۸۷٬۵۶۷
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - ' نعمتها' به ' نعمتها') |
||
خط ۶۱۶: | خط ۶۱۶: | ||
ابن عربی در چندین جا و به ویژه در «باب مقام محبت»، از فتوحات به تحلیل تفصیلی پدیده عشق میپردازد. در آنجا، پس از اشاره به اینکه «دوست داشتن» (حب)، مقامی الهی است و خدا خود را «ودود» (بسیار دوست دارنده و مهربان) نامیده است و نیز در خبر، خدا «محب» (دوستدار) نامیده شده است، به این حدیث پیامبر اشاره میکند که «اِنَّ اللّهَ جَمیلٌ یحِبُّ الْجَمالَ: خدا زیباست و زیبایی را دوست میدارد» <ref> الفتوحات، 2/322-323</ref> و آن را یک «حدیث ثابت» مینامد <ref>همان، 2/114</ref>. | ابن عربی در چندین جا و به ویژه در «باب مقام محبت»، از فتوحات به تحلیل تفصیلی پدیده عشق میپردازد. در آنجا، پس از اشاره به اینکه «دوست داشتن» (حب)، مقامی الهی است و خدا خود را «ودود» (بسیار دوست دارنده و مهربان) نامیده است و نیز در خبر، خدا «محب» (دوستدار) نامیده شده است، به این حدیث پیامبر اشاره میکند که «اِنَّ اللّهَ جَمیلٌ یحِبُّ الْجَمالَ: خدا زیباست و زیبایی را دوست میدارد» <ref> الفتوحات، 2/322-323</ref> و آن را یک «حدیث ثابت» مینامد <ref>همان، 2/114</ref>. | ||
از دیدگاه ابن عربی «محبت» دارای 4 لقب است: حب (مهرورزی یا دوست داشتن)، یعنی خلوص آن در دل و صفای آن از تیرگیهای عوارض. دوستدار در این میان دارای هیچ غرض و ارادهای در برا بر محبوب خود نیست؛ وُدّ (مهربانی بسیار) که نامی الهی است (ودود) و از | از دیدگاه ابن عربی «محبت» دارای 4 لقب است: حب (مهرورزی یا دوست داشتن)، یعنی خلوص آن در دل و صفای آن از تیرگیهای عوارض. دوستدار در این میان دارای هیچ غرض و ارادهای در برا بر محبوب خود نیست؛ وُدّ (مهربانی بسیار) که نامی الهی است (ودود) و از نعمتهای خداست و در او ثابت است؛ عشق که همانا افراط در دوست داشتن است. در خبر آمده که خدا خود را به «شدتِ دوست داشتن» وصف کرده است، اما نامهای عشق و عاشق درباره خدا به کار نمیروند. در عشق، مهرورزی چنان به دوستدار روی میکند که با همه اجزاءِ وی در میآمیزد و او را سخت در بر میگیرد، زیرا واژه عشق، مشتق از «عَشَقه» (گیاه پیچک) است؛ هوی (خواهش و آرزو) که همانا اختصاص دادنِ همه اراده خود به محبوب و تعلق به اوست، در آغاز آنچه در دل روی دهد. این نام نیز درباره خدا به کار نمیرود <ref>همان، 2/323</ref>. | ||
ابن عربی، لطیفترین گونه مهرورزیدن و دوست داشتن را، با تجربه شخصی خود، تحلیل میکند و میگوید: انسان عشقی مفرط و آرزو و خواهشی و شوقی قلقانگیز و شیفتگی و لاغری و رویگردانی از خواب و خوراک، در خودش مییابد و نمیداند اینها همه برای کیست. معشوق او نامعین است. پس از آن چنان اتفاق میافتد که برای وی، در کشف، یک تجلی روی میدهد و آن عشق بدان تعلق میگیرد یا کسی را میبیند و آن وجودی که در خود مییابد، با دیدن وی، به او تعلق میگیرد و آنگاه پی میبرد که آن کس، محبوب او بوده و وی از آن آگاه نبوده است... این امر از نهانیترین دقایق فرانگریستن و پیش آگاهی نفوس انسانها به اشیاء، از پشت پرده غیب است. حالتی است مجهول که انسان نمیداند به چه کسی، در چه کسی و به چه انگیزهای شیفته و شیدا شده است <ref>همان، 2/323-324</ref>. | ابن عربی، لطیفترین گونه مهرورزیدن و دوست داشتن را، با تجربه شخصی خود، تحلیل میکند و میگوید: انسان عشقی مفرط و آرزو و خواهشی و شوقی قلقانگیز و شیفتگی و لاغری و رویگردانی از خواب و خوراک، در خودش مییابد و نمیداند اینها همه برای کیست. معشوق او نامعین است. پس از آن چنان اتفاق میافتد که برای وی، در کشف، یک تجلی روی میدهد و آن عشق بدان تعلق میگیرد یا کسی را میبیند و آن وجودی که در خود مییابد، با دیدن وی، به او تعلق میگیرد و آنگاه پی میبرد که آن کس، محبوب او بوده و وی از آن آگاه نبوده است... این امر از نهانیترین دقایق فرانگریستن و پیش آگاهی نفوس انسانها به اشیاء، از پشت پرده غیب است. حالتی است مجهول که انسان نمیداند به چه کسی، در چه کسی و به چه انگیزهای شیفته و شیدا شده است <ref>همان، 2/323-324</ref>. |