ذوالنون مصری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس|2}}↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:')
جز (تمیزکاری)
خط ۱۷: خط ۱۷:


ابوالفیض (ابوالفیاض) ثوبان بن ابراهیم ذوالنون مصری صوفی رخمیمی (اخمیمی) نوبی؛ درباره نام و نسب و کنیه او اختلاف وجود دارد. نامش را فیض بن احمد، فیض بن ابراهیم و ذوالنون بن ابراهیم ذکر کرده‌اند.
ابوالفیض (ابوالفیاض) ثوبان بن ابراهیم ذوالنون مصری صوفی رخمیمی (اخمیمی) نوبی؛ درباره نام و نسب و کنیه او اختلاف وجود دارد. نامش را فیض بن احمد، فیض بن ابراهیم و ذوالنون بن ابراهیم ذکر کرده‌اند.
وی در اواخر حکومت منصور (خلافت ۱۳۶-۱۵۸ هـ) متولد شد<ref>ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۵۳۲</ref>. او اصالتاً از اهالی نوبه، قریه‌ای واقع در [[مصر]] که اخمیم به آن گفته می‌شد، بود و در مصر سکونت داشت<ref>سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۱، ص۱۳۶</ref>.خطیب بغدادی او را فردی زاهد، حکیمی فصیح و شیخ دیار مصر معرفی کرده است<ref>ذهبی، محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۳۵۰</ref>.  
وی در اواخر حکومت منصور (خلافت ۱۳۶-۱۵۸ هـ) متولد شد<ref>ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۵۳۲</ref>. او اصالتاً از اهالی نوبه، قریه‌ای واقع در [[مصر]] که اخمیم به آن گفته می‌شد، بود و در مصر سکونت داشت<ref>سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۱، ص۱۳۶</ref>.خطیب بغدادی او را فردی زاهد، حکیمی فصیح و شیخ دیار مصر معرفی کرده است<ref>ذهبی، محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۳۵۰</ref>.  
وی اولین کسی بود که در مصر درباره احوال و مقامات اولیای خدا و منزلت [[صوفیه]] سخن گفت، لذا علمای مصر او را مجبور کردند آنجا را ترک کند و به او تهمت زندیق زدند. متوکل (خلافت ۲۳۲-۲۴۷ هـ) متوجه او شد و از او دعوت کرد تا به [[سامرا]] بیاید و او در سامرا پس از گفت‌و‌گویی که با [[متوکل]] داشت، مورد علاقه متوکل قرار گرفت<ref>ابن‌عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۳، ص۲۰۷</ref>.وی مدتی را در سامرا ماند و سپس راهی [[بغداد]] شد و در آنجا سکونت گزید و پس از مدتی طولانی که در بغداد بود، به مصر مراجعت کرد<ref>خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۹۳</ref>.  
وی اولین کسی بود که در مصر درباره احوال و مقامات اولیای خدا و منزلت [[صوفیه]] سخن گفت، لذا علمای مصر او را مجبور کردند آنجا را ترک کند و به او تهمت زندیق زدند. متوکل (خلافت ۲۳۲-۲۴۷ هـ) متوجه او شد و از او دعوت کرد تا به [[سامرا]] بیاید و او در سامرا پس از گفت‌و‌گویی که با [[متوکل]] داشت، مورد علاقه متوکل قرار گرفت<ref>ابن‌عماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۳، ص۲۰۷</ref>.وی مدتی را در سامرا ماند و سپس راهی [[بغداد]] شد و در آنجا سکونت گزید و پس از مدتی طولانی که در بغداد بود، به مصر مراجعت کرد<ref>خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۳۹۳</ref>.  
ابوالفیض در سفری سیاحتی نیز به [[شام]] رفت و از برخی مناطق آنجا از جمله دمشق دیدن نمود و با ابن‌سید حمدویه دیدار نمود<ref>ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۷، ص۳۹۸</ref>.  
ابوالفیض در سفری سیاحتی نیز به [[شام]] رفت و از برخی مناطق آنجا از جمله دمشق دیدن نمود و با ابن‌سید حمدویه دیدار نمود<ref>ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۷، ص۳۹۸</ref>.  


=اساتید و شاگردان=
=اساتید و شاگردان=
خط ۲۷: خط ۲۷:
=تاریخ وفات=
=تاریخ وفات=


سرانجام ابوالفیض در سال ۲۴۶ هـ در محلی به نام جیزه واقع در مصر از دنیا رفت. او را در مقابر اهل معافر دفن کردند<ref>ابن تغری بردی، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۲، ص۳۲۰</ref>.  
سرانجام ابوالفیض در سال ۲۴۶ هـ در محلی به نام جیزه واقع در مصر از دنیا رفت. او را در مقابر اهل معافر دفن کردند<ref>ابن تغری بردی، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۲، ص۳۲۰</ref>.  


=آثار=
=آثار=


آثار او عبارت‌اند از: الثقة فی الصنعة<ref>آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۵، ص۸</ref>.الرکن الاکبر<ref>کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، ج۴، ص۱۴۷</ref>.و قصیده که این سروده را ایدمر بن علی جلدکی شرح کرده و آن‌را الدر المکنون نامیده است<ref>حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۲، ص۱۳۳۸</ref>.  
آثار او عبارت‌اند از: الثقة فی الصنعة<ref>آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه، ج۵، ص۸</ref>.الرکن الاکبر<ref>کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، ج۴، ص۱۴۷</ref>.و قصیده که این سروده را ایدمر بن علی جلدکی شرح کرده و آن‌را الدر المکنون نامیده است<ref>حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۲، ص۱۳۳۸</ref>.  


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: تصوف]]
[[رده:تصوف]]
۴٬۹۳۳

ویرایش