ماتریدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۷ مارس ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲: خط ۴۲:
و اما ماتریدیه برای اثبات خدا و بحث توحید عموماً بر براهینی که دیگر متکلمان نیز به آن اشاره دارند مانند برهان حدوث، برهان وجوب و امکان و برهان نظم تکیه می کنند. یکی از براهین جالب توجهی که ماتریدی به چالش می‌کشد، برهان شر است. او از این برهان که به‌طور معمول برای انکار خداوند به کار می‌رود برای اثبات وجود صانع بهره می‌جوید: «اگر عالم خود به خود به وجود آمده بود می‌بایست هر چیزی برای خود بهترین و نیکوترین صفات و حالات را پدیدمی‌آورد و در این صورت شرور و زشتی‌ها وجود نمی‌داشت و وجود اینها دلیل بر این است که جهان خود به خود به وجود نیامده بلکه به واسطه غیر از خود پدید آمده‌است»<ref>.ماتریدی، ابو منصور، التوحید، تحقیق: فتح‌الله خلیف، ص 17، مصر، اسکندریه، دارالجامعات، بی‌تا.</ref>
و اما ماتریدیه برای اثبات خدا و بحث توحید عموماً بر براهینی که دیگر متکلمان نیز به آن اشاره دارند مانند برهان حدوث، برهان وجوب و امکان و برهان نظم تکیه می کنند. یکی از براهین جالب توجهی که ماتریدی به چالش می‌کشد، برهان شر است. او از این برهان که به‌طور معمول برای انکار خداوند به کار می‌رود برای اثبات وجود صانع بهره می‌جوید: «اگر عالم خود به خود به وجود آمده بود می‌بایست هر چیزی برای خود بهترین و نیکوترین صفات و حالات را پدیدمی‌آورد و در این صورت شرور و زشتی‌ها وجود نمی‌داشت و وجود اینها دلیل بر این است که جهان خود به خود به وجود نیامده بلکه به واسطه غیر از خود پدید آمده‌است»<ref>.ماتریدی، ابو منصور، التوحید، تحقیق: فتح‌الله خلیف، ص 17، مصر، اسکندریه، دارالجامعات، بی‌تا.</ref>
ماتریدیه در باب افعال اختیاری در واقع به امر بین الامرین گرایش دارند یعنی نه جبر را قبول دارند و نه تفویض را باور می کنند. از دیدگاه ماتریدیه فاعلیت انسان واقعی است و وی با اراده و قدرتی که خدا به او می دهد فعل را ایجاد می کند که البته این ایجاد به معنای خلق نیست آن ها معتقدند که فعل انسان غیر از فعل خدا است فعل خدا جنبه خلقی و فعل انسان جنبه توصیفی دارد مثلا نشستن و برخاستن فعل انسان است، اما اصل آن را خدا خلق می کند، پس ذات نشستن و برخاستن، آفریدهٔ خدا، ولی عمل نشستن و برخاستن مربوط به انسان است که با اختیار و اراده اش که خدا با او داده انجام می شود و این کار با نیت انسان انجام می شود پس اصل عمل را خدا می آفریند و عنوان عمل را انسان با نیتش ایجاد می کند. پس اگر فاعل انسانی فعلی را نیت نکند آن فعل از سوی خدا آفریده نمی شود. در نتیجه معیار جزا( ثواب و عقاب) در نگاه ماتریدیه قصد و نیت فعل است  از سوی انسان است؛ قصد کردار نیک و خیر، ثواب به بار می‌آورد و قصد فعل بد و نیت گناه، عقاب در پی دارد زیرا: «اِنّما الاعمالُ بالنیّات».<ref> با اقتباس از دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۷، ص ۶۴۲۶.</ref>
ماتریدیه در باب افعال اختیاری در واقع به امر بین الامرین گرایش دارند یعنی نه جبر را قبول دارند و نه تفویض را باور می کنند. از دیدگاه ماتریدیه فاعلیت انسان واقعی است و وی با اراده و قدرتی که خدا به او می دهد فعل را ایجاد می کند که البته این ایجاد به معنای خلق نیست آن ها معتقدند که فعل انسان غیر از فعل خدا است فعل خدا جنبه خلقی و فعل انسان جنبه توصیفی دارد مثلا نشستن و برخاستن فعل انسان است، اما اصل آن را خدا خلق می کند، پس ذات نشستن و برخاستن، آفریدهٔ خدا، ولی عمل نشستن و برخاستن مربوط به انسان است که با اختیار و اراده اش که خدا با او داده انجام می شود و این کار با نیت انسان انجام می شود پس اصل عمل را خدا می آفریند و عنوان عمل را انسان با نیتش ایجاد می کند. پس اگر فاعل انسانی فعلی را نیت نکند آن فعل از سوی خدا آفریده نمی شود. در نتیجه معیار جزا( ثواب و عقاب) در نگاه ماتریدیه قصد و نیت فعل است  از سوی انسان است؛ قصد کردار نیک و خیر، ثواب به بار می‌آورد و قصد فعل بد و نیت گناه، عقاب در پی دارد زیرا: «اِنّما الاعمالُ بالنیّات».<ref> با اقتباس از دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۷، ص ۶۴۲۶.</ref>
***********************
***********************
ماتریدیه برخلاف اشاعره معتقدند خداوند کسی را که به چیزی قدرت و طاقت ندارد مکلف نمی‌کند و درخواست تکلیف مالایطاق با عدالت و حکمت خداوند سازگار نیست.[۸]<ref>دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۶، ص ۶۰۵۹.</ref>
ماتریدیه برخلاف اشاعره معتقدند خداوند کسی را که به چیزی قدرت و طاقت ندارد مکلف نمی‌کند و درخواست تکلیف مالایطاق با عدالت و حکمت خداوند سازگار نیست.[۸]<ref>دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۶، ص ۶۰۵۹.</ref>
متکلمان اسلامی اتفاق نظر دارند که خدا دارای اوصافی مانند علم و قدرت و حیات است. معتزله و امامیه عقیده دارند که صفات ذاتی رب‌العالمین، عین ذات اوست و خدا از نظر کمال و جمال در جایگاهی است که ذات او سراسر علم و قدرت است. اشاعره این صفات را زاید بر ذات دانسته و معتقدند صفات ذات قدیم، و صفات فعل حادث هستند، در حالی که «ماتریدیه» مسئله عینیت ذات و صفات را قبول دارند و در مسئلهٔ صفات خداوند هم صفات ذات و هم صفات فعل را قدیم می‌دانند و در این موضوع با امامیه و معتزله همسو هستند.<ref>حسین صابری، تاریخ فرق اسلامی، سمت، جلد ۱، چاپ دوم، ۱۳۸۴، ص ۲۹۹.</ref> در امکان عقلی کیفر دادن بندگان مطیع و صالح از سوی خداوند، اشعریون امکان عقلی را می‌پذیرند که خدا قادر به هر فعلی می‌باشد ولی در عین حال معتقدند کبه دلیل اخباری که در این باره وجود دارد، شرعاً این کار امکان‌پذیر نیست (و خداوند بندگاه صالح را بی‌جهت در آن دنیا عذاب نخواهد کرد). ماتریدیه معتقد به حسن و قبح عقلی‌اند، بدین معنی که حکم عقل را در مسئله استحقاق مدح و ثواب یا استحقاق نکوهش و عقاب می‌پذیرند و معتقدند از طریق حکم عقل، می‌توان حکم الهی را نیز کشف کرد. بدین معنی که ایجابی از ناحیه عقل در کار نیست و خرد در اصل کاشف یک حقیقت واقع است. بر این اساس و بر حکم عقل، خدا عادل است و محال است جائر و ستمکار باشد، همچنانکه جایز نیست مطیع را معذب سازد.
متکلمان اسلامی اتفاق نظر دارند که خدا دارای اوصافی مانند علم و قدرت و حیات است. معتزله و امامیه عقیده دارند که صفات ذاتی رب‌العالمین، عین ذات اوست و خدا از نظر کمال و جمال در جایگاهی است که ذات او سراسر علم و قدرت است. اشاعره این صفات را زاید بر ذات دانسته و معتقدند صفات ذات قدیم، و صفات فعل حادث هستند، در حالی که «ماتریدیه» مسئله عینیت ذات و صفات را قبول دارند و در مسئلهٔ صفات خداوند هم صفات ذات و هم صفات فعل را قدیم می‌دانند و در این موضوع با امامیه و معتزله همسو هستند.<ref>حسین صابری، تاریخ فرق اسلامی، سمت، جلد ۱، چاپ دوم، ۱۳۸۴، ص ۲۹۹.</ref> در امکان عقلی کیفر دادن بندگان مطیع و صالح از سوی خداوند، اشعریون امکان عقلی را می‌پذیرند که خدا قادر به هر فعلی می‌باشد ولی در عین حال معتقدند کبه دلیل اخباری که در این باره وجود دارد، شرعاً این کار امکان‌پذیر نیست (و خداوند بندگاه صالح را بی‌جهت در آن دنیا عذاب نخواهد کرد). ماتریدیه معتقد به حسن و قبح عقلی‌اند، بدین معنی که حکم عقل را در مسئله استحقاق مدح و ثواب یا استحقاق نکوهش و عقاب می‌پذیرند و معتقدند از طریق حکم عقل، می‌توان حکم الهی را نیز کشف کرد. بدین معنی که ایجابی از ناحیه عقل در کار نیست و خرد در اصل کاشف یک حقیقت واقع است. بر این اساس و بر حکم عقل، خدا عادل است و محال است جائر و ستمکار باشد، همچنانکه جایز نیست مطیع را معذب سازد.
confirmed
۵٬۹۱۷

ویرایش