۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
=== حضور امامزادگان و سادات === | === حضور امامزادگان و سادات === | ||
یکی از عوامل مهم ترویج و تبلیغ معارف اسلامی در سرزینهای فتح شده توسط مسلمانان، به ویژه ایران، مهاجرت و حضور امامزادگان و [[علویان|سادات علوی]] بوده که تاکنون توجه بایسته به این موضوع نشده است و جای پژوهش و بررسی فراوان دارد. امامزادگان و [[سادات]] که در واقع حاملان پیام قرآن و [[اهل بیت | یکی از عوامل مهم ترویج و تبلیغ معارف اسلامی در سرزینهای فتح شده توسط مسلمانان، به ویژه ایران، مهاجرت و حضور امامزادگان و [[علویان|سادات علوی]] بوده که تاکنون توجه بایسته به این موضوع نشده است و جای پژوهش و بررسی فراوان دارد. امامزادگان و [[سادات]] که در واقع حاملان پیام قرآن و [[اهل بیت|اهلبیت(علیه السلام)]] و نماد اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه) بودند، به موازات حضور در جای جای ایران، در قفقاز نیز حضور داشتهاند که نام بسیاری از آنان در کتابهای تبارشناسی وجود دارد، مانند: | ||
# جناب حسین بن علی بن محمدبن علی بن اسماعیل بن جعفر صادق(علیه السلام) که در قرن سوم هجری در تفلیس زیسته و همانجا توسط صفاریه به شهادت رسید<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص555</ref>. | # جناب حسین بن علی بن محمدبن علی بن اسماعیل بن جعفر صادق(علیه السلام) که در قرن سوم هجری در تفلیس زیسته و همانجا توسط صفاریه به شهادت رسید<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص555</ref>. | ||
# | # | ||
# ابو اسماعیل طباطبا در کتاب معروف خود منتقلةالطالبیه اسامی جمعی از فرزندان [[ | # ابو اسماعیل طباطبا در کتاب معروف خود منتقلةالطالبیه اسامی جمعی از فرزندان [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین(علیه السلام)]] و [[عباس بن علی|حضرت اباالفضل العبّاس(علیه السلام)]] را آورده که به شهر بردعه (مرکز وقت قفقاز شرقی) وارد شده و در آنجا اقامت گزیدهاند. از آن جمله از فرزندان حسن بن علی بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب و از فرزندان عمر بن حسن افطس بن علی بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب و حمزة بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن علی بن ابیطالب(علیه السلام)<ref>منتقلة الطالبیه، ابواسماعیل طباطبا، ص88</ref>. | ||
# | # | ||
# فاطمه صغرا، مشهور به بی بی هیبت، امامزاده مشهوری که مرقدش در ورودی شهر بادکوبه قرار دارد و از قرن سوم هجری توجه ویژه عموم اهالی منطقه را به خود جلب کرده است. از ایشان در منابع متعددی یاد شده و در ادوار مختلف تاریخی، به ویژه در دوران پادشاهان صفوی، عنایت خاصی در مرمّت و تولیت بقعه او مبذول شده است<ref>علیاکبر مهدیپور، آستانه مبارکه بی بی هیبت، در: محمد ملکی، سفیران رستگاری(سی مقاله درباره امام زادگان)، ص27-33</ref>. | # فاطمه صغرا، مشهور به بی بی هیبت، امامزاده مشهوری که مرقدش در ورودی شهر بادکوبه قرار دارد و از قرن سوم هجری توجه ویژه عموم اهالی منطقه را به خود جلب کرده است. از ایشان در منابع متعددی یاد شده و در ادوار مختلف تاریخی، به ویژه در دوران پادشاهان صفوی، عنایت خاصی در مرمّت و تولیت بقعه او مبذول شده است<ref>علیاکبر مهدیپور، آستانه مبارکه بی بی هیبت، در: محمد ملکی، سفیران رستگاری(سی مقاله درباره امام زادگان)، ص27-33</ref>. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
# مفضل(الفضل) بن ابی قرّه تمیمی. وی در اصل آذربایجانی بوده و از آنجا به تفلیس کوچ کرده است. او از اصحاب امام جعفر صادق(علیه السلام) است که در نیمه دوم قرن هجری میزیسته و کسانی چون احمد بن محمد بن یساری و ابراهیم بن سلیمان سهمی و از تفلیسیان شریف بن سابق از او روایت کردهاند<ref>نجاشی، رجال، ص308؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص166 و 253</ref>. | # مفضل(الفضل) بن ابی قرّه تمیمی. وی در اصل آذربایجانی بوده و از آنجا به تفلیس کوچ کرده است. او از اصحاب امام جعفر صادق(علیه السلام) است که در نیمه دوم قرن هجری میزیسته و کسانی چون احمد بن محمد بن یساری و ابراهیم بن سلیمان سهمی و از تفلیسیان شریف بن سابق از او روایت کردهاند<ref>نجاشی، رجال، ص308؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص166 و 253</ref>. | ||
# | # | ||
# بیان بن حمران تفلیسی امامی که از [[صحابه|اصحاب]] [[ | # بیان بن حمران تفلیسی امامی که از [[صحابه|اصحاب]] [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق(علیه السلام)]] است. | ||
# | # | ||
# عبدالله بن حمّاد تفلیسی (اواخر سده دوم)<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2 ص451</ref>. | # عبدالله بن حمّاد تفلیسی (اواخر سده دوم)<ref>خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج2 ص451</ref>. | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۶۷: | ||
منطقه قفقاز با ویژیهای جغرافیایی خود سبب پیدایش اقوام گوناگونی شده است، که از زمانهای دور تا کنون در کنار هم زیسته و طی حوادث بیشماری، تاریخ منطقه را پدید آوردهاند. | منطقه قفقاز با ویژیهای جغرافیایی خود سبب پیدایش اقوام گوناگونی شده است، که از زمانهای دور تا کنون در کنار هم زیسته و طی حوادث بیشماری، تاریخ منطقه را پدید آوردهاند. | ||
کاوشهای جدید باستانشناسی حکایت از این امر دارد که قدیمترین نمونه انسان هوموارکتوس قریب به دو میلیون سال قبل در منطقه قفقاز میزیسته است. حتی این احتمال داده میشود که انسان اولیه مهاجرت خود را نه از آفریقا، که از قفقاز آغاز کرده باشد، در صورت اثبات این نظریه، پیوند ایران و قفقاز مستحکمتر خواهد شد. چرا که با بررسیهای صورت گرفته، این مسئله اثبات شده که در سرتاسر شمال ایران و همچنین از دامنههای زاگرس تا خلیج فارس انسان اولیه سکونت داشته است و آثار بدست آمده در شمال شرقی ایران نشان از قدمت یک میلیون ساله انسان در این سرزمین دارد | کاوشهای جدید باستانشناسی حکایت از این امر دارد که قدیمترین نمونه انسان هوموارکتوس قریب به دو میلیون سال قبل در منطقه قفقاز میزیسته است. حتی این احتمال داده میشود که انسان اولیه مهاجرت خود را نه از آفریقا، که از قفقاز آغاز کرده باشد، در صورت اثبات این نظریه، پیوند ایران و قفقاز مستحکمتر خواهد شد. چرا که با بررسیهای صورت گرفته، این مسئله اثبات شده که در سرتاسر شمال ایران و همچنین از دامنههای زاگرس تا خلیج فارس انسان اولیه سکونت داشته است و آثار بدست آمده در شمال شرقی ایران نشان از قدمت یک میلیون ساله انسان در این سرزمین دارد<ref>دکتر رفیعفر، میزگرد فرهنگ و تمدن مشرقزمین، فصلنامه مطالعات ملی، سال دوم، بهار ۱۳۸۰، ص ص ۲۵، ۲۴، ۲۳</ref>. بنابر فرضیه مذکور انسان اولیه به احتمال زیاد از قفقاز به ایران مهاجرت کرده است. اثبات این مسئله خود به تنهایی مقالهای دیگر میطلبد ونیاز به کاوشها و تحقیقات باستانشناسی وسیعتری دارد. | ||
به هر حال، حقیقتی که در مورد قفقاز وجود دارد قدمت و تنوع نژادی و قومی آن است. به طوری که، گفته میشود در ۲ هزار سال قبل حدود ۷۰ قبیله در این منطقه زندگی میکرده است. در این میان تمدن و فرهنگ ایرانی و آریایی با قدمتی ۱۷۰۰ ساله در این منطقه<ref> بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و قفقاز، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، پیشگفتار، ص ۱۶</ref> - که اقوام ایرانی صاحب تمدن چون سکاها، سازماتها، ماساژتها و آلانها در آن میزیستهاند | به هر حال، حقیقتی که در مورد قفقاز وجود دارد قدمت و تنوع نژادی و قومی آن است. به طوری که، گفته میشود در ۲ هزار سال قبل حدود ۷۰ قبیله در این منطقه زندگی میکرده است. در این میان تمدن و فرهنگ ایرانی و آریایی با قدمتی ۱۷۰۰ ساله در این منطقه<ref> بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و قفقاز، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، پیشگفتار، ص ۱۶</ref> - که اقوام ایرانی صاحب تمدن چون سکاها، سازماتها، ماساژتها و آلانها در آن میزیستهاند حضوری چشمگیر داشته است. | ||
حضور ایرانیان در قفقاز از قرن ششم قبل از میلاد بوده است. به این صورت که هخامنشیان مناطقی چون [[گرجستان]] را زیر سلطه خویشدرآورده و از آن زمان تا ظهور اسلام رقابتی مستمر بین ایران و روم بر سر تسلط بر منطقه وجود داشته است. | حضور ایرانیان در قفقاز از قرن ششم قبل از میلاد بوده است. به این صورت که هخامنشیان مناطقی چون [[گرجستان]] را زیر سلطه خویشدرآورده و از آن زمان تا ظهور اسلام رقابتی مستمر بین ایران و روم بر سر تسلط بر منطقه وجود داشته است. | ||
با ورود [[اسلام]] به [[ایران]] در سال ۶۴۲ میلادی، بسیاری از ساکنان قفقاز به پیروی از ایرانیان اسلام آوردند و از سپاهیان [[مسلمان]] استقبال کردند. به طوریکه شهریار حاکم شیروان سراقهبن عمر مأمور فتح منطقه را به گرمی پذیرفت و با مسلمانان علیه | با ورود [[اسلام]] به [[ایران]] در سال ۶۴۲ میلادی، بسیاری از ساکنان قفقاز به پیروی از ایرانیان اسلام آوردند و از سپاهیان [[مسلمان]] استقبال کردند. به طوریکه شهریار حاکم شیروان سراقهبن عمر مأمور فتح منطقه را به گرمی پذیرفت و با مسلمانان علیه ترکهای خزر متحد شد. | ||
در سال ۴۵۴ قمری ترکهای سلجوقی به منطقه لشکرکشی کردند و ملکشاه، تعداد زیادی از ترکان را در منطقه داغستان ساکن کرد، که تا دو قرن حکومت راندند و با حمله مغولان بساط آنها برچیده شد. پس از حمله مغول، منوچهر شاه، که منتسب به ایرانیان بود، در داغستان حکومتی تشکیل داد و «شماخی» واقع در «شیروان» را مرکز حکومت خود قرار داد. بدنبال آن شاهد حکومت | در سال ۴۵۴ قمری ترکهای سلجوقی به منطقه لشکرکشی کردند و ملکشاه، تعداد زیادی از ترکان را در منطقه داغستان ساکن کرد، که تا دو قرن حکومت راندند و با حمله مغولان بساط آنها برچیده شد. پس از حمله مغول، منوچهر شاه، که منتسب به ایرانیان بود، در داغستان حکومتی تشکیل داد و «شماخی» واقع در «شیروان» را مرکز حکومت خود قرار داد. بدنبال آن شاهد حکومت شیروانشاهیان هستیم که سلسلهای ایرانی تبار محسوب میشدند و تا سال ۹۴۲ قمری در قسمتهایی از قفقاز حکم راندند. | ||
با ظهور صفویه شاه طهماسب صفوی با سوءاستفاده از جوانی و نابخردی آخرین شاه | با ظهور [[صفویه]] [[شاه طهماسب صفوی]] با سوءاستفاده از جوانی و نابخردی آخرین شاه شیروانشاهیان، سربازانش را به شیروان اعزام کرد و دولت آنها را برانداخت و به این ترتیب ایران بار دیگر به طور مستقیم بر منطقه حاکم شد. در قرن شانزدهم میلادی منطقه بین [[عثمانی]] و ایران تقسیم شد و از قرن ۱۸ میلادی روسها به تدریج منطقه را فتح کردند و سلطه ایرانیان از میان رفت. هدف از ذکر این تاریخ مختصر، روشن کردن این مطلب است که نژاد، تمدن و فرهنگ ایرانی ریشهای عمیق در قفقاز دارد که شناخت آنها میتواند ما را در نزدیکی به مردم این منطقه یاری دهد با توجه به گستردگی موضوع، در این مقاله مختصرا به اوستیها یکی از اقوام ایرانی و آریایی باقیمانده از آن تمدن عظیم میپردازیم. | ||
=== وجه تسمیه اوستیا === | === وجه تسمیه اوستیا === | ||
با دقت در نامهای محلی این قوم که عبارتند از «ایرون» و «دیگورون» و نامهای روسی آنها که عبارتند از آستینی، دیگوری، ایرونی و ایری، نشانههای قومیت ایرانی را در آنها میتوان یافت، چرا که جزء «ایر» در این اسامی همان است که در لفظ «ایران» نیز بکار رفته است، | با دقت در نامهای محلی این قوم که عبارتند از «ایرون» و «دیگورون» و نامهای روسی آنها که عبارتند از آستینی، دیگوری، ایرونی و ایری، نشانههای قومیت ایرانی را در آنها میتوان یافت، چرا که جزء «ایر» در این اسامی همان است که در لفظ «ایران» نیز بکار رفته است، چنانکه گفته میشود نامی که بومیان این سرزمین برخود نهاده بودند «ایرستان» بوده که این نام در زبان روسی و به تبع آن در زبانهای اروپایی به اوستیا تغییر یافته است<ref> پرفسور کریستن سنآرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، دنیای کتاب ۱۳۶۸، ص ۵۳. و برجیان، حبیب، ریشههای تاریخی جنگهای کنونی در قفقاز، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۳۰، تابستان ۷۹، ص ۱۰۱</ref>. | ||
=== ویژگیهای جغرافیایی اوستیا === | === ویژگیهای جغرافیایی اوستیا === | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
دانشگاه اوستیای شمالی در حدود ۷۰۰۰ دانشجو دارد که در رشتههای مختلفی چون فیزیک، ریاضیات، شیمی، زیستشناسی، تاریخ، زبانشناسی، اقتصاد و حقوق مشغول به تحصیل هستند. | دانشگاه اوستیای شمالی در حدود ۷۰۰۰ دانشجو دارد که در رشتههای مختلفی چون فیزیک، ریاضیات، شیمی، زیستشناسی، تاریخ، زبانشناسی، اقتصاد و حقوق مشغول به تحصیل هستند. | ||
۲. اوستیای جنوبی: این جمهوری بر روی شیبهای جنوبی رشتهکوههای قفقاز و در شمال تفلیس- مرکز گرجستان- قرار دارد و از شمال با جمهوری خودمختار اوستیای شمالی هم مرز است و تحت سلطه گرجستان میباشد. مساحت آن ۳۹۰۰ کیلومتر مربع و پایتخت آن تسخینوالی است. این ایالت دارای یک شهر و چهار شهرک است و جمعیت آن در سال ۱۹۸۵ بالغ بر ۹۹۰۰۰ نفر بوده است که ۲/۶۶ درصد | ۲. اوستیای جنوبی: این جمهوری بر روی شیبهای جنوبی رشتهکوههای قفقاز و در شمال تفلیس- مرکز گرجستان- قرار دارد و از شمال با جمهوری خودمختار اوستیای شمالی هم مرز است و تحت سلطه گرجستان میباشد. مساحت آن ۳۹۰۰ کیلومتر مربع و پایتخت آن تسخینوالی است. این ایالت دارای یک شهر و چهار شهرک است و جمعیت آن در سال ۱۹۸۵ بالغ بر ۹۹۰۰۰ نفر بوده است که ۲/۶۶ درصد آن را اوستیها تشکیل دادهاند و بقیه شامل اینگوشها، گرجیها، روسها، ارمنیها و یونانیها میشوند و در مجموع ۴۰ ملیت در آن سکونت دارند. صنایع آن شامل صنعت معدن، ماشینسازی، الوار، تولید مصالح ساختمانی، صنایع غذایی و دیگر صنایع سبک میشود. مهمترین محصولات کشاورزی آن غلات- گندم، جو، ذرت- است و دامداری نیز در آن رواج دارد. | ||
== زبان، نژاد و مذهب == | == زبان، نژاد و مذهب == | ||
مردم اوستیا از نژاد ایرانی و اخلاف آلانها و سکاهایی هستند که قرون وسطی به قفقاز مهاجرت کردند. نژاد اوستیها آمیزهای از ریشههای ایرانی- یافثی است. زبانشان به گروه ایرانی از خانواده زبانهای هند و اروپایی تعلق دارد و جانشین زبان باستانی قبایل آلانی است. | مردم اوستیا از نژاد ایرانی و اخلاف آلانها و سکاهایی هستند که قرون وسطی به قفقاز مهاجرت کردند. نژاد اوستیها آمیزهای از ریشههای ایرانی- یافثی است. زبانشان به گروه ایرانی از خانواده زبانهای هند و اروپایی تعلق دارد و جانشین زبان باستانی قبایل آلانی است. | ||
از نظر مذهبی اکثر اوستها مسیحی ارتدوکس بوده و تعداد کمی از آنها مسلمانان سنی | از نظر مذهبی اکثر اوستها مسیحی ارتدوکس بوده و تعداد کمی از آنها مسلمانان سنی مذهب هستند، که اکثراً در اوستیای شمالی زندگی میکنند. | ||
== خاستگاه قومی، تاریخی و | == خاستگاه قومی، تاریخی و قرابتهای نژادی، زبانی اوستیا با ایران == | ||
قدمت وخاستگاه مردم اوست به چندین سده قبل از میلاد میرسد و از لحاظ نژادی از بازماندگان اقوام ایرانی قفقاز یعنی سکاها (سده هشتم و هفتم پیش از میلاد)، سارماتها (سده چهارم تا یکم پیش از میلاد) و آلانها (سده اول میلادی) هستند | قدمت وخاستگاه مردم اوست به چندین سده قبل از میلاد میرسد و از لحاظ نژادی از بازماندگان اقوام ایرانی قفقاز یعنی سکاها (سده هشتم و هفتم پیش از میلاد)، سارماتها (سده چهارم تا یکم پیش از میلاد) و آلانها (سده اول میلادی) هستند<ref>بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالملی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص ۱۹۱</ref>. | ||
سارماتها در میان یونانیان و رومیان برای نشان دادن طوایف ایرانی که در سدههای دوم و سوم پیش از میلاد از شرق به غرب و تا دانوب و اروپای غربی پیش رفتند مطرح بودهاند. | سارماتها در میان یونانیان و رومیان برای نشان دادن طوایف ایرانی که در سدههای دوم و سوم پیش از میلاد از شرق به غرب و تا دانوب و اروپای غربی پیش رفتند مطرح بودهاند. | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۱۴: | ||
به گفته هرودت سارماتها از اقوام ایرانی سکایی بودهاند که از سکاهای جوان و آمازونها شکل یافتند. بقراط نیز در این عقیده با وی همراه است. این قوم متعلق به شعبه شمالی گروه ایرانی زبان ساکن در آسیا بوده که در قرن سوم قبل از میلاد جانشین سکاها در جنوب اوکراین شدند و تا حمله گوتها و هونها در این سرزمین باقی ماندند و با مادها، پارسها و پارتها از نظر نژادی پیوستگی نزدیکی داشتهاند و زبانشان وابسته به زبان اوستایی بوده است که از زبان سکاها گرفته شده است. | به گفته هرودت سارماتها از اقوام ایرانی سکایی بودهاند که از سکاهای جوان و آمازونها شکل یافتند. بقراط نیز در این عقیده با وی همراه است. این قوم متعلق به شعبه شمالی گروه ایرانی زبان ساکن در آسیا بوده که در قرن سوم قبل از میلاد جانشین سکاها در جنوب اوکراین شدند و تا حمله گوتها و هونها در این سرزمین باقی ماندند و با مادها، پارسها و پارتها از نظر نژادی پیوستگی نزدیکی داشتهاند و زبانشان وابسته به زبان اوستایی بوده است که از زبان سکاها گرفته شده است. | ||
در متون کهن اسلامی از آنها به صورت «سرم و سلم» یاد شده<ref>طبری، محمد بن جریر، «تاریخ الرسل و الملوک»، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۱، تهران، ۱۳۵۲، ص ۱۵۳</ref> و در اساطیر ایرانی از «سلم» به عنوان یکی از پسران فریدون یاد شده که داستان این وجه تسمیه از این قرار است: | در متون کهن اسلامی از آنها به صورت «سرم و سلم» یاد شده<ref>طبری، محمد بن جریر، «تاریخ الرسل و الملوک»، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۱، تهران، ۱۳۵۲، ص ۱۵۳</ref>. و در اساطیر ایرانی از «سلم» به عنوان یکی از پسران فریدون یاد شده که داستان این وجه تسمیه از این قرار است: | ||
«فریدون سر دودمان کیانیان سرزمین زیر فرمان خویش را میان سه فرزندش ایرج، سلم و تور تقسیم کرد و هریک از بخشهای ملک فریدون و نیز اقوام ساکن این بخشها به نام فرمانروایان آنها ذکر شده است». | «فریدون سر دودمان کیانیان سرزمین زیر فرمان خویش را میان سه فرزندش ایرج، سلم و تور تقسیم کرد و هریک از بخشهای ملک فریدون و نیز اقوام ساکن این بخشها به نام فرمانروایان آنها ذکر شده است». | ||
براین اساس غالب خاورشناسان، قوم سلم را همان طوایف معروف Sarmat یا Saurmat میدانند که ریشهای ایرانی و آریائی داشتهاند | براین اساس غالب خاورشناسان، قوم سلم را همان طوایف معروف Sarmat یا Saurmat میدانند که ریشهای ایرانی و آریائی داشتهاند<ref> معین، دکتر محمد، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۱، جلد پنجم، ص ۷۹۰.</ref>. | ||
در اوستا نیز از سارمتها تحت عنوان «سئیریم» یاد شده و در فرودین یشت بند ۱۴۳ چنین آمده: «فروهرهای مردان پاکدین ممالک ایران را میستاییم، فروهرهای زنان پاکدین ممالک ایران را میستاییم. فروهرهای ممالک توران را میستاییم، فروهرهای زنان پاکدین ممالک توران را میستاییم، فروهرهای مردان پاکیدن ممالک سئیریم را میستاییم، فروهرهای زنان پاکدین ممالک سئیریم را | در اوستا نیز از سارمتها تحت عنوان «سئیریم» یاد شده و در فرودین یشت بند ۱۴۳ چنین آمده: «فروهرهای مردان پاکدین ممالک ایران را میستاییم، فروهرهای زنان پاکدین ممالک ایران را میستاییم. فروهرهای ممالک توران را میستاییم، فروهرهای زنان پاکدین ممالک توران را میستاییم، فروهرهای مردان پاکیدن ممالک سئیریم را میستاییم، فروهرهای زنان پاکدین ممالک سئیریم را میستاییم<ref>«پشتها» گزارش استاد پورداوود، به کوشش دکتر بهرام فرهوشی، چاپ سوم، ج۲، تهران، ۱۳۵۶، ص ۱۰۸</ref>». | ||
همچنین در مآخذ گرجی آمده که خواهر «فرنواز» فرمانروای سرمت با شاه اوس ازدواج میکند و این ازدواج که در سده سوم پیش از میلاد صورت میگیرد باعث اتحاد در قفقاز میشود. | همچنین در مآخذ گرجی آمده که خواهر «فرنواز» فرمانروای سرمت با شاه اوس ازدواج میکند و این ازدواج که در سده سوم پیش از میلاد صورت میگیرد باعث اتحاد در قفقاز میشود. | ||
خط ۲۲۸: | خط ۲۲۸: | ||
براساس مطالب گفته شده بسیاری از محققان معتقدند که اقوام ایرانی، سکایی و سارمات از یک ریشه و نژاد بودهاند. پروفسور آبایف- که خود از مردم اوستیای شمالی است- دراینباره چنین مینویسد: | براساس مطالب گفته شده بسیاری از محققان معتقدند که اقوام ایرانی، سکایی و سارمات از یک ریشه و نژاد بودهاند. پروفسور آبایف- که خود از مردم اوستیای شمالی است- دراینباره چنین مینویسد: | ||
«اقوام سکایی و سرمتی تنها اقوامی از تیرههای ایرانی بودند که آیین زرتشت به سرزمینشان راه نیافت» وی از دیدگاه زبانشناسی اثبات میکند که منشاء اقوام ایرانی، تورانی- سکایی- و سرمت یکی است | «اقوام سکایی و سرمتی تنها اقوامی از تیرههای ایرانی بودند که آیین زرتشت به سرزمینشان راه نیافت» وی از دیدگاه زبانشناسی اثبات میکند که منشاء اقوام ایرانی، تورانی- سکایی- و سرمت یکی است<ref>آبایف، و. ای، شرحی در پیرامون واژهشناسی نامهای خاص ایرانی، ترجمه عنآیتالله رضا، مجله بررسیهای تاریخی، سال ۱۲، شماره ۳، ص ۲۴</ref>. | ||
سامارتها از آسیای مرکزی به حرکت درآمدند و برسکاها غلبه کردند، گفته میشود آنها در نژاد ایرانی خالصتر از سکاها محسوب میشدهاند و حتی در بعضی از منابع آمده که پارتها شعبهای از سامارتها محسوب میشدهاند. | سامارتها از آسیای مرکزی به حرکت درآمدند و برسکاها غلبه کردند، گفته میشود آنها در نژاد ایرانی خالصتر از سکاها محسوب میشدهاند و حتی در بعضی از منابع آمده که پارتها شعبهای از سامارتها محسوب میشدهاند. | ||
خط ۲۵۴: | خط ۲۵۴: | ||
در سده دوم میلادی اتحاد قومی پدید آمده در میان اقوام ایرانی نژاد و ایرانی زبان، موجب ظهور دولتی قابل توجه در مرکز و شمال قفقاز شد و آلانها حکومت قدرتمندی را ایجاد کردند. به طوری که پادشاه آنها قادر بود دویست هزار کماندار را در یک زمان به کار گیرد و با داریوش اول علیه سکاها متحد شدند و بعدها از متحدان مهرداد اشکانی بشمار آمدند و در زمان ساسانیان آلان از نواحی ایران محسوب شده و حکمران آن را شاه میخواندند و شاه ساسانی شاه شاهان نامیده میشد. <ref>محمودآبادی، اصغر، پژوهشهایی در تاریخ، فرهنگ و سیاست ایران باستان، دفتر پارینه، اهواز، انتشارات مهزیار، چاپ اول ۱۳۶۸، ص ۲۴۱ و خدادایان، اردشیر، تاریخ ایران باستان هخامنشیها، مجموعه سوم، نشر به دید، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص ۴۷ و ۵</ref> به تدریج سرزمین آلانیا رشد و گسترش زیادی پیدا کرد، بطوریکه جاده ابریشم از سرزمین آنها عبور میکرد و شهر کاشک از مهمترین مراکز تجاری و بازرگانی آنان بشمار میآمد. | در سده دوم میلادی اتحاد قومی پدید آمده در میان اقوام ایرانی نژاد و ایرانی زبان، موجب ظهور دولتی قابل توجه در مرکز و شمال قفقاز شد و آلانها حکومت قدرتمندی را ایجاد کردند. به طوری که پادشاه آنها قادر بود دویست هزار کماندار را در یک زمان به کار گیرد و با داریوش اول علیه سکاها متحد شدند و بعدها از متحدان مهرداد اشکانی بشمار آمدند و در زمان ساسانیان آلان از نواحی ایران محسوب شده و حکمران آن را شاه میخواندند و شاه ساسانی شاه شاهان نامیده میشد. <ref>محمودآبادی، اصغر، پژوهشهایی در تاریخ، فرهنگ و سیاست ایران باستان، دفتر پارینه، اهواز، انتشارات مهزیار، چاپ اول ۱۳۶۸، ص ۲۴۱ و خدادایان، اردشیر، تاریخ ایران باستان هخامنشیها، مجموعه سوم، نشر به دید، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص ۴۷ و ۵</ref> به تدریج سرزمین آلانیا رشد و گسترش زیادی پیدا کرد، بطوریکه جاده ابریشم از سرزمین آنها عبور میکرد و شهر کاشک از مهمترین مراکز تجاری و بازرگانی آنان بشمار میآمد. | ||
به گفته آمیانوس مارسلینوس تاریخنگار بیزانس آنها از هنر و فرهنگ والایی برخوردار بودهاند و خدای مارس را میپرستیدند و در عین حال از قدرت نظامی بالایی برخوردار شدند و شهرهایی چون خیلان و درّالان به عنوان مهمترین مراکز نظامی و استراتژیک آن زمان محسوب میشدند، چنانچه صاحب کتاب حدود العالم در وصف درّالان میگوید: «شهریست چون قلعه بر سر کوه و هر روزی هزار مرد بنوبت باره این قلعه نگاه دارند». در سال ۳۷۲ میلادی، کشورگشایی هونها دولت سارمتها و در رأس آنها آلانها را ساقط و منقرض ساخت و ضربات سختی به تمدن آنها وارد کرد. <ref>سدییو، رنه، پرواز بر فراز تاریخ جهان، ترجمهٔ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، شرکت نشر آشتیانی، چاپ اول ۱۳۶۸ صص ۱۱۸ و ۱۲۱</ref> آمیانوس مارسلینوس درباره حمله هونها به سرزمین آلانها چنین شرح میدهد: «هونها از سرزمین آلانها گذشتند، بسیاری را کشتند و مورد نهب و غارت قرار دارند و متعاقب آن در سرزمینهای پرمحصول وسیعی، به غارت و چپاول دست زدند» این حملات مردم آلان را به دو شعبه تقسیم کرد: عدهای بسمت غرب مهاجرت کردند و به اروپا وارد شدند و در سراسر سده چهارم میلادی به همراه هونها در جنگهای اروپا شرکت کردند و گروهی دیگر در منطقه باقی ماندند که در اینجا اشارهای به سرنوشت هر دو گروه خواهیم داشت | به گفته آمیانوس مارسلینوس تاریخنگار بیزانس آنها از هنر و فرهنگ والایی برخوردار بودهاند و خدای مارس را میپرستیدند و در عین حال از قدرت نظامی بالایی برخوردار شدند و شهرهایی چون خیلان و درّالان به عنوان مهمترین مراکز نظامی و استراتژیک آن زمان محسوب میشدند، چنانچه صاحب کتاب حدود العالم در وصف درّالان میگوید: «شهریست چون قلعه بر سر کوه و هر روزی هزار مرد بنوبت باره این قلعه نگاه دارند». در سال ۳۷۲ میلادی، کشورگشایی هونها دولت سارمتها و در رأس آنها آلانها را ساقط و منقرض ساخت و ضربات سختی به تمدن آنها وارد کرد. <ref>سدییو، رنه، پرواز بر فراز تاریخ جهان، ترجمهٔ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، شرکت نشر آشتیانی، چاپ اول ۱۳۶۸ صص ۱۱۸ و ۱۲۱</ref> آمیانوس مارسلینوس درباره حمله هونها به سرزمین آلانها چنین شرح میدهد: «هونها از سرزمین آلانها گذشتند، بسیاری را کشتند و مورد نهب و غارت قرار دارند و متعاقب آن در سرزمینهای پرمحصول وسیعی، به غارت و چپاول دست زدند» این حملات مردم آلان را به دو شعبه تقسیم کرد: عدهای بسمت غرب مهاجرت کردند و به اروپا وارد شدند و در سراسر سده چهارم میلادی به همراه هونها در جنگهای اروپا شرکت کردند و گروهی دیگر در منطقه باقی ماندند که در اینجا اشارهای به سرنوشت هر دو گروه خواهیم داشت<ref>اوستی ها, ایرانیانی در قلب قفقاز - ویستا | ||
https://vista.ir › ... › علوم انسانی | https://vista.ir › ... › علوم انسانی | ||
</ref> | </ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:کشورها]] | |||
[[رده:کشورهای دارای جمعیت مسلمان]] | |||
[[رده:آسیای مرکزی]] | [[رده:آسیای مرکزی]] |