confirmed
۵٬۸۵۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
فخر رازی معتقد است [[افعال اختیاری]] بشر، وابسته به وجود قدرت و داعی( انگیزه) است. پس با حصول این دو صفت، عبد حقیقتا فاعل میشود، اما چون قدرت و داعی مخلوق خداوند است، بنابراین، صدور فعل از بنده جبری خواهد شد، پس در صورت اجتماع قدرت و داعی (به شرط عدم مانع) فعل در خارج محقق میشود. | فخر رازی معتقد است [[افعال اختیاری]] بشر، وابسته به وجود قدرت و داعی( انگیزه) است. پس با حصول این دو صفت، عبد حقیقتا فاعل میشود، اما چون قدرت و داعی مخلوق خداوند است، بنابراین، صدور فعل از بنده جبری خواهد شد، پس در صورت اجتماع قدرت و داعی (به شرط عدم مانع) فعل در خارج محقق میشود. | ||
این متکلم اشعری در تفسیر [[افعال عباد]] ابتدا با عنوان: «فی بیان تفاصیل مذاهب الناس فی هذا الباب» به نظرات مذاهب کلامی [[اهل سنت]] اشاره و عقیده خود را بر مبنای تاثیر مجموع قدرت و داعی بر حصول فعل بیان میکند و مینویسد:«انا نعلم بالضروره ان القادر على الفعل اذا دعاه الداعی الیه و لم یمنعه منه مانع، فانه یحصل ذلك الفعل»<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref>یعنی ما به ضرورت میدانیم کسی که قدرت بر انجام فعلی را دارد، اگر آن قدرت با داعی همراه شود و مانعی در بین نباشد، به طور حتم آن فعل محقق خواهد شد. وی در ادامه به سه قول مشهور از مذاهب همکیش خود که درباره تفسیر افعال عباد بیان شده است اشاره میکند: «القول الأول... قدرة العبد كما لم تؤثر فی وجود الفعل البتة، لم تؤثر أیضا فی شیء من صفات ذلك الفعل و قال القاضی قدرة العبد و إن لم تؤثر فی وجود ذلك الفعل، إلا أنها أثرت فی صفة من صفات ذلك الفعل و تلك الصفة هی المسماة بالكسب قال و ذلك لأن الحركة التی هی طاعة و الحركة التی هی معصیة قد اشتركا فی كون كل منهما حركة و امتازت إحداهما عن الأخرى بكونها طاعة أو معصیة. و ما به المشاركة غیر ما به الممایزة فثبت إن كونها حركة غیر و كونها طاعة أو معصیة فذات الحركة و وجودها واقع بقدرة اللّه تعالى أما كونها طاعة أو معصیة فهو صفة واقعة بقدرة العبد» <ref>همان</ref>. قول اول که قول [[ابوالحسن اشعری]] و بیشتر پیروان او چون [[قاضی ابوبکر باقلانی]] و [[ابن فورک]] است، بیان میکند که فقط خداوند است که قدرتش در ایجاد فعل موثر است، در اینصورت، عبد هیچ قدرتی در ایجاد فعل ندارد. البته باید گفت که بین اشعری و باقلانی در این باره تفاوت رای وجود دارد، با این توضیح که اشعری معتقد است همانطور که قدرت عبد در اصل وجود فعل بی تاثیر است، در صفات فعل نیز بدون اثر است، اما باقلانی معتقد است قدرت عبد در صفات فعل اثر گزار است و این به معنای کسب میباشد، زیرا حرکتی که در مسیر طاعت و یا معصیت باشد، در واقع هر دو حرکت است، ولی هر کدام تاثیرخاص خودش را دارد، پس طاعت و معصیت هر دو در اصل حرکت مشترک است، با این امتیاز که حرکت مطیعانه یا عاصیانه ملاک [[حسن و قبح]] و ثواب و عذاب خواهد بود. بنابراین، اصل حرکت با قدرت الهی ایجاد میشود، اما عنوان حرکت (طاعت یا معصیت) وابسته به قدرت عبد است. قول دوم میگوید: «إن المؤثر فی وجود ذلك الفعل هو قدرة اللّه تعالى مع قدرة العبد. ثم هاهنا احتمالان، أحدهما أن یقال إن قدرة اللّه تعالى مستقلة بالتأثیر و قدرة العبد أیضا مستقلة بالتأثیر إلا أن اجتماع المؤثرین المستقلین على الأثر الواحد جائز. و الثانی أن یقال قدرة اللّه تعالى مستقلة بالتأثیر و قدرة العبد غیر مستقلة بالتأثیر و إذا انضمت قدرة اللّه تعالى إلى قدرة العبد، صارت قدرة العبد مستقلة بالتأثیر بتوسط هذه الإعانة و یقال إن هذا القول هو مذهب الأستاذ أبی إسحاق إلا أنه یحكى عنه أنه قال قدرة العبد تؤثر بمعنى» <ref>همان، ص 33</ref> یعنی قدرت خدا و قدرت عبد هر دو در ایجاد فعل نقش دارد، با این تفاوت که برخی میگویند هر دو قدرت در ایجاد و تاثیر بر فعل از هم مستقل است، اما برخی میگویند فقط قدرت خداوند به طور مستقل تاثیر میگذارد، ولی وقتی منظم به قدرت عبد شود، در آن صورت (به دلیل انضمام) مستقل در تاثیر میشود. این قول منسوب به [[ابواسحاق اسفراینی]] است. فخر رازی در ادامه به قول سوم اشاره میکند که تفسیر نظریه کسب و مختار خودش است و مینویسد:«القول الثالث إن حصول الفعل عقیب مجموع القدرة مع الداعی واجب و ذلك لأن القادر من حیث إنه قادر یمكنه الفعل بدلا عن الترك و بالعكس و مع حصول هذا الاستواء یمتنع رجحان أحد الطرفین على الآخر. فإذا انضاف إلیها حصول الداعی حصل رجحان جانب الوجود و عند ذلك یصیر الفعل واجب الوقوع و هذا القول هو المختار عندنا» <ref>همان</ref>. | این متکلم اشعری در تفسیر [[افعال عباد]] ابتدا با عنوان: «فی بیان تفاصیل مذاهب الناس فی هذا الباب» به نظرات مذاهب کلامی [[اهل سنت]] اشاره و عقیده خود را بر مبنای تاثیر مجموع قدرت و داعی بر حصول فعل بیان میکند و مینویسد:«انا نعلم بالضروره ان القادر على الفعل اذا دعاه الداعی الیه و لم یمنعه منه مانع، فانه یحصل ذلك الفعل»<ref>فخرالدین رازی، القضا و القدر، ص 31</ref>یعنی ما به ضرورت میدانیم کسی که قدرت بر انجام فعلی را دارد، اگر آن قدرت با داعی همراه شود و مانعی در بین نباشد، به طور حتم آن فعل محقق خواهد شد. وی در ادامه به سه قول مشهور از مذاهب همکیش خود که درباره تفسیر افعال عباد بیان شده است اشاره میکند: «القول الأول... قدرة العبد كما لم تؤثر فی وجود الفعل البتة، لم تؤثر أیضا فی شیء من صفات ذلك الفعل و قال القاضی قدرة العبد و إن لم تؤثر فی وجود ذلك الفعل، إلا أنها أثرت فی صفة من صفات ذلك الفعل و تلك الصفة هی المسماة بالكسب قال و ذلك لأن الحركة التی هی طاعة و الحركة التی هی معصیة قد اشتركا فی كون كل منهما حركة و امتازت إحداهما عن الأخرى بكونها طاعة أو معصیة. و ما به المشاركة غیر ما به الممایزة فثبت إن كونها حركة غیر و كونها طاعة أو معصیة فذات الحركة و وجودها واقع بقدرة اللّه تعالى أما كونها طاعة أو معصیة فهو صفة واقعة بقدرة العبد» <ref>همان</ref>. قول اول که قول [[ابوالحسن اشعری]] و بیشتر پیروان او چون [[قاضی ابوبکر باقلانی]] و [[ابن فورک]] است، بیان میکند که فقط خداوند است که قدرتش در ایجاد فعل موثر است، در اینصورت، عبد هیچ قدرتی در ایجاد فعل ندارد. البته باید گفت که بین اشعری و باقلانی در این باره تفاوت رای وجود دارد، با این توضیح که اشعری معتقد است همانطور که قدرت عبد در اصل وجود فعل بی تاثیر است، در صفات فعل نیز بدون اثر است، اما باقلانی معتقد است قدرت عبد در صفات فعل اثر گزار است و این به معنای کسب میباشد، زیرا حرکتی که در مسیر طاعت و یا معصیت باشد، در واقع هر دو حرکت است، ولی هر کدام تاثیرخاص خودش را دارد، پس طاعت و معصیت هر دو در اصل حرکت مشترک است، با این امتیاز که حرکت مطیعانه یا عاصیانه ملاک [[حسن و قبح]] و ثواب و عذاب خواهد بود. بنابراین، اصل حرکت با قدرت الهی ایجاد میشود، اما عنوان حرکت (طاعت یا معصیت) وابسته به قدرت عبد است. قول دوم میگوید: «إن المؤثر فی وجود ذلك الفعل هو قدرة اللّه تعالى مع قدرة العبد. ثم هاهنا احتمالان، أحدهما أن یقال إن قدرة اللّه تعالى مستقلة بالتأثیر و قدرة العبد أیضا مستقلة بالتأثیر إلا أن اجتماع المؤثرین المستقلین على الأثر الواحد جائز. و الثانی أن یقال قدرة اللّه تعالى مستقلة بالتأثیر و قدرة العبد غیر مستقلة بالتأثیر و إذا انضمت قدرة اللّه تعالى إلى قدرة العبد، صارت قدرة العبد مستقلة بالتأثیر بتوسط هذه الإعانة و یقال إن هذا القول هو مذهب الأستاذ أبی إسحاق إلا أنه یحكى عنه أنه قال قدرة العبد تؤثر بمعنى» <ref>همان، ص 33</ref> یعنی قدرت خدا و قدرت عبد هر دو در ایجاد فعل نقش دارد، با این تفاوت که برخی میگویند هر دو قدرت در ایجاد و تاثیر بر فعل از هم مستقل است، اما برخی میگویند فقط قدرت خداوند به طور مستقل تاثیر میگذارد، ولی وقتی منظم به قدرت عبد شود، در آن صورت (به دلیل انضمام) مستقل در تاثیر میشود. این قول منسوب به [[ابواسحاق اسفراینی]] است. فخر رازی در ادامه به قول سوم اشاره میکند که تفسیر نظریه کسب و مختار خودش است و مینویسد:«القول الثالث إن حصول الفعل عقیب مجموع القدرة مع الداعی واجب و ذلك لأن القادر من حیث إنه قادر یمكنه الفعل بدلا عن الترك و بالعكس و مع حصول هذا الاستواء یمتنع رجحان أحد الطرفین على الآخر. فإذا انضاف إلیها حصول الداعی حصل رجحان جانب الوجود و عند ذلك یصیر الفعل واجب الوقوع و هذا القول هو المختار عندنا» <ref>همان</ref>. | ||
قول سوم چنین است بعد از آن که قدرت و داعی با هم جمع شود، حصول فعل واجب میشود، زیرا اگر فعل صرفا با قدرت فاعل مختار در نظر گرفته شود، فعل محقق نمیشود، از اینرو فعل در قیاس با قدرتی که در اختیار فاعل مختار است، در حال استواء( حالتی که فاعل مختار بتواند همزمان قادر بر انجام فعل یا ترک بوده و این حالت برای او مساوی باشد) قرار نمیگیرد. علاوه، ترجیح یکی از دو طرف (انجام یا ترک) فعل بدون دلیل ممنوع است. در این هنگام اگر داعی و انگیزه با قدرت همراه شود، جهت وجودی فعل رجحان پیدا میکند و وقوع فعل واجب میشود و این قول مختار ما است. رازی در برخی دیگر از آثارش نوشته است:«انا قد ذكرنا فى مسألة خلق الأفعال أن صدور الفعل عن العبد یتوقف على الداعى و بینا أن مجموع القدرة و الداعى یوجب الفعل.» <ref>فخرالدین رازی، الأربعین فی أصول الدین، ج 2، ص 207</ref> در مسئله خلق افعال عباد بیان کردیم که صدور فعل از بنده متوقف بر داعی و انگیزه انجام فعل است و مجموع قدرت و داعی موجب وقوع فعل میشود. البته فخر رازی تعبیر القدره و الداعی را بارها در آثار خود بیان کرده و بر همین موضع استوار مانده است. وی در توضیح نحوه استناد فعل اختیاری به عبد و نحوه فاعلیتش نوشته است: «الذی نذهب إلیه و نقول به إن مجموع القدرة مع الداعیة المعینة مستلزم لحصول الفعل.» <ref> فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الإلهی، ج3، ص 73</ref> یعنی آنچه به آن معتقدیم، همراهی قدرت با | قول سوم چنین است بعد از آن که قدرت و داعی با هم جمع شود، حصول فعل واجب میشود، زیرا اگر فعل صرفا با قدرت فاعل مختار در نظر گرفته شود، فعل محقق نمیشود، از اینرو فعل در قیاس با قدرتی که در اختیار فاعل مختار است، در حال استواء( حالتی که فاعل مختار بتواند همزمان قادر بر انجام فعل یا ترک بوده و این حالت برای او مساوی باشد) قرار نمیگیرد. علاوه، ترجیح یکی از دو طرف (انجام یا ترک) فعل بدون دلیل ممنوع است. در این هنگام اگر داعی و انگیزه با قدرت همراه شود، جهت وجودی فعل رجحان پیدا میکند و وقوع فعل واجب میشود و این قول مختار ما است. رازی در برخی دیگر از آثارش نوشته است:«انا قد ذكرنا فى مسألة خلق الأفعال أن صدور الفعل عن العبد یتوقف على الداعى و بینا أن مجموع القدرة و الداعى یوجب الفعل.» <ref>فخرالدین رازی، الأربعین فی أصول الدین، ج 2، ص 207</ref> در مسئله خلق افعال عباد بیان کردیم که صدور فعل از بنده متوقف بر داعی و انگیزه انجام فعل است و مجموع قدرت و داعی موجب وقوع فعل میشود. البته فخر رازی تعبیر القدره و الداعی را بارها در آثار خود بیان کرده و بر همین موضع استوار مانده است. وی در توضیح نحوه استناد فعل اختیاری به عبد و نحوه فاعلیتش نوشته است: «الذی نذهب إلیه و نقول به إن مجموع القدرة مع الداعیة المعینة مستلزم لحصول الفعل.» <ref> فخرالدین رازی، المطالب العالیة من العلم الإلهی، ج3، ص 73</ref> یعنی آنچه به آن معتقدیم، همراهی قدرت با داعیِ معلوم است که موجب حصول فعل میشود. در نگاه رازی فعل بعد از آن که در مرحله خلق قرار گرفت، برای ایجاد یا عدم ایجادش لزوما نیازمند داعی یا صارف است که مربوط به مرحله تصدیق میباشد، در این هنگام، انجام یا ترک فعل به منفعت یا ضرر مربوط به فعل منوط میشود، زیرا در واقع داعی و صارف به آن دو تعلق نمیگیرد. مینویسد:«اعلم أنه قد سبق فی أول المنطق أن العلم إما تصور و إما تصدیق فنقول الدواعی لیست من باب التصورات بل من باب التصدیقات، فإنه ما لم یحكم الذهن باشتمال الفعل الفلانی على نفع زائد، لم یحصل الداعی إلى الفعل و ما لم یحكم الذهن باشتمال الفعل على ضرر زائد، لم یحصل الداعی إلى الترك، فیثبت إن الدواعی و الصوارف من باب التصدیقات لا من باب التصورات.» <ref>همان، ج3، ص 13</ref> | ||
یعنی این مباحث در اول منطق گذشت که علم یا به صورت تصور است یا تصدیق و معتقدیم که دواعی افعال مربوط به تصور خالی نیست، بلکه مربوط به تصدیقات است. پس تا زمانی که ذهن به منفعت دارای ارزش یک فعلی حکم نکند، هیچ انگیزهای در باره انجام فعل ایجاد نمیشود. در مقابل تا زمانی که ذهن احساس ضرر فراوانی نکند، در باره آن فعل داعی بر ترک و یا صارف ایجاد نخواهد شد. بنابراین، ثابت میشود که دواعی (انگیزهها) و صوارف (بازدارندهها) از تصدیقات بوده و مربوط به مرحله عمل است نه مرحله تصور. | یعنی این مباحث در اول منطق گذشت که علم یا به صورت تصور است یا تصدیق و معتقدیم که دواعی افعال مربوط به تصور خالی نیست، بلکه مربوط به تصدیقات است. پس تا زمانی که ذهن به منفعت دارای ارزش یک فعلی حکم نکند، هیچ انگیزهای در باره انجام فعل ایجاد نمیشود. در مقابل تا زمانی که ذهن احساس ضرر فراوانی نکند، در باره آن فعل داعی بر ترک و یا صارف ایجاد نخواهد شد. بنابراین، ثابت میشود که دواعی (انگیزهها) و صوارف (بازدارندهها) از تصدیقات بوده و مربوط به مرحله عمل است نه مرحله تصور. | ||
== تفاسیر متعدد از کسب در نگاه فخر رازی == | == تفاسیر متعدد از کسب در نگاه فخر رازی == | ||
فخر رازی | فخر رازی در جای دیگر نیز مشابه همان مباحث گذشته را تکرار کرده اما این بار به بهانه طرح مسئله کسب از دیدگاه مذاهب توضیح بیشتری را ارائه میکند. وی در کتاب تفسیر مفاتیح الغیب ضمن اشاره به آیات مربوط به کسب، به تبیین این موضوع میپردازد و در توضیح آیهای که عمل انسان را به عنوان کسب نام برده است، مینویسد:«الآیة دالة على أن العبد مكتسب و قد اختلف أهل السنة و [[معتزله|المعتزلة]] فی تفسیر الكسب. أما أهل السنة فقد اتفقوا على أنه لیس معنى كون العبد مكتسباً دخول شیء من الأعراض بقدرته من العدم إلى الوجود، ثم بعد اتفاقهم على هذا الأصل، ذكروا لهذا الكسب ثلاث تفسیرات: أحدها و هو قول الأشعری رضی اللّه عنه أن القدرة صفة متعلقة بالمقدور من غیر تأثیر القدرة فی المقدور، بل القدرة و المقدور حصلا بخلق اللّه تعالى، كما أن العلم و المعلوم حصلا بخلق اللّه تعالى، لكن الشیء الذی حصل بخلق اللّه تعالى و هو متعلق القدرة الحادثة هو الكسب. و ثانیها أن ذات الفعل توجد بقدرة اللَّه تعالى، ثم یحصل لذلك الفعل وصف كونه طاعة أو معصیة و هذه الصفة حاصلة بالقدرة الحادثة و هو قول أبی بكر الباقلانی. و ثالثها أن القدرة الحادثة و القدرة القدیمة، إذا تعلقتا بمقدور واحد وقع المقدور بهما، و كأنه فعل العبد وقع بإعانة اللّه، فهذا هو الكسب و هذا یعزى إلى أبی إسحاق الأسفراینی لأنه یروى عنه أنه قال الكسب و الفعل الواقع بالمعین. أما القائلون بأن القدرة الحادثة مؤثرة، فهم فریقان، الأول الذین یقولون بأن القدرة مع الداعی توجب الفعل، فاللّه تعالى هو الخالق لكل بمعنى أنه سبحانه و تعالى هو الذی وضع الأسباب المؤدیة إلى دخول هذه الأفعال فی الوجود و العبد هو المكتسب بمعنى أن المؤثر فی وقوع فعله هو القدرة و الداعیة القائمتان به، و هذا مذهب إمام الحرمین رحمه اللّه تعالى اختاره فی الكتاب الذی سماه بالنظامیة و یقرب قول أبی الحسین البصری منه و إن كان لا یصرح به. الفریق الثانی من المعتزلة و هم الذین یقولون القدرة مع الداعی لا توجب الفعل بل العبد قادر على الفعل و الترك متمكن منهما، إن شاء فعل و إن شاء ترك.» <ref>فخرالدین رازی، تفسیر مفاتیح الغیب، ج 4، ص 69</ref> یعنی آیه دلالت دارد بر این که عبد کاسب افعال خویش است، به همین دلیل، اهل سنت و معتزله در تفسیر کسب با هم اختلاف دارند، زیرا به عقیده آنها معنای اجماع بر این که عبد کاسب افعال خویش میباشد این نیست که قدرت بنده بتواند در عرض قدرت الهی قرار بگیرد و در ایجاد فعل تاثیر داشته باشد. و اما درباره نظریه کسب به سه تفسیر اشاره میشود. تفسیر اول مربوط به اعتقاد ابوالحسن اشعری میباشد که قدرت را صفت متعلق به مقدور میداند بدون آن که در مقدور تاثیر بگذارد، بلکه قدرت و مقدور هر دو به قدرت خالق خلق میشود. و اما آن چیزی که همراه با خلق حاصل میشود و متعلق قدرت حادثه قرار نمیگیرد؛ کسب است. تفسیر دوم این است که ذات فعل با قدرت خدا ایجاد میشود، اما ذات فعل دارای عناوین و اوصافی به نام طاعت و معصیت و ... است که ایجاد آن منوط به وجود قدرت حادثه میباشد، به این معنا که فعل آفریده شده همراه با قدرت حادثه دارای عناوین مختلفی میشود. این تعبیر مربوط به تفسیر باقلانی از خلق افعال عباد است و برخی از متکلمان اشعری و [[ماتریدیه|ماتریدی]] از این قول پیروی کردند. تفسیر سوم این است که وقتی قدرت قدیم و قدرت حادث همزمان بر مقدوری قرار بگیرد، موجب تحقق فعل میشود. این تفسیر از کسب مربوط به ابواسحاق اسفراینی است. فخر رازی در ادامه به این مطلب اشاره میکند متکلمانی که به قدرت حادثه معتقدند، به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول مربوط به مذهب جوینی است که مدعی است قدرت همراه با داعی موجب وجوب فعل میشود. گروه دوم قول معتزله است که معتقدند قدرت همراه با داعی موجب فعل نمیشود، بلکه عبد مستقلا بر انجام یا ترک فعل قادر خواهد بود. | ||
== شواهدی صریح از آرای فخر رازی بر رد جبر و اختیار و انتخاب حد وسط میان جبر و اختیار == | == شواهدی صریح از آرای فخر رازی بر رد جبر و اختیار و انتخاب حد وسط میان جبر و اختیار == |