درآمدی بر شناخت موسیقی قرآن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۸: خط ۲۸:


==چکیده==
==چکیده==
یکی از مهم‌ترین جنبه‌های اعجاز بیانی قرآن، نظم‌آهنگ و موسیقی آن است. از آنجا که موسیقی و صوت زیبا، تأثیری شگرف در تحوّل و دگرگونی روح انسان دارد، خداوند آیات کتاب خود را با موسیقی خارق‌العاده و اعجازآمیزی درهم آمیخته است.<br>
یکی از مهم‌ترین جنبه‌های اعجاز بیانی قرآن، نظم‌آهنگ و موسیقی آن است. از آنجا که موسیقی و صوت زیبا، تأثیری شگرف در تحوّل و دگرگونی روح انسان دارد، خداوند آیات کتاب خود را با موسیقی خارق‌العاده و اعجازآمیزی درهم آمیخته است.


در مقاله حاضر، تلاش شده است موسیقی ملکوتی قرآن و عوامل و عناصر و بستر آن، معرفی گردد.<br>
در مقاله حاضر، تلاش شده است موسیقی ملکوتی قرآن و عوامل و عناصر و بستر آن، معرفی گردد.


کلید واژه‌ها: هنر، موسیقی، موسیقی قرآن، اعجاز بیانی قرآن، نظم‌آهنگ قرآن، ترتیل، موسیقی حرام.<br>
کلید واژه‌ها: هنر، موسیقی، موسیقی قرآن، اعجاز بیانی قرآن، نظم‌آهنگ قرآن، ترتیل، موسیقی حرام.


==مقدمه==
==مقدمه==
هنر مقوله‌ای است که از آغاز آفرینش انسان تاکنون پا به پای آدمی پیش رفته است. برای حوزه معرفت بشری، هم‌چون فلسفه، ریاضیات و علوم تجربی می‌توان سرآغاز و سرگذشتی بیان کرد. اما هنر، حیاتی بی‌آغاز و سرگذشتی نانوشتنی دارد. در تعریف هنر، نظریات مختلفی از سوی صاحب‌نظران ارایه شده است، به عنوان مثال:<br>
هنر مقوله‌ای است که از آغاز آفرینش انسان تاکنون پا به پای آدمی پیش رفته است. برای حوزه معرفت بشری، هم‌چون فلسفه، ریاضیات و علوم تجربی می‌توان سرآغاز و سرگذشتی بیان کرد. اما هنر، حیاتی بی‌آغاز و سرگذشتی نانوشتنی دارد. در تعریف هنر، نظریات مختلفی از سوی صاحب‌نظران ارایه شده است، به عنوان مثال:


فیلیسین شاله، فیلسوف فرانسوی، گفته است: «هنر، کوشش برای ایجاد زیبایی، یا ایجاد ایده‌آل باشد» <ref>محدثی، ص 63.</ref><br>
فیلیسین شاله، فیلسوف فرانسوی گفته است: «هنر کوشش برای ایجاد زیبایی یا ایجاد ایده‌آل باشد» <ref>محدثی، ص 63.</ref><br>
تولستوی، نویسنده روسی نیز در تعریف هنر گفته است: «وقتی انسان، آگاهانه و به معیت علایم خارجی، احساساتی را که خود تجربه کرده است، به صورتی زیبا به دیگران انتقال دهد به طوری که این احساسات به ایشان سرایت کند و آنان را از همان مراحل حسّی و عاطفی که او از آن گذشته است عبور دهد، عملش به نام هنر و خود او به نام هنرمند نامیده می‌شود»<ref>پیشین.</ref><br>
تولستوی نویسنده روسی نیز در تعریف هنر گفته است: «وقتی انسان آگاهانه و به معیت علایم خارجی احساساتی را که خود تجربه کرده است، به صورتی زیبا به دیگران انتقال دهد به طوری که این احساسات به ایشان سرایت کند و آنان را از همان مراحل حسّی و عاطفی که او از آن گذشته است عبور دهد، عملش به نام هنر و خود او به نام هنرمند نامیده می‌شود»<ref>پیشین.</ref><br>
هربرت رید دراین‌باره گفته است: «هنر، بیان هر آرمانی است که هنرمند توانسته باشد آن را در صورت تجسّمی تحقق بخشد، و یا هنر، کوششی است برای آفرینش صور لذّت بخش»<ref>پیشین.</ref><br>
هربرت رید دراین‌باره گفته است: «هنر، بیان هر آرمانی است که هنرمند توانسته باشد آن را در صورت تجسّمی تحقق بخشد، و یا هنر، کوششی است برای آفرینش صور لذّت‌بخش»<ref>پیشین.</ref><br>
سید قطب نیز در تعریف هنر گفته است: «هنر کوشش بشری است برای تصویر تأثیرات ناشی از حقایق هستی که در حس ایجاد می‌شود، تصویری زیبا و زنده و مؤثر».<ref>پیشین.</ref><br>
سید قطب نیز در تعریف هنر گفته است: «هنر کوشش بشری است برای تصویر تأثیرات ناشی از حقایق هستی که در حس ایجاد می‌شود، تصویری زیبا و زنده و مؤثر».<ref>پیشین.</ref><br>
در باب هنر و نقش آن در زندگی بشر نیز گفته‌ها و نوشته‌های فراوانی وجود دارد، اما همه آنها در حقیقت، تاریخی از تجلّیات هنر آدمی است و از حقیقت حضور هنر در زوایای بشری چندان که باید پرده برنگرفته است. این حضور پنهان و بی‌بدیل را تنها در یک جا می‌توان سراغ گرفت و آن حوزه دین و معرفت تعالی بخش روح آدمی است.<br>
در باب هنر و نقش آن در زندگی بشر نیز گفته‌ها و نوشته‌های فراوانی وجود دارد، اما همه آنها در حقیقت، تاریخی از تجلّیات هنر آدمی است و از حقیقت حضور هنر در زوایای بشری چندان که باید پرده برنگرفته است. این حضور پنهان و بی‌بدیل را تنها در یک جا می‌توان سراغ گرفت و آن حوزه دین و معرفت تعالی بخش روح آدمی است.<br>
خط ۵۰: خط ۵۰:


==اعجاز بیانی==
==اعجاز بیانی==
اعجاز بیانی قرآن را می‌توان درسه بخش خلاصه نمود.<br>
اعجاز بیانی قرآن را می‌توان درسه بخش خلاصه نمود.


=== الف) گزینش کلمات:===
=== الف) گزینش کلمات:===
خط ۶۸: خط ۶۸:
کاشف الغطا، فقیه دانشمند و ادیب معروف، دراین‌باره می‌گوید:<br>
کاشف الغطا، فقیه دانشمند و ادیب معروف، دراین‌باره می‌گوید:<br>
«صورت نظم عجیب و اسلوب غریب (شیوه و سبک تازه) قرآن که برخلاف سبک و شیوه‌های کلام عرب و روش نظم و نثر آنان بود، نه پیش از آن و نه پس از آن نظیری ندارد و کسی را یارای هم آوردی با آن نیست. بلکه در حیرت شدند و اندیشه شان فرو افتاد و ندانستند چگونه با آن مقابله کنند، چه در نثر و چه در نظم و چه در سجع یا رجز که سخن متداول آنان بود. .. این چنین زبدگان عرب و فصیحان اولین آنان در مقابل قرآن به زانو درآمدند.» <ref>کاشف الغطا، بی‌تا، ص 107.</ref><br>
«صورت نظم عجیب و اسلوب غریب (شیوه و سبک تازه) قرآن که برخلاف سبک و شیوه‌های کلام عرب و روش نظم و نثر آنان بود، نه پیش از آن و نه پس از آن نظیری ندارد و کسی را یارای هم آوردی با آن نیست. بلکه در حیرت شدند و اندیشه شان فرو افتاد و ندانستند چگونه با آن مقابله کنند، چه در نثر و چه در نظم و چه در سجع یا رجز که سخن متداول آنان بود. .. این چنین زبدگان عرب و فصیحان اولین آنان در مقابل قرآن به زانو درآمدند.» <ref>کاشف الغطا، بی‌تا، ص 107.</ref><br>
نضر بن حارث بن کلده از سران قریش و تیزهوشان عرب شناخته می‌شد که با پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله)دشمنی آشکاری داشت. او از در چاره اندیشی درباره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با سران قریش چنین می‌گوید: «به خدا سوگند! پیش آمدی برایتان رخ داده است که تاکنون چاره‌ای برای آن نیندیشیده‌اید. محمّد در میان شما جوانی بود آراسته، مورد پسند همگان، در سخن راستگوترین و در امانت‌داری بزرگوارترین شما بود تا هنگامی که موهای سفید در دو طرف گونه‌اش هویدا گشت و آورد آن چه را که آورد. آنگاه گفتید: ساحر است. نه به خدا سوگند! هرگز به ساحری نمی‌ماند. گفتید: کاهن است. نه به خدا سوگند! سخن او به سخن کاهنان نمی‌خورد. گفتید: شاعر است. نه به خدا سوگند! هرگز سخن او بر اوزان شعری استوارنیست. گفتید: دیوانه است. نه به خدا سوگند! هرگز رفتار او به دیوانگان نمی‌ماند، پس خود دانید و درست بیندیشید، که رخداد بزرگی پیش آمد کرده که نباید آن را ساده گرفت.» <ref>ابن هشام، 1355 ق، ص 321ـ320؛ سیوطی، 1377 ق، ص 180.</ref><br>
نضر بن حارث بن کلده از سران قریش و تیزهوشان عرب شناخته می‌شد که با پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله)دشمنی آشکاری داشت. او از در چاره اندیشی درباره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با سران قریش چنین می‌گوید: «به خدا سوگند! پیش آمدی برایتان رخ داده است که تاکنون چاره‌ای برای آن نیندیشیده‌اید. محمّد در میان شما جوانی بود آراسته، مورد پسند همگان، در سخن راستگوترین و در امانت‌داری بزرگوارترین شما بود تا هنگامی که موهای سفید در دو طرف گونه‌اش هویدا گشت و آورد آن چه را که آورد. آنگاه گفتید: ساحر است. نه به خدا سوگند! هرگز به ساحری نمی‌ماند. گفتید: کاهن است. نه به خدا سوگند! سخن او به سخن کاهنان نمی‌خورد. گفتید: شاعر است. نه به خدا سوگند! هرگز سخن او بر اوزان شعری استوارنیست. گفتید: دیوانه است. نه به خدا سوگند! هرگز رفتار او به دیوانگان نمی‌ماند، پس خود دانید و درست بیندیشید، که رخداد بزرگی پیش آمد کرده که نباید آن را ساده گرفت.» <ref>ابن هشام، 1355 ق، ص 321ـ320؛ سیوطی، 1377 ق، ص 180.</ref>


=== ج) نظم‌آهنگ یا موسیقی قرآن:===
=== ج) نظم‌آهنگ یا موسیقی قرآن:===
خط ۸۵: خط ۸۵:
نظم‌آهنگ در این جا به پیروی از نظام موسیقایی جمله نه کوتاه است و نه بلند و طولی میانه دارد و با تکیه بر حرف «روّی» <ref>روّی، در اصطلاح عروض، حرف اصلی قافیه است که مدار قافیه بر آن استوار است.</ref> فضایی سلسله وار داستان گونه یافته است. تمام این ویژگی‌ها لمس شدنی است و در برخی فاصله‌ها بسیار نمایان‌تر؛ مانند: «أَ فَرَأَیتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّی  وَ مَناةَ الثّالِثَةَ الأُْخْری» پس اگر بگوییم: «أَ فَرَأَیتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّی  وَ مَناةَ الثّالِثَةَ» قافیه از دست می‌رود و به آهنگ لطمه می‌خورد و اگر بگوییم (أَ فَرَأَیتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّی  وَ مَناةَ الأُْخْری» وزن مختل می‌شود. هم چنین در فرموده خداوند «أَ لَکمُ الذَّکرُ وَ لَهُ الأُْنْثی  تِلْک إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی» اگر گفته شود: «أَ لَکمُ الذَّکرُ وَ لَهُ الأُْنْثی  تِلْک قِسْمَةٌ ضِیزی» آهنگ کلام که با کلمه «أذن» قوام یافته مختل می‌شود. البته این سخن بدان معنا نیست که کلمه «الاخری» یا «الثالثه» یا «أذن» حشو و زاید است و فقط برای پر کردن وزن و قافیه آمده است، نه؛ وظیفه مهم‌تر این کلمات مساعدت برای رساندن معانی است و این یکی دیگر از ویژگی‌های هنری قرآن است که کلمه هم برای رساندن معنا ضروری است و هم آهنگ را قوام می‌بخشد و هر دوی این وظایف در یک سطح انجام می‌گیرند و هیچ کدام بر دیگری برتری نمی‌یابند».<br>
نظم‌آهنگ در این جا به پیروی از نظام موسیقایی جمله نه کوتاه است و نه بلند و طولی میانه دارد و با تکیه بر حرف «روّی» <ref>روّی، در اصطلاح عروض، حرف اصلی قافیه است که مدار قافیه بر آن استوار است.</ref> فضایی سلسله وار داستان گونه یافته است. تمام این ویژگی‌ها لمس شدنی است و در برخی فاصله‌ها بسیار نمایان‌تر؛ مانند: «أَ فَرَأَیتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّی  وَ مَناةَ الثّالِثَةَ الأُْخْری» پس اگر بگوییم: «أَ فَرَأَیتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّی  وَ مَناةَ الثّالِثَةَ» قافیه از دست می‌رود و به آهنگ لطمه می‌خورد و اگر بگوییم (أَ فَرَأَیتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّی  وَ مَناةَ الأُْخْری» وزن مختل می‌شود. هم چنین در فرموده خداوند «أَ لَکمُ الذَّکرُ وَ لَهُ الأُْنْثی  تِلْک إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزی» اگر گفته شود: «أَ لَکمُ الذَّکرُ وَ لَهُ الأُْنْثی  تِلْک قِسْمَةٌ ضِیزی» آهنگ کلام که با کلمه «أذن» قوام یافته مختل می‌شود. البته این سخن بدان معنا نیست که کلمه «الاخری» یا «الثالثه» یا «أذن» حشو و زاید است و فقط برای پر کردن وزن و قافیه آمده است، نه؛ وظیفه مهم‌تر این کلمات مساعدت برای رساندن معانی است و این یکی دیگر از ویژگی‌های هنری قرآن است که کلمه هم برای رساندن معنا ضروری است و هم آهنگ را قوام می‌بخشد و هر دوی این وظایف در یک سطح انجام می‌گیرند و هیچ کدام بر دیگری برتری نمی‌یابند».<br>
همان گونه که بیان شد، نظم‌آهنگ در آیه‌ها و فاصله‌ها، در جای جای کلام قرآن آشکار است. دلیل این سخن این است که اگر کلمه‌ای را که به شکلی خاص به کار رفته، به صورت قیاسی دیگر کلمه برگردانیم و یا واژه‌ای را حذف یا پس و پیش نماییم در این نظم‌آهنگ اختلال به وجود می‌آید.<br>
همان گونه که بیان شد، نظم‌آهنگ در آیه‌ها و فاصله‌ها، در جای جای کلام قرآن آشکار است. دلیل این سخن این است که اگر کلمه‌ای را که به شکلی خاص به کار رفته، به صورت قیاسی دیگر کلمه برگردانیم و یا واژه‌ای را حذف یا پس و پیش نماییم در این نظم‌آهنگ اختلال به وجود می‌آید.<br>
در ذیل به برخی از نمونه‌ها اشاره می‌شود:<br>
در ذیل به برخی از نمونه‌ها اشاره می‌شود:


* حالت اول:
* حالت اول:
خط ۹۲: خط ۹۲:
هم چنین در آیات «وَ الْفَجْرِ  وَ لَیال عَشْر  وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ  وَ اللَّیلِ إِذا یسْرِ  هَلْ فِی ذلِک قَسَمٌ لِذِی حِجْر» <ref>فجر/5ـ1</ref> یاء اصلی کلمه «یسر» به خاطر هماهنگی با «فجر»، «عشر»، «وتر» و «حجر» حذف شده است.<br>
هم چنین در آیات «وَ الْفَجْرِ  وَ لَیال عَشْر  وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ  وَ اللَّیلِ إِذا یسْرِ  هَلْ فِی ذلِک قَسَمٌ لِذِی حِجْر» <ref>فجر/5ـ1</ref> یاء اصلی کلمه «یسر» به خاطر هماهنگی با «فجر»، «عشر»، «وتر» و «حجر» حذف شده است.<br>
و یا در آیات «یوْمَ یدْعُ الدّاعِ إِلی شَیء نُکر  خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یخْرُجُونَ مِنَ الأَْجْداثِ کأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ  مُهْطِعِینَ إِلَی الدّاعِ یقُولُ الْکافِرُونَ هذا یوْمٌ عَسِرٌ» <ref>قمر/8ـ6</ref> اگر یاء «الدّاع» حذف نشده بود به نظر می‌رسید وزن شکسته است.<br>
و یا در آیات «یوْمَ یدْعُ الدّاعِ إِلی شَیء نُکر  خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یخْرُجُونَ مِنَ الأَْجْداثِ کأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ  مُهْطِعِینَ إِلَی الدّاعِ یقُولُ الْکافِرُونَ هذا یوْمٌ عَسِرٌ» <ref>قمر/8ـ6</ref> اگر یاء «الدّاع» حذف نشده بود به نظر می‌رسید وزن شکسته است.<br>
هم چنین اگر در آیه «ذلِک ما کنّا نَبْغِ فَارْتَدّا عَلی آثارِهِما قَصَصاً» <ref>کهف / 64</ref> یاء «نبغی» را طبق قیاس امتداد دهیم وزن به نوعی مختل می‌شود. همین اتفاق به هنگام افزودن‌ هاء ساکن بر یاء متکلم در این آیات خواهد افتاد: «وَ أَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ  فَأُمُّهُ هاوِیةٌ  وَ ما أَدْراک ما هِیهْ  نارٌ حامِیةٌ» <ref>قارعه/11ـ9</ref>؛ «فَأَمّا مَنْ أُوتِی کتابَهُ بِیمِینِهِ فَیقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کتابِیهْ  إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاق حِسابِیهْ  فَهُوَ فِی عِیشَة راضِیة» <ref>الحاقه / 21ـ19.</ref><br>
هم چنین اگر در آیه «ذلِک ما کنّا نَبْغِ فَارْتَدّا عَلی آثارِهِما قَصَصاً» <ref>کهف / 64</ref> یاء «نبغی» را طبق قیاس امتداد دهیم وزن به نوعی مختل می‌شود. همین اتفاق به هنگام افزودن‌ هاء ساکن بر یاء متکلم در این آیات خواهد افتاد: «وَ أَمّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ  فَأُمُّهُ هاوِیةٌ  وَ ما أَدْراک ما هِیهْ  نارٌ حامِیةٌ» <ref>قارعه/11ـ9</ref>؛ «فَأَمّا مَنْ أُوتِی کتابَهُ بِیمِینِهِ فَیقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کتابِیهْ  إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاق حِسابِیهْ  فَهُوَ فِی عِیشَة راضِیة» <ref>الحاقه / 21ـ19.</ref>


* حالت دوم:
* حالت دوم:
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
چنان‌چه در مورد امام سجّاد(علیه‌السلام) گفته‌اند:<br>
چنان‌چه در مورد امام سجّاد(علیه‌السلام) گفته‌اند:<br>
«کان علی بن الحسین(علیه‌السلام) أحسن النّاس صوتاً بالقرآن و کان السّقاؤون یمرّون فیقفون ببابه یستمعون القرآن» <ref>کلینی، بی‌تا، ص 420.</ref><br>
«کان علی بن الحسین(علیه‌السلام) أحسن النّاس صوتاً بالقرآن و کان السّقاؤون یمرّون فیقفون ببابه یستمعون القرآن» <ref>کلینی، بی‌تا، ص 420.</ref><br>
گاه شدت تأثیر صدای ملکوتی امام(علیه‌السلام) چنان بود که مستمع را مدهوش می‌ساخت، چنان‌چه در حدیث آمده است: «ذکرت الصّوت عنده، فقال(علیه‌السلام) إنّ علی بن الحسین کان یقرء فرّبما مرّ به المارّ فصعق من حسن صوته و إنّ الامام لو اظهر من ذلک شیئاً لما احتمله الناس من حسنه. ..» <ref>پیشین، ص419.</ref><br>
گاه شدت تأثیر صدای ملکوتی امام(علیه‌السلام) چنان بود که مستمع را مدهوش می‌ساخت، چنان‌چه در حدیث آمده است: «ذکرت الصّوت عنده، فقال(علیه‌السلام) إنّ علی بن الحسین کان یقرء فرّبما مرّ به المارّ فصعق من حسن صوته و إنّ الامام لو اظهر من ذلک شیئاً لما احتمله الناس من حسنه. ..» <ref>پیشین، ص419.</ref>


==بستر موسیقی ملکوتی قرآن==
==بستر موسیقی ملکوتی قرآن==
قرآن، کتاب جدّیت است «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ  وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ» <ref>طارق/14ـ13</ref> و یادآور مسئولیت خطیر انسانی و هشداردهنده عاقبت شوم زندگی بر اساس افکار غلط و روحیات فاسد می‌باشد و پیوسته حقایق زندگی دنیا و آخرت را به ما گوشزد می‌نماید، از این رو فضای نزول قرآن با حزن آمیخته است. و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) سفارش کرده‌اند که قرآن را با حالت حزن بخوانید. چنان‌چه امام صادق(علیه‌السلام) دراین‌باره می‌فرماید: «إنّ القرآن نزل بالحزن فاقرءوه بالحزن».<ref>کلینی، ص 418.</ref><br>
قرآن، کتاب جدّیت است «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ  وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ» <ref>طارق/14ـ13</ref> و یادآور مسئولیت خطیر انسانی و هشداردهنده عاقبت شوم زندگی بر اساس افکار غلط و روحیات فاسد می‌باشد و پیوسته حقایق زندگی دنیا و آخرت را به ما گوشزد می‌نماید، از این رو فضای نزول قرآن با حزن آمیخته است. و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) سفارش کرده‌اند که قرآن را با حالت حزن بخوانید. چنان‌چه امام صادق(علیه‌السلام) دراین‌باره می‌فرماید: «إنّ القرآن نزل بالحزن فاقرءوه بالحزن».<ref>کلینی، ص 418.</ref><br>
در حدیثی دیگر آمده است: «خداوند به حضرت موسی(علیه‌السلام) وحی نمود که هرگاه در برابرم ایستادی، پس هم چون فرد ذلیل ناچیز بایست و هرگاه تورات خواندی با صوت حزن آمیزی آن را به من بشنوان» <ref>پیشین، ص 420ـ419.</ref><br>
در حدیثی دیگر آمده است: «خداوند به حضرت موسی(علیه‌السلام) وحی نمود که هرگاه در برابرم ایستادی، پس هم چون فرد ذلیل ناچیز بایست و هرگاه تورات خواندی با صوت حزن آمیزی آن را به من بشنوان» <ref>پیشین، ص 420ـ419.</ref><br>
این حزن، از شناخت خود و ضعف‌ها و نارسایی‌های خویش و درک مقام ذات ربوبی، سرچشمه گرفته و با خوف و هراس و سعی و جدیت در مسیر الهی آمیخته است.<br>
این حزن، از شناخت خود و ضعف‌ها و نارسایی‌های خویش و درک مقام ذات ربوبی، سرچشمه گرفته و با خوف و هراس و سعی و جدیت در مسیر الهی آمیخته است.


==تفاوت موسیقی حرام با موسیقی قرآن==
==تفاوت موسیقی حرام با موسیقی قرآن==
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
بـ موسیقی قرآن نظر به تحوّل روحیه در جهت هدایت و رشد ارزش‌های انسانی داشته و مسئولیت زا می‌باشد، حال آنکه موسیقی فاسد نه تنها در تحوّل روحی مثبت تأثیری ندارد، بلکه نشاط معنوی را نیز از بین می‌برد.<br>
بـ موسیقی قرآن نظر به تحوّل روحیه در جهت هدایت و رشد ارزش‌های انسانی داشته و مسئولیت زا می‌باشد، حال آنکه موسیقی فاسد نه تنها در تحوّل روحی مثبت تأثیری ندارد، بلکه نشاط معنوی را نیز از بین می‌برد.<br>
جـ شخصی که موسیقی از حنجره او بیرون می‌آید اگر اهل تقوا و خشیت بوده و نشاط در عبادت داشته باشد، موسیقی‌اش ملکوتی است و اگر از تقوا و عبادت بی‌بهره باشد موسیقی‌اش مایه فساد و تباهی می‌گردد.<br>
جـ شخصی که موسیقی از حنجره او بیرون می‌آید اگر اهل تقوا و خشیت بوده و نشاط در عبادت داشته باشد، موسیقی‌اش ملکوتی است و اگر از تقوا و عبادت بی‌بهره باشد موسیقی‌اش مایه فساد و تباهی می‌گردد.<br>
به هر تقدیر، قرآن کریم کتاب تفصیلی فطرت انسانی است که موسیقی آن هماهنگ با محتوایش تنظیم گشته و به زبان روح انسانیو فطرت الهی سخن می‌گوید و نیازهای او را پاسخ می‌دهد. از این رو هر شخصی و لو بیگانه با مفاهیم قرآن، به واسطه موسیقی قرآن به طور غیرمستقیم از مفاهیم آن بهره‌مند می‌شود. <ref>نقی‌پور، 1371 ش، ص 413.</ref> این موسیقی به تعبیر پیکت هال و پرفسور آربری<ref>این دو جداگانه قرآن را به انگلیسی ترجمه کرده‌اند. آربری سعی کرده است در ترجمه اش بخشی از موسیقی قرآن را جلوه‌گر سازد.</ref>: «آن سمفونی غیرقابل تقلیدی است که تنها اصواتش انسان را به گریه و جذبه می‌کشاند.» <ref>پیشین.</ref><br>
به هر تقدیر، قرآن کریم کتاب تفصیلی فطرت انسانی است که موسیقی آن هماهنگ با محتوایش تنظیم گشته و به زبان روح انسانیو فطرت الهی سخن می‌گوید و نیازهای او را پاسخ می‌دهد. از این رو هر شخصی و لو بیگانه با مفاهیم قرآن، به واسطه موسیقی قرآن به طور غیرمستقیم از مفاهیم آن بهره‌مند می‌شود. <ref>نقی‌پور، 1371 ش، ص 413.</ref> این موسیقی به تعبیر پیکت هال و پرفسور آربری<ref>این دو جداگانه قرآن را به انگلیسی ترجمه کرده‌اند. آربری سعی کرده است در ترجمه اش بخشی از موسیقی قرآن را جلوه‌گر سازد.</ref>: «آن سمفونی غیرقابل تقلیدی است که تنها اصواتش انسان را به گریه و جذبه می‌کشاند.» <ref>پیشین.</ref>


==خواندن قرآن با آواز خوش==
==خواندن قرآن با آواز خوش==
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
«إنّ حسن الصوت زینة للقرآن؛ بی‌شک زیبایی صوت، زینت قرآن است». <ref>مجلسی، بی‌تا، ص 190.</ref><br>
«إنّ حسن الصوت زینة للقرآن؛ بی‌شک زیبایی صوت، زینت قرآن است». <ref>مجلسی، بی‌تا، ص 190.</ref><br>
«واقرءوا القرآن و أبکوا فإنّ لم تبکوا فتباکوا لیس منّا من لم یتغنّ بالقرآن؛ قرآن را بخوانید و بگریید، پس اگر گریان نمی‌شوید خود را به گریه زنید، زیرا از ما نیست هر که قرآن را با موسیقی خاصّش و با آواز خوش نخواند». <ref>متقی هندی، 1405 ق، ح 2794 و مجلسی، ج 89، ص 191.</ref><br>
«واقرءوا القرآن و أبکوا فإنّ لم تبکوا فتباکوا لیس منّا من لم یتغنّ بالقرآن؛ قرآن را بخوانید و بگریید، پس اگر گریان نمی‌شوید خود را به گریه زنید، زیرا از ما نیست هر که قرآن را با موسیقی خاصّش و با آواز خوش نخواند». <ref>متقی هندی، 1405 ق، ح 2794 و مجلسی، ج 89، ص 191.</ref><br>
امام صادق(علیه‌السلام) نیز در تفسیر آیه (وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً) (مزمل/4) فرموده است: «ترتیل به این است که قرآن را با تأنّی بخوانید و صدایتان را خوش دارید.» (مجلسی، پیشین، ص 195ـ190).<br>
امام صادق(علیه‌السلام) نیز در تفسیر آیه (وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً) (مزمل/4) فرموده است: «ترتیل به این است که قرآن را با تأنّی بخوانید و صدایتان را خوش دارید.» (مجلسی، پیشین، ص 195ـ190).


== پانویس ==
== پانویس ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۸۶

ویرایش