confirmed، مدیران
۳۷٬۱۴۰
ویرایش
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
== عکسالعمل پیامبر پس از فرار لشکر == | == عکسالعمل پیامبر پس از فرار لشکر == | ||
رسول اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در این لحظاتِ حساس، متوجه شد که زحمات بیست و یک سالهاش در راه تبلیغ اسلام و پیروزیهای بزرگی که در این راه نصیبش شده است، همگی به مخاطره افتاده، پس اقداماتی انجام داد که از جمله آنها موارد ذیل است: | رسول اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در این لحظاتِ حساس، متوجه شد که زحمات بیست و یک سالهاش در راه تبلیغ اسلام و پیروزیهای بزرگی که در این راه نصیبش شده است، همگی به مخاطره افتاده، پس اقداماتی انجام داد که از جمله آنها موارد ذیل است: | ||
# دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللَّهُمَّ إِلَیْکَ الْحَمْدُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ؛ خدایا! تو را سپاس و شکوه حال خود را به درگاه تو میآورم و تویی تکیهگاه.» [[جبرئیل]] نازل شد و عرض کرد: همان دعایی را کردی که [[حضرت موسی|حضرت موسی(علیهالسلام)]] برای شکافتن دریا و نجات از فرعون کرد. | # دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللَّهُمَّ إِلَیْکَ الْحَمْدُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ؛ خدایا! تو را سپاس و شکوه حال خود را به درگاه تو میآورم و تویی تکیهگاه.» [[جبرئیل]] نازل شد و عرض کرد: همان دعایی را کردی که [[حضرت موسی|حضرت موسی(علیهالسلام)]] برای شکافتن دریا و نجات از فرعون کرد. | ||
# وقتی بر استر، سوار بود، از «ابوسفیان بن حارث» یک مشت خاک گرفت و به طرف مشرکان پاشید و فرمود: «شاهت الوجوه؛ زشت باد این صورتها!» سپس سر به آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم اِن تُهلَک هذِهِ العِصابَةُ لاتُعبَد، و اِن شِئتَ اَن لَاتعبد، لَا تُعبَد؛ خدایا! اگر این جماعت نابود شود، کسی تو را پرستش نخواهد کرد، و اگر بخواهی که کسی تو را پرستش نکند، مورد پرستش قرار نخواهی گرفت.» | # وقتی بر استر، سوار بود، از «ابوسفیان بن حارث» یک مشت خاک گرفت و به طرف [[شرک|مشرکان]] پاشید و فرمود: «شاهت الوجوه؛ زشت باد این صورتها!» سپس سر به آسمان بلند کرد و گفت: «اللهم اِن تُهلَک هذِهِ العِصابَةُ لاتُعبَد، و اِن شِئتَ اَن لَاتعبد، لَا تُعبَد؛ خدایا! اگر این جماعت نابود شود، کسی تو را پرستش نخواهد کرد، و اگر بخواهی که کسی تو را پرستش نکند، مورد پرستش قرار نخواهی گرفت.» | ||
# به عموی خود «عباس» - که صدای رسا و بلندی داشت - فرمود: بالای بلندی برو و فراریان را این گونه صدا بزن: «یا اصحابَ سورة البقرة و یا اصحاب بیعة الشجرة، الی این تفرّون؟ اذکروا العهد الّذی عاهدتم علیه رسول الله؛ ای [[اصحاب]] [[سوره بقره]] و ای [[اصحاب]] بیعت | # به عموی خود «عباس» - که صدای رسا و بلندی داشت - فرمود: بالای بلندی برو و فراریان را این گونه صدا بزن: «یا اصحابَ سورة البقرة و یا اصحاب بیعة الشجرة، الی این تفرّون؟ اذکروا العهد الّذی عاهدتم علیه رسول الله؛ ای [[اصحاب]] [[سوره بقره]] و ای [[اصحاب]] [[بیعت شجره]]، به کجا میگریزید؟ پیمانی را که با رسول خدا بستهاید، به یاد آرید!» | ||
# شمشیر کشید و به دشمن حمله کرد و فرمود: «اَلآن حَمِیَ الوَطِیسَ؛ هم اکنون تنور جنگ داغ شد» و این گونه رجز خواند: | # شمشیر کشید و به دشمن حمله کرد و فرمود: «اَلآن حَمِیَ الوَطِیسَ؛ هم اکنون تنور جنگ داغ شد» و این گونه رجز خواند: | ||
# أنَا النَّبِیُّ لا کَذِبُ *** اَنَا ابنُ عَبدِالمُطَّلِبِ «من پیامبری هستم که [[دروغ]] در من نیست. من فرزند عبدالمطلبم.» | # أنَا النَّبِیُّ لا کَذِبُ *** اَنَا ابنُ عَبدِالمُطَّلِبِ «من پیامبری هستم که [[دروغ]] در من نیست. من فرزند عبدالمطلبم.» |