۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
</ref> از تیره دَوْس قبیله اَزْد یمن بود. <ref>الطبقات، ابن سعد، ج5، ص196؛ جمهرة انساب العرب، ص381-382؛ البدایة و النهایه، ج8، ص103</ref> شرح حالنگاران با توجه به اختلاف بسیار در نام او، شرح حالش را در بخش کنیهها آوردهاند. کتابهای رجالی و تاریخی بیش از 18 نام برای او ثبت کردهاند؛ از جمله: عبدالرحمن بن صخر، عبدالله بن عامر، عبدالله بن عائذ، سُکَین بن صخر و عامر بن عبدشمس. <ref>الاستیعاب، ج4، ص1768-1769؛ اسدالغابه، ج5، ص319؛ الاصابه، ج7، ص352</ref> میمونه / امیمه <ref> المعارف، ص277؛ الاصابه، ج8، ص32</ref> دختر صُفیح / صبیح بن حارث، مادر او بود. <ref>المعارف، ص227؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص579</ref> که به گزارش ابوهریره با دعای پیامبر [[مسلمان]] شد. از آنجا که وی به سال 58ق. در 78 سالگی درگذشت، میتوان تولد او را حدود 20 سال پیش از هجرت دانست. <ref>الاصابه، ج7، ص362</ref> | </ref> از تیره دَوْس قبیله اَزْد یمن بود. <ref>الطبقات، ابن سعد، ج5، ص196؛ جمهرة انساب العرب، ص381-382؛ البدایة و النهایه، ج8، ص103</ref> شرح حالنگاران با توجه به اختلاف بسیار در نام او، شرح حالش را در بخش کنیهها آوردهاند. کتابهای رجالی و تاریخی بیش از 18 نام برای او ثبت کردهاند؛ از جمله: عبدالرحمن بن صخر، عبدالله بن عامر، عبدالله بن عائذ، سُکَین بن صخر و عامر بن عبدشمس. <ref>الاستیعاب، ج4، ص1768-1769؛ اسدالغابه، ج5، ص319؛ الاصابه، ج7، ص352</ref> میمونه / امیمه <ref> المعارف، ص277؛ الاصابه، ج8، ص32</ref> دختر صُفیح / صبیح بن حارث، مادر او بود. <ref>المعارف، ص227؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص579</ref> که به گزارش ابوهریره با دعای پیامبر [[مسلمان]] شد. از آنجا که وی به سال 58ق. در 78 سالگی درگذشت، میتوان تولد او را حدود 20 سال پیش از هجرت دانست. <ref>الاصابه، ج7، ص362</ref> | ||
وی به کنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آنجا که در جوانی گربهای را نگاه میداشت، <ref>الطبقات، ابن سعد، ج4، ص245؛ اسدالغابه، ج5، ص320</ref> این کنیه را پدرش به او داد. <ref>تاریخ دمشق، ج67، ص298؛ البدایة و النهایه، ج8، ص103</ref> برخی بر آنند که [[رسول خدا]] این کنیه را به او داده است. <ref>الاستیعاب، ج4، ص1770؛ البدایة و النهایه، ج8، ص103</ref> این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر کسی لقب زشت نمی نهاد، بلکه | وی به کنیه ابوهریره شهرت داشت. بر پایه گزارش خودش، از آنجا که در جوانی گربهای را نگاه میداشت، <ref>الطبقات، ابن سعد، ج4، ص245؛ اسدالغابه، ج5، ص320</ref> این کنیه را پدرش به او داد. <ref>تاریخ دمشق، ج67، ص298؛ البدایة و النهایه، ج8، ص103</ref> برخی بر آنند که [[رسول خدا]] این کنیه را به او داده است. <ref>الاستیعاب، ج4، ص1770؛ البدایة و النهایه، ج8، ص103</ref> این سخن پذیرفتنی نیست؛ زیرا رسول خدا بر کسی لقب زشت نمی نهاد، بلکه لقبها و نامهای ناروا را تغییر میداد. از او با لقب <big>شیخ المَضِیره</big> نیز یاد شده؛ زیرا بر سفره مضیره (غذای مخصوص و لذیذ معاویه) حضور مییافت.<ref>ربیع الابرار، ج3، ص227؛ الکنی و الالقاب، ج1، ص181</ref> او را فردی شوخ طبع، گندمگون، چهارشانه، دارای موی بلند، گشاده دندان، با ریش بلند خضاب شده به رنگ زرد، و دارای سبیل تراشیده وصف کردهاند. <ref>المعارف، ص278؛ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص586</ref> | ||
== ابوهریره از اصحاب صفه == | == ابوهریره از اصحاب صفه == | ||
ابوهریره جزء اصحاب صفه بود، چنانچه ابونعیم اصفهانی تصریح کرده است که ابوهریره شناختهترین فرد اهل صفه بوده و در طول عمر پیامبر(صلی الله علیه) از آنجا منتقل نشده و همه اهل صفّه را به خوبی میشناخت. | ابوهریره جزء اصحاب صفه بود، چنانچه ابونعیم اصفهانی تصریح کرده است که ابوهریره شناختهترین فرد اهل صفه بوده و در طول عمر پیامبر(صلی الله علیه) از آنجا منتقل نشده و همه اهل صفّه را به خوبی میشناخت. | ||
ابوهریره در روایتی درباره خود چنین میگوید: از اهل صفه بودم و [[روزه]] دار. شب که فرا رسید از درد شکم به قصد قضای حاجت بیرون رفتم و هنگامی که برگشتم غذا تمام شده بود. گفتم حال که غذا تمام شده پیش چه کسی بروم؟ کسی گفت: برو پیش [[عمربن خطاب]] وقتی پیش عمر رفتم که او تسبیح پس از [[نماز]] میگفت وقتی فارغ گشت به او گفتم برایم [[قرآن]] بخوان در حالیکه چیزی جز غذا نمیخواستم آنگاه چند آیه از [[سوره آل عمران]] را خواند وقتی به خانه رسید مرا کنار در رها کرد و خود به درون رفت ولی دیر کرد با خود گفتم شاید لباسش را سبک میکند بعد فرمان میدهد که برایم غذا بیاورند ولی چیزی ندیدم بعد از معطلی زیاد برخاستم و راه افتادم و به [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] برخوردم با او به راه افتادم تا به خانه رسید کنیزکی سیاه را که داشت فرا خواند و فرمود: آن ظرف را بیاور، او نیز ظرفی را که اندک غذایی در آن بود آورد گویا غذای جو بود که پس از خورده شدن اندکی در کنارههای ظرف مانده بود آنقدر از آن خوردم که سیر شوم. <ref>حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابونعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰</ref> | ابوهریره در روایتی درباره خود چنین میگوید: از اهل صفه بودم و [[روزه]] دار. شب که فرا رسید از درد شکم به قصد قضای حاجت بیرون رفتم و هنگامی که برگشتم غذا تمام شده بود. گفتم حال که غذا تمام شده پیش چه کسی بروم؟ کسی گفت: برو پیش [[عمربن خطاب|عمربن خطاب.]] وقتی پیش عمر رفتم که او تسبیح پس از [[نماز]] میگفت وقتی فارغ گشت به او گفتم برایم [[قرآن]] بخوان در حالیکه چیزی جز غذا نمیخواستم آنگاه چند آیه از [[سوره آل عمران]] را خواند وقتی به خانه رسید مرا کنار در رها کرد و خود به درون رفت ولی دیر کرد. با خود گفتم شاید لباسش را سبک میکند بعد فرمان میدهد که برایم غذا بیاورند ولی چیزی ندیدم بعد از معطلی زیاد برخاستم و راه افتادم و به [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] برخوردم با او به راه افتادم تا به خانه رسید کنیزکی سیاه را که داشت فرا خواند و فرمود: آن ظرف را بیاور، او نیز ظرفی را که اندک غذایی در آن بود آورد. گویا غذای جو بود که پس از خورده شدن اندکی در کنارههای ظرف مانده بود آنقدر از آن خوردم که سیر شوم. <ref>حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابونعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰</ref> | ||
== کثرت نقل حدیث == | == کثرت نقل حدیث == | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
== جعل حدیث == | == جعل حدیث == | ||
ابوهریره برای جمعی نقل کرده است که پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: «افضل الصدقات …» همه از ابوهریره سؤال کردند این را از رسول خدا(صلی الله علیه) شنیدید؟ ابوهریره در جواب سائلین گفت: نه این از برکت کیسه ابوهریره است <ref>صحیح بخاری، ج۷، ص۱۲۰، رقم۲۶۹، دارالقلم بیروت، ط اول، ۱۴۰۷ق، بخاری</ref> ابوهریره با صراحت در مقابل | ابوهریره برای جمعی نقل کرده است که پیامبر(صلی الله علیه) فرمود: «افضل الصدقات …» همه از ابوهریره سؤال کردند این را از رسول خدا(صلی الله علیه) شنیدید؟ ابوهریره در جواب سائلین گفت: نه این از برکت کیسه ابوهریره است <ref>صحیح بخاری، ج۷، ص۱۲۰، رقم۲۶۹، دارالقلم بیروت، ط اول، ۱۴۰۷ق، بخاری</ref> ابوهریره با صراحت در مقابل جمع اقرار به جعل حدیث میکند. با توجه به کثرت روایات و وضعیت اصحاب صفه به نظر میرسد تعداد احادیث جعلی ابوهریه و نسبت احادیث جعلی به ایشان دور از ذهن نیست. | ||
ابوهریره به مراتب بیشتر از همه صحابه احادیث نقل میکرد از همین | ابوهریره به مراتب بیشتر از همه صحابه احادیث نقل میکرد از همین جهت در همان زمان هم مشهور به جعل حدیث و نسبت دادن کذب به پیامبر(صلی الله علیه) بود. سعیدعقیری نقل میکند که ابوهریره مدام میگفت که مردم میگویند ابوهریره حدیث جعلی به پیامبر(صلی الله علیه) نسبت میدهد و کثرت در حدیث میکند … <ref>اسدالغابه، ج۵، ص۳۲۰، ابن اثیر علی بن محمد جزری، دارالفکر بیروت، ط ۱۴۰۹ق</ref> | ||
کار کثرت و جعل حدیث توسط ابوهریره به جایی رسید که عمر به او تازیانه زد و گفت: ابوهریره کثرت در حدیث میکنی بترس از نسبت کذب به رسول خدا(صلی الله علیه). <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۴ ص۱۸۸، محمدبن احمد ذهبی، م ۷۴۸، دارالفکر بیروت، ط اول، ۱۴۱۷ق</ref> | کار کثرت و جعل حدیث توسط ابوهریره به جایی رسید که عمر به او تازیانه زد و گفت: ابوهریره کثرت در حدیث میکنی بترس از نسبت کذب به رسول خدا(صلی الله علیه). <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۴ ص۱۸۸، محمدبن احمد ذهبی، م ۷۴۸، دارالفکر بیروت، ط اول، ۱۴۱۷ق</ref> | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
[[شمسالدین ذهبی]]، از بزرگترین عالمان رجالی [[اهلسنت]] مینویسد: «سائب بن یزید از عمر شنید که به ابوهریره میگفت: یا نقل حدیث از پیامبر (صلی الله علیه) را ترک میکنی و یا تو را به سرزمین دوس (سرزمین مادری ابوهریره) تبعید میکنم.» <ref>«عن السّائب بن یزید: سمع عمر یقول لأبی هریرة: لتترکنّ الحدیث عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أو لألحقنّک بأرض دوس.» تاریخ أبی رزعة الدمشقی، شیخ الشباب، دارالنشر، بیروت، ج 1، ص 73</ref> | [[شمسالدین ذهبی]]، از بزرگترین عالمان رجالی [[اهلسنت]] مینویسد: «سائب بن یزید از عمر شنید که به ابوهریره میگفت: یا نقل حدیث از پیامبر (صلی الله علیه) را ترک میکنی و یا تو را به سرزمین دوس (سرزمین مادری ابوهریره) تبعید میکنم.» <ref>«عن السّائب بن یزید: سمع عمر یقول لأبی هریرة: لتترکنّ الحدیث عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أو لألحقنّک بأرض دوس.» تاریخ أبی رزعة الدمشقی، شیخ الشباب، دارالنشر، بیروت، ج 1، ص 73</ref> | ||
اگر احادیثی که ابوهریره نقل میکرد حقیقتاً از پیامبر (صلی الله علیه) بود، چرا عمر وی را از این کار منع و حتی او را تهدید به تبعید میکرد؟ آیا امکان دارد که | اگر احادیثی که ابوهریره نقل میکرد حقیقتاً از پیامبر (صلی الله علیه) بود، چرا عمر وی را از این کار منع و حتی او را تهدید به تبعید میکرد؟ آیا امکان دارد که عمر صحابه آن حضرت را بدون دلیل تنبیه کند؟ شاید به همین دلیل است که در روایت دیگری خود ابوهریره اعتراف میکند احادیثی که اکنون نقل میکنم اگر در زمان عمر نقل میکردم او سرم را میشکست: «ابوهریره میگفت: من احادیثی نقل میکنم که اگر آنها را در زمان عمر نقل میکردم حتما او سرم را میشکست.» <ref>«عن إبن عجلان: أنّ أبا هریرة کان یقول: إنّی لأحدّث أحادیث، لو تکلّمت بها فی زمن عمر، لشجّ رأسی.» تاریخ مدینة دمشق، إبن هبة الله شافعی، دار الفکر، بیروت، ج 67، ص 343</ref> | ||
ابوهریره دروغگوترین فرد نزد [[علی بن ابی طالب|امیرمؤمنان(علیه السلام)]] | ابوهریره دروغگوترین فرد نزد [[علی بن ابی طالب|امیرمؤمنان(علیه السلام)]]: | ||
تدلیسها و نیرنگهای | [[ابن ابی الحدید]] شافعی معتزلی به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی مینویسد: «از علی (علیه السلام) روایت شده که فرمود: آگاه باشید که دروغگوترین مردم و یا دروغگوترین فرد نزد رسول خدا (صلی الله علیه) ابوهریره دوسی است.» <ref>«و قد روی عن علیّ (علیه السّلام) أنّه قال: ألا إنّ إکذب النّاس، أو قال: أکذب الأحیاء، علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أبوهریرة الدوسی.» شرح نهجالبلاغة، إبن أبی الحدید، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 4، ص 40</ref> | ||
تدلیس و نیرنگهای ابوهریره در نقل | |||
تدلیسها و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایت: | |||
تدلیس و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایات از جمله مسائلی است که علمای رجالی اهلسنت بر آن اتفاق نظر دارند؛ چنانکه شمس الدین ذهبی در شرح حال ابوهریره مینویسد: «یزید بن هارون گوید: از شعبه شنیدم که میگفت: ابوهریره در نقل روایات تدلیس میکرد.» <ref>«قال یزید بن هارون: سمعت شعبة یقول: کان أبوهریرة یدلّس.» سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 2، ص 608</ref> | |||
دشمنی ابوهریره با [[خدا]] از دیدگاه عمر بن خطّاب: | |||
مورّخان نقل کردهاند که عمر بن خطّاب در سال 21 هجری ابوهریره را به عنوان فرمانروای [[بحرین]] نصب کرد. پس از مدّتی به وی خبر دادند که ابوهریره مال و ثروت هنگفتی اندوخته است. به همینرو، همو در سال 23 هجری ابوهریره را به [[مدینه]] فراخواند و پس از عزل وی خطاب به او گفت: «ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا! مال خدا را سرقت میکنی؟ ابوهریره در پاسخ گفت: سرقت نکردهام، اینها هدایایی است که مردم به من دادهاند!.» <ref> «یا عدوّ الله و عدوّ کتابه، أسرقت مال الله؟! لم أسرق و إنّما عی عطایا النّاس لی.» الطبقات الکبری، بصری زهری، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 335</ref> | مورّخان نقل کردهاند که عمر بن خطّاب در سال 21 هجری ابوهریره را به عنوان فرمانروای [[بحرین]] نصب کرد. پس از مدّتی به وی خبر دادند که ابوهریره مال و ثروت هنگفتی اندوخته است. به همینرو، همو در سال 23 هجری ابوهریره را به [[مدینه]] فراخواند و پس از عزل وی خطاب به او گفت: «ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا! مال خدا را سرقت میکنی؟ ابوهریره در پاسخ گفت: سرقت نکردهام، اینها هدایایی است که مردم به من دادهاند!.» <ref> «یا عدوّ الله و عدوّ کتابه، أسرقت مال الله؟! لم أسرق و إنّما عی عطایا النّاس لی.» الطبقات الکبری، بصری زهری، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 335</ref> | ||