۲۱٬۸۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
}} | }} | ||
'''احمد زاهرانی''' مصداق آیه شریفه [[قرآن مجید]] بودند:{{متن قرآن|إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى|سوره = کهف|آیه = 13}}<ref>ترجمه:آنها جوانانی هستند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.</ref> ایشان در خانهای ساده و محقر که از کودکی توکل به [[خدا]] در این خانه موج می زد، بزرگ شد. او در دامان خانوادهای رشد کرد که [[جهاد]] را بر همه چیز در زندگی ترجیح میدادند؛ لذا جهاد دغدغه ایشان شد.[[طائف]] اولین شهری بود که احمد درآن زندگی میکرد. احمد در میان برادران دینی خود زندگی آرامی داشت و در میان آنها جایگاه برجستهای داشت؛ او در کشور خود و در ماه رمضان سال 1406 قمری تلاش داشت تا روی ماهیت جهاد در [[افغانستان]] بایستد و پافشاری کند وارد افغانستان شد و مورد استقبال عدهای از مجاهدین قرار گرفت و ماموریتهای خود را نسبت به دشمنان توضیح داد. وی قبول کرد که به مجاهدین بپیوندد، با اینکه سختیهای خاص خود را داشت در زمستان سربازها در میان برف زندگی میکنند. اما همه اینها بر روح مجاهد احمد اثری نگذاشت، بلکه او عاشق [[شهادت]] بود و با اخلاص و نرمی و صفای روح پذیرفت، فقط میخواست دین خود را ادا کند و به [[مسلمانان]] کمک کند. | '''احمد زاهرانی''' مصداق آیه شریفه [[قرآن مجید]] بودند:{{متن قرآن|إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى|سوره = کهف|آیه = 13}}<ref>ترجمه: آنها جوانانی هستند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.</ref> ایشان در خانهای ساده و محقر که از کودکی توکل به [[خدا]] در این خانه موج می زد، بزرگ شد. او در دامان خانوادهای رشد کرد که [[جهاد]] را بر همه چیز در زندگی ترجیح میدادند؛ لذا جهاد دغدغه ایشان شد.[[طائف]] اولین شهری بود که احمد درآن زندگی میکرد. احمد در میان برادران دینی خود زندگی آرامی داشت و در میان آنها جایگاه برجستهای داشت؛ او در کشور خود و در ماه رمضان سال 1406 قمری تلاش داشت تا روی ماهیت جهاد در [[افغانستان]] بایستد و پافشاری کند وارد افغانستان شد و مورد استقبال عدهای از مجاهدین قرار گرفت و ماموریتهای خود را نسبت به دشمنان توضیح داد. وی قبول کرد که به مجاهدین بپیوندد، با اینکه سختیهای خاص خود را داشت در زمستان سربازها در میان برف زندگی میکنند. اما همه اینها بر روح مجاهد احمد اثری نگذاشت، بلکه او عاشق [[شهادت]] بود و با اخلاص و نرمی و صفای روح پذیرفت، فقط میخواست دین خود را ادا کند و به [[مسلمانان]] کمک کند. | ||
== مجاهد جوان == | == مجاهد جوان == | ||
ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونهای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای [[نماز]]، سحر بیدار میکرد و جایی که احمد در آن جهت رزم فعالیت میکرد در منطقهای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز [[کمونیستی]] فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد و او شجاع بود. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار میکشی؟ او گفت: ان شاءالله با آن برخورد میکنیم. سائل گفت: نیرومندترین نیروی زمین است، احمد گفت: خداوند از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و [[فقه]] را برای آنان بيان میكرد و مقام [[جهاد]] را به آنان نشان میداد و هر روز بر معرفت آنان افزوده میشد. او را فردی با روحیه بالا و با شکوه توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا [[قرآن]] میخواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده میکرد و مجاهدان پشت سر او نماز میخواندند و در مقابل این محبت از آنان میخواست که برایش آرزوی [[شهادت]] کنند. که [[شهادت]] تنها امید او در زندگی بود. | ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونهای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای [[نماز]]، سحر بیدار میکرد و جایی که احمد در آن جهت رزم فعالیت میکرد در منطقهای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز [[کمونیستی]] فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد و او شجاع بود. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار میکشی؟ او گفت: ان شاءالله با آن برخورد میکنیم. سائل گفت: نیرومندترین نیروی زمین است، احمد گفت: خداوند از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و [[فقه]] را برای آنان بيان میكرد و مقام [[جهاد]] را به آنان نشان میداد و هر روز بر معرفت آنان افزوده میشد. او را فردی با روحیه بالا و با شکوه توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا [[قرآن]] میخواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده میکرد و مجاهدان پشت سر او نماز میخواندند و در مقابل این محبت از آنان میخواست که برایش آرزوی [[شهادت]] کنند. که [[شهادت]] تنها امید او در زندگی بود. | ||
== شهادت == | == شهادت == | ||
ایشان صبح روز جمعه 19 [[شعبان]] 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 شمسی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن [[سوره کهف]] را فراموش نکنید. مجاهدین مانند سازهای مستحکم به صف شدند تا بزرگترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و همه جمعیت رفتند. و در مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... و شهید احمد در حالی که در شادی و سرور بود از این دنیا به دیار باقی حرکت میکرد. | ایشان صبح روز جمعه 19 [[شعبان]] 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 شمسی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن [[سوره کهف]] را فراموش نکنید. مجاهدین مانند سازهای مستحکم به صف شدند تا بزرگترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و همه جمعیت رفتند. و در مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... و شهید احمد در حالی که در شادی و سرور بود از این دنیا به دیار باقی حرکت میکرد. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۶: | ||
[[رده:شخصیتها]] | [[رده:شخصیتها]] | ||
[[رده:شخصیتهای مسلمان]] | [[رده:شخصیتهای مسلمان]] | ||
[[رده:شخصیتهای | [[رده:شخصیتهای اخوانالمسلمین]] | ||
[[رده:افغانستان]] | [[رده:افغانستان]] |