ولید بن عبدالملک: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - 'أبو جعفر' به 'أبوجعفر')
جز (تمیزکاری)
خط ۱۲: خط ۱۲:
|-
|-
|سلطنت
|سلطنت
|۸۶-۹۶ ه.ق ۴ اکتبر ۷۰۵ - ۲۳ فوریه ۷۱۵
|۸۶-۹۶ ه. ق ۴ اکتبر ۷۰۵ - ۲۳ فوریه ۷۱۵
|-
|-
|پدر
|پدر
خط ۲۴: خط ۲۴:
|-
|-
|زاد روز
|زاد روز
|۴۶ ه.ق ۶۶۸ م
|۴۶ ه. ق ۶۶۸ م
|-
|-
|درگذشت
|درگذشت
|۹۶ ه.ق ۲۳ فوریه ۷۱۵ (۴۷ سال)
|۹۶ ه. ق ۲۳ فوریه ۷۱۵ (۴۷ سال)
|-
|-
|فرزندان
|فرزندان
|عبدالعزیز ، یزید سوم ، ابراهیم ، عباس و...
|عبدالعزیز، یزید سوم، ابراهیم، عباس و...
|-
|-
|}
|}
</div>
</div>


'''ولید بن‌ عبدالملک ‌بن‌مروان''' به سال 50 قمری و بنا به نقلی سال 47 قمری در زمان حکومت [[معاویه]]<ref>ر.ک:مقاله معاویه</ref> در [[مدینه]]<ref>ر.ک:مقاله مدینه</ref> متولد شد. کنیه‌اش ابوالعباس و مادرش ولاده دختر عباس‌ بن ‌جزء بن حارث عبسى بود.
'''ولید بن‌ عبدالملک ‌بن‌مروان''' به سال 50 قمری و بنا به نقلی سال 47 قمری در زمان حکومت [[معاویه]]<ref>ر. ک:مقاله معاویه</ref> در [[مدینه]]<ref>ر. ک:مقاله مدینه</ref> متولد شد. کنیه‌اش ابوالعباس و مادرش ولاده دختر عباس‌ بن ‌جزء بن حارث عبسى بود.


او لهجه مغلوط داشت (به عربی خوب سخن نمی‌گفت) و هنگام غضب بى‌خود می‌شد و از نتیجه کار غافل می‌ماند و در خونریزى بی‌باک بود و او جبارى لجوج و ستمگرى نابکار بود.  
او لهجه مغلوط داشت (به عربی خوب سخن نمی‌گفت) و هنگام غضب بى‌خود می‌شد و از نتیجه کار غافل می‌ماند و در خونریزى بی‌باک بود و او جبارى لجوج و ستمگرى نابکار بود.  


او به کم خردى و نادانى معروف بود و مى‌گفت: شایسته نیست [[خلیفه]]<ref>ر.ک:مقاله خلیفه</ref> را قسم دهند، و نباید او را بدروغ‌گویى نسبت دهند و نباید کسى او را به نامش بخواند و بر آن عقوبت کرد.  
او به کم خردى و نادانى معروف بود و مى‌گفت: شایسته نیست [[خلیفه]]<ref>ر. ک:مقاله خلیفه</ref> را قسم دهند، و نباید او را بدروغ‌گویى نسبت دهند و نباید کسى او را به نامش بخواند و بر آن عقوبت کرد.  


چهارده پسر از او ماند. یکى [[یزید بن ‌ولید]] ناقص که مدت پنج ماه حکومت کرد و درگذشت، دیگرى [[ابراهیم بن ‌الولید]] که دو ماه حکومت کرد و بعد خود را از خلافت خلع کرد و با مروان بن ‌ولید [[بیعت]] کرد.  
چهارده پسر از او ماند. یکى [[یزید بن ‌ولید]] ناقص که مدت پنج ماه حکومت کرد و درگذشت، دیگرى [[ابراهیم بن ‌الولید]] که دو ماه حکومت کرد و بعد خود را از خلافت خلع کرد و با مروان بن ‌ولید [[بیعت]] کرد.  
خط ۴۵: خط ۴۵:
=خلاصه ای از زندگی‌ ولید بن عبدالملک=
=خلاصه ای از زندگی‌ ولید بن عبدالملک=


ولید بن عبدالملک بن مروان بن حکم از [[خاندان اموی]] است. او در سال ۵۰ قمری <ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۹، ص۱۶۱</ref> یا سال ۵۲ قمری در [[مدینه]]<ref>ر.ک:مقاله مدینه</ref> متولد شد. <ref>عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ۱۴۱۵، ص۲۳۲</ref> کنیه‌اش را ابوالعباس گفته‌اند. <ref>زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹، ج۸، ص۱۲۱</ref> پدرش [[عبدالملک]]، پنجمین حاکم اموی و مادرش ولادة دختر عباس بن حزن بن حارث‏ بود. <ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۹، ص۱۶۱</ref> او پسر بزرگ عبدالملک بود و پدرش توجه ویژه‌ای به وی داشت.
ولید بن عبدالملک بن مروان بن حکم از [[خاندان اموی]] است. او در سال ۵۰ قمری <ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۹، ص۱۶۱</ref> یا سال ۵۲ قمری در [[مدینه]]<ref>ر. ک:مقاله مدینه</ref> متولد شد. <ref>عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ۱۴۱۵، ص۲۳۲</ref> کنیه‌اش را ابوالعباس گفته‌اند. <ref>زرکلی، الأعلام، ۱۹۸۹، ج۸، ص۱۲۱</ref> پدرش [[عبدالملک]]، پنجمین حاکم اموی و مادرش ولادة دختر عباس بن حزن بن حارث‏ بود. <ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۹، ص۱۶۱</ref> او پسر بزرگ عبدالملک بود و پدرش توجه ویژه‌ای به وی داشت.


ولید ۱۴ <ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹، ج۳، ص۱۵۷</ref> و بنابر نقلی ۱۹ پسر داشت <ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۹، ص۱۶۶</ref> و یکی از همسران او، نفیسه دختر زید بن حسن بوده است. <ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰، ج۵، ص۲۴۴</ref> حدود سی سال پس از مرگ او، دو تن از فرزندانش به نام‌های یزید و ابراهیم برای مدت کوتاهی به حکومت رسیدند. <ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج‏۱۰، ص۱۲ و ۲۱</ref>
ولید ۱۴ <ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹، ج۳، ص۱۵۷</ref> و بنابر نقلی ۱۹ پسر داشت <ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۹، ص۱۶۶</ref> و یکی از همسران او، نفیسه دختر زید بن حسن بوده است. <ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰، ج۵، ص۲۴۴</ref> حدود سی سال پس از مرگ او، دو تن از فرزندانش به نام‌های یزید و ابراهیم برای مدت کوتاهی به حکومت رسیدند. <ref>ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج‏۱۰، ص۱۲ و ۲۱</ref>
خط ۵۵: خط ۵۵:
درباره زندگی ولید بن ‌عبدالملک در قبل از خلافتش اطلاعات زیادی در دست نیست فقط درباره شرکت ولید در چند جنگ در دوران خلافت پدرش عبدالملک اخباری رسیده از جمله:
درباره زندگی ولید بن ‌عبدالملک در قبل از خلافتش اطلاعات زیادی در دست نیست فقط درباره شرکت ولید در چند جنگ در دوران خلافت پدرش عبدالملک اخباری رسیده از جمله:


در سال 77 قمری ولید بن‌ عبدالملک در نبرد با قوای [[روم]] شرکت کرد و از رومیان تعداد زیادی را کشت و بازگشت. <ref>عبدالرحمن بن محمد بن خلدون (م 808)، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، 1408/1988 ، ج‌3، ص90</ref>
در سال 77 قمری ولید بن‌ عبدالملک در نبرد با قوای [[روم]] شرکت کرد و از رومیان تعداد زیادی را کشت و بازگشت. <ref>عبدالرحمن بن محمد بن خلدون (م 808)، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، ط الثانیة، 1408/1988، ج‌3، ص90</ref>


در جریان خیانت عبدالملک به عمرو بن ‌سعید، یکی از فرماندهان و متنفذین اموی، و [[ترور]] او، ولید از کسانی بود که برای کشتن او تلاش زیادی کرد و در جریان این توطئه زخمی شد. <ref>ابن کثیر، پیشین، ج‌8، ص310</ref>
در جریان خیانت عبدالملک به عمرو بن ‌سعید، یکی از فرماندهان و متنفذین اموی، و [[ترور]] او، ولید از کسانی بود که برای کشتن او تلاش زیادی کرد و در جریان این توطئه زخمی شد. <ref>ابن کثیر، پیشین، ج‌8، ص310</ref>
خط ۶۱: خط ۶۱:
=دوران خلافت ولید بن عبدالملک=
=دوران خلافت ولید بن عبدالملک=


وقتی عبدالملک، مشرف به مرگ شد، ولید و سلیمان را فراخواند و به ولید گفت: فرزندم بشنو، موقع مرگ من فرا رسیده است، خدعه‌ها و نیرنگ‌ها ، رنگ خود را از دست داده‌اند، و قضاى الهى فرود آمده است. در این هنگام ولید گریه کرد، عبدالملک به او گفت: دو چشم خود را همچون [[کنیز]] فرزند مرده بر من تر مگردان. <ref>الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود (م 282)؛ الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص326</ref>
وقتی عبدالملک، مشرف به مرگ شد، ولید و سلیمان را فراخواند و به ولید گفت: فرزندم بشنو، موقع مرگ من فرا رسیده است، خدعه‌ها و نیرنگ‌ها، رنگ خود را از دست داده‌اند، و قضاى الهى فرود آمده است. در این هنگام ولید گریه کرد، عبدالملک به او گفت: دو چشم خود را همچون [[کنیز]] فرزند مرده بر من تر مگردان. <ref>الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود (م 282)؛ الأخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص326</ref>


پس از مرگ، مرا بشویید، کفنم کنید و بر من [[نماز]] بخوانید. عمر بن ‌عبدالعزیز را فراخوانید تا مرا در گور گذارد. تو به سوى مردم برو در حالى که پوست پلنگ بر تن کرده‌اى، بر منبر بنشین و مردم را به [[بیعت]]<ref>ر.ک:مقالبیعت</ref> خود فرا خوان. هر کس از بیعت با تو خوددارى کرد او را با شمشیر بترسان. <ref>الیعقوبى، پیشین، ج‌2، ص282</ref>
پس از مرگ، مرا بشویید، کفنم کنید و بر من [[نماز]] بخوانید. عمر بن ‌عبدالعزیز را فراخوانید تا مرا در گور گذارد. تو به سوى مردم برو در حالى که پوست پلنگ بر تن کرده‌اى، بر منبر بنشین و مردم را به [[بیعت]]<ref>ر. ک:مقالبیعت</ref> خود فرا خوان. هر کس از بیعت با تو خوددارى کرد او را با شمشیر بترسان. <ref>الیعقوبى، پیشین، ج‌2، ص282</ref>


در مورد دوست و کسى که نزدیک توست سختگیر باش و در مورد کسى که از تو دور است، آسان بگیر. در مورد [[حجاج]] خوش گمان باش، او کسى است که مى‌تواند فتنه‌ها را کنار زند و شرایط را براى خلافت تو آماده سازد. <ref>أبو محمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری (276) الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1410/، ج‌2، ص68</ref>
در مورد دوست و کسى که نزدیک توست سختگیر باش و در مورد کسى که از تو دور است، آسان بگیر. در مورد [[حجاج]] خوش گمان باش، او کسى است که مى‌تواند فتنه‌ها را کنار زند و شرایط را براى خلافت تو آماده سازد. <ref>أبو محمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری (276) الإمامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1410/، ج‌2، ص68</ref>


ولید پس از مرگ عبدالملک و دفن پدر در همان روز به [[مسجد]]<ref>ر.ک:مقاله مسجد</ref> بزرگ [[دمشق]] رفت و مردم پیش او آمدند و با او بیعت کردند. <ref>الیعقوبى، پیشین ، ج‌2، ص284</ref>
ولید پس از مرگ عبدالملک و دفن پدر در همان روز به [[مسجد]]<ref>ر. ک:مقاله مسجد</ref> بزرگ [[دمشق]] رفت و مردم پیش او آمدند و با او بیعت کردند. <ref>الیعقوبى، پیشین، ج‌2، ص284</ref>


ولید بالاى [[منبر]] رفت و مرگ پدرش را اعلام کرد و گفت: اى مردم بر شما باد به فرمان بردن و همراهى با جماعت. اگر کسی مخالفت کند سر از تن او جدا می کنم و هر کس خاموش بماند با [[اجل]] خویش بمیرد. سپس از منبر پایین آمد.  
ولید بالاى [[منبر]] رفت و مرگ پدرش را اعلام کرد و گفت: اى مردم بر شما باد به فرمان بردن و همراهى با جماعت. اگر کسی مخالفت کند سر از تن او جدا می کنم و هر کس خاموش بماند با [[اجل]] خویش بمیرد. سپس از منبر پایین آمد.  


اولین اقدام او آن بود که هر خانه‌اى را که بین قصر عبدالملک تا قبر او بود ویران ساخت. چنان که هیچ گونه بلندى بر پاى نماند. پس از آن‌نامه‌هایى را به گوشه و کنار سرزمین‌ها فرستاد و از آنان براى خود درخواست بیعت کرد. <ref>الطبری، أبوجعفر محمد بن جریر (م 310)؛ تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ق1387 ، ج‌6، ص424</ref>
اولین اقدام او آن بود که هر خانه‌اى را که بین قصر عبدالملک تا قبر او بود ویران ساخت. چنان که هیچ گونه بلندى بر پاى نماند. پس از آن‌نامه‌هایى را به گوشه و کنار سرزمین‌ها فرستاد و از آنان براى خود درخواست بیعت کرد. <ref>الطبری، أبوجعفر محمد بن جریر (م 310)؛ تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ط الثانیة، ق1387، ج‌6، ص424</ref>


=گسترش اصلاحات داخلی دوران ولید بن عبدالملک=
=گسترش اصلاحات داخلی دوران ولید بن عبدالملک=


دوران ولید بن عبدالملک، دوران اوج اقتدار و شوکت [[امویان]] بود.ولید به عمران و آبادانی علاقه داشت و به والیان دستور داد که راه ها را تعمیر کنند ودر بین راه ها کاروانسرا احداث کنند.
دوران ولید بن عبدالملک، دوران اوج اقتدار و شوکت [[امویان]] بود. ولید به عمران و آبادانی علاقه داشت و به والیان دستور داد که راه ها را تعمیر کنند ودر بین راه ها کاروانسرا احداث کنند.


اما دوکار در زمان ولید انجام گرفت که در تاریخ ماندگار شد: توسعۀ [[حرم نبوی]] واحداث بنای مسجد جامع اموی
اما دوکار در زمان ولید انجام گرفت که در تاریخ ماندگار شد: توسعۀ [[حرم نبوی]] واحداث بنای مسجد جامع اموی


==گسترش مسجد نبوی==
== گسترش مسجد نبوی ==


ولید بن عبدالملک به فرماندار مدینه عمربن عبدالعزیز نامه نوشت و از او خواست که مسجد نبوی را گسترش دهد.عمر بن عبدالعزیز هم خانه های اطراف مسجد را خرید و مسجد نبوی را توسعه داد.
ولید بن عبدالملک به فرماندار مدینه عمربن عبدالعزیز نامه نوشت و از او خواست که مسجد نبوی را گسترش دهد. عمر بن عبدالعزیز هم خانه های اطراف مسجد را خرید و مسجد نبوی را توسعه داد.


==مسجد جامع اموی==
== مسجد جامع اموی ==


[[مسجد جامع اموی]] یکی از شاهکارهای معماری، در [[تمدن اسلامی]] محسوب می شود. این بنا قدمتی چهار هزار ساله دارد و قبل از [[اسلام]] به عنوان [[آتشکده]] و سپس به عنوان [[کلیسا]] از آن استفاده می شد. همانطور که قبلاً گفتیم در زمان فتح دمشق نیمی از شهردمشق با جنگ فتح شد ونیمی از آن با صلح. به همین خاطر این بنا در زمان امویان،کاربردی دوگانه داشت و نیمی از آن مسجد بود و قسمت دیگر آن کلیسا.
[[مسجد جامع اموی]] یکی از شاهکارهای معماری، در [[تمدن اسلامی]] محسوب می شود. این بنا قدمتی چهار هزار ساله دارد و قبل از [[اسلام]] به عنوان [[آتشکده]] و سپس به عنوان [[کلیسا]] از آن استفاده می شد. همانطور که قبلاً گفتیم در زمان فتح دمشق نیمی از شهردمشق با جنگ فتح شد ونیمی از آن با صلح. به همین خاطر این بنا در زمان امویان، کاربردی دوگانه داشت و نیمی از آن مسجد بود و قسمت دیگر آن کلیسا.


در زمان خلافت [[معاویه]]<ref>ر.ک:مقاله معاویه</ref> تصمیم بر این شد که این بنا تبدیل به مسجد شود اما [[مسیحیان]] نپذیرفتند. عبدالملک هم نتوانست مسیحیان را راضی کند. اما ولید این کار را کرد و مال فراوانی را به مسیحیان بخشید وحتی گفت اگر قبول نکنید [[کلیسای باب توما]] را (که با جنگ فتح شده بود) خراب می کنم. <ref>http://en.wikipedia.org/wiki/Umayyad-mosque</ref>  
در زمان خلافت [[معاویه]]<ref>ر. ک:مقاله معاویه</ref> تصمیم بر این شد که این بنا تبدیل به مسجد شود اما [[مسیحیان]] نپذیرفتند. عبدالملک هم نتوانست مسیحیان را راضی کند. اما ولید این کار را کرد و مال فراوانی را به مسیحیان بخشید وحتی گفت اگر قبول نکنید [[کلیسای باب توما]] را (که با جنگ فتح شده بود) خراب می کنم. <ref>http://en.wikipedia.org/wiki/Umayyad-mosque</ref>  


لذا مسیحیان راضی شدند و ولید بن عبدالملک این بنا را تماماً،ً تبدیل به مسجد کرد و تغییراتی در آن داد. ولید معمارانی را از [[ایران]]، [[قسطنطنیه]] و [[روم]]، به دمشق فراخواند و دوازده هزار نفر را برای انجام این کار به خدمت گرفت. ساخت این بنا از سال 86 هجری آغاز شد و در زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک پایان یافت.
لذا مسیحیان راضی شدند و ولید بن عبدالملک این بنا را تماماً، ً تبدیل به مسجد کرد و تغییراتی در آن داد. ولید معمارانی را از [[ایران]]، [[قسطنطنیه]] و [[روم]]، به دمشق فراخواند و دوازده هزار نفر را برای انجام این کار به خدمت گرفت. ساخت این بنا از سال 86 هجری آغاز شد و در زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک پایان یافت.


=بعضى از اقدامات ولید=
=بعضى از اقدامات ولید=


ولیدبن عبدالملک به نزد مردم [[شام]]<ref>ر.ک:مقاله شام</ref> از همه خلیفگان بهتر بود. <ref>طبری، پیشین ، ج‌6، ص497</ref> نخستین کسى بود که بیمارستان براى بیماران، و مهمانخانه ساخت، و نخستین کسی بود که براى کوران و بینوایان و جذامیان مقررى خوار و بار برقرار کرد. <ref>یعقوبی، پیشین ، ج‌2، ص291</ref>
ولیدبن عبدالملک به نزد مردم [[شام]]<ref>ر. ک:مقاله شام</ref> از همه خلیفگان بهتر بود. <ref>طبری، پیشین، ج‌6، ص497</ref> نخستین کسى بود که بیمارستان براى بیماران، و مهمانخانه ساخت، و نخستین کسی بود که براى کوران و بینوایان و جذامیان مقررى خوار و بار برقرار کرد. <ref>یعقوبی، پیشین، ج‌2، ص291</ref>


نخستین کس بود که خوراک دادن در ماه رمضان را در مساجد مقرر داشت، <ref>بلاذری، أنساب‌الأشراف، ج‌8، ص73</ref> و نخستین کس بود که اشخاص را فقط به واسطه گمان می‌گرفت و با آن دو، مردان را می‌کشت، و در حکومت او در سال 94 زمین لرزه‌هایى اتفاق افتاد که هر چیز را ویران ساخت و چهل روز ادامه داشت. <ref>یعقوبی، پیشین ، ج‌2، ص291</ref>  
نخستین کس بود که خوراک دادن در ماه رمضان را در مساجد مقرر داشت، <ref>بلاذری، أنساب‌الأشراف، ج‌8، ص73</ref> و نخستین کس بود که اشخاص را فقط به واسطه گمان می‌گرفت و با آن دو، مردان را می‌کشت، و در حکومت او در سال 94 زمین لرزه‌هایى اتفاق افتاد که هر چیز را ویران ساخت و چهل روز ادامه داشت. <ref>یعقوبی، پیشین، ج‌2، ص291</ref>  


نخستین کس که بر [[مسجد نبوی]] افزود [[عمر]]<ref>ر.ک:مقاله عمر</ref> بود، که از ستون‌هایى که امروز مقصوره‌اند، تا دیوار سمت [[قبله]] را بر آن افزوده، سپس [[عثمان]]<ref>ر.ک:مقاله عثمان</ref> سمت قبله را تا جاى امروز گسترش داد، سپس ولید بر آن افزود، نه براى [[خدا]]، بلکه چون خانه [[حسن بن حسن بن على]] در آن‌جا ‌بود، و در آن به مسجد باز مى‌شد و هنگام برگزارى نماز از آن بیرون مى‌آمد. پس آن را با سنگ نقاشى شده بساخت، و [[عمربن ‌عبدالعزیز]] مأمور ساختمان بود. <ref> مقدسى، أبو عبدالله محمد بن أحمد أحسن؛ التقاسیم فى معرفة الأقالیم ، قاهره، مکتبة مدبولى، الطبعة الثالثة، 1411/1991 ، ص81</ref>  
نخستین کس که بر [[مسجد نبوی]] افزود [[عمر]]<ref>ر. ک:مقاله عمر</ref> بود، که از ستون‌هایى که امروز مقصوره‌اند، تا دیوار سمت [[قبله]] را بر آن افزوده، سپس [[عثمان]]<ref>ر. ک:مقاله عثمان</ref> سمت قبله را تا جاى امروز گسترش داد، سپس ولید بر آن افزود، نه براى [[خدا]]، بلکه چون خانه [[حسن بن حسن بن على]] در آن‌جا ‌بود، و در آن به مسجد باز مى‌شد و هنگام برگزارى نماز از آن بیرون مى‌آمد. پس آن را با سنگ نقاشى شده بساخت، و [[عمربن ‌عبدالعزیز]] مأمور ساختمان بود. <ref> مقدسى، أبو عبدالله محمد بن أحمد أحسن؛ التقاسیم فى معرفة الأقالیم، قاهره، مکتبة مدبولى، الطبعة الثالثة، 1411/1991، ص81</ref>  


=مرگ ولید=
=مرگ ولید=


ولید مى‌خواست برادر خود سلیمان را خلع کند و براى پسرش عبدالعزیز بیعت بگیرد. <ref>ابن الأثیر ؛پیشین ، ج‌5، ص13</ref> سلیمان تن به خلع خود نمى‌داد. ولید به عمال خود نامه نوشت تا مردم را بدین امر دعوت کنند. <ref>تاریخ‌ابن‌خلدون، ج‌3، ص87</ref>  
ولید مى‌خواست برادر خود سلیمان را خلع کند و براى پسرش عبدالعزیز بیعت بگیرد. <ref>ابن الأثیر ؛پیشین، ج‌5، ص13</ref> سلیمان تن به خلع خود نمى‌داد. ولید به عمال خود نامه نوشت تا مردم را بدین امر دعوت کنند. <ref>تاریخ‌ابن‌خلدون، ج‌3، ص87</ref>  


جز حجاج و قتیبه و برخى از خواص او، هیچ کس او را اجابت ننمود. <ref>ابن الأثیر، پیشین ج5، ص13</ref> تا روزى سلیمان را نزد خود فراخواند و سلیمان در آمدن درنگ کرد. ولید تصمیم گرفت که نزد او رود و خلعش کند ولى قبل از رسیدن به آن‌جا، مرگ اورا در بر گرفت. <ref>ابن‌خلدون، پیشین، ج‌3، ص87</ref> چون ولید مرد در همان روز با سلیمان‌بن ‌عبدالملک بیعت کردند واین امر در [[رمله]] واقع شد. <ref>ابن کثیر، پیشین، ج9، ص167</ref>
جز حجاج و قتیبه و برخى از خواص او، هیچ کس او را اجابت ننمود. <ref>ابن الأثیر، پیشین ج5، ص13</ref> تا روزى سلیمان را نزد خود فراخواند و سلیمان در آمدن درنگ کرد. ولید تصمیم گرفت که نزد او رود و خلعش کند ولى قبل از رسیدن به آن‌جا، مرگ اورا در بر گرفت. <ref>ابن‌خلدون، پیشین، ج‌3، ص87</ref> چون ولید مرد در همان روز با سلیمان‌بن ‌عبدالملک بیعت کردند واین امر در [[رمله]] واقع شد. <ref>ابن کثیر، پیشین، ج9، ص167</ref>
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
[[رده:خلفای اموی]]
[[رده:خلفای اموی]]
[[رده:خلفای معاصر امام سجاد]]
[[رده:خلفای معاصر امام سجاد]]
[[رده: مروانیان]]
[[رده:مروانیان]]
۴٬۹۳۳

ویرایش