه شدم در خانه آبی برای نوشیدن نداریم. ظرف آب را برداشتم و با عجله از هـمان راه باریک خود را به ساحل رودخانه رساندم. هوا تاریک شـده بود. ظرف را از آب رودخـانه پر کردم و به سوی خانه حرکت کردم. هنگام بازگشت، راه را گم کردم. به هر جـا که قدم می گذاشتم، در گل و لای فرو می رفتم. از ادامه راه ناامـید شدم و خـود را به کنار ساحل رساندم. متوسل به باب الحوائج، موسی بن جعفر شدم. صدایی مـرا متوجه خود کرد. نگاهی به اطراف انداختم، مردی را دیـدم که از میان باغ ها به طرف من آمد و سلام کرد. من ضمن این که جواب سلام او را دادم، از این که لباسهایم پر از گل و لای بود، خجالت کشیدم. او پرسید: این جا چه می کنی؟
پدرش، [[علامه سید هادی صدر]] (متوفی: 1316 هـ . ق) از دانشمندان عصر خود به شمار می رفت. از وی کراماتی نقل شده، از جمله این که علاّمه [[سید هادی صدر]] گفته است در سال 1278 هـ . ق. آب رودخانه [[دجله]] طغیان کرد و اطراف کاظمین را فرا گرفت. همه خانه های اطراف رودخانه تخریب گشت و راه ها مسدود شد. بعد از چند روزی که آب رودخانه فرو نشست، اطراف رودخانه تبدیل به گل و لای و باتلاق شده بود. به همین جهت، مردم نمی‌توانستند از رودخـانه آب بردارند. از کنـاره شهر تا ساحل رودخانه، راه باریکی به وسیله سنگی چینی احداث شده بود، اما عرض آن خیلی کم بود و فقط یک نفر می‌توانست از آن عبور کند. روزی نزدیک غروب آفتاب، متوجه شدم در خانه آبی برای نوشیدن نداریم. ظرف آب را برداشتم و با عجله از هـمان راه باریک خود را به ساحل رودخانه رساندم. هوا تاریک شـده بود. ظرف را از آب رودخـانه پر کردم و به سوی خانه حرکت کردم. هنگام بازگشت، راه را گم کردم. به هر جـا که قدم می گذاشتم، در گل و لای فرو می رفتم. از ادامه راه ناامـید شدم و خـود را به کنار ساحل رساندم. متوسل به باب الحوائج، موسی بن جعفر شدم. صدایی مـرا متوجه خود کرد. نگاهی به اطراف انداختم، مردی را دیـدم که از میان باغ ها به طرف من آمد و سلام کرد. من ضمن این که جواب سلام او را دادم، از این که لباس‌هایم پر از گل و لای بود، خجالت کشیدم. او پرسید: این جا چه می کنی؟


داستان را برایش شرح دادم. ظرف آب را برداشت و به راه افتاد. من نیز از پشت سرش حرکت کردم، تا به اول راه رسیدیم. به او گفتم: اجرت با خدا، ظرف آب را بده! او جواب داد: تو نمی دانی ظرف آب را چگونه برداری! من که شرمنده شده بودم، از او خواستم به خانه اش برگردد. او ظرف آب را تا اواخر راه باریک برایم آورد. سپس ظرف آب را به من داد. من به سوی خانه حرکت کردم. به پشت سر برگشتم تا از او تشکر کنم، ولی کسی را ندیدم. آن گاه به خود آمدم که خانه ای در این اطراف نیست و متوجه شدم که او از بندگان صالح خدا بود<ref>موسوعة العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج 10، ص102، فوائد الرضویه، عباس قمی، ص 124.</ref>.
داستان را برایش شرح دادم. ظرف آب را برداشت و به راه افتاد. من نیز از پشت سرش حرکت کردم، تا به اول راه رسیدیم. به او گفتم: اجرت با خدا، ظرف آب را بده! او جواب داد: تو نمی‌دانی ظرف آب را چگونه برداری! من که شرمنده شده بودم، از او خواستم به خانه اش برگردد. او ظرف آب را تا اواخر راه باریک برایم آورد. سپس ظرف آب را به من داد. من به سوی خانه حرکت کردم. به پشت سر برگشتم تا از او تشکر کنم، ولی کسی را ندیدم. آن گاه به خود آمدم که خانه ای در این اطراف نیست و متوجه شدم که او از بندگان صالح خدا بود<ref>موسوعة العتبات المقدسه، جعفر خلیلی، ج 10، ص102، فوائد الرضویه، عباس قمی، ص 124.</ref>.


=ولادت=
=ولادت=
خط ۵۸: خط ۵۶:
=مهاجرت به سامرا=
=مهاجرت به سامرا=


آیت‌الله العظمی [[سید محمد حسن شیرازی]] در سال 1291 هـ . ق. از نجف به [[سامرا]] هجرت کرد. عده بسیاری از شاگردان او نیز به آن جا مهاجرت کردند. سید حسن صدر نیز در سال 1297 هـ . ق. برای بهره بردن از محضر مرجع بزرگ [[شیعه]]، به سامرّا مهاجرت نمود و مدت هفده سال در آن جا اقامت گزید. وی ضمن استفاده از درس آیت‌الله شیرازی، خود نیز به تدریس پرداخت. بیان شیوا و گیرایش توجه همه را به وی جلب کرد. مرجع [[شیعیان]] نیز ارادت و عنایت خاصی نسبت به وی ابراز می داشت. دو سال از رحلت آیت‌الله سید محمّدحسن شیرازی گذشته بود که ـ در سال 1314 هـ .ق. ـ سید حسن صدر همراه پسر عمویش، سید اسماعیل صدر به زادگاهش کاظمین بازگشت<ref>شیعه و پایه گذاری، ص 8 ـ 5 و ص 4 ـ 1 و 11 ـ 10 علمای معاصرین، ملاّ علی واعظ تبریزی، ص 171 ـ 170 صیام وقایع الایام ـ ملاّ علی تبریزی، ص 665 معارف و معاریف، سید مصطفی خمینی، ج 6، ص 661 اعیان الشیعه، ج 5، ص 325 و گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 304.</ref>.
آیت‌الله العظمی [[سید محمد حسن شیرازی]] در سال 1291 هـ . ق. از نجف به [[سامرا]] هجرت کرد. عده بسیاری از شاگردان او نیز به آن جا مهاجرت کردند. سید حسن صدر نیز در سال 1297 هـ . ق. برای بهره بردن از محضر مرجع بزرگ [[شیعه]]، به سامرّا مهاجرت نمود و مدت هفده سال در آن جا اقامت گزید. وی ضمن استفاده از درس آیت‌الله شیرازی، خود نیز به تدریس پرداخت. بیان شیوا و گیرایش توجه همه را به وی جلب کرد. مرجع [[شیعیان]] نیز ارادت و عنایت خاصی نسبت به وی ابراز می‌داشت. دو سال از رحلت آیت‌الله سید محمّدحسن شیرازی گذشته بود که ـ در سال 1314 هـ .ق. ـ سید حسن صدر همراه پسر عمویش، سید اسماعیل صدر به زادگاهش کاظمین بازگشت<ref>شیعه و پایه گذاری، ص 8 ـ 5 و ص 4 ـ 1 و 11 ـ 10 علمای معاصرین، ملاّ علی واعظ تبریزی، ص 171 ـ 170 صیام وقایع الایام ـ ملاّ علی تبریزی، ص 665 معارف و معاریف، سید مصطفی خمینی، ج 6، ص 661 اعیان الشیعه، ج 5، ص 325 و گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 304.</ref>.


=استادان=
=استادان=
خط ۷۲: خط ۷۰:
'''ملاحسینقلی همدانی'''
'''ملاحسینقلی همدانی'''


او سال ها از محضر شیخ انصاری استفاده کرد. وی فقیهی آراسته به اخلاق دینی و حکیم و عارفی بریده از دنیا بود. او در تهذیب نفس بسیار کوشید و از مقام و ریاست دوری گزید. هر روز صبح در خانه اش اخلاق و عرفان درس می داد. بسیاری از تشنگان حقیقت در درس او شرکت می کردند. او نماز جماعت را در خانه اش به پا می داشت. وی در سال 1311 هـ . ق. که برای زیارت قبر [[سیدالشهدا]] ,به [[کربلا]] رفته بود، به دیار باقی شتافت و در حجره چهارم، در صحن شریف به خاک سپرده شد<ref>تأسیس الشیعه، ص 5.</ref>.
او سال ها از محضر شیخ انصاری استفاده کرد. وی فقیهی آراسته به اخلاق دینی و حکیم و عارفی بریده از دنیا بود. او در تهذیب نفس بسیار کوشید و از مقام و ریاست دوری گزید. هر روز صبح در خانه اش اخلاق و عرفان درس می داد. بسیاری از تشنگان حقیقت در درس او شرکت می کردند. او نماز جماعت را در خانه اش به پا می داشت. وی در سال 1311 هـ . ق. که برای [[زیارت]] قبر [[سیدالشهدا]] ,به [[کربلا]] رفته بود، به دیار باقی شتافت و در حجره چهارم، در صحن شریف به خاک سپرده شد<ref>تأسیس الشیعه، ص 5.</ref>.


=شاگردان=
=شاگردان=
خط ۱۰۲: خط ۱۰۰:
# '''گنجینه جاویدان''': کتابخانه ای ماندگار، علاّمه سید حسن صدر علاقه بسیار شدیدی به خرید و جمع آوری کتاب داشت. این علاقه به قدری شدید بود که برای خرید یک کتاب از هزینه های ضروری زندگی چشم پوشی می کرد. وی کتاب های قدیمی و خطی را جمع آوری می کرد و اگر کتابی بدون نام مؤلف بود، آن قدر تحقیق و تفحص می کرد تا نویسنده را بشناسد. اکنون کتابخانه اش شامل بیش از 1000 جلد کتاب نفیس است<ref>همان، ص 22 ـ 21 و اعیان الشیعه، ج 5، ص 325.</ref>.
# '''گنجینه جاویدان''': کتابخانه ای ماندگار، علاّمه سید حسن صدر علاقه بسیار شدیدی به خرید و جمع آوری کتاب داشت. این علاقه به قدری شدید بود که برای خرید یک کتاب از هزینه های ضروری زندگی چشم پوشی می کرد. وی کتاب های قدیمی و خطی را جمع آوری می کرد و اگر کتابی بدون نام مؤلف بود، آن قدر تحقیق و تفحص می کرد تا نویسنده را بشناسد. اکنون کتابخانه اش شامل بیش از 1000 جلد کتاب نفیس است<ref>همان، ص 22 ـ 21 و اعیان الشیعه، ج 5، ص 325.</ref>.


نویسنده پرتلاش، [[علامه سید شرف الدین]] می گوید: من از آیت‌الله سید حسن صدر شنیدم که وی در ایّام جوانی شب ها را (معمولا) برای مطالعه بیدار بود و در روز، خواب قبل یا بعد از ظهر را نمی شناخته. خودم نیز مشاهده کردم او در سال های پیری، شب و روز در کتابخانه اش قلم به دست راست و کاغذ در دست چپ، مشغول تحقیق و تألیف بود. به جرأت می گویم که آن بزرگوار یک چهارم عمرش را خوابید و باقی عمرش را بیدار بود بر عکس عموم مردم که فقط یک چهارم عمرشان را بیدارند<ref> علمای معاصرین، ص 170.</ref>.
نویسنده پرتلاش، [[علامه سید شرف الدین]] می گوید: من از آیت‌الله سید حسن صدر شنیدم که وی در ایّام جوانی شب ها را (معمولا) برای مطالعه بیدار بود و در روز، خواب قبل یا بعد از ظهر را نمی‌شناخته. خودم نیز مشاهده کردم او در سال های پیری، شب و روز در کتابخانه اش قلم به دست راست و کاغذ در دست چپ، مشغول تحقیق و تألیف بود. به جرأت می گویم که آن بزرگوار یک چهارم عمرش را خوابید و باقی عمرش را بیدار بود بر عکس عموم مردم که فقط یک چهارم عمرشان را بیدارند<ref> علمای معاصرین، ص 170.</ref>.


=آثار<ref> همان، ص 172.</ref>=
=آثار<ref> همان، ص 172.</ref>=
خط ۲۲۵: خط ۲۲۳:
{{پانویس رنگی}}
{{پانویس رنگی}}


[[رده:عالمان مسلمان]]
[[رده:عالمان]]
[[رده:مراجع تقلید شیعه]]
[[رده:عالمان شیعه]]
[[رده:محدثان شیعه]]
confirmed، مدیران
۳۶٬۲۴۰

ویرایش