۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
تنها چیزى که پیامبر رحمت به «وحشى» کشنده عموى آن حضرت در جنگ احد گفت این بود: «از دیدگانم دور شو که ترا نبینم»<ref>العسقلانى: 7/284.</ref> اینها نمونههاى اندکى از بسیار است که شریعت اسلام و سنت نبوى را، شریعتى مبتنى بر صلح و رحمت معرفى مىکند. افزون بر آن، از متون مقدس و ادله شرعى و روح آموزههاى حیات بخش اسلام چنین به دست مىآید که نظام تشریعى اسلام بر پایه صلح و عدم خشونت استوار است. متون بسیارى در قرآن و سنت بر صلح و رفتار مسالمت جویانه دلالت دارد:<br> | تنها چیزى که پیامبر رحمت به «وحشى» کشنده عموى آن حضرت در جنگ احد گفت این بود: «از دیدگانم دور شو که ترا نبینم»<ref>العسقلانى: 7/284.</ref> اینها نمونههاى اندکى از بسیار است که شریعت اسلام و سنت نبوى را، شریعتى مبتنى بر صلح و رحمت معرفى مىکند. افزون بر آن، از متون مقدس و ادله شرعى و روح آموزههاى حیات بخش اسلام چنین به دست مىآید که نظام تشریعى اسلام بر پایه صلح و عدم خشونت استوار است. متون بسیارى در قرآن و سنت بر صلح و رفتار مسالمت جویانه دلالت دارد:<br> | ||
1ـ قرآن عرب جاهلى را با آن که خوى جنگ و خون ریزى داشت، قرآن آنان را به صلح و دست بر داشتن از جنگ و خشونت دعوت مىکند: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسِّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکلْ عَلَى اللّهِ <ref>انفال:61</ref>؛ چنان چه براى صلح آغوش گشودند تو نیز براى صلح آغوش بگشاى». اسلام حتى در میدان نبرد خواهان صلح و آشتى است: «ولا تقولوا لمن ألقى إلیکم السلام لست مؤمنا <ref>نساء:94</ref>؛ به آن کهبا شما از در آشتى و تسلیم در آید مگویید که بىایمان است». فقیهان با استناد به این آیه مىگویند: هرگاه از کسى که با مسلمانان در نبرد است اقدامىصلح جویانه سر زند، بر مسلمانان واجب است به او پاسخ مثبت دهند و از نبرد با او دست بردارند <ref>ر. ک: قرطبى، 1405: 5/336 و الشوکانى: 1/50114.</ref> | 1ـ قرآن عرب جاهلى را با آن که خوى جنگ و خون ریزى داشت، قرآن آنان را به صلح و دست بر داشتن از جنگ و خشونت دعوت مىکند: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسِّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکلْ عَلَى اللّهِ <ref>انفال:61</ref>؛ چنان چه براى صلح آغوش گشودند تو نیز براى صلح آغوش بگشاى». اسلام حتى در میدان نبرد خواهان صلح و آشتى است: «ولا تقولوا لمن ألقى إلیکم السلام لست مؤمنا <ref>نساء:94</ref>؛ به آن کهبا شما از در آشتى و تسلیم در آید مگویید که بىایمان است». فقیهان با استناد به این آیه مىگویند: هرگاه از کسى که با مسلمانان در نبرد است اقدامىصلح جویانه سر زند، بر مسلمانان واجب است به او پاسخ مثبت دهند و از نبرد با او دست بردارند <ref>ر. ک: قرطبى، 1405: 5/336 و الشوکانى: 1/50114.</ref> | ||
2ـ | 2ـ آنگاه که قابیل برادرش را به کشتن تهدید کرد، هابیل پاسخ آشتى جویانهاى داد که حاکى از صلح جویى انسان نیک است: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَىَّ یدَک لِتَقْتُلَنِى ما أَنَا بِباسِط یدِىَ إِلَیک لأَِقْتُلَک إِنِّى أَخافُ اللّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ <ref>مائده:28</ref>؛ اگر تو دست به کشتن من بزنى من دست به کشتن تو نمىزنم. من از خداوند جهانیان مىترسم».<br> | ||
3ـ «سلام» نامىاز نامهاى خداوند متعال است: «هُوَ اللّهُ الَّذِى لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلامُ» <ref>الحشر:23.</ref><br> | 3ـ «سلام» نامىاز نامهاى خداوند متعال است: «هُوَ اللّهُ الَّذِى لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلامُ» <ref>الحشر:23.</ref><br> | ||
4ـ قرآن صلح جهانى را نوید مىدهد و مىفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ... <ref>بقرة:28</ref>؛ اى آنان که ایمان آوردید همگى از در صلح درآیید و از گامهاى شیطان پیروى مکنید». هم چنین التزام مسلمانان را به صلح و امنیت چنین بیان مىدارد: «فَإِنِ اعْتَزَلُوکمْ فَلَمْ یقاتِلُوکمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیکمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکمْ عَلَیهِمْ سَبِیلاً (نساء:90)؛ چون از شما دست بردارند و با شما سر جنگ نداشته و از در آشتى در آیند، خداوند راهى براى شما علیه آنان قرار ندادهاست». بر این اساس، آیاتى که دلالت بر صلح دارد، نسخ نشدهاست و جنگ و مبارزه آنگاه رواست که صلح خواهى وجود نداشته باشد.<ref>الزحیلى، 1997: 94ـ96.</ref><br> | 4ـ قرآن صلح جهانى را نوید مىدهد و مىفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِى السِّلْمِ کافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ... <ref>بقرة:28</ref>؛ اى آنان که ایمان آوردید همگى از در صلح درآیید و از گامهاى شیطان پیروى مکنید». هم چنین التزام مسلمانان را به صلح و امنیت چنین بیان مىدارد: «فَإِنِ اعْتَزَلُوکمْ فَلَمْ یقاتِلُوکمْ وَ أَلْقَوْا إِلَیکمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکمْ عَلَیهِمْ سَبِیلاً (نساء:90)؛ چون از شما دست بردارند و با شما سر جنگ نداشته و از در آشتى در آیند، خداوند راهى براى شما علیه آنان قرار ندادهاست». بر این اساس، آیاتى که دلالت بر صلح دارد، نسخ نشدهاست و جنگ و مبارزه آنگاه رواست که صلح خواهى وجود نداشته باشد.<ref>الزحیلى، 1997: 94ـ96.</ref><br> | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
چنان که گذشت اصل در روابط با غیرمسلمانان بر صلح است. با وجود این، جاى این سؤال باقى است که چگونه مىتوان میان این اصل و آن دسته از آیات قرآن که متضمّن جنگ و نبرد است و نیز با جنگهاى عصر رسالت، سازش برقرار ساخت؟ بررسى جوانب مختلف این پرسش خود بحثى جداگانه مىطلبد ولى تا آنجا که به موضوع مقاله مرتبط است به آن مىپردازیم.<br> | چنان که گذشت اصل در روابط با غیرمسلمانان بر صلح است. با وجود این، جاى این سؤال باقى است که چگونه مىتوان میان این اصل و آن دسته از آیات قرآن که متضمّن جنگ و نبرد است و نیز با جنگهاى عصر رسالت، سازش برقرار ساخت؟ بررسى جوانب مختلف این پرسش خود بحثى جداگانه مىطلبد ولى تا آنجا که به موضوع مقاله مرتبط است به آن مىپردازیم.<br> | ||
مشهورترین آیهاى که بر جنگ تأکید دارد این آیه است: «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کافَّةً کما یقاتِلُونَکمْ کافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» (توبه:36). در تبیین این آیه توجه به چند نکته ضرورى است: اولا، روى سخن در آیه حفظ حق حیات انسانى است. بر این اساس چنان چه دشمنان اسلام همگى قصد سلب حیات مسلمانان نمایند، بدیهى است مسلمانان نیز در دفاع از حق خویش در برابر آنان خواهند ایستاد و چنین دفاعى با فطرت انسانى نیز سازگار است. ثانیا، آیه تصریح مىکند که چون آنان قصد جنگ با همه شما دارند، شما نیز با آنان کارزار کنید. بنابراین آنان هستند که به مسلمانان تعرض مىکنند و مسلمانان نیز در پاسخ اقدام تجاوزکارانه دشمن با تمام توان مقابله مىکنند. ادامه آیه هم که در آن همراهى خداوند با اهل تقوا را یادآورى کند خود بیانگر ارزندهبودن رعایت اصول انسانى در جنگ است. <ref>الطباطبائى: 2/65 ـ 68 و 9 / 27</ref><br> | مشهورترین آیهاى که بر جنگ تأکید دارد این آیه است: «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکینَ کافَّةً کما یقاتِلُونَکمْ کافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» (توبه:36). در تبیین این آیه توجه به چند نکته ضرورى است: اولا، روى سخن در آیه حفظ حق حیات انسانى است. بر این اساس چنان چه دشمنان اسلام همگى قصد سلب حیات مسلمانان نمایند، بدیهى است مسلمانان نیز در دفاع از حق خویش در برابر آنان خواهند ایستاد و چنین دفاعى با فطرت انسانى نیز سازگار است. ثانیا، آیه تصریح مىکند که چون آنان قصد جنگ با همه شما دارند، شما نیز با آنان کارزار کنید. بنابراین آنان هستند که به مسلمانان تعرض مىکنند و مسلمانان نیز در پاسخ اقدام تجاوزکارانه دشمن با تمام توان مقابله مىکنند. ادامه آیه هم که در آن همراهى خداوند با اهل تقوا را یادآورى کند خود بیانگر ارزندهبودن رعایت اصول انسانى در جنگ است. <ref>الطباطبائى: 2/65 ـ 68 و 9 / 27</ref><br> | ||
درباره جنگهاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز بسیارى از اندیشمندان بر این باورند که همه آنها ماهیت دفاعى داشته و با اصل صلح سازگار است. مطابق این نظر، جنگهاى اسلام به هدف اجبار مردم بر پذیرفتن دین جدید نبود، زیرا دین در ماهیت خود اجبارپذیر نیست. بر این اساس، درگیرىهاى عصر رسالت را باید مقاومتها و نبردهایى دانست که هر کدام برحسب شرایط و اقتضاى خاص هر درگیرى به هدف دفاع از کیان اسلام انجام گرفت. چنان چه مشرکان، پیامبر و یارانش را از سرزمین خود بیرون نمىراندند و در مدینه به آنان تعرض نمىکردند جنگى روى نمىداد. به واقع این مشرکان عرب بودند که هجوم نظامىخود را علیه مسلمانان آغاز کردند و در صدد بر آمدند تا شهر مدینه و پایتخت دولت اسلامى را در قالب جنگهاى احد و احزاب نابود کنند. دیگر جنگها هم اگر چه نام جنگ بر خود گرفتند، به تجمعات بازدارنده و تدافعى بیشتر شبیه بودند تا جنگ به معناى واقعى. از این روست که روابط میان دولت اسلامى با دولت حبشه در صدر اسلام را به عنوان نمونهاى از روابط مسالمتآمیز و دوستانه میان دو دولت نام مىبرند. مسلمانان | درباره جنگهاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز بسیارى از اندیشمندان بر این باورند که همه آنها ماهیت دفاعى داشته و با اصل صلح سازگار است. مطابق این نظر، جنگهاى اسلام به هدف اجبار مردم بر پذیرفتن دین جدید نبود، زیرا دین در ماهیت خود اجبارپذیر نیست. بر این اساس، درگیرىهاى عصر رسالت را باید مقاومتها و نبردهایى دانست که هر کدام برحسب شرایط و اقتضاى خاص هر درگیرى به هدف دفاع از کیان اسلام انجام گرفت. چنان چه مشرکان، پیامبر و یارانش را از سرزمین خود بیرون نمىراندند و در مدینه به آنان تعرض نمىکردند جنگى روى نمىداد. به واقع این مشرکان عرب بودند که هجوم نظامىخود را علیه مسلمانان آغاز کردند و در صدد بر آمدند تا شهر مدینه و پایتخت دولت اسلامى را در قالب جنگهاى احد و احزاب نابود کنند. دیگر جنگها هم اگر چه نام جنگ بر خود گرفتند، به تجمعات بازدارنده و تدافعى بیشتر شبیه بودند تا جنگ به معناى واقعى. از این روست که روابط میان دولت اسلامى با دولت حبشه در صدر اسلام را به عنوان نمونهاى از روابط مسالمتآمیز و دوستانه میان دو دولت نام مىبرند. مسلمانان آنگاه متوسل به زور شدند که دیگران با توسل به زور مانع استقلال و آزادى آنان در عمل به دینشان شدند.<ref>العقاد، 1996: 300 و 305.</ref><br> | ||
پرسش دیگرى که اکنون مجال طرح مىیابد آن است که چنان چه اصل در روابط بر صلح باشد پس چه هدفى در حکمت تشریع جهاد در اسلام وجود دارد؟<br> | پرسش دیگرى که اکنون مجال طرح مىیابد آن است که چنان چه اصل در روابط بر صلح باشد پس چه هدفى در حکمت تشریع جهاد در اسلام وجود دارد؟<br> | ||
به طور خلاصه مىتوان گفت که هدف از [[جهاد]] در اسلام تأمین امنیت و سلامت و تضمین حاکمیت و استقلال و نیز دفاع از امت اسلامى است. جهاد براى اسقرار صلح و حمایت از ادیان آسمانى مقرر شده است. این حقیقتى است که قرآن نیز برآن مهر تأیید مىزند:<br> | به طور خلاصه مىتوان گفت که هدف از [[جهاد]] در اسلام تأمین امنیت و سلامت و تضمین حاکمیت و استقلال و نیز دفاع از امت اسلامى است. جهاد براى اسقرار صلح و حمایت از ادیان آسمانى مقرر شده است. این حقیقتى است که قرآن نیز برآن مهر تأیید مىزند:<br> | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
چنان چه اسلام را دین و شریعتى کامل بدانیم منطقى است که در کنار مجموعه مقررات اخلاقى و قواعد مورد نیاز زندگى، به قواعد جنگ و صلح و روابط خارجى نیز پرداخته شود، زیرا به هر روى در زندگى بشر از جنگ و صلح، گریزى نیست. لیک وجود چنین قواعد و مقرراتى را در یک نظام حقوقى نمىتوان دلیلى بر دائمىبودن یک وضعیت در آن نظام دانست و نتیجه گرفت چون در اسلام جهاد تشریع شدهاست پس مسلمانان همواره در جنگ دائمىبا غیر مسلمانان به سر مىبرند.<br> | چنان چه اسلام را دین و شریعتى کامل بدانیم منطقى است که در کنار مجموعه مقررات اخلاقى و قواعد مورد نیاز زندگى، به قواعد جنگ و صلح و روابط خارجى نیز پرداخته شود، زیرا به هر روى در زندگى بشر از جنگ و صلح، گریزى نیست. لیک وجود چنین قواعد و مقرراتى را در یک نظام حقوقى نمىتوان دلیلى بر دائمىبودن یک وضعیت در آن نظام دانست و نتیجه گرفت چون در اسلام جهاد تشریع شدهاست پس مسلمانان همواره در جنگ دائمىبا غیر مسلمانان به سر مىبرند.<br> | ||
در حقوق بینالملل معاصر مجموعه مقرراتى وجود دارد که در آن به تنظیم امور جنگ، وضعیت اسیران و مجروحان و نحوه کاربرد سلاحها و مانند آن مىپردازد و شاخههایى چون «حقوق جنگ» (Khadduri, P. 54). یا «حقوق مخاصمات مسلحانه» (Law of Armed Conflict) و «حقوق بشر دوستانه» (Humanitarian Law) در این رشته به وجود آمدهاست. بر این اساس آیا مىتوان گفت حقوق بینالملل حقوق جنگ و شمشیر است؛ زیرا در آن به امور جنگ و مبارزه پرداخته شدهاست؟! بدیهى است چنین چیزى پذیرفتنى نیست و به همین قیاس نمىتوان وضعیت حاکم بر یک مقطع زمانى از تاریخ اسلام را مستند قرار داد و براى همیشه و به عنوان یک قاعده، اسلام را دین جنگ و خشونت معرفى کرد. <br> | در حقوق بینالملل معاصر مجموعه مقرراتى وجود دارد که در آن به تنظیم امور جنگ، وضعیت اسیران و مجروحان و نحوه کاربرد سلاحها و مانند آن مىپردازد و شاخههایى چون «حقوق جنگ» (Khadduri, P. 54). یا «حقوق مخاصمات مسلحانه» (Law of Armed Conflict) و «حقوق بشر دوستانه» (Humanitarian Law) در این رشته به وجود آمدهاست. بر این اساس آیا مىتوان گفت حقوق بینالملل حقوق جنگ و شمشیر است؛ زیرا در آن به امور جنگ و مبارزه پرداخته شدهاست؟! بدیهى است چنین چیزى پذیرفتنى نیست و به همین قیاس نمىتوان وضعیت حاکم بر یک مقطع زمانى از تاریخ اسلام را مستند قرار داد و براى همیشه و به عنوان یک قاعده، اسلام را دین جنگ و خشونت معرفى کرد. <br> | ||
وانگهى، آیا ادیان دیگر همیشه در صلح زیسته و هرگز با جنگى گریبان گیر نبودهاند؟ مگر در تاریخ مسیحیان جنگهاى متعددى براى مسیحى کردن دیگران روى ندادهاست؟ آیا مىتوان جنگهایى را که مسیحیان بر افروختند به حساب دین عیسى که دین صلح است تمام کرد؟ غربیان اسلام را دین همراه با شمشیر مىدانند در حالى که کمتر کسى در غرب سخن از رفتارهایى به میان مىآورد که براى مسیحى کردن اجبارى اهالى اروپاى شمالى و نابودى مذاهب کهن اروپایى به کار گرفته شد. تا زمانى که غربیان مسیحیان مؤمن بودند، مسیحیت پرچمىبود که در جنگها بر مىافراشتند و | وانگهى، آیا ادیان دیگر همیشه در صلح زیسته و هرگز با جنگى گریبان گیر نبودهاند؟ مگر در تاریخ مسیحیان جنگهاى متعددى براى مسیحى کردن دیگران روى ندادهاست؟ آیا مىتوان جنگهایى را که مسیحیان بر افروختند به حساب دین عیسى که دین صلح است تمام کرد؟ غربیان اسلام را دین همراه با شمشیر مىدانند در حالى که کمتر کسى در غرب سخن از رفتارهایى به میان مىآورد که براى مسیحى کردن اجبارى اهالى اروپاى شمالى و نابودى مذاهب کهن اروپایى به کار گرفته شد. تا زمانى که غربیان مسیحیان مؤمن بودند، مسیحیت پرچمىبود که در جنگها بر مىافراشتند و آنگاه که دین در میان آنان از رونق افتاد ملى گرایى، فاشیسم، کمونیسم کاپیتالیسم و ایدئولوژىهاى دیگر سر برآورد.<br> | ||
بلى آن که مىگوید اسلام دین شمشیر است، اگر مقصود او از دین شمشیر آن است که این دین جهاد را از جمله جهاد نظامىرا واجب کردهاست، سخن درستى گفتهاست؛ ولى اگر مقصودش آن باشد که اسلام با تیزى شمشیر منتشر شدهاست در یک اشتباه آشکار به سر مىبرد؛ زیرا اسلام با عقل و منطق و از راه فعالیتهاى فرهنگى عالمگیر شدهاست. <br> | بلى آن که مىگوید اسلام دین شمشیر است، اگر مقصود او از دین شمشیر آن است که این دین جهاد را از جمله جهاد نظامىرا واجب کردهاست، سخن درستى گفتهاست؛ ولى اگر مقصودش آن باشد که اسلام با تیزى شمشیر منتشر شدهاست در یک اشتباه آشکار به سر مىبرد؛ زیرا اسلام با عقل و منطق و از راه فعالیتهاى فرهنگى عالمگیر شدهاست. <br> | ||
از سوى دیگر، سهم برخى از مسلمانان را در برداشت نادرست غربیان از اسلام نمىتوان نادیده گرفت. بد فهماندن نیز خود سهم عمده اى در بد فهمیدن دیگران دارد. نوشتهها و گاه رفتار گروههاى اندکى از مسلمانان متعصب، راه را بر اینگونه برداشتها از اسلام هموار مىسازد. <ref>براى مثال نگاه کنید: http://www.mojahedin.com, 7/5/2004.</ref> هدف قرار دادن غیر نظامیان و زنان و کودکان در هیچ نظام حقوقى پذیرفته نیست تا چه رسد به دینى که پیام آن رحمت و مسالمت است و پیامبر آن پیامبر رحمت براى جهانیان. این گفته که «اسلام دو نوع دعوت دارد: دعوت به زبان و دعوت به سنان براى اصلاح باورهاى مردم» یا این که: «خداوند بر مسلمانان واجب کردهاست با آن دسته از کفار و مشرکان که از قبول اسلام پس از دعوت به تسلیم یا پذیرفتن اسلام، سرباز مىزنند آغاز به جنگ کنند. بر امت مسلمان واجب است جز در ماههاى حرام به آنان هجوم آورند وآغاز به جنگ کنند، زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اصحاب آن حضرت پس از آن که رؤساى کشورهاى فارس و روم به نامه پیامبر اعتنا نکردند جنگ با آنان را آغاز کردهاست، بدون آن که این کشورها به هیچ مسلمانى تعرض کنند» به تأمل جدى در کتاب و سنت و روح شریعت توأم با رحمت اسلامى نیاز دارد. چنین تصورى به دلایلى چند نه تنها به دور از آموزهها و واقعیتهاى مکتب حیات بخش و انسان ساز اسلام است، بلکه با واقعیتهاى کنونى جوامع مسلمین نیز سازگارى ندارد.<br> | از سوى دیگر، سهم برخى از مسلمانان را در برداشت نادرست غربیان از اسلام نمىتوان نادیده گرفت. بد فهماندن نیز خود سهم عمده اى در بد فهمیدن دیگران دارد. نوشتهها و گاه رفتار گروههاى اندکى از مسلمانان متعصب، راه را بر اینگونه برداشتها از اسلام هموار مىسازد. <ref>براى مثال نگاه کنید: http://www.mojahedin.com, 7/5/2004.</ref> هدف قرار دادن غیر نظامیان و زنان و کودکان در هیچ نظام حقوقى پذیرفته نیست تا چه رسد به دینى که پیام آن رحمت و مسالمت است و پیامبر آن پیامبر رحمت براى جهانیان. این گفته که «اسلام دو نوع دعوت دارد: دعوت به زبان و دعوت به سنان براى اصلاح باورهاى مردم» یا این که: «خداوند بر مسلمانان واجب کردهاست با آن دسته از کفار و مشرکان که از قبول اسلام پس از دعوت به تسلیم یا پذیرفتن اسلام، سرباز مىزنند آغاز به جنگ کنند. بر امت مسلمان واجب است جز در ماههاى حرام به آنان هجوم آورند وآغاز به جنگ کنند، زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اصحاب آن حضرت پس از آن که رؤساى کشورهاى فارس و روم به نامه پیامبر اعتنا نکردند جنگ با آنان را آغاز کردهاست، بدون آن که این کشورها به هیچ مسلمانى تعرض کنند» به تأمل جدى در کتاب و سنت و روح شریعت توأم با رحمت اسلامى نیاز دارد. چنین تصورى به دلایلى چند نه تنها به دور از آموزهها و واقعیتهاى مکتب حیات بخش و انسان ساز اسلام است، بلکه با واقعیتهاى کنونى جوامع مسلمین نیز سازگارى ندارد.<br> |