۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' می داد' به ' میداد') |
جز (جایگزینی متن - ' جمع آوری' به ' جمعآوری') |
||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
== سفرهای او == | == سفرهای او == | ||
حبیب سالم بن احمد بن جندان به قصد کسب علم، | حبیب سالم بن احمد بن جندان به قصد کسب علم، جمعآوری اسناد روایات و تبلیغ دین خدا به جاهای زیادی سفر میکرد. او به شرق اندونزی به ترناتی، والو، جزایر کینگز، ماکاسار، کورونتالو، مانادو، ماناهاسا و فیلیپین رفت و آمد داشت و در تمام مناطق جزیره سولاوسی گشت و گذار کرد و در آنجا با علما که برجستهترین آنها علامه معمرالسید محمد بن عبدالرحمن بن البار و معمر ارشد الطویل بود ملاقات کرد و نزد ایشان از جایگاه والایی برخوردار شد تا جایی که آن دو او را رتبه شیخ المشایخ دادند. | ||
وارد کلمنتان و برونئی شد و تمام نواحی آن را گشت و با علمای آن تماس گرفت که برجسته ترین آنها مفتی بنجرماسین علامه شیخ جمال الدین بنجری بود و به بالی و لومبوک و آن مناطق رفت و آمد میکرد و با علمای آن دیار از جمله عالامه شیخ محمد بن مصطفی العفیفی ارتباط گرفت. | وارد کلمنتان و برونئی شد و تمام نواحی آن را گشت و با علمای آن تماس گرفت که برجسته ترین آنها مفتی بنجرماسین علامه شیخ جمال الدین بنجری بود و به بالی و لومبوک و آن مناطق رفت و آمد میکرد و با علمای آن دیار از جمله عالامه شیخ محمد بن مصطفی العفیفی ارتباط گرفت. | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
حبیب سالم عبا و عمامهاش را در میآورد و شلوار و شنل و لباس حاشیهای میپوشید تا با جوانها بنشیند و به سطح آنها بیاید، حتی ممکن است لباس کارگران را بپوشد و با آنها بنشیند. بعضی شبها با دستی پر از پول به محله بدکاران میرفت، آنها را جمع میکرد و خدا را یادآوری میکرد، آنها را به توبه راهنمایی میکرد و پول بین آنها تقسیم میکرد و از آنها می خواست که گناه را به کسب درآمد تبدیل نکنند و به خانه های خود بازگردند. و اگر پولش تمام می شد، با گریه و هق هق به خانه اش برمی گشت تا اینکه همه در ماشینش صدای گریه او را شنیدند. و از مردم زمان خود و مصر نقل شده است که اگر در میان علما و امیران می نشست، مانند شیر بود و چون مجلس تمام شد با جوانان نشست و عمامه خود را برداشت و با جوانان سخن میگفت که آنان را خشنود میکرد و خلق و خوی و روحیات آنان به او گرایش داشت، بلکه غالباً تسلیم سطح آنان می شد و جوانان نیز او را بسیار دوست میداشتند، چنان که او آنان را دوست دارد، پس تا امروز در سال 1437 ق افراد مسن زیادی را پیدا کنید که همان جوانان بودند و اگر نزد یکی از آنان برویم و شیخ سالم را یاد کنیم، می بینیم که از حسرت و اشتیاق می گریند. | حبیب سالم عبا و عمامهاش را در میآورد و شلوار و شنل و لباس حاشیهای میپوشید تا با جوانها بنشیند و به سطح آنها بیاید، حتی ممکن است لباس کارگران را بپوشد و با آنها بنشیند. بعضی شبها با دستی پر از پول به محله بدکاران میرفت، آنها را جمع میکرد و خدا را یادآوری میکرد، آنها را به توبه راهنمایی میکرد و پول بین آنها تقسیم میکرد و از آنها می خواست که گناه را به کسب درآمد تبدیل نکنند و به خانه های خود بازگردند. و اگر پولش تمام می شد، با گریه و هق هق به خانه اش برمی گشت تا اینکه همه در ماشینش صدای گریه او را شنیدند. و از مردم زمان خود و مصر نقل شده است که اگر در میان علما و امیران می نشست، مانند شیر بود و چون مجلس تمام شد با جوانان نشست و عمامه خود را برداشت و با جوانان سخن میگفت که آنان را خشنود میکرد و خلق و خوی و روحیات آنان به او گرایش داشت، بلکه غالباً تسلیم سطح آنان می شد و جوانان نیز او را بسیار دوست میداشتند، چنان که او آنان را دوست دارد، پس تا امروز در سال 1437 ق افراد مسن زیادی را پیدا کنید که همان جوانان بودند و اگر نزد یکی از آنان برویم و شیخ سالم را یاد کنیم، می بینیم که از حسرت و اشتیاق می گریند. | ||
اخبار او به قدری جالب است که مجله تورجمان صفحه ای را به ذکر اخبار و شوخی های او اختصاص داده است. و سفر بسیار بود برای ندای خدا و بهره و منفعت و | اخبار او به قدری جالب است که مجله تورجمان صفحه ای را به ذکر اخبار و شوخی های او اختصاص داده است. و سفر بسیار بود برای ندای خدا و بهره و منفعت و جمعآوری اطلاعات و اسناد و روایت. مردم همه کشورهایی که او به آنجا سفر کرده است، خاطرات خوشی از او دارند. | ||
== وفات == | == وفات == |