عمر بن سعد بن‌ ابی‌ وقاص: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
|-
|-
|فعالیت‌ها
|فعالیت‌ها
|تشویق پدرش به ادعای خلافت در ماجرای [[حکمیت]] • شهادت علیه حجر بن عدی • فرماندهی سپاه کوفه در واقعه کربلا • پرتاب نخستین تیر جنگ به سوی [[امام حسینعلیه السلام]] و یارانش • دستور تازاندن اسب بر بدن امام
|تشویق پدرش به ادعای خلافت در ماجرای [[حکمیت]] • شهادت علیه حجر بن عدی • فرماندهی سپاه کوفه در واقعه کربلا • پرتاب نخستین تیر جنگ به سوی [[امام حسین علیه السلام]] و یارانش • دستور تازاندن اسب بر بدن امام
|-
|-
|}
|}
خط ۲۹: خط ۲۹:
بنا به نقلی در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و به نقلی دیگر در روز وفات خلیفه اول متولد شده است.
بنا به نقلی در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و به نقلی دیگر در روز وفات خلیفه اول متولد شده است.


=مواجهه با امام حسینعلیه السلام=
==مواجهه با امام حسین علیه السلام==
عمر سعد بیشتر با موضوع واقعه کربلا و شهادت امام حسینعلیه السلام شناخته شده است. او به طمع حکومت ری که عبیدالله بن زیاد به او داد تصمیم به پیکار با امام حسین گرفت و هیچ نصیحت و منعی بر او کارگر نشد.  
عمر سعد بیشتر با موضوع واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام شناخته شده است. او به طمع حکومت ری که عبیدالله بن زیاد به او داد تصمیم به پیکار با امام حسین گرفت و هیچ نصیحت و منعی بر او کارگر نشد.  
او به دستور ابن زیاد مأموریت یافت که حسین بن علی و همراهانش را وادار به بیعت با یزید کند اما مذاکرات با حسین به نتیجه نرسید و وی حاضر به بیعت با یزید نشد. لشکر عمر سعد در ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری به حسین و خانواده‌اش حمله کرد و بیش از هفتاد تن از یاران او را کشت.
او به دستور ابن زیاد مأموریت یافت که حسین بن علی و همراهانش را وادار به [[بیعت]] با یزید کند اما مذاکرات با حسین به نتیجه نرسید و وی حاضر به بیعت با یزید نشد. لشکر عمر سعد در ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری به حسین و خانواده‌اش حمله کرد و بیش از هفتاد تن از یاران او را کشت.


==خیانت به مسلم بن عقیل==
==خیانت به مسلم بن عقیل==
هنگامی که[[مسلم بن عقیل]] نماینده امام حسینعلیه السلام به کوفه رفت تا از مردم به نفع امام بیعت بگیرد، ابن سعد نیز چون برخی از اشراف کوفه به یزید نامه نوشت و توصیه کرد که اگر می‌خواهد کوفه از دستش خارج نشود، [[نعمان بن بشیر]] حاکم وقت کوفه را برکنار سازد.
هنگامی که[[مسلم بن عقیل]] نماینده امام حسین علیه السلام به کوفه رفت تا از مردم به نفع امام بیعت بگیرد، ابن سعد نیز چون برخی از اشراف کوفه به یزید نامه نوشت و توصیه کرد که اگر می‌خواهد کوفه از دستش خارج نشود، [[نعمان بن بشیر]] حاکم وقت کوفه را برکنار سازد.
مسلم بن عقیل پس از آنکه به دستور [[عبیدالله بن زیاد]] دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد [[وصیت]] کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرده و به مسلم خیانت ورزید.
مسلم بن عقیل پس از آنکه به دستور [[عبیدالله بن زیاد]] دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد [[وصیت]] کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرده و به مسلم خیانت ورزید.


خط ۵۲: خط ۵۲:
عمر سعد جمعه، دوم یا ۳ محرم ۶۱ ق /۶۸۰ م وارد کربلا شد و قره بن قیس حنظلی را به نزد [[امام حسین علیه السلام]] فرستاد تا از امام بپرسد که برای چه به عراق آمده است؟ امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کرده‌اند، از این روی به عراق آمده‌ام، حال اگر نمی‌خواهند برمی‌گردم.
عمر سعد جمعه، دوم یا ۳ محرم ۶۱ ق /۶۸۰ م وارد کربلا شد و قره بن قیس حنظلی را به نزد [[امام حسین علیه السلام]] فرستاد تا از امام بپرسد که برای چه به عراق آمده است؟ امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کرده‌اند، از این روی به عراق آمده‌ام، حال اگر نمی‌خواهند برمی‌گردم.


ابن سعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند [[شمر بن ذی الجوشن]] و دیگران که طرفدار جنگ با امام حسینعلیه السلام بودند، عبیدالله را از نشان دادن نرمش در مقابل امام منع کردند.
ابن سعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند [[شمر بن ذی الجوشن]] و دیگران که طرفدار جنگ با امام حسین علیه السلام بودند، عبیدالله را از نشان دادن نرمش در مقابل امام منع کردند.


عبیدالله برای ابن سعد که ابتدا می‌خواست این موضوع را با صلح فیصله دهد، نوشت که یا با حسینعلیه السلام جنگ کند و یا فرماندهی سپاه کوفه را به [[شمر بن ذی الجوشن]] واگذارد، اما ابن سعد در پاسخ این نامه به شمر گفت که او خود امیر سپاه خواهد بود و با حسینعلیه السلام جنگ خواهد کرد.
عبیدالله برای ابن سعد که ابتدا می‌خواست این موضوع را با صلح فیصله دهد، نوشت که یا با حسین علیه السلام جنگ کند و یا فرماندهی سپاه کوفه را به [[شمر بن ذی الجوشن]] واگذارد، اما ابن سعد در پاسخ این نامه به شمر گفت که او خود امیر سپاه خواهد بود و با حسین علیه السلام جنگ خواهد کرد.
او در پی دستور ابن زیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه [[فرات]] گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند.
او در پی دستور ابن زیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه [[فرات]] گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند.


=ملاقات با امام حسینعلیه السلام=
=ملاقات با امام حسین علیه السلام=
عمر بن سعد در حد فاصل زمانی سوم محرم تا نهم محرم، چندین بار با امامعلیه السلام ملاقات کرد و با حضرتعلیه السلام سخنانی را رد و بدل کرد.
عمر بن سعد در حد فاصل زمانی سوم محرم تا نهم محرم، چندین بار با امام علیه السلام ملاقات کرد و با حضرت علیه السلام سخنانی را رد و بدل کرد.
نقل شده که روزی امامعلیه السلام شخصی را نزد پسر سعد فرستاد و از وی خواست تا شبانه با او دیدار کند.
نقل شده که روزی امام علیه السلام شخصی را نزد پسر سعد فرستاد و از وی خواست تا شبانه با او دیدار کند.
شب هنگام اباعبدلله و ابن‌ سعد هریک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند؛ امام حسین علیه السلام، به جز [[عباس علیه السلام]] و [[علی‌اکبرعلیه السلام]]، از سایر یاران خواست که فاصله بگیرند ابن‌ سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگاه داشت و به دیگران دستور داد تا عقب بروند.


شب هنگام اباعبدلله و ابن‌ سعد هریک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند؛ امام حسینعلیه السلام، به جز [[عباس علیه السلام]] و [[علی‌اکبرعلیه السلام]]، از سایر یاران خواست که فاصله بگیرند ابن‌ سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگاه داشت و به دیگران دستور داد تا عقب بروند.
در این دیدار امام حسین علیه السلام به او فرمود: «عمر، وای بر تو؛ تو را چه می‌شود از خدایی که بازگشت همه ما به سوی اوست نمی‌ترسی که به جنگ من آمدی ؟ حال آن که می‌دانی که من کیستم.
 
در این دیدار امام حسینعلیه السلام به او فرمود: «عمر، وای بر تو؛ تو را چه می‌شود از خدایی که بازگشت همه ما به سوی اوست نمی‌ترسی که به جنگ من آمدی ؟ حال آن که می‌دانی که من کیستم.
از این خیال و‌ اندیشه ناصواب در گذر و راهی که صلاح [[دین]] و دنیای تو در آن است، اختیار کن و به نزد من آی و خود را از این ضلالت بیرون آور و بدین دنیای غدّار فریبنده که او چون من و تو بسیار دیده، مغرور نشو و یقین بدان که سعادت و سلامت تو در آنچه که می‌گویم است.»
از این خیال و‌ اندیشه ناصواب در گذر و راهی که صلاح [[دین]] و دنیای تو در آن است، اختیار کن و به نزد من آی و خود را از این ضلالت بیرون آور و بدین دنیای غدّار فریبنده که او چون من و تو بسیار دیده، مغرور نشو و یقین بدان که سعادت و سلامت تو در آنچه که می‌گویم است.»


ابن‌ سعد گفت: «راست گفتی؛ امّا از آن می‌ترسم که چون به نزد تو آیم، [عبیدالله] خانه‌ام را خراب کند.» امامعلیه السلام فرمود: «من خانه‌ای بهتر از آن، برای تو بنا می‌کنم.»
ابن‌ سعد گفت: «راست گفتی؛ امّا از آن می‌ترسم که چون به نزد تو آیم، [عبیدالله] خانه‌ام را خراب کند.» امام علیه السلام فرمود: «من خانه‌ای بهتر از آن، برای تو بنا می‌کنم.»


عمر بن سعد گفت: «قطعه زمینی آباد و حاصلخیز دارم؛ می‌ترسم که ابن‌زیاد آن را از دستم بگیرد و فرزندانم را از منفعت آن محروم سازد.»
عمر بن سعد گفت: «قطعه زمینی آباد و حاصلخیز دارم؛ می‌ترسم که ابن‌زیاد آن را از دستم بگیرد و فرزندانم را از منفعت آن محروم سازد.»
خط ۷۲: خط ۷۲:
امام حسین علیه السلام فرمود: «من زمینی بهتر از آن، در حجاز به تو می‌دهم.»
امام حسین علیه السلام فرمود: «من زمینی بهتر از آن، در حجاز به تو می‌دهم.»


عمر ساکت شد و دیگر سخنی نگفت. امامعلیه السلام چون چنین دید در حالی که می‌فرمود: «[[خداوند]] تو را هلاک سازد و در [[روز قیامت]] نیامرزد؛ امید دارم که به فضل خدا از گندم عراق نخوری» بازگشت.
عمر ساکت شد و دیگر سخنی نگفت. امام علیه السلام چون چنین دید در حالی که می‌فرمود: «[[خداوند]] تو را هلاک سازد و در [[روز قیامت]] نیامرزد؛ امید دارم که به فضل خدا از گندم عراق نخوری» بازگشت.


عمر بن سعد گفت: «ای حسین علیه السلام ! اگر گندم نباشد، جو هم می‌توان خورد» او این سخن را گفت و سپس به اردوگاه خود بازگشت.
عمر بن سعد گفت: «ای حسین علیه السلام! اگر گندم نباشد، جو هم می‌توان خورد» او این سخن را گفت و سپس به اردوگاه خود بازگشت.


نقل شده که در یکی از این دیدارها، امام علیه السلام ابراز تمایل کردند که در صورت نخواستن ایشان از سوی مردم کوفه، حاضرند به [[حجاز]] برگردند. ابن‌ سعد پاسخ امامعلیه السلام را برای عبیدالله نوشت و خواستار پذیرش این پیشنهاد و در نتیجه پایان مسالمت‌آمیز این ماجرا شد.
نقل شده که در یکی از این دیدارها، امام علیه السلام ابراز تمایل کردند که در صورت نخواستن ایشان از سوی مردم کوفه، حاضرند به [[حجاز]] برگردند. ابن‌ سعد پاسخ امام علیه السلام را برای عبیدالله نوشت و خواستار پذیرش این پیشنهاد و در نتیجه پایان مسالمت‌آمیز این ماجرا شد.


اما ابن‌زیاد با فتنه‌انگیزی و توصیه شمر، که او را به از دست ندادن فرصت و کشتن امامعلیه السلام تشویق می‌کرد در نامه‌ای به ابن‌ سعد، بر انجام جنگ سفارش نمود و در آن تاکید کرد که در صورت تمرد از این دستور، فرماندهی سپاه را به شمر بن ذی‌الجوشن بسپارد.
اما ابن‌زیاد با فتنه‌انگیزی و توصیه شمر، که او را به از دست ندادن فرصت و کشتن امام علیه السلام تشویق می‌کرد در نامه‌ای به ابن‌ سعد، بر انجام جنگ سفارش نمود و در آن تاکید کرد که در صورت تمرد از این دستور، فرماندهی سپاه را به شمر بن ذی‌الجوشن بسپارد.


نامه ابن‌ زیاد توسط [[شمر]] به دست ابن‌ سعد رسید. ابن‌ سعد شمر را به جهت برانگیختن ابن‌ زیاد به جنگ و رد پیشنهاد مسالمت‌جویانه خود، به شدت ملامت کرد با این حال گفت که خود متولی این امر خواهد شد.
نامه ابن‌ زیاد توسط [[شمر]] به دست ابن‌ سعد رسید. ابن‌ سعد شمر را به جهت برانگیختن ابن‌ زیاد به جنگ و رد پیشنهاد مسالمت‌جویانه خود، به شدت ملامت کرد با این حال گفت که خود متولی این امر خواهد شد.


==جنایات عمر بن سعد==
==جنایات عمر بن سعد==
یکی از جنایات عمر بن ‌سعد در کربلا، بستن آب بر امام حسینعلیه السلام و اهل بیتش بود. در پی دستور ابن‌ زیاد، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج زبیدی را احضار کرد و به او دستور داد تا به همراه پانصد نفر از سپاهیان کوفه از رسیدن آب به خیام اهل بیتعلیه السلام جلوگیری کند.
یکی از جنایات عمر بن ‌سعد در کربلا، بستن آب بر امام حسینعلیه السلام و اهل بیتش بود. در پی دستور ابن‌ زیاد، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج زبیدی را احضار کرد و به او دستور داد تا به همراه پانصد نفر از سپاهیان کوفه از رسیدن آب به خیام اهل بیت علیه السلام جلوگیری کند.


در روز [[تاسوعا]]، عمر بن سعد، سپاهیان خود را آماده جنگ کرد و ندا در داد که: «ای سواران خدا! سوار شوید؛ مژده باد شما را به [[بهشت]].» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.
در روز [[تاسوعا]]، عمر بن سعد، سپاهیان خود را آماده جنگ کرد و ندا در داد که: «ای سواران خدا! سوار شوید؛ مژده باد شما را به [[بهشت]].» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند.


اما به در خواست امامعلیه السلام که از آنان خواسته بود شب [[عاشورا]] را برای انجام [[عبادت]]، به ایشان مهلت دهند از انجام جنگ در این روز منصرف شد و جنگ را به روز عاشورا موکول کرد. در روز عاشورا او سپاه خود را برای حمله آراست و فرماندهان سپاهش را معرفی نمود و آماده آغاز جنگ شد.
اما به در خواست امام علیه السلام که از آنان خواسته بود شب [[عاشورا]] را برای انجام [[عبادت]]، به ایشان مهلت دهند از انجام جنگ در این روز منصرف شد و جنگ را به روز عاشورا موکول کرد. در روز عاشورا او سپاه خود را برای حمله آراست و فرماندهان سپاهش را معرفی نمود و آماده آغاز جنگ شد.


نقل شده که پیش از آغاز جنگ، امامعلیه السلام در یکی از سخنرانی‌های خود، عمر بن سعد را خطاب قرار داد و فرمود:
نقل شده که پیش از آغاز جنگ، امامعلیه السلام در یکی از سخنرانی‌های خود، عمر بن سعد را خطاب قرار داد و فرمود:
خط ۹۳: خط ۹۳:
«ای عمر! آیا تو مرا می‌کشی و می‌پنداری آن زنازاده، فرزند زنازاده تو را حاکم سرزمین‌های ری و گرگان خواهد کرد ؟ به خدا قسم هرگز گوارایی آن روز را نخواهی چشید. این امری است حتمی؛ پس هر چه می‌خواهی انجام بده که تو پس از من در دنیا و آخرت شادمان نخواهی بود».
«ای عمر! آیا تو مرا می‌کشی و می‌پنداری آن زنازاده، فرزند زنازاده تو را حاکم سرزمین‌های ری و گرگان خواهد کرد ؟ به خدا قسم هرگز گوارایی آن روز را نخواهی چشید. این امری است حتمی؛ پس هر چه می‌خواهی انجام بده که تو پس از من در دنیا و آخرت شادمان نخواهی بود».


اما ابن‌ سعد بی‌ توجه به این سخنان، غلامش را پیش خواند و نخستین تیر را به سوی امام حسینعلیه السلام و یارانش رها کرد و با صدای بلند خطاب به اصحاب و یاران خود گفت که «نزد امیر شهادت دهید که من اولین کسی بودم که تیر جنگ را رها کردم.»
اما ابن‌ سعد بی‌ توجه به این سخنان، غلامش را پیش خواند و نخستین تیر را به سوی امام حسین علیه السلام و یارانش رها کرد و با صدای بلند خطاب به اصحاب و یاران خود گفت که «نزد امیر شهادت دهید که من اولین کسی بودم که تیر جنگ را رها کردم.»


نقل شده که در عصر عاشورا و در آخرین لحظات عمر شریف امامعلیه السلام، [[زینب بنت علی|زینب کبری(س)]] از خیمه‌گاه بیرون آمد و با دیدن صحنه شهادت آن حضرتعلیه السلام خطاب به عمر سعد فرمود: «ای عمر بن سعد ! آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو نظاره می‌کنی؟»
نقل شده که در عصر عاشورا و در آخرین لحظات عمر شریف امام علیه السلام، [[زینب بنت علی|زینب کبری سلام الله علیه]] از خیمه‌گاه بیرون آمد و با دیدن صحنه شهادت آن حضرتعلیه السلام خطاب به عمر سعد فرمود: «ای عمر بن سعد ! آیا اباعبدالله کشته می‌شود و تو نظاره می‌کنی؟»


عمر سعد در حالی که اشک بر روی گونه و محاسنش جاری بود صورتش را از [[حضرت زینب(س)]] برگرداند.
عمر سعد در حالی که اشک بر روی گونه و محاسنش جاری بود صورتش را از [[حضرت زینب سلام الله علیه]] برگرداند.


پس از شهادت سالار شهیدانعلیه السلام، عمر بن سعد برای اسب تاختن بر پیکر مطهر امام علیه السلام از میان یارانش داوطلب خواست. پس ده نفر از کوفیان اظهار آمادگی کردند و بر اسبان خود سوار شدند و بر بدن امام علیه السلام تاختند و استخوان‌های سینه و پشت آن حضرت علیه السلام را در هم شکستند.
پس از شهادت سالار شهیدان علیه السلام، عمر بن سعد برای اسب تاختن بر پیکر مطهر امام علیه السلام از میان یارانش داوطلب خواست. پس ده نفر از کوفیان اظهار آمادگی کردند و بر اسبان خود سوار شدند و بر بدن امام علیه السلام تاختند و استخوان‌های سینه و پشت آن حضرت علیه السلام را در هم شکستند.


==بعد از واقعه کربلا==
==بعد از واقعه کربلا==
confirmed، مدیران
۳۷٬۸۸۵

ویرایش