۸۷٬۷۱۸
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می ماند' به 'میماند') |
جز (جایگزینی متن - ' می داند' به ' میداند') |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
در شرایع الهی لازمه [[نبوت]]، برخورداری از [[عصمت]] است، و دینداران نیز به برکت برخورداری از تعالیم پیامبران، و درک فطری و عقلانی خویش، نفی عصمت را به معنای انکار نبوت تلقی میکردهاند. بنابراین لازم است موضوع سهو النبی از این منظر مورد بررسی قرار گیرد که آیا سهو یا نسیان پیامبر با عصمت او سازگار است یا خیر؟ در واقع عصمت به مصونیت خاصی اطلاق میشود که پیامبران را در مقابل گناه و خطا حفظ میکند. <ref>ویکی نویس: رحیم ابوالحسینی</ref> | در شرایع الهی لازمه [[نبوت]]، برخورداری از [[عصمت]] است، و دینداران نیز به برکت برخورداری از تعالیم پیامبران، و درک فطری و عقلانی خویش، نفی عصمت را به معنای انکار نبوت تلقی میکردهاند. بنابراین لازم است موضوع سهو النبی از این منظر مورد بررسی قرار گیرد که آیا سهو یا نسیان پیامبر با عصمت او سازگار است یا خیر؟ در واقع عصمت به مصونیت خاصی اطلاق میشود که پیامبران را در مقابل گناه و خطا حفظ میکند. <ref>ویکی نویس: رحیم ابوالحسینی</ref> | ||
=معنای لغوی سهو= | =معنای لغوی سهو= | ||
سهو در لغت فراموشی و غفلت از چیزی است که به دلیل توجه به امری دیگر رخ میدهد. (خلیل فراهیدی ،ج ۴، ص ۷۱) مولف لسان العرب این غفلت را به دو نوع تقسیمبندی مینماید و نوعی از آن را خارج از اختیار انسان میداند مانند غفلت یک فرد مجنون، و نوع دوم را ناشی از اختیار انسان | سهو در لغت فراموشی و غفلت از چیزی است که به دلیل توجه به امری دیگر رخ میدهد. (خلیل فراهیدی ،ج ۴، ص ۷۱) مولف لسان العرب این غفلت را به دو نوع تقسیمبندی مینماید و نوعی از آن را خارج از اختیار انسان میداند مانند غفلت یک فرد مجنون، و نوع دوم را ناشی از اختیار انسان میداند که توسط فراهم آوردن اسبابی به صورت ارادی سبب غفلت خودش شده است. (ابن منظور، ج ۱۴، ص۴۰۶؛ راغب اصفهانی، ص۲۴۶) | ||
=سهو در اصطلاح= | =سهو در اصطلاح= | ||
زمانی که واژه ی سهو در کنار واژه ی نبی قرار نمیگیرد معنای اصطلاحی مدنظر در این پژوهش را این گونه القا مینماید که ارتکاب اعمالی از حضرت رسول (ص) به صورت خاص و انبیاء به صورت عموم که ناشی از سهو و غفلتشان است کاملا طبیعی میباشد و مصونیت (عصمت) ویژه ی آنها فقط از گناهان میباشد. | زمانی که واژه ی سهو در کنار واژه ی نبی قرار نمیگیرد معنای اصطلاحی مدنظر در این پژوهش را این گونه القا مینماید که ارتکاب اعمالی از حضرت رسول (ص) به صورت خاص و انبیاء به صورت عموم که ناشی از سهو و غفلتشان است کاملا طبیعی میباشد و مصونیت (عصمت) ویژه ی آنها فقط از گناهان میباشد. | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
((فذوقوا بما نسیتم لقائ یومکم هذا)) سجده: ۱۴ | ((فذوقوا بما نسیتم لقائ یومکم هذا)) سجده: ۱۴ | ||
((ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا)) بقره :۲۸۶ | ((ربنا لا تواخذنا ان نسینا او اخطانا)) بقره :۲۸۶ | ||
در مورد آیه اخیر سید مرتضی معتقدند این مطلب بعد از فرض صحت مواخذه بر نسیان صحیح است و به طور کلی دلیل غیاب این مطالب از ذهن را سهل انگاری و عدم اهتمام | در مورد آیه اخیر سید مرتضی معتقدند این مطلب بعد از فرض صحت مواخذه بر نسیان صحیح است و به طور کلی دلیل غیاب این مطالب از ذهن را سهل انگاری و عدم اهتمام میداند. | ||
در ادامه ایشان به نهی برخی از آیات از نسیان اشاره میکنند و معتقدند نهی بر امریست که توانمندی بر آن باشد. | در ادامه ایشان به نهی برخی از آیات از نسیان اشاره میکنند و معتقدند نهی بر امریست که توانمندی بر آن باشد. | ||
((ولا تنس نصیبک من الدنیا)) قصص: ۷۷ | ((ولا تنس نصیبک من الدنیا)) قصص: ۷۷ | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
این عمل ناشی از توهم زهری میباشد. در ادامه میگوید که با توجه به اینکه ذوالشمالین (عمیر بن عبد عمرو بن نضله) در جنگ بدر شهید شده است مقتضای قصه این است که قبل جنگ بدر رخ داده باشد که این امری محال است زیرا قبل از اسلام ابوهریره میشود و ابوهریره بالغ بر پنج سال بعد از بدر اسلام آورده است. اما ذوالیدین (خرباق) مدتی بعد از رحلت پیامبر (ص) نیز زندگی نمود. | این عمل ناشی از توهم زهری میباشد. در ادامه میگوید که با توجه به اینکه ذوالشمالین (عمیر بن عبد عمرو بن نضله) در جنگ بدر شهید شده است مقتضای قصه این است که قبل جنگ بدر رخ داده باشد که این امری محال است زیرا قبل از اسلام ابوهریره میشود و ابوهریره بالغ بر پنج سال بعد از بدر اسلام آورده است. اما ذوالیدین (خرباق) مدتی بعد از رحلت پیامبر (ص) نیز زندگی نمود. | ||
در جواب این توجیه باید گفت که روایات دربرگیرنده سهو پیامبر(ص) در بسیاری از منابع اهل سنت از طریق ذوالشمالین نقل شده است وپذیرش این توجیه موجب نادرست دانستن آن روایتها و عدم پذیرش استناد به آنها میشود. | در جواب این توجیه باید گفت که روایات دربرگیرنده سهو پیامبر(ص) در بسیاری از منابع اهل سنت از طریق ذوالشمالین نقل شده است وپذیرش این توجیه موجب نادرست دانستن آن روایتها و عدم پذیرش استناد به آنها میشود. | ||
در ادامه توجیهات اشاره به جواز ائمه بر وقوع این قصه برای هر دوی آنها مینماید و میگوید که روایت ابوهریره از ذوالشمالین دارای ارسال است و روایت از ذوالیدین را ناشی از مشاهده او | در ادامه توجیهات اشاره به جواز ائمه بر وقوع این قصه برای هر دوی آنها مینماید و میگوید که روایت ابوهریره از ذوالشمالین دارای ارسال است و روایت از ذوالیدین را ناشی از مشاهده او میداند. | ||
در پاسخ این توجیه باید گفت که به چه دلیلی و برای چه مصلحتی میتوان تکرار در این قضیه را پذیرفت؟ علاوه بر اینکه ارسال در روایت سبب ضعف و رد آن روایت میشود. در صورت مشاهده این قضیه توسط ابوهریره اختلافات موجود در نقل او که در منابع مختلف قابل استنادند چگونه توجیه میشود؟ | در پاسخ این توجیه باید گفت که به چه دلیلی و برای چه مصلحتی میتوان تکرار در این قضیه را پذیرفت؟ علاوه بر اینکه ارسال در روایت سبب ضعف و رد آن روایت میشود. در صورت مشاهده این قضیه توسط ابوهریره اختلافات موجود در نقل او که در منابع مختلف قابل استنادند چگونه توجیه میشود؟ | ||
در احتمال بعدی که ذکر میکند میگوید شاید ذوالشمالین را ذوالیدین نیز می نامیدند و هم چنین بالعکس ذوالیدین نیز ذوالشمالین نامیده می شد و این امر سبب اشتباه شده است .(ابن حجر، فتح الباری ،ج۳، ص۷۷ و ابن اثیر ،ج ۲ ،ص ۱۴۱) | در احتمال بعدی که ذکر میکند میگوید شاید ذوالشمالین را ذوالیدین نیز می نامیدند و هم چنین بالعکس ذوالیدین نیز ذوالشمالین نامیده می شد و این امر سبب اشتباه شده است .(ابن حجر، فتح الباری ،ج۳، ص۷۷ و ابن اثیر ،ج ۲ ،ص ۱۴۱) |