۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هی' به 'ه') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
[[ابنادریس]] چنین نقل مىکند: | [[ابنادریس]] چنین نقل مىکند: | ||
بعضى از اصحاب ما نقل کردهاند که گفت: [[امام سجاد|على بن الحسین (ع)]] و سیره و روش ایشان این بود که هرگاه نماز صبح مىخواند، دیگر هیچ سخن نمىگفت تا آفتاب طلوع کند. پس روزى خدمتش آمده او را به ولادت زید بشارت دادند. امام رو به یاران خویش کرده فرمود: به نظر شما نام این فرزند را چه بگذارم؟ هر یک از یاران نامى را پیشنهاد کردند. امام به غلام خود فرمود: اى غلام! کتاب خدا را برایم بیاور. وقتى [[قرآن]] را آوردند، آن را در دامان خویش گذارده باز کرد. پس اولین آیهاى که در نظرش افتاد این آیه بود: (وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا) . <ref>سوره نساء، آیه ٩۵</ref> سپس قرآن را بست و بار دیگر آن را باز کرد که این آیه آمد: (إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ یُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا). <ref>سوره توبه، آیه ١١١</ref> اینجا بود که امام دومرتبه فرمود: به خدا سوگند که این نوزاد همان زید است. <ref> ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص ۶٣٨</ref> | بعضى از اصحاب ما نقل کردهاند که گفت: [[امام سجاد|على بن الحسین (ع)]] و سیره و روش ایشان این بود که هرگاه نماز صبح مىخواند، دیگر هیچ سخن نمىگفت تا آفتاب طلوع کند. پس روزى خدمتش آمده او را به ولادت زید بشارت دادند. امام رو به یاران خویش کرده فرمود: به نظر شما نام این فرزند را چه بگذارم؟ هر یک از یاران نامى را پیشنهاد کردند. امام به غلام خود فرمود: اى غلام! کتاب خدا را برایم بیاور. وقتى [[قرآن]] را آوردند، آن را در دامان خویش گذارده باز کرد. پس اولین آیهاى که در نظرش افتاد این آیه بود: (وَفَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا). <ref>سوره نساء، آیه ٩۵</ref> سپس قرآن را بست و بار دیگر آن را باز کرد که این آیه آمد: (إِنَّ اَللّٰهَ اِشْتَرىٰ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ اَلْجَنَّةَ یُقٰاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی اَلتَّوْرٰاةِ وَ اَلْإِنْجِیلِ وَ اَلْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اَللّٰهِ فَاسْتَبْشِرُوا). <ref>سوره توبه، آیه ١١١</ref> اینجا بود که امام دومرتبه فرمود: به خدا سوگند که این نوزاد همان زید است. <ref> ابن ادریس، مستطرفات السرائر، ص ۶٣٨</ref> | ||
=ویژگىهاى زید بن على (ع)= | =ویژگىهاى زید بن على (ع)= | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
مرحوم [[شیخ مفید]] رحمه الله از [[زیاد بن منذر]] نقل مىکند: به [[مدینه منوره]] وارد شدم و از هر کس که درباره زید بن على پرسیدم به من گفت: <big>ذاک حلیف القرآن</big>؛ او همعهد با [[قرآن کریم]] است. <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref> | مرحوم [[شیخ مفید]] رحمه الله از [[زیاد بن منذر]] نقل مىکند: به [[مدینه منوره]] وارد شدم و از هر کس که درباره زید بن على پرسیدم به من گفت: <big>ذاک حلیف القرآن</big>؛ او همعهد با [[قرآن کریم]] است. <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref> | ||
==گریه از ترس خدا== | == گریه از ترس خدا == | ||
در [[ارشاد مفید]] آمده است که هشیم روایت کرده که گفت: از [[خالد بن صفوان]] از زید بن على پرسیدم و او ما را چنین [[حدیث]] کرد. پس از او پرسیدم که او را در کجا ملاقات کردى؟ گفت: در رصافه. <ref> منطقهاى است در شهر بغداد</ref> گفتم: او را چگونه یافتى؟ گفت: تا جایى که مىدانم ترس از خدا به حدى در او اثر گذاشته بود که اشکش جارى است! <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref> | در [[ارشاد مفید]] آمده است که هشیم روایت کرده که گفت: از [[خالد بن صفوان]] از زید بن على پرسیدم و او ما را چنین [[حدیث]] کرد. پس از او پرسیدم که او را در کجا ملاقات کردى؟ گفت: در رصافه. <ref> منطقهاى است در شهر بغداد</ref> گفتم: او را چگونه یافتى؟ گفت: تا جایى که مىدانم ترس از خدا به حدى در او اثر گذاشته بود که اشکش جارى است! <ref>الارشاد، ص ٢٨۶</ref> | ||
==داناترین بنىهاشم پس از امام (ع)== | == داناترین بنىهاشم پس از امام (ع) == | ||
امّا [[یحیى بن زید]] که خود از شخصیتهاى بزرگ و از شهداى راه اسلام به شمار مىرود درباره پدرش فرموده است که وى هرگز امام نبوده؛ بلکه از زاهدان عصر خویش و از مجاهدان راه خدا و از فقهیان بنىهاشم بوده است. | امّا [[یحیى بن زید]] که خود از شخصیتهاى بزرگ و از شهداى راه اسلام به شمار مىرود درباره پدرش فرموده است که وى هرگز امام نبوده؛ بلکه از زاهدان عصر خویش و از مجاهدان راه خدا و از فقهیان بنىهاشم بوده است. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
یحیى گفت: آرام باش اى بنده خدا؛ پدرم بسیار عاقلتر از آن بود که چیزى را که حقى در آن نداشت، ادعا کند؛ بلکه مىگفت: من شما را به [[الرضا من آلمحمد]] دعوت مىکنم و مقصودش عمویم [[امام جعفر صادق (ع)]] بود که امروز او صاحب و ولى امر است. سپس گفت: آرى پدرم داناترین بنىهاشم بود. <ref>بحارالأنوار، ج۴۶، ص١٩٩</ref> | یحیى گفت: آرام باش اى بنده خدا؛ پدرم بسیار عاقلتر از آن بود که چیزى را که حقى در آن نداشت، ادعا کند؛ بلکه مىگفت: من شما را به [[الرضا من آلمحمد]] دعوت مىکنم و مقصودش عمویم [[امام جعفر صادق (ع)]] بود که امروز او صاحب و ولى امر است. سپس گفت: آرى پدرم داناترین بنىهاشم بود. <ref>بحارالأنوار، ج۴۶، ص١٩٩</ref> | ||
==پدرم یکى از عابدان بود== | == پدرم یکى از عابدان بود == | ||
یحیى بن زید بن على نیز درباره پدرش گفت: خداى رحمت کند پدرم زید را؛ به خدا سوگند که او یکى از عابدانى بود که شبها روى پاى خود ایستاده نماز مىخواند و روزها روزهدار بود و در راه خدا نهایت تلاش و جهاد خود را داشت. | یحیى بن زید بن على نیز درباره پدرش گفت: خداى رحمت کند پدرم زید را؛ به خدا سوگند که او یکى از عابدانى بود که شبها روى پاى خود ایستاده نماز مىخواند و روزها روزهدار بود و در راه خدا نهایت تلاش و جهاد خود را داشت. | ||
==نماز و مناجات با خدا== | == نماز و مناجات با خدا == | ||
پیش از این گفتیم که زید بن على جامع علم و اخلاق و فضیلت و جهاد بود. او همانند پدرش [[امام سجاد|امام زینالعابدین(ع)]] هنگام [[مناجات]] با خدا، غرق مناجات مىشد. محمد بن خالد این حالت عرفانى را در راه [[مکه]] و مدینه از او دیده است و براى [[سعید بن جبیر]] نقل کرده است که گفت: به محمد بن خالد عرض کردم که زید را در قلب مردم [[عراق]] چگونه یافتى؟ گفت: من از مردم عراق براى تو سخن نمىگویم؛ بلکه با تو از مردى به نام نازلى که در مدینه بود، سخن مىگویم. نازلى گوید: در سفرى با زید بن على به مکه همراه او بودم. او را دیدم که نخست [[نماز]] واجب را مىخواند و سپس بین نماز تا نماز دیگر پیوسته نماز مىخواند. همچنین تمام شب را نماز مىخواند و بسیار تسبیح مىگفت و این آیه را مرتب بر زبان جارى مىساخت: (وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ) . <ref>سوره ق، آیه ١٩</ref> پس شبى براى ما نماز خواند و پیوسته همین آیه را تا نیمهشب تکرار کرد. | پیش از این گفتیم که زید بن على جامع علم و اخلاق و فضیلت و جهاد بود. او همانند پدرش [[امام سجاد|امام زینالعابدین(ع)]] هنگام [[مناجات]] با خدا، غرق مناجات مىشد. محمد بن خالد این حالت عرفانى را در راه [[مکه]] و مدینه از او دیده است و براى [[سعید بن جبیر]] نقل کرده است که گفت: به محمد بن خالد عرض کردم که زید را در قلب مردم [[عراق]] چگونه یافتى؟ گفت: من از مردم عراق براى تو سخن نمىگویم؛ بلکه با تو از مردى به نام نازلى که در مدینه بود، سخن مىگویم. نازلى گوید: در سفرى با زید بن على به مکه همراه او بودم. او را دیدم که نخست [[نماز]] واجب را مىخواند و سپس بین نماز تا نماز دیگر پیوسته نماز مىخواند. همچنین تمام شب را نماز مىخواند و بسیار تسبیح مىگفت و این آیه را مرتب بر زبان جارى مىساخت: (وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ). <ref>سوره ق، آیه ١٩</ref> پس شبى براى ما نماز خواند و پیوسته همین آیه را تا نیمهشب تکرار کرد. | ||
وقتى که از خواب بیدار شدم، دیدم هنوز دستهاى خود را به سوى آسمان بلند کرده مىگوید: الهى! عذاب دنیا آسانتر از عذاب آخرت است. سپس نالهاى زد. از جاى برخاسته، عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! این ناله و گریه که از تو در این شب دیدم، هرگز ندیده بودم. فرمود: واى بر تو اى نازلى! امشب در [[سجده]] در خواب مىدیدم گروهى از مردم که بر تنشان لباسهایى بود که تاکنون هیچ چشمى آن را ندیده است. آنها آمدند تا دور مرا گرفتند و من در حال سجده بودم. پس بزرگ آنها که دیگران از او فرمانبرى مىکردند گفت: آیا این همان است؟ گفتند: آرى. او گفت بشارتت باد اى زید که تو در راه خدا کشته خواهى شد و به دار آویخته و سوزانده خواهى شد. و از آنپس هیچگاه آتش به سوى تو نخواهد آمد. اى نازلى! من از خواب بیدار شدم در حالى که به خدا به شدت وحشتزده بودم. اى نازلى! دوست دارم که به آتش سوزانده مىشدم و بار دیگر به آتش سوزانده مىشدم، ولى خداوند امر این امت را اصلاح فرماید. <ref>تفسیر فرات کوفى، ص١۶۶</ref> | وقتى که از خواب بیدار شدم، دیدم هنوز دستهاى خود را به سوى آسمان بلند کرده مىگوید: الهى! عذاب دنیا آسانتر از عذاب آخرت است. سپس نالهاى زد. از جاى برخاسته، عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! این ناله و گریه که از تو در این شب دیدم، هرگز ندیده بودم. فرمود: واى بر تو اى نازلى! امشب در [[سجده]] در خواب مىدیدم گروهى از مردم که بر تنشان لباسهایى بود که تاکنون هیچ چشمى آن را ندیده است. آنها آمدند تا دور مرا گرفتند و من در حال سجده بودم. پس بزرگ آنها که دیگران از او فرمانبرى مىکردند گفت: آیا این همان است؟ گفتند: آرى. او گفت بشارتت باد اى زید که تو در راه خدا کشته خواهى شد و به دار آویخته و سوزانده خواهى شد. و از آنپس هیچگاه آتش به سوى تو نخواهد آمد. اى نازلى! من از خواب بیدار شدم در حالى که به خدا به شدت وحشتزده بودم. اى نازلى! دوست دارم که به آتش سوزانده مىشدم و بار دیگر به آتش سوزانده مىشدم، ولى خداوند امر این امت را اصلاح فرماید. <ref>تفسیر فرات کوفى، ص١۶۶</ref> | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
[[رده: شخصیت های شیعه]] | [[رده:شخصیت های شیعه]] |