۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' کرده اند ' به ' کردهاند ') |
جز (جایگزینی متن - ' بنا بر این' به ' بنابراین') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
'''ابن تیمیه''' (احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه حرانی.641-707)یکی از مشاهیر [[اهل حدیث]] و صاحب آثار متعدد کلامی است. این شخصیت اهل حدیث بر خلاف تصوری که از وی وجود دارد در تفسیر [[جبر و اختیار]] جبرگرا نبوده و ضمن تاکید بر [[توحید در خالقیت]] علاوه بر این که خدا را منشأ تمام افعال هستی میداند، انسان را نیز مسئول افعالش میداند و بر همین اساس تفکر خود را پایه ریزی میکند. این نوع جهتگیری نشان میدهد که ابن تیمیه در این موضوع در مسیر تفکر [[امامیه]] که معتقد به [[امر بین الامرین]] هستند، گام بر میدارد. درستی ادعای ابن تیمیه بر اساس شواهد غیر قابل انکاری که از آثار وی به دست ما رسیده است ثابت شده است. | '''ابن تیمیه''' (احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه حرانی.641-707)یکی از مشاهیر [[اهل حدیث]] و صاحب آثار متعدد کلامی است. این شخصیت اهل حدیث بر خلاف تصوری که از وی وجود دارد در تفسیر [[جبر و اختیار]] جبرگرا نبوده و ضمن تاکید بر [[توحید در خالقیت]] علاوه بر این که خدا را منشأ تمام افعال هستی میداند، انسان را نیز مسئول افعالش میداند و بر همین اساس تفکر خود را پایه ریزی میکند. این نوع جهتگیری نشان میدهد که ابن تیمیه در این موضوع در مسیر تفکر [[امامیه]] که معتقد به [[امر بین الامرین]] هستند، گام بر میدارد. درستی ادعای ابن تیمیه بر اساس شواهد غیر قابل انکاری که از آثار وی به دست ما رسیده است ثابت شده است. | ||
ابن تیمیه مکررا به این نکته اشاره میکند که [[افعال عباد]] به طور واقعی منسوب به خود آن ها است به این معنا که انسانها به طور واقعی مسئول افعال خویش هستند. این ادعا را مطابق با مذهب اکثر [[اهل سنت و جماعت]] میداند و مینویسد: «و اما سایر اهل السنه فیقولون ان افعال العباد فعل لهم حقیقه» <ref> ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 1، ص 459 </ref> واما سایر اهل سنت (به جز گروهی اندک) معتقدند که افعال عباد، فعل حقیقی آن ها است. این ادعای ابن تیمه کاملا صحیح است که اهل سنت نیز همانند امامیه، انتساب فعل به فاعل را انتسابی حقیقی میدانند. | ابن تیمیه مکررا به این نکته اشاره میکند که [[افعال عباد]] به طور واقعی منسوب به خود آن ها است به این معنا که انسانها به طور واقعی مسئول افعال خویش هستند. این ادعا را مطابق با مذهب اکثر [[اهل سنت و جماعت]] میداند و مینویسد: «و اما سایر اهل السنه فیقولون ان افعال العباد فعل لهم حقیقه» <ref> ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 1، ص 459 </ref> واما سایر اهل سنت (به جز گروهی اندک) معتقدند که افعال عباد، فعل حقیقی آن ها است. این ادعای ابن تیمه کاملا صحیح است که اهل سنت نیز همانند امامیه، انتساب فعل به فاعل را انتسابی حقیقی میدانند. بنابراین، در اصل مدعا با امامیه اختلافی ندارند. وی در جای دیگر در نحوه ارتباط فعل با فاعل توضیح بیشتری میدهد و مینویسد:«و اما جمهور اهل السنه المتبعون للسلف و الائمه فیقولون ان فعل العبد فعل له حقیقه و لکنه مخلوق لله و مفعول لله لا یقولون هو نفس فعل الله و یفرقون بین الخلق و المخلوق و الفعل و المفعول ...و هو قول الحنفیه و جمهور المالکیه و الشافعیه و الحنبلیه و حکاه البغوی عن اهل السنه قاطبه» <ref>ابن تیمیه. احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 1، ص 459</ref>یعنی جهمور اهل سنت که تابع سلف و بزرگان هستند، معتقدند که فعل عبد فعل حقیقی اوست لکن(از جهت خلق) مخلوق و مفعول خدا است نه نفس فعل خدا. | ||
همچنین میگوید که اهل سنت میان خلق و مخلوق و فعل و مفعول فرق قایل اند به این معنا که خلق را به خدا و مخلوق را به عبد منتسب میکنند. ابن تیمیه در ادامه مینویسد این همان اعتقاد [[حنفیه]] و جمهور [[مالکیه]]، [[شافعیه]] و [[حنبلیه]] است و بغوی میگوید تمام اهل سنت دارای چنین اعتقادی هستند. این متکلم اهل حدیث در جای دیگر مینویسد:«فان ائمه اهل السنه یقولون ان الله خالق الاشیاء با الاسباب و انه خلق للعبد قدره یکون بها فعله و ان العبد فاعل لفعله حقیقه فقولهم فی خلق فعل العبد بارادته و قدرته کقولهم فی خلق سایرالحوادث باسبابها و لکن لیس هذا قول من ینکر الاسباب و القوی التی فی الاجسام و ینکر تاثیر القدره التی للعبد التی بها یکون الفعل و یقول انه لا اثر لقدره العبد اصلا فی فعله کما یقول ذلک جهم و اتباعه و الاشعری و من وافقه و لیس قول هولاء قول ائمه السنه و لا جمهورهم بل اصل هذا القول هو قول [[جهم بن صفوان]] فانه کان یثبت مشیه الله تعالی و ینکر ان یکون له حکمه و رحمه و ینکر ان یکون للعبد فعل او قدره موثره» <ref> ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 31</ref> | همچنین میگوید که اهل سنت میان خلق و مخلوق و فعل و مفعول فرق قایل اند به این معنا که خلق را به خدا و مخلوق را به عبد منتسب میکنند. ابن تیمیه در ادامه مینویسد این همان اعتقاد [[حنفیه]] و جمهور [[مالکیه]]، [[شافعیه]] و [[حنبلیه]] است و بغوی میگوید تمام اهل سنت دارای چنین اعتقادی هستند. این متکلم اهل حدیث در جای دیگر مینویسد:«فان ائمه اهل السنه یقولون ان الله خالق الاشیاء با الاسباب و انه خلق للعبد قدره یکون بها فعله و ان العبد فاعل لفعله حقیقه فقولهم فی خلق فعل العبد بارادته و قدرته کقولهم فی خلق سایرالحوادث باسبابها و لکن لیس هذا قول من ینکر الاسباب و القوی التی فی الاجسام و ینکر تاثیر القدره التی للعبد التی بها یکون الفعل و یقول انه لا اثر لقدره العبد اصلا فی فعله کما یقول ذلک جهم و اتباعه و الاشعری و من وافقه و لیس قول هولاء قول ائمه السنه و لا جمهورهم بل اصل هذا القول هو قول [[جهم بن صفوان]] فانه کان یثبت مشیه الله تعالی و ینکر ان یکون له حکمه و رحمه و ینکر ان یکون للعبد فعل او قدره موثره» <ref> ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 31</ref> | ||
به تحقیق، بزرگان اهل سنت معتقدند که خدا اشیاء را با اسباب و وسایلش خلق میکند. اوست که برای بنده اش قدرتی را خلق میکند تا بتواند فعل خود را انجام دهد. | به تحقیق، بزرگان اهل سنت معتقدند که خدا اشیاء را با اسباب و وسایلش خلق میکند. اوست که برای بنده اش قدرتی را خلق میکند تا بتواند فعل خود را انجام دهد. بنابراین، عبد فاعل حقیقی آن فعل است. پس قول اهل سنت مبنی بر این که عبد فعل خود را با اراده و قدرتش انجام میدهد، مثل این است که سایر حوادث را به کمک اسبابش خلق میکند. ابن تیمیه در این جا به جبریون محض چون جهم بن صفوان و نیز ابوالحسن اشعری که منکر اسباب و نیز قدرت و اراده عبد هستند طعنه میزند و میگوید عقیده قاطبه اهل سنت با کسانی که برای بنده هیچ اراده و قدرتی را قبول ندارند، موافق نیست آن گونه که جهم و پیروانش و نیز اشعری و موافقانش به آن اعتقاد دارند. زیرا جهم بن صفوان، منکر مشیت، حکمت و رحمت الهی است و نیز هر گونه فعل و قدرت موثر برای عبد را انکار میکند. | ||
با توجه به متن فوق میتوان نتیجه گرفت که تمایزی آشکار میان اعتقاد بزرگان اهل سنت با کسانی چون جهم و جالب تر اشعری که قایل به نظریه کسب و نوعی دفاع از انتساب فعل به انسان است؛ وجود دارد. زیرا بر شمردن شخصی چون اشعری و پیروانش به عنوان مخالف اعتقادات اهل سنت با این که اشعری انسان را نسبت به فعلش کاملا مجبور و دست بسته نمیداند؛ این نکته را ثابت میکند که اهل حدیث در ادعای خود مبنی بر این که انسان واقعا فاعل افعال خویش است، صادق اند. ابن تیمیه در فرازی دیگر مینویسد: «ان العبد فاعل لفعله حقیقه و محدثا لفعله و الله سبحانه فاعلا له محدثا له و هذا قول جماهیر اهل السنه من جمیع الطوائف و هذا قول کثیر من اصحاب الاشعری کابی اسحاق الاسفرایینی و ابی المعالی الجوینی الملقب بامام الحرمین و غیرهما» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 74</ref>عبد به طور حقیقی فاعل و محدث فعل خویش است و خدای متعال نیز فاعل و محدث فعل عبد است. این عقیده تمام اهل سنت از همه طایفه ها میباشد. وی این اعتقاد را به بخش بزرگی از اشاعره نسبت میدهد و میگوید بسیاری از اصحاب اشعری چون [[ابی اسحاق اسفراینی]] و [[عبدالملک جوینی]]، با اهل سنت همراه هستند. | با توجه به متن فوق میتوان نتیجه گرفت که تمایزی آشکار میان اعتقاد بزرگان اهل سنت با کسانی چون جهم و جالب تر اشعری که قایل به نظریه کسب و نوعی دفاع از انتساب فعل به انسان است؛ وجود دارد. زیرا بر شمردن شخصی چون اشعری و پیروانش به عنوان مخالف اعتقادات اهل سنت با این که اشعری انسان را نسبت به فعلش کاملا مجبور و دست بسته نمیداند؛ این نکته را ثابت میکند که اهل حدیث در ادعای خود مبنی بر این که انسان واقعا فاعل افعال خویش است، صادق اند. ابن تیمیه در فرازی دیگر مینویسد: «ان العبد فاعل لفعله حقیقه و محدثا لفعله و الله سبحانه فاعلا له محدثا له و هذا قول جماهیر اهل السنه من جمیع الطوائف و هذا قول کثیر من اصحاب الاشعری کابی اسحاق الاسفرایینی و ابی المعالی الجوینی الملقب بامام الحرمین و غیرهما» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 74</ref>عبد به طور حقیقی فاعل و محدث فعل خویش است و خدای متعال نیز فاعل و محدث فعل عبد است. این عقیده تمام اهل سنت از همه طایفه ها میباشد. وی این اعتقاد را به بخش بزرگی از اشاعره نسبت میدهد و میگوید بسیاری از اصحاب اشعری چون [[ابی اسحاق اسفراینی]] و [[عبدالملک جوینی]]، با اهل سنت همراه هستند. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
ملاحظه میکنیم که این مطالب کاملا به معتقدات امامیه شباهت دارد خصوصا آن جا که مینویسد:«و هم وسط فی باب افعال الله بین القدریه و الجبریه» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 112 و113</ref>از چنین تصریحی بر میآید اهل سنتی که ابن تیمیه عقاید شان را باز گو میکند و مهم تر آن ها را فرقه ناجیه میخواند، همانند امامیه عقیده ای وسط داشتند و در تفسیر جبر و اختیار، امر راه وسط یعنی امر بین الامرین را انتخاب کردند. وی در ادامه بیان میکند که عباد بر مبنای اختیار، افعال شان را انجام میدهند و از این رو، حقیقتا فاعل فعل خویش هستند همان گونه که خدای متعال نیز خالق افعال خویش است. عبد هم مومن است هم کافر، هم فاجر است هم [[نماز]] خوان و [[روزه]] دار. بندگان قادر اند که افعال را با اراده خویش انجام دهند، حال آن که خدا خالق قدرت و اراده آن ها است. مینویسد:«و العباد فاعلون حقیقه و الله خالق افعالهم و العبد هو المومن و الکافر و البر و الفاجر و المصلی و الصائم و للعباد قدره علی اعمالهم و لهم اراده و الله خالقهم و خالق قدرتهم و ارادتهم» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 123</ref> | ملاحظه میکنیم که این مطالب کاملا به معتقدات امامیه شباهت دارد خصوصا آن جا که مینویسد:«و هم وسط فی باب افعال الله بین القدریه و الجبریه» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 112 و113</ref>از چنین تصریحی بر میآید اهل سنتی که ابن تیمیه عقاید شان را باز گو میکند و مهم تر آن ها را فرقه ناجیه میخواند، همانند امامیه عقیده ای وسط داشتند و در تفسیر جبر و اختیار، امر راه وسط یعنی امر بین الامرین را انتخاب کردند. وی در ادامه بیان میکند که عباد بر مبنای اختیار، افعال شان را انجام میدهند و از این رو، حقیقتا فاعل فعل خویش هستند همان گونه که خدای متعال نیز خالق افعال خویش است. عبد هم مومن است هم کافر، هم فاجر است هم [[نماز]] خوان و [[روزه]] دار. بندگان قادر اند که افعال را با اراده خویش انجام دهند، حال آن که خدا خالق قدرت و اراده آن ها است. مینویسد:«و العباد فاعلون حقیقه و الله خالق افعالهم و العبد هو المومن و الکافر و البر و الفاجر و المصلی و الصائم و للعباد قدره علی اعمالهم و لهم اراده و الله خالقهم و خالق قدرتهم و ارادتهم» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 123</ref> | ||
در ادامه به فرقههایی کنایه یا تعریض میزند که قایل به جبر هستند و انسان را مسلوب الاختیار میدانند. <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 123.</ref>با توجه به جملات ابن تیمیه که خود را سخنگوی اهل سنت میداند، نشانههای واضح عدم اعتقاد به جبر و اختیار دیده میشود. | در ادامه به فرقههایی کنایه یا تعریض میزند که قایل به جبر هستند و انسان را مسلوب الاختیار میدانند. <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 123.</ref>با توجه به جملات ابن تیمیه که خود را سخنگوی اهل سنت میداند، نشانههای واضح عدم اعتقاد به جبر و اختیار دیده میشود. بنابراین، نمیتوان از صراحت این گونه جملات چشم پوشی کرد که میتواند تداعی کننده اعتقاد امامیه و کسانی که در این مسیر قرار دارند، باشد. این نوع تعابیر کاملا با تفاسیر [[شیعه]] از جبر و اختیار شباهت دارد، جایی که مینویسد: «و هم وسط فی باب افعال الله بین القدریه و الجبریه.» وسط میان قدر و جبر یعنی امر بین الامرین. یا مینویسد «و العباد فاعلون حقیقه و الله خالق افعالهم»این گونه بیانات ناظر به این معنا است همان طور که انسان فاعل حقیقی فعل خویش است، در همان حال خداوند نیز خالق افعال وی است. یا مینویسد: «و للعباد قدره علی اعمالهم و لهم اراده و الله خالقهم و خالق قدرتهم و ارادتهم.» آیا میتوان جملاتی از این صریح تر در تفسیر جبر و اختیار که همان تفسیر راهگشای اولیای دین یعنی نظریه امر بین الامرین میباشد، یافت! | ||
== تفسیر ابن قیم جوزیه از خلق افعال عباد == | == تفسیر ابن قیم جوزیه از خلق افعال عباد == | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
ابن قیم به بهانه خلق افعال عباد، بحث [[امت وسط]] را مطرح و دراینباره مطالب جالبی بیان کرده است که میتواند به نوعی تصویر سازی از نظریه امر بین الامرین باشد. نوشته است: «فصل و للناس هاهنا مسلکان یعتمد المتکلمون فی هذا الباب لا نرتضیهما بل نسلک مسلک العدل و التوسط بین طرفی الافراط و التفریط فدین الله بین الغالی فیه و الجافی عنه کا لوادی بین الجبلین و الهدی بین الضلالتین و قد جعل الله هذه الامه هی الامه الوسط فی جمیع ابواب الدین ...و کانت وسطا فی القدر بین الجبریه الذین ینفون ان یکون للعبد فعل او کسب او اختیار البته، بل هو مجبور مقهور لا اختیار له ولا فعل، و بین القدریه النفاه الذین یجعلونه مستقلا بفعله و لا یدخل فعله تحت مقدور الرب تعالی و لا هو واقع بمشیه الله تعالی و قدرته، فاثتبوا له فعلا و کسبا و اختیار حقیقه هو متعلق الامر و النهی و الثواب و العقاب و هو مع ذلک واقع بقدره الله و مشیئته. فما شاء الله من ذلک کان و ما لم یشا لم یکن و لا تتحرک ذره الا بمشیئته و ارادته و العباد اضعف و اعجز ان یفعلوا ما لم یشأ الله» <ref>ابن قیم جوزیه، (1432ق). مفتاح دار السعاده و منشور ولایه العلم والاراده. عربستان ـ جده: انتشارات مجمع الفقه الاسلامی، ص 1513</ref> | ابن قیم به بهانه خلق افعال عباد، بحث [[امت وسط]] را مطرح و دراینباره مطالب جالبی بیان کرده است که میتواند به نوعی تصویر سازی از نظریه امر بین الامرین باشد. نوشته است: «فصل و للناس هاهنا مسلکان یعتمد المتکلمون فی هذا الباب لا نرتضیهما بل نسلک مسلک العدل و التوسط بین طرفی الافراط و التفریط فدین الله بین الغالی فیه و الجافی عنه کا لوادی بین الجبلین و الهدی بین الضلالتین و قد جعل الله هذه الامه هی الامه الوسط فی جمیع ابواب الدین ...و کانت وسطا فی القدر بین الجبریه الذین ینفون ان یکون للعبد فعل او کسب او اختیار البته، بل هو مجبور مقهور لا اختیار له ولا فعل، و بین القدریه النفاه الذین یجعلونه مستقلا بفعله و لا یدخل فعله تحت مقدور الرب تعالی و لا هو واقع بمشیه الله تعالی و قدرته، فاثتبوا له فعلا و کسبا و اختیار حقیقه هو متعلق الامر و النهی و الثواب و العقاب و هو مع ذلک واقع بقدره الله و مشیئته. فما شاء الله من ذلک کان و ما لم یشا لم یکن و لا تتحرک ذره الا بمشیئته و ارادته و العباد اضعف و اعجز ان یفعلوا ما لم یشأ الله» <ref>ابن قیم جوزیه، (1432ق). مفتاح دار السعاده و منشور ولایه العلم والاراده. عربستان ـ جده: انتشارات مجمع الفقه الاسلامی، ص 1513</ref> | ||
یعنی و برای مردم درباره جبر و اختیار دو مسلک وجود دارد که اهل کلام به آن اعتماد دارند، ولی هیچ کدام مورد قبول ما نیست، بلکه ما مسلک مورد قبول ما راهی میان افراط و تفریط یعنی مسلک عدل است. دین خدا میان پستی و بلندی قرار دارد و مثل دشتی میان دو کوه و راه نجات میان دو بیراهه است. به تحقیق خدای متعال این امت را در تمامی ابواب دین و نیز میان قدر و جبر، امت وسط قرار داد. و همچنین این امت را میان قدر و جبر قرار داد، جبریه ای که هر گونه فعل و کسب و اختیاری را برای عباد نفی میکنند و بندگان را مجبور و مقهور میدانند به گونه ای که هیچ اختیار و فعلی برای او نباشد. و نیز قدریه ای که عباد را درباره افعالش کاملا مستقل می دانند به طوری که فعل صادر شده از انسان کاملا از حیطه، مشیت و قدرت الهی خارج است. پس برای امت ثابت کردند که حقیقتا دارای فعل و کسب و اختیار و متعلق امر و نهی و ثواب و عقاب است. با این حال ثابت کردند که همه این افعال در عین حال که واقعا از طرف انسان صادر میشود، به طور واقعی تابع قدرت و مشیت الهی است. پس آن چه را که خدا بخواهد، انجام میشود و آن چه را که نخواهد، انجام نمیشود. علاوه، هیچ ذره ای جز به مشیت و اراده الهی به حرکت در نمیآید و بندگان خدا ضعیف تر و عاجز تر از آن هستند که بدون مشیت خدا کاری انجام دهند. | یعنی و برای مردم درباره جبر و اختیار دو مسلک وجود دارد که اهل کلام به آن اعتماد دارند، ولی هیچ کدام مورد قبول ما نیست، بلکه ما مسلک مورد قبول ما راهی میان افراط و تفریط یعنی مسلک عدل است. دین خدا میان پستی و بلندی قرار دارد و مثل دشتی میان دو کوه و راه نجات میان دو بیراهه است. به تحقیق خدای متعال این امت را در تمامی ابواب دین و نیز میان قدر و جبر، امت وسط قرار داد. و همچنین این امت را میان قدر و جبر قرار داد، جبریه ای که هر گونه فعل و کسب و اختیاری را برای عباد نفی میکنند و بندگان را مجبور و مقهور میدانند به گونه ای که هیچ اختیار و فعلی برای او نباشد. و نیز قدریه ای که عباد را درباره افعالش کاملا مستقل می دانند به طوری که فعل صادر شده از انسان کاملا از حیطه، مشیت و قدرت الهی خارج است. پس برای امت ثابت کردند که حقیقتا دارای فعل و کسب و اختیار و متعلق امر و نهی و ثواب و عقاب است. با این حال ثابت کردند که همه این افعال در عین حال که واقعا از طرف انسان صادر میشود، به طور واقعی تابع قدرت و مشیت الهی است. پس آن چه را که خدا بخواهد، انجام میشود و آن چه را که نخواهد، انجام نمیشود. علاوه، هیچ ذره ای جز به مشیت و اراده الهی به حرکت در نمیآید و بندگان خدا ضعیف تر و عاجز تر از آن هستند که بدون مشیت خدا کاری انجام دهند. | ||
جملات ابن قیم نیز در این باب همانند سلف خود ابن تیمیه به معتقدات امامیه شباهت دارد. | جملات ابن قیم نیز در این باب همانند سلف خود ابن تیمیه به معتقدات امامیه شباهت دارد. بنابراین، نیازی به تفسیر و تاویل خاص ندارد و بالاتر، این کلمات به طور واضح امری میان دو امر را مطرح میکند، زیرا ابن قیم هر دو راه افراط و تفریط (جبر و قدر) را نفی کرده دین واقعی را راهی میان دو راه میداند. وی نیز انسان را فاعل حقیقی فعل خویش که ناشی از اراده و مشیتش است میداند و هم زمان نیز همان فعل را تابع مشیت و اراده الهی میداند. نتیجه این که امری میان دو امر چیزی جز این نیست. توجه کنیم کلماتی با این صراحت که ترسیمی روشن از امر بین الامرین را به ما نشان میدهد، در منابع مهم و دست اول اهل سنت به چشم میخورد. | ||
=== عمل مقبول و مردود و نسبت آن با فاعلیت انسان === | === عمل مقبول و مردود و نسبت آن با فاعلیت انسان === | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
=== انکار قدر و جبر === | === انکار قدر و جبر === | ||
ابن قیم بعد از آن که به طور مفصل به اقوال قدریون و جبریون اشاره میکند، در رد قدر و جبر مینویسد:«و أهل السنة و حزب الرسول و عسكر الإيمان لا مع هؤلاء و لا مع هؤلاء، بل هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه و هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه، فكلّ حقّ مع طائفة من الطوائف، فهم يوافقونهم فيه، و هم براء من باطلهم، فمذهبهم جمع حقّ الطوائف»<ref>ابن قیم، (1417ق). شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، بیروت: انتشارات دار الجمیل، ص 143</ref> | ابن قیم بعد از آن که به طور مفصل به اقوال قدریون و جبریون اشاره میکند، در رد قدر و جبر مینویسد:«و أهل السنة و حزب الرسول و عسكر الإيمان لا مع هؤلاء و لا مع هؤلاء، بل هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه و هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه، فكلّ حقّ مع طائفة من الطوائف، فهم يوافقونهم فيه، و هم براء من باطلهم، فمذهبهم جمع حقّ الطوائف»<ref>ابن قیم، (1417ق). شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، بیروت: انتشارات دار الجمیل، ص 143</ref> | ||
یعنی اهل سنت و پیروان پیامبر صلوات الله علیه و لشکر ایمان، نه(به طور کامل) با گروه قدر هستند و نه (به طور کامل) با گروه جبر، بلکه با حق در هر گروه، همراهی دارند. پس هر حقی از طوایف، مورد موافقت گروه ایمان و اهل سنت و پیروان پیامبر است و از باطل آن برائت جسته میشود. | یعنی اهل سنت و پیروان پیامبر صلوات الله علیه و لشکر ایمان، نه(به طور کامل) با گروه قدر هستند و نه (به طور کامل) با گروه جبر، بلکه با حق در هر گروه، همراهی دارند. پس هر حقی از طوایف، مورد موافقت گروه ایمان و اهل سنت و پیروان پیامبر است و از باطل آن برائت جسته میشود. بنابراین، مذهب اهل سنت جمع حقوق طوایف است. ابن قیم در ادامه به مباحث مربوط به مشیت و قدرت الهی نسبت به همه موجودات می پردازد و در همان حال برای عباد نیز در حیطه فعل اختیاری شان قدرت و اراده ای حقیقی ترسیم میکند و مینویسد:«و يثبتون مع ذلك قدرة العبد و إرادته و اختياره و فعله حقيقة لا مجازا و هم متفقون علی أن الفعل غير المفعول كما حكاه عنهم البغويّ و غيره، فحركاتهم و اعتقاداتهم أفعال لهم حقيقة» <ref>ابن قیم، (1417ق). شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل. بیروت: انتشارات دار الجمیل، ص: 144</ref> و ثابت میکنند که عبد دارای قدرت و اراده و اختیار بوده و فاعلیتش حقیقی است نه مجازی. علاوه، گروه حق بر این نکته اجماع دارند که فعل غیر از مفعول است آن طور که بغوی و غیر او از گروه حق و اهل سنت این موضوع را حکایت میکند، پس حرکات و اعتقادات عباد، افعال واقعی آن ها است. | ||
=== اعتراف صریح به امر بین الامرین === | === اعتراف صریح به امر بین الامرین === | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
=== اعتراف صریح عسقلانی به انکار جبر و اختیار === | === اعتراف صریح عسقلانی به انکار جبر و اختیار === | ||
ابن حجر به بهانه حفظ مقام توحید و انحصار خالقیت به خدای متعال و نیز تفاوت میان خلق و عمل، مطالبی بیان میکند که به نظریه امر بین الامرین امامیه نزدیک میشود. وی در پاسخ به مخالفین در تفسیر آیه شریفه: «وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ» الصافات، (37) 96 مینویسد: «أَنَّ الْعَمَلَ هُنَا غَيْرُ الْخَلْقِ وَهُوَ الْكَسْبُ الَّذِي يَكُونُ مُسْنَدًا إِلَی الْعَبْدِ حَيْثُ أَثْبَتَ لَهُ فِيهِ صُنْعًا وَيُسْنَدُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ حَيْثُ إِنَّ وُجُودَهُ إِنَّمَا هُوَ بِتَأْثِيرِ قُدْرَتِهِ وَلَهُ جِهَتَانِ جِهَةٌ تَنْفِي الْقَدَرَ وَجِهَةٌ تَنْفِي الْجَبْرَ فَهُوَ مُسْنَدٌ إِلَی اللَّهِ حَقِيقَةً وَإِلَی الْعَبْدِ عَادَةً وَهِيَ صِفَةٌ يَتَرَتَّبُ عَلَيْهَا الْأَمْرُ وَالنَّهْيُ وَالْفِعْلُ وَالتَّرْكُ فَكُلُّ مَا أُسْنِدَ مِنْ أَفْعَالِ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَهُوَ بِالنَّظَرِ إِلَی تَأْثِيرِ الْقُدْرَةِ وَيُقَالُ لَهُ الْخَلْقُ وَمَا أُسْنِدَ إِلَی الْعَبْدِ إِنَّمَا يَحْصُلُ بِتَقْدِيرِ اللَّهِ تَعَالَی وَيُقَالُ لَهُ الْكَسْبُ وَعَلَيْهِ يَقَعُ الْمَدْحُ وَالذَّمُّ» <ref>57. عسقلانی، ابن حجر، (1379ق)، فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 528</ref> | ابن حجر به بهانه حفظ مقام توحید و انحصار خالقیت به خدای متعال و نیز تفاوت میان خلق و عمل، مطالبی بیان میکند که به نظریه امر بین الامرین امامیه نزدیک میشود. وی در پاسخ به مخالفین در تفسیر آیه شریفه: «وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ» الصافات، (37) 96 مینویسد: «أَنَّ الْعَمَلَ هُنَا غَيْرُ الْخَلْقِ وَهُوَ الْكَسْبُ الَّذِي يَكُونُ مُسْنَدًا إِلَی الْعَبْدِ حَيْثُ أَثْبَتَ لَهُ فِيهِ صُنْعًا وَيُسْنَدُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ حَيْثُ إِنَّ وُجُودَهُ إِنَّمَا هُوَ بِتَأْثِيرِ قُدْرَتِهِ وَلَهُ جِهَتَانِ جِهَةٌ تَنْفِي الْقَدَرَ وَجِهَةٌ تَنْفِي الْجَبْرَ فَهُوَ مُسْنَدٌ إِلَی اللَّهِ حَقِيقَةً وَإِلَی الْعَبْدِ عَادَةً وَهِيَ صِفَةٌ يَتَرَتَّبُ عَلَيْهَا الْأَمْرُ وَالنَّهْيُ وَالْفِعْلُ وَالتَّرْكُ فَكُلُّ مَا أُسْنِدَ مِنْ أَفْعَالِ الْعِبَادِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی فَهُوَ بِالنَّظَرِ إِلَی تَأْثِيرِ الْقُدْرَةِ وَيُقَالُ لَهُ الْخَلْقُ وَمَا أُسْنِدَ إِلَی الْعَبْدِ إِنَّمَا يَحْصُلُ بِتَقْدِيرِ اللَّهِ تَعَالَی وَيُقَالُ لَهُ الْكَسْبُ وَعَلَيْهِ يَقَعُ الْمَدْحُ وَالذَّمُّ» <ref>57. عسقلانی، ابن حجر، (1379ق)، فتح الباری شرح صحیح البخاری. بیروت: انتشارات دار المعرفه، ج 13، ص 528</ref> | ||
عمل عبد در این جا غیر از خلق بوده و به معنای کسب اما مستند به عبد است، زیرا توانایی عبد برای انجام صنعت اثبات شده است. از طرف دیگر، هر گونه عملی مستند به خداوند است، زیرا وجود عمل نتیجه تاثیرقدرت الهی است. | عمل عبد در این جا غیر از خلق بوده و به معنای کسب اما مستند به عبد است، زیرا توانایی عبد برای انجام صنعت اثبات شده است. از طرف دیگر، هر گونه عملی مستند به خداوند است، زیرا وجود عمل نتیجه تاثیرقدرت الهی است. بنابراین، برای کسب(عمل) انسان دو جهت فرض میشود، جهتی که نافی قدر(اختیار) است و جهتی که نافی جبر است. با این مبنا، فعل واقعا به خدا و عادتا به عبد مستند میشود و عمل با این صفت، مورد تعلق امر و نهی و فعل و ترک قرار میگیرد. | ||
شباهت این عبارت به امر بین الامرین کاملا معلوم است که به دو جهت پرهیز گرایانه فعل عبد از جبر و اختیار توجه دارد، زیرا از طرفی، اگر چه فعل انجام شده از سوی انسان کسب نامیده میشود، اما کسب به وی منتسب بوده ولی ناشی از قدرت الهی است. | شباهت این عبارت به امر بین الامرین کاملا معلوم است که به دو جهت پرهیز گرایانه فعل عبد از جبر و اختیار توجه دارد، زیرا از طرفی، اگر چه فعل انجام شده از سوی انسان کسب نامیده میشود، اما کسب به وی منتسب بوده ولی ناشی از قدرت الهی است. بنابراین، عمل عبد میان جبر و اختیار محقق میشود و امر بین الامرین، امری جز این نیست. البته تفاوتی کوچک در تفسیر ابن حجر وجود دارد که وی نسبت فعل به انسان را واقعی نمیداند، بلکه مدعی است که فعل عادتا از انسان صادر میشود و عادت چون تابع قانون خاصی نیست، از این رو نمیتواند موجب انتساب واقعی فعل به فاعل بشود. | ||
== نتیجه بحث == | == نتیجه بحث == |