۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بی نیاز' به 'بینیاز') |
جز (جایگزینی متن - 'انسان شناسی' به 'انسانشناسی') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
== تعریف انسان == | == تعریف انسان == | ||
بی شک، همه علوم رایج، چه آنها که از حیث نظری متوجه انسان است و چه آنها که به لحاظ کاربردی و عملی معطوف به آدمی است، بر | بی شک، همه علوم رایج، چه آنها که از حیث نظری متوجه انسان است و چه آنها که به لحاظ کاربردی و عملی معطوف به آدمی است، بر انسانشناسی استوار است؛ یعنی بدون معرفت و شناخت انسان، نه [[علوم انسانی]] با رشتههای گوناگونش از پایگاه علمی برخوردار میشود؛ نه [[علوم تجربی]] با شعبههای فراوانش، به مرتبه کارآمدی کامل و کاربردی تام میرسد. | ||
برای شناخت علمی انسان، باید دقیقاً روشن شود که آیا از طریق حسّ و تجربه، میتوان به این معرفت دست یافت یا فراتر از آن باید به منطق و ریاضیات روی آورد یا مرتبه سوم، یعنی [[حکمت]]، [[کلام]] و [[فلسفه]] را برگزید، یا این هر سه را پشت سر انداخت و از مسیر عرفان راهی شد یا این هر چهار را چونان نردبان زیر پا گذاشت و بالا آمد و از ملکه علوم و سلطان معارف، یعنی [[وحی]] بهره جست؟ | برای شناخت علمی انسان، باید دقیقاً روشن شود که آیا از طریق حسّ و تجربه، میتوان به این معرفت دست یافت یا فراتر از آن باید به منطق و ریاضیات روی آورد یا مرتبه سوم، یعنی [[حکمت]]، [[کلام]] و [[فلسفه]] را برگزید، یا این هر سه را پشت سر انداخت و از مسیر عرفان راهی شد یا این هر چهار را چونان نردبان زیر پا گذاشت و بالا آمد و از ملکه علوم و سلطان معارف، یعنی [[وحی]] بهره جست؟ | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
از این رو است که ما از [[خداوند]]، شرح خویش را میخواهیم و چنین عرضه میداریم: (قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی)<ref> سوره طه، آیه 25.</ref>؛ یعنی پروردگارا! حقیقت مرا که متنی است نیازمند شرح، چنان بازکن که خود را بشناسم. | از این رو است که ما از [[خداوند]]، شرح خویش را میخواهیم و چنین عرضه میداریم: (قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی)<ref> سوره طه، آیه 25.</ref>؛ یعنی پروردگارا! حقیقت مرا که متنی است نیازمند شرح، چنان بازکن که خود را بشناسم. | ||
سرّ آن که شرح و بسط گوهر انسان، همراه با تفسیر و تحلیل حقیقت اوست، آن است که اصل معرفت در نهان او نهفته است و با گسترش حقیقت و شرح صدر انسان، جریان معرفت او نیز باز و شفاف میشود و همین معرفتِ مشروح و شناخت مبسوط، نسبت به | سرّ آن که شرح و بسط گوهر انسان، همراه با تفسیر و تحلیل حقیقت اوست، آن است که اصل معرفت در نهان او نهفته است و با گسترش حقیقت و شرح صدر انسان، جریان معرفت او نیز باز و شفاف میشود و همین معرفتِ مشروح و شناخت مبسوط، نسبت به انسانشناسی کارآمد خواهد بود. در واقع شناخت کنهِ انسان، بلکه هر موجودی، جز برای ذات اقدس الهی محال است، چون کنه اشیا فیض خاص خداست. البته هر موجودی چون مستفیض از ذات الهی است به اندازه خود از فیض برخوردار میشود؛ اما باز هم پی بردن به کنه اشیا برایش امکان پذیر نیست؛ مگر کسی که خود «وجیه نزد خدا» و «وجه الله»<ref>«نحن وجه الله»؛ بحار الانوار، ج4، ص 7 و 5.</ref> باشد. | ||
هدف انبیا، اولیا و فرشتگان که مأمور شرح انساناند، از شرح آسمان، زمین و جهان هستی، در واقع، آگاهی یافتن و شناخت آدمی نسبت به خویشتن خویش است. خدا نیز مقصود از آفرینش آسمانها و زمین را عالِم شدن انسان اعلام میکند و با تعریفی کوتاه و گویا از ذات اقدس خویش، چنین میفرماید: (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمًا)<ref>سوره طلاق، آیه 12.</ref>؛ یعنی خدا، مجموعه نظام آسمانها و زمین را به این دلیل آفرید که شما عالم شوید و با علم و عمل، امت اسلامی را هدایت و انسان را شرح کنید تا دست بیگانگان از تحریف کتاب انسانیت کوتاه شود. | هدف انبیا، اولیا و فرشتگان که مأمور شرح انساناند، از شرح آسمان، زمین و جهان هستی، در واقع، آگاهی یافتن و شناخت آدمی نسبت به خویشتن خویش است. خدا نیز مقصود از آفرینش آسمانها و زمین را عالِم شدن انسان اعلام میکند و با تعریفی کوتاه و گویا از ذات اقدس خویش، چنین میفرماید: (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَینَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْمًا)<ref>سوره طلاق، آیه 12.</ref>؛ یعنی خدا، مجموعه نظام آسمانها و زمین را به این دلیل آفرید که شما عالم شوید و با علم و عمل، امت اسلامی را هدایت و انسان را شرح کنید تا دست بیگانگان از تحریف کتاب انسانیت کوتاه شود. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
خدا این موصوف (انسان) را سراپا فقر معرفی میکند و میفرماید: (یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ)<ref>همان.</ref>. پس هستی انسان به آفرینش حق وابسته است و معرفت او نیز با معرّفی حق حاصل خواهد شد، ممکن نیست که انسان در اصل هستی، به خدا نیازمند باشد؛ ولی در معرفت نفس از او بینیاز. از این رو خداوند همان گونه که انسان را آفریده است، او را نیز به خودش معرفی میکند. | خدا این موصوف (انسان) را سراپا فقر معرفی میکند و میفرماید: (یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ)<ref>همان.</ref>. پس هستی انسان به آفرینش حق وابسته است و معرفت او نیز با معرّفی حق حاصل خواهد شد، ممکن نیست که انسان در اصل هستی، به خدا نیازمند باشد؛ ولی در معرفت نفس از او بینیاز. از این رو خداوند همان گونه که انسان را آفریده است، او را نیز به خودش معرفی میکند. | ||
اگر چه در حدیثی نورانی، شناخت پروردگار، به شناخت نفس انسان متوقف شده است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»<ref>بحار الانوار، ج 2، ص 32.</ref>، اما بهترین راه حصول همین | اگر چه در حدیثی نورانی، شناخت پروردگار، به شناخت نفس انسان متوقف شده است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»<ref>بحار الانوار، ج 2، ص 32.</ref>، اما بهترین راه حصول همین انسانشناسی (که مقدمه خداشناسی است) رجوع به قرآن کریم است، تا انسان نخست خود را آن گونه که خدا تعریف میکند، بشناسد. با اینکه برای شناخت خود، راههای فراوانی فراسوی آدمی است؛ اما انسان با مراجعه به قرآن، هم خود را به خوبی میشناسد و هم در نتیجه، خدای خویش و آغاز و انجامش را. آنگاه مییابد که کجاست و به کجا میرود و این راه را چگونه باید بپیماید. | ||
چون هستی انسان، عین فقر، ربط و نیاز اسـت، وصف او نیز آن گونه که پیش تر اشاره شد، چنین خواهد بود. پس «شناخت انسان» که وصف او به شمار میرود، عین فقر است و نیازمند شرح. اگر هستیِ آدمی به آفرینش خدا وابسته است، تعریف او نیز به معرّفی خدا نیاز دارد. از این رو در شناخت مبدأ داخلی و ساختار درونی انسان، هم باید به قرآن کریم که شرح کتاب انسانیت است، روی آورد تا روشن شود که انسان، جسم محض است یا روح صرف، یا آمیزهای از این دو و نیز این که روح، چگونه موجودی است، مجرّد یا مادی و بنابر اوّل، تجرّد آن برزخی است یا فراتر از آن، و همه انسانها دارای حقیقتی یکساناند یا حقیقتهای گوناگون دارند و....<ref>برای توضیحات بیشتر ر. ک: تفسیر انسان به انسان، بخش دوم، فصل دوم از کتاب منبع این مقاله.</ref>؟ | چون هستی انسان، عین فقر، ربط و نیاز اسـت، وصف او نیز آن گونه که پیش تر اشاره شد، چنین خواهد بود. پس «شناخت انسان» که وصف او به شمار میرود، عین فقر است و نیازمند شرح. اگر هستیِ آدمی به آفرینش خدا وابسته است، تعریف او نیز به معرّفی خدا نیاز دارد. از این رو در شناخت مبدأ داخلی و ساختار درونی انسان، هم باید به قرآن کریم که شرح کتاب انسانیت است، روی آورد تا روشن شود که انسان، جسم محض است یا روح صرف، یا آمیزهای از این دو و نیز این که روح، چگونه موجودی است، مجرّد یا مادی و بنابر اوّل، تجرّد آن برزخی است یا فراتر از آن، و همه انسانها دارای حقیقتی یکساناند یا حقیقتهای گوناگون دارند و....<ref>برای توضیحات بیشتر ر. ک: تفسیر انسان به انسان، بخش دوم، فصل دوم از کتاب منبع این مقاله.</ref>؟ |