۸۷٬۷۷۵
ویرایش
(←ولادت) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
| مدفن = [[مدینه]] | | مدفن = [[مدینه]] | ||
}} | }} | ||
'''محمدبن عبدالله'''، خاتمالانبیا و خاتم پیامبران است. ایشان پیامبر [[اسلام]] و آخرین رسول و برترین فرستادۀ [[خدا|خداوند]] است؛ چنانکه در [[قرآن|قرآن کریم]] به این موضوع اشاره شده است: {{متن قرآن|مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَٰکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ...|سوره = احزاب|آیه = ٤٠}}؛ «محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، و لیکن فرستادهٔ خدا و پایانبخش پیامبران است ...». و در جای دیگر بهعنوان شاهد و گواه بر امت از پیامبر تعبیر شده: {{متن قرآن|فَکیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِک عَلَی هَؤُلاءِ شَهِیدًا|سوره = نساء|آیه = 41}}؛ «پس چگونه است [حالشان] آنگاه که از هر امّتی گواهی آوریم، و نیز تو را بر آنان گواه آوریم؟». حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) از [[پیامبران اولوالعزم]] است. او در [[جزیرة العرب]] [[بعثت|مبعوث]] شد، اما [[دین|دینش]] ([[اسلام]]) جهانی است و همۀ انسانها در هر زمان را مورد خطاب قرار داده است. [[قرآن کریم]] کتابی است که به او [[وحی]] شد و او مامور به تبلیغ و تبیین آن برای [[مردم]] گردید. پیامبر اکرم مدت سیزده سال [[دین اسلام]] را در [[مکه]] تبلیغ نمود و پس از آن، برای در امان ماندن خود و پیروانش از آزار [[مشرکان]]، به [[یثرب]] [[هجرت|مهاجرت]] نمود و در آن شهر که بعداً به افتخار او «[[مدینه|مدینة النبی]]» نامیده شد، [[حکومت اسلامی]] را پایهگذاری نمود. آن حضرت در سال ششم هجری نامههایی را به سران قدرتهای آن زمان یعنی [[روم]] و [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] و ... فرستاد و آنها را به [[اسلام]] دعوت نمود و در سال هشتم هجری [[مکه]] را [[فتح مکه|فتح]] کرد و به دنبال آن مردم [[عربستان سعودی|شبهجزیره عربستان]] گروهگروه به دین اسلام پیوستند. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در سال دهم هجری [[علی بن | '''محمدبن عبدالله'''، خاتمالانبیا و خاتم پیامبران است. ایشان پیامبر [[اسلام]] و آخرین رسول و برترین فرستادۀ [[خدا|خداوند]] است؛ چنانکه در [[قرآن|قرآن کریم]] به این موضوع اشاره شده است: {{متن قرآن|مَا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِکُمْ وَلَٰکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ...|سوره = احزاب|آیه = ٤٠}}؛ «محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، و لیکن فرستادهٔ خدا و پایانبخش پیامبران است ...». و در جای دیگر بهعنوان شاهد و گواه بر امت از پیامبر تعبیر شده: {{متن قرآن|فَکیفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِک عَلَی هَؤُلاءِ شَهِیدًا|سوره = نساء|آیه = 41}}؛ «پس چگونه است [حالشان] آنگاه که از هر امّتی گواهی آوریم، و نیز تو را بر آنان گواه آوریم؟». حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) از [[پیامبران اولوالعزم]] است. او در [[جزیرة العرب]] [[بعثت|مبعوث]] شد، اما [[دین|دینش]] ([[اسلام]]) جهانی است و همۀ انسانها در هر زمان را مورد خطاب قرار داده است. [[قرآن کریم]] کتابی است که به او [[وحی]] شد و او مامور به تبلیغ و تبیین آن برای [[مردم]] گردید. پیامبر اکرم مدت سیزده سال [[دین اسلام]] را در [[مکه]] تبلیغ نمود و پس از آن، برای در امان ماندن خود و پیروانش از آزار [[مشرکان]]، به [[یثرب]] [[هجرت|مهاجرت]] نمود و در آن شهر که بعداً به افتخار او «[[مدینه|مدینة النبی]]» نامیده شد، [[حکومت اسلامی]] را پایهگذاری نمود. آن حضرت در سال ششم هجری نامههایی را به سران قدرتهای آن زمان یعنی [[روم]] و [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] و ... فرستاد و آنها را به [[اسلام]] دعوت نمود و در سال هشتم هجری [[مکه]] را [[فتح مکه|فتح]] کرد و به دنبال آن مردم [[عربستان سعودی|شبهجزیره عربستان]] گروهگروه به دین اسلام پیوستند. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در سال دهم هجری [[علی بن ابیطالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] را به جانشینی خود معرفی کرد و سه ماه بعد در تاریخ ۲۸ [[صفر]] سال یازدهم هجری وفات نمود. | ||
== نسب == | == نسب == | ||
نسب پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) از طرف پدر به تیره [[ | نسب پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) از طرف پدر به تیره [[بنی هاشم|بنیهاشم]] از [[قریش|قبیله قریش]] میرسد. قبیله قریش فرزندان ''نضر بن کنانه'' هستند که نسب<ref>با شجرهای معلوم به عدنان و از عدنان با شجرهای که در آن اختلاف است به حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم علیهماالسلام میرسد. [۳] بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، ج۱۵، ص105</ref> او شجرهنامه پیامبر تا ''عدنان'' بدین صورت است: محمد بن عبداللّه بن [[عبدالمطلب]] بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن النضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان<ref>إعلام الوری بأعلام الهدی، شیخ طبرسی، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹۰ ش، ج۱، ص۴۳</ref> عبدالله پدر پیامبر در بین مردم مکه شخصی معروف و ممتاز بوده است و مردم بهخاطر نوری که در چهره او مشاهده مینمودند به او لقب مصباح الحرم (چراغ حرم) داده بودند<ref>حیوة القلوب ،علامه مجلسی، ج۳، ص۸۳</ref>. مادر آن حضرت نیز [[آمنه|آمنه دختر وهب]] بن عبدمناف بن زهره است که علاوه بر بهرهمندی از نسبی نیکو، صفاتی ممتاز داشت. [[عبدالمطلب]] هنگامیکه او را به فرزندش عبدالله پیشنهاد داد او را چنین توصیف نمود: «سوگند به عزت و جلال خداوند که در [[مکه]] دختری مثل او نیست؛ زیرا او با حیا و با ادب است و نفسی پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دینباور است»<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۹۹.</ref>. علمای شیعه و برخی از علمای اهلسنت بر اساس استدلالهای عقلی و مستندات روایی که ارائه میدهند، معتقدند پدر و مادر پیامبر و جمیع اجداد و جدات آن حضرت تا [[حضرت آدم|آدم (علیهالسلام)]] همه یکتاپرست بودهاند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است<ref>آیا اجداد پیامبر صلیالله علیه و آله خداپرست و موحّد بودند؟ پاسخ به پرسشها از دیدگاه مذاهب اسلامی، جلد ۶ پرسشوپاسخ در محضر علامه طباطبائی (ره)، ص۹۶ـ۹۷ پاسخ به پرسشهای مذهبی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص110</ref>. | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
=== ولادت === | === ولادت === | ||
اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه «[[ربیع الاول|ربیعالاول]]» سال [[عام الفیل|عامالفیل]]<ref>یعنی سالی که اصحاب فیل که قصد ویران نمودن کعبه را داشتند به معجزه الهی به هلاکت رسیدند.</ref> بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان | اکثر محدثان و مورخان بر این قول اتفاق دارند که تولد پیامبر، در ماه «[[ربیع الاول|ربیعالاول]]» سال [[عام الفیل|عامالفیل]]<ref>یعنی سالی که اصحاب فیل که قصد ویران نمودن کعبه را داشتند به معجزه الهی به هلاکت رسیدند.</ref> بوده، ولی در روز تولد او اختلاف دارند. معروف میان محدثان شیعه این است که آن حضرت، در هفدهم ماه ربیعالاول به دنیا آمد و مشهور میان [[اهل سنت و جماعت|اهل تسنن]] این است که ولادت آن حضرت، در روز دوازدهم همان ماه اتفاق افتاده است<ref>عیان الشیعة، محسن الأمین، ج۱، ص۲۱۸</ref>. ولادت پیامبر با معجزاتی در جهان همراه بود که از آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: | ||
* ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمانهای هفتگانه و گرفتن خبر؛ | * ممنوع شدن شیاطین از رفتن به آسمانهای هفتگانه و گرفتن خبر؛ | ||
* افتادن همۀ بتها از رو بر خاک؛ | * افتادن همۀ بتها از رو بر خاک؛ | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
=== کودکی تا جوانی === | === کودکی تا جوانی === | ||
هنوز پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) به دنیا نیامده بود، یا به نقلهای دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود که پدرش ''عبداللّه'' در بازگشت از سفر تجاری [[شام (شامات)|شام]] در [[مدینه]] وفات نمود<ref>منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۴۷</ref> و پیامبر از همان ابتدا یتیم بود. چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیلۀ صحرانشین بنی سعد به نام ''حلیمه'' سپردند تا او را شیر دهد<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۱۵۶</ref>. رسول خدا در حدود چهار سال نزد ''حلیمه'' در میان قبیلۀ بنی سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش [[آمنه]] بازگرداند<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸</ref>. در سال هفتم ولادت که رسول خدا ششساله بود، مادرش وی را برای دیدن داییهایش به [[مدینه]] برد، و هنگام بازگشت به [[مکه]] در «أبواء» در گذشت<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹</ref>. پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش [[عبدالمطلب|حضرت عبدالمطلب]] و بعد از ایشان، در دست عمویش [[ابوطالب|حضرت ابوطالب (علیهالسلام)]] بود<ref>دلائل النبوة، ج۲، ص:۲۷</ref>. از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام میتوان به موارد زیر اشاره نمود: | هنوز پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) به دنیا نیامده بود، یا به نقلهای دیگر چند ماهی از ولادت او نگذشته بود که پدرش ''عبداللّه'' در بازگشت از سفر تجاری [[شام (شامات)|شام]] در [[مدینه]] وفات نمود<ref>منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۴۷</ref> و پیامبر از همان ابتدا یتیم بود. چهار ماه پس از ولادت پیامبر، او را به زنی از قبیلۀ صحرانشین بنی سعد به نام ''حلیمه'' سپردند تا او را شیر دهد<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۱۵۶</ref>. رسول خدا در حدود چهار سال نزد ''حلیمه'' در میان قبیلۀ بنی سعد اقامت داشت و در سال پنجم ولادت، «حلیمه» او را به مادرش [[آمنه]] بازگرداند<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸</ref>. در سال هفتم ولادت که رسول خدا ششساله بود، مادرش وی را برای دیدن داییهایش به [[مدینه]] برد، و هنگام بازگشت به [[مکه]] در «أبواء» در گذشت<ref>تاریخ پیامبر اسلام، محمدابراهیم آیتی، ص۵۸ و ۵۹</ref>. پس از آن سرپرستی آن حضرت ابتدا در دست جدش [[عبدالمطلب|حضرت عبدالمطلب]] و بعد از ایشان، در دست عمویش [[ابوطالب|حضرت ابوطالب (علیهالسلام)]] بود<ref>دلائل النبوة، ج۲، ص:۲۷</ref>. از اتفاقات مهم دوران کودکی و جوانی پیامبر اسلام میتوان به موارد زیر اشاره نمود: | ||
* رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود | * رفتن به سفر تجاری شام به همراه عموی خود حضرت ابوطالب (علیهالسلام) و دیدار با ''بُحیرای نصرانی'' که از عالمان مسیحی زمان خود بود و وعدۀ [[نبوت]] آن حضرت را به عمویشان داد و ایشان را از خطر [[آیین یهودیت|یهود]] در مورد نبی مکرم اسلام (صلیالله علیه وآله وسلم) مطلع کرد<ref>دلائل النبوة، ج۲، ص:۲۷</ref>. | ||
* انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر انبیا بوده است. | * انتخاب کردن شغل چوپانی که شغل اکثر [[پیامبران|انبیا]] بوده است. | ||
* پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری [[خدیجه | * پذیرفتن سرپرستی کاروان تجاری [[خدیجه بنت خویلد|حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها)]] و نشاندادن لیاقتهای خود در امر تجارت در این سفر، با سود خوبی که از این کاروان حاصل شد. | ||
* مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانتداری ایشان. | * مشهور شدن به صفت امین به دلیل امانتداری ایشان. | ||
* شرکت در پیمان جوانمردانه حلفالفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانۀ عبدالله بن جدعان بسته شد. | * شرکت در پیمان جوانمردانه حلفالفضول که برای حمایت از مظلومان بین جوانان قریش در خانۀ ''عبدالله بن جدعان'' بسته شد. | ||
* حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب [[حجر الاسود|حجرالاسود]] که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود<ref>رسول خدا از بیست سال گذشته بود که در حلفالفضول شرکت کرد و پس از آنکه خدایش به رسالت فرستاد گفت: حضرت فی دار عبدالله بن جدعان حلفا ما یسرنی به حمر النعم و لو دعیت الیه لاجبت، " در خانه عبدالله پسر جدعان در پیمانی شرکت نمودم که شادمان نیستم تا بجای آن شتران سرخمو داشته باشم (در آن روزگار از شتران بسیار گرانبها شتر سرخموی بود) و اگر دیگربار به چنان پیمانی دعوت میشدم میپذیرفتم." تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج۱، ص:۳۷۱ | * حل اختلاف به وجود آمده بین سران قریش بر سر نصب [[حجر الاسود|حجرالاسود]] که نزدیک بود به جنگی خانگی منجر شود<ref>رسول خدا از بیست سال گذشته بود که در حلفالفضول شرکت کرد و پس از آنکه خدایش به رسالت فرستاد گفت: حضرت فی دار عبدالله بن جدعان حلفا ما یسرنی به حمر النعم و لو دعیت الیه لاجبت، " در خانه عبدالله پسر جدعان در پیمانی شرکت نمودم که شادمان نیستم تا بجای آن شتران سرخمو داشته باشم (در آن روزگار از شتران بسیار گرانبها شتر سرخموی بود) و اگر دیگربار به چنان پیمانی دعوت میشدم میپذیرفتم." تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج۱، ص:۳۷۱ | ||
</ref>. | </ref>. | ||
=== ازدواج و فرزندان === | === ازدواج و فرزندان === | ||
حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) در تجارت، با شریفترین زن قریش، حضرت خدیجه دختر خویلد شراکت کرد و | حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) در تجارت، با شریفترین زن قریش، حضرت خدیجه دختر خویلد شراکت کرد و بعد از این مشارکت، نظر خدیجه که خواستگارانی بسیار از اشراف داشت به آن حضرت جلب شد و بعد از آنکه توسط یکی از بستگان تمایل خود را به اطلاع حضرت محمد رساند، آن حضرت در ۲۵ سالگی با خدیجه کبری ازدواج کرد<ref>تاریخ یعقوبی/ترجمه، ج۱، ص:۳۷۵؛ تاریخ الطبری/ترجمه، ج۳، ص:۸۳۳؛ رجوع شود به: سن پیامبر صلیالله علیه و آله و خدیجه در هنگام ازدواج.</ref>. خدیجه کبری در سال دهم بعثت وفات نمود و بعد از درگذشت او، پیامبر با زنان دیگری که همگی به جز [[عایشه]] بیوه بودند ازدواج کرد<ref>ازدواجهای پیامبر، پاسدار اسلام، مرداد ۱۳۸۵</ref>. پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) بنا به نقلی از حضرت خدیجه صاحب دو فرزند پسر و چهار دختر شد که [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت فاطمه (سلامالله علیها)]] یکی از آنان است، اما برخی منابع، دختران به جز فاطمه (سلامالله علیها) را فرزندان خواهر خدیجه دانستهاند که دخترخواندههای آن حضرت بودند. آن حضرت از سایر همسران خود تنها از ''ماریه قبطیه'' صاحب فرزندی به نام ابراهیم شد. پسران آن حضرت همگی در سنین خردسالی از دنیا رفتند و از دختران به جز فاطمه زهرا نیز در فرض اینکه فرزند خود پیامبر بوده باشند فرزندی باقی نماند؛ لذا تنها فرزند پیامبر که بعد از رحلتش زنده بود و از او نسل پیامبر ادامه پیدا نمود حضرت فاطمه زهرا بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق، چاپ اول،ج۱۸، ص۶۵</ref>. | ||
=== مبعوث شدن به پیامبری === | === مبعوث شدن به پیامبری === | ||
حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) قبل از رسالت نیز یکتاپرست بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق، چاپ اول،ج۱۸، ص۶۵</ref>. او معمولاً غار حرا در مکه را برای عبادت و مناجات با خدا انتخاب مینمود. ایشان در بیست و هفتم رجب که با روز نوروز مطابق بود، با دریافت آیات آغازین سوره علق به رسالت مبعوث شد<ref>رجوع شود به: مبعث حضرت محمد صلیالله علیه و آله و نزول قرآن که معجزه جاوید</ref><ref>رجوع شود به: اعجاز قرآن آن حضرت است، آغاز گردید. به هنگام بعثت، چهل سال از سن آن حضرت میگذشت.</ref><ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۱.</ref>. | حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) قبل از رسالت نیز یکتاپرست بود<ref>الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، اسماعیل انصاری زنجانی، دلیل ما، قم، ۱۴۲۸ ق، چاپ اول،ج۱۸، ص۶۵</ref>. او معمولاً [[کوه حراء|غار حرا]] در [[مکه]] را برای عبادت و مناجات با خدا انتخاب مینمود. ایشان در [[بیست و هفتم رجب]] که با روز نوروز مطابق بود، با دریافت آیات آغازین [[سوره علق|سورۀ علق]] به رسالت [[بعثت|مبعوث]] شد<ref>رجوع شود به: مبعث حضرت محمد صلیالله علیه و آله و نزول قرآن که معجزه جاوید</ref><ref>رجوع شود به: اعجاز قرآن آن حضرت است، آغاز گردید. به هنگام بعثت، چهل سال از سن آن حضرت میگذشت.</ref><ref>شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص ۴۱.</ref>. | ||
== ابلاغ رسالت == | == ابلاغ رسالت == | ||
پیامبر اکرم در سه مرحله به ابلاغ رسالت پرداخت: | پیامبر اکرم در سه مرحله به ابلاغ رسالت پرداخت: | ||
# دعوت سرّی؛ که اولین مرحله دعوت ایشان بود. | |||
# دعوت خویشان و نزدیکان؛ که با نزول آیه انذار صورت گرفت و به یومالدار معروف است و در آن روز رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم)، [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیهالسلام)]] را به جانشینی خود انتخاب کرد. | |||
# دعوت علنی؛ نخستین زنی که به پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله وسلم) ایمان آورد، همسر ایشان امالمؤمنین [[خدیجه بنت خویلد|حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها)]] بود و پس از ایشان نخستین مردی که ایمان آورد، [[علی بن ابیطالب|علی بن ابیطالب (علیهالسلام)]] بوده است<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت ص ۱۴۲.</ref>. | |||
== دشمنی و مخالفت مشرکین == | == دشمنی و مخالفت مشرکین == | ||
بعد از دعوت علنی پیامبر، مشرکین | بعد از دعوت علنی پیامبر، [[مشرک|مشرکین]] [[مکه]]، بهخصوص اشراف قریش بهخاطر مخالفت این دین توحیدی با آیین شرکآمیز آنان و نکوهش خدایانشان، بهشدت به مقابله با پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) پرداختند<ref>محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۰۵-۱۱۸</ref>. ترس از دستدادن سروری عرب و رقابت طوایف قریش با بنیهاشم نیز از دلائل دیگر این مخالفت بود که اشراف قریش را در مقابله خود با پیامبر، سرسختتر مینمود<ref>سیره رسول خدا (ص)، ۳۲۸-۳۳۱</ref>. مبارزات اشراف قریش با پیامبر اسلام را میتوان در چهاربخش تقسیمبندی کرد: | ||
# سازش و تطمیع؛ | # سازش و تطمیع؛ | ||
# برخوردهای روانی؛ | # برخوردهای روانی؛ | ||
خط ۶۸: | خط ۶۶: | ||
== حامیان پیامبر در مکه == | == حامیان پیامبر در مکه == | ||
در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان [[ابوطالب|ابوطالب (علیهالسلام)]] و همسر مهربان ایشان، امالمؤمنین [[خدیجه | در آن شرایط سختی که مشرکان قریش بر رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) تحمیل کرده بودند، دو حامی رسول خدا، یعنی عموی ایشان [[ابوطالب|ابوطالب (علیهالسلام)]] و همسر مهربان ایشان، امالمؤمنین [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه (سلاماللهعلیها)]] بودند که فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و روحی را از ایشان برداشتند و تا زمانی که عموی ایشان زنده بود، کسی جرئت آزار و اذیتهای جسمانی و کشیدن نقشۀ قتل آن حضرت را نداشت. | ||
== شکنجه و آزار مسلمانان در مکه == | == شکنجه و آزار مسلمانان در مکه == | ||
پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمیتوانند | پس از آنکه اشراف مشرک قریش دیدند که نمیتوانند بههیچ صورتی جلوی نشر اسلام را بگیرند و با توجه به حامیان رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) قادر به آسیب رساندن به ایشان نیستند، شروع به شکنجه و آزار مسلمانان در مکه کردند. هر قبیله مسئولیت آزار و اذیت مسلمانان خود را به عهده گرفت و آنان که هیچ قبیله یا عشیرهای یا حامی نداشتند، مجبور به تحمل انواع آزار و اذیتها شدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۱۷</ref>. این شکنجهها برای مسلمانانی که از طبقه اشراف و بزرگان مکه بودند بهصورت تهدید به خوار کردن، متهم کردن به حماقت و سفاهت و بهصورت محدود شکنجههای بدنی؛ و برای ثروتمندان بهصورت تهدید به کسادی تجارت و از بین بردن اموالشان بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۸</ref>. و ضعیفان را آنقدر میزدند و تشنگی و گرسنگی میدادند که توان نشستن نداشتند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، جلد ۱ ص ۳۲۰؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۱۹۷؛ السیرة النبویه، ذهبی ص ۲۱۹</ref>. | ||
== هجرت مسلمانان به حبشه == | == هجرت مسلمانان به حبشه == | ||
آزار و اذیتهای مشرکان بهمرور افزایش یافت، تا جایی که مسلمانان دیگر طاقت این شکنجهها را نداشتند. در این حالت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) دستور هجرت به حبشه را صادر کردند. رسول خدا به آنان فرمود: در این زمین پراکنده شوید. سؤال کردند که به کجا برویم؟ آن حضرت به حبشه اشاره کرد. پس از آن بود که عدهای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آنها به حبشه هجرت کردند<ref>ترجمه طبقات الکبری ج ۱ ص ۱۹۰؛ ترجمه دلائل النبوة، بیهقی، ج۲ص۴۷</ref>. مورخان معتقدند که هجرت به حبشه در سال پنجم بعثت | آزار و اذیتهای مشرکان بهمرور افزایش یافت، تا جایی که مسلمانان دیگر طاقت این شکنجهها را نداشتند. در این حالت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) دستور هجرت به [[حبشه]] را صادر کردند. رسول خدا به آنان فرمود: در این زمین پراکنده شوید. سؤال کردند که به کجا برویم؟ آن حضرت به حبشه اشاره کرد. پس از آن بود که عدهای از مسلمانان به همراه خانواده یا بدون آنها به حبشه هجرت کردند<ref>ترجمه طبقات الکبری ج ۱ ص ۱۹۰؛ ترجمه دلائل النبوة، بیهقی، ج۲ص۴۷</ref>. مورخان معتقدند که هجرت به حبشه در سال پنجم بعثت صورت گرفته است و در آن حدود هشتاد نفر مسلمان مرد و زن حضور داشتهاند. سرپرستی این کاروان را [[جعفر طیار|جعفر بن ابیطالب]] به عهده داشت<ref>سیره رسول خدا، رسول جعفریان، ص ۳۴۵</ref>. قریش از اقدام مسلمانان، احساس شرمساری میکردند، به همین دلیل هیئتی را برای بازپسگرفتن مسلمانان، به نزد [[نجاشی]] در حبشه فرستادند<ref>عیون الاثر، ج ۱ ص ۲۰۹؛ سیره حلبی ج ۲ ص ۲۱۲</ref>. [[عمرو بن عاص]] و ''عبدالله بن ربیعه'' به همراه هدایای فراوان، بلافاصله بعد از هجرت مسلمانان راهی حبشه شدند تا اینان را به مکه برگرداند. آن دو ابتدا با دادن هدایایی به درباریان نجاشی آنان را بهطرف خود کشانیدند ولی با سخنان هوشمندانه و شجاعانه جعفر بن ابیطالب، اقدامات آنان بیاثر ماند. همچنین جعفر در پاسخ سؤال نجاشی در مورد [[حضرت عیسی|حضرت عیسی (علیهالسلام)]]، آیاتی از [[سوره مریم]] را برای او خواند که تأثیر عمیقی در نجاشی گذاشت. پس از این سخنان، نجاشی به فرستادگان قریش گفت که بههیچ عنوان حاضر به برگرداندن مسلمانان نیست و آنان تا هر زمان که بخواهند میتوانند در حبشه زندگی کنند<ref>زندگانی محمد، ابن هشام ج ۱ ص ۲۰۷-۲۱۰؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۱ ص ۳۸۵ -۳۸۸؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۲ ص ۵۱۹-۵۲۴</ref>. | ||
== محاصره بنیهاشم در شعب ابیطالب == | == محاصره بنیهاشم در شعب ابیطالب == | ||
خط ۷۸: | خط ۷۶: | ||
* تصمیم قریش برای کشتن پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) و حمایت عموی ایشان از رسول خدا<ref>دلائل النبوه، ج ۲ ص ۳۱۱-۳۱۲</ref>؛ | * تصمیم قریش برای کشتن پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) و حمایت عموی ایشان از رسول خدا<ref>دلائل النبوه، ج ۲ ص ۳۱۱-۳۱۲</ref>؛ | ||
* شکست قریش در بازگرداندن مهاجران به حبشه<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۵۰-۳۵۱؛ تاریخ طبری ج ۲ ص ۳۳۵-۳۳۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲ص۵۰۲</ref>؛ | * شکست قریش در بازگرداندن مهاجران به حبشه<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱ ص ۳۵۰-۳۵۱؛ تاریخ طبری ج ۲ ص ۳۳۵-۳۳۶؛ سبل الهدی و الرشاد، ج۲ص۵۰۲</ref>؛ | ||
* اسلام آوردن بعضی از بزرگان قریش مانند: حمزة بن عبدالمطلب و ترس قریش از اسلام آوردن سایر بزرگان. | * اسلام آوردن بعضی از بزرگان قریش مانند: ''حمزة بن عبدالمطلب'' و ترس قریش از اسلام آوردن سایر بزرگان. | ||
سران قریش پیماننامهای علیه بنیهاشم امضا کردند که به دنبال آن بنیهاشم برای حفظ جان خویش به شعب ابوطالب پناه بردند؛ مفاد پیماننامه قریش عبارت است از: | سران قریش پیماننامهای علیه بنیهاشم امضا کردند که به دنبال آن بنیهاشم برای حفظ جان خویش به شعب ابوطالب پناه بردند؛ مفاد پیماننامه قریش عبارت است از: | ||
* ممنوعیت هرگونه خرید و فروشی با بنیهاشم؛ | * ممنوعیت هرگونه خرید و فروشی با بنیهاشم؛ | ||
خط ۹۰: | خط ۸۸: | ||
=== سفر پیامبر اکرم به طائف === | === سفر پیامبر اکرم به طائف === | ||
پس از وفات ابوطالب، ریاست [[بنیهاشم]] به [[ابولهب]] رسید و او حمایت بنیهاشم را از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) برداشت. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) براثر اختناق محیط مکه، تصمیم گرفت به محیط دیگری برود و بدین منظور سفر به شهر [[طائف]] را انتخاب نمود. | پس از وفات ابوطالب، ریاست [[بنیهاشم]] به [[ابولهب]] رسید و او حمایت بنیهاشم را از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) برداشت. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) براثر اختناق محیط مکه، تصمیم گرفت به محیط دیگری برود و بدین منظور سفر به شهر [[طائف]] را انتخاب نمود. | ||
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به همراه زید بن حارثه<ref>به نقل ابن اسحاق بهتنهایی عازم طائف شدند تا با بزرگان قبیله ثقیف دیدار کرده و آنان را به اسلام دعوت کنند. ولی آنها دست رد به سینه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) زدند و سفیهان و بردگان خود را مجبور کردند تا به دنبال رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) رفته و او را سنگباران کنند.</ref> رسول خدا پس از ده روز توقف در طائف و ناامیدی از اسلام و حمایت قبیله بنی ثقیف، راه مکه را در پیش گرفت<ref>اسدالغابه، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰؛ سیرة النبی، ج ۲، ص ۲۸-۳۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۲؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۳۹۴-۳۹۵</ref>. | رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به همراه [[زید بن حارثه]]<ref>به نقل ابن اسحاق بهتنهایی عازم طائف شدند تا با بزرگان قبیله ثقیف دیدار کرده و آنان را به اسلام دعوت کنند. ولی آنها دست رد به سینه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) زدند و سفیهان و بردگان خود را مجبور کردند تا به دنبال رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) رفته و او را سنگباران کنند.</ref> رسول خدا پس از ده روز توقف در طائف و ناامیدی از اسلام و حمایت قبیله بنی ثقیف، راه مکه را در پیش گرفت<ref>اسدالغابه، ج۳، ص ۳۸۹-۳۹۰؛ سیرة النبی، ج ۲، ص ۲۸-۳۱؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۲؛ ترجمه تاریخ یعقوبی، ج ۲ ص ۳۹۴-۳۹۵</ref>. | ||
== هجرت مسلمانان به مدینه == | == هجرت مسلمانان به مدینه == | ||
== مسجدالنبی == | == مسجدالنبی == | ||
در سال یازدهم بعثت، یک گروه شش نفری از مردم یثرب به مکه آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) مسلمان شدند. آن حضرت اساس دعوت اسلام را برایشان عرضه کرد و آیاتی از قرآن تلاوت نمود. آنها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از یهودیان شنیده بودند، وی را همو دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا با یکدیگر متحد شوند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۲۸-۴۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۵۴؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۹</ref>. با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم حج سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آنها در این دیدار با رسول خدا بیعت کردند. این بیعت را بیعت | در سال یازدهم بعثت، یک گروه شش نفری از مردم [[مدینه|یثرب]] به [[مکه]] آمدند و پس از شنیدن سخنان رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) مسلمان شدند. آن حضرت اساس دعوت اسلام را برایشان عرضه کرد و آیاتی از [[قرآن]] تلاوت نمود. آنها پیش از آن خبر ظهور پیامبری را از [[آیین یهودیت|یهودیان]] شنیده بودند، وی را همو دانسته و دعوتش را پذیرفتند و اظهار امیدواری کردند که با پذیرفتن دعوت رسول خدا با یکدیگر متحد شوند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۲۸-۴۲۹؛ تاریخ طبری، ج۲، ص ۳۵۴؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۹</ref>. با انتشار خبر اسلام در یثرب، علاوه بر کسانی که در مکه، اسلام را پذیرفته بودند، چندی دیگر از مردم یثرب نیز اسلام را پذیرا شدند. در موسم حج سال دوازدهم بعثت، تعداد دوازده نفر از اهالی یثرب، در عقبه با رسول خدا دیدار کردند. آنها در این دیدار با رسول خدا بیعت کردند. این بیعت را بیعت عقبه صغری مینامند. این بیعت به بیعة النساء نیز شهرت یافت. همچنین، آنان از پیامبر خواستند تا کسی را برای تعلیم قرآن و احکام اسلامی به نزد، آنها بفرستد. حضرت نیز [[مصعب بن عمیر]] را به یثرب فرستاد تا به آنان قرآن و احکام را بیاموزد. مصعب در مدتی که در یثرب بود، توانست عده زیادی از مردم آنجا را مسلمان کند. از جمله، [[سعد بن معاذ]]، یکی از رؤسای قبیله اوس که با اسلام آوردن او، قبیلۀ ''بنی عبدالاشهل''، همگی مسلمان شدند. در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) بیعت کردند. در اینجا بود که انصار از رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) خواستند تا به همراه آنها به یثرب بیاید. در این دیدار حضرت محمد (صلیالله علیه وآله وسلم) به انصار گفت: «به این امر با شما بیعت میکنم که همانگونه که از زنان و فرزندان خود حفاظت میکنید، از من نیز حفاظت کنید.» که ''براء بن معرور'' گفت: «ما فرزند جنگ و سلاح هستیم و همانگونه که از ناموسمان دفاع میکنیم، از شما هم دفاع خواهیم کرد»<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۴۲-۴۴۳</ref>. پس از آن رسول خدا به مسلمانانی که در مکه تحت شکنجه و آزار بودند، دستور هجرت به مدینه و پیوستن به مسلمانان آن سرزمین را بدهد، و دراینباره به آنان فرمود: «خدای عزوجل برای شما برادرانی کمککار و خانههای امنی (در مدینه) قرار داده است». به دنبال این دستور مسلمانان مکه دستهدسته بهسوی مدینه مهاجرت کردند و خود آن حضرت چشمبهراه فرمان خدای تعالی در مکه ماند<ref>زندگانی محمد (ص) /ترجمه سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۰۴</ref>. | ||
مصعب در مدتی که در یثرب بود، توانست عده زیادی از مردم آنجا را مسلمان کند. از جمله، سعد بن | |||
در موسم حج سال سیزدهم بعثت، تعداد هفتاد مرد و دو زن در عقبه با پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) بیعت کردند. در | |||
به دنبال این دستور مسلمانان مکه دستهدسته بهسوی مدینه مهاجرت کردند و خود آن حضرت چشمبهراه فرمان خدای تعالی در مکه ماند<ref>زندگانی محمد (ص) /ترجمه سیره ابن هشام، ج۱، ص۳۰۴</ref>. | |||
== هجرت رسول خدا به مدینه == | == هجرت رسول خدا به مدینه == | ||
مشرکان که از هجرت رسول خدا (صلیالله علیه | مشرکان که از هجرت رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) بیمناک بودند، برای جلوگیری از آن جلسهای در دارالنّدوه تشکیل دادند و به مشورت پرداختند. در این جلسه عدهای پیشنهاد دادند که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) را زندانی کنند و عدهای دیگر با تبعید و اخراج ایشان از مکه موافق بودند، تا اینکه کسی پیشنهاد داد تا از هر خاندان قریش کسی به نمایندگی از آن خاندان، شبانه به رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) حمله کنند و ایشان را به قتل برسانند. این نظر مورد تأیید قرار گرفت و چهل نفر از مشرکان قریش داوطلب شدند تا ایشان را بکشند. مورخین این روز را "یوم الزحمه" مینامند. | ||
پس از آنکه مشرکان مکه، برای قتل رسول خدا (صلیالله علیه | پس از آنکه مشرکان مکه، برای قتل رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) نقشه کشیدند، جبرئیل خبر این توطئه را به ایشان داد<ref>السیرة النبویة، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۰</ref>. در شب موعود چهل نفر از قریشیان، خانه حضرت را به محاصره درآوردند بهگونهای که محل خواب حضرت، در دید آنان قرار داشت. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به حضرت علی (علیهالسلام) گفت تا بهجای او بخوابد و از همان برد یمانی سبز رنگی که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) روی خود میکشید، استفاده کند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص ۴۸۳؛ طبقات الکبری، ج۱، ص ۲۲۸</ref>. | ||
پس از آن رسول خدا (صلیالله علیه | پس از آن رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) با عنایت خداوند از خانه خارج شده و به جنوب شهر مکه یعنی مسیری کاملاً برعکس مسیر یثرب رفت. هنگامیکه صبح شد و مشرکان برای اجرای نقشه خود آماده شدند، حضرت علی (علیهالسلام) از جای خود برخاست و مشرکان فهمیدند که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) از دسترس آنان خارج شده است، به تکاپو افتاده و به دنبال ایشان گشتند، و توسط یک راهنما تا پای کوه ثور که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به همراه ابوبکر در آنجا پنهان شده بودند، آمدند، و مشاهده تارهای عنکبوت بر در غار به داخل غار نرفتند<ref>السیرة الحلبیه، ج۲، ص۴۸۶</ref>. | ||
قریش برای کسی که رسول خدا (صلیالله علیه | قریش برای کسی که رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) را بیابد و به دست آنان بسپارد صد شتر جایزه تعیین کرده بود<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص ۲۶۳]</ref>. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) و ابوبکر سه روز در غار پنهان شدند تا مشرکین از جستجوی ایشان خسته شدند و سپس با تهیه زاد و توشه و استخدام یک راهنما عازم مدینه شدند. | ||
رسول خدا (صلیالله علیه | رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) فاصله مکه تا مدینه را از راهی غیرمعمول طی کردند و پس از پانزده روز وارد دهکده قبا در فاصله شش کیلومتری مدینه شدند<ref>البدء و التاریخ، ج۴، ص ۱۷۵</ref>. رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در قبا منتظر رسیدن یار و پسر عم خود حضرت علی (علیهالسلام) شدند که بعد از هجرت رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به همراه کاروانی که شامل زنان و دختران پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) و بنیهاشم میشد، از جمله - حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و فاطمه بنت اسد - و سایر کسانی که هنوز موفق به هجرت نشده بودند، به سمت مدینه در حرکت بود. امام علی (علیهالسلام) در مکه وظیفه پس دادن امانتهایی که مردم مکه نزد پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) داشتند، را داشت و پس از انجام این کار راهی مدینه شد<ref>بحارالانوار، ج۱۹، ص۶۵</ref>. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) در این مدت که در قبا بودند، اقدام به ساختن مسجد قبا کردند و پس از رسیدن کاروان حضرت علی (علیهالسلام)، به همراه ایشان راهی مدینه شدند. | ||
=== سال اول هجرت === | === سال اول هجرت === | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۳: | ||
=== سال ششم هجرت (سنة الاستئناس) === | === سال ششم هجرت (سنة الاستئناس) === | ||
تعداد سریههای سال ششم بسیار زیاد است. از غزوههایی که در این سال اتفاق افتاد میتوان به غزوه بنی لحیان، غزوه ذی قرد و غزوه بنی مصطلق اشاره کرد. ولی بی شک مهمترین رویداد این سال، صلح حدیبیه است که در قرآن در سوره فتح از آن بهعنوان فتحالمبین یاد میشود. | تعداد سریههای سال ششم بسیار زیاد است. از غزوههایی که در این سال اتفاق افتاد میتوان به غزوه بنی لحیان، غزوه ذی قرد و غزوه بنی مصطلق اشاره کرد. ولی بی شک مهمترین رویداد این سال، صلح حدیبیه است که در قرآن در سوره فتح از آن بهعنوان فتحالمبین یاد میشود. | ||
رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در ذیالقعده این سال بهقصد عمره بی آن که جنگی در نظر داشته باشد، آهنگ مکه کرد. قریش که دیگر از رویارویی با مسلمانان خسته شده بود، با فرستادن سفرایی صلحی را با رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در منطقه حدیبیه امضا کرد. مفاد صلح حدیبیه چنین بود: | رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در [[ذی القعده|ذیالقعده]] این سال بهقصد عمره بی آن که جنگی در نظر داشته باشد، آهنگ مکه کرد. قریش که دیگر از رویارویی با مسلمانان خسته شده بود، با فرستادن سفرایی صلحی را با رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) در منطقه حدیبیه امضا کرد. مفاد صلح حدیبیه چنین بود: | ||
# به مدت ده سال صلحی بین دو طرف برقرار شود و جنگی در کار نباشد. | # به مدت ده سال صلحی بین دو طرف برقرار شود و جنگی در کار نباشد. | ||
# مسلمانان هر که را که بی اجازه قریش به مدینه آمد به نزد قریش پس بفرستند. | # مسلمانان هر که را که بی اجازه قریش به مدینه آمد به نزد قریش پس بفرستند. | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۶۹: | ||
# هر دو طرف با هر قبیلهای که میخواهند، مختار به همپیمانیاند. | # هر دو طرف با هر قبیلهای که میخواهند، مختار به همپیمانیاند. | ||
# سپاه اسلام امسال را به مدینه بازمیگردد و سال بعد برای سه روز میتواند به مکه بیاید. | # سپاه اسلام امسال را به مدینه بازمیگردد و سال بعد برای سه روز میتواند به مکه بیاید. | ||
همچنین قبل از امضای | همچنین قبل از امضای صلحنامه، پیامبر از مسلمانان در کنار درختی بیعت گرفت که در صورت بروز جنگ میان آنها و قریش، از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) دفاع کنند. این بیعت به بیعت رضوان یا بیعت شجره معروف است. | ||
همچنین در این سال رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) نامههایی را به همراه سفیرانی به سمت کشورهای روم، ایران، مصر، عمان، یمن و بحرین فرستادند. پس از صلح حدیبیه و کنار رفتن قریش بهعنوان جدیتری خطر برای اسلام، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) فرصت پیدا کردند تا کارهای دیگری را از جمله جهانی کردن رسالتشان انجام دهند، به همین دلیل نامههایی را به سران قدرتهای آن زمان یعنی روم و ایران و کشورهای تابعه اینان فرستادند و آنها را به اسلام دعوت کردند. | همچنین در این سال رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) نامههایی را به همراه سفیرانی به سمت کشورهای روم، ایران، مصر، عمان، یمن و بحرین فرستادند. پس از صلح حدیبیه و کنار رفتن قریش بهعنوان جدیتری خطر برای اسلام، رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) فرصت پیدا کردند تا کارهای دیگری را از جمله جهانی کردن رسالتشان انجام دهند، به همین دلیل نامههایی را به سران قدرتهای آن زمان یعنی روم و ایران و کشورهای تابعه اینان فرستادند و آنها را به اسلام دعوت کردند. | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۸۹: | ||
=== سال یازدهم هجرت === | === سال یازدهم هجرت === | ||
رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) در اواخر [[صفر المظفر|ماه صفر]] این سال واقع | رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) در اواخر [[صفر المظفر|ماه صفر]] این سال واقع شد. | ||
==== رحلت یا شهادت ==== | |||
دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را تأیید مینمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، میتوان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به کتب فریقین اشاره مینماییم: | |||
===== الف. کتب شیعه: ===== | |||
روایت اول: امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: چون پیامبر اسلام (صلیالله علیه وآله وسلّم)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست میداشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 315، ح 3، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.</ref> در این روایت، به مسمومیت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) تصریح شده، اما در آن اشاره ای نشده است که آیا ایشان بر اثر این سم به شهادت رسیده اند یا خیر؟ | |||
روایت دوم: امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: "پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا میرود"<ref>محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 503، کتابخانه آیتالله مرعشی، قم، 1404 ق.</ref> در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره میشود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند! | |||
روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت مینماید<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 216، ح 18 و ج 44، ص 271، روایت 4، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق</ref> بسیاری از دانشمندان شیعه، با استفاده از این اصل کلی، نیازی به جست و جوی مورد به مورد در ارتباط با چگونگی شهادت هر کدام از معصومان (علیهالسلام) احساس نمی کنند <ref>همان، ج 27، ص 209، ح 7.</ref> بر این اساس، هر چند دلیل متقنی بر شهادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) نیز ارائه نشود، باز هم میتوان معتقد بود که رحلت ایشان طبیعی نبوده است! | |||
===== ب. کتب اهل سنت: ===== | |||
تنها شیعیان نیستند که معتقد به شهادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) هستند، بلکه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید مینماید که به عنوان نمونه، به دو مورد آن اشاره مینماییم:<br>روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: "من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس میکردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد<ref>صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر، بیروت، 1401 ق.</ref>. همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، بر اثر تناول همان غذای مسموم اشاره شده است<ref>سنن دارمی، ج 1، ص 33، مطبعة الاعتدال، دمشق</ref>.<br>روایت دوم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان مینماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی میدهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد <ref>مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 18، دار صادر، بیروت</ref>.<br>مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند <ref>بحار الانوار، ج 21، ص 7.</ref>. | |||
روایت سوم: محمد بن سعد؛ از قدیمی ترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) را این گونه نقل مینماید: | |||
هنگامی که پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادر زاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش مینمود که پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست میدارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمی برد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردست ها را مسموم نمود. هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیه ای برایتان آوردم! پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند ... بعد از مدتی، پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب، سپس نتیجه میگیرد که شهادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) به همین دلیل بوده است <ref>محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 202 – 201، دار صادر، بیروت.</ref>.<br>بدین ترتیب، از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، میتوان نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) را تقویت نمود که در قریب به اتفاق این روایات، زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.<br>البته برخی نقل های ضعیف دیگری نیز وجود دارد که کیفیت شهادت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) و عامل شهادت ایشان را به گونه ای دیگر توصیف مینماید که اثری از این دسته روایات در کتب معتبر وجود نداشته و به همین دلیل، نمی توان بدان ها استناد نمود. | |||
== معجزات پیامبر اکرم == | == معجزات پیامبر اکرم == | ||
خط ۲۰۲: | خط ۲۱۰: | ||
تمام روی زمین برای مسجد و معبد امت او جایز است و امم پیش از ایشان جز در معبد معین عبادتشان مورد قبول نبوده است. | تمام روی زمین برای مسجد و معبد امت او جایز است و امم پیش از ایشان جز در معبد معین عبادتشان مورد قبول نبوده است. | ||
ایشان بر تمامی خلایق مبعوث شدند و انبیای قبل از ایشان به روایتی هر یک به قومی مبعوث شدند. | ایشان بر تمامی خلایق مبعوث شدند و انبیای قبل از ایشان به روایتی هر یک به قومی مبعوث شدند. | ||
پیامبران دیگر بر اساس درخواستشان خدا بدانها عنایتی میفرمود، مانند حضرت موسی علیهالسلام که از خدا شرح صدر طلب نمود: «رَبِّ | پیامبران دیگر بر اساس درخواستشان خدا بدانها عنایتی میفرمود، مانند حضرت موسی علیهالسلام که از خدا شرح صدر طلب نمود: «رَبِّ اشْرحْ لِی صَدْرِی»،سوره انشراح آیه ۱. <ref>سوره طه آیه ۲۵.</ref> ولی درباره رسول اکرم فرمود: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَک صَدْرَک»<ref>آیا ما سینه تو را وسعت ندادیم.</ref><ref>ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۱۸۱۰.</ref>. | ||
== سنت پیامبر اکرم == | == سنت پیامبر اکرم == | ||
سنت پیامبر اکرم که عبارت است از قول (سخن)، فعل (رفتار) و تقریر آن حضرت، در کنار | سنت پیامبر اکرم که عبارت است از قول (سخن)، فعل (رفتار) و تقریر آن حضرت، در کنار [[قرآن]]، یکی از منابع مهم تفکر مذهبی اسلام در تمام مذاهب آن است؛ بنابراین هرگاه حدیثی معتبر از پیامبر نقل شود، بدان عمل میشود و این کار را عمل به سنت میگویند. [[مذهب شیعه|شیعه]] با تأسی به [[حدیث ثقلین]] که یکی از موارد سنت آن حضرت است، قول و فعل و تقریر معصومان را نیز همچون سنت آن حضرت حجت میداند<ref>رجوع شود به کتاب شیعه در اسلام، علامه طباطبائی، بخش دوم: «تفکر مذهبی شیعه»</ref>. | ||
== پیامبر اکرم در روایات == | == پیامبر اکرم در روایات == | ||
امام صادق علیهالسلام: رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به روش بندگان طعام میخورد، بی خوان و به روش بندگان مینشست یعنی دوزانو و بر زمین میخوابید، بی فراش و میدانست که او بنده است. در حدیث دیگر فرمود که: بهترین نان خورشها نزد آن حضرت سرکه و زیت بود<ref>سنن النبی، علامه طباطبائی.</ref>. امام صادق علیهالسلام: رسول خدا صلیالله علیه و آله هیچگاه بهاندازه ژرفای خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: ما، جماعت پیامبران، دستور داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم<ref>حکم النبی الأعظم صلیالله علیه و آله و سلم (محمدی ریشهری)، ج۲، ص۲۶۴.</ref>.امام علی علیهالسلام در وصف پیامبر صلیالله علیه و آله فرمودند: خداوند او را از شجره پیامبران و چراغدان (و جایگاه) روشنایی و بلندای پیشانی (خاندانی بلندپایه و شریف) و ناف مکه و چراغهای تاریکی و چشمههای حکمت، برگزید<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۳۴، ص۲۴۰.</ref>. امام علی علیهالسلام: و گواهی میدهم که محمد بنده خدا و فرستاده اوست و سرور بندگانش میباشد. هر زمان خداوند آفریدگان را به دو شاخه تقسیم کرد، او را در بهترین شاخه قرار داد، نه آلودهدامنی در وجود او سهیم شد و نه گنهکاری در وجودش شریک گشت<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۶۶، ص۳۱۱.</ref>. امام علی علیهالسلام درباره بعثت پیامبر صلیالله علیه و آله: خداوند در روزگاری او را برانگیخت که مردم گمراه و سرگردان بودند و در فتنه و فساد دستوپا میزدند. هوسها آنان را دلباخته خودکرده و از راه به درشان برده بود<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۱۸، ص۲۱۹.</ref>. | امام صادق علیهالسلام: رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) به روش بندگان طعام میخورد، بی خوان و به روش بندگان مینشست یعنی دوزانو و بر زمین میخوابید، بی فراش و میدانست که او بنده است. در حدیث دیگر فرمود که: بهترین نان خورشها نزد آن حضرت سرکه و زیت بود<ref>سنن النبی، علامه طباطبائی.</ref>. امام صادق علیهالسلام: رسول خدا صلیالله علیه و آله هیچگاه بهاندازه ژرفای خرد خود با بندگان سخن نگفت. رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمود: ما، جماعت پیامبران، دستور داریم که با مردم به فراخور فهم و خردهایشان سخن بگوییم<ref>حکم النبی الأعظم صلیالله علیه و آله و سلم (محمدی ریشهری)، ج۲، ص۲۶۴.</ref>.امام علی علیهالسلام در وصف پیامبر صلیالله علیه و آله فرمودند: خداوند او را از شجره پیامبران و چراغدان (و جایگاه) روشنایی و بلندای پیشانی (خاندانی بلندپایه و شریف) و ناف مکه و چراغهای تاریکی و چشمههای حکمت، برگزید<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۳۴، ص۲۴۰.</ref>. امام علی علیهالسلام: و گواهی میدهم که محمد بنده خدا و فرستاده اوست و سرور بندگانش میباشد. هر زمان خداوند آفریدگان را به دو شاخه تقسیم کرد، او را در بهترین شاخه قرار داد، نه آلودهدامنی در وجود او سهیم شد و نه گنهکاری در وجودش شریک گشت<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۶۶، ص۳۱۱.</ref>. امام علی علیهالسلام درباره بعثت پیامبر صلیالله علیه و آله: خداوند در روزگاری او را برانگیخت که مردم گمراه و سرگردان بودند و در فتنه و فساد دستوپا میزدند. هوسها آنان را دلباخته خودکرده و از راه به درشان برده بود<ref>بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج۱۸، ص۲۱۹.</ref>. | ||
خط ۲۴۲: | خط ۲۵۰: | ||
* ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبیطالب علیهمالسلام، قم، ۱۳۷۹ ق. | * ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبیطالب علیهمالسلام، قم، ۱۳۷۹ ق. | ||
* تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری. | * تعلیم و تربیت در اسلام، مرتضی مطهری. | ||
[[رده:پیامبران]] | |||
[[رده: | |||
[[رده:پیامبران اولوالعزم]] | [[رده:پیامبران اولوالعزم]] |