۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بنی هاشم' به 'بنیهاشم') |
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیهالسلام') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
ابن مرجانه فرمانده نظامی مشهور [[امویان]] و از عوامل اصلی به [[شهادت]] رسیدن [[حسین بن علی]] و یاران باوفایش بود. در واقع عبیداللّه بن زیاد از سرداران مشهور اموی بود که در سال ۵۴ هجری از طرف [[معاویه]] به حکومت [[خراسان]] گمارده شد و در سال ۵۶ از آنجا عزل و به حکمرانی [[بصره]] منصوب گردید. | ابن مرجانه فرمانده نظامی مشهور [[امویان]] و از عوامل اصلی به [[شهادت]] رسیدن [[حسین بن علی]] و یاران باوفایش بود. در واقع عبیداللّه بن زیاد از سرداران مشهور اموی بود که در سال ۵۴ هجری از طرف [[معاویه]] به حکومت [[خراسان]] گمارده شد و در سال ۵۶ از آنجا عزل و به حکمرانی [[بصره]] منصوب گردید. | ||
به روایتی [[ابراهیم ابن مالک|ابراهیم بن مالک اشتر]] خود در جنگ تن به تن ابنزیاد را به قتل رساند. آنگاه سر ابنزیاد را نزد [[مختار]] بردند و او آن را نزد [[محمد بن حنفیه]] و حضرت علی بن حسین( | به روایتی [[ابراهیم ابن مالک|ابراهیم بن مالک اشتر]] خود در جنگ تن به تن ابنزیاد را به قتل رساند. آنگاه سر ابنزیاد را نزد [[مختار]] بردند و او آن را نزد [[محمد بن حنفیه]] و حضرت علی بن حسین(علیهالسلام) ([[امام سجاد|امام زینالعابدین(علیهالسلام)]]) و دیگر افراد [[بنیهاشم]] فرستاد. | ||
== عبیدالله بن زیاد کیست == | == عبیدالله بن زیاد کیست == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
== جنایات عبیدالله در کربلا == | == جنایات عبیدالله در کربلا == | ||
بزرگترین جنایات عبیدالله بن زیاد به شهادت رساندن امام حسین( | بزرگترین جنایات عبیدالله بن زیاد به شهادت رساندن امام حسین(علیهالسلام) و یاران ایشان و به اسارت گرفتن حرم رسول خدا است. | ||
پس از مرگ معاویه و به حکومت رسیدن فرزندش [[یزید]] مردم [[کوفه]] از [[امام حسین | پس از مرگ معاویه و به حکومت رسیدن فرزندش [[یزید]] مردم [[کوفه]] از [[امام حسین علیهالسلام|امام حسین(علیهالسلام)]] دعوت کردند تا در میان آنان حضور یابد و رهبری قیام بر علیه امویان را به دست گیرد. امام حسین (علیهالسلام) بهمنظور آگاهی و اطمینان از دعوت کوفیان [[مسلم بن عقیل]] را به کوفه فرستادند. مسلم پس از ورود به کوفه اوضاع را مساعد دید و به امام نامه نوشت و از ایشان خواست تا به کوفه بیایند. با ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه ماجرا تغییر کرد و مسلم به شهادت رسید و این در حالی بود که امام حسین (علیهالسلام) به کوفه نزدیک میشدند. | ||
عبیدالله برای جلوگیری از ورود امام به کوفه، تمامی راههای منتهی به کوفه را مسدود کرد<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج3، ص 169</ref> و [[حر بن یزید]] را به سرپرستی سپاهی برای جلوگیری از ورود امام حسین ( | عبیدالله برای جلوگیری از ورود امام به کوفه، تمامی راههای منتهی به کوفه را مسدود کرد<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج3، ص 169</ref> و [[حر بن یزید]] را به سرپرستی سپاهی برای جلوگیری از ورود امام حسین (علیهالسلام) به کوفه اعزام کرد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 394</ref>. حر بن یزید سپاه امام را متوقف کرد و مدتی امام را از حرکت نگاه داشت تا اینکه سپاه دوم امویان به فرماندهی [[عمر بن سعد بن ابی وقاص|عمربن سعد]] و به دستور عبیدالله بن زیاد به راه افتاد و سپاه امام حسین (علیهالسلام) را در کربلا محاصره نمود<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 392</ref>. | ||
== توهین به سر امام حسین == | == توهین به سر امام حسین == | ||
از جمله وقایع کوفه در این هنگام بردن سر مطهّر امام حسین( | از جمله وقایع کوفه در این هنگام بردن سر مطهّر امام حسین(علیهالسلام) به مجلس ابن زیاد است. به نقل منابع او با چوبی که در دست داشت به لبها و دندانهای امام حسین(علیهالسلام) نواخت و بیاحترامیکرد. [[زید بن ارقم]] از اصحاب پیامبر(صلی الله علیه) در مجلس حضور داشت و چون این کار را دید گریست و گفت: آن چوب را از لبان حسین بردار. | ||
به خدا قسم بارها دیدهام که پیامبر(صلی الله علیه) لبان خویش را بر آنها مینهاد. عبیدالله به خشم آمد و گفت: خدایت بگریاند! بر چه میگریی؟ بر فتح الهی؟! به خدا قسم اگر پیر نبودی و نمیدانستم که عقلت زایل شده گردنت را میزدم. زید چون این را شنید مجلس را ترک کرد<ref> مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۴ و ۱۱۵</ref>. | به خدا قسم بارها دیدهام که پیامبر(صلی الله علیه) لبان خویش را بر آنها مینهاد. عبیدالله به خشم آمد و گفت: خدایت بگریاند! بر چه میگریی؟ بر فتح الهی؟! به خدا قسم اگر پیر نبودی و نمیدانستم که عقلت زایل شده گردنت را میزدم. زید چون این را شنید مجلس را ترک کرد<ref> مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۴ و ۱۱۵</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
== رویارویی با سپاه مختار == | == رویارویی با سپاه مختار == | ||
ابن زیاد سپس مشغول مطیع ساختن شهرهای جزیره شد که پیش از آن با [[عبدالله بن زبیر]] [[بیعت]] کرده بودند. او ابتدا به [[عراق]] که [[مختار ثقفی]] در آنجا علیه امویان و به خونخواهی حسین بن علی( | ابن زیاد سپس مشغول مطیع ساختن شهرهای جزیره شد که پیش از آن با [[عبدالله بن زبیر]] [[بیعت]] کرده بودند. او ابتدا به [[عراق]] که [[مختار ثقفی]] در آنجا علیه امویان و به خونخواهی حسین بن علی(علیهالسلام) قیام کرده بود، نمیپرداخت، اما سرانجام به موصل که در دست عوامل مختار بود حمله کرد. طرفداران مختار به تکریت عقب نشستند و مختار را از حمله ابن زیاد آگاه کردند. مختار نیز سپاهی را به مقابله فرستاد. سپاه مختار سپاهی را که ابن زیاد به سوی آنان فرستاده بود، شکست داد. (۱۰ ذیحجه سال ۶۶ قمری)<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۴۳، ۶۴۹، ۶۴۶ و ۷۰۷-۷۱۳</ref>. | ||
== عقیده شیعیان درباره عبیدالله == | == عقیده شیعیان درباره عبیدالله == | ||
اقدام عبیدالله علیه امام حسین( | اقدام عبیدالله علیه امام حسین(علیهالسلام) و پدید آوردن [[واقعه عاشورا]]، از همان آغاز او را بدنام و منفور کرد و خشم بسیاری از مسلمانان به ویژه کوفیان را نسبت به وی برانگیخت؛ چنان که به نقل منابع، عبدالله بن عفیف ازدی، در میان نخستین خطبه ابن زیاد پس از واقعه برخاست و او و یزید را دشنامهای سخت داد<ref> طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۳-۳۷۴؛ ابن طاووس علی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ج۱، ص۷۱-۷۲</ref>. و حتی گفتهاند که مادرش مرجانه نیز او را بسیار نکوهش کرد<ref>طبری، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۰۸</ref>. | ||
عبیدالله به سبب نقشی که در واقعه عاشورا داشته، قرنهاست که از منفورترین شخصیتهای تاریخ اسلام نزد شیعیان به حساب میآید. نام او در چند زیارتنامه مشهور، از جمله زیارت عاشورا آمده و مورد لعن قرار گرفته است<ref> کامل الزیارات، ص۱۷۶</ref>. | عبیدالله به سبب نقشی که در واقعه عاشورا داشته، قرنهاست که از منفورترین شخصیتهای تاریخ اسلام نزد شیعیان به حساب میآید. نام او در چند زیارتنامه مشهور، از جمله زیارت عاشورا آمده و مورد لعن قرار گرفته است<ref> کامل الزیارات، ص۱۷۶</ref>. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
== سر عبیدالله نزد مختار == | == سر عبیدالله نزد مختار == | ||
به دستور ابراهیم بن اشتر سر عبیدالله بن زیاد را از تنش جدا کردند و جسدش را به آتش کشیدند<ref>بلاذامام سجاد( | به دستور ابراهیم بن اشتر سر عبیدالله بن زیاد را از تنش جدا کردند و جسدش را به آتش کشیدند<ref>بلاذامام سجاد(علیهالسلام)ری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 6، ص 426</ref>. پس از آن ابراهیم سرِ عبیدالله را به نزد مختار فرستاد و مختار نیز آن را به سوی [[امام سجاد|امام سجاد(علیهالسلام)]] و [[محمد بن حنفیه]] و سایر بنیهاشم ارسال کرد<ref>هاشمیبصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 5، ص 74</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |