ام‌البنین: تفاوت میان نسخه‌ها

۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'میکرد' به 'می‌کرد'
جز (جایگزینی متن - 'می گوید' به 'می‌گوید')
جز (جایگزینی متن - 'میکرد' به 'می‌کرد')
خط ۶۷: خط ۶۷:
ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه (س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود.
ده سال پس از رحلت حضرت رسول(ص) و حضرت فاطمه (س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود.


[[عقیل]] یکی از کسانی بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود ودر [[مسجد]] حضرت رسول (ص) برای وی حصیری میگذاردند که برآن نماز میکرد و قبائل عرب برای شناخت وآگاهی از [[علم انساب]] به دورش جمع می‌شدند و او درپاسخ مراجعات بسیار سریع الانتقال بود. <ref>نکت الهمیال ص 200 وکتاب سردار کربلا یا ترجمه العباس از سید عبدالرزاق موسوی المقرم ص 34</ref>  
[[عقیل]] یکی از کسانی بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود ودر [[مسجد]] حضرت رسول (ص) برای وی حصیری میگذاردند که برآن نماز می‌کرد و قبائل عرب برای شناخت وآگاهی از [[علم انساب]] به دورش جمع می‌شدند و او درپاسخ مراجعات بسیار سریع الانتقال بود. <ref>نکت الهمیال ص 200 وکتاب سردار کربلا یا ترجمه العباس از سید عبدالرزاق موسوی المقرم ص 34</ref>  


از این روست که [[علی بن ابیطالب (ع)]] آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش [[عقیل بن ابی‌طالب]] که در علم انساب معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینه ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده می‌فرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» <ref> قمر بنی هاشم، مقرم، ص 15</ref> عقیل بانو ام‌البنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بی‏ مانند بود، برای حضرت انتخاب کرد. و در پاسخ برادر گفت: «با ام‌البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» <ref>عمدة الطالب وسرالسلسلة وسردارکربلا ص 34</ref> عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب می‌گوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگاری نزد پدر ام‌البنین فرستاد.  
از این روست که [[علی بن ابیطالب (ع)]] آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش [[عقیل بن ابی‌طالب]] که در علم انساب معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینه ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده می‌فرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» <ref> قمر بنی هاشم، مقرم، ص 15</ref> عقیل بانو ام‌البنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بی‏ مانند بود، برای حضرت انتخاب کرد. و در پاسخ برادر گفت: «با ام‌البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» <ref>عمدة الطالب وسرالسلسلة وسردارکربلا ص 34</ref> عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب می‌گوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگاری نزد پدر ام‌البنین فرستاد.  
خط ۸۳: خط ۸۳:
نخستین فرزند پاک بانو ام ‏البنین، علمدار کربلا [[ابوالفضل العباس (ع)]] بود؛ برخی از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجری دیده به جهان گشود. هنگامی‌که مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعی تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا [[صدقه]] دادند امیرالمؤمنین (ع) از پس پرده‏‌های غیب، جنگاوری و دلیری فرزند را در عرصه‏‌های پیکار دریافته بود و می ‏دانست که او یکی از قهرمانان [[اسلام]] خواهد بود.
نخستین فرزند پاک بانو ام ‏البنین، علمدار کربلا [[ابوالفضل العباس (ع)]] بود؛ برخی از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس (ع) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجری دیده به جهان گشود. هنگامی‌که مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعی تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا [[صدقه]] دادند امیرالمؤمنین (ع) از پس پرده‏‌های غیب، جنگاوری و دلیری فرزند را در عرصه‏‌های پیکار دریافته بود و می ‏دانست که او یکی از قهرمانان [[اسلام]] خواهد بود.


لذا او را <big>عباس (دژم: شیر‌بیشه)</big> نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش‌ رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکی، خندان و چهره گشوده. روزی ام‌البنین وارد اتاق شد. علی (ع) را دید که عباس خردسال را روی پاهایش نشانده، آستین‌های کودک را بالا زده و بازوانش را می‌بوسد و به شدت می‌گیرید. ام‌البنین حیران و نگران علت را پرسید. علی (ع) با اندوه پاسخ داد: به این دو دست نگاه میکردم و آنچه بر سرشان می‌آید، به یاد می‌آوردم. تعجب ام‌البنین به ترس تبدیل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنید که از بازو قطع خواهند شد. پرسید: چرا یاعلی؟ و آنگاه شرح کربلا را شنید و اینکه دستان فرزندش در راه پسر ریحانه رسول، قطع خواهند شد. گریه امانش نمی‌داد، اما شکر خدا را میگفت که پسرش فدای سبط گرامی رسول (ص) می‌شود. علی (ع) مادر عباس را به منزلتی که فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت که خداوند در عوض دو دست، دو بال به او می‌بخشد تا با ملائکه در بهشت پرواز کند. <ref>باقر شریف‌قرشی، زندگانی حضرت ابوالفضل‌العباس</ref>
لذا او را <big>عباس (دژم: شیر‌بیشه)</big> نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش‌ رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکی، خندان و چهره گشوده. روزی ام‌البنین وارد اتاق شد. علی (ع) را دید که عباس خردسال را روی پاهایش نشانده، آستین‌های کودک را بالا زده و بازوانش را می‌بوسد و به شدت می‌گیرید. ام‌البنین حیران و نگران علت را پرسید. علی (ع) با اندوه پاسخ داد: به این دو دست نگاه می‌کردم و آنچه بر سرشان می‌آید، به یاد می‌آوردم. تعجب ام‌البنین به ترس تبدیل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنید که از بازو قطع خواهند شد. پرسید: چرا یاعلی؟ و آنگاه شرح کربلا را شنید و اینکه دستان فرزندش در راه پسر ریحانه رسول، قطع خواهند شد. گریه امانش نمی‌داد، اما شکر خدا را میگفت که پسرش فدای سبط گرامی رسول (ص) می‌شود. علی (ع) مادر عباس را به منزلتی که فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت که خداوند در عوض دو دست، دو بال به او می‌بخشد تا با ملائکه در بهشت پرواز کند. <ref>باقر شریف‌قرشی، زندگانی حضرت ابوالفضل‌العباس</ref>


=سخنان بزرگان در بیان فضایل ام ‏البنین (ع)=
=سخنان بزرگان در بیان فضایل ام ‏البنین (ع)=
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۹۴۶

ویرایش