سلفی‌گرایی در فرانسه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۵۰: خط ۵۰:
درواقع، ورای مبانی فکری، از منظر تاریخ اندیشه‌ اجتماعی پدیده‌های دینی، بازتولید سلفی‌گری واکنشی تنزیه‌طلبانه یا تغییرطلبانه در برابر واقعیت بیرونی و اجتماعی- سیاسی تحمیل‌کننده است؛ واقعیتی که در زبان دینی از آن به حوادث واقعه تعبیر‌می‌شود؛ این حادثه یا واقعیت می‌تواند بحرانی مقطعی، مانند حمله‌ نظامی یا رویدادی نمادین مانند فروپاشی و الغای خلافت اسلامی (در زمان حمله‌ مغولان در سال 555 ه. ق. یا الغای خلافت عثمانی در سال 1922) یا رویارویی با غرب (به‌مثابه‌ کل) باشد. سلفی‌گری به‌مثابه‌ بازگشت به اسلام سلف، پاسخی به بحران سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی است که در آن، نسبتی میان تقوای سلف صالح و فتوحات نظامی آنان، برقرار می‌شود و بازگشت به تقوای سلف و سیره‌ آنان، رمز بازگشت به عصر فتوحات نظامی و خروج از بحران شمرده‌می‌شود.
درواقع، ورای مبانی فکری، از منظر تاریخ اندیشه‌ اجتماعی پدیده‌های دینی، بازتولید سلفی‌گری واکنشی تنزیه‌طلبانه یا تغییرطلبانه در برابر واقعیت بیرونی و اجتماعی- سیاسی تحمیل‌کننده است؛ واقعیتی که در زبان دینی از آن به حوادث واقعه تعبیر‌می‌شود؛ این حادثه یا واقعیت می‌تواند بحرانی مقطعی، مانند حمله‌ نظامی یا رویدادی نمادین مانند فروپاشی و الغای خلافت اسلامی (در زمان حمله‌ مغولان در سال 555 ه. ق. یا الغای خلافت عثمانی در سال 1922) یا رویارویی با غرب (به‌مثابه‌ کل) باشد. سلفی‌گری به‌مثابه‌ بازگشت به اسلام سلف، پاسخی به بحران سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی است که در آن، نسبتی میان تقوای سلف صالح و فتوحات نظامی آنان، برقرار می‌شود و بازگشت به تقوای سلف و سیره‌ آنان، رمز بازگشت به عصر فتوحات نظامی و خروج از بحران شمرده‌می‌شود.


مدرنیته به‌‌مثابه‌ رویداد بزرگ دنیای متجدد و ورود عناصر بیگانه با سنت (مدرن) در ساختار جامعه‌ سنتی، چالشی پدیدمی‌آورد که به ازمیان‌رفتن انسجام درونی سنت و ناکارآمدی آن در پاسخ‌گویی به نیازهای زمانه می‌انجامد. اندیشه‌ بازگشت، سازوکاری برای بازگشت به انسجام درونی و هویت خودی و رسیدن به آرامش و امنیت ذهنی و اجتماعی است. اندیشه‌ای که در آن، احساس خطر و ناامنی و ازدست‌دادن میراث کهن، آشکار است و با اعلام بی‌نیازی و استغنا از عناصر نو همراه است؛ از این منظر، سلفی‌گری (در سطح جمعی و فردی)، بیان احساس عدم اطمینان به آینده و نیاز به نقطه‌ اتکایی ماورایی برای گذر از بحران معنا (در سطح فردی، خانوادگی، جمعی و تاریخی) تلقی‌می‌شود.
مدرنیته به‌‌مثابه‌ رویداد بزرگ دنیای متجدد و ورود عناصر بیگانه با سنت (مدرن) در ساختار جامعه‌ سنتی، چالشی پدیدمی‌آورد که به ازمیان‌رفتن انسجام درونی سنت و ناکارآمدی آن در پاسخ‌گویی به نیازهای زمانه می‌انجامد. اندیشه‌ بازگشت، سازوکاری برای بازگشت به انسجام درونی و هویت خودی و رسیدن به آرامش و امنیت ذهنی و اجتماعی است. اندیشه‌ای که در آن، احساس خطر و ناامنی و ازدست‌دادن میراث کهن، آشکار است و با اعلام بی‌نیازی و استغنا از عناصر نو همراه است؛ از این منظر، سلفی‌گری (در سطح جمعی و فردی)، بیان احساس عدم اطمینان به آینده و نیاز به نقطه‌ اتکایی ماورایی برای گذر از بحران معنا (در سطح فردی، خانوادگی، جمعی و تاریخی) تلقی‌ می‌شود.


واکنش سلفی‌گری به دنیای مدرن را می‌توان با تکیه بر مفهوم [[بدعت]] و تقابل آن با [[سنت]] نیز فهمید. در برداشت سلفی، هرآنچه در سنت پیشینیان نشانی‌ ندارد، امری بی‌ریشه و بدیع شمرده‌ می‌شود و در هر بدعتی، ضلالتی، نهفته است و ضلالت با [[کفر]] و [[ارتداد]]، برابر است. نفی امر نو با ارجاع به ریشه‌ها، سنت‌ها و بازسازی آنها، یادآور نقش ریشه و تبار در جوامع عشیره‌ای با روابط مستحکم خانوادگی و قبیله‌ای نیز می‌تواند باشد.
واکنش سلفی‌گری به دنیای مدرن را می‌توان با تکیه بر مفهوم [[بدعت]] و تقابل آن با [[سنت]] نیز فهمید. در برداشت سلفی، هرآنچه در سنت پیشینیان نشانی‌ ندارد، امری بی‌ریشه و بدیع شمرده‌ می‌شود و در هر بدعتی، ضلالتی، نهفته است و ضلالت با [[کفر]] و [[ارتداد]]، برابر است. نفی امر نو با ارجاع به ریشه‌ها، سنت‌ها و بازسازی آنها، یادآور نقش ریشه و تبار در جوامع عشیره‌ای با روابط مستحکم خانوادگی و قبیله‌ای نیز می‌تواند باشد.


این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که رویکرد سلفی، لزوما، ضد مدرن نیست؛ حتی برعکس، رویکرد سلفی به مقولات کهن و مظاهر مادی، برداشتی مدرنیستی است یا درنهایت، به حاکمیت رویکردی می‌انجامد که به سبب کاربرد افراطی ابزارهای مدرن (با غفلت از تبعات فرهنگی آن)، سنت را از مظاهر مادی آن جدا و نابود می‌کند و به امری ذهنی و موهوم بدل‌ می‌سازد؛ کاری که (در برداشت مدرنیستی و پوزیتیوستی)، مدرنیته با سنت انجام‌ می‌دهد و آن را از درون تهی‌ می‌کند و آن را در تاریخ و موزه‌ها محصور می‌سازد؛ با این تفاوت که اندیشه‌ تنزیهی و توحیدی، با ایدئولوژی ترقی (در مفهوم مدرن آن)، جایگزین شده‌ است. مناسبات سلفی با امر کهن، از مناسبات آن با امر نو و روزآمد، پیچیده‌تر است؛ درواقع، چالش اصلی رویکرد سلفی، چالشی هویتی است که در الهیات آن و برداشت خاص از مفهوم توحید ریشه‌دارد. با تقدس امر کهن (به نام شرک) مبارزه‌می‌کند؛ در برابر تصویر سنتی بت‌های شرک‌آلود، تصویری بی‌تمثیل از خداوند را برمی‌کشد اما ازآن‌سو، در برابر امر نو و مظاهر آن، نرمشی بیشتر نشان‌ می‌دهد؛ به‌گونه‌ای‌ که الهیات جزمی خود را به مناسبات قدرت مبتنی‌ بر آموزه‌های دینی تقلیل‌ می‌دهد؛ به این معنا که برداشت ظاهری و صوری از مفاهیم توحید و شرک و مصادیق آن، هندسه‌ای از مذهب، هنجارها و مناسبات قدرت پدید می‌آورد که در آن، بر اساس اصل انتفاع و اصل نفی سلطه، کاربرد مظاهر فناوری غربی در خدمت آموزه‌های دینی پذیرفته‌ می‌شود؛ در این میان، شاخه‌ای از اندیشه‌ سلفی (یعنی جناح جهادی آن) درپی درک مناسبات استعماری و نواستعماری، درصدد تغییر نظام سلطه و بازگشت به‌ نظام خلافت است که خود، بیشترین سهم و انتفاع را از این مناسبات در حدوث و بقا برده و می‌برد؛ چنین بازگشتی به شیوه‌ زیست سلف صالح، چنانچه با دواعی سیاسی و جهادی بیامیزد و از لوازم اندیشه و مظاهر دنیوی مدرن، غافل شود و چهره‌ای خشونت‌بار و تنفرآمیز را از اسلام به افکار عمومی جهانی عرضه‌ کند، سرانجام به طرحی (پروژه‌ای) سیاسی برای پیشبرد سیاست‌های مقطعی نظام سلطه بدل‌ می‌شود. تاریخ گروه‌های سلفی جهادی در [[افغانستان]]، [[بوسنی و هرزگوین|بوسنی]]، [[عراق]]، [[لیبی]]، [[سوریه]]، [[یمن]] و دیگر نقاط بحران در سه دهه‌ گذشته، این امر را تأیید می‌کند.  
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که رویکرد سلفی، لزوما، ضد مدرن نیست؛ حتی برعکس، رویکرد سلفی به مقولات کهن و مظاهر مادی، برداشتی مدرنیستی است یا درنهایت، به حاکمیت رویکردی می‌انجامد که به سبب کاربرد افراطی ابزارهای مدرن (با غفلت از تبعات فرهنگی آن)، سنت را از مظاهر مادی آن جدا و نابود می‌کند و به امری ذهنی و موهوم بدل‌ می‌سازد؛ کاری که (در برداشت مدرنیستی و پوزیتیوستی)، مدرنیته با سنت انجام‌ می‌دهد و آن را از درون تهی‌ می‌کند و آن را در تاریخ و موزه‌ها محصور می‌سازد؛ با این تفاوت که اندیشه‌ تنزیهی و توحیدی، با ایدئولوژی ترقی (در مفهوم مدرن آن)، جایگزین شده‌ است. مناسبات سلفی با امر کهن، از مناسبات آن با امر نو و روزآمد، پیچیده‌تر است؛ درواقع، چالش اصلی رویکرد سلفی، چالشی هویتی است که در الهیات آن و برداشت خاص از مفهوم توحید ریشه‌دارد. با تقدس امر کهن (به نام شرک) مبارزه‌می‌کند؛ در برابر تصویر سنتی بت‌های شرک‌آلود، تصویری بی‌تمثیل از خداوند را برمی‌کشد اما ازآن‌سو، در برابر امر نو و مظاهر آن، نرمشی بیشتر نشان‌ می‌دهد؛ به‌گونه‌ای‌ که الهیات جزمی خود را به مناسبات قدرت مبتنی‌ بر آموزه‌های دینی تقلیل‌ می‌دهد؛ به این معنا که برداشت ظاهری و صوری از مفاهیم توحید و شرک و مصادیق آن، هندسه‌ای از مذهب، هنجارها و مناسبات قدرت پدید می‌آورد که در آن، بر اساس اصل انتفاع و اصل نفی سلطه، کاربرد مظاهر فناوری غربی در خدمت آموزه‌های دینی پذیرفته‌ می‌شود؛ در این میان، شاخه‌ای از اندیشه‌ سلفی (یعنی جناح جهادی آن) در پی درک مناسبات استعماری و نواستعماری، درصدد تغییر نظام سلطه و بازگشت به‌ نظام خلافت است که خود، بیشترین سهم و انتفاع را از این مناسبات در حدوث و بقا برده و می‌برد؛ چنین بازگشتی به شیوه‌ زیست سلف صالح، چنانچه با دواعی سیاسی و جهادی بیامیزد و از لوازم اندیشه و مظاهر دنیوی مدرن، غافل شود و چهره‌ای خشونت‌بار و تنفرآمیز را از اسلام به افکار عمومی جهانی عرضه‌ کند، سرانجام به طرحی (پروژه‌ای) سیاسی برای پیشبرد سیاست‌های مقطعی نظام سلطه بدل‌ می‌شود. تاریخ گروه‌های سلفی جهادی در [[افغانستان]]، [[بوسنی و هرزگوین|بوسنی]]، [[عراق]]، [[لیبی]]، [[سوریه]]، [[یمن]] و دیگر نقاط بحران در سه دهه‌ گذشته، این امر را تأیید می‌کند.  
   
   
==== سلفی‌گری به‌مثابه الگوی زیست مسلمانی ====  
==== سلفی‌گری به‌مثابه الگوی زیست مسلمانی ====  
سلفی‌گری در اصل، بازخوانی نقش [[دین]] در دنیای مدرن بر پایۀ تفسیری است که خود بر جامعیت و کمال دین، استوار شده‌است و در برابر دنیای متلاطم و مبانی نوشوندة تمدن غربی، بازگشت به سلف صالح و تجدید دعوت را پیش پای انسان مسلمان در دنیای مدرن می‌گذارد. به‌ عبارت‌ دیگر، در برابر مسئله انحطاط و زوال [[تمدن اسلامی]]، ضعف جوامع اسلامی را در مقابل جوامع غربی، در سایه‌ دوری کشورهای اسلامی از پایه‌های دعوت نبوی و سیره‌ سلف صالح معنا می‌کند و بازگشت به اصول و مبانی و تجدید دعوت به شکل خالص را راه رستگاری مسلمانان در دنیا و آخرت می‌شمرد. اگر رستگاری، مسئله اصلی رویکرد سلفی باشد، پاسخ آن، بازگشت است. آسیب‌شناسی سلفی، دوری از الگوی زیست اسلامی اصیل را به‌عنوان دلیل مطرح‌ می‌سازد و برای رستگاری بشر، بازگشت به سلف صالح یا به‌تعبیری، بازگرداندن مناسبات صدر اسلام را طلب‌ می‌کند.
سلفی‌گری در اصل، بازخوانی نقش [[دین]] در دنیای مدرن بر پایۀ تفسیری است که خود بر جامعیت و کمال دین، استوار شده‌است و در برابر دنیای متلاطم و مبانی نوشوندة تمدن غربی، بازگشت به سلف صالح و تجدید دعوت را پیش پای انسان مسلمان در دنیای مدرن می‌گذارد. به‌ عبارت‌ دیگر، در برابر مسئله انحطاط و زوال [[تمدن اسلامی]]، ضعف جوامع اسلامی را در مقابل جوامع غربی، در سایه‌ دوری کشورهای اسلامی از پایه‌های دعوت نبوی و سیره‌ سلف صالح معنا می‌کند و بازگشت به اصول و مبانی و تجدید دعوت به شکل خالص را راه رستگاری مسلمانان در دنیا و آخرت می‌شمرد. اگر رستگاری، مسئله اصلی رویکرد سلفی باشد، پاسخ آن، بازگشت است. آسیب‌شناسی سلفی، دوری از الگوی زیست اسلامی اصیل را به‌عنوان دلیل مطرح‌ می‌سازد و برای رستگاری بشر، بازگشت به سلف صالح یا به‌ تعبیری، بازگرداندن مناسبات صدر اسلام را طلب‌ می‌کند.


فراتر از نمادهای بیرونی، سلفی‌گری، گرایشی فکری و عقیدتی است که برپایه آموزه‌های دینی کهن بنا شده‌ است و نه‌تنها بر فهمی خاص از [[اسلام]] به روش و سیره‌ [[صحابه]] و منهج سلف صالح پای‌ می‌فشرد، بلکه همراه این فهم، نوعی الگوی رفتار اسلامی منطبق با سبک زندگی [[مسلمانان]] صدر اول را به‌عنوان شیوۀ زیست مسلمانی، پیش پای زنان و مردان پیرو آیین سلفی قرار می‌دهد و به‌گونه‌ای جزمی بر اصالت و حقانیت فکر و الگوی زیستی خود باور دارد؛ تاجایی‌که مرزهای مشخص عینی، ذهنی، عقیدتی و سلوکی را برای آنان ترسیم‌ می‌کند. شکل‌دادن جامعه‌ای صالح متشکل از مسلمانانی که اندیشه، عقیده، عمل فردی و جمعی‌شان براساس منهج سلف و روش و قواعد خاص زندگی برگرفته از زندگی صحابه و تابعین باشد، هدف غایی دعوت سلفی‌ است.
فراتر از نمادهای بیرونی، سلفی‌گری، گرایشی فکری و عقیدتی است که برپایه آموزه‌های دینی کهن بنا شده‌ است و نه‌تنها بر فهمی خاص از [[اسلام]] به روش و سیره‌ [[صحابه]] و منهج سلف صالح پای‌ می‌فشرد، بلکه همراه این فهم، نوعی الگوی رفتار اسلامی منطبق با سبک زندگی [[مسلمانان]] صدر اول را به‌عنوان شیوۀ زیست مسلمانی، پیش پای زنان و مردان پیرو آیین سلفی قرار می‌دهد و به‌گونه‌ای جزمی بر اصالت و حقانیت فکر و الگوی زیستی خود باور دارد؛ تاجایی‌که مرزهای مشخص عینی، ذهنی، عقیدتی و سلوکی را برای آنان ترسیم‌ می‌کند. شکل‌دادن جامعه‌ای صالح متشکل از مسلمانانی که اندیشه، عقیده، عمل فردی و جمعی‌شان براساس منهج سلف و روش و قواعد خاص زندگی برگرفته از زندگی صحابه و تابعین باشد، هدف غایی دعوت سلفی‌ است.
خط ۶۷: خط ۶۷:
== ج. تبارشناسی اندیشه‌ سلفی معاصر ==
== ج. تبارشناسی اندیشه‌ سلفی معاصر ==


تبار اولیه‌ بیشتر گرایش‌های سلفی اهل سنت و جماعت، به جریان اهل حدیث در قرن سوم هجری بازمی‌گردد (که قرابت‌هایی با جریان اخباری در اسلام شیعی دارد). اهل حدیث در برابر اهل رأی، در منابع استنباط احکام بر کفایت نقل (کتاب و سنت) و عدم حجیت رأی و اجتهاد شخصی (و هرگونه استقلال عقلی برون نصی و قیاس) حکم‌می‌دادند: تفاوتی که میان اشاعره و معتزله و دو مکتب فقهی- روائی مدینه و کوفه نیز دیده‌می‌شود. چنین گمانی وجوددارد که ظهور این مکاتب، واکنشی خلوص‌گرایانه و از سر استغنا و جامعیت دین، نسبت‌به شکل‌گیری نهضت ترجمه در عصر عباسی و ورود فلسفه و حکمت یونانی به منظومه‌ فکر مسلمانی در قرن سوم هجری باشد.  
تبار اولیه‌ بیشتر گرایش‌های [[سلفی]] [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت و جماعت]]، به جریان اهل حدیث در قرن سوم هجری بازمی‌گردد (که قرابت‌هایی با جریان اخباری در اسلام شیعی دارد). اهل حدیث در برابر اهل رأی، در منابع استنباط احکام بر کفایت نقل (کتاب و سنت) و عدم حجیت رأی و اجتهاد شخصی (و هرگونه استقلال عقلی برون نصی و قیاس) حکم‌می‌دادند: تفاوتی که میان اشاعره و معتزله و دو مکتب فقهی- روایی مدینه و کوفه نیز دیده‌می‌شود. چنین گمانی وجوددارد که ظهور این مکاتب، واکنشی خلوص‌گرایانه و از سر استغنا و جامعیت دین، نسبت‌به شکل‌گیری نهضت ترجمه در عصر عباسی و ورود فلسفه و حکمت یونانی به منظومه‌ فکر مسلمانی در قرن سوم هجری باشد.  


روش صحابه، تابعان و تابعان آنان درعمل به آموزه‌های اسلامی، راهنمای عملی سلفیان در فهم و عمل به اسلام است؛ روشی که آن را سیره یا منهج سلف صالح می‌نامند. سلفی‌گری در درون مکتب فقهی حنبلی (از مذاهب اربعه‌ فقه اهل سنت و جماعت) و برپایه آراء احمد بن حنبل (241-164 ه. ق.) پدیدآمد و با آراء ابن تیمیه (728-661 ه. ق.) و شاگردش، ابن قیم الجوزی (751-691 ه. ق.) قوام و دوام‌یافت؛ اما ظهور آن در دوران معاصر به‌عنوان جریانی دینی و سیاسی، مرهون آراء محمد بن عبدالوهاب (1206-1115 ه. ق.) است.  
روش [[صحابه]]، [[تابعان]] و تابعان آنان درعمل به آموزه‌های اسلامی، راهنمای عملی سلفیان در فهم و عمل به اسلام است؛ روشی که آن را سیره یا منهج سلف صالح می‌نامند. سلفی‌گری در درون مکتب فقهی حنبلی (از مذاهب اربعه‌ فقه اهل‌سنت و جماعت) و برپایه آرای [[احمد بن حنبل]] پدید آمد و با آرای [[ابن تیمیه]] و شاگردش، [[ابن قیم جوزیه|ابن قیم جوزی]]  قوام و دوام‌یافت؛ اما ظهور آن در دوران معاصر به‌عنوان جریانی دینی و سیاسی، مرهون آرای [[محمد بن عبدالوهاب]] است.  


== د. حوزه‌های جغرافیایی جریان سلفی ==
== د. حوزه‌های جغرافیایی جریان سلفی ==