۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|1}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
سید محیی الدین (پدر عبدالقادر) در ذیحجه ۱۲۴۷ ق/ آوریل ۱۸۳۲ به عنوان رهبر جهاد ائتلاف قبایل قدرتمند شمال شرقی [[الجزایر]]، برای بیرون راندن فرانسویان از ناحیه وهران جنگیده بود. عبدالقادر نیز از همان آغاز ورود اشغالگران فرانسوی به این سرزمین در ۱۲۴۶ ق/ ۱۸۳۰ بر ضد اشغالگران فرانسوی اعلام جهاد کرد و به همراه پدرش به مبارزه آنان برخاست و تا اواخر عمر در این مبارزه با آنان برخاست و تا اواخر عمر در این مبارزه از پای ننشست. در رجب، شعبان ۱۲۴۸ ق/ نوامبر یا دسامبر ۱۸۳۲، گروهی از بزرگان قبایل عرب نواحی شمال [[الجزایر]]، او را «سلطان اعراب» لقب دادند و به رهبری خویش برگزیدند. | سید محیی الدین (پدر عبدالقادر) در ذیحجه ۱۲۴۷ ق/ آوریل ۱۸۳۲ به عنوان رهبر جهاد ائتلاف قبایل قدرتمند شمال شرقی [[الجزایر]]، برای بیرون راندن فرانسویان از ناحیه وهران جنگیده بود. عبدالقادر نیز از همان آغاز ورود اشغالگران فرانسوی به این سرزمین در ۱۲۴۶ ق/ ۱۸۳۰ بر ضد اشغالگران فرانسوی اعلام جهاد کرد و به همراه پدرش به مبارزه آنان برخاست و تا اواخر عمر در این مبارزه با آنان برخاست و تا اواخر عمر در این مبارزه از پای ننشست. در رجب، شعبان ۱۲۴۸ ق/ نوامبر یا دسامبر ۱۸۳۲، گروهی از بزرگان قبایل عرب نواحی شمال [[الجزایر]]، او را «سلطان اعراب» لقب دادند و به رهبری خویش برگزیدند. | ||
==امضا معاهده با فرانسه== | == امضا معاهده با فرانسه == | ||
امیر عبدالقادر در طول مبارزه مستمر خود با فرانسویان، معاهداتی نیز با آنان منعقد کرد. وی در متن معاهده ۱۳ شوال ۱۲۴۹ ق/ ۲۴ فوریه ۱۸۳۴ خود با ژنرال دی میشل فرانسوی، به «امیرالمؤمنین» ملقب گردید و در همین سال فرانسویان، وی را به عنوان دای معسکر، در شمال غربی الجزایر به رسمیت شناختند. | امیر عبدالقادر در طول مبارزه مستمر خود با فرانسویان، معاهداتی نیز با آنان منعقد کرد. وی در متن معاهده ۱۳ شوال ۱۲۴۹ ق/ ۲۴ فوریه ۱۸۳۴ خود با ژنرال دی میشل فرانسوی، به «امیرالمؤمنین» ملقب گردید و در همین سال فرانسویان، وی را به عنوان دای معسکر، در شمال غربی الجزایر به رسمیت شناختند. | ||
به موجب قرارداد مزبور، به جز شهرهای ساحلی [[الجزایر]] که در اشغال فرانسویان باقی ماند، تمامیت ارضی این کشور، به عنوان یک کشور عربی مستقل به ریاست امیر عبدالقادر رسمیت مییافت. وی که برای تأمین هزینههای نگاهداری نیروهای خود از مالیاتهای اسلامی، مانند خمس و زکات استفاده میکرد، در این دوره سکههایی موسوم به «محمدیه» ضرب کرد و تشکیلات نظامی از جمله کارخانههای اسلحه سازی دایر نمود. | به موجب قرارداد مزبور، به جز شهرهای ساحلی [[الجزایر]] که در اشغال فرانسویان باقی ماند، تمامیت ارضی این کشور، به عنوان یک کشور عربی مستقل به ریاست امیر عبدالقادر رسمیت مییافت. وی که برای تأمین هزینههای نگاهداری نیروهای خود از مالیاتهای اسلامی، مانند خمس و زکات استفاده میکرد، در این دوره سکههایی موسوم به «محمدیه» ضرب کرد و تشکیلات نظامی از جمله کارخانههای اسلحه سازی دایر نمود. | ||
===اتهام کفر=== | === اتهام کفر === | ||
در حالی که امیر، صریحاً فرانسویان اشغالگر را «کافر حربی» میدانست و در مقابله با آنها تنها دو راه «پیروزی» یا | در حالی که امیر، صریحاً فرانسویان اشغالگر را «کافر حربی» میدانست و در مقابله با آنها تنها دو راه «پیروزی» یا «شهادت» را برای مسلمانان [[الجزایر]] میشناخت، گروهی از بزرگان قبایل این سرزمین، و حتی برخی از نزدیکان خود وی (مانند حاج موسی، از رؤسای قبیله) که به مفهوم و مضمون سیاسی معاهده امیر با فرانسویان پی نبرده بودند، او را به لحاظ عقد قرار داد با کفار، به کفر و الحاد متهم کردند و از او جدا شدند. | ||
==شکست فرانسویان== | == شکست فرانسویان == | ||
پس از پیمان ۱۸۳۴ و در خلال سالهای ۱۲۵۱-۱۲۵۳ ق/۱۸۳۵-۱۸۳۷ مجدداً جنگهایی میان امیرعبدالقادر و فرانسویان در گرفت که بارها به شکست فرانسویان انجامید. در ۱۲۵۱ ق/ ۱۸۳۵ نبرد سنگینی میان مارشال کلوزل فرانسوی و امیرعبدالقادر روی داد. فرانسویان نخست به شهرهای مسکره و تلمسان که تحت حکومت عبدالقادر بود یورش بردند اما شکست خورده، عقبنشینی کردند. | پس از پیمان ۱۸۳۴ و در خلال سالهای ۱۲۵۱-۱۲۵۳ ق/۱۸۳۵-۱۸۳۷ مجدداً جنگهایی میان امیرعبدالقادر و فرانسویان در گرفت که بارها به شکست فرانسویان انجامید. در ۱۲۵۱ ق/ ۱۸۳۵ نبرد سنگینی میان مارشال کلوزل فرانسوی و امیرعبدالقادر روی داد. فرانسویان نخست به شهرهای مسکره و تلمسان که تحت حکومت عبدالقادر بود یورش بردند اما شکست خورده، عقبنشینی کردند. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
دولت فرانسه ناگزیر نیروی بزرگی به فرماندهی ژنرال بوژویه به مقابله عبدالقادر فرستاد که به پیروزی فرانسویان انجامید (۲۱ ربیع الاول ۱۲۵۲ ق/ ۶ ژوئیه ۱۸۳۶)، لکن فرانسویان که از تداوم پیروزی خود و نیز حملات برق آسا و غافلگیرانه امیرعبدالقادر اطمینان نداشتند با وی معاهده صلحی در ۲۳ صفر ۱۲۵۳ ق/ ۳۰ مه ۱۸۳۷ در تفنه (تفنا) امضا کردند که بر اساس آن، واگذار شد و شهرهای ساحلی همچنان در تصرف فرانسویان باقی ماند و فرانسویان، سیاست اشغال تدریجی را در پیش گرفتند. | دولت فرانسه ناگزیر نیروی بزرگی به فرماندهی ژنرال بوژویه به مقابله عبدالقادر فرستاد که به پیروزی فرانسویان انجامید (۲۱ ربیع الاول ۱۲۵۲ ق/ ۶ ژوئیه ۱۸۳۶)، لکن فرانسویان که از تداوم پیروزی خود و نیز حملات برق آسا و غافلگیرانه امیرعبدالقادر اطمینان نداشتند با وی معاهده صلحی در ۲۳ صفر ۱۲۵۳ ق/ ۳۰ مه ۱۸۳۷ در تفنه (تفنا) امضا کردند که بر اساس آن، واگذار شد و شهرهای ساحلی همچنان در تصرف فرانسویان باقی ماند و فرانسویان، سیاست اشغال تدریجی را در پیش گرفتند. | ||
==سازندگی== | == سازندگی == | ||
امیرعبدالقادر از این فرصت برای سازمان دادن به امور خویش استفاده کرد و لشکر حرفهای و تربیت شده، تشکیل داد و به جای اتکا و اعتماد بر نیروهای قبایل که تنها در زمان جنگ بسیج میشدند، بر این لشکر تکیه کرد. از این گذشته با کسب منابع درآمد منظم از طریق جمع آوری مالیاتهای اسلامی ( عشریه و زکات و نیز مالیات خاص زمان جنگ، | امیرعبدالقادر از این فرصت برای سازمان دادن به امور خویش استفاده کرد و لشکر حرفهای و تربیت شده، تشکیل داد و به جای اتکا و اعتماد بر نیروهای قبایل که تنها در زمان جنگ بسیج میشدند، بر این لشکر تکیه کرد. از این گذشته با کسب منابع درآمد منظم از طریق جمع آوری مالیاتهای اسلامی (عشریه و زکات و نیز مالیات خاص زمان جنگ، «معون») هزینههای خودر ا تأمین کرد و به ساختن شهر تقدمه پرداخت و به استخراج معادن و توسعه صنایع، تجارت و کشاورزی اقدام نمود و مدارس بسیاری حتی در محلات کوچک تأسیس کرد. | ||
وی برای جمع آوری این مالیاتها و استقرار عدالت بر مبنای شریعت، در مناطق مختلف کشور، ماموران حقوق بگیر خاصی را به نام «خلیفه» یا «آقا» تعیین کرد و کوشید تا با بهرهگیری از اسلام به عنوان نیروی وحدت آفرین، بر اختلافات موروثی موجود در میان قبایل غلبه کند. | وی برای جمع آوری این مالیاتها و استقرار عدالت بر مبنای شریعت، در مناطق مختلف کشور، ماموران حقوق بگیر خاصی را به نام «خلیفه» یا «آقا» تعیین کرد و کوشید تا با بهرهگیری از اسلام به عنوان نیروی وحدت آفرین، بر اختلافات موروثی موجود در میان قبایل غلبه کند. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
در پاسخ استفتای امیرعبدالقادر، مفتی [[مراکش]]، تسولی، مقالهای پرمایه نوشت و به همه مسائل و مشکلاتی که عبدالقادر یاد کرده بود جواب داد، و از این نیز فراتر رفت و به مسائل حاشیهای نیز پرداخت، مسائلی از قبیل جواز انعقاد پیمان با دشمن و الزام مسلمانان ساکن مناطق تحت اشغال دشمن به مهاجرت به مناطق اسلامی. | در پاسخ استفتای امیرعبدالقادر، مفتی [[مراکش]]، تسولی، مقالهای پرمایه نوشت و به همه مسائل و مشکلاتی که عبدالقادر یاد کرده بود جواب داد، و از این نیز فراتر رفت و به مسائل حاشیهای نیز پرداخت، مسائلی از قبیل جواز انعقاد پیمان با دشمن و الزام مسلمانان ساکن مناطق تحت اشغال دشمن به مهاجرت به مناطق اسلامی. | ||
==طرح مساله مهاجرت== | == طرح مساله مهاجرت == | ||
مساله مهاجرت به دلایل سوق الجیشی، برای عبدالقادر اهمیت خاصی داشت، زیرا که با مهاجرت دسته جمعی مسلمانان از مناطق تحت نفوذ فرانسویان به مناطق تحت تصرف او، موضع عبدالقادر تقویت میشد. لذا در همان سال از علمای مصر در این خصوص استفتا کرد. چنین معلوم میشود که علمای آن روز [[الجزایر]] نسبت به الزامی بودن مهاجرت، اختلاف نظر داشتند، زیرا که علمای ساکن مناطق تحت نفوذ فرانسه، مهاجرت را الزامی نمیدانستند و حال آنکه علمای طرفدار عبدالقادر، مهاجرت از مناطق اشغالی را الزامی میشمردند. | مساله مهاجرت به دلایل سوق الجیشی، برای عبدالقادر اهمیت خاصی داشت، زیرا که با مهاجرت دسته جمعی مسلمانان از مناطق تحت نفوذ فرانسویان به مناطق تحت تصرف او، موضع عبدالقادر تقویت میشد. لذا در همان سال از علمای مصر در این خصوص استفتا کرد. چنین معلوم میشود که علمای آن روز [[الجزایر]] نسبت به الزامی بودن مهاجرت، اختلاف نظر داشتند، زیرا که علمای ساکن مناطق تحت نفوذ فرانسه، مهاجرت را الزامی نمیدانستند و حال آنکه علمای طرفدار عبدالقادر، مهاجرت از مناطق اشغالی را الزامی میشمردند. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
در بسیاری از جنگها و حملات امیر، گروهی از سپاهیان مراکشی مولی عبدالرحمن، سلطان [[مراکش]]، با او همراه بودند و به این سبب فرانسویان مولی عبدالرحمن را متهم کردند که به امیرعبدالقادر کمک میرساند و سرباز و سلاح در اختیار او قرار میدهد. از اینرو فرانسه طی اولتیماتومی، خواهان استرداد امیر از مراکش شد، اما امتناع مولی عبدالرحمن از استرداد امیر، منجر به حمله ناوگان [[فرانسه]] به طنجه در ۲۰ رجب ۱۲۶۰ ق/ ۱۶ اوت ۱۸۴۴ گردید. | در بسیاری از جنگها و حملات امیر، گروهی از سپاهیان مراکشی مولی عبدالرحمن، سلطان [[مراکش]]، با او همراه بودند و به این سبب فرانسویان مولی عبدالرحمن را متهم کردند که به امیرعبدالقادر کمک میرساند و سرباز و سلاح در اختیار او قرار میدهد. از اینرو فرانسه طی اولتیماتومی، خواهان استرداد امیر از مراکش شد، اما امتناع مولی عبدالرحمن از استرداد امیر، منجر به حمله ناوگان [[فرانسه]] به طنجه در ۲۰ رجب ۱۲۶۰ ق/ ۱۶ اوت ۱۸۴۴ گردید. | ||
==شعله ور شدن احساسات ضد فرانسوی== | == شعله ور شدن احساسات ضد فرانسوی == | ||
به دنبال آن احساسات ضد فرانسوی مردم مراکش شعله ور شد و مردم و سلطان، آشکارا به حمایت از امیر و الجزایریان برخاستند. مولی عبدالرحمن سپاهی مرکب از ۳۰۰۰۰ جنجگو به فرماندهی پسرش مولی محمد به یاری امیر عبدالقادر فرستاد. چون این سپاه به ناحیه ایسلی، از ولایات وجده رسید، امیر عبدالقادر نزد مولی محمد آمد و با توجه به تجربه و اطلاعی که از نیروی نظامی و فنون جنگی نیروهای فرانسوی داشت به مولی محمد توصیه کرد که با احتیاط عمل کند و گرفتار فریب دشمن نشود. مولی محمد ابن توصیه را با غرور و بی اعتنایی رد کرد و بعضی از فرماندهان او با امیر سخنانی درشت گفتند که ناگزیر عبدالقادر از آنان جدا شد و ایشان را به حال خود گذاشت. | به دنبال آن احساسات ضد فرانسوی مردم مراکش شعله ور شد و مردم و سلطان، آشکارا به حمایت از امیر و الجزایریان برخاستند. مولی عبدالرحمن سپاهی مرکب از ۳۰۰۰۰ جنجگو به فرماندهی پسرش مولی محمد به یاری امیر عبدالقادر فرستاد. چون این سپاه به ناحیه ایسلی، از ولایات وجده رسید، امیر عبدالقادر نزد مولی محمد آمد و با توجه به تجربه و اطلاعی که از نیروی نظامی و فنون جنگی نیروهای فرانسوی داشت به مولی محمد توصیه کرد که با احتیاط عمل کند و گرفتار فریب دشمن نشود. مولی محمد ابن توصیه را با غرور و بی اعتنایی رد کرد و بعضی از فرماندهان او با امیر سخنانی درشت گفتند که ناگزیر عبدالقادر از آنان جدا شد و ایشان را به حال خود گذاشت. | ||
==مقابله نیروهای فرانسوی== | == مقابله نیروهای فرانسوی == | ||
چند روز پس از آن نیروهای فرانسوی به مقابله سپاه مراکشی شتافتند و در نبردی کوتاه و سخت، سپاه مولی محمد را در ۲۸ رجب ۱۲۶۰ ق/ ۱۴ اوت ۱۸۴۴ به سختی شکست دادند. | چند روز پس از آن نیروهای فرانسوی به مقابله سپاه مراکشی شتافتند و در نبردی کوتاه و سخت، سپاه مولی محمد را در ۲۸ رجب ۱۲۶۰ ق/ ۱۴ اوت ۱۸۴۴ به سختی شکست دادند. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
امیر عبدالقادر نیز سلطان مراکش را به عدم همکاری و خودداری از کمک رساندن به نیروهای الجزایری متهم کرد و کوشید تا افکار عمومی مراکش را به سوی خود جلب کند و آنها را بر ضد سلطان مراکش بشوراند. سلطان نیز آشکارا به رویارویی با امیرعبدالقادر پرداخت و او و مجاهدانش را تحت فشار شدید قرار داد و به خلع سلاح و مصادره اموال آنان اقدام کرد. امیر در ۱۲۶۳ ق/ ۱۸۴۶ در نامهای به علمای مصر، ضمن شرح خدمات خود و همدستی سلطان مراکش با کفار فرانسوی و بدرفتاری وی با خود و مجاهدانش و ضبط اموال و اسلحهشان، نظر آنان را نسبت به سلطان، جویا شد. | امیر عبدالقادر نیز سلطان مراکش را به عدم همکاری و خودداری از کمک رساندن به نیروهای الجزایری متهم کرد و کوشید تا افکار عمومی مراکش را به سوی خود جلب کند و آنها را بر ضد سلطان مراکش بشوراند. سلطان نیز آشکارا به رویارویی با امیرعبدالقادر پرداخت و او و مجاهدانش را تحت فشار شدید قرار داد و به خلع سلاح و مصادره اموال آنان اقدام کرد. امیر در ۱۲۶۳ ق/ ۱۸۴۶ در نامهای به علمای مصر، ضمن شرح خدمات خود و همدستی سلطان مراکش با کفار فرانسوی و بدرفتاری وی با خود و مجاهدانش و ضبط اموال و اسلحهشان، نظر آنان را نسبت به سلطان، جویا شد. | ||
===حمایت شیخ محمد علیش=== | === حمایت شیخ محمد علیش === | ||
در پاسخ به استفتای امیر عبدالقادر، شیخ محمد علیش، مفتی [[مالکی]] [[مصر]]، در فتوایی که صادر کرد، حمایت کامل خود را از اقدامات امیر اعلام و اطاعت از او را لازم و جهاد بر ضد فرانسویان را واجب عینی و هرگونه معامله با آنها را حرام دانست و سلطان مراکش را از بدرفتاری با امیر نهی کرد. | در پاسخ به استفتای امیر عبدالقادر، شیخ محمد علیش، مفتی [[مالکی]] [[مصر]]، در فتوایی که صادر کرد، حمایت کامل خود را از اقدامات امیر اعلام و اطاعت از او را لازم و جهاد بر ضد فرانسویان را واجب عینی و هرگونه معامله با آنها را حرام دانست و سلطان مراکش را از بدرفتاری با امیر نهی کرد. | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
پاسخ حسنی برای عبدالقادر چندان رضایت بخش نبود، او بدانچه اشارتا به سلطان مراکش مربوط میشد تنها به نقل فتواهای مختلف فقهای مالکی قناعت کرد، اما بر وجود جهد دفاعی در برابر دشمن تاکید ورزید. | پاسخ حسنی برای عبدالقادر چندان رضایت بخش نبود، او بدانچه اشارتا به سلطان مراکش مربوط میشد تنها به نقل فتواهای مختلف فقهای مالکی قناعت کرد، اما بر وجود جهد دفاعی در برابر دشمن تاکید ورزید. | ||
===مقابله مولی عبدالرحمن=== | === مقابله مولی عبدالرحمن === | ||
مولی عبدالرحمن به تحریک فرانسه در صدد سرکوب و دستگیری امیر عبدالقادر برآمد، از اینرو مولی محمد با سپاهی انبوه و بزرگ به جنگ امیرعبدالقادر رفت که به شکست عبدالقادر و کشته شدن بسیاری از لشکریانش انجامید و امیر به ناگزیر به همراه سایر همرزمانش به الجزایر بازگشت. | مولی عبدالرحمن به تحریک فرانسه در صدد سرکوب و دستگیری امیر عبدالقادر برآمد، از اینرو مولی محمد با سپاهی انبوه و بزرگ به جنگ امیرعبدالقادر رفت که به شکست عبدالقادر و کشته شدن بسیاری از لشکریانش انجامید و امیر به ناگزیر به همراه سایر همرزمانش به الجزایر بازگشت. | ||
در مدت اقامت امیر در مراکش برخی از سران مجاهدان مانند «محمد بلحاج» در ناحیه جریه و اوراس به مقاومت در برابر استعمارگران فرانسوی ادامه دادند و | در مدت اقامت امیر در مراکش برخی از سران مجاهدان مانند «محمد بلحاج» در ناحیه جریه و اوراس به مقاومت در برابر استعمارگران فرانسوی ادامه دادند و «بوشارب» نیز در ناحیه بیبان سر به شورش برداشت. امیر نیز پس از ورود به الجزایر، نبرد را از سرگرفت و نیروهای فرانسوی را در سیدی ابراهیم به سختی شکست داد، اما با تقویت مداوم نیروهای فرانسوی و عدم همکاری و حتی خیانت برخی از سران قبایل، نیروهایش رو به کاهش نهاد و فرانسویان نیز خانواده امیر را به اسارت گرفتند و او ناگزیر به شرط خوش رفتاری با وی در ۱۵ محرم ۱۲۶۴ ق/ ۲۳ دسامبر ۱۸۴۷ خود را تسلیم نیروهای فرانسوی کرد، اما فرانسویان علی رغم قولی که داده بودند وی را به بندر تولون در فرانسه تبعید کردند و حدود پنج سال را در آنجا گذراند. | ||
=دستگیری امیر عبدالقادر= | =دستگیری امیر عبدالقادر= | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
از اینرو هنگامی که ناپلئون سوم، امپراتور فرانسه به اطراف و اکناف فرانسه سفر میکرد به ابیس رفت که امیرعبدالقادر در آنجا زندانی بود. امپراتور به دیدار وی شتافت و به او وعده آزادی داد و چند روز بعد او را به پاریس دعوت کرد. | از اینرو هنگامی که ناپلئون سوم، امپراتور فرانسه به اطراف و اکناف فرانسه سفر میکرد به ابیس رفت که امیرعبدالقادر در آنجا زندانی بود. امپراتور به دیدار وی شتافت و به او وعده آزادی داد و چند روز بعد او را به پاریس دعوت کرد. | ||
==ورود امیر به پاریس== | == ورود امیر به پاریس == | ||
هنگام ورود امیر به پاریس، استقبال شایانی از او به عمل آمد و مردم پاریس در خیابانها و از فراز بامها و روزنة پنجرهها، به تماشای امیر که پانزده سال نیروهای فرانسوی را به ستوده آورده بود، پرداختند. امیر را به قصر ناپلئون بردند و ناپلئون با احترام بسیار از او استقبال کرد و یک اسب عربی و یک قبضه شمشیر که روی آن نوشته شده بود: «از امیر ناپلئون سوم به امیر عبدالقادر بن محی الدین» به او هدیه شد و سالیانه حقوقی نیز برایش مقرر گردید. | هنگام ورود امیر به پاریس، استقبال شایانی از او به عمل آمد و مردم پاریس در خیابانها و از فراز بامها و روزنة پنجرهها، به تماشای امیر که پانزده سال نیروهای فرانسوی را به ستوده آورده بود، پرداختند. امیر را به قصر ناپلئون بردند و ناپلئون با احترام بسیار از او استقبال کرد و یک اسب عربی و یک قبضه شمشیر که روی آن نوشته شده بود: «از امیر ناپلئون سوم به امیر عبدالقادر بن محی الدین» به او هدیه شد و سالیانه حقوقی نیز برایش مقرر گردید. | ||
در ۱۲۶۸ با ۱۲۶۹ ق/ ۱۸۵۱ یا ۱۸۵۲ به شرط آنکه به الجزایر نرود، فرانسه را ترک کرد و به اسلامبول و از آنجا به بندر بورسا رفت لکن نتوانست در آنجا سکونت کند. لذا پس از مدتی آنجا را نیز ترک کرد و از طریق بیروت عازم دمشق شد. مردم شهر که آوازه حماسه و قهرمانیهای او را شنیده بودند همگی به استقبال وی شتافتند و او را با شکوه و احترام تمام به شهر وارد کردند و در محله عماره سکونت دادند. | در ۱۲۶۸ با ۱۲۶۹ ق/ ۱۸۵۱ یا ۱۸۵۲ به شرط آنکه به الجزایر نرود، فرانسه را ترک کرد و به اسلامبول و از آنجا به بندر بورسا رفت لکن نتوانست در آنجا سکونت کند. لذا پس از مدتی آنجا را نیز ترک کرد و از طریق بیروت عازم دمشق شد. مردم شهر که آوازه حماسه و قهرمانیهای او را شنیده بودند همگی به استقبال وی شتافتند و او را با شکوه و احترام تمام به شهر وارد کردند و در محله عماره سکونت دادند. | ||
==فتنههای قومی و مذهبی== | == فتنههای قومی و مذهبی == | ||
در جریان فتنههای قومی و مذهبی که در سالهای دهه ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ در لبنان و سوریه روی داد، ۱۱ محرم ۱۲۷۷ ق/ ۹ ژوئیه ۱۸۶۰ غائله کشتار مسیحیان در دمشق آغاز شد. امیر همان روز، تمام الجزایریان مقیم دمشق را فراخواند و آنان را در سراسر محلات شهر پراکنده کرد و دستور داد که هر کس قادر است مسیحیان را نجات دهد سریعاً اقدام نماید. دو تن از علمای مسلمان به نامهای محمود افندی حمزه و برادرش اسعد افندی نیز به یاری امیر برخاستند. | در جریان فتنههای قومی و مذهبی که در سالهای دهه ۱۸۶۰ و ۱۸۷۰ در لبنان و سوریه روی داد، ۱۱ محرم ۱۲۷۷ ق/ ۹ ژوئیه ۱۸۶۰ غائله کشتار مسیحیان در دمشق آغاز شد. امیر همان روز، تمام الجزایریان مقیم دمشق را فراخواند و آنان را در سراسر محلات شهر پراکنده کرد و دستور داد که هر کس قادر است مسیحیان را نجات دهد سریعاً اقدام نماید. دو تن از علمای مسلمان به نامهای محمود افندی حمزه و برادرش اسعد افندی نیز به یاری امیر برخاستند. | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: شخصیتهای جهان اسلام]] | [[رده:شخصیتهای جهان اسلام]] |