قوم تاتار: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵<references />↵↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
'''قوم تاتار''' (یا تَتار/ تَتَر) نام برخی از اقوام صحرانورد آسیای شمالی و مرکزی است<ref>نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ج۱، ص۳۶، ترجمۀ احمدبن محمد قباوی، تلخیص محمدبن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۱ش.</ref><ref>گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، ج۱، ص۲۵۸، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.</ref><ref>حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۱۹۱.</ref><ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۴، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> که از قرن هفتم به همه اقوام مغول و ترک تشکیل دهنده سپاه چنگیزخان و اخلافش در غرب آسیا و اروپا اطلاق شده است.
'''قوم تاتار''' (یا تَتار/ تَتَر) نام برخی از اقوام صحرانورد آسیای شمالی و مرکزی است<ref>نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ج۱، ص۳۶، ترجمۀ احمدبن محمد قباوی، تلخیص محمدبن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۵۱ش.</ref><ref>گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، ج۱، ص۲۵۸، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.</ref><ref>حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۱۹۱.</ref><ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۴، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> که از قرن هفتم به همه اقوام مغول و ترک تشکیل دهنده سپاه چنگیزخان و اخلافش در غرب آسیا و اروپا اطلاق شده است.


=نسب تاتارها=
==نسب تاتارها==
دربارۀ نسب‌شناسی ترکان و تاتاران آثار اسلامی نسبت به نوشته‌های [[آیین یهودیت|یهودیان]] و [[مسیحیت|مسیحیان]] از دقت بیشتری برخوردار است. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۵۷۸، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> با این وصف، احوال قوم تاتار را با افسانه‌هایی درآمیخته‌اند و نسب آنان را به ترک بن یافث بن نوح (علیه‌السلام) می‌رسانند.<ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۴۷.</ref><ref>میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۱، ص۶۶.</ref><ref>میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۱، ص۷۰.</ref><ref>میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۵، ص۳ـ۶.</ref><ref>حسین کاظم قدری، تورک لغتی، ذیل واژه تاتار، ج ۲، استانبول ۱۹۲۸.</ref><ref>یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ج۱، ص۳.</ref> در اسطورۀ مربوط به ترکان، تاتاران و مغولان آمده است که یافث فرزندی به نام «ترک» داشت که او را «یافث اُغلان» می‌نامیدند که هم‌زمان با کیومرث می‌زیست. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۲-۵۳، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> از اخلاف یافث به نیکی یاد نشده است. اینان به عنوان ویرانگران فرهنگ و تمدن معرفی شده‌اند. مؤلف ایرانی ناشناخته‌ای در سدۀ ۶ق/۱۲م از دو فرزند یافث با نام‌های ترک و خزر یاد کرده است. به نوشتۀ همین مؤلف، ترک ۴ فرزند به نام‌های توتِل (تونگ)، چگل، برسخان و ایلک داشت. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۵۷۸، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref><ref>Barthold، W W، ج۲، ص۵۷۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> یزدی، شرف‌الدین علی نام‌های این ۴ فرزند را توتک، چکل، برسنجار (برسخان؟) و املاق (ایلاق) آورده است. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۲، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> در نوشته‌ها آمده است که النجه‌خان از اعقاب ترک بن یافث دو پسر همزاد داشت که یکی را تاتار و دیگری را مغول نامید. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۳-۵۴، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref><ref>میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۵، ص۸۱۷، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> یزدی، شرف‌الدین علی در ذکر «طبقۀ تاتار» از ۸ فرمانروا نام برده است که نخستین آن تاتارخان، و هشتمین آن رسوِنج‌خان بود. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۴، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref>‌
دربارۀ نسب‌شناسی ترکان و تاتاران آثار اسلامی نسبت به نوشته‌های [[آیین یهودیت|یهودیان]] و [[مسیحیت|مسیحیان]] از دقت بیشتری برخوردار است. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۵۷۸، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> با این وصف، احوال قوم تاتار را با افسانه‌هایی درآمیخته‌اند و نسب آنان را به ترک بن یافث بن نوح (علیه‌السلام) می‌رسانند.<ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۴۷.</ref><ref>میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۱، ص۶۶.</ref><ref>میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۱، ص۷۰.</ref><ref>میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۵، ص۳ـ۶.</ref><ref>حسین کاظم قدری، تورک لغتی، ذیل واژه تاتار، ج ۲، استانبول ۱۹۲۸.</ref><ref>یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ج۱، ص۳.</ref> در اسطورۀ مربوط به ترکان، تاتاران و مغولان آمده است که یافث فرزندی به نام «ترک» داشت که او را «یافث اُغلان» می‌نامیدند که هم‌زمان با کیومرث می‌زیست. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۲-۵۳، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> از اخلاف یافث به نیکی یاد نشده است. اینان به عنوان ویرانگران فرهنگ و تمدن معرفی شده‌اند. مؤلف ایرانی ناشناخته‌ای در سدۀ ۶ق/۱۲م از دو فرزند یافث با نام‌های ترک و خزر یاد کرده است. به نوشتۀ همین مؤلف، ترک ۴ فرزند به نام‌های توتِل (تونگ)، چگل، برسخان و ایلک داشت. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۵۷۸، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref><ref>Barthold، W W، ج۲، ص۵۷۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> یزدی، شرف‌الدین علی نام‌های این ۴ فرزند را توتک، چکل، برسنجار (برسخان؟) و املاق (ایلاق) آورده است. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۲، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> در نوشته‌ها آمده است که النجه‌خان از اعقاب ترک بن یافث دو پسر همزاد داشت که یکی را تاتار و دیگری را مغول نامید. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۳-۵۴، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref><ref>میرخواند، محمد، روضةالصفا، ج۵، ص۸۱۷، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> یزدی، شرف‌الدین علی در ذکر «طبقۀ تاتار» از ۸ فرمانروا نام برده است که نخستین آن تاتارخان، و هشتمین آن رسوِنج‌خان بود. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۴، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref>‌


=واژه و معنای تاتار=
==واژه و معنای تاتار==
این واژه در ادوار مختلف به معانی متفاوت آمده است. <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref>‌برخی از محققان احتمال داده‌اند که واژه تاتار از ترکیب واژه تات (فرودست، پَست، رعیت، و در اصطلاح «بیگانه/ غیرخودی») و ار (مرد، مردم) ساخته شده است، و چنین استنباط کرده‌اند که حدوداً مقارن ظهور اسلام، ترک‌ها این نام را نیز مانند خود تات، همواره با بار معنایی تحقیرآمیز، به برخی از اقوام غیرترک و حتی ترک ــ که به سبب اختلاف‌های قومی یا سیاسی یا مذهبی، «غیرخودی» و اغلب دشمن یا شورشگر محسوب می‌شدند ــ اطلاق کرده‌اند. <ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۸ـ ۲۰۵۹.</ref> با این فرض، چون برخی از اقوام ترک، مانند غُز/ تُغُزغُزها، اویغورها، کیماک‌ها (قیماق‌ها)، قِپْچاق‌ها/ قبچاق‌ها و حتی ترکمن‌های آق قوینلو و قراقوینلو، همگی «تاتار» خوانده شده‌اند، برخی از محققان احتمال داده‌اند که «تاتار» نمی‌تواند نام قوم یا اقوام خاصی با زبان و نژاد یکسان باشد، بلکه همچون تات و عجم و بَربَر، در زمان‌های متفاوت به گروه‌های قومی گوناگون اطلاق شده است. <ref>بطّال ـ تایماس، ج۱، ص۲۱۷.</ref> (ضمناً برای «تغزغز» و «کیماک»، به ترتیب رجوع کنید به این آدرس <ref>مجهول، حدودالعالم، ج۱، ص۷۳.    </ref><ref>گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، زین الاخبار، ج۱، ص۲۵۷ـ ۲۵۸.</ref>)
این واژه در ادوار مختلف به معانی متفاوت آمده است. <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref>‌برخی از محققان احتمال داده‌اند که واژه تاتار از ترکیب واژه تات (فرودست، پَست، رعیت، و در اصطلاح «بیگانه/ غیرخودی») و ار (مرد، مردم) ساخته شده است، و چنین استنباط کرده‌اند که حدوداً مقارن ظهور اسلام، ترک‌ها این نام را نیز مانند خود تات، همواره با بار معنایی تحقیرآمیز، به برخی از اقوام غیرترک و حتی ترک ــ که به سبب اختلاف‌های قومی یا سیاسی یا مذهبی، «غیرخودی» و اغلب دشمن یا شورشگر محسوب می‌شدند ــ اطلاق کرده‌اند. <ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۸ـ ۲۰۵۹.</ref> با این فرض، چون برخی از اقوام ترک، مانند غُز/ تُغُزغُزها، اویغورها، کیماک‌ها (قیماق‌ها)، قِپْچاق‌ها/ قبچاق‌ها و حتی ترکمن‌های آق قوینلو و قراقوینلو، همگی «تاتار» خوانده شده‌اند، برخی از محققان احتمال داده‌اند که «تاتار» نمی‌تواند نام قوم یا اقوام خاصی با زبان و نژاد یکسان باشد، بلکه همچون تات و عجم و بَربَر، در زمان‌های متفاوت به گروه‌های قومی گوناگون اطلاق شده است. <ref>بطّال ـ تایماس، ج۱، ص۲۱۷.</ref> (ضمناً برای «تغزغز» و «کیماک»، به ترتیب رجوع کنید به این آدرس <ref>مجهول، حدودالعالم، ج۱، ص۷۳.    </ref><ref>گردیزی، عبدالحی بن ضحاک، زین الاخبار، ج۱، ص۲۵۷ـ ۲۵۸.</ref>)


=منشأ تاتارها=
==منشأ تاتارها==
دربارۀ منشأ تاتارها اختلاف نظرهایی وجود دارد. رشیدالدین فضل‌الله تاتارها را از ترکان دانسته است که بعدها در ردۀ مغولان درآمدند و مغول نامیده شدند. <ref>رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۴۳، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref><ref>رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۶۵، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref><ref>رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۷۶، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> این نظر رشیدالدین فضل‌الله از سوی بارتولد با تردید تلقی شده است. وی با استناد به نام تاتار در سنگ‌نبشتۀ اورخون، متعلق به سدۀ ۲ق/ ۸م، می‌نویسد که در آن زمان (دست کم ۴ سده پیش از حملۀ مغولان)، گروه مذکور را مغول می‌نامیدند و نام ترک بر آنان اطلاق نشده بود. <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref>‌
دربارۀ منشأ تاتارها اختلاف نظرهایی وجود دارد. رشیدالدین فضل‌الله تاتارها را از ترکان دانسته است که بعدها در ردۀ مغولان درآمدند و مغول نامیده شدند. <ref>رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۴۳، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref><ref>رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۶۵، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref><ref>رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۷۶، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> این نظر رشیدالدین فضل‌الله از سوی بارتولد با تردید تلقی شده است. وی با استناد به نام تاتار در سنگ‌نبشتۀ اورخون، متعلق به سدۀ ۲ق/ ۸م، می‌نویسد که در آن زمان (دست کم ۴ سده پیش از حملۀ مغولان)، گروه مذکور را مغول می‌نامیدند و نام ترک بر آنان اطلاق نشده بود. <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref>‌


خط ۲۶: خط ۲۶:
در سنگ‌نبشتۀ اورخون <ref>۴، ۸،» Malaya nadpis' «،» Pamyatnik v chest' Bil'ge-Kagana «،» Pamyatnik v chest' Ton'yukuka «، Chentral'noaziatskiĮ istoricheskiĮ server، wwwkyrgyztsuru/runs/ runs_۰۲shtml.</ref> بارها از سرزمین اتوکن به عنوان زیستگاه ترکان یاد شده است. این سرزمین در نیمۀ دوم سدۀ ۵ق/۱۱م در منطقۀ زیستگاه تاتاران واقع بود. <ref>کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۱۲۳، استانبول، ۱۳۳۳ق.</ref> گردیزی جایگاه ۷ قبیله از تاتار را منطقۀ رود ارتش (ایرتیش) دانسته است. <ref>گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، ج۱، ص‌۲۵۷- ۲۵۸، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.</ref> در سدۀ ۲ق/ ۸م تاتارها در اطراف رود آمور مستقر شدند. آن‌ها در کرانه‌های رود به ماهی‌گیری، و در محدودۀ دریاچۀ بایکال به دام‌پروری اشتغال ورزیدند. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۳۷۹-۳۸۰، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> در ۲۰۵ق/ ۸۲۰م قبایل تاتار از محدودۀ رود آمور به ناحیۀ اینشان در سیبری نقل مکان کردند. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۴۲۹، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref>‌
در سنگ‌نبشتۀ اورخون <ref>۴، ۸،» Malaya nadpis' «،» Pamyatnik v chest' Bil'ge-Kagana «،» Pamyatnik v chest' Ton'yukuka «، Chentral'noaziatskiĮ istoricheskiĮ server، wwwkyrgyztsuru/runs/ runs_۰۲shtml.</ref> بارها از سرزمین اتوکن به عنوان زیستگاه ترکان یاد شده است. این سرزمین در نیمۀ دوم سدۀ ۵ق/۱۱م در منطقۀ زیستگاه تاتاران واقع بود. <ref>کاشغری، محمود، دیوان لغات الترک، ج۱، ص۱۲۳، استانبول، ۱۳۳۳ق.</ref> گردیزی جایگاه ۷ قبیله از تاتار را منطقۀ رود ارتش (ایرتیش) دانسته است. <ref>گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، ج۱، ص‌۲۵۷- ۲۵۸، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش.</ref> در سدۀ ۲ق/ ۸م تاتارها در اطراف رود آمور مستقر شدند. آن‌ها در کرانه‌های رود به ماهی‌گیری، و در محدودۀ دریاچۀ بایکال به دام‌پروری اشتغال ورزیدند. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۳۷۹-۳۸۰، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> در ۲۰۵ق/ ۸۲۰م قبایل تاتار از محدودۀ رود آمور به ناحیۀ اینشان در سیبری نقل مکان کردند. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۴۲۹، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref>‌


=ریشه قومی تاتارها=
==ریشه قومی تاتارها==
تاتارها را اغلب از اقوام «تورانی زردپوست» یا از اقوام «اورال ـ آلتایی» دانسته‌اند، <ref>پیرنیا، حسن، ایران باستان، ج۱، ص۹.</ref><ref>تاج بخش، احمد، نژاد و تبعیض نژادی، ج۱، ص۱۸۴.</ref> اما به گفته برخی از متأخرین، بهتر است که تاتارها و ترک‌ها از «تورانیان سفیدپوست» شمرده شوند. <ref>تاج بخش، احمد، نژاد و تبعیض نژادی، ج۱، ص۱۸۴.</ref> <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۲، ص ۱۴۴.</ref>
تاتارها را اغلب از اقوام «تورانی زردپوست» یا از اقوام «اورال ـ آلتایی» دانسته‌اند، <ref>پیرنیا، حسن، ایران باستان، ج۱، ص۹.</ref><ref>تاج بخش، احمد، نژاد و تبعیض نژادی، ج۱، ص۱۸۴.</ref> اما به گفته برخی از متأخرین، بهتر است که تاتارها و ترک‌ها از «تورانیان سفیدپوست» شمرده شوند. <ref>تاج بخش، احمد، نژاد و تبعیض نژادی، ج۱، ص۱۸۴.</ref> <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۲، ص ۱۴۴.</ref>


ریشه قومی تاتارها، مانند ریشه بیش‌تر اقوام مغولی و ترکی، دقیقاً معلوم نیست، اما به عقیده بیش‌تر محققان، تاتارها از اقوام ترک بوده‌اند، <ref>عنصرالمعالی، کیکاوس بن اسکندر، قابوس نامه، ج۱، ص۱۱۴ـ ۱۱۵.</ref><ref>کاشغری، محمود بن حسین، نام‌ها و صفت‌ها و ضمیرها و پسوندهای دیوان لغات الترک، ذیل واژه تاتار.</ref><ref>ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۳۶۱.    </ref><ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۳۹ـ۴۱.</ref><ref>سامی، شمس‌الدین، قاموس الاعلام، ذیل واژه تاتار، ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶.</ref><ref>سامی، شمس‌الدین، قاموس ترکی، ذیل واژه تاتار.</ref> که به دلیل اختلاط با مغول‌ها، خصوصیات نژادی آنان را کسب کرده‌اند. <ref>کاظم قدری، حسین، تورک لغتی، ذیل واژه تاتار، ج ۲.</ref> عده‌ای نیز با ترک دانستن تاتارها مخالف‌اند. <ref>یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ج۱، ص۳.</ref><ref>د.اسلام، چاپ اول، ذیل واژه تاتار.</ref> همچنین برخی محققان از احتمال انتساب تاتارها، و مغول‌ها، به «شی ـ وِی» ها ــ که آن‌ها را «مغول‌های ابتدایی» دانسته‌اند ــ یا همان هفتالیان (هون‌های سفید/ افتالیت/ هپتالیان/ هیاطله)، سخن به میان آورده‌اند <ref>د. اسلام، چاپ دوم ، ذیل واژه.</ref><ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۱ ـ۵۲.</ref><ref>الکساندر بلنیتسکی، خراسان و ماوراءالنهر، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۶۶.</ref><ref>الکساندر بلنیتسکی، خراسان و ماوراءالنهر، ج۱، ص۱۶۸.</ref> ظاهراً نسب هون‌های سفید نیز به هون‌ها (همان «هسیونگ ـ نو»‌ها در منابع چینی) ــ از بازماندگان اقوام «بِی ـ دْی» یا همان «وحشی‌های شمالیِ» یاد شده در منابع چین باستان ــ می‌رسد <ref>پیرنیا، حسن، ایران باستان، ج۳، ص۲۲۵۴ـ ۲۲۵۵.</ref> البته در این‌باره تردید شده است. <ref>د.اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه.</ref>
ریشه قومی تاتارها، مانند ریشه بیش‌تر اقوام مغولی و ترکی، دقیقاً معلوم نیست، اما به عقیده بیش‌تر محققان، تاتارها از اقوام ترک بوده‌اند، <ref>عنصرالمعالی، کیکاوس بن اسکندر، قابوس نامه، ج۱، ص۱۱۴ـ ۱۱۵.</ref><ref>کاشغری، محمود بن حسین، نام‌ها و صفت‌ها و ضمیرها و پسوندهای دیوان لغات الترک، ذیل واژه تاتار.</ref><ref>ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۳۶۱.    </ref><ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۳۹ـ۴۱.</ref><ref>سامی، شمس‌الدین، قاموس الاعلام، ذیل واژه تاتار، ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶.</ref><ref>سامی، شمس‌الدین، قاموس ترکی، ذیل واژه تاتار.</ref> که به دلیل اختلاط با مغول‌ها، خصوصیات نژادی آنان را کسب کرده‌اند. <ref>کاظم قدری، حسین، تورک لغتی، ذیل واژه تاتار، ج ۲.</ref> عده‌ای نیز با ترک دانستن تاتارها مخالف‌اند. <ref>یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ج۱، ص۳.</ref><ref>د.اسلام، چاپ اول، ذیل واژه تاتار.</ref> همچنین برخی محققان از احتمال انتساب تاتارها، و مغول‌ها، به «شی ـ وِی» ها ــ که آن‌ها را «مغول‌های ابتدایی» دانسته‌اند ــ یا همان هفتالیان (هون‌های سفید/ افتالیت/ هپتالیان/ هیاطله)، سخن به میان آورده‌اند <ref>د. اسلام، چاپ دوم ، ذیل واژه.</ref><ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۱ ـ۵۲.</ref><ref>الکساندر بلنیتسکی، خراسان و ماوراءالنهر، ج۱، ص۱۶۵ـ۱۶۶.</ref><ref>الکساندر بلنیتسکی، خراسان و ماوراءالنهر، ج۱، ص۱۶۸.</ref> ظاهراً نسب هون‌های سفید نیز به هون‌ها (همان «هسیونگ ـ نو»‌ها در منابع چینی) ــ از بازماندگان اقوام «بِی ـ دْی» یا همان «وحشی‌های شمالیِ» یاد شده در منابع چین باستان ــ می‌رسد <ref>پیرنیا، حسن، ایران باستان، ج۳، ص۲۲۵۴ـ ۲۲۵۵.</ref> البته در این‌باره تردید شده است. <ref>د.اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه.</ref>


=خاستگاه تاتارها=
==خاستگاه تاتارها==
درباره خاستگاه تاتارها گفته‌اند که ایشان نیز مانند ترک‌ها (در ۵۴۵ـ ۵۵۴) و در پی آنان، در نیمه دوم قرن ششم از ارتفاعات آلتای (بین چین و مغولستان، و سرزمین‌های آسیای مرکزی) در جهت شرق و شمال شرق، به اِستپ‌های مغولستان، منچوری، شمال چین و نواحی جنوبیتر حاشیه جنوبی سیبری مرکزی سرازیر شدند <ref>کاظم قدری، حسین، تورک لغتی، ذیل واژه تاتار، ج ۲، استانبول ۱۹۲۸.</ref> و مانند بیش‌تر ترک‌ها و مغول‌ها، همواره ناگزیر بودند که شرایط بسیار سخت اقلیمی آسیای شمالی را تحمل، و کمبودهای ناشی از آن را با جنگ و غارتگری و کوچ‌نشینی جبران کنند. اوضاع نامطلوب اقتصادی حاکم بر آن سرزمین‌ها، ایشان را مردمی مقاوم و جنگجویانی قابل بار آورد، اما موجب شد که از لحاظ فرهنگی و مدنی، از همسایگانشان در چین، هند و ممالک غرب آسیا بسیار عقب بمانند. <ref>رنه گروسه، امپراطوری صحرانوردان، ج۱، ص۳ـ۴.</ref><ref>اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، ج۱، ص۷۹ـ۸۰.</ref>
درباره خاستگاه تاتارها گفته‌اند که ایشان نیز مانند ترک‌ها (در ۵۴۵ـ ۵۵۴) و در پی آنان، در نیمه دوم قرن ششم از ارتفاعات آلتای (بین چین و مغولستان، و سرزمین‌های آسیای مرکزی) در جهت شرق و شمال شرق، به اِستپ‌های مغولستان، منچوری، شمال چین و نواحی جنوبیتر حاشیه جنوبی سیبری مرکزی سرازیر شدند <ref>کاظم قدری، حسین، تورک لغتی، ذیل واژه تاتار، ج ۲، استانبول ۱۹۲۸.</ref> و مانند بیش‌تر ترک‌ها و مغول‌ها، همواره ناگزیر بودند که شرایط بسیار سخت اقلیمی آسیای شمالی را تحمل، و کمبودهای ناشی از آن را با جنگ و غارتگری و کوچ‌نشینی جبران کنند. اوضاع نامطلوب اقتصادی حاکم بر آن سرزمین‌ها، ایشان را مردمی مقاوم و جنگجویانی قابل بار آورد، اما موجب شد که از لحاظ فرهنگی و مدنی، از همسایگانشان در چین، هند و ممالک غرب آسیا بسیار عقب بمانند. <ref>رنه گروسه، امپراطوری صحرانوردان، ج۱، ص۳ـ۴.</ref><ref>اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، ج۱، ص۷۹ـ۸۰.</ref>


با این‌همه، کاربرد نام تاتار سابقه‌ای قدیمتر دارد. این نام اول بار به صورت «اوتوز تاتار» («سی (قبیله) تاتار») در سنگ نوشته کول تِگین، قدیمترین بخش سنگ نوشته‌های اورخون متعلق به ۱۱۲/ ۷۳۰ (در دوران دومین حکومت ترک‌ها، یعنی در دوران خاقانی اویغور) در ناحیه اورخون مغولستان به کار رفته و در آن، از شرکت «اوتوز تاتار» ها در مراسم سوکواری ایستمی خاقان، دومین و آخرین خاقانِ اولین دوره فرمانروایی ترک‌ها (امپراتوری گُوک تُرک) یاد شده است. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۱.</ref><ref>پولو، حواشی یول، ج۱، ص۲۳۰ـ۲۳۱.</ref> اما در سنگ نوشته‌های بعدی اورخون، مانند سنگ نوشته شینه اوسو مربوط به ۱۲۶/ ۷۴۴ متعلق به بایان چُور خاقان، دومین فرمانروای اویغورها، فقط از «تُقوز تاتار» («نُه (قبیله) تاتار») و سرکوب شدن آنان به دست فرمانروایان اویغوری خبر داده شده است. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۱.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۸.</ref> ازینرو، برخی از محققان چنین نتیجه گرفته‌اند که در آن روزگار (نیمه اول قرن دوم) نه قبیله از سی قبیله (ابتدایی) تاتارها یک «واحد سیاسی» تشکیل داده بوده‌اند <ref>سومر، ج۱، ص۸.</ref> و به عقیده محققان، این تاتارها حدوداً در جنوب غربی دریاچه بایکال تا رود کرولِن در شمال شرقی مغولستان می‌زیسته‌اند. <ref>د.اسلام ، چاپ اول ، ذیل واژه تاتار.</ref>
با این‌همه، کاربرد نام تاتار سابقه‌ای قدیمتر دارد. این نام اول بار به صورت «اوتوز تاتار» («سی (قبیله) تاتار») در سنگ نوشته کول تِگین، قدیمترین بخش سنگ نوشته‌های اورخون متعلق به ۱۱۲/ ۷۳۰ (در دوران دومین حکومت ترک‌ها، یعنی در دوران خاقانی اویغور) در ناحیه اورخون مغولستان به کار رفته و در آن، از شرکت «اوتوز تاتار» ها در مراسم سوکواری ایستمی خاقان، دومین و آخرین خاقانِ اولین دوره فرمانروایی ترک‌ها (امپراتوری گُوک تُرک) یاد شده است. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۱.</ref><ref>پولو، حواشی یول، ج۱، ص۲۳۰ـ۲۳۱.</ref> اما در سنگ نوشته‌های بعدی اورخون، مانند سنگ نوشته شینه اوسو مربوط به ۱۲۶/ ۷۴۴ متعلق به بایان چُور خاقان، دومین فرمانروای اویغورها، فقط از «تُقوز تاتار» («نُه (قبیله) تاتار») و سرکوب شدن آنان به دست فرمانروایان اویغوری خبر داده شده است. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۱.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۸.</ref> ازینرو، برخی از محققان چنین نتیجه گرفته‌اند که در آن روزگار (نیمه اول قرن دوم) نه قبیله از سی قبیله (ابتدایی) تاتارها یک «واحد سیاسی» تشکیل داده بوده‌اند <ref>سومر، ج۱، ص۸.</ref> و به عقیده محققان، این تاتارها حدوداً در جنوب غربی دریاچه بایکال تا رود کرولِن در شمال شرقی مغولستان می‌زیسته‌اند. <ref>د.اسلام ، چاپ اول ، ذیل واژه تاتار.</ref>


=نام تاتار در منابع چینی=
==نام تاتار در منابع چینی==
نام تاتار در منابع چینی به صورت «تا ـ تا»، اول بار در ۲۲۷/ ۸۴۲ به کار رفته است. <ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۲۰۹.</ref> بر اساس فرمانی به زبان چینی، تاتارها (همان تُقوز تاتارها) تابع یکی از وزرای اویغورها به نام آپه («وزیر دست چپ») بودند، اما پس از انقراض حکومت اویغورها در ۲۲۶/ ۸۴۱، برخی از آنان به «شی ـ وِی»‌ها پناه بردند و عده‌ای دیگر از تاتارها همراه اویغورها در پی آپه، به جنوب و جنوب غربی مغولستان و شمال چین رفتند و در ۲۴۲ـ۲۴۳/ ۸۵۷، نواحی آلاشان را در شمال چین تصرف کردند، و احتمالاً در کنار اویغورهای فاتحِ ایالت سین کیانگ (ترکستان شرقی) در شمال غرب چین حکومتی نیز تشکیل دادند. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۲.</ref><ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹ـ۲۰۶۰.</ref> اما در منابع، از تشکیل «دولت تاتار» در ۳۵۴/ ۹۶۵ در منطقه آلاشان هم سخن به میان آمده است. به گزارش یکی از سفیران سلسله سونگ در ۳۷۶/ ۹۸۷، تاتارهای آلاشان ــ مانند دوران پیش از ۲۲۶ ــ از نه قبیله تشکیل می‌شده‌اند و قبیله «تارْکان اُگه» در رأس آن‌ها بوده است. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۳.</ref>
نام تاتار در منابع چینی به صورت «تا ـ تا»، اول بار در ۲۲۷/ ۸۴۲ به کار رفته است. <ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۲۰۹.</ref> بر اساس فرمانی به زبان چینی، تاتارها (همان تُقوز تاتارها) تابع یکی از وزرای اویغورها به نام آپه («وزیر دست چپ») بودند، اما پس از انقراض حکومت اویغورها در ۲۲۶/ ۸۴۱، برخی از آنان به «شی ـ وِی»‌ها پناه بردند و عده‌ای دیگر از تاتارها همراه اویغورها در پی آپه، به جنوب و جنوب غربی مغولستان و شمال چین رفتند و در ۲۴۲ـ۲۴۳/ ۸۵۷، نواحی آلاشان را در شمال چین تصرف کردند، و احتمالاً در کنار اویغورهای فاتحِ ایالت سین کیانگ (ترکستان شرقی) در شمال غرب چین حکومتی نیز تشکیل دادند. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۲.</ref><ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹ـ۲۰۶۰.</ref> اما در منابع، از تشکیل «دولت تاتار» در ۳۵۴/ ۹۶۵ در منطقه آلاشان هم سخن به میان آمده است. به گزارش یکی از سفیران سلسله سونگ در ۳۷۶/ ۹۸۷، تاتارهای آلاشان ــ مانند دوران پیش از ۲۲۶ ــ از نه قبیله تشکیل می‌شده‌اند و قبیله «تارْکان اُگه» در رأس آن‌ها بوده است. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۳.</ref>


خط ۴۶: خط ۴۶:
چینیان در دوران حکومت این سلسله، بدون جدا کردن قبایل تاتار از مغول، همه همسایگان شمالی خود را «تاتار» می‌خوانده‌اند و آنان را به نسبت دورتر بودنشان از مرز چین و پایین‌تر بودن سطح فرهنگشان، به سه گروه تقسیم کرده بودند: تاتارهای سفید («آق تاتار») در پشت دیوار چین، که ظاهراً تمدنی شایان توجه داشته‌اند؛ تاتارهای سیاه («قره تاتار») که در نواحی جنوبی مغولستان به صورت نیمه وحشی می‌زیسته‌اند و چنگیزخان از آنان بوده است؛ و تاتارهای وحشی، که شکارچی بوده‌اند و در جنگل‌های سیبری نواحی شمالی مغولستان می‌زیسته‌اند. <ref>پیتر ایوری، بررسی عوامل حمله چنگیزخان به ماوراءالنهر، ج۱، ص۳۸.</ref><ref>کارل بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، ج۱، ص۳۴۵.</ref> تاتارهای سیاه را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: تاتارهای (حوزه) اورخون، تاتارهای سیاه (اصلی ؟) و تاتارهای (حوزه) بوئیرنور. منابع پس از چنگیزخان به گروه اخیر بسیار پرداخته‌اند. شاخه‌ای از تاتارهای بوئیرنور که «چُغان تاتار» (تاتارهای سفید) نامیده می‌شده‌اند، از تاتارهای سفید نواحی آلاشان جدا بوده و طبق طبقه بندی چینی‌ها، جزو تاتارهای سیاه محسوب می‌شده‌اند. <ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۶۰.</ref><ref>بطّال ـ تایماس، ج۱، ص۲۱۷.</ref>
چینیان در دوران حکومت این سلسله، بدون جدا کردن قبایل تاتار از مغول، همه همسایگان شمالی خود را «تاتار» می‌خوانده‌اند و آنان را به نسبت دورتر بودنشان از مرز چین و پایین‌تر بودن سطح فرهنگشان، به سه گروه تقسیم کرده بودند: تاتارهای سفید («آق تاتار») در پشت دیوار چین، که ظاهراً تمدنی شایان توجه داشته‌اند؛ تاتارهای سیاه («قره تاتار») که در نواحی جنوبی مغولستان به صورت نیمه وحشی می‌زیسته‌اند و چنگیزخان از آنان بوده است؛ و تاتارهای وحشی، که شکارچی بوده‌اند و در جنگل‌های سیبری نواحی شمالی مغولستان می‌زیسته‌اند. <ref>پیتر ایوری، بررسی عوامل حمله چنگیزخان به ماوراءالنهر، ج۱، ص۳۸.</ref><ref>کارل بروکلمان، تاریخ ملل و دول اسلامی، ج۱، ص۳۴۵.</ref> تاتارهای سیاه را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: تاتارهای (حوزه) اورخون، تاتارهای سیاه (اصلی ؟) و تاتارهای (حوزه) بوئیرنور. منابع پس از چنگیزخان به گروه اخیر بسیار پرداخته‌اند. شاخه‌ای از تاتارهای بوئیرنور که «چُغان تاتار» (تاتارهای سفید) نامیده می‌شده‌اند، از تاتارهای سفید نواحی آلاشان جدا بوده و طبق طبقه بندی چینی‌ها، جزو تاتارهای سیاه محسوب می‌شده‌اند. <ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۶۰.</ref><ref>بطّال ـ تایماس، ج۱، ص۲۱۷.</ref>


=شاه تاتار=
==شاه تاتار==
در مجمل التواریخ <ref>بهار، محمدتقی، مجمل التواریخ والقصص، ج۱، ص۴۲۱، تهران، ۱۳۱۷ش.</ref> ضمن فهرست شاهان، از شاه تاتار با نام سیمون‌بیوی‌حیار یاد شده است. بارتولد این نام را سیمون بویوی (بیوی؟) جیار نوشته و افزوده است که در هیچ اثری جز مجمل التواریخ، یادی از این فرمانروای تاتار نشده است. <ref>بهار، محمدتقی، مجمل التواریخ والقصص، ج۱، ص۴۲۱، تهران، ۱۳۱۷ش.</ref>
در مجمل التواریخ <ref>بهار، محمدتقی، مجمل التواریخ والقصص، ج۱، ص۴۲۱، تهران، ۱۳۱۷ش.</ref> ضمن فهرست شاهان، از شاه تاتار با نام سیمون‌بیوی‌حیار یاد شده است. بارتولد این نام را سیمون بویوی (بیوی؟) جیار نوشته و افزوده است که در هیچ اثری جز مجمل التواریخ، یادی از این فرمانروای تاتار نشده است. <ref>بهار، محمدتقی، مجمل التواریخ والقصص، ج۱، ص۴۲۱، تهران، ۱۳۱۷ش.</ref>


=شهرت تاتارها=
==شهرت تاتارها==
تا اوایل سدۀ ۳ق/ ۹م تاتارها در مآخذ چینی با نام «شی وِی» شهرت داشتند، <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۳۱، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> اما در ۲۲۷ق/۸۴۲م نخستین‌بار چینیان از این گروه با نام «تا ـ تا» یاد کردند. <ref>Saunders، J J، ج۱، ص۲۱۱، The History of the Mongol Conquests، London، ۱۹۷۱.</ref> بارتولد <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> این نام را به صورت «دا ـ دا» آورده است. محتمل است «شی وی» و «تا ـ تا» یا «دا ـ دا» دو گروه جدا از این قوم بوده‌اند. ‌
تا اوایل سدۀ ۳ق/ ۹م تاتارها در مآخذ چینی با نام «شی وِی» شهرت داشتند، <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۳۱، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> اما در ۲۲۷ق/۸۴۲م نخستین‌بار چینیان از این گروه با نام «تا ـ تا» یاد کردند. <ref>Saunders، J J، ج۱، ص۲۱۱، The History of the Mongol Conquests، London، ۱۹۷۱.</ref> بارتولد <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> این نام را به صورت «دا ـ دا» آورده است. محتمل است «شی وی» و «تا ـ تا» یا «دا ـ دا» دو گروه جدا از این قوم بوده‌اند. ‌


=تاتارها در اسارت اویغوران=
==تاتارها در اسارت اویغوران==
در سدۀ ۲ق هنگامی که شاد مویانچور در رأس حکومت اویغوران قرار گرفت، با شورش اتباع خود روبه‌رو شد. در این‌ ماجرا، کیدان‌ها و تاتارها به‌ شورشیان پیوستند. اویغوران با‌ شورشیان به پیکار برخاستند. سپاهیان اویغور با کیدان‌ها و تاتارها در شمال غرب رود سِلِنگا روبه‌رو شدند و آن‌ها را به سوی رود راندند. کیدان‌ها و تاتارها ناگزیر عقب نشستند. در جریان عقب‌نشینی، تاتارها که نیمی از نیروی خود را از دست داده بودند، به اسارت درآمدند. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۳۷۴، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> دومین فرمانروای اویغور، بایان چورخان در ۱۲۶ق/۷۴۴م در کتیبۀ خویش (شینه ـ اوسو) از جنگ با تاتارها و تابع کردن اینان خبر داده است. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> سرکوب تاتارها در پاییز ۱۳۳ق/۷۵۰م در شمال غرب منچوری روی داد. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۳۷۶، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> شدت اختلاف میان چین و اویغوران سبب شد که اویغوران در ۱۷۲ق/ ۷۸۸م به اتفاق تاتارها (شی‌وی) به چین حمله برند. چندی بعد در ۱۷۹ق چینیان درصدد تلافی برآمدند و ۶۰هزار تن از اویغوران و متحدانشان را از دم تیغ گذراندند. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۴۱۸، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> در ۲۲۵ق/۸۴۰م پس از شکست اویغورها در پیکار با چینیان، گروهی از تاتارها که در خدمت اویغوران بودند، به جنوب و سوی مرزهای چین روی آوردند. در ۲۴۳ق/۸۵۷م اویغوران بر کانسو و تورفان مسلط شدند. ‌
در سدۀ ۲ق هنگامی که شاد مویانچور در رأس حکومت اویغوران قرار گرفت، با شورش اتباع خود روبه‌رو شد. در این‌ ماجرا، کیدان‌ها و تاتارها به‌ شورشیان پیوستند. اویغوران با‌ شورشیان به پیکار برخاستند. سپاهیان اویغور با کیدان‌ها و تاتارها در شمال غرب رود سِلِنگا روبه‌رو شدند و آن‌ها را به سوی رود راندند. کیدان‌ها و تاتارها ناگزیر عقب نشستند. در جریان عقب‌نشینی، تاتارها که نیمی از نیروی خود را از دست داده بودند، به اسارت درآمدند. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۳۷۴، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> دومین فرمانروای اویغور، بایان چورخان در ۱۲۶ق/۷۴۴م در کتیبۀ خویش (شینه ـ اوسو) از جنگ با تاتارها و تابع کردن اینان خبر داده است. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> سرکوب تاتارها در پاییز ۱۳۳ق/۷۵۰م در شمال غرب منچوری روی داد. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۳۷۶، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> شدت اختلاف میان چین و اویغوران سبب شد که اویغوران در ۱۷۲ق/ ۷۸۸م به اتفاق تاتارها (شی‌وی) به چین حمله برند. چندی بعد در ۱۷۹ق چینیان درصدد تلافی برآمدند و ۶۰هزار تن از اویغوران و متحدانشان را از دم تیغ گذراندند. <ref>Gumilev، L N، ج۱، ص۴۱۸، Drevnie Tiurki، Moscow، ۱۹۶۷.</ref> در ۲۲۵ق/۸۴۰م پس از شکست اویغورها در پیکار با چینیان، گروهی از تاتارها که در خدمت اویغوران بودند، به جنوب و سوی مرزهای چین روی آوردند. در ۲۴۳ق/۸۵۷م اویغوران بر کانسو و تورفان مسلط شدند. ‌


=تاتارهای بوئیرنورا=
==تاتارهای بوئیرنورا==
در این زمان (تسلط اویغوران بر کانسو و تورفان) گروهی از تاتاران در خدمت اویغوران بودند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> رشیدالدین فضل‌الله در شرح تاریخ پیش از عهد مغولان به‌ گروهی با نام بویرنائور ــ که بارتولد <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> آن‌ها را بوئیرنورا نامیده است ــ جدا از مغولان اشاره کرده، و این گروه را از قوم دوربان و تاتار دانسته است. <ref>رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۳۹۰، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> بارتولد <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹-۵۶۰، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> ضمن بیان این مطلب می‌نویسد: رشیدالدین که به نظر می‌رسد از کاربرد و اشاعۀ نام تاتار آگاهی چندانی نداشته، از تاتارها به عنوان اقوامی جدا از مغولان یاد کرده که زیستگاه آنان سرزمینی نزدیک بوئیرنورا (حدود جنوب شرقی کرولن) بوده است. برخی از محققانِ جامع التواریخ دربارۀ این گروه یادآور شده‌اند که تاتارهای بویرنائور مورد بحث رشیدالدین، به احتمال بسیار مغولانی بوده‌اند که تحت تأثیر زبان و فرهنگ ترکی قرار داشته‌اند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref>‌
در این زمان (تسلط اویغوران بر کانسو و تورفان) گروهی از تاتاران در خدمت اویغوران بودند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> رشیدالدین فضل‌الله در شرح تاریخ پیش از عهد مغولان به‌ گروهی با نام بویرنائور ــ که بارتولد <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> آن‌ها را بوئیرنورا نامیده است ــ جدا از مغولان اشاره کرده، و این گروه را از قوم دوربان و تاتار دانسته است. <ref>رشیدالدین فضل‌الله، جامع التواریخ، ج۱، ص۳۹۰، به کوشش محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> بارتولد <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۵۹-۵۶۰، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> ضمن بیان این مطلب می‌نویسد: رشیدالدین که به نظر می‌رسد از کاربرد و اشاعۀ نام تاتار آگاهی چندانی نداشته، از تاتارها به عنوان اقوامی جدا از مغولان یاد کرده که زیستگاه آنان سرزمینی نزدیک بوئیرنورا (حدود جنوب شرقی کرولن) بوده است. برخی از محققانِ جامع التواریخ دربارۀ این گروه یادآور شده‌اند که تاتارهای بویرنائور مورد بحث رشیدالدین، به احتمال بسیار مغولانی بوده‌اند که تحت تأثیر زبان و فرهنگ ترکی قرار داشته‌اند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref>‌


=تاتارهای سفید=
==تاتارهای سفید==
چغان تاتار (= تاتارهای سفید): این شاخه از تاتارها، برخلاف نظر برخی از محققان جز همنامی هیچ‌گونه مناسبتی با تاتارهای سفید ترکی‌زبان جنوب وادی آلاشان در همسایگی اویغورهای کانسو و تورفان نداشته‌اند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> با تسلط اویغوران بر کانسو و تورفان گروهی از تاتارها که در خدمت آنان بودند، دولتی به فرمانروایی تین ونگ تشکیل دادند که تاتارهای سفید نامیده شدند. اینان به همراه اویغورها شهر کان ـ چو را تصرف کردند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹-۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> پیش از هجوم‌ مغولان، بجز تاتارهای بویرنائور و تاتارهای سفید که به آن‌ها اشاره شد، از چند گروه دیگر با نام تاتارهای سیاه و تاتارهای اورخون نیز سخن رفته است. ‌
چغان تاتار (== تاتارهای سفید): این شاخه از تاتارها، برخلاف نظر برخی از محققان جز همنامی هیچ‌گونه مناسبتی با تاتارهای سفید ترکی‌زبان جنوب وادی آلاشان در همسایگی اویغورهای کانسو و تورفان نداشته‌اند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> با تسلط اویغوران بر کانسو و تورفان گروهی از تاتارها که در خدمت آنان بودند، دولتی به فرمانروایی تین ونگ تشکیل دادند که تاتارهای سفید نامیده شدند. اینان به همراه اویغورها شهر کان ـ چو را تصرف کردند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹-۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> پیش از هجوم‌ مغولان، بجز تاتارهای بویرنائور و تاتارهای سفید که به آن‌ها اشاره شد، از چند گروه دیگر با نام تاتارهای سیاه و تاتارهای اورخون نیز سخن رفته است. ‌


=تاتارهای سیاه=
==تاتارهای سیاه==
اینان ظاهراً از اسلاف چنگیز بودند و در کنار رودهای اونان و کلوران با زندگی ابتدایی روزگار می‌گذراندند. در منابع چینی سده‌های ۳ و ۴ق/ ۹ و ۱۰م‌ آگاهی‌های اندکی از آنان وجود دارد. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹-۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> این گروه، از مغولانی بودند که بعدها ایل (تابع) شدند و به صورت گروهی از قبایل ترک درآمدند. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۸۴، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> هنگامی که منکوقاآن، هولاکوخان را به ایران فرستاد، تاتارهای سیاه‌ (قراتاتارها) را ضمیمۀ لشکر او گردانید. زمانی که هولاکو در تبریز بر تخت نشست، این گروه را به سبب شرارتشان به آسیای صغیر کوچ داد. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۸۷۹، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> در دوران سلطان ابوسعید، این گروه که خود را قراتاتار می‌نامیدند، ۵۲ گروه شدند و سرکشی آغاز کردند. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۸۸۰، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> تیمور قراتاتاران را که حدود ۳۰ هزار خانوار بودند، به توصیۀ ایلدرم بایزید به آسیای مرکزی کوچ داد؛ گروهی از آنان را به کاشغر فرستاد و جمعی دیگر را به جزیره‌ای در میان دریاچۀ ایسیغ کول کوچاند. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۸۸۰، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref><ref>ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور، ج۱، ص۳۷۱، به کوشش احمد فایز حمصی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.</ref> و نیز گروهی از آنان را در جمع لشکر ارغون شاه درآورد و به حدود خوارزم انتقال داد. <ref>ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور، ج۱، ص۳۷۱، به کوشش احمد فایز حمصی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.</ref> جزیرۀ میان دریاچۀ ایسیغ کول اکنون پدیدار نیست و چه‌بسا به زیر آب فرو رفته باشد. <ref>Barthold، W W، ج۳، ص۴۳۷، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> <ref>مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۴۱۹۲، ایسیغ کول.     ‌</ref>
اینان ظاهراً از اسلاف چنگیز بودند و در کنار رودهای اونان و کلوران با زندگی ابتدایی روزگار می‌گذراندند. در منابع چینی سده‌های ۳ و ۴ق/ ۹ و ۱۰م‌ آگاهی‌های اندکی از آنان وجود دارد. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۹-۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref> این گروه، از مغولانی بودند که بعدها ایل (تابع) شدند و به صورت گروهی از قبایل ترک درآمدند. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۸۴، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> هنگامی که منکوقاآن، هولاکوخان را به ایران فرستاد، تاتارهای سیاه‌ (قراتاتارها) را ضمیمۀ لشکر او گردانید. زمانی که هولاکو در تبریز بر تخت نشست، این گروه را به سبب شرارتشان به آسیای صغیر کوچ داد. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۸۷۹، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> در دوران سلطان ابوسعید، این گروه که خود را قراتاتار می‌نامیدند، ۵۲ گروه شدند و سرکشی آغاز کردند. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۸۸۰، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref> تیمور قراتاتاران را که حدود ۳۰ هزار خانوار بودند، به توصیۀ ایلدرم بایزید به آسیای مرکزی کوچ داد؛ گروهی از آنان را به کاشغر فرستاد و جمعی دیگر را به جزیره‌ای در میان دریاچۀ ایسیغ کول کوچاند. <ref>یزدی، شرف‌الدین علی، ظفرنامه، ج۱، ص۸۸۰، به کوشش عصام‌الدین اورونبایف، تاشکند، ۱۹۷۲م.</ref><ref>ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور، ج۱، ص۳۷۱، به کوشش احمد فایز حمصی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.</ref> و نیز گروهی از آنان را در جمع لشکر ارغون شاه درآورد و به حدود خوارزم انتقال داد. <ref>ابن عربشاه، احمد، عجائب المقدور، ج۱، ص۳۷۱، به کوشش احمد فایز حمصی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.</ref> جزیرۀ میان دریاچۀ ایسیغ کول اکنون پدیدار نیست و چه‌بسا به زیر آب فرو رفته باشد. <ref>Barthold، W W، ج۳، ص۴۳۷، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> <ref>مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۰، ص۴۱۹۲، ایسیغ کول.     ‌</ref>


پس از مرگ تیمور قراتاتارها از آن‌جا گریختند و در مرو سکنا گزیدند. از این‌رو، گروه مزبور به تاتارهای مرو نیز شهرت یافتند. برخی از محققان برآن‌اند که قراتاتارهای مقیم مرو بعدها به ترکمانان پیوستند و به صورت گروهی از قبیلۀ یموت درآمدند. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۸۴، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> در زمان نادرشاه افشار مرو در اختیار ایل قاجار، و حومۀ مرو در تصرف قراتاتارها و گروهی از عرب‌ها بود. پس از بروز اختلاف میان قاجارها، گروه قراتاتار در این محدوده برتری یافتند. به گزارش مؤلفان عهد افشاریه میان قراتاتارها و قزلباش اختلاف و دشمنی بود و ظاهراً تلاش مسئولان برای ایجاد صلح و آشتی میان این دو گروه به جایی نرسید و تاتاران بر قزلباش حمله بردند و آنان را به خاک و خون کشیدند؛ سپس به شهر مرو درآمدند، به غارت و چپاول پرداختند و آب را به روی اهالی بستند. در ۱۱۳۶ق/۱۷۲۴م بیماری طاعون و وبا در مرو شایع شد که حدود ۳۰-۴۰ هزار تن را از میان برد <ref>محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۵۶- ۵۸، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.</ref><ref>استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۴۹-۵۰، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> و تاتارها به ترکمان قلعه رفتند. چندی بعد نادر برای نبرد با گروه تاتار رهسپار مرو شاهجان شد. در پیکاری که روی داد، قراتاتارها شکست یافتند و ترکمان قلعه نیز به تصرف سپاه نادر درآمد. <ref>محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۵۹، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.</ref> در ۱۱۴۰ق/ ۱۷۲۸م کاظم‌بیک رئیس گروه قراتاتار کشته شد و ساروخان از سوی نادر در رأس آنان قرار گرفت. <ref>محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۷۱-۷۳، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.</ref>‌
پس از مرگ تیمور قراتاتارها از آن‌جا گریختند و در مرو سکنا گزیدند. از این‌رو، گروه مزبور به تاتارهای مرو نیز شهرت یافتند. برخی از محققان برآن‌اند که قراتاتارهای مقیم مرو بعدها به ترکمانان پیوستند و به صورت گروهی از قبیلۀ یموت درآمدند. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۸۴، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> در زمان نادرشاه افشار مرو در اختیار ایل قاجار، و حومۀ مرو در تصرف قراتاتارها و گروهی از عرب‌ها بود. پس از بروز اختلاف میان قاجارها، گروه قراتاتار در این محدوده برتری یافتند. به گزارش مؤلفان عهد افشاریه میان قراتاتارها و قزلباش اختلاف و دشمنی بود و ظاهراً تلاش مسئولان برای ایجاد صلح و آشتی میان این دو گروه به جایی نرسید و تاتاران بر قزلباش حمله بردند و آنان را به خاک و خون کشیدند؛ سپس به شهر مرو درآمدند، به غارت و چپاول پرداختند و آب را به روی اهالی بستند. در ۱۱۳۶ق/۱۷۲۴م بیماری طاعون و وبا در مرو شایع شد که حدود ۳۰-۴۰ هزار تن را از میان برد <ref>محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۵۶- ۵۸، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.</ref><ref>استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۴۹-۵۰، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش.</ref> و تاتارها به ترکمان قلعه رفتند. چندی بعد نادر برای نبرد با گروه تاتار رهسپار مرو شاهجان شد. در پیکاری که روی داد، قراتاتارها شکست یافتند و ترکمان قلعه نیز به تصرف سپاه نادر درآمد. <ref>محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۵۹، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.</ref> در ۱۱۴۰ق/ ۱۷۲۸م کاظم‌بیک رئیس گروه قراتاتار کشته شد و ساروخان از سوی نادر در رأس آنان قرار گرفت. <ref>محمدکاظم، عالم آرای نادری، ج۱، ص۷۱-۷۳، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۴ش.</ref>‌


=تاتارهای اورخون=
==تاتارهای اورخون==
طبق مآخذ چینی آنان در ۳۱۲ق/۹۲۴م در شهر اردو بالغ، پایتخت پیشین اویغورها و محل استقرار اردوی بیگله خاقان گوک ترک (تُرکو) می‌زیستند. در ۴۶۱ق/ ۱۰۶۹م فرمانروای آنان عنوان ترقان (طرخان) داشته است که در سدۀ ۶ق/ ۱۲م در مآخذ چینی یادی از آن‌ها شده است. برخی آنان را از ترکان دانسته‌اند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref>‌
طبق مآخذ چینی آنان در ۳۱۲ق/۹۲۴م در شهر اردو بالغ، پایتخت پیشین اویغورها و محل استقرار اردوی بیگله خاقان گوک ترک (تُرکو) می‌زیستند. در ۴۶۱ق/ ۱۰۶۹م فرمانروای آنان عنوان ترقان (طرخان) داشته است که در سدۀ ۶ق/ ۱۲م در مآخذ چینی یادی از آن‌ها شده است. برخی آنان را از ترکان دانسته‌اند. <ref>روشن، محمد، موسوی، مصطفی، حاشیه بر جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۶۰، (نک‌ : هم‌، رشیدالدین فضل‌الله).</ref>‌


خط ۷۸: خط ۷۸:
در نواحی غربی امپراتوری مغولان، نام منغول چندان تداول نیافت و جای خود را به عنوان رسمی «قزل اوردا» (اردوی زرین) داد. حال آن‌که مردم نواحی کوچک، حتی در ادوار متأخر آنان را تاتار می‌نامیدند. اسناد متعدد حاکی از آن است که ترکی‌زبانان شبه‌جزیرۀ کریمه نه تنها از سوی دولت عثمانی، بلکه از سوی روس‌ها تاتار نامیده شدند و خود را نیز تاتار می‌خوانند.  
در نواحی غربی امپراتوری مغولان، نام منغول چندان تداول نیافت و جای خود را به عنوان رسمی «قزل اوردا» (اردوی زرین) داد. حال آن‌که مردم نواحی کوچک، حتی در ادوار متأخر آنان را تاتار می‌نامیدند. اسناد متعدد حاکی از آن است که ترکی‌زبانان شبه‌جزیرۀ کریمه نه تنها از سوی دولت عثمانی، بلکه از سوی روس‌ها تاتار نامیده شدند و خود را نیز تاتار می‌خوانند.  


=تاتارهای سیبری=
==تاتارهای سیبری==
این گروه را در آغاز با نام قبیله‌ها و زیستگاه‌هایشان می‌شناختند، اما اکنون اینان را به صورت دو گروه قومی با عنوان‌های بومی (توپ یرلی خلق) و مهاجر می‌شناسند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۵، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref> گروه نخست شامل تاتارهای آباکان، چولیم، مِلِت، مینوسین، ینی‌سئی، کوزنتسک، قوندوما، مراس و چرنووی هستند. ۵ قوم نخست را اکنون با نام گروه قومی خاکاس، و ۳ قوم دیگر را با عنوان گروه قومی شور، و قوم چرنووی را به نام آلتایی‌ها می‌شناسند. گروه دوم تاتارهای بارابا، ایرتیش، تار، توبولْسْک، تومْسْک، تورا، تیومِن و یالوتوروف هستند که بیش‌تر مسلمان و سنی حنفی مذهب‌اند و هم‌اکنون نیز تاتار نامیده می‌شوند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۴، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref> در ۶۰۵ق/۱۲۰۸م تاتارها به سوی دشت‌های ترکستان پیش تاختند. در آن روزگار مغولان را نیز تاتار می‌نامیدند. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۱۳۷، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref>
این گروه را در آغاز با نام قبیله‌ها و زیستگاه‌هایشان می‌شناختند، اما اکنون اینان را به صورت دو گروه قومی با عنوان‌های بومی (توپ یرلی خلق) و مهاجر می‌شناسند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۵، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref> گروه نخست شامل تاتارهای آباکان، چولیم، مِلِت، مینوسین، ینی‌سئی، کوزنتسک، قوندوما، مراس و چرنووی هستند. ۵ قوم نخست را اکنون با نام گروه قومی خاکاس، و ۳ قوم دیگر را با عنوان گروه قومی شور، و قوم چرنووی را به نام آلتایی‌ها می‌شناسند. گروه دوم تاتارهای بارابا، ایرتیش، تار، توبولْسْک، تومْسْک، تورا، تیومِن و یالوتوروف هستند که بیش‌تر مسلمان و سنی حنفی مذهب‌اند و هم‌اکنون نیز تاتار نامیده می‌شوند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۴، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref> در ۶۰۵ق/۱۲۰۸م تاتارها به سوی دشت‌های ترکستان پیش تاختند. در آن روزگار مغولان را نیز تاتار می‌نامیدند. <ref>Barthold، W W، ج۲، ص۱۳۷، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref>


خط ۸۵: خط ۸۵:
تاتارهای سیبری با نقل مکان تاتارهای اطراف ولگا به سرزمین آن‌ها در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م، بیش از پیش به اسلام گرویدند. اکنون تاتارهای سیبری در قلمرو مرکز اسلامی مستقر در اوفا قرار دارند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۵، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref><ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۶، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref>
تاتارهای سیبری با نقل مکان تاتارهای اطراف ولگا به سرزمین آن‌ها در سدۀ ۱۳ق/ ۱۹م، بیش از پیش به اسلام گرویدند. اکنون تاتارهای سیبری در قلمرو مرکز اسلامی مستقر در اوفا قرار دارند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۵، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref><ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۶، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref>


در ۸۲۲ق/ ۱۴۱۹م بخشی از تاتارها به شبه‌جزیرۀ بالکان روی آوردند و در ناحیۀ فیلیپوپول مسکن گزیدند و شهر «تاتار پازارـ جیک» به نام این گروه نامیده شد. محتمل است که بخشی از اعقاب این گروه در سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م به مرو رفته باشند. <ref>حاشیۀ ۱، Barthold، ج۵، ص۵۶۰، W W، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref><ref>Hammer،Purgstall، J، ج۸، ص۴۲۶، Geschichte des osmanischen Reiches، Wien، ۱۸۳۲.</ref> بعدها در روسیه و اروپای غربی، اغلب اقوام ترک را «تاتار» نامیدند. البته عثمانیان آناتولی از این قاعده مستثنی بودند. <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۶۰-۵۶۱، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> این نام بعدها در میان مغولان، به‌ویژه منچورها نیز شایع گردید. در روسیه نام تاتار به اهالی ترکی‌زبان ساکن اطراف رود ولگا از غازان تا آستاراخان (= حاجی طرخان)، شبه‌جزیرۀ کریمه و بخشی از سیبری نیز اطلاق می‌شد. از این‌رو، در فهرست اقوام اتحاد جماهیر شوروی که در ۱۹۲۷م انتشار یافت، گروه‌های قومیِ ترکی‌زبان مذکور با عناوین تاتارهای کریمه، تاتارهای قاسم افی و تاتارهای توبولسک نامیده شدند. افزون بر آن، گروهی از تاتارهای کریمه که در جنگ‌ها اسیر، و به سرزمین بلوروس آورده شده بودند، تاتارهای بلوروسی نام گرفتند. این گروه که همچنان بر دین اسلام باقی بودند، به زبان مردم بلوروس گفت‌وگو می‌کنند. ترکی‌زبانان آستاراخان که از اعقاب نوغای (نوگای) ها هستند، از نهادن نام تاتار بر خود امتناع می‌ورزند و ترجیح می‌دهند خود را مسلمان بنامند، زیرا از این رهگذر مراتب اعراض خود را از اسلاف بت‌پرست خویش اعلام می‌دارند.
در ۸۲۲ق/ ۱۴۱۹م بخشی از تاتارها به شبه‌جزیرۀ بالکان روی آوردند و در ناحیۀ فیلیپوپول مسکن گزیدند و شهر «تاتار پازارـ جیک» به نام این گروه نامیده شد. محتمل است که بخشی از اعقاب این گروه در سدۀ ۱۲ق/ ۱۸م به مرو رفته باشند. <ref>حاشیۀ ۱، Barthold، ج۵، ص۵۶۰، W W، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref><ref>Hammer،Purgstall، J، ج۸، ص۴۲۶، Geschichte des osmanischen Reiches، Wien، ۱۸۳۲.</ref> بعدها در روسیه و اروپای غربی، اغلب اقوام ترک را «تاتار» نامیدند. البته عثمانیان آناتولی از این قاعده مستثنی بودند. <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۶۰-۵۶۱، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref> این نام بعدها در میان مغولان، به‌ویژه منچورها نیز شایع گردید. در روسیه نام تاتار به اهالی ترکی‌زبان ساکن اطراف رود ولگا از غازان تا آستاراخان (== حاجی طرخان)، شبه‌جزیرۀ کریمه و بخشی از سیبری نیز اطلاق می‌شد. از این‌رو، در فهرست اقوام اتحاد جماهیر شوروی که در ۱۹۲۷م انتشار یافت، گروه‌های قومیِ ترکی‌زبان مذکور با عناوین تاتارهای کریمه، تاتارهای قاسم افی و تاتارهای توبولسک نامیده شدند. افزون بر آن، گروهی از تاتارهای کریمه که در جنگ‌ها اسیر، و به سرزمین بلوروس آورده شده بودند، تاتارهای بلوروسی نام گرفتند. این گروه که همچنان بر دین اسلام باقی بودند، به زبان مردم بلوروس گفت‌وگو می‌کنند. ترکی‌زبانان آستاراخان که از اعقاب نوغای (نوگای) ها هستند، از نهادن نام تاتار بر خود امتناع می‌ورزند و ترجیح می‌دهند خود را مسلمان بنامند، زیرا از این رهگذر مراتب اعراض خود را از اسلاف بت‌پرست خویش اعلام می‌دارند.


عثمانیان نیز مدتی دراز از نهادن نام ترک بر خود ابا داشتند. در حوالی مسیر وسطای رود ولگا گروهی از ترکی‌زبانان که به آیین مسیح گرویده بودند، با عنوان «تاتارهای مسیحی» نامیده شدند. <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۶۱، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref>
عثمانیان نیز مدتی دراز از نهادن نام ترک بر خود ابا داشتند. در حوالی مسیر وسطای رود ولگا گروهی از ترکی‌زبانان که به آیین مسیح گرویده بودند، با عنوان «تاتارهای مسیحی» نامیده شدند. <ref>Barthold، W W، ج۵، ص۵۶۱، Sochineniya، Moscow، ۱۹۶۳-۱۹۶۸.</ref>


=تاتارهای کریمه=
==تاتارهای کریمه==
تاتارهای کریمه (قرم) : اینان شاخه‌ای از اردوی زرین بودند که پس از هجوم مغولان در ۶۲۰ق/۱۲۲۳م در ناحیۀ سوداک مستقر شدند. در سدۀ ۷ق/۱۳م مغولان به شبه‌جزیرۀ کریمه حمله بردند و در ۶۳۶ق/ ۱۲۳۹م آن‌جا را متصرف شدند و آلان‌ها، پولووِتس‌ها، اسلاوها، ارمنیان و یونانیان ساکن شبه‌جزیره را تابع خود کردند. از اواخر سدۀ ۷ق/۱۳م خان‌های مغول و قبایل اولوس، شیرین، نارین، آرتین، قپچاق و دیگران، شبه‌جزیرۀ کریمه را به زیستگاه زمستانی خود بدل کردند. در سده‌های ۷- ۸ق/۱۳-۱۴م شبه‌جزیرۀ کریمه مقر عاملان فرمانروای مغول شد. <ref>BSE ۳، ج۱۳، ص۵۱۷.</ref> پس از جنگ‌های خانگی میان گروه‌های مستقر در کریمه، در ۸۳۶ق/۱۴۳۳م دولتی مستقل توسط حاجی‌گرای که از تاتارها بود، تأسیس یافت. وی چندی بعد دولت دنیپر را نیز تابع خود کرد. پس از مرگ او (۸۷۰ق/۱۴۶۶م)، منگلی‌گرای‌ (۸۷۳-۹۲۱ق/ ۱۴۶۸-۱۵۱۵م) قدرت را دردست گرفت. <ref>BSE ۳، ج۱۳، ص۵۱۷.</ref>
تاتارهای کریمه (قرم) : اینان شاخه‌ای از اردوی زرین بودند که پس از هجوم مغولان در ۶۲۰ق/۱۲۲۳م در ناحیۀ سوداک مستقر شدند. در سدۀ ۷ق/۱۳م مغولان به شبه‌جزیرۀ کریمه حمله بردند و در ۶۳۶ق/ ۱۲۳۹م آن‌جا را متصرف شدند و آلان‌ها، پولووِتس‌ها، اسلاوها، ارمنیان و یونانیان ساکن شبه‌جزیره را تابع خود کردند. از اواخر سدۀ ۷ق/۱۳م خان‌های مغول و قبایل اولوس، شیرین، نارین، آرتین، قپچاق و دیگران، شبه‌جزیرۀ کریمه را به زیستگاه زمستانی خود بدل کردند. در سده‌های ۷- ۸ق/۱۳-۱۴م شبه‌جزیرۀ کریمه مقر عاملان فرمانروای مغول شد. <ref>BSE ۳، ج۱۳، ص۵۱۷.</ref> پس از جنگ‌های خانگی میان گروه‌های مستقر در کریمه، در ۸۳۶ق/۱۴۳۳م دولتی مستقل توسط حاجی‌گرای که از تاتارها بود، تأسیس یافت. وی چندی بعد دولت دنیپر را نیز تابع خود کرد. پس از مرگ او (۸۷۰ق/۱۴۶۶م)، منگلی‌گرای‌ (۸۷۳-۹۲۱ق/ ۱۴۶۸-۱۵۱۵م) قدرت را دردست گرفت. <ref>BSE ۳، ج۱۳، ص۵۱۷.</ref>


خط ۹۸: خط ۹۸:
پس از انقلاب ۱۹۱۷م روسیه، در مهر ۱۳۰۰/ اکتبر ۱۹۲۱ در درون جمهوری فدراتیو روسیه، جمهوری خودمختار کریمه تأسیس شد. در این سال‌ها بسیاری از سران تاتار کریمه به خارج، ازجمله ترکیه و رومانی مهاجرت کردند. در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۳ش/ ۱۸ مۀ ۱۹۴۴م کل جمعیت تاتارهای کریمه به گناه همکاری با آلمان‌ها از سوی دولت شوروی به آسیای مرکزی و قزاقستان تبعید شدند که شمار آنان را حدود ۱۹۴ هزار تن تخمین زده‌اند. ۴۶٪ از تاتارها در جریان تبعید جان خود را از دست دادند. در ۱۳۴۶ش/۱۹۶۷م از تاتارهای کریمه اعادۀ حیثیت شد و گروهی از آنان توانستند به زادگاه خود بازگردند. ظاهراً جمعیت کنونی تاتارهای کریمه در منطقۀ شوروی پیشین به ۵۰۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود، <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۸۸-۹۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref> اما حدود ۵ میلیون نفر از تاتارهای کریمه در ترکیه زندگی می‌کنند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۳، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref>
پس از انقلاب ۱۹۱۷م روسیه، در مهر ۱۳۰۰/ اکتبر ۱۹۲۱ در درون جمهوری فدراتیو روسیه، جمهوری خودمختار کریمه تأسیس شد. در این سال‌ها بسیاری از سران تاتار کریمه به خارج، ازجمله ترکیه و رومانی مهاجرت کردند. در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۲۳ش/ ۱۸ مۀ ۱۹۴۴م کل جمعیت تاتارهای کریمه به گناه همکاری با آلمان‌ها از سوی دولت شوروی به آسیای مرکزی و قزاقستان تبعید شدند که شمار آنان را حدود ۱۹۴ هزار تن تخمین زده‌اند. ۴۶٪ از تاتارها در جریان تبعید جان خود را از دست دادند. در ۱۳۴۶ش/۱۹۶۷م از تاتارهای کریمه اعادۀ حیثیت شد و گروهی از آنان توانستند به زادگاه خود بازگردند. ظاهراً جمعیت کنونی تاتارهای کریمه در منطقۀ شوروی پیشین به ۵۰۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود، <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۸۸-۹۰، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref> اما حدود ۵ میلیون نفر از تاتارهای کریمه در ترکیه زندگی می‌کنند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۳، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref>


==زبان تاتارهای کریمه==
======زبان تاتارهای کریمه======
زبان تاتارهای کریمه به گویش باختری زبان تاتاری تعلق دارد و جزو گروه فرعی زبان قپچاقی ـ پولووتسی است که خود دارای چند گویش فرعی است. <ref>BSE ۳، ج۱۳، ص۵۱۷-۵۱۸.</ref>
زبان تاتارهای کریمه به گویش باختری زبان تاتاری تعلق دارد و جزو گروه فرعی زبان قپچاقی ـ پولووتسی است که خود دارای چند گویش فرعی است. <ref>BSE ۳، ج۱۳، ص۵۱۷-۵۱۸.</ref>
در سده‌های ۷- ۹ق/۱۳-۱۵م خانات تاتار آستاراخان، کریمه، سیبری، مسیرمیانی ولگا، حوالی اورال، و غازان پدیدآمدند. تاتارهای اطراف مسیر میانی رود ولگا و حوالی اورال پرجمعیت‌ترین و پیشرفته‌ترین بخش فرهنگی تاتارها را تشکیل می‌دادند. اینان بعدها به گونه‌ای خودمختاری دست یافتند. <ref>BSE ۳، ج۲۵، ص۲۹۷.</ref> <ref>مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۴، ص۵۶۴۲، تاتارستان.    </ref>
در سده‌های ۷- ۹ق/۱۳-۱۵م خانات تاتار آستاراخان، کریمه، سیبری، مسیرمیانی ولگا، حوالی اورال، و غازان پدیدآمدند. تاتارهای اطراف مسیر میانی رود ولگا و حوالی اورال پرجمعیت‌ترین و پیشرفته‌ترین بخش فرهنگی تاتارها را تشکیل می‌دادند. اینان بعدها به گونه‌ای خودمختاری دست یافتند. <ref>BSE ۳، ج۲۵، ص۲۹۷.</ref> <ref>مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج۱۴، ص۵۶۴۲، تاتارستان.    </ref>
بجز گروه‌های تاتار یاد شده، گروه‌های کوچک دیگری از این قوم در ماوراء قفقاز، برخی نواحی کوهستانی قفقاز و دیگر جای‌ها وجود دارند که شمارشان اندک است. (برای آگاهی بیشتر، نک‌ : ویکی‌پدیا)  
بجز گروه‌های تاتار یاد شده، گروه‌های کوچک دیگری از این قوم در ماوراء قفقاز، برخی نواحی کوهستانی قفقاز و دیگر جای‌ها وجود دارند که شمارشان اندک است. (برای آگاهی بیشتر، نک‌ : ویکی‌پدیا)  


=زبان تاتاری=
==زبان تاتاری==
زبان تاتاری بیش‌تر در جمهوری‌های خودمختار تاتارستان، باشقیرستان، چوواش، مُردوا و چند استان درون جمهوری فدراتیو روسیه رایج است. شمار کسانی که به زبان تاتاری گفت‌وگو می‌کنند، بنابر آمار ۱۹۷۰م حدود ۵ میلیون نفر است. زبان تاتاری شاخه‌ای از گروه قپچاقی زبان ترکی است. گویش‌های عمدۀ زبان تاتاری این‌هاست: ۱. گویش مرکزی یا میانی که تاتارهای غازان بدان سخن می‌گویند، ۲. گویش غربی یا میشاری، ۳. گویش شرقی که گویش تاتارهای سیبری است. <ref>BSE ۳، ج۲۵، ص۲۹۶.</ref>
زبان تاتاری بیش‌تر در جمهوری‌های خودمختار تاتارستان، باشقیرستان، چوواش، مُردوا و چند استان درون جمهوری فدراتیو روسیه رایج است. شمار کسانی که به زبان تاتاری گفت‌وگو می‌کنند، بنابر آمار ۱۹۷۰م حدود ۵ میلیون نفر است. زبان تاتاری شاخه‌ای از گروه قپچاقی زبان ترکی است. گویش‌های عمدۀ زبان تاتاری این‌هاست: ۱. گویش مرکزی یا میانی که تاتارهای غازان بدان سخن می‌گویند، ۲. گویش غربی یا میشاری، ۳. گویش شرقی که گویش تاتارهای سیبری است. <ref>BSE ۳، ج۲۵، ص۲۹۶.</ref>


=مذهب=
==مذهب==
بیشتر مردم تاتار مسلمان، سنی و پیرو مذهب حنفی هستند. در سده‌های ۱۶- ۱۸م شمار اندکی از تاتارها به آیین مسیحی درآمدند ولی در اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰م بسیاری از مسیحی‌شدگان بار دیگر به اسلام روی آوردند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۳، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref><ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref>
بیشتر مردم تاتار مسلمان، سنی و پیرو مذهب حنفی هستند. در سده‌های ۱۶- ۱۸م شمار اندکی از تاتارها به آیین مسیحی درآمدند ولی در اواخر سدۀ ۱۹ و اوایل سدۀ ۲۰م بسیاری از مسیحی‌شدگان بار دیگر به اسلام روی آوردند. <ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۹۳، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref><ref>Akiner، Sh، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۲، Islamic Peoples of the Soviet Union، London، ۱۹۸۶.</ref>


=پیوستن تاتار به مغول=
==پیوستن تاتار به مغول==
فرمانروایان سلسله طلایی کین که به مرور چینی شده بودند برای مهار کردن اقوام صحرانورد آن سوی دیوار چین آنان را به جان یکدیگر می‌انداختند <ref>آرنولد جوزف توینبی، تاریخ تمدن، ج۱، ص۵۶۷.</ref> چنانکه در پی کشته شدن قوتوله/ قوتیله/ خوتولا قاآن آخرین فرمانروای خاقانی مغول‌ها، به دست تاتارهای بوئیرنور در ۵۵۶/ ۱۱۶۱ و با به قدرت رسیدن تاتارها، حکومت کین در ۵۹۸/ ۱۲۰۲ چند قبیله متحد مغولی را ــ که طغرل (بعدها وانگ/ اونگ خان)، رئیس قبیله مسیحی کرائیت و تابع حکومت کین، فرماندهی ایشان را به عهده داشت ــ بر ضد تاتارها برانگیخت. <ref>واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان نامه، ج۲، ص۷۹۳، ۱۳۶۶ش.</ref><ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۵۷.</ref> در همین سال، تِموچین (بعدها چنگیزخان) به خون‌خواهی پدرش، یسوکایْ بهادُر ــ که یکی از رؤسای خرده پای مغول و هم پیمان قدیمی طغرل بود و عده‌ای از تاتارها او را کشته بودند ــ و نیز به سبب آن‌که خود را وارث فرمانروایی قوتوله قاآن می‌دانست، به عنوان متحد و تابعِ خان کرائیت، همه قبایل رقیب را در سرزمین‌های مغولستان مقهور کرد و بویژه از تاتارها انتقام سختی گرفت. <ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۱۹ـ۲۰.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۸۳ ـ۸۴.</ref><ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳.</ref> وی همچنین بقیه آنان را در واحدهای مختلف قومی ـ نظامی خود ــ که به مرور اقوام دیگری نیز به آن‌ها می‌پیوستند ــ تقسیم کرد و تاتارها را «جلوداران» لشکر مغول گردانید و برخی از زنان ایشان را به همسری و برخی از کودکان آنان را به فرزند خواندگی برگزید. در نتیجه، عده‌ای از این تاتارها از همان ابتدا در دستگاه چنگیزخان و اخلافش، به مقام‌های بالا رسیدند. <ref>کاظم قدری، حسین، تورک لغتی، ذیل واژه تاتار، ج ۲، استانبول ۱۹۲۸.</ref><ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۸۳ ـ۸۴.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۱۹.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۶۲ـ۶۴.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۸۳ ـ ۸۵.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۱۳.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۲۰.</ref><ref>سومر، چنگیزخان.</ref> بدینسان، پس از آن‌که چنگیزخان در ۶۰۲/۱۲۰۶ وحدت قبیله‌ای و قومی در مغولستان به وجود آورد، تاتارها نیز مانند دیگر اقوام ترک با مغولان درآمیختند <ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۵۴.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۸۳ ـ۸۴.</ref><ref>استنلی لین پول و دیگران، تاریخ دولت‌های اسلامی و خاندان‌های حکومتگر، ج۲، ص۳۹۸.</ref><ref>سامی، شمس‌الدین، قاموس الاعلام، ذیل واژه تاتار، ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶.</ref> و از آن پس، تفکیک تاتارها و نقش تاریخی آنان، به ویژه از مغولان، تقریباً ناممکن شده است؛ چنانکه جوینی ، حتی در بیان حوادث پیش از چنگیز، تاتارها و مغول‌ها را یکی گرفته <ref>جوینی، عطاملک بن بهاءالدین، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۱۴ـ ۱۵.</ref> و ابن اثیر در گزارش مفصّلی که از هجوم چنگیزخان و اخلافش در ابتدای قرن هفتم آورده، ایشان را در همه جا تاتار خوانده است. <ref>ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۳۵۸ ۳۹۵.    </ref><ref>ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۴۹۵۵۰۲.    </ref> در اشعار مولوی و سعدی نیز که هم زمان با فتنه مغول می‌زیسته‌اند، واژه تاتار برای مغول به کار رفته است <ref>مولوی، جلال‌الدین محمد بن محمد، کلیات شمس، ج۶، ص۳۴، بیت ۲۸۳۱۷.</ref><ref>سعدی، مصلح بن عبداللّه، گلستان سعدی، ج۱، ص۹۲.</ref><ref>سعدی، مصلح بن عبداللّه، گلستان سعدی، ج۱، ص۱۱۴.</ref> (برای اطلاعات بیش‌تر از وضع فرهنگی تاتارها رجوع کنید به مغول‌ها، ایلخانان).
فرمانروایان سلسله طلایی کین که به مرور چینی شده بودند برای مهار کردن اقوام صحرانورد آن سوی دیوار چین آنان را به جان یکدیگر می‌انداختند <ref>آرنولد جوزف توینبی، تاریخ تمدن، ج۱، ص۵۶۷.</ref> چنانکه در پی کشته شدن قوتوله/ قوتیله/ خوتولا قاآن آخرین فرمانروای خاقانی مغول‌ها، به دست تاتارهای بوئیرنور در ۵۵۶/ ۱۱۶۱ و با به قدرت رسیدن تاتارها، حکومت کین در ۵۹۸/ ۱۲۰۲ چند قبیله متحد مغولی را ــ که طغرل (بعدها وانگ/ اونگ خان)، رئیس قبیله مسیحی کرائیت و تابع حکومت کین، فرماندهی ایشان را به عهده داشت ــ بر ضد تاتارها برانگیخت. <ref>واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان نامه، ج۲، ص۷۹۳، ۱۳۶۶ش.</ref><ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۵۷.</ref> در همین سال، تِموچین (بعدها چنگیزخان) به خون‌خواهی پدرش، یسوکایْ بهادُر ــ که یکی از رؤسای خرده پای مغول و هم پیمان قدیمی طغرل بود و عده‌ای از تاتارها او را کشته بودند ــ و نیز به سبب آن‌که خود را وارث فرمانروایی قوتوله قاآن می‌دانست، به عنوان متحد و تابعِ خان کرائیت، همه قبایل رقیب را در سرزمین‌های مغولستان مقهور کرد و بویژه از تاتارها انتقام سختی گرفت. <ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۱۹ـ۲۰.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۸۳ ـ۸۴.</ref><ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳.</ref> وی همچنین بقیه آنان را در واحدهای مختلف قومی ـ نظامی خود ــ که به مرور اقوام دیگری نیز به آن‌ها می‌پیوستند ــ تقسیم کرد و تاتارها را «جلوداران» لشکر مغول گردانید و برخی از زنان ایشان را به همسری و برخی از کودکان آنان را به فرزند خواندگی برگزید. در نتیجه، عده‌ای از این تاتارها از همان ابتدا در دستگاه چنگیزخان و اخلافش، به مقام‌های بالا رسیدند. <ref>کاظم قدری، حسین، تورک لغتی، ذیل واژه تاتار، ج ۲، استانبول ۱۹۲۸.</ref><ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۸۳ ـ۸۴.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۱۹.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۶۲ـ۶۴.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۸۳ ـ ۸۵.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۱۳.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۲۰.</ref><ref>سومر، چنگیزخان.</ref> بدینسان، پس از آن‌که چنگیزخان در ۶۰۲/۱۲۰۶ وحدت قبیله‌ای و قومی در مغولستان به وجود آورد، تاتارها نیز مانند دیگر اقوام ترک با مغولان درآمیختند <ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۵۴.</ref><ref>تاریخ سرّی مغولان، یوان چائویی شه، ج۱، ص۸۳ ـ۸۴.</ref><ref>استنلی لین پول و دیگران، تاریخ دولت‌های اسلامی و خاندان‌های حکومتگر، ج۲، ص۳۹۸.</ref><ref>سامی، شمس‌الدین، قاموس الاعلام، ذیل واژه تاتار، ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶.</ref> و از آن پس، تفکیک تاتارها و نقش تاریخی آنان، به ویژه از مغولان، تقریباً ناممکن شده است؛ چنانکه جوینی ، حتی در بیان حوادث پیش از چنگیز، تاتارها و مغول‌ها را یکی گرفته <ref>جوینی، عطاملک بن بهاءالدین، تاریخ جهانگشای، ج۱، ص۱۴ـ ۱۵.</ref> و ابن اثیر در گزارش مفصّلی که از هجوم چنگیزخان و اخلافش در ابتدای قرن هفتم آورده، ایشان را در همه جا تاتار خوانده است. <ref>ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۳۵۸ ۳۹۵.    </ref><ref>ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۴۹۵۵۰۲.    </ref> در اشعار مولوی و سعدی نیز که هم زمان با فتنه مغول می‌زیسته‌اند، واژه تاتار برای مغول به کار رفته است <ref>مولوی، جلال‌الدین محمد بن محمد، کلیات شمس، ج۶، ص۳۴، بیت ۲۸۳۱۷.</ref><ref>سعدی، مصلح بن عبداللّه، گلستان سعدی، ج۱، ص۹۲.</ref><ref>سعدی، مصلح بن عبداللّه، گلستان سعدی، ج۱، ص۱۱۴.</ref> (برای اطلاعات بیش‌تر از وضع فرهنگی تاتارها رجوع کنید به مغول‌ها، ایلخانان).


=علت شهرت نام تاتار‌ها=
==علت شهرت نام تاتار‌ها==
به نظر می‌رسد سه عامل اصلی موجب شده باشد که نام تاتار در بین اغلب ملل دنیا و منابع گوناگون با نام مغول مترادف شود و حتی بیش از آن شهرت یابد: ۱) پیش از به قدرت رسیدن تموچین (چنگیزخان)، مغول‌ها شهرت و شوکت خود را از دست داده بودند ــ به عبارت دیگر، پس از آن‌که تاتارها، قوتوله قاآن را کشتند، مغول‌ها شوکت خود را از دست دادند ــ و نام تاتارها بر سر زبان‌ها افتاد. حتی بسیاری از اقوام دیگر نیز ــ چنان‌که در زمان قدرت مغول‌ها رایج بود ــ برای تفاخر می‌کوشیدند تا خود را به تاتارها منتسب کنند. <ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۷۷.</ref> ۲) در زمان چنگیزخان نیز تاتارها، ظاهراً به سبب این‌که جلوداران لشکر وی شدند، به شهرتشان افزوده شد. <ref>سامی، شمس‌الدین، قاموس الاعلام، ذیل واژه تاتار، ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶.</ref> برای نمونه، نظامیانی که به احتمال نزدیک به یقین، از جنگجویان مغول و تاتار و ترک بودند و چنگیزخان آنان را مأمور تعقیب خوارزمشاه در غرب خراسان کرده بود، در برخی منابع، «تاتارهای مغربی» خوانده شده‌اند. <ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۲۶.    </ref> ۳) در پی تسخیر اروپای شرقی به دست اخلاف چنگیزخان در نیمه نخست قرن هفتم، کشیشان و مبلّغانی با نامه‌هایی خطاب به «پادشاه و مردم تاتار» به دربار مغولان اعزام شدند، تا با ترویج مسیحیت در بین ایشان، غضب و احتمالاً حملات ایشان را ــ که بیش‌تر شَمَن‌پرست و کافر محسوب می‌شدند ــ به سوی جهان اسلام منحرف کنند، و از این راه بقیه اروپا را از گزند آنان نجات دهند. <ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۹۳ـ۹۴.</ref><ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۱۰۵.</ref><ref>بطّال ـ تایماس، ج۱، ص۲۱۵.</ref> از آن‌جا که هجوم ویرانگر مغولان بر جهان اسلام و مسیحیت در قرون وسطا، به عذاب فراگیر الاهی تعبیر شده بود و از نشانه‌های «دوران ضد مسیح» یا «آخرالزمان» به شمار می‌آمد <ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۹۳.</ref><ref>ایگور دو راکه ویلتس، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ج۱، ص۷۷.</ref> (ضمناً برای دیدگاه‌هایی در زمینه نسبت دادن تاتارها و مغول‌ها به اقوام ویرانگر «یأجوج و مأجوج» در قرآن <ref>کهف/سوره۱۸، آیه۹۲ ۹۷.    </ref> رجوع کنید به این آدرس <ref>منهاج سراج، عثمان بن محمد، طبقات ناصری، ج۲، ص۹۷ـ ۹۸.</ref><ref>جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ذیل «مأجوج».</ref><ref>پولو، حواشی یول، ج ۱، ش ۳، ص ۵۳ ـ ۵۷.</ref>) و از سوی دیگر، چون کلمه تاتار اتفاقاً به واژه تارتارُوس به معنای «دوزخ» در اساطیر یونان، بسیار شبیه بود، این مبلّغان واژه تارتار را با مفهوم «جهنمی» یا «وحشی»، از واژه تارتاروس، ساختند و آن را برای مهاجمان و فاتحان چنگیزی به کار بردند. در نتیجه، به رغم تأکیدهای بعدی همین مبلّغان مبنی بر این‌که نام صحیح ایشان «تاتار» است، در زبان‌های ایتالیایی، انگلیسی و فرانسوی واژه تارتار رواج یافت، اما در زبان‌های آلمانی و ممالک اروپای شرقی نام «تاتار» به کار رفت. <ref>ایگور دو راکه ویلتس، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ج۱، ص۶۶.</ref><ref>ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۱، ص۲۹۳، پانویس ۳.</ref><ref>اسکیت، ذیل ""Tartar"".</ref> <ref>مردمان مسلمان ، ذیل Tatars.</ref>
به نظر می‌رسد سه عامل اصلی موجب شده باشد که نام تاتار در بین اغلب ملل دنیا و منابع گوناگون با نام مغول مترادف شود و حتی بیش از آن شهرت یابد: ۱) پیش از به قدرت رسیدن تموچین (چنگیزخان)، مغول‌ها شهرت و شوکت خود را از دست داده بودند ــ به عبارت دیگر، پس از آن‌که تاتارها، قوتوله قاآن را کشتند، مغول‌ها شوکت خود را از دست دادند ــ و نام تاتارها بر سر زبان‌ها افتاد. حتی بسیاری از اقوام دیگر نیز ــ چنان‌که در زمان قدرت مغول‌ها رایج بود ــ برای تفاخر می‌کوشیدند تا خود را به تاتارها منتسب کنند. <ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۱، ص۷۷.</ref> ۲) در زمان چنگیزخان نیز تاتارها، ظاهراً به سبب این‌که جلوداران لشکر وی شدند، به شهرتشان افزوده شد. <ref>سامی، شمس‌الدین، قاموس الاعلام، ذیل واژه تاتار، ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶.</ref> برای نمونه، نظامیانی که به احتمال نزدیک به یقین، از جنگجویان مغول و تاتار و ترک بودند و چنگیزخان آنان را مأمور تعقیب خوارزمشاه در غرب خراسان کرده بود، در برخی منابع، «تاتارهای مغربی» خوانده شده‌اند. <ref>ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۲۲۶.    </ref> ۳) در پی تسخیر اروپای شرقی به دست اخلاف چنگیزخان در نیمه نخست قرن هفتم، کشیشان و مبلّغانی با نامه‌هایی خطاب به «پادشاه و مردم تاتار» به دربار مغولان اعزام شدند، تا با ترویج مسیحیت در بین ایشان، غضب و احتمالاً حملات ایشان را ــ که بیش‌تر شَمَن‌پرست و کافر محسوب می‌شدند ــ به سوی جهان اسلام منحرف کنند، و از این راه بقیه اروپا را از گزند آنان نجات دهند. <ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۹۳ـ۹۴.</ref><ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۱۰۵.</ref><ref>بطّال ـ تایماس، ج۱، ص۲۱۵.</ref> از آن‌جا که هجوم ویرانگر مغولان بر جهان اسلام و مسیحیت در قرون وسطا، به عذاب فراگیر الاهی تعبیر شده بود و از نشانه‌های «دوران ضد مسیح» یا «آخرالزمان» به شمار می‌آمد <ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۹۳.</ref><ref>ایگور دو راکه ویلتس، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ج۱، ص۷۷.</ref> (ضمناً برای دیدگاه‌هایی در زمینه نسبت دادن تاتارها و مغول‌ها به اقوام ویرانگر «یأجوج و مأجوج» در قرآن <ref>کهف/سوره۱۸، آیه۹۲ ۹۷.    </ref> رجوع کنید به این آدرس <ref>منهاج سراج، عثمان بن محمد، طبقات ناصری، ج۲، ص۹۷ـ ۹۸.</ref><ref>جیمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ذیل «مأجوج».</ref><ref>پولو، حواشی یول، ج ۱، ش ۳، ص ۵۳ ـ ۵۷.</ref>) و از سوی دیگر، چون کلمه تاتار اتفاقاً به واژه تارتارُوس به معنای «دوزخ» در اساطیر یونان، بسیار شبیه بود، این مبلّغان واژه تارتار را با مفهوم «جهنمی» یا «وحشی»، از واژه تارتاروس، ساختند و آن را برای مهاجمان و فاتحان چنگیزی به کار بردند. در نتیجه، به رغم تأکیدهای بعدی همین مبلّغان مبنی بر این‌که نام صحیح ایشان «تاتار» است، در زبان‌های ایتالیایی، انگلیسی و فرانسوی واژه تارتار رواج یافت، اما در زبان‌های آلمانی و ممالک اروپای شرقی نام «تاتار» به کار رفت. <ref>ایگور دو راکه ویلتس، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ج۱، ص۶۶.</ref><ref>ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران، ج۱، ص۲۹۳، پانویس ۳.</ref><ref>اسکیت، ذیل ""Tartar"".</ref> <ref>مردمان مسلمان ، ذیل Tatars.</ref>


=تاتارها بعد از مرگ چنگیز=
==تاتارها بعد از مرگ چنگیز==
پس از مرگ چنگیزخان در ۶۲۴/ ۱۲۲۷، امپراتوری مغول تجزیه شد و اخلاف وی، به ممالک غرب آسیا و سرزمین‌های شرق اروپا تاختند و در متصرفات جدید ساکن شدند. از آن پس، در بیش‌تر منابع، همه مهاجمان تشکیل دهنده حکومت‌های مستقل و نیمه مستقل مغولی، به ویژه در امپراتوری «اردوی زرّین» در سرزمین‌های روسیه، «تاتار» خوانده شده‌اند. <ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۸ـ۲۰۶۱.</ref> روس‌ها مردم اردوی زرّین را همواره تاتار نامیده‌اند؛ چه در زمانی که زبان رسمی ایشان هنوز مغولی بود (تا قرن هشتم و مقارن ظهور عثمانیان) و چه در زمانی که زبان امپراتوری بکلی ترکی شده بود. <ref>واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ ترک‌های آسیای مرکزی، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱.</ref><ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۱۵۴.</ref><ref>جان جوزف ساندرز،تاریخ فتوحات مغول، ش ۷، ج۱، ص۲۵۶.</ref>
پس از مرگ چنگیزخان در ۶۲۴/ ۱۲۲۷، امپراتوری مغول تجزیه شد و اخلاف وی، به ممالک غرب آسیا و سرزمین‌های شرق اروپا تاختند و در متصرفات جدید ساکن شدند. از آن پس، در بیش‌تر منابع، همه مهاجمان تشکیل دهنده حکومت‌های مستقل و نیمه مستقل مغولی، به ویژه در امپراتوری «اردوی زرّین» در سرزمین‌های روسیه، «تاتار» خوانده شده‌اند. <ref>رشیدالدین فضل اللّه، جامع التواریخ، ج۳، ص۲۰۵۸ـ۲۰۶۱.</ref> روس‌ها مردم اردوی زرّین را همواره تاتار نامیده‌اند؛ چه در زمانی که زبان رسمی ایشان هنوز مغولی بود (تا قرن هشتم و مقارن ظهور عثمانیان) و چه در زمانی که زبان امپراتوری بکلی ترکی شده بود. <ref>واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ ترک‌های آسیای مرکزی، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱.</ref><ref>جان جوزف ساندرز، تاریخ فتوحات مغول، ج۱، ص۱۵۴.</ref><ref>جان جوزف ساندرز،تاریخ فتوحات مغول، ش ۷، ج۱، ص۲۵۶.</ref>


=مسلمان شدن تاتارها=
==مسلمان شدن تاتارها==
گفتنی است که تاتارهای اردوی زرّین بسیار زودتر از همرزمان مغول خود در ایران، اسلام آوردند. برکه خان (حک: ۶۵۵ـ۶۶۴/ ۱۲۵۷ـ۱۲۶۶) نخستین خان تاتاری اردوی زرّین بود که مسلمان شد، <ref>آرنولد جوزف توینبی، تاریخ تمدن، ج۱، ص۲۵۸ـ۲۵۹.</ref> اما در ایران در دوره هولاکو، انتشار اسلام در بین ایلخانان کُندتر بود. اولین ایلخان مغول که به اسلام گروید، تگودار (۶۸۰ ـ۶۸۳/ ۱۲۸۱ـ ۱۲۸۴) بود که پس از او، بسیاری از پیروانش نیز اسلام آوردند. <ref>مقریزی، احمد بن علی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۲، ص۱۵۷ـ ۱۵۹.</ref><ref>آرنولد جوزف توینبی، تاریخ تمدن، ج۱، ص۲۶۰.</ref>
گفتنی است که تاتارهای اردوی زرّین بسیار زودتر از همرزمان مغول خود در ایران، اسلام آوردند. برکه خان (حک: ۶۵۵ـ۶۶۴/ ۱۲۵۷ـ۱۲۶۶) نخستین خان تاتاری اردوی زرّین بود که مسلمان شد، <ref>آرنولد جوزف توینبی، تاریخ تمدن، ج۱، ص۲۵۸ـ۲۵۹.</ref> اما در ایران در دوره هولاکو، انتشار اسلام در بین ایلخانان کُندتر بود. اولین ایلخان مغول که به اسلام گروید، تگودار (۶۸۰ ـ۶۸۳/ ۱۲۸۱ـ ۱۲۸۴) بود که پس از او، بسیاری از پیروانش نیز اسلام آوردند. <ref>مقریزی، احمد بن علی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۲، ص۱۵۷ـ ۱۵۹.</ref><ref>آرنولد جوزف توینبی، تاریخ تمدن، ج۱، ص۲۶۰.</ref>


=قره تاتارهای آناطولی=
==قره تاتارهای آناطولی==
در آسیای صغیر (ترکیه)، سلجوقیان آناطولی (سلاجقه روم) در ۶۴۰/ ۱۲۴۳، دست نشانده ایلخانان شدند و اقوامی از آنان در آن‌جا سُکنا گزیدند و با بومیان ترک آناطولی درآمیختند و به دلایلی نامعلوم «قره تاتار» (تاتارهای سیاه) نامیده شدند، که ظاهراً ربطی به گروه «تاتارهای سیاه» در تقسیم‌بندی چینیان ندارد. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۹.</ref> آنان هم زمان با جهانگشایی تیمور، به صورت کوچ‌نشین، بین آماسیه و قیصریه به سر می‌برده‌اند و جمعیتشان بین سی تا چهل هزار خانوار بوده است. <ref>شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج۲، ص۳۵۷ـ ۳۵۹.</ref> این قره تاتارها ــ که به مرور فرهنگ ترکمنی غالب در آن نواحی را کسب کردند ــ در ابتدای قرن نهم به امپراتوری عثمانی پیوستند. <ref>سومر، ج۱، ص۱۲۸.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۱۳۰.</ref> در پی پیروزی تیمور بر عثمانیان در ۸۰۲/ ۱۴۰۰، وی گروه‌هایی از قره تاتارهای آناطولی را به موطنشان در آسیای مرکزی (ماوراءالنهر) بازگرداند، اما برخی از ایشان پس از مرگ تیمور در ۸۰۷/ ۱۴۰۵، دوباره به آناطولی بازگشتند. <ref>ابن عربشاه، زندگانی شگفت آور تیمور، ج۱، ص۲۱۳ـ۲۱۴.</ref><ref>شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج۲، ص۳۵۷ـ ۳۵۹.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۱۲۸ـ ۱۲۹.</ref> گفتنی است که برخی از قره تاتارهای یادشده، در ۸۲۲/ ۱۴۱۹ به نواحی بالکان کوچیدند و در غرب شهر فلبه (فیلیپو پولیس/ پلوودیف امروزی) ساکن شدند. نام شهر تَتَر/ تاتارپازارجق در بلغارستان نیز از نام ایشان گرفته شده است. <ref>د.اسلام ، چاپ اول ، ذیل واژه تاتار.</ref>
در آسیای صغیر (ترکیه)، سلجوقیان آناطولی (سلاجقه روم) در ۶۴۰/ ۱۲۴۳، دست نشانده ایلخانان شدند و اقوامی از آنان در آن‌جا سُکنا گزیدند و با بومیان ترک آناطولی درآمیختند و به دلایلی نامعلوم «قره تاتار» (تاتارهای سیاه) نامیده شدند، که ظاهراً ربطی به گروه «تاتارهای سیاه» در تقسیم‌بندی چینیان ندارد. <ref>د. ا. ترک، ج ۱۲، بخش ۱، ص ۵۹.</ref> آنان هم زمان با جهانگشایی تیمور، به صورت کوچ‌نشین، بین آماسیه و قیصریه به سر می‌برده‌اند و جمعیتشان بین سی تا چهل هزار خانوار بوده است. <ref>شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج۲، ص۳۵۷ـ ۳۵۹.</ref> این قره تاتارها ــ که به مرور فرهنگ ترکمنی غالب در آن نواحی را کسب کردند ــ در ابتدای قرن نهم به امپراتوری عثمانی پیوستند. <ref>سومر، ج۱، ص۱۲۸.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۱۳۰.</ref> در پی پیروزی تیمور بر عثمانیان در ۸۰۲/ ۱۴۰۰، وی گروه‌هایی از قره تاتارهای آناطولی را به موطنشان در آسیای مرکزی (ماوراءالنهر) بازگرداند، اما برخی از ایشان پس از مرگ تیمور در ۸۰۷/ ۱۴۰۵، دوباره به آناطولی بازگشتند. <ref>ابن عربشاه، زندگانی شگفت آور تیمور، ج۱، ص۲۱۳ـ۲۱۴.</ref><ref>شرف الدین علی یزدی، ظفرنامه، ج۲، ص۳۵۷ـ ۳۵۹.</ref><ref>سومر، ج۱، ص۱۲۸ـ ۱۲۹.</ref> گفتنی است که برخی از قره تاتارهای یادشده، در ۸۲۲/ ۱۴۱۹ به نواحی بالکان کوچیدند و در غرب شهر فلبه (فیلیپو پولیس/ پلوودیف امروزی) ساکن شدند. نام شهر تَتَر/ تاتارپازارجق در بلغارستان نیز از نام ایشان گرفته شده است. <ref>د.اسلام ، چاپ اول ، ذیل واژه تاتار.</ref>


=تاتارهای قرن نهم=
==تاتارهای قرن نهم==
در آغاز قرن نهم/ پانزدهم، اردوی زرّین تجزیه شد و خاناتی از قبیل خانات قازان، آستاراخان و کریمه، شکل گرفتند که مردم همه آن‌ها نیز، به ویژه از طرف روس‌ها، همواره تاتار خوانده شده‌اند. <ref>واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ ترک‌های آسیای مرکزی، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱، ۱۳۷۶ش.</ref><ref>شیرین آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۷۱.</ref><ref>شیرین آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۱۰۹.</ref> این تاتارها به زبان روسیِ رایج در روسیه سفید سخن می‌گفته‌اند. به گفته بارتولد، <ref>د.اسلام ، چاپ اول ،ذیل واژه تاتار.</ref> بررسی‌های تازه نشان می‌دهد که ترک زبانان آستاراخان نیز که به قبیله نُوغای منسوب بوده‌اند، «تاتار» خوانده شده‌اند (آستاراخان؛ خانات قازان، خانات کریمه). در تاریخ روسیه، دوران سلطه مهاجمان چنگیزی به دوران «یوغِ تاتار» معروف است. <ref>برنارد لوئیس، نخستین مسلمانان در اروپا، ج۱، ص۴۲.</ref><ref>برنارد لوئیس، نخستین مسلمانان در اروپا، ج۱، ص۵۵.</ref><ref>والتر، تاریخ روسیه، ج۱، ص۹۲.</ref>
در آغاز قرن نهم/ پانزدهم، اردوی زرّین تجزیه شد و خاناتی از قبیل خانات قازان، آستاراخان و کریمه، شکل گرفتند که مردم همه آن‌ها نیز، به ویژه از طرف روس‌ها، همواره تاتار خوانده شده‌اند. <ref>واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ ترک‌های آسیای مرکزی، ج۱، ص۲۰۰ـ۲۰۱، ۱۳۷۶ش.</ref><ref>شیرین آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۷۱.</ref><ref>شیرین آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی، ج۱، ص۱۰۹.</ref> این تاتارها به زبان روسیِ رایج در روسیه سفید سخن می‌گفته‌اند. به گفته بارتولد، <ref>د.اسلام ، چاپ اول ،ذیل واژه تاتار.</ref> بررسی‌های تازه نشان می‌دهد که ترک زبانان آستاراخان نیز که به قبیله نُوغای منسوب بوده‌اند، «تاتار» خوانده شده‌اند (آستاراخان؛ خانات قازان، خانات کریمه). در تاریخ روسیه، دوران سلطه مهاجمان چنگیزی به دوران «یوغِ تاتار» معروف است. <ref>برنارد لوئیس، نخستین مسلمانان در اروپا، ج۱، ص۴۲.</ref><ref>برنارد لوئیس، نخستین مسلمانان در اروپا، ج۱، ص۵۵.</ref><ref>والتر، تاریخ روسیه، ج۱، ص۹۲.</ref>


=تأسیس تاتارستان=
==تأسیس تاتارستان==
در قرن دهم/ شانزدهم، روس‌ها همه خانات آسیای مرکزی را مضمحل کردند، اما گرفتن کریمه از عثمانیان به طول انجامید. وارثان اردوی زرّین پس از پشت سر گذاشتن دوران امپراتوری روسیه تزاری، موفق شدند که در ۱۳۳۸/ ۱۹۲۰، کشور جمهوری خود مختار شورایی سوسیالیستی تاتارستان را در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سابق تأسیس کنند، و بدینسان به واژه و نام تاتار، بُعد سیاسی و اجتماعی جدیدی بخشیدند.
در قرن دهم/ شانزدهم، روس‌ها همه خانات آسیای مرکزی را مضمحل کردند، اما گرفتن کریمه از عثمانیان به طول انجامید. وارثان اردوی زرّین پس از پشت سر گذاشتن دوران امپراتوری روسیه تزاری، موفق شدند که در ۱۳۳۸/ ۱۹۲۰، کشور جمهوری خود مختار شورایی سوسیالیستی تاتارستان را در قلمرو اتحاد جماهیر شوروی سابق تأسیس کنند، و بدینسان به واژه و نام تاتار، بُعد سیاسی و اجتماعی جدیدی بخشیدند.


=فهرست منابع=
==فهرست منابع==


(۱) تامس واکر آرنولد، الدّعوة الی الاسلام : بحث فی تاریخ نشر العقیدة الاسلامیة ، ترجمه الی العربیة و علق علیه حسن ابراهیم حسن ، عبدالمجید عابدین ، و اسماعیل نحراوی ، قاهره ۱۹۷۰.
(۱) تامس واکر آرنولد، الدّعوة الی الاسلام : بحث فی تاریخ نشر العقیدة الاسلامیة ، ترجمه الی العربیة و علق علیه حسن ابراهیم حسن ، عبدالمجید عابدین ، و اسماعیل نحراوی ، قاهره ۱۹۷۰.
خط ۱۶۲: خط ۱۶۲:
(۱۵) تاج بخش، احمد، نژاد و تبعیض نژادی، شیراز ۱۳۷۶ش.
(۱۵) تاج بخش، احمد، نژاد و تبعیض نژادی، شیراز ۱۳۷۶ش.


(۱۶) تاریخ سرّی مغولان = یوان چائویی شه، (ترجمه از مغولی به فرانسوی از) پل پلیو، ترجمة (فارسی از) شیرین بیانی، تهران ۱۳۵۰ش.
(۱۶) تاریخ سرّی مغولان == یوان چائویی شه، (ترجمه از مغولی به فرانسوی از) پل پلیو، ترجمة (فارسی از) شیرین بیانی، تهران ۱۳۵۰ش.


(۱۷) آرنولد جوزف توینبی، تاریخ تمدن: تحلیلی از تاریخ جهان از آغاز تا عصر حاضر، ترجمة یعقوب آژند، تهران ۱۳۶۸ش.
(۱۷) آرنولد جوزف توینبی، تاریخ تمدن: تحلیلی از تاریخ جهان از آغاز تا عصر حاضر، ترجمة یعقوب آژند، تهران ۱۳۶۸ش.
خط ۲۶۸: خط ۲۶۸:
(۶۸) idem، Og §uzlar ) Tدrkmenler ) : Tarihleri-Boy Te íkilہt i -Destanlar i ، Ankara ۱۹۶۷.
(۶۸) idem، Og §uzlar ) Tدrkmenler ) : Tarihleri-Boy Te íkilہt i -Destanlar i ، Ankara ۱۹۶۷.


=منبع=
==منبع==
[http://lib.eshia.ir/23019/1/3004 دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تاتار»، شماره۳۰۰۴.]  
[http://lib.eshia.ir/23019/1/3004 دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تاتار»، شماره۳۰۰۴.]  
    
    
خط ۲۷۶: خط ۲۷۶:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: تاریخ]]
[[رده:تاریخ]]
[[رده: اقوام]]
[[رده:اقوام]]