۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'پدیده ها' به 'پدیدهها') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحثهای استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بودهاند.<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref> | همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحثهای استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بودهاند.<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref> | ||
در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (ص) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل سنت ادعا کردهاند که دین نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (ص) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کردهاند، ادعایی بدون دلیل و غیرصحیح است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومیباشد که بعدها، از آن استنباط میگردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار | در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (ص) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل سنت ادعا کردهاند که دین نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (ص) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کردهاند، ادعایی بدون دلیل و غیرصحیح است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومیباشد که بعدها، از آن استنباط میگردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد، ص 53 - 54</ref> | ||
=اجتهاد در دورۀ امامان (ع)= | =اجتهاد در دورۀ امامان (ع)= | ||
در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده میشود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (ع) و دیگر امامان (ع) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونۀ کامل بیان کردهاند؛ به عنوان مثال امام صادق (ع) مکرراً میفرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و امام رضا (ع) فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (ع) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (ع) خود امتداد عصر پیامبر(ص) و ادامۀ عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (ع) صادر شده است.<ref>ادوار | در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده میشود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (ع) و دیگر امامان (ع) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونۀ کامل بیان کردهاند؛ به عنوان مثال امام صادق (ع) مکرراً میفرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و امام رضا (ع) فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (ع) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (ع) خود امتداد عصر پیامبر(ص) و ادامۀ عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (ع) صادر شده است.<ref>ادوار اجتهاد، ص 89 - 90</ref> | ||
گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از ائمه (ع) وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کنندۀ به اجتهاد در کلام امامان (ع)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می پذیرد. | گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از ائمه (ع) وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کنندۀ به اجتهاد در کلام امامان (ع)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می پذیرد. | ||
و احادیث و اخباری که در مذمت و بدگویی و منع از اجتهاد، از سوی ائمه (ع) صادر شده، به مفهوم دوم اجتهاد، یعنی مفهوم خاص اجتهاد است که همان اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی به عنوان عامل و منشأ تشریع حکم باشد و اتفاقاً آنان که گفتهاند اجتهاد تا قرن هفتم در مذهب شیعه مذموم بوده است، به همین اجتهاد از راه رأی و تفکر نظر داشته اند و البته مذمت از اجتهاد در کلام ائمه و پیروانشان، دلیل نمیشود که اجتهاد از همان قرن اول تا قرن هفتم حامل معنای دوم بوده است و بعدها به معنا و مفهوم اول تحول یافته است؛ <ref>ادوار | و احادیث و اخباری که در مذمت و بدگویی و منع از اجتهاد، از سوی ائمه (ع) صادر شده، به مفهوم دوم اجتهاد، یعنی مفهوم خاص اجتهاد است که همان اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی به عنوان عامل و منشأ تشریع حکم باشد و اتفاقاً آنان که گفتهاند اجتهاد تا قرن هفتم در مذهب شیعه مذموم بوده است، به همین اجتهاد از راه رأی و تفکر نظر داشته اند و البته مذمت از اجتهاد در کلام ائمه و پیروانشان، دلیل نمیشود که اجتهاد از همان قرن اول تا قرن هفتم حامل معنای دوم بوده است و بعدها به معنا و مفهوم اول تحول یافته است؛ <ref>ادوار اجتهاد، ص 92 - 99</ref>زیرا در همان دوران ائمه، چنان که اشاره شد و علامۀ کاشفالغطاء نیز تصریح کرده، باب اجتهاد به معنا و مفهوم اول، باز بوده و مانعی برای اعمال آن در منابع وجود نداشته است؛ چرا که مقتضی برای اجتهاد و تفقه که همان اصول احکام و قوانین کلی آن است، در این دوره موجود بوده و مانع از اعمال آن در منابع مفقود بوده است.<ref>اصل الشیعه و اصولها، ص 233 - 237</ref> | ||
مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژۀ اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه های متناسب با فقه امامیه استفاده می شده است. | مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژۀ اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه های متناسب با فقه امامیه استفاده می شده است. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
آیه شریفه: «لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ»<ref>قرآن کریم، سوره توبه، آیه 79</ref>؛ (کسانی راکه [برای انفاق در راه خدا] جز به مقدارِ [ناچیزِ] توانایی خود دسترسی ندارند) به همین معنا اشاره دارد، یعنی بیش از توان نمی یابند. | آیه شریفه: «لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ»<ref>قرآن کریم، سوره توبه، آیه 79</ref>؛ (کسانی راکه [برای انفاق در راه خدا] جز به مقدارِ [ناچیزِ] توانایی خود دسترسی ندارند) به همین معنا اشاره دارد، یعنی بیش از توان نمی یابند. | ||
و در نهج البلاغه نیز به این معنا آمده: | و در نهج البلاغه نیز به این معنا آمده: «َو لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون»<ref>نهج البلاغه، صبحی صالح خطبه 1</ref>؛ (کسانی که با به کار گرفتن نهایت قدرت و توان خویش، نمی توانند حقّ پروردگار متعال را ادا کنند). | ||
این واژه، گاه در مواردی که انسان، اشیای ثقیل و سنگینی را حمل کند، یا آن را از زمین بردارد نیز استعمال می شود. | این واژه، گاه در مواردی که انسان، اشیای ثقیل و سنگینی را حمل کند، یا آن را از زمین بردارد نیز استعمال می شود. | ||
<ref>. المستصفی، غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، ج 2، ص 350؛ الإحکام فی اصول الأحکام، آمدی، سیف الدین علی بن ابی علی، ج 4، ص 396؛ الاصول العامة للفقه المقارن، حکیم، سیّد محمّدتقی، ص 561؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، الشوکانی، محمّد بن علی بن محمّد، ص 417؛ المحصول، الرازی، فخرالدین محمّد بن عمر بن الحسین، ج 2، ص 425</ref> | <ref>. المستصفی، غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، ج 2، ص 350؛ الإحکام فی اصول الأحکام، آمدی، سیف الدین علی بن ابی علی، ج 4، ص 396؛ الاصول العامة للفقه المقارن، حکیم، سیّد محمّدتقی، ص 561؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، الشوکانی، محمّد بن علی بن محمّد، ص 417؛ المحصول، الرازی، فخرالدین محمّد بن عمر بن الحسین، ج 2، ص 425</ref> | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت می گویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است.<ref>کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref> | الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت می گویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است.<ref>کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref> | ||
این تعریف اگر چه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده می شود<ref>مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240</ref>، ولی ریشه اصلی آن در کلمات غیر امامیّه (عامّه) است<ref>شرح مختصر، حاجبی، ص 460</ref>؛ زیرا عامّه ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعی می دانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّی است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد.اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعی» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعی شود نیز، اجتهاد صدق می کند.<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597</ref> | این تعریف اگر چه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده می شود<ref>مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240</ref>، ولی ریشه اصلی آن در کلمات غیر امامیّه (عامّه) است<ref>شرح مختصر، حاجبی، ص 460</ref>؛ زیرا عامّه ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعی می دانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّی است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد. اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعی» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعی شود نیز، اجتهاد صدق می کند.<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597</ref> | ||
ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ»<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی). | ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ»<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی). | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
=بنیانگذاران اجتهاد= | =بنیانگذاران اجتهاد= | ||
قدیمیترین بنیانگذاران اجتهاد در فقه شیعه، دو دانشمند عهد قدیم معروف به قدیمین، یعنی ابن جنید اسکافی و ابن عقیل عمانی، بودهاند. سپس شیخ مفید به پا خاست و از عقاید آن دو بزرگوار در میان شاگردان خود، از جمله سید مرتضی، علمالهدی و شیخ طوسی به نیکی یاد کرد، این شیوه ادامه یافت تا نوبت به علامه حلی رسید و پس از او شهید اول و فقیه فاضل، | قدیمیترین بنیانگذاران اجتهاد در فقه شیعه، دو دانشمند عهد قدیم معروف به قدیمین، یعنی ابن جنید اسکافی و ابن عقیل عمانی، بودهاند. سپس شیخ مفید به پا خاست و از عقاید آن دو بزرگوار در میان شاگردان خود، از جمله سید مرتضی، علمالهدی و شیخ طوسی به نیکی یاد کرد، این شیوه ادامه یافت تا نوبت به علامه حلی رسید و پس از او شهید اول و فقیه فاضل، علی، و نیز شهید دوم راه او را ادامه دادند. <ref>موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، ص۱۶۸</ref> | ||
=شرایط اجتهاد= | =شرایط اجتهاد= | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
=ضرورت اجتهاد در اندیشه امام خمینی= | =ضرورت اجتهاد در اندیشه امام خمینی= | ||
در مقابل مکتب امام خمینی حداقل با سه نوع نگاه مواجه هستیم نگاه اول این است که اندیشه و مکتب امام ظرفیت و پتانسیل آن تمامشده است و بهاصطلاح دورهاش گذشت است و جامعه با توسعه نیازها و سؤالات به مکتب و دستگاه فکری دیگری نیاز دارد و ضرورتهای اجتماعی ما را به مرحلهای خواهد رساند که باید مکتب و اندیشه امام را کنار گذاشت. نگاه دوم برخورد ظاهرگرایانه به محتوای مکتب و اندیشه امام است. برای مثال اصحاب این نگاه میگویند چون امام فرمودند ما اگر از صدام بگذریم از آل سعود نمیگذریم تا ابد باید استراتژی ما در مقابل عربستان استراتژی نزاع باشد.نگاه سوم نگاهی است که از مکتب اهلبیت برخاسته و آن نگاه اجتهادی است. در این نگاه اجتهاد یک ضرورت برای پویایی مکتب جهت پاسخگویی به پرسشهای هر عصر است. | در مقابل مکتب امام خمینی حداقل با سه نوع نگاه مواجه هستیم نگاه اول این است که اندیشه و مکتب امام ظرفیت و پتانسیل آن تمامشده است و بهاصطلاح دورهاش گذشت است و جامعه با توسعه نیازها و سؤالات به مکتب و دستگاه فکری دیگری نیاز دارد و ضرورتهای اجتماعی ما را به مرحلهای خواهد رساند که باید مکتب و اندیشه امام را کنار گذاشت. نگاه دوم برخورد ظاهرگرایانه به محتوای مکتب و اندیشه امام است. برای مثال اصحاب این نگاه میگویند چون امام فرمودند ما اگر از صدام بگذریم از آل سعود نمیگذریم تا ابد باید استراتژی ما در مقابل عربستان استراتژی نزاع باشد. نگاه سوم نگاهی است که از مکتب اهلبیت برخاسته و آن نگاه اجتهادی است. در این نگاه اجتهاد یک ضرورت برای پویایی مکتب جهت پاسخگویی به پرسشهای هر عصر است. | ||
این سه نگاه در تاریخ اسلام نیز دارای سابقه است ما میبینیم پس از ارتحال پیامبر (ص) جامعه اسلامی با سه رویکرد با مکتب پیامبر مواجه شد. یک رویکرد طرد مطلق بود، این نگاه در برخی از بنی امیه وجود داشت، یک بیتی منصوب به یزید است که «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»، یعنی این که آل هاشم (پیامبر) با حکومت بازی کرد و هدفش است کسب حکومت بود و الا نه وحی آمد و نه خبری این رویکرد احیاناً جاهایی هم از ترس مواجهه اجتماعی بروز پیدا نمیکرد، بعضی جاها پررنگتر میشد مثل اهل رده، آنها مسلمانی بودند که بعد از پیامبر از اسلام برگشتند. | این سه نگاه در تاریخ اسلام نیز دارای سابقه است ما میبینیم پس از ارتحال پیامبر (ص) جامعه اسلامی با سه رویکرد با مکتب پیامبر مواجه شد. یک رویکرد طرد مطلق بود، این نگاه در برخی از بنی امیه وجود داشت، یک بیتی منصوب به یزید است که «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»، یعنی این که آل هاشم (پیامبر) با حکومت بازی کرد و هدفش است کسب حکومت بود و الا نه وحی آمد و نه خبری این رویکرد احیاناً جاهایی هم از ترس مواجهه اجتماعی بروز پیدا نمیکرد، بعضی جاها پررنگتر میشد مثل اهل رده، آنها مسلمانی بودند که بعد از پیامبر از اسلام برگشتند. | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
نگاه سوم نگاه و رویکرد مجتهدانه است، در این نگاه بعثت یک حادثه تاریخی صرف نیست و در دین ظرفیتهای وجود دارد که با اجتهاد میتوان آن را فعال کرد. ما میبینیم بسیاری از سؤالات جدید در عصر رسول اکرم وجود نداشت و دههها و سدههای بعد از بعثت و پس از فتوحات اسلامی و نهضت ترجمه در جامعه به وجود آمد. ائمه نهتنها آنها را پاسخ میگفتند و پاسخهای جدید میگفتند، بلکه به اصحابشان یاد میدادند که چگونه اجتهاد کنند و سؤالات هر عصر را چگونه با تکیهبر مبانی و اصول پاسخ دهند. | نگاه سوم نگاه و رویکرد مجتهدانه است، در این نگاه بعثت یک حادثه تاریخی صرف نیست و در دین ظرفیتهای وجود دارد که با اجتهاد میتوان آن را فعال کرد. ما میبینیم بسیاری از سؤالات جدید در عصر رسول اکرم وجود نداشت و دههها و سدههای بعد از بعثت و پس از فتوحات اسلامی و نهضت ترجمه در جامعه به وجود آمد. ائمه نهتنها آنها را پاسخ میگفتند و پاسخهای جدید میگفتند، بلکه به اصحابشان یاد میدادند که چگونه اجتهاد کنند و سؤالات هر عصر را چگونه با تکیهبر مبانی و اصول پاسخ دهند. | ||
در مکتب امام خمینی نیز میتوانیم سه نوع رویکرد داشته باشیم: اول اینکه مکتب امام را نفی کنیم و بگوییم مکتب امام برای روزگار خودش بود، باید به دنبال یک مکتب جدید باشیم. نوع دوم نگاه اینکه ما برای هر سؤال جدیدی به دنبال جوابهای از پیش دادهشده در آثار امام بگردیم، مثلاً تا یک اتفاقی افتاد برویم یکی از کتابهای امام را مستند قرار بدهیم یا صحیفه امام را بازکنیم و عیناً آن متن را بهعنوان جواب مطرح کنیم.نوع سوم نگاه اجتهادی به مکتب و اندیشه امام است اینکه ما مبانی، اصول، محکمات، متشابهات و نواسخ اندیشه امام را بشناسیم و با روش مجتهدانه در آن اجتهاد کنیم. | در مکتب امام خمینی نیز میتوانیم سه نوع رویکرد داشته باشیم: اول اینکه مکتب امام را نفی کنیم و بگوییم مکتب امام برای روزگار خودش بود، باید به دنبال یک مکتب جدید باشیم. نوع دوم نگاه اینکه ما برای هر سؤال جدیدی به دنبال جوابهای از پیش دادهشده در آثار امام بگردیم، مثلاً تا یک اتفاقی افتاد برویم یکی از کتابهای امام را مستند قرار بدهیم یا صحیفه امام را بازکنیم و عیناً آن متن را بهعنوان جواب مطرح کنیم. نوع سوم نگاه اجتهادی به مکتب و اندیشه امام است اینکه ما مبانی، اصول، محکمات، متشابهات و نواسخ اندیشه امام را بشناسیم و با روش مجتهدانه در آن اجتهاد کنیم. | ||
حال در این زمینه سؤالاتی مطرح میشود که منظور از اجتهاد در اندیشه و مکتب امام چیست؟ آیا به دنبال این هستیم که بفهمیم نظر امام خمینی در خصوص اجتهاد مصطلح حوزوی چیست؟ آیا معتقدیم نظرات امام بهعنوان یک مکتب در عرض مکتب شیعه است که ضرورت دارد در آن اجتهاد کرد؟ آیا منظور از اجتهاد در اندیشه امام خمینی فهم ایستا از اندیشههای ایشان در موضوعات مختلف است؟ آیا اجتهاد در اندیشه یا مکتب امام به معنای نقد و رد اندیشه امام است؟ آیا اجتهاد در اندیشه امام اجتهاد در اصول و مبانی اندیشه ایشان و یا به عبارتی تجدیدنظرطلبی در اندیشههای ایشان | حال در این زمینه سؤالاتی مطرح میشود که منظور از اجتهاد در اندیشه و مکتب امام چیست؟ آیا به دنبال این هستیم که بفهمیم نظر امام خمینی در خصوص اجتهاد مصطلح حوزوی چیست؟ آیا معتقدیم نظرات امام بهعنوان یک مکتب در عرض مکتب شیعه است که ضرورت دارد در آن اجتهاد کرد؟ آیا منظور از اجتهاد در اندیشه امام خمینی فهم ایستا از اندیشههای ایشان در موضوعات مختلف است؟ آیا اجتهاد در اندیشه یا مکتب امام به معنای نقد و رد اندیشه امام است؟ آیا اجتهاد در اندیشه امام اجتهاد در اصول و مبانی اندیشه ایشان و یا به عبارتی تجدیدنظرطلبی در اندیشههای ایشان است؟ در پاسخ به سؤالات بالا باید گفت اجتهاد در اندیشه یا مکتب امام به معنی فهم اندیشه امام و یافتن پاسخ سؤالات امروز و فردا را با روشهای خاص اجتهادی است. | ||
نکته دیگر اینکه اجتهاد در اندیشه و یا مکتب امام در طول مکتب تشیع میباشد و مکتب امام یک مکتب در عرض مکتب تشیع نیست و استقلال از مکتب و مذهب ندارد و نکته دیگر اینکه اجتهاد موردنظر بر اساس مبانی و اصول پذیرفتهشده در مکتب امام است و اجتهاد در اصول و مبانی امام نیست که تجدیدنظرطلبی و نقد و طرد اندیشه امام تلقی شود هدف از اجتهاد در مکتب و اندیشه امام این است که بتوانیم پاسخ سؤالات امروز و فردای خود را استخراجکنیم. و قبل از آن باید بدانیم مکتب امام خمینی برای روزگار امروز و فردای ما پاسخ دارد و این پاسخها هرگز از پیش، آماده و ارائه نشده است.<ref>اجتهاد در اندیشه امام خمینی (ره)؛ ضرورت امروز و فردای انقلاب - ایرنا | نکته دیگر اینکه اجتهاد در اندیشه و یا مکتب امام در طول مکتب تشیع میباشد و مکتب امام یک مکتب در عرض مکتب تشیع نیست و استقلال از مکتب و مذهب ندارد و نکته دیگر اینکه اجتهاد موردنظر بر اساس مبانی و اصول پذیرفتهشده در مکتب امام است و اجتهاد در اصول و مبانی امام نیست که تجدیدنظرطلبی و نقد و طرد اندیشه امام تلقی شود هدف از اجتهاد در مکتب و اندیشه امام این است که بتوانیم پاسخ سؤالات امروز و فردای خود را استخراجکنیم. و قبل از آن باید بدانیم مکتب امام خمینی برای روزگار امروز و فردای ما پاسخ دارد و این پاسخها هرگز از پیش، آماده و ارائه نشده است.<ref>اجتهاد در اندیشه امام خمینی (ره)؛ ضرورت امروز و فردای انقلاب - ایرنا | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
[[رده:مفاهیم اسلامی]] | |||
[[رده: مفاهیم اسلامی]] |