۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' می گ' به ' میگ') |
جز (جایگزینی متن - ' می خ' به ' میخ') |
||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
روزی علمای مخالف علمای حضرموت به قصد مناظره در علم [[توحید]] به حضرموت رفتند و صبحگاهی به شهر تریم رسیدند. عبدالرحمن بلفقیه در لباس کشاورز به استقبال آنان رفت. | روزی علمای مخالف علمای حضرموت به قصد مناظره در علم [[توحید]] به حضرموت رفتند و صبحگاهی به شهر تریم رسیدند. عبدالرحمن بلفقیه در لباس کشاورز به استقبال آنان رفت. | ||
وآنان به خیال آنکه کارگر شیخ هست، پس به او گفتند: میخواهیم با ارباب تو دیدار کنیم و با ایشان بحث علمی کنیم. | وآنان به خیال آنکه کارگر شیخ هست، پس به او گفتند: میخواهیم با ارباب تو دیدار کنیم و با ایشان بحث علمی کنیم. | ||
به آنها گفت: چه | به آنها گفت: چه میخواهید به او بگویید؟ گفتند: چیزهایی را که تو نمیدانی از او میپرسیم. | ||
به آنها گفت: من همیشه در درس او تعلیم میگیرم، پس شاید چیزی بدانم که به شما پاسخ دهم، پس از او در مبادی علم سؤال کردند و او به آنها گفت: اگر از استادانم دراینباره بپرسید، جواب خواهند داد او در نهایت به تمامی سؤالاتشان رسیدند و او اینگونه به آنها پاسخ داد. | به آنها گفت: من همیشه در درس او تعلیم میگیرم، پس شاید چیزی بدانم که به شما پاسخ دهم، پس از او در مبادی علم سؤال کردند و او به آنها گفت: اگر از استادانم دراینباره بپرسید، جواب خواهند داد او در نهایت به تمامی سؤالاتشان رسیدند و او اینگونه به آنها پاسخ داد. | ||
وقتی سؤالاتشان تمام شد، به آنها فرمود: اگر از شما سؤال کنند، آیا میتوانید پاسخ دهید؟ به او گفتند: چه خواهند پرسید؟ پس از زبان اساتیدش، یعنی اهل تریم، از آنها سؤال کرد، اما آنها نتوانستند پاسخ دهند. | وقتی سؤالاتشان تمام شد، به آنها فرمود: اگر از شما سؤال کنند، آیا میتوانید پاسخ دهید؟ به او گفتند: چه خواهند پرسید؟ پس از زبان اساتیدش، یعنی اهل تریم، از آنها سؤال کرد، اما آنها نتوانستند پاسخ دهند. |