ادوار تاریخی فقه شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== ادوار تاریخی فقه شیعه ==
== ادوار تاریخی فقه شیعه ==
تاریخ هر علمى، آگاهى از پیدایش، رشد، تکامل و فراز و فرودهایى است که آن علم در طول زمان با آن مواجه بوده است. علم فقه نیز از این قانون مستثنا نیست، از این رو دانشمندان علوم اسلامى در قرون اخیر به بحث از «سیر تطوّر فقه» یا «ادوار فقهى» پرداخته و آن را به گونه اى گویا مورد توجّه قرار داده اند. به هر حال، دانستن دوران هاى مختلف فقه اسلامى، ما را از ریشه هاى عمیق این علم، تلاش توان فرساى فقها در مسیر رشد و بالندگى آن، علّت شتاب آن در برخى از عصرها و رکود آن در دوره هاى دیگر، تأثیر زمان و مکان و حوادث در فهم تازه فقیهان و... آگاه مى سازد. ما در این مجال  «دوره هاى فقهى فقه مکتب اهل بیت(علیهم السلام)» را بررسى مى کنیم.
تاریخ هر علمى، آگاهى از پیدایش، رشد، تکامل و فراز و فرودهایى است که آن علم در طول زمان با آن مواجه بوده است. علم فقه نیز از این قانون مستثنا نیست، از این رو دانشمندان علوم اسلامى در قرون اخیر به بحث از «سیر تطوّر فقه» یا «ادوار فقهى» پرداخته و آن را به گونه اى گویا مورد توجّه قرار داده اند. به هر حال، دانستن دوران‌هاى مختلف فقه اسلامى، ما را از ریشه‌هاى عمیق این علم، تلاش توان فرساى فقها در مسیر رشد و بالندگى آن، علّت شتاب آن در برخى از عصرها و رکود آن در دوره‌هاى دیگر، تأثیر زمان و مکان و حوادث در فهم تازه فقیهان و... آگاه می‌سازد. ما در این مجال  «دوره‌هاى فقهى فقه مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)» را بررسى می‌کنیم.


== ویژگى هاى فقه اهل بیت(علیهم السلام): ==
== ویژگى‌هاى فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام): ==
فقه شیعه که همان فقه اهل بیت(علیهم السلام) است، از دامان رسالت برخاست و به دست اهل بیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رشد و نموّ یافت.
فقه شیعه که همان فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است، از دامان رسالت برخاست و به دست اهل‌بیت رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) رشد و نموّ یافت.
مذهب فقهى فقهاى اهل بیت(علیهم السلام)، در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود، با تحوّلات گوناگونى روبه رو بوده است؛ به ویژه در عصر امامان اهل بیت(علیهم السلام) گاه با توجّه به سخت گیریهاى حاکمان، دچار کندى مى شد و گاه در فرصت هاى به دست آمده و فراهم شدن شرایط زمانى ـ به سبب درگیرى حاکمان و زمامداران و فترت انتقال قدرت و تغییر حکومت ها ـ شتاب فزاینده اى مى گرفت. در دوره هاى بعد از امامان اهل بیت(علیهم السلام) نیز، فقه شیعه با حوادث گوناگونى مواجه بوده است که گاه سبب رکود علم فقه و گاه موجب شتاب و جهش و نوآورى آن مى گردید.
مذهب فقهى فقهاى اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود، با تحوّلات گوناگونى روبه رو بوده است؛ به ویژه در عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) گاه با توجّه به سخت گیریهاى حاکمان، دچار کندى می‌شد و گاه در فرصت‌هاى به دست آمده و فراهم شدن شرایط زمانى ـ به سبب درگیرى حاکمان و زمامداران و فترت انتقال قدرت و تغییر حکومت‌ها ـ شتاب فزاینده اى می‌گرفت. در دوره‌هاى بعد از امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز، فقه شیعه با حوادث گوناگونى مواجه بوده است که گاه سبب رکود علم فقه و گاه موجب شتاب و جهش و نوآورى آن می‌گردید.
در مجموع، فقه شیعه تا عصر حاضر ـ به سبب «انفتاح باب اجتهاد» ـ حرکت صعودى و رشد آن بسیار چشمگیر بوده است.
در مجموع، فقه شیعه تا عصر حاضر ـ به سبب «انفتاح باب اجتهاد» ـ حرکت صعودى و رشد آن بسیار چشمگیر بوده است.
== ویژگى های اصلی فقه اهل بیت(علیهم السلام) ==  
== ویژگى‌های اصلی فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ==  
=== 1. مجزى بودن عمل به آن ===
=== 1. مجزى بودن عمل به آن ===
به یقین عمل به فقه اهل بیت(علیهم السلام) مجزى و سبب نجات مکلّفان خواهد بود که روشن ترین دلیل آن، حدیث متواتر و معروف ثقلین است.<ref>این حدیث با تعبیرات مختلف در کتب شیعه و سنّى آمده است؛ از کتب شیعه ر.ک: کافى، کلینى، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، ج 1، ص 294؛ وسائل الشیعه، حرّ عاملى، محمّد بن حسن، ج 18، ص 19؛ بصائر الدّرجات، صفّار، محمّد بن حسن، ص 433؛ ارشاد، مفید، محمد بن محمد، ج 1، ص 233؛ امالى طوسى، طوسى، ابوجعفر محمّد بن حسن، ص 162؛ احتجاج، طبرسى، ابومنصور احمد بن على، ج 1، ص 146؛ بحارالانوار، مجلسى محمّدباقر، ج 23، ص 106-147. از منابع اهل سنّت نیز مى توان به این کتاب ها اشاره کرد: صحیح مسلم، نیشابورى، ابوالحسین مسلم بن حجاج، ج 4، ص 1873؛ سنن ترمذى، ترمذى، محمّد بن عیسى، ج 5، ص 328؛ مسند احمد، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی، ج 3، ص 59؛ سنن بیهقى، احمد بن حسین بیهقى، ج 10، ص 114؛ مستدرک الصحیحین، الحاکم نیشابورى، محمّد بن محمّد، ج 3، ص 110 و کنز العمّال، متّقى هندى، ج 14، ص 435. براى اطلاع بیشتر ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازى ناصر و همکاران، ج 9، ص 62-71.</ref> محتواى این حدیث به خوبى مى رساند که تمسّک به اهل بیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) همانند تمسّک به کتاب خدا، سبب هدایت و نجات است.
به یقین عمل به فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) مجزى و سبب نجات مکلّفان خواهد بود که روشن ترین دلیل آن، حدیث متواتر و معروف ثقلین است.<ref>این حدیث با تعبیرات مختلف در کتب شیعه و سنّى آمده است؛ از کتب شیعه ر.ک: کافى، کلینى، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، ج 1، ص 294؛ وسائل الشیعه، حرّ عاملى، محمّد بن حسن، ج 18، ص 19؛ بصائر الدّرجات، صفّار، محمّد بن حسن، ص 433؛ ارشاد، مفید، محمد بن محمد، ج 1، ص 233؛ امالى طوسى، طوسى، ابوجعفر محمّد بن حسن، ص 162؛ احتجاج، طبرسى، ابومنصور احمد بن على، ج 1، ص 146؛ بحارالانوار، مجلسى محمّدباقر، ج 23، ص 106-147. از منابع اهل سنّت نیز می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد: صحیح مسلم، نیشابورى، ابوالحسین مسلم بن حجاج، ج 4، ص 1873؛ سنن ترمذى، ترمذى، محمّد بن عیسى، ج 5، ص 328؛ مسند احمد، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی، ج 3، ص 59؛ سنن بیهقى، احمد بن حسین بیهقى، ج 10، ص 114؛ مستدرک الصحیحین، الحاکم نیشابورى، محمّد بن محمّد، ج 3، ص 110 و کنز العمّال، متّقى هندى، ج 14، ص 435. براى اطلاع بیشتر ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازى ناصر و همکاران، ج 9، ص 62-71.</ref> محتواى این حدیث به خوبى می‌رساند که تمسّک به اهل‌بیت رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) همانند تمسّک به کتاب خدا، سبب هدایت و نجات است.
جالب است بدانیم اخیراً مجموعه اى به نام «فقه السلف عترة و صحابة و تابعین» به قلم محمّد المنتصر الکتانى توسط دانشگاه «ام القرى» مکّه منتشر شده که نویسنده، نخست در تعریف «فقه العترة» مى گوید:
جالب است بدانیم اخیراً مجموعه اى به نام «فقه السلف عترة و صحابة و تابعین» به قلم محمّد المنتصر الکتانى توسط دانشگاه «ام القرى» مکّه منتشر شده که نویسنده، نخست در تعریف «فقه العترة» می‌گوید:
«فقه عترت، شامل فقهى است که از جانب فاطمه دختر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، امیر مؤمنان على، امام حسن، امام حسین تا امام صادق(علیهم السلام) به ما رسیده باشد».
«فقه عترت، شامل فقهى است که از جانب فاطمه دختر رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، امیر مؤمنان على، امام حسن، امام حسین تا امام صادق(علیهم‌السلام) به ما رسیده باشد».
سپس مى افزاید:
سپس می‌افزاید:
«دست یابى و عمل به فقه عترت، در واقع دستیابى به دانش و هدایت و سبب امان از گمراهى است که همگام و همراه با کتاب خدا، سبب هدایت و امنیّت است تا آنجا که سبب ورود به بهشت مى شود». <ref>معجم فقه السلف، کتانى، محمّد المنتصر، ج 1، ص 4 و 5.</ref>
«دست یابى و عمل به فقه عترت، در واقع دستیابى به دانش و هدایت و سبب امان از گمراهى است که همگام و همراه با کتاب خدا، سبب هدایت و امنیّت است تا آنجا که سبب ورود به بهشت می‌شود». <ref>معجم فقه السلف، کتانى، محمّد المنتصر، ج 1، ص 4 و 5.</ref>
آنگاه نویسنده براى اثبات سخن خویش به حدیث ثقلین استناد مى جوید.
آنگاه نویسنده براى اثبات سخن خویش به حدیث ثقلین استناد می‌جوید.
امام فخر رازى در تفسیر خویش در بحث جهر به «بسم الله الرّحمن الرّحیم»، در نماز مى گوید:
فخر رازى در تفسیر خویش در بحث جهر به «بسم الله الرّحمن الرّحیم»، در نماز می‌گوید:
«از على بن ابى طالب(علیه السلام) نقل شده است که بسم الله را به جهر مى خواند و این خبر به تواتر رسیده است، و هر کس در دین خویش به على بن ابى طالب اقتدا کند، به یقین هدایت یافته است؛ به این دلیل که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) درباره على فرمود: «أللّهم أدر الحقّ مع علىٍّ حیث دار»؛ (پروردگارا! حق را بر محور على ـ هر گونه که وى حرکت مى کند ـ قرار ده)». <ref>التفسیر الکبیر، فخر رازى، فخر الدین، ج 1، ص 205 (ذیل تفسیر آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» از سوره حمد).</ref>
«از على بن ابى طالب(علیه السلام) نقل شده است که بسم الله را به جهر می‌خواند و این خبر به تواتر رسیده است، و هر کس در دین خویش به على بن ابى طالب اقتدا کند، به یقین هدایت یافته است؛ به این دلیل که پیامبر خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) درباره على فرمود: «أللّهم أدر الحقّ مع علىٍّ حیث دار»؛ (پروردگارا! حق را بر محور على ـ هر گونه که وى حرکت می‌کند ـ قرار ده)». <ref>التفسیر الکبیر، فخر رازى، فخر الدین، ج 1، ص 205 (ذیل تفسیر آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» از سوره حمد).</ref>
=== 2. غناى فقه اهل بیت(علیهم السلام) ===
=== 2. غناى فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ===
فقه اهل بیت(علیهم السلام) که برگرفته از کتاب و سنّت است، فقهى ریشه دار و غنى است که شجره طیّبه آن در هیچ برهه اى از تاریخ، از ریشه جدا نشده است. فقهاى اهل بیت افزون بر تمسّک به کتاب، از سخنان امامان اهل بیت(علیهم السلام) نیز بهره مى گیرند که ریشه هاى آن به سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) منتهى مى شود؛ امامان اهل بیت بازگو کننده سنّت رسول خدا و شارح کلمات آن حضرت بودند، بنابراین، سرچشمه فقه اهل بیت(علیهم السلام) کتاب خدا و سنّت ناب رسول خداست، که توسط امامان اهل بیت(علیهم السلام) تبیین شده است.
فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) که برگرفته از کتاب و سنّت است، فقهى ریشه دار و غنى است که شجره طیّبه آن در هیچ برهه اى از تاریخ، از ریشه جدا نشده است. فقهاى اهل‌بیت افزون بر تمسّک به کتاب، از سخنان امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز بهره می‌گیرند که ریشه‌هاى آن به سنّت رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) منتهى می‌شود؛ امامان اهل‌بیت بازگو کننده سنّت رسول خدا و شارح کلمات آن حضرت بودند، بنابراین، سرچشمه فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) کتاب خدا و سنّت ناب رسول خداست، که توسط امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تبیین شده است.
در روایات فراوانى از امامان اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده که آنچه ما مى گوییم از رسول خداست، یا حدیث ما، حدیث پدران ما و حدیث رسول خداست. <ref>مجموعه این احادیث که بیش از ده روایت است، با تعبیرات مختلف در جلد اوّل جامع احادیث الشیعه، ص 180 به بعد آمده است.</ref> محقّق بزرگ آیة الله بروجردى(قدّس سرّه) در تعاملى که با دانشگاه الازهر و مفتى وقت آن زمان مصر شیخ محمود شلتوت داشت، این مجموعه از احادیث را نیز براى وى ارسال کرد و شیخ شلتوت نیز با توجّه به محتواى این احادیث و مانند آن، فتواى تاریخى خویش را بیان کرد که: عمل به مذهب جعفرى نیز براى مسلمین مجزى است. <ref>براى آگاهى از فتواى شیخ شلتوت ر.ک: مجلّه رسالة الاسلام، سال یازدهم، شماره 1، ص 108.</ref>
در روایات فراوانى از امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نقل شده که آنچه ما می‌گوییم از رسول خداست، یا حدیث ما، حدیث پدران ما و حدیث رسول خداست. <ref>مجموعه این احادیث که بیش از ده روایت است، با تعبیرات مختلف در جلد اوّل جامع احادیث الشیعه، ص 180 به بعد آمده است.</ref> محقّق بزرگ آیة الله بروجردى(قدّس سرّه) در تعاملى که با دانشگاه الازهر و مفتى وقت آن زمان مصر شیخ محمود شلتوت داشت، این مجموعه از احادیث را نیز براى وى ارسال کرد و شیخ شلتوت نیز با توجّه به محتواى این احادیث و مانند آن، فتواى تاریخى خویش را بیان کرد که: عمل به مذهب جعفرى نیز براى مسلمین مجزى است. <ref>براى آگاهى از فتواى شیخ شلتوت ر.ک: مجلّه رسالة الاسلام، سال یازدهم، شماره 1، ص 108.</ref>
با توجّه به عدم انفکاک فقه اهل بیت از سنّت نبوى و ریشه دار بودن آن، غناى این فقه مشهود است؛ به ویژه که فقهاى اهل بیت، هرگز احساس خلاء قانونى نمى کنند و خود را بى نیاز از قیاس و استحسان و مانند آن مى دانند.
با توجّه به عدم انفکاک فقه اهل‌بیت از سنّت نبوى و ریشه دار بودن آن، غناى این فقه مشهود است؛ به ویژه که فقهاى اهل‌بیت، هرگز احساس خلاء قانونى نمی‌کنند و خود را بى نیاز از قیاس و استحسان و مانند آن می‌دانند.
=== 3. انفتاح باب اجتهاد ===
=== 3. انفتاح باب اجتهاد ===
هر چند فقه شیعه در گذر تاریخ از فراز و فرودهایى برخوردار بود، ولى فقهاى امامیّه باب اجتهاد را نبستند و راه فهم تازه و اجتهاد در نصوص کتاب و سنّت را براى اهلش بازگذاشتند و همین نکته سبب شد که فقه اهل بیت رشد کند و همراه با تحوّلات زمانه، براى نیازهاى مسلمین پاسخى در خور داشته باشد. فقه به تمام زوایاى زندگى مردم نفوذ کرده و اقشار و صنف هاى مختلف جامعه توانسته اند پاسخ پرسش هاى فقهى خویش را از فقیهان اهل بیت بشنوند. <ref>ر.ک: دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، ج 1، بحث «انفتاح باب اجتهاد».</ref>
هر چند فقه شیعه در گذر تاریخ از فراز و فرودهایى برخوردار بود، ولى فقهاى امامیّه باب اجتهاد را نبستند و راه فهم تازه و اجتهاد در نصوص کتاب و سنّت را براى اهلش بازگذاشتند و همین نکته سبب شد که فقه اهل‌بیت رشد کند و همراه با تحوّلات زمانه، براى نیازهاى مسلمین پاسخى در خور داشته باشد. فقه به تمام زوایاى زندگى مردم نفوذ کرده و اقشار و صنف‌هاى مختلف جامعه توانسته‌اند پاسخ پرسش‌هاى فقهى خویش را از فقیهان اهل‌بیت بشنوند. <ref>ر.ک: دائرة المعارف فقه مقارن، مکارم شیرازی، ناصر، ج 1، بحث «انفتاح باب اجتهاد».</ref>
=== 4. حریّت و آزادگى ===
=== 4. حریّت و آزادگى ===
فقهاى اهل بیت(علیهم السلام) هرگز فقه خویش را در خدمت حاکمان ستمکار و دنیاپرست قرار ندادند و فقه اهل بیت را در مسیر توجیه کردارهاى ناشایست حاکمان ظالم و ضدّ مردمى به کار نگرفتند؛ همان گونه که امامان اهل بیت(علیهم السلام) نیز فقه و دانش خویش را در خدمت ظالمان قرار نداده بودند.
فقهاى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هرگز فقه خویش را در خدمت حاکمان ستمکار و دنیاپرست قرار ندادند و فقه اهل‌بیت را در مسیر توجیه کردارهاى ناشایست حاکمان ظالم و ضدّ مردمى به کار نگرفتند؛ همان گونه که امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیز فقه و دانش خویش را در خدمت ظالمان قرار نداده بودند.
* * *
 
== ادوار فقه شیعه ==  
== ادوار فقه شیعه ==  
دوران هاى فقه شیعه را در 9 دوران مورد بحث و بررسى قرار مى دهیم. در  برخی کتب <ref>(موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل بیت، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامى، ج 1، ص 48)</ref> براى دوره هاى فقه شیعه شش دوره، و در برخی <ref>(موسوعة طبقات الفقهاء سبحانى، جعفر، جزء دوم)</ref> هفت دوره بر شمرده اند؛ ولى به نظر مى رسد تفکیک دقیق دوره ها و شناسایى و بازیابى ویژگیهاى هر دوره، آن را به 9 دوره مى رساند.
دوران‌هاى فقه شیعه را در 9 دوران مورد بحث و بررسى قرار می‌دهیم. در  برخی کتب <ref>(موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل‌بیت، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامى، ج 1، ص 48)</ref> براى دوره‌هاى فقه شیعه شش دوره، و در برخی <ref>(موسوعة طبقات الفقهاء سبحانى، جعفر، جزء دوم)</ref> هفت دوره بر شمرده اند؛ ولى به نظر می‌رسد تفکیک دقیق دوره‌ها و شناسایى و بازیابى ویژگیهاى هر دوره، آن را به 9 دوره می‌رساند.


=== دوره اول: عصر حضور امامان اهل بیت(علیهم السلام) ===
=== دوره اول: عصر حضور امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ===
بدون تردید عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) عصر مشترک همه مسلمانان بوده که همگى احکام خویش را بدون واسطه از آن حضرت مى گرفتند و آن حضرت تنها مرجع علمى مسلمانان به شمار مى رفت.
بدون تردید عصر رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) عصر مشترک همه مسلمانان بوده که همگى احکام خویش را بدون واسطه از آن حضرت می‌گرفتند و آن حضرت تنها مرجع علمى مسلمانان به شمار می‌رفت.
پس از رحلت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با توجّه به اقبال مردم به اسلام و گسترش کشور اسلامى و پدید آمدن حوادث تازه و مسائل جدید، لازم بود به پرسش هاى تازه پاسخ داده شود. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پیشاپیش با معرّفى اهل بیت در کنار قرآن کریم به عنوان مرجع علمى مسلمین پس از خود، این نیاز را تدبیر فرمود.
پس از رحلت رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) با توجّه به اقبال مردم به اسلام و گسترش کشور اسلامى و پدید آمدن حوادث تازه و مسائل جدید، لازم بود به پرسش‌هاى تازه پاسخ داده شود. رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) پیشاپیش با معرّفى اهل‌بیت در کنار قرآن کریم به عنوان مرجع علمى مسلمین پس از خود، این نیاز را تدبیر فرمود.
حدیث متواتر و معروف «ثقلین» این حدیث با تعبیرات مختلف در کتب شیعه و سنّى آمده است؛ <ref>از کتب شیعه ر.ک: کافى، کلینى، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، ج 1، ص 294؛ وسائل الشیعه، حرّ عاملى، محمّد بن حسن، ج 18، ص 19؛ بصائر الدّرجات، صفّار، محمّد بن حسن، ص 433؛ ارشاد، مفید، محمد بن محمد، ج 1، ص 233؛ امالى طوسى، طوسى، ابوجعفر محمّد بن حسن، ص 162؛ احتجاج، طبرسى، ابومنصور احمد بن على، ج 1، ص 146؛ بحارالانوار، مجلسى محمّدباقر، ج 23، ص 106-147. از منابع اهل سنّت نیز مى توان به این کتاب ها اشاره کرد: صحیح مسلم، نیشابورى، ابوالحسین مسلم بن حجاج، ج 4، ص 1873؛ سنن ترمذى، ترمذى، محمّد بن عیسى، ج 5، ص 328؛ مسند احمد، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی، ج 3، ص 59؛ سنن بیهقى، احمد بن حسین بیهقى، ج 10، ص 114؛ مستدرک الصحیحین، الحاکم نیشابورى، محمّد بن محمّد، ج 3، ص 110 و کنز العمّال، متّقى هندى، ج 14، ص 435. براى اطلاع بیشتر ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازى ناصر و همکاران، ج 9، ص 62-71.</ref>گویاى این مطلب و دلیل بر آینده نگرى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) است. ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) هر زمان فرصتى دست مى داد، براى تبیین احکام و معارف و حلّ مشکل امّت اسلامى و صیانت از شریعت، تلاش مى کردند.
حدیث متواتر و معروف «ثقلین» این حدیث با تعبیرات مختلف در کتب شیعه و سنّى آمده است؛ <ref>از کتب شیعه ر.ک: کافى، کلینى، ابوجعفر محمّد بن یعقوب، ج 1، ص 294؛ وسائل الشیعه، حرّ عاملى، محمّد بن حسن، ج 18، ص 19؛ بصائر الدّرجات، صفّار، محمّد بن حسن، ص 433؛ ارشاد، مفید، محمد بن محمد، ج 1، ص 233؛ امالى طوسى، طوسى، ابوجعفر محمّد بن حسن، ص 162؛ احتجاج، طبرسى، ابومنصور احمد بن على، ج 1، ص 146؛ بحارالانوار، مجلسى محمّدباقر، ج 23، ص 106-147. از منابع اهل سنّت نیز می‌توان به این کتاب‌ها اشاره کرد: صحیح مسلم، نیشابورى، ابوالحسین مسلم بن حجاج، ج 4، ص 1873؛ سنن ترمذى، ترمذى، محمّد بن عیسى، ج 5، ص 328؛ مسند احمد، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشیبانی، ج 3، ص 59؛ سنن بیهقى، احمد بن حسین بیهقى، ج 10، ص 114؛ مستدرک الصحیحین، الحاکم نیشابورى، محمّد بن محمّد، ج 3، ص 110 و کنز العمّال، متّقى هندى، ج 14، ص 435. براى اطلاع بیشتر ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازى ناصر و همکاران، ج 9، ص 62-71.</ref>گویاى این مطلب و دلیل بر آینده نگرى رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است. ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هر زمان فرصتى دست می‌داد، براى تبیین احکام و معارف و حلّ مشکل امّت اسلامى و صیانت از شریعت، تلاش می‌کردند.
این تلاش ها را ـ که پس از رحلت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) (سال 11 هجرى) آغاز و تا ابتداى غیبت صغرى (سال 260) ادامه یافت ـ مى توان در چند فصل پى گیرى کرد:
این تلاش‌ها را ـ که پس از رحلت رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) (سال 11 هجرى) آغاز و تا ابتداى غیبت صغرى (سال 260) ادامه یافت ـ می‌توان در چند فصل پى گیرى کرد:


فصل اوّل: تدوین کتاب
فصل اوّل: تدوین کتاب
در حالى که پس از رحلت رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) خلفاى وقت، مردم را از تدوین احادیث منع کردند، داستان منع تدوین حدیث و نقل آن، از زمان خلیفه اوّل آغاز و بیش از یک قرن ادامه یافت. عایشه نقل مى کند پدرم احادیثى از رسول خدا جمع آورى کرده بود که تعدادشان به پانصد حدیث مى رسید؛ ولى روزى همه آن احادیث را خواست و آتش زد. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 285، ح 29460).</ref> خلیفه دوم نیز اصحاب را از نقل حدیث منع کرد و جمعى از اصحاب را به جرم نقل احادیث رسول خدا، زندانى کرد. <ref>(تذکرة الحفّاظ ذهبى، ذهبى، شمس الدین محمّد بن احمد، ج 1، ص 7).</ref> همچنین نقل شده است که عمر نخست تصمیم داشت، سنّت رسول خدا را بنویسد، سپس پشیمان شد و از نوشتن آن صرف نظر کرد و طى بخشنامه اى به همه بلاد اسلامى نوشت: اگر کسى نوشته اى از سنّت رسول خدا نزد اوست، همه را محو کند. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 292، ح 29476)</ref> این ماجرا در عصر بعضى دیگر از خلفا نیز ادامه داشت، هر چند در خلافت امیرمؤمنان على(علیه السلام) سنّت رسول خدا و نقل آن مورد توجّه قرار گرفت، ولى فرصت کافى براى انجام کامل آن، به وجود نیامد؛ منع تدوین حدیث پس از آن حضرت تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت، تا آنکه مطابق نقل بخارى، عمر بن عبدالعزیز طى نامه اى به ابوبکر بن حزم نوشت: احادیث رسول خدا را بنویس! زیرا از نابودى علم و از بین رفتن علما و دانشمندان مى ترسم! <ref>(صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله محمّد بن اسماعیل، ج 1، ص 60، باب کیف یقبض العلم، از ابواب کتاب العلم)</ref>. با این حال، پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز، بار دیگر تدوین حدیث با رکود مواجه شد، تا آنکه در عصر خلافت منصور دوانیقى به طور رسمى و گسترده تدوین حدیث آغاز شد. سیوطى از ذهبى نقل مى کند که: در سال 143 هجرى دانشمندان اسلامى شروع به تدوین حدیث، فقه و تفسیر کردند؛ که از جمله مالک، کتاب موطّأ را تدوین کرد. <ref>(تاریخ الخلفاء، سیوطى، جلال الدین، ص 301) (شیخ خضرى بک نیز در تاریخ التشریع الاسلامى، الخضرى بک محمّد، ص 72-74، شرحى درباره منع تدوین حدیث نقل کرده است)</ref>.امیرمؤمنان و برخى از شاگردان آن حضرت، نوشته هایى را از خود به یادگار گذاشتند.
در حالى که پس از رحلت رسول گرامى اسلام(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) خلفاى وقت، مردم را از تدوین احادیث منع کردند، داستان منع تدوین حدیث و نقل آن، از زمان خلیفه اوّل آغاز و بیش از یک قرن ادامه یافت. عایشه نقل می‌کند پدرم احادیثى از رسول خدا جمع آورى کرده بود که تعدادشان به پانصد حدیث می‌رسید؛ ولى روزى همه آن احادیث را خواست و آتش زد. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 285، ح 29460).</ref> خلیفه دوم نیز اصحاب را از نقل حدیث منع کرد و جمعى از اصحاب را به جرم نقل احادیث رسول خدا، زندانى کرد. <ref>(تذکرة الحفّاظ ذهبى، ذهبى، شمس الدین محمّد بن احمد، ج 1، ص 7).</ref> همچنین نقل شده است که عمر نخست تصمیم داشت، سنّت رسول خدا را بنویسد، سپس پشیمان شد و از نوشتن آن صرف نظر کرد و طى بخشنامه اى به همه بلاد اسلامى نوشت: اگر کسى نوشته اى از سنّت رسول خدا نزد اوست، همه را محو کند. <ref>(کنزالعمّال، همان، ج 10، ص 292، ح 29476)</ref> این ماجرا در عصر بعضى دیگر از خلفا نیز ادامه داشت، هر چند در خلافت امیرمؤمنان على(علیه السلام) سنّت رسول خدا و نقل آن مورد توجّه قرار گرفت، ولى فرصت کافى براى انجام کامل آن، به وجود نیامد؛ منع تدوین حدیث پس از آن حضرت تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت، تا آنکه مطابق نقل بخارى، عمر بن عبدالعزیز طى نامه اى به ابوبکر بن حزم نوشت: احادیث رسول خدا را بنویس! زیرا از نابودى علم و از بین رفتن علما و دانشمندان می‌ترسم! <ref>(صحیح بخارى، بخارى، ابوعبدالله محمّد بن اسماعیل، ج 1، ص 60، باب کیف یقبض العلم، از ابواب کتاب العلم)</ref>. با این حال، پس از مرگ عمر بن عبدالعزیز، بار دیگر تدوین حدیث با رکود مواجه شد، تا آنکه در عصر خلافت منصور دوانیقى به طور رسمى و گسترده تدوین حدیث آغاز شد. سیوطى از ذهبى نقل می‌کند که: در سال 143 هجرى دانشمندان اسلامى شروع به تدوین حدیث، فقه و تفسیر کردند؛ که از جمله مالک، کتاب موطّأ را تدوین کرد. <ref>(تاریخ الخلفاء، سیوطى، جلال الدین، ص 301) (شیخ خضرى بک نیز در تاریخ التشریع الاسلامى، الخضرى بک محمّد، ص 72-74، شرحى درباره منع تدوین حدیث نقل کرده است)</ref>.امیرمؤمنان و برخى از شاگردان آن حضرت، نوشته‌هایى را از خود به یادگار گذاشتند.
جلال الدّین سیوطى در کتاب تدریب الراوى مى نویسد: «میان صحابه نخستین و تابعین در ارتباط با کتابت و تدوین علم اختلاف فراوانى بود، جمعى آن را نادرست و گروهى آن را روا شمرده و انجام مى دادند که از این گروه دوم، على(علیه السلام) و فرزندش حسن(علیه السلام) و جابر است». <ref>تدریب الراوى فى شرح تقریب النواوى، الدّین سیوطى، جلال، ج 2، ص 65.</ref>
جلال الدّین سیوطى در کتاب تدریب الراوى می‌نویسد: «میان صحابه نخستین و تابعین در ارتباط با کتابت و تدوین علم اختلاف فراوانى بود، جمعى آن را نادرست و گروهى آن را روا شمرده و انجام می‌دادند که از این گروه دوم، على(علیه السلام) و فرزندش حسن(علیه السلام) و جابر است». <ref>تدریب الراوى فى شرح تقریب النواوى، الدّین سیوطى، جلال، ج 2، ص 65.</ref>
از این رو، باید گفت نخستین بار کتاب فقهى و دینى، توسّط امیر مؤمنان على(علیه السلام) تدوین یافت.
از این رو، باید گفت نخستین بار کتاب فقهى و دینى، توسّط امیر مؤمنان على(علیه السلام) تدوین یافت.
قابل توجّه است که تلاش آن حضرت در این باره، اختصاص به زمان پس از رحلت رسول مکرّم ندارد، بلکه در زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز به طور ویژه به محضر آن حضرت مى رسید و بهره هاى فراوان مى برد و بسیارى از آموخته هایش را مکتوب ساخت. شیخ کلینى به سند معتبر از على(علیه السلام) نقل مى کند که فرمود: «هر روز و هر شب، ملاقات ویژه اى با پیامبر داشتم. حضرت آن وقت را به من اختصاص مى داد. به هر سو مى رفت، من با او مى رفتم؛ اصحاب رسول خدا مى دانستند که پیامبر با هیچ کس دیگر این گونه رفتار نکرد. هیچ آیه اى از قرآن بر رسول خدا نازل نمى شد، جز آنکه آن را براى من مى خواند و بر من املا مى فرمود و من نیز با خط خود آن را مى نوشتم. رسول خدا، تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن آیات را نیز به من تعلیم فرمود. آن حضرت از خداوند خواست که فهم و حفظ همه این موارد را به من عطا فرماید و از آن هنگام که پیامبر این دعا را در حق من کرد، من هرگز آیه اى از کتاب خدا و دانشى را که رسول خدا بر من املا کرد و من آن را نوشتم، فراموش نکردم...». <ref>کافى، همان، ج 1، ص 64، ح 1.</ref>
قابل توجّه است که تلاش آن حضرت در این باره، اختصاص به زمان پس از رحلت رسول مکرّم ندارد، بلکه در زمان رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نیز به طور ویژه به محضر آن حضرت می‌رسید و بهره‌هاى فراوان می‌برد و بسیارى از آموخته‌هایش را مکتوب ساخت. شیخ کلینى به سند معتبر از على(علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود: «هر روز و هر شب، ملاقات ویژه اى با پیامبر داشتم. حضرت آن وقت را به من اختصاص می‌داد. به هر سو می‌رفت، من با او می‌رفتم؛ اصحاب رسول خدا می‌دانستند که پیامبر با هیچ کس دیگر این گونه رفتار نکرد. هیچ آیه اى از قرآن بر رسول خدا نازل نمی‌شد، جز آنکه آن را براى من می‌خواند و بر من املا می‌فرمود و من نیز با خط خود آن را می‌نوشتم. رسول خدا، تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن آیات را نیز به من تعلیم فرمود. آن حضرت از خداوند خواست که فهم و حفظ همه این موارد را به من عطا فرماید و از آن هنگام که پیامبر این دعا را در حق من کرد، من هرگز آیه اى از کتاب خدا و دانشى را که رسول خدا بر من املا کرد و من آن را نوشتم، فراموش نکردم...». <ref>کافى، همان، ج 1، ص 64، ح 1.</ref>
بنابراین، آنچه در روایات معصومین از کتاب هاى امیرمؤمنان(علیه السلام) به نام هاى جامعه، کتاب علىّ و صحیفه یاد شده است، مى تواند محصول همین مجالس ویژه درس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) براى آن حضرت باشد.
بنابراین، آنچه در روایات معصومین از کتاب‌هاى امیرمؤمنان(علیه السلام) به نام‌هاى جامعه، کتاب علىّ و صحیفه یاد شده است، می‌تواند محصول همین مجالس ویژه درس رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) براى آن حضرت باشد.
نجاشى در شرح حال محمّد بن عذافر صیرفى مى نویسد، وى از پدرش نقل مى کند که: «من همراه حکم بن عتیبه به محضر امام باقر(علیه السلام) رسیدم. حَکَم از امام سؤالاتى کرد و حضرت پاسخ داد، تا اینکه در مسأله اى گفتگویى پیش آمد. امام(علیه السلام) به فرزندش فرمود: برخیز و کتاب على(علیه السلام) را بیاور! فرزندش برخاست و کتاب بزرگى را که داخل پارچه اى پیچیده شده بود، حاضر کرد. امام(علیه السلام) به آن نگاه فرمود، تا مسأله مورد نظر را یافت، سپس فرمود: این کتاب، املاى رسول خدا و به خط على(علیه السلام) است. آنگاه حضرت رو به حَکَم کرد و فرمود: اى ابامحمّد! تو و سلمة بن کهیل و ابوالمقدام، هر جاى زمین را خواستید، بپیمایید؛ اما به خدا سوگند! هرگز دانشى محکم تر و عالى تر از آنچه در میان این قوم ـ که جبرئیل بر آنان فرود مى آمد ـ پیدا نخواهید کرد». <ref>رجال نجاشى، نجاشى، احمد بن على، شرح حال شماره 966.</ref> مرحوم شیخ صدوق <ref>در کتاب امالى، ابن بابویه، محمد بن على بن حسین، تحقیق: غفارى، على اکبر، مجلس 66،</ref> بخشى از روایاتى که از کتاب على است، ذکر کرده است؛ این بخش مشتمل بر بسیارى از آداب و سنن و احکام حلال و حرام نزدیک به سیصد سطر است. مرحوم صدوق این بخش را به سندش از امام صادق(علیه السلام)، از پدران بزرگوارش(علیهم السلام) نقل کرده است. در پایان این روایت، امام صادق(علیه السلام) فرمود: این مجموعه از احکام از کتابى که املاى رسول خدا و به خط على بن ابیطالب است، گرفته شده است.
نجاشى در شرح حال محمّد بن عذافر صیرفى می‌نویسد، وى از پدرش نقل می‌کند که: «من همراه حکم بن عتیبه به محضر امام باقر(علیه السلام) رسیدم. حَکَم از امام سؤالاتى کرد و حضرت پاسخ داد، تا اینکه در مسأله اى گفتگویى پیش آمد. امام(علیه السلام) به فرزندش فرمود: برخیز و کتاب على(علیه السلام) را بیاور! فرزندش برخاست و کتاب بزرگى را که داخل پارچه اى پیچیده شده بود، حاضر کرد. امام(علیه السلام) به آن نگاه فرمود، تا مسأله مورد نظر را یافت، سپس فرمود: این کتاب، املاى رسول خدا و به خط على(علیه السلام) است. آنگاه حضرت رو به حَکَم کرد و فرمود: اى ابامحمّد! تو و سلمة بن کهیل و ابوالمقدام، هر جاى زمین را خواستید، بپیمایید؛ اما به خدا سوگند! هرگز دانشى محکم تر و عالى تر از آنچه در میان این قوم ـ که جبرئیل بر آنان فرود می‌آمد ـ پیدا نخواهید کرد». <ref>رجال نجاشى، نجاشى، احمد بن على، شرح حال شماره 966.</ref> مرحوم شیخ صدوق <ref>در کتاب امالى، ابن بابویه، محمد بن على بن حسین، تحقیق: غفارى، على اکبر، مجلس 66،</ref> بخشى از روایاتى که از کتاب على است، ذکر کرده است؛ این بخش مشتمل بر بسیارى از آداب و سنن و احکام حلال و حرام نزدیک به سیصد سطر است. مرحوم صدوق این بخش را به سندش از امام صادق(علیه السلام)، از پدران بزرگوارش(علیهم‌السلام) نقل کرده است. در پایان این روایت، امام صادق(علیه السلام) فرمود: این مجموعه از احکام از کتابى که املاى رسول خدا و به خط على بن ابیطالب است، گرفته شده است.
همچنین کتاب دیگرى از آن حضرت به نام صحیفه وجود داشت که مشتمل بر احکام فراوانى در قصاص و دیات بود. مرحوم آیة الله احمدى میانجى، نام هاى مختلف این کتاب و عناوین و محتواى آنها را جمع آورى کرده است. <ref>(مکاتیب الرسول، احمدى میانجى، على، ج 2، ص 5-302).</ref>
همچنین کتاب دیگرى از آن حضرت به نام صحیفه وجود داشت که مشتمل بر احکام فراوانى در قصاص و دیات بود. مرحوم آیة الله احمدى میانجى، نام‌هاى مختلف این کتاب و عناوین و محتواى آنها را جمع آورى کرده است. <ref>(مکاتیب الرسول، احمدى میانجى، على، ج 2، ص 5-302).</ref>
بخارى نیز در صحیح خود، در باب «کتابت علم» از ابوجحیفه نقل مى کند که گفت: «از على(علیه السلام) پرسیدم آیا نزد شما کتابى وجود دارد؟ پاسخ داد: هرگز! مگر کتاب خدا، یا فهمى که به مسلمانى (براى تشخیص احکام الهى) داده شده، یا آنچه را که در این صحیفه وجود دارد. گفتم: در این صحیفه چه مسائلى وجود دارد؟
بخارى نیز در صحیح خود، در باب «کتابت علم» از ابوجحیفه نقل می‌کند که گفت: «از على(علیه السلام) پرسیدم آیا نزد شما کتابى وجود دارد؟ پاسخ داد: هرگز! مگر کتاب خدا، یا فهمى که به مسلمانى (براى تشخیص احکام الهى) داده شده، یا آنچه را که در این صحیفه وجود دارد. گفتم: در این صحیفه چه مسائلى وجود دارد؟
فرمود: درباره عقل، نحوه آزاد کردن اسیر و اینکه مسلمان را براى کشتن کافر، به قتل نمى رسانند». <ref>صحیح بخارى، همان، ج 1، ص 36، باب کتابت علم، ح 1.</ref>
فرمود: درباره عقل، نحوه آزاد کردن اسیر و اینکه مسلمان را براى کشتن کافر، به قتل نمی‌رسانند». <ref>صحیح بخارى، همان، ج 1، ص 36، باب کتابت علم، ح 1.</ref>
هر چند ما معتقدیم غیر از این صحیفه، کتاب دیگرى از آن حضرت به نام جامعه وجود داشت، که یکى از مراجع علمى ائمّه معصومین(علیهم السلام) به شمار مى رفت؛ و در کتاب صحیفه نیز، احکام فراوانى درباره قصاص و دیات وجود داشت؛ ولى به هر حال، نقل این مسأله توسّط بخارى به خوبى مى رساند، که آن حضرت صحیفه اى داشت که بخشى از احکام الهى در آن نوشته شده بود.
هر چند ما معتقدیم غیر از این صحیفه، کتاب دیگرى از آن حضرت به نام جامعه وجود داشت، که یکى از مراجع علمى ائمّه معصومین(علیهم‌السلام) به شمار می‌رفت؛ و در کتاب صحیفه نیز، احکام فراوانى درباره قصاص و دیات وجود داشت؛ ولى به هر حال، نقل این مسأله توسّط بخارى به خوبى می‌رساند، که آن حضرت صحیفه اى داشت که بخشى از احکام الهى در آن نوشته شده بود.
==== شاگردان صاحب کتاب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) ====
==== شاگردان صاحب کتاب امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) ====
در فقه با توجّه به اهتمام اهل بیت(علیهم السلام) به تدوین کتاب، شاگردان آن بزرگواران نیز، کتاب هایى در فقه و مسائل شرعى نوشته اند. از شاگردان على(علیه السلام) که در این دوره، دست به تدوین کتاب زده اند، مى توان از این افراد نام برد:
در فقه با توجّه به اهتمام اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به تدوین کتاب، شاگردان آن بزرگواران نیز، کتاب‌هایى در فقه و مسائل شرعى نوشته اند. از شاگردان على(علیه السلام) که در این دوره، دست به تدوین کتاب زده اند، می‌توان از این افراد نام برد:
===== 1. ابورافع صحابى =====
===== 1. ابورافع صحابى =====
ابورافع که غلام آزاد شده رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و از خاصان امیر مؤمنان به شمار مى رود، کتابى را تدوین کرده به نام السنن و الاحکام و القضایا. از اظهارات نجاشى استفاده مى شود که این کتاب مشتمل بر ابواب صلاة، صیام، حج، زکات، و قضاوت ها بوده است.
ابورافع که غلام آزاد شده رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و از خاصان امیر مؤمنان به شمار می‌رود، کتابى را تدوین کرده به نام السنن و الاحکام و القضایا. از اظهارات نجاشى استفاده می‌شود که این کتاب مشتمل بر ابواب صلاة، صیام، حج، زکات، و قضاوت‌ها بوده است.
===== 2. على بن ابورافع =====
===== 2. على بن ابورافع =====
على بن ابورافع کاتب امیرمؤمنان و از بهترین پیروان على(علیه السلام) بود. وى کتابى را در موضوعات مختلف فقهى، مانند وضو، نماز و سایر ابواب فقه تألیف کرد. <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 65، شرح حال شماره 1.</ref>
على بن ابورافع کاتب امیرمؤمنان و از بهترین پیروان على(علیه السلام) بود. وى کتابى را در موضوعات مختلف فقهى، مانند وضو، نماز و سایر ابواب فقه تألیف کرد. <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 65، شرح حال شماره 1.</ref>
===== 3. عبیدالله بن ابورافع =====
===== 3. عبیدالله بن ابورافع =====
به گفته شیخ طوسى، وى کتابى را درباره قضاوت هاى امیرمؤمنان(علیه السلام) تألیف کرد. <ref>فهرست شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، شماره 441.</ref>
به گفته شیخ طوسى، وى کتابى را درباره قضاوت‌هاى امیرمؤمنان(علیه السلام) تألیف کرد. <ref>فهرست شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، شماره 441.</ref>
===== 4. ربیعة بن سمیع =====
===== 4. ربیعة بن سمیع =====
نجاشى به هنگام ذکر نخستین طبقه از مؤلّفان حدیث، آورده است که ربیعة بن سمیع، کتابى را از امیر مؤمنان(علیه السلام)درباره زکات گاو و شتر و گوسفند، جمع آورى کرده است. <ref>رجال نجاشى، همان، شماره 2.</ref>
نجاشى به هنگام ذکر نخستین طبقه از مؤلّفان حدیث، آورده است که ربیعة بن سمیع، کتابى را از امیر مؤمنان(علیه السلام)درباره زکات گاو و شتر و گوسفند، جمع آورى کرده است. <ref>رجال نجاشى، همان، شماره 2.</ref>
خط ۵۸: خط ۵۸:
رساله حقوق آن حضرت را که حسن بن شعبه در تحف العقول آورده است، در بردارنده حدود پنجاه حق است که از جمله، حقوق خدا بر انسان و حقوق انسان بر خویش و حقوق عبادتهایى مانند نماز و روزه و حج بر انسان است.
رساله حقوق آن حضرت را که حسن بن شعبه در تحف العقول آورده است، در بردارنده حدود پنجاه حق است که از جمله، حقوق خدا بر انسان و حقوق انسان بر خویش و حقوق عبادتهایى مانند نماز و روزه و حج بر انسان است.
ولى از زمان امام باقر(علیه السلام) به بعد، کتابهاى متعدّدى از اصحاب آن بزرگواران تدوین شده است.
ولى از زمان امام باقر(علیه السلام) به بعد، کتابهاى متعدّدى از اصحاب آن بزرگواران تدوین شده است.
مرحوم شیخ طوسى در کتاب فهرست نام نهصد تن از مصنّفان را مى نویسد که چه بسا هر یک داراى تألیفات متعددى باشند. براى آگاهى بیشتر <ref>ر.ک: المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، ص 598-621 .</ref>
مرحوم شیخ طوسى در کتاب فهرست نام نهصد تن از مصنّفان را می‌نویسد که چه بسا هر یک داراى تألیفات متعددى باشند. براى آگاهى بیشتر <ref>ر.ک: المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، ص 598-621 .</ref>
مى دانیم عمده این کتابها در عصر امامان اهل بیت(علیهم السلام) تا پایان قرن سوم نوشته شده است که به خوبى اهتمام علماى اهل بیت(علیهم السلام) را به امر تدوین حدیث و فقه نشان مى دهد.
می‌دانیم عمده این کتابها در عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تا پایان قرن سوم نوشته شده است که به خوبى اهتمام علماى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را به امر تدوین حدیث و فقه نشان می‌دهد.
لازم به یادآورى است، به سبب جدا نبودن احکام فقهى از سایر علوم، مجموعه کتب حدیث، در بردارنده روایات فقهى، کلامى، تفسیرى و مانند آن بود. ولى برخى از این کتابها ویژه مسائل فقهى بوده، مانند کتابهایى که از ابورافع و دو پسرش نقل شده است. همچنین برخى از کتابهاى فضل بن شاذان و یونس بن عبدالرحمن (از اصحاب امام رضا(علیه السلام)) نیز، مانند کتاب هاى فقهى تدوین شده بود.
لازم به یادآورى است، به سبب جدا نبودن احکام فقهى از سایر علوم، مجموعه کتب حدیث، در بردارنده روایات فقهى، کلامى، تفسیرى و مانند آن بود. ولى برخى از این کتابها ویژه مسائل فقهى بوده، مانند کتابهایى که از ابورافع و دو پسرش نقل شده است. همچنین برخى از کتابهاى فضل بن شاذان و یونس بن عبدالرحمن (از اصحاب امام رضا(علیه السلام)) نیز، مانند کتاب‌هاى فقهى تدوین شده بود.
گواه این مطلب آن است که مرحوم شیخ کلینى در موارد متعددى آراى آنان را در کافى آورده است <ref>ر.ک: کافى، همان، ج 7، ص 83، 84، 95، 98، 115، 121.</ref>از جمله در باب طلاق و میراث و زکات و مانند آن. همچنین شیخ صدوق در کتاب مقنع، در این باره که زن چگونه از شوهرش ارث مى برد، قولى را از فضل بن شاذان نقل کرده است، بدون آنکه به روایتى نسبت دهد. این مطلب مى رساند که فضل بن شاذان داراى متنى فقهى بوده است، نه به شکل کتاب هاى روایى.
گواه این مطلب آن است که مرحوم شیخ کلینى در موارد متعددى آراى آنان را در کافى آورده است <ref>ر.ک: کافى، همان، ج 7، ص 83، 84، 95، 98، 115، 121.</ref>از جمله در باب طلاق و میراث و زکات و مانند آن. همچنین شیخ صدوق در کتاب مقنع، در این باره که زن چگونه از شوهرش ارث می‌برد، قولى را از فضل بن شاذان نقل کرده است، بدون آنکه به روایتى نسبت دهد. این مطلب می‌رساند که فضل بن شاذان داراى متنى فقهى بوده است، نه به شکل کتاب‌هاى روایى.
البتّه، تجرید فقه از شکل روایى آن، به صورت رسمى و فراگیر به دست شیخ صدوق انجام شده که در تبیین دوره دوم فقه ذکر خواهد شد.
البتّه، تجرید فقه از شکل روایى آن، به صورت رسمى و فراگیر به دست شیخ صدوق انجام شده که در تبیین دوره دوم فقه ذکر خواهد شد.


==== فصل دوّم: برجسته ترین فقهاى اهل بیت ====
==== فصل دوّم: برجسته ترین فقهاى اهل‌بیت ====
===== الف) امامان اهل بیت(علیهم السلام) =====
===== الف) امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) =====
امام على(علیه السلام)
امام على(علیه السلام)
سر سلسله فقیهان البتّه اطلاق فقها بر امامان اهل بیت، خالى از تسامح نیست و از باب هماهنگى با سایر نویسندگانى است که «دوره هاى فقه» را نوشته اند؛ زیرا سخنان امامان در نزد فقهاى شیعه، خود از منابع استنباط احکام به شمار مى آید. هر چند مى توان به آنان از باب کارشناس و خبره کامل در دین، فقیه گفت. در برخى از روایات نیز، گاه به برخى از امامان، فقیه اطلاق شده، که از همین قسم است: تعبیر «کتب رجلٌ الى الفقیه(علیه السلام)...» <ref>(من لایحضره الفقیه، ابن بابویه قمى، أبو جعفر محمّد بن على بن حسین، ج3، ص238و258) و تعبیر «قال الفقیه العسکرى(علیه السلام)...» (تهذیب، طوسى، محمد بن حسن، ج 1، ص 131).</ref>بزرگ این عصر، على بن ابى طالب(علیه السلام) است، که بعد از رسول خدا، فقیه ترین مردم بود.
سر سلسله فقیهان البتّه اطلاق فقها بر امامان اهل‌بیت، خالى از تسامح نیست و از باب هماهنگى با سایر نویسندگانى است که «دوره‌هاى فقه» را نوشته اند؛ زیرا سخنان امامان در نزد فقهاى شیعه، خود از منابع استنباط احکام به شمار می‌آید. هر چند می‌توان به آنان از باب کارشناس و خبره کامل در دین، فقیه گفت. در برخى از روایات نیز، گاه به برخى از امامان، فقیه اطلاق شده، که از همین قسم است: تعبیر «کتب رجلٌ الى الفقیه(علیه السلام)...» <ref>(من لایحضره الفقیه، ابن بابویه قمى، أبو جعفر محمّد بن على بن حسین، ج3، ص238و258) و تعبیر «قال الفقیه العسکرى(علیه السلام)...» (تهذیب، طوسى، محمد بن حسن، ج 1، ص 131).</ref>بزرگ این عصر، على بن ابى طالب(علیه السلام) است، که بعد از رسول خدا، فقیه ترین مردم بود.


آن حضرت آرایى فقهى داشت؛ آرایى که در مقام استفتا ابراز کرد، یا خود در مقام عمل آنها را نشان داد یا در ایّام خلافتش به دیگران، به ویژه کارگزارانش فرمان عمل به آنها را صادر کرد.
آن حضرت آرایى فقهى داشت؛ آرایى که در مقام استفتا ابراز کرد، یا خود در مقام عمل آنها را نشان داد یا در ایّام خلافتش به دیگران، به ویژه کارگزارانش فرمان عمل به آنها را صادر کرد.
على(علیه السلام) باب مدینه علم رسول خدا بود حدیث «انا مدینة العلم و علىّ بابها» از ده ها کتاب اهل سنّت و پیروان اهل بیت نقل شده است <ref>(ر.ک: المراجعات، همان، ص 327)</ref> و رسول خدا هزار باب علم را به وى آموخت که از هر بابى، هزار باب دیگر گشوده شد. <ref>همان، ص 482</ref>
على(علیه السلام) باب مدینه علم رسول خدا بود حدیث «انا مدینة العلم و علىّ بابها» از ده‌ها کتاب اهل سنّت و پیروان اهل‌بیت نقل شده است <ref>(ر.ک: المراجعات، همان، ص 327)</ref> و رسول خدا هزار باب علم را به وى آموخت که از هر بابى، هزار باب دیگر گشوده شد. <ref>همان، ص 482</ref>
عمر بن خطاب درباره او گفت: «اقضانا علىّ» صحیح بخارى، همان، ج 6، ص 23؛ (داناترین ما در امر قضاوت على است) و عایشه مى گفت: «داناترین مردم به سنّت رسول خدا، على است» <ref>الاستیعاب، القرطبى، یوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبر، ج 3، ص 206.</ref> و به اعتقاد امامیّه وى پس از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) اعلم مردم است که دریاى علم و دانش وى کرانه هاى دور دست را فرا گرفت و همچنان در طول تاریخ، الهام بخش دانشمندان و فقیهان است.
عمر بن خطاب درباره او گفت: «اقضانا علىّ» صحیح بخارى، همان، ج 6، ص 23؛ (داناترین ما در امر قضاوت على است) و عایشه می‌گفت: «داناترین مردم به سنّت رسول خدا، على است» <ref>الاستیعاب، القرطبى، یوسف بن عبدالله بن محمّد بن عبدالبر، ج 3، ص 206.</ref> و به اعتقاد امامیّه وى پس از رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اعلم مردم است که دریاى علم و دانش وى کرانه‌هاى دور دست را فرا گرفت و همچنان در طول تاریخ، الهام بخش دانشمندان و فقیهان است.


پس از امیرمؤمنان(علیه السلام) دیگر امامان اهل بیت نیز، داراى آراى فقهى بوده اند؛ ولى در این میان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)ـ به موجب فراهم شدن شرایط خاصّ زمانى ـ بیشترین آراى فقهى را ابراز داشته اند.
پس از امیرمؤمنان(علیه السلام) دیگر امامان اهل‌بیت نیز، داراى آراى فقهى بوده اند؛ ولى در این میان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)ـ به موجب فراهم شدن شرایط خاصّ زمانى ـ بیشترین آراى فقهى را ابراز داشته اند.


امام باقر(علیه السلام) در وسعت علم و دانش مشهور و ضرب المثل بود، تا آنجا که در کتاب ها به بهانه هاى مختلف از او یاد مى شود.
امام باقر(علیه السلام) در وسعت علم و دانش مشهور و ضرب المثل بود، تا آنجا که در کتاب‌ها به بهانه‌هاى مختلف از او یاد می‌شود.
علماى اهل سنّت ـ چه معاصران آن حضرت و چه در اعصار بعد ـ درباره عظمت علمى و معنوى آن حضرت سخن ها گفته اند.
علماى اهل سنّت ـ چه معاصران آن حضرت و چه در اعصار بعد ـ درباره عظمت علمى و معنوى آن حضرت سخن‌ها گفته اند.
عبدالله بن عطاء مکّى مى گوید: «من دانشمندان را ندیدم نزد کسى، جز ابوجعفر (محمّد بن على)، این اندازه اظهار کوچکى نمایند. من خودم دیدم که حکم بن عتبه (م 114) با آن همه جلالت و عظمتى که میان مردم داشت، در برابر آن حضرت، همچون کودکى در برابر آموزگار بود». <ref>القاب الرسول و عترته، ألقاب الرسول وعترته، راوندى، قطب الدین ص 56؛ تاج الموالید، طبرسى، ‌فضل بن حسن، ص 29 و المستجاد من الارشاد، حلی، حسن بن یوسف، ص 173 (مطابق نقل موسوعة الفقه الاسلامى، طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 40).</ref>
عبدالله بن عطاء مکّى می‌گوید: «من دانشمندان را ندیدم نزد کسى، جز ابوجعفر (محمّد بن على)، این اندازه اظهار کوچکى نمایند. من خودم دیدم که حکم بن عتبه (م 114) با آن همه جلالت و عظمتى که میان مردم داشت، در برابر آن حضرت، همچون کودکى در برابر آموزگار بود». <ref>القاب الرسول و عترته، ألقاب الرسول وعترته، راوندى، قطب الدین ص 56؛ تاج الموالید، طبرسى، ‌فضل بن حسن، ص 29 و المستجاد من الارشاد، حلی، حسن بن یوسف، ص 173 (مطابق نقل موسوعة الفقه الاسلامى، طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 40).</ref>
ذهبى مى نویسد: «ابوجعفر باقر، محمّد بن على بن الحسین، پیشواى مورد اعتماد، هاشمى علوى و بزرگ بنى هاشم در زمان خویش بود و در عصر خود، به «باقر» شهرت یافت و این لقب از جمله «بقر العلم»؛ (شکافت دانش را) گرفته شده است». <ref>تذکرة الحفّاظ، همان، ج 1، ص 94.</ref>
ذهبى می‌نویسد: «ابوجعفر باقر، محمّد بن على بن الحسین، پیشواى مورد اعتماد، هاشمى علوى و بزرگ بنى‌هاشم در زمان خویش بود و در عصر خود، به «باقر» شهرت یافت و این لقب از جمله «بقر العلم»؛ (شکافت دانش را) گرفته شده است». <ref>تذکرة الحفّاظ، همان، ج 1، ص 94.</ref>
ابن خلکان در «وفیات الاعیان» مى نویسد: «ابوجعفر محمّد بن زین العابدین، ملقّب به باقر ـ بنا بر اعتقاد امامیّه ـ یکى از امامان دوازده گانه است. او پدر امام جعفر صادق است. باقر(علیه السلام) مردى دانشمند، بزرگوار و بزرگ بود. او را باقر گفته اند، چون علم و دانش را وسعت و گسترش بخشید». شاعر درباره وى گفته است:
ابن خلکان در «وفیات الاعیان» می‌نویسد: «ابوجعفر محمّد بن زین العابدین، ملقّب به باقر ـ بنا بر اعتقاد امامیّه ـ یکى از امامان دوازده گانه است. او پدر امام جعفر صادق است. باقر(علیه السلام) مردى دانشمند، بزرگوار و بزرگ بود. او را باقر گفته اند، چون علم و دانش را وسعت و گسترش بخشید». شاعر درباره وى گفته است:
«یا باقر العلم لاهل التّقى *** و خیر من لبّى على الاحبل» <ref>وفیات الاعیان، ابن خلکان، ابوالعباس احمد بن محمّد، ج 4، ص 174.</ref>؛ (اى کسى که براى اهل تقوا شکافنده دانش هستى و بهترین کسى مى باشى که به پیمان هاى الهى لبیک گفت).
«یا باقر العلم لاهل التّقى *** و خیر من لبّى على الاحبل» <ref>وفیات الاعیان، ابن خلکان، ابوالعباس احمد بن محمّد، ج 4، ص 174.</ref>؛ (اى کسى که براى اهل تقوا شکافنده دانش هستى و بهترین کسى هستى که به پیمان‌هاى الهى لبیک گفت).


امام جعفر صادق(علیه السلام) که آراى فقهى فراوانى از او نقل شده، نقش مهمى در توسعه فرهنگى اسلام مخصوصاً فرهنگ اهل بیت دارد، تا آنجا که مذهب امامیّه، به «مذهب جعفرى» معروف شده است. آن حضرت نیز مورد ستایش دانشمندان بزرگ اهل سنّت قرار گرفته است.
امام جعفر صادق(علیه السلام) که آراى فقهى فراوانى از او نقل شده، نقش مهمى در توسعه فرهنگى اسلام مخصوصاً فرهنگ اهل‌بیت دارد، تا آنجا که مذهب امامیّه، به «مذهب جعفرى» معروف شده است. آن حضرت نیز مورد ستایش دانشمندان بزرگ اهل سنّت قرار گرفته است.
مالک بن انس (پیشواى مذهب مالکى) درباره وى مى گوید: «من فراوان به نزد او رفتم، آن حضرت را جز در این سه حال نیافتم: یا نماز مى گزارد، یا روزه بود و یا قرآن مى خواند. برتر از جعفر بن محمّد(در این عصر) از نظر دانش، عبادت و پرهیزکارى، هرگز چشمى ندیده و گوشى نشنیده و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است». <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر؛ به نقل از التهذیب، همان، ج 2، ص 104؛ و التوسل و الوسیلة، نوشته ابن تیمیه، ص 52 (چاپ دوم)؛ و المجالس السنیة، ص 5 (مطابق نقل الموسوعة الفقهیة المیسرة، انصارى، شیخ محمّدعلى، ج 1، ص 33). بخشى از این سخن در تهذیب التهذیب عسقلانى، ابن حجر، ج 2، ص 94 نیز آمده است.</ref>
مالک بن انس (پیشواى مذهب مالکى) درباره وى می‌گوید: «من فراوان به نزد او رفتم، آن حضرت را جز در این سه حال نیافتم: یا نماز می‌گزارد، یا روزه بود و یا قرآن می‌خواند. برتر از جعفر بن محمّد(در این عصر) از نظر دانش، عبادت و پرهیزکارى، هرگز چشمى ندیده و گوشى نشنیده و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است». <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر؛ به نقل از التهذیب، همان، ج 2، ص 104؛ و التوسل و الوسیلة، نوشته ابن تیمیه، ص 52 (چاپ دوم)؛ و المجالس السنیة، ص 5 (مطابق نقل الموسوعة الفقهیة المیسرة، انصارى، شیخ محمّدعلى، ج 1، ص 33). بخشى از این سخن در تهذیب التهذیب عسقلانى، ابن حجر، ج 2، ص 94 نیز آمده است.</ref>


ابوحنیفه (پیشواى مذهب حنفى) مى گوید: «من فقیه تر از جعفر بن محمّد ندیدم. وقتى که منصور وى را نزد خود فراخواند، نخست سراغ من فرستاد و گفت: اى ابوحنیفه! مردم بسیار علاقه مند به جعفر بن محمّد شدند. بنابراین، سؤالات دشوارى را آماده کن، تا از پاسخ آنها درماند. من نیز چهل مسأله را آماده ساختم، تا اینکه منصور عباسى در شهر حیره مرا نزد خودش فراخواند. به نزد او رفتم و جعفر بن محمّد را دیدم که سمت راست وى نشسته است، منصور به من دستور داد بنشینم. آنگاه رو به امام صادق کرد و گفت: اى اباعبدالله! این مرد ابوحنیفه است.
ابوحنیفه (پیشواى مذهب حنفى) می‌گوید: «من فقیه تر از جعفر بن محمّد ندیدم. وقتى که منصور وى را نزد خود فراخواند، نخست سراغ من فرستاد و گفت: اى ابوحنیفه! مردم بسیار علاقه مند به جعفر بن محمّد شدند. بنابراین، سؤالات دشوارى را آماده کن، تا از پاسخ آنها درماند. من نیز چهل مسأله را آماده ساختم، تا اینکه منصور عباسى در شهر حیره مرا نزد خودش فراخواند. به نزد او رفتم و جعفر بن محمّد را دیدم که سمت راست وى نشسته است، منصور به من دستور داد بنشینم. آنگاه رو به امام صادق کرد و گفت: اى اباعبدالله! این مرد ابوحنیفه است.
گفت: آرى!
گفت: آرى!
آنگاه منصور به من رو کرد و گفت: اى ابوحنیفه! سؤالات خود را مطرح کن. من نیز سؤالات خود را مطرح کردم و آن حضرت به من پاسخ مى داد و مى گفت: پاسخ آن به نزد شما این است و اهل مدینه چنین پاسخ مى گویند و ما چنین مى گوییم. نظر او گاه با نظر مردم مدینه موافق بود و گاه با همه ما مخالف بود. تا آنکه من هر چهل مسأله را پرسیدم و او به همین گونه پاسخ داد».
آنگاه منصور به من رو کرد و گفت: اى ابوحنیفه! سؤالات خود را مطرح کن. من نیز سؤالات خود را مطرح کردم و آن حضرت به من پاسخ می‌داد و می‌گفت: پاسخ آن به نزد شما این است و اهل مدینه چنین پاسخ می‌گویند و ما چنین می‌گوییم. نظر او گاه با نظر مردم مدینه موافق بود و گاه با همه ما مخالف بود. تا آنکه من هر چهل مسأله را پرسیدم و او به همین گونه پاسخ داد».
سپس ابوحنیفه مى افزاید: «آیا ما روایت نمى کنیم که داناترین مردم کسى است که به اقوال مختلف از همه آگاه تر باشد (بنابراین، جعفر بن محمّد از همه مردم آن زمان عالم تر بود)». <ref>سیر اعلام النبلاء، ذهبى، شمس الدّین محمّد بن احمد، ج 6، ص 258.</ref>
سپس ابوحنیفه می‌افزاید: «آیا ما روایت نمی‌کنیم که داناترین مردم کسى است که به اقوال مختلف از همه آگاه تر باشد (بنابراین، جعفر بن محمّد از همه مردم آن زمان عالم تر بود)». <ref>سیر اعلام النبلاء، ذهبى، شمس الدّین محمّد بن احمد، ج 6، ص 258.</ref>


همچنین ابوحنیفه گفت: «لو لا السَّنَتان لهلک النّعمان»  <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، ج 1، ص 53، به نقل از تحفه اثنى عشریه آلوسى، ص 8 (الموسوعة الفقهیة المیسره، همان، ج 1، ص 34).</ref>
همچنین ابوحنیفه گفت: «لو لا السَّنَتان لهلک النّعمان»  <ref>الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اسد حیدر، ج 1، ص 53، به نقل از تحفه اثنى عشریه آلوسى، ص 8 (الموسوعة الفقهیة المیسره، همان، ج 1، ص 34).</ref>
؛ (اگر آن دو سال [بهره گیرى از محضر امام صادق(علیه السلام)] نبود، نعمان [نام ابوحنیفه است] هلاک مى شد».
؛ (اگر آن دو سال [بهره گیرى از محضر امام صادق(علیه السلام)] نبود، نعمان [نام ابوحنیفه است] هلاک می‌شد».
ابن حجر هیتمى درباره امام صادق(علیه السلام)مى نویسد: «آن قدر مردم از علم و دانش [امام] جعفر صادق نقل کرده اند که سواران را براى رسیدن به خدمتش به حرکت درآورده، و آوازه اش در همه شهرها پیچیده؛ از وى پیشوایان بزرگى، مانند یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیانى ها [سفیان بن سعید ثورى و سفیان بن عیینه کوفى] ابوحنیفه، شعبة بن حجّاج بصرى وایّوب سجستانى روایت کرده اند». <ref>الصواعق المحرقه، هیتمى مالکى، ابن حجر، ص 201</ref>  
ابن حجر هیتمى درباره امام صادق(علیه السلام)می‌نویسد: «آن قدر مردم از علم و دانش [امام] جعفر صادق نقل کرده‌اند که سواران را براى رسیدن به خدمتش به حرکت درآورده، و آوازه اش در همه شهرها پیچیده؛ از وى پیشوایان بزرگى، مانند یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیانى‌ها [سفیان بن سعید ثورى و سفیان بن عیینه کوفى] ابوحنیفه، شعبة بن حجّاج بصرى وایّوب سجستانى روایت کرده اند». <ref>الصواعق المحرقه، هیتمى مالکى، ابن حجر، ص 201</ref>  


شهرستانى در ملل و نحل مى گوید: «جعفر بن محمّد الصادق، هو ذو علم غزیر، و أدب کامل فی الحکمة، و زهد فی الدنیا، و ورع تامٍّ عن الشهوات» <ref>ملل و نحل شهرستانى، شهرستانى، عبدالکریم بن ابى بکر احمد، ج 1، ص 133.</ref>؛ (جعفر بن محمّد صادق، داراى علمى فراوان، و ادب کامل در حکمت، و بى رغبت در امر دنیا، و داراى نهایت ورع در برابر شهوات بود).
شهرستانى در ملل و نحل می‌گوید: «جعفر بن محمّد الصادق، هو ذو علم غزیر، و أدب کامل فی الحکمة، و زهد فی الدنیا، و ورع تامٍّ عن الشهوات» <ref>ملل و نحل شهرستانى، شهرستانى، عبدالکریم بن ابى بکر احمد، ج 1، ص 133.</ref>؛ (جعفر بن محمّد صادق، داراى علمى فراوان، و ادب کامل در حکمت، و بى رغبت در امر دنیا، و داراى نهایت ورع در برابر شهوات بود).
بستانى در «دائرة المعارف» خویش درباره امام جعفر صادق مى نویسد: «جعفر صادق، یکى از پیشوایان دوازده گانه مذهب امامیّه است، او از بزرگان اهل بیت است و چون در گفتار صادق است، لقب صادق گرفته است؛ او داراى فضل عظیمى بود». د<ref>ائرة المعارف بستانى، بستانى، بطرس، ج 6، ص 478. شبیه همین تعبیرات، در دائرة المعارف القرن العشرین، وجدى، محمّد فرید، (ج 3، ص 109) نیز آمده است.</ref>
بستانى در «دائرة المعارف» خویش درباره امام جعفر صادق می‌نویسد: «جعفر صادق، یکى از پیشوایان دوازده گانه مذهب امامیّه است، او از بزرگان اهل‌بیت است و چون در گفتار صادق است، لقب صادق گرفته است؛ او داراى فضل عظیمى بود». د<ref>ائرة المعارف بستانى، بستانى، بطرس، ج 6، ص 478. شبیه همین تعبیرات، در دائرة المعارف القرن العشرین، وجدى، محمّد فرید، (ج 3، ص 109) نیز آمده است.</ref>
دیگر امامان اهل بیت(علیهم السلام)
دیگر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
پس از امام صادق(علیه السلام) به سبب تثبیت حکومت بنى عبّاس، بار دیگر فشارها و تنگناها بر امامان اهل بیت(علیهم السلام) شروع شد و از این رو، مدرسه تعلیم و تدریس اهل بیت دچار مشکل گردید؛ ولى با این حال، امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام) نیز در همان شرایط به ترویج فرهنگ اهل بیت و فقه آل محمّد(صلى الله علیه وآله) پرداختند.
پس از امام صادق(علیه السلام) به سبب تثبیت حکومت بنى عبّاس، بار دیگر فشارها و تنگناها بر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) شروع شد و از این رو، مدرسه تعلیم و تدریس اهل‌بیت دچار مشکل گردید؛ ولى با این حال، امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام) نیز در همان شرایط به ترویج فرهنگ اهل‌بیت و فقه آل محمّد(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) پرداختند.
سیّد بن طاووس مى نویسد: «گروه زیادى از یاران و شیعیان خاص امام کاظم(علیه السلام) و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد مى آمدند و سخنان و پاسخ هاى آن حضرت به پرسشهاى حاضران را، یادداشت مى کردند و هر حکمى را که در مورد هر حادثه اى صادر مى کرد، ثبت و ضبط مى نمودند». <ref>انوار البهیّه، قمى، شیخ عبّاس، ص 170.</ref>
سیّد بن طاووس می‌نویسد: «گروه زیادى از یاران و شیعیان خاص امام کاظم(علیه السلام) و رجال خاندان هاشمى در محضر آن حضرت گرد می‌آمدند و سخنان و پاسخ‌هاى آن حضرت به پرسشهاى حاضران را، یادداشت می‌کردند و هر حکمى را که در مورد هر حادثه اى صادر می‌کرد، ثبت و ضبط می‌نمودند». <ref>انوار البهیّه، قمى، شیخ عبّاس، ص 170.</ref>
ابن حجر هیتمى، دانشمند و محدّث معروف اهل سنّت مى نویسد: «موسى کاظم وارث علوم و دانش هاى پدر و داراى فضل و کمال او بود. وى در پرتو عفو و گذشت و بردبارى فوق العاده اى که (در برخورد با نادانان) از خود نشان مى داد، لقب کاظم گرفت. در زمان او کسى در معارف الهى و دانش و بخشش به پایه او نمى رسید». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 203.</ref>
ابن حجر هیتمى، دانشمند و محدّث معروف اهل سنّت می‌نویسد: «موسى کاظم وارث علوم و دانش‌هاى پدر و داراى فضل و کمال او بود. وى در پرتو عفو و گذشت و بردبارى فوق العاده اى که (در برخورد با نادانان) از خود نشان می‌داد، لقب کاظم گرفت. در زمان او کسى در معارف الهى و دانش و بخشش به پایه او نمی‌رسید». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 203.</ref>
پس از امام کاظم(علیه السلام) فرزندش امام رضا(علیه السلام) نیز از فرصت به دست آمده در پایان خلافت هارون و عصر مأمون استفاده کرد و تلاش هاى علمى و فقهى پیشوایان گذشته را ادامه داد. امام(علیه السلام) افزون بر استحکام بخشیدن به عقاید اهل بیت و شرکت در مناظرات مهم و اثبات حقانیّت اسلام، نقش ارزنده اى در ساماندهى و تهذیب احادیث ایفا کرد.
پس از امام کاظم(علیه السلام) فرزندش امام رضا(علیه السلام) نیز از فرصت به دست آمده در پایان خلافت هارون و عصر مأمون استفاده کرد و تلاش‌هاى علمى و فقهى پیشوایان گذشته را ادامه داد. امام(علیه السلام) افزون بر استحکام بخشیدن به عقاید اهل‌بیت و شرکت در مناظرات مهم و اثبات حقانیّت اسلام، نقش ارزنده اى در ساماندهى و تهذیب احادیث ایفا کرد.
درباره مقام او، ذهبى مى نویسد: «على الرضا، داراى منزلت بزرگ و شایسته خلافت بود. وى از نظر دانش، دین و بزرگى، در پایه اى بلند قرار داشت» <ref>سیر اعلام النبلاء، همان، ج 9، ص 387.</ref>
درباره مقام او، ذهبى می‌نویسد: «على الرضا، داراى منزلت بزرگ و شایسته خلافت بود. وى از نظر دانش، دین و بزرگى، در پایه اى بلند قرار داشت» <ref>سیر اعلام النبلاء، همان، ج 9، ص 387.</ref>


همچنین ـ مطابق نقل اعیان الشیعه ـ حاکم نیشابورى در تاریخ خود درباره آن حضرت نوشته است: «در سنّ بیست و چند سالگى در مسجد رسول خدا مى نشست و براى مردم فتوا مى داد».<ref>اعیان الشیعه، همان، ج 1، ص 101</ref> کتاب فقه الرضا نیز به آن حضرت منسوب است. <ref>همان، ص 102.</ref>
همچنین ـ مطابق نقل اعیان الشیعه ـ حاکم نیشابورى در تاریخ خود درباره آن حضرت نوشته است: «در سنّ بیست و چند سالگى در مسجد رسول خدا می‌نشست و براى مردم فتوا می‌داد».<ref>اعیان الشیعه، همان، ج 1، ص 101</ref> کتاب فقه الرضا نیز به آن حضرت منسوب است. <ref>همان، ص 102.</ref>
امام جواد(علیه السلام) نیز توانست در فرصت کوتاه عمر خویش (بیست و پنج سال)، تا آنجا که حاکمان وقت اجازه مى دادند، به ترویج مکتب اهل بیت بپردازد و از جمله، گاه مشکلات فقهى خلفا را مى گشود و گاه در مناظرات، مسائل مهم فقهى را حل مى کرد. براى آگاهى از مناظرات امام جواد(علیه السلام) با یحیى بن اکثم، دانشمند معروف زمان مأمون عبّاسى، <ref>ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 50، ص 75-78.</ref> همچنین فتواى آن حضرت درباره کیفیّت قطع دست سارق، در مجلس معتصم عبّاسى و در حضور فقهاى آن زمان، دلیل روشنى از دانش فقهى آن امام است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 490، ابواب حدّ السرقه).</ref>دانشمندان بزرگى از اهل سنّت درباره عظمت علمى و وجودى آن حضرت سخن گفته اند. از جمله ابن حجر هیتمى مى نویسد: «مأمون او را به دامادى خود انتخاب کرد؛ زیرا با وجود سن کم، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همه دانشمندان برترى داشت». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 205.</ref>
امام جواد(علیه السلام) نیز توانست در فرصت کوتاه عمر خویش (بیست و پنج سال)، تا آنجا که حاکمان وقت اجازه می‌دادند، به ترویج مکتب اهل‌بیت بپردازد و از جمله، گاه مشکلات فقهى خلفا را می‌گشود و گاه در مناظرات، مسائل مهم فقهى را حل می‌کرد. براى آگاهى از مناظرات امام جواد(علیه السلام) با یحیى بن اکثم، دانشمند معروف زمان مأمون عبّاسى، <ref>ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 50، ص 75-78.</ref> همچنین فتواى آن حضرت درباره کیفیّت قطع دست سارق، در مجلس معتصم عبّاسى و در حضور فقهاى آن زمان، دلیل روشنى از دانش فقهى آن امام است. <ref>(ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 490، ابواب حدّ السرقه).</ref>دانشمندان بزرگى از اهل سنّت درباره عظمت علمى و وجودى آن حضرت سخن گفته اند. از جمله ابن حجر هیتمى می‌نویسد: «مأمون او را به دامادى خود انتخاب کرد؛ زیرا با وجود سن کم، از نظر علم و آگاهى و حلم، بر همه دانشمندان برترى داشت». <ref>الصواعق المحرقه، همان، ص 205.</ref>


سبط بن جوزى مى گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود».<ref>تذکرة الخواص، سبط بن جوزى‌، ص 359</ref>
سبط بن جوزى می‌گوید: «او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود».<ref>تذکرة الخواص، سبط بن جوزى‌، ص 359</ref>
پس از امام جواد(علیه السلام) فرزند بزرگوارش امام هادى(علیه السلام) در عصرى امامت و زعامت شیعه را به عهده گرفت، که فشارها و اختناق بیش از گذشته شد. و آن حضرت براى فعالیت فرهنگى در سطحى گسترده، آزادى عمل نداشت؛ اما در همان شرایط نامساعد نیز، افزون بر پاسخ به شبهات اعتقادى، فعالیتهاى حدیثى و فقهى نیز داشت و شاگردان فراوانى را تربیت کرد.
پس از امام جواد(علیه السلام) فرزند بزرگوارش امام هادى(علیه السلام) در عصرى امامت و زعامت شیعه را به عهده گرفت، که فشارها و اختناق بیش از گذشته شد. و آن حضرت براى فعالیت فرهنگى در سطحى گسترده، آزادى عمل نداشت؛ اما در همان شرایط نامساعد نیز، افزون بر پاسخ به شبهات اعتقادى، فعالیتهاى حدیثى و فقهى نیز داشت و شاگردان فراوانى را تربیت کرد.
پاسخها و حل مشکلات فقهى آن امام در فرصت هاى به دست آمده، گواه دانش سرشار او است. فتواى فقهى امام(علیه السلام) درباره مسیحى زناکار که قبل از اجراى حد مسلمان شده بود و مخالفت آن حضرت با نظر یحیى بن اکثم و دیگر فقهاى دربارى، بسیار جالب است. (ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 408، ابواب حد الزنا، باب 36). همچنین نذر متوکّل و اختلاف نظر در نحوه اجراى آن و راهگشایى امام(علیه السلام) نمونه دیگرى است <ref>(ر.ک: تذکرة الخواص، همان، ص 360).</ref>
پاسخها و حل مشکلات فقهى آن امام در فرصت‌هاى به دست آمده، گواه دانش سرشار او است. فتواى فقهى امام(علیه السلام) درباره مسیحى زناکار که قبل از اجراى حد مسلمان شده بود و مخالفت آن حضرت با نظر یحیى بن اکثم و دیگر فقهاى دربارى، بسیار جالب است. (ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 408، ابواب حد الزنا، باب 36). همچنین نذر متوکّل و اختلاف نظر در نحوه اجراى آن و راهگشایى امام(علیه السلام) نمونه دیگرى است <ref>(ر.ک: تذکرة الخواص، همان، ص 360).</ref>
زمان امام حسن عسکرى(علیه السلام) فشارها بیش از گذشته بود. به قدرى حکومت عبّاسى از نفوذ امام نگران بود که حضرت ناگزیر شد هر هفته روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود. <ref>بحارالانوار، همان، ج 50، ص 251، ح 6 .</ref>ولى با این حال، امام(علیه السلام) شاگردان و نمایندگانى را در شهرها گماشته بود و این گونه در مسیر ترویج مکتب اهل بیت و فقه و حدیث تلاش مى کرد.
زمان امام حسن عسکرى(علیه السلام) فشارها بیش از گذشته بود. به قدرى حکومت عبّاسى از نفوذ امام نگران بود که حضرت ناگزیر شد هر هفته روزهاى دوشنبه و پنج شنبه در دربار حاضر شود. <ref>بحارالانوار، همان، ج 50، ص 251، ح 6 .</ref>ولى با این حال، امام(علیه السلام) شاگردان و نمایندگانى را در شهرها گماشته بود و این گونه در مسیر ترویج مکتب اهل‌بیت و فقه و حدیث تلاش می‌کرد.
پس از امام حسن عسکرى(علیه السلام) امامت به فرزندش امام مهدى(علیه السلام) منتقل شد. آن حضرت داراى دو غیبت بود؛ غیبت صغرى و کوتاه مدت که حدود 69 سال طول کشید. و غیبت کبرى که با پایان یافتن دوران غیبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.
پس از امام حسن عسکرى(علیه السلام) امامت به فرزندش امام مهدى(علیه السلام) منتقل شد. آن حضرت داراى دو غیبت بود؛ غیبت صغرى و کوتاه مدت که حدود 69 سال طول کشید. و غیبت کبرى که با پایان یافتن دوران غیبت صغرى آغاز و تا زمان ظهور آن حضرت ادامه خواهد داشت.
هر چند امام مهدى(علیه السلام) آشکارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ ولى در همان دوران غیبت صغرى، به وسیله نوّاب خویش متکفّل هدایت پیروان مکتب اهل بیت بود و مشکلات علمى و فقهى آنان را حل مى کرد. از جمله آنها، مى توان به پاسخ امام(علیه السلام) به پرسشهاى «اسحاق بن یعقوب» در زمینه هاى گوناگون اشاره کرد <ref>اعلام الورى، طبرسى، طبرسى، فضل بن حسن، ص 452-453</ref>. و همچنین مى توان از توقیع مفصّلى که امام(علیه السلام) در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، جناب محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیرى صادر نمود، یاد کرد. <ref>الغیبه، شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، ص 229-236</ref>.
هر چند امام مهدى(علیه السلام) آشکارا امامت مردم را به عهده نداشت؛ ولى در همان دوران غیبت صغرى، به وسیله نوّاب خویش متکفّل هدایت پیروان مکتب اهل‌بیت بود و مشکلات علمى و فقهى آنان را حل می‌کرد. از جمله آنها، می‌توان به پاسخ امام(علیه السلام) به پرسشهاى «اسحاق بن یعقوب» در زمینه‌هاى گوناگون اشاره کرد <ref>اعلام الورى، طبرسى، طبرسى، فضل بن حسن، ص 452-453</ref>. و همچنین می‌توان از توقیع مفصّلى که امام(علیه السلام) در پاسخ به سؤالات نماینده مردم قم، جناب محمّد بن عبدالله بن جعفر حمیرى صادر نمود، یاد کرد. <ref>الغیبه، شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، ص 229-236</ref>.
ب)  
ب)  
==== فقهاى عصر امامان اهل بیت(علیهم السلام) ====
==== فقهاى عصر امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ====
این دوره از تاریخ فقه امامیّه، شاهد پرورش فقهایى به دست ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) است که نقش ارزشمندى در رشد فقه اسلامى داشتند؛ و اینها غیر از فقهایى از اهل سنّت هستند که از مکتب اهل بیت بهره مند شده اند.
این دوره از تاریخ فقه امامیّه، شاهد پرورش فقهایى به دست ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است که نقش ارزشمندى در رشد فقه اسلامى داشتند؛ و اینها غیر از فقهایى از اهل سنّت هستند که از مکتب اهل‌بیت بهره مند شده اند.
در این بخش، نخست تشویق ائمّه به اجتهاد و فقاهت را ذکر کرده، سپس به تعدادى از فقها و محدّثانى که از محضر آنان بهره گرفته اند، اشاره مى کنیم.
در این بخش، نخست تشویق ائمّه به اجتهاد و فقاهت را ذکر کرده، سپس به تعدادى از فقها و محدّثانى که از محضر آنان بهره گرفته اند، اشاره می‌کنیم.
1. تشویق و ترغیب به اجتهاد
1. تشویق و ترغیب به اجتهاد
ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) برخى از شاگردان برجسته خود را که از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در این فن و استخراج احکام دینى تشویق مى کردند:
ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) برخى از شاگردان برجسته خود را که از قدرت استنباط و اجتهاد برخوردار بودند، به ممارست در این فن و استخراج احکام دینى تشویق می‌کردند:
گاه به صورت یک دستور کلى مى فرمودند: «إنّما علینا أن نلقى إلیکم الأُصول و علیکم أن تفرّعوا» این روایت از امام صادق(علیه السلام) است و شبیه به همین تعبیر، از امام رضا(علیه السلام) نیز نقل شده است. <ref>(وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 41، باب 6 از ابواب صفات القاضى، ح 51 و 52).</ref>؛ ( بر ماست که اصول [و کلیات احکام] را بر شما القا کنیم و بر شماست که فروعات آن را خود به دست آورید).
گاه به صورت یک دستور کلى می‌فرمودند: «إنّما علینا أن نلقى إلیکم الأُصول و علیکم أن تفرّعوا» این روایت از امام صادق(علیه السلام) است و شبیه به همین تعبیر، از امام رضا(علیه السلام) نیز نقل شده است. <ref>(وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 41، باب 6 از ابواب صفات القاضى، ح 51 و 52).</ref>؛ ( بر ماست که اصول [و کلیات احکام] را بر شما القا کنیم و بر شماست که فروعات آن را خود به دست آورید).
گاه نیز به برخى از شاگردان برجسته خود دستور مى دادند براى مردم فتوا دهند. یکى از همین نمونه ها، دستور امیر مؤمنان على(علیه السلام) به قُثّم بن عبّاس فرماندار آن حضرت در مکّه است که فرمود: «و اجلس لهم العصْریْن فأفتِ المستفتی و علِّم الجاهل و ذاکر العالم» نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، نامه 67.؛ (صبح و عصر براى رسیدگى به امور مردم، مجلسى فراهم ساز! به آنان که فتوا خواهند، فتوا ده، جاهلان را بیاموز و با دانشمندان به بحث و گفتگو بپرداز).
گاه نیز به برخى از شاگردان برجسته خود دستور می‌دادند براى مردم فتوا دهند. یکى از همین نمونه‌ها، دستور امیر مؤمنان على(علیه السلام) به قُثّم بن عبّاس فرماندار آن حضرت در مکّه است که فرمود: «و اجلس لهم العصْریْن فأفتِ المستفتی و علِّم الجاهل و ذاکر العالم» نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، نامه 67.؛ (صبح و عصر براى رسیدگى به امور مردم، مجلسى فراهم ساز! به آنان که فتوا خواهند، فتوا ده، جاهلان را بیاموز و با دانشمندان به بحث و گفتگو بپرداز).
نمونه دیگر توصیه امام باقر(علیه السلام) به ابان بن تغلب است که فرمود: «اجلس فى مسجد المدینة و افت النّاس، فإنّی اُحبّ ان یُرى فی شیعتی مثلک» <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 73، شرح حال ابان بن تغلب؛ وسائل الشیعه، همان، ج 20، ص 116.</ref>؛ (در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوا بده! زیرا من دوست دارم همانند تو در میان شیعیان دیده شود).
نمونه دیگر توصیه امام باقر(علیه السلام) به ابان بن تغلب است که فرمود: «اجلس فى مسجد المدینة و افت النّاس، فإنّی اُحبّ ان یُرى فی شیعتی مثلک» <ref>رجال نجاشى، همان، ج 1، ص 73، شرح حال ابان بن تغلب؛ وسائل الشیعه، همان، ج 20، ص 116.</ref>؛ (در مسجد مدینه بنشین و براى مردم فتوا بده! زیرا من دوست دارم همانند تو در میان شیعیان دیده شود).
گاهى به مردم اجازه مى دادند، مسائل دینى خود را از شاگردان شایسته و مورد اعتماد این مکتب فرا گیرند. همان گونه که امام رضا(علیه السلام) در پاسخ کسى که از آن حضرت سؤال کرد، به علت عدم دسترسى به امام(علیه السلام) مى توانم مسائل دینى خود را از یونس بن عبدالرحمن بپرسم؟ امام(علیه السلام) فرمود: آرى مى توانى.  <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 107، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 33.</ref>
گاهى به مردم اجازه می‌دادند، مسائل دینى خود را از شاگردان شایسته و مورد اعتماد این مکتب فرا گیرند. همان گونه که امام رضا(علیه السلام) در پاسخ کسى که از آن حضرت سؤال کرد، به علت عدم دسترسى به امام(علیه السلام) می‌توانم مسائل دینى خود را از یونس بن عبدالرحمن بپرسم؟ امام(علیه السلام) فرمود: آرى می‌توانى.  <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 18، ص 107، باب 11 از ابواب صفات القاضى، ح 33.</ref>
گاه نیز شیوه اجتهاد را به شاگردان خویش مى آموختند که یکى از این نمونه ها پاسخ امام صادق(علیه السلام) به پرسش عبدالاعلى، درباره نحوه مسح بر ناخن پایى است که مجروح شده و پارچه اى بر آن گذاشته شده است. امام(علیه السلام)فرمود: «یُعرف هذا وأشباهه من کتاب الله، قال الله تعالى: (مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج) <ref>حج، آیه 78</ref> امسح علیه» <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 1، ص 327، باب 39 از ابواب الوضوء، ح 5</ref> (این مورد و همانند آن، از کتاب خدا فهمیده مى شود. خداوند فرمود: [در دین اسلام خدا کار سنگین و سختى بر شما قرار نداد] بنابراین، بر همان پارچه [جبیره] مسح کن).
گاه نیز شیوه اجتهاد را به شاگردان خویش می‌آموختند که یکى از این نمونه‌ها پاسخ امام صادق(علیه السلام) به پرسش عبدالاعلى، درباره نحوه مسح بر ناخن پایى است که مجروح شده و پارچه اى بر آن گذاشته شده است. امام(علیه السلام)فرمود: «یُعرف هذا وأشباهه من کتاب الله، قال الله تعالى: (مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِى الدِّینِ مِنْ حَرَج) <ref>حج، آیه 78</ref> امسح علیه» <ref>وسائل الشیعه، همان، ج 1، ص 327، باب 39 از ابواب الوضوء، ح 5</ref> (این مورد و همانند آن، از کتاب خدا فهمیده می‌شود. خداوند فرمود: [در دین اسلام خدا کار سنگین و سختى بر شما قرار نداد] بنابراین، بر همان پارچه [جبیره] مسح کن).
2. فراوانى شاگردان مکتب اهل بیت(علیهم السلام)
2. فراوانى شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
هر چند خلفاى جور تلاش مى کردند مردم را از دانش اهل بیت(علیهم السلام) بى بهره سازند و خلفاى اموى و عبّاسى با تنگناهایى که براى امامان اهل بیت(علیهم السلام) ایجاد مى کردند، فرصت کافى را براى ترویج دین و پرورش شاگردان این مکتب به آنان نمى دادند، امّا در همان فرصت هاى به دست آمده ـ به ویژه در عصر امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) ـ تعداد زیادى از طالبان دین و دانش از مکتب آن بزرگواران بهره ها گرفته اند.
هر چند خلفاى جور تلاش می‌کردند مردم را از دانش اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بى بهره سازند و خلفاى اموى و عبّاسى با تنگناهایى که براى امامان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ایجاد می‌کردند، فرصت کافى را براى ترویج دین و پرورش شاگردان این مکتب به آنان نمی‌دادند، امّا در همان فرصت‌هاى به دست آمده ـ به ویژه در عصر امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) ـ تعداد زیادى از طالبان دین و دانش از مکتب آن بزرگواران بهره‌ها گرفته اند.
ذهبى (م 748) در میزان الاعتدال مى نویسد: «مذهب تشیّع در میان تابعین و تابعین تابعین، گسترش داشت که همه آنان، متدیّن، اهل ورع و صدق بوده اند. از این رو، اگر احادیث آنان را رد کنیم و نپذیریم، تمامى آثار نبوى از بین خواهد رفت».<ref>میزان الاعتدال، ذهبى، ابوعبدالله محمّد بن احمد، ج 1، ص 5.</ref>
ذهبى (م 748) در میزان الاعتدال می‌نویسد: «مذهب تشیّع در میان تابعین و تابعین تابعین، گسترش داشت که همه آنان، متدیّن، اهل ورع و صدق بوده اند. از این رو، اگر احادیث آنان را رد کنیم و نپذیریم، تمامى آثار نبوى از بین خواهد رفت».<ref>میزان الاعتدال، ذهبى، ابوعبدالله محمّد بن احمد، ج 1، ص 5.</ref>
این سخن به خوبى گویاى نقش محدّثان مکتب اهل بیت در میان یاران ائمّه(علیهم السلام) جهت بقاى آثار نبوى و شریعت محمّدى است و در عین حال از گستردگى جمعیّت و پیروان اهل بیت در میان دانشمندان و محدّثان آن عصر حکایت مى کند.
این سخن به خوبى گویاى نقش محدّثان مکتب اهل‌بیت در میان یاران ائمّه(علیهم‌السلام) جهت بقاى آثار نبوى و شریعت محمّدى است و در عین حال از گستردگى جمعیّت و پیروان اهل‌بیت در میان دانشمندان و محدّثان آن عصر حکایت می‌کند.
3. تعدادى از فقهاى معروف مکتب اهل بیت(علیهم السلام)
3. تعدادى از فقهاى معروف مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)
در میان شاگردان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) افرادى بوده اند که از برجستگى خاصّى برخوردار بوده و به حق فقیه و اسلام شناس و مورد اعتماد کامل بوده اند، که به برخى از آنان اشاره مى کنیم.
در میان شاگردان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) افرادى بوده‌اند که از برجستگى خاصّى برخوردار بوده و به حق فقیه و اسلام شناس و مورد اعتماد کامل بوده اند، که به برخى از آنان اشاره می‌کنیم.
امام صادق(علیه السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام هاى برید بن معاویه عجلى، زرارة بن اعین، محمّد بن مسلم و لیث مرادى فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود مى شد».
امام صادق(علیه السلام) درباره چهار تن از یاران خویش به نام‌هاى برید بن معاویه عجلى، زرارة بن اعین، محمّد بن مسلم و لیث مرادى فرمود: «أربعة نُجباء، أُمناء الله على حلاله و حرامه، لولا هولاء انقطعت آثار النبوّة و اندرست»<ref>خلاصة الاقوال، الحلی، حسن بن یوسف بن مطهر ص 234؛ رجال کشى، کشى، ابوعمرو، شرح حال ابوبصیر لیث مرادى.</ref>؛ (این چهار تن از شخصیت‌ها و برجستگان، و امین بر [بیان] حلال و حرام خداوند هستند و اگر آنان نبودند، آثار نبوّت گسسته و نابود می‌شد».
مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد مى کند. و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام مى برد.
مرحوم کشى نیز در رجال خویش برخى از بزرگان از شاگردان ائمّه را به عظمت و بزرگى یاد می‌کند. و 18 تن از آنها را که بسیار معروف بودند، نام می‌برد.
از شاگردان ارزنده ائمّه اهل بیت در این دوره، فضل بن شاذان نیشابورى (م 260) است؛ وى از یاران امام جواد و امام هادى(علیهما السلام) است و از امام رضا(علیه السلام) نیز روایت دارد و در میان علماى شیعه بسیار معروف است. مرحوم کشى مى گوید: وى 180 کتاب تألیف کرد. <ref>رجال کشى، همان، شرح حال فضل بن شاذان.</ref>
از شاگردان ارزنده ائمّه اهل‌بیت در این دوره، فضل بن شاذان نیشابورى (م 260) است؛ وى از یاران امام جواد و امام هادى(علیهما السلام) است و از امام رضا(علیه السلام) نیز روایت دارد و در میان علماى شیعه بسیار معروف است. مرحوم کشى می‌گوید: وى 180 کتاب تألیف کرد. <ref>رجال کشى، همان، شرح حال فضل بن شاذان.</ref>
برخى از این کتابها در فقه است، مانند: کتاب الفرائض الکبیر، کتاب الفرائض الاوسط، کتاب الفرائض الصغیر، کتاب الطلاق، کتاب المُتْعتیْن: متعة النساء و متعة الحجّ و... .  
برخى از این کتابها در فقه است، مانند: کتاب الفرائض الکبیر، کتاب الفرائض الاوسط، کتاب الفرائض الصغیر، کتاب الطلاق، کتاب المُتْعتیْن: متعة النساء و متعة الحجّ و... .  


همچنین در میان اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) چهره هاى معروف علمى و فقهى وجود دارند، که از جمله آنها احمد بن محمّد بن عیسى اشعرى، احمد بن محمّد ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمّد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى و على بن مهزیار است. برخى از این بزرگان داراى تألیفات متعدد فقهى نیز بوده اند.
همچنین در میان اصحاب امام رضا و امام جواد(علیهما السلام) چهره‌هاى معروف علمى و فقهى وجود دارند، که از جمله آنها احمد بن محمّد بن عیسى اشعرى، احمد بن محمّد ابى نصر بزنطى، زکریا بن آدم، محمّد بن اسماعیل بن بزیع، حسین بن سعید اهوازى و على بن مهزیار است. برخى از این بزرگان داراى تألیفات متعدد فقهى نیز بوده اند.
از شاگردان برجسته امام هادى(علیه السلام) نیز مى توان از ایّوب بن نوح، عثمان بن سعید اهوازى و عبدالعظیم حسنى (مدفون در شهر رى) نام برد که برخى از آنان داراى آثار ارزشمند علمى و فقهى هستند.
از شاگردان برجسته امام هادى(علیه السلام) نیز می‌توان از ایّوب بن نوح، عثمان بن سعید اهوازى و عبدالعظیم حسنى (مدفون در شهر رى) نام برد که برخى از آنان داراى آثار ارزشمند علمى و فقهى هستند.
از شاگردان برجسته و چهره هاى روشن مکتب امام حسن عسکرى(علیه السلام) نیز مى توان به احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابوهاشم داوود بن قاسم جعفرى، عبدالله بن جعفر حمیرى، ابوعمرو عثمان بن سعید عمرى، على بن جعفر و محمّد بن حسن صفاراشاره کرد. براى آگاهى از شخصیّت برجسته و آثار این بزرگان، <ref>ر.ک : رجال کشى، رجال نجاشى، همان؛ فهرست و رجال شیخ طوسى و معجم رجال الحدیث.</ref>
از شاگردان برجسته و چهره‌هاى روشن مکتب امام حسن عسکرى(علیه السلام) نیز می‌توان به احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابوهاشم داوود بن قاسم جعفرى، عبدالله بن جعفر حمیرى، ابوعمرو عثمان بن سعید عمرى، على بن جعفر و محمّد بن حسن صفاراشاره کرد. براى آگاهى از شخصیّت برجسته و آثار این بزرگان، <ref>ر.ک : رجال کشى، رجال نجاشى، همان؛ فهرست و رجال شیخ طوسى و معجم رجال الحدیث.</ref>
==== ویژگى هاى دوره اول: ====
==== ویژگى‌هاى دوره اول: ====
1. این دوره عصر حضور ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) است که نقش عمده آنان تبیین شریعت و صیانت آن از تحریف بوده است؛ از این رو مردم موظف بودند به آنها مراجعه کرده و به طور کامل از آنان پیروى نمایند.
1. این دوره عصر حضور ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است که نقش عمده آنان تبیین شریعت و صیانت آن از تحریف بوده است؛ از این رو مردم موظف بودند به آنها مراجعه کرده و به طور کامل از آنان پیروى نمایند.


2. دسترسى مردم به حکم شرعى واقعى با مراجعه به ائمّه اهل بیت ممکن بوده است.
2. دسترسى مردم به حکم شرعى واقعى با مراجعه به ائمّه اهل‌بیت ممکن بوده است.


3. فقاهت در این عصر، در فراگیرى سنّت و احادیث، حفظ و نقل آنها و فتوا دادن براساس آنچه که از آیات قرآن و احادیث به طور روشن به دست مى آمد، خلاصه مى شد.
3. فقاهت در این عصر، در فراگیرى سنّت و احادیث، حفظ و نقل آنها و فتوا دادن براساس آنچه که از آیات قرآن و احادیث به طور روشن به دست می‌آمد، خلاصه می‌شد.


4. در این دوره اجتهاد را به معناى مصطلح ـ به سبب حضور ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) ـ جز در مواردى که دسترسى به آن بزرگواران ممکن نبود، مجاز نمى دانستند.
4. در این دوره اجتهاد را به معناى مصطلح ـ به سبب حضور ائمّه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ـ جز در مواردى که دسترسى به آن بزرگواران ممکن نبود، مجاز نمی‌دانستند.


5. حدیث و فقه با هم آمیخته بود و مسائل فقهى براساس احادیث و غالباً به صورت غیر منظم تدوین و با اسنادش ذکر مى شد.
5. حدیث و فقه با هم آمیخته بود و مسائل فقهى براساس احادیث و غالباً به صورت غیر منظم تدوین و با اسنادش ذکر می‌شد.


6. پرورش هزاران فقیه و محدّث در مکتب اهل بیت(علیهم السلام).
6. پرورش هزاران فقیه و محدّث در مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام).


=== دوره دوّم:عصر شکل بندى و تبویب فقه ===
=== دوره دوّم:عصر شکل بندى و تبویب فقه ===
شروع این دوره از ابتداى غیبت صغرى در سال 260 هجرى است و تا زمان انتقال شیخ طوسى از بغداد به نجف و تأسیس مدرسه فقه و اجتهاد در آن دیار (سال 448 هجرى) ادامه داشت.
شروع این دوره از ابتداى غیبت صغرى در سال 260 هجرى است و تا زمان انتقال شیخ طوسى از بغداد به نجف و تأسیس مدرسه فقه و اجتهاد در آن دیار (سال 448 هجرى) ادامه داشت.
این دوره، زمانى است که فقه اهل بیت(علیهم السلام) که بدون شکل بندى بود، تغییر کرد و با تبویب، عرضه شد، هرچند این تبویب در اغلب موارد نه از نظر کمّى از محدوده روایات تجاوز مى کرد و نه از نظر الفاظ.
این دوره، زمانى است که فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) که بدون شکل بندى بود، تغییر کرد و با تبویب، عرضه شد، هرچند این تبویب در اغلب موارد نه از نظر کمّى از محدوده روایات تجاوز می‌کرد و نه از نظر الفاظ.
نمونه روشن این شیوه، کتاب شرایع از على بن بابویه قمى (م 329) است که آن را به صورت نامه اى به فرزندش محمّد بن على بن بابویه، معروف به شیخ صدوق، نوشته است.
نمونه روشن این شیوه، کتاب شرایع از على بن بابویه قمى (م 329) است که آن را به صورت نامه اى به فرزندش محمّد بن على بن بابویه، معروف به شیخ صدوق، نوشته است.
این کتاب، متأسّفانه به دست ما نرسیده ولى از نظر شکل بندى و عدم تجاوز آن غالباً از محدوده روایات، همان است که درباره آن گفته اند: «هر گاه اصحاب در نصوص کمبودى احساس مى کردند، به کتاب شرایع على بن بابویه مراجعه مى کردند».الذریعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 13، ص 46.
این کتاب، متأسّفانه به دست ما نرسیده ولى از نظر شکل بندى و عدم تجاوز آن غالباً از محدوده روایات، همان است که درباره آن گفته اند: «هر گاه اصحاب در نصوص کمبودى احساس می‌کردند، به کتاب شرایع على بن بابویه مراجعه می‌کردند».الذریعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 13، ص 46.
بنابراین در این دوره هر چند فقه و اجتهاد شکل گرفت؛ ولى در واقع همان فقه مأثور بود، البتّه گاه همین فقه مأثور به صورت مبسوط، همراه با ذکر متن روایات و اسناد آن تدوین مى شد، مانند کافى شیخ کلینى و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق؛ و گاه با حذف اسناد بلکه با تقطیع متن روایات و اقتصار روایت بر مورد فتوا، ذکر مى گردید، مانند کتاب شرایع ابن بابویه و کتابهاى هدایه و مقنع از شیخ صدوق (م 381) و نهایه شیخ طوسى (م 460).
بنابراین در این دوره هر چند فقه و اجتهاد شکل گرفت؛ ولى در واقع همان فقه مأثور بود، البتّه گاه همین فقه مأثور به صورت مبسوط، همراه با ذکر متن روایات و اسناد آن تدوین می‌شد، مانند کافى شیخ کلینى و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق؛ و گاه با حذف اسناد بلکه با تقطیع متن روایات و اقتصار روایت بر مورد فتوا، ذکر می‌گردید، مانند کتاب شرایع ابن بابویه و کتابهاى هدایه و مقنع از شیخ صدوق (م 381) و نهایه شیخ طوسى (م 460).
این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا مى شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک مى جستند؛ افرادى مانند عمّانى و اسکافى.
این شیوه، رسم معمول فقهاى آن عصر بود؛ با این حال بزرگانى پیدا می‌شدند که فراتر از شیوه معمول، گاه در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌جستند؛ افرادى مانند عمّانى و اسکافى.
گفتنى است که دوره دوم فقه اهل بیت(علیهم السلام)از سه مدرسه تشکیل مى شد:
گفتنى است که دوره دوم فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام)از سه مدرسه تشکیل می‌شد:
===== الف) مدرسه قم و رى =====
===== الف) مدرسه قم و رى =====
فقهاى این مدرسه، در عرضه فقه تنها به نصوص تمسّک مى جستند و از آن، به استدلالات عقلى تعدّى نمى کردند. از بزرگان این مدرسه مى توان به صدوق پدر و پسر اشاره کرد.
فقهاى این مدرسه، در عرضه فقه تنها به نصوص تمسّک می‌جستند و از آن، به استدلالات عقلى تعدّى نمی‌کردند. از بزرگان این مدرسه می‌توان به صدوق پدر و پسر اشاره کرد.
این مدرسه، مدرسه اى توانا و مورد اعتماد اصحاب بود، تا آنجا که سفیر ناحیه مقدّسه، جناب حسین بن روح نوبختى، کتاب التأدیب را به قم مى فرستد و به گروهى از فقهاى آنجا مى نویسد که: «به محتواى این کتاب نظر افکنید که چه قسمت هایى از آن مخالف چیزهایى است که نزد شماست».<ref>الغیبه، همان، ص 390 .</ref>
این مدرسه، مدرسه اى توانا و مورد اعتماد اصحاب بود، تا آنجا که سفیر ناحیه مقدّسه، جناب حسین بن روح نوبختى، کتاب التأدیب را به قم می‌فرستد و به گروهى از فقهاى آنجا می‌نویسد که: «به محتواى این کتاب نظر افکنید که چه قسمت‌هایى از آن مخالف چیزهایى است که نزد شماست».<ref>الغیبه، همان، ص 390 .</ref>
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
===== ب) مدرسه عمّانى و اسکافى =====
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک مى کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت مى دهند.
آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک می‌کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت می‌دهند.
یکى از علماى این گروه، جناب حسن بن على بن ابى عقیل عمّانى (م 368) است. وى پس از دوران غیبت صغرى، زعامت پیروان اهل بیت را به عهده گرفت، و نخستین کسى بود که از اجتهاد به شیوه معروفش در مباحث فقهى بهره جُست. کتاب او المتمسّک بحبل آل الرسول است که در آن مسائل فقهى را بیان و براى آنها ادلّه اقامه کرده و فروعاتى را بر آن مترتّب ساخته است. این کتاب براى علما از مهمترین کتابهاى قابل استفاده در قرن چهارم و پنجم بود و میان پیروان این مکتب به اندازه اى مشهور بود که نجاشى درباره آن گفته است: «هیچ حاجى از خراسان نمى آمد، مگر آنکه این کتاب را طلب مى کرد و نسخه اى از آن را مى خرید و من از استادم ابوعبدالله شنیدم که از این مرد (عمّانى) بسیار ستایش مى کرد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال حسن بن على بن ابى عقیل.</ref>
یکى از علماى این گروه، جناب حسن بن على بن ابى عقیل عمّانى (م 368) است. وى پس از دوران غیبت صغرى، زعامت پیروان اهل‌بیت را به عهده گرفت، و نخستین کسى بود که از اجتهاد به شیوه معروفش در مباحث فقهى بهره جُست. کتاب او المتمسّک بحبل آل الرسول است که در آن مسائل فقهى را بیان و براى آنها ادلّه اقامه کرده و فروعاتى را بر آن مترتّب ساخته است. این کتاب براى علما از مهمترین کتابهاى قابل استفاده در قرن چهارم و پنجم بود و میان پیروان این مکتب به اندازه اى مشهور بود که نجاشى درباره آن گفته است: «هیچ حاجى از خراسان نمی‌آمد، مگر آنکه این کتاب را طلب می‌کرد و نسخه اى از آن را می‌خرید و من از استادم ابوعبدالله شنیدم که از این مرد (عمّانى) بسیار ستایش می‌کرد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال حسن بن على بن ابى عقیل.</ref>
متأسّفانه امروزه از این کتاب، اثرى باقى نمانده است؛ ولى ابن ادریس حلّى (م 598)؛ محقّق حلّى (م 676) و علاّمه حلّى (م 726) فتاوایى را از آن در کتب خویش نقل کرده اند. ابن ادریس درباره این کتاب گفته است: «کتابى نیکو و عظیم است و نزد من موجود است».<ref>سرائر، حلّى، ابن ادریس، ص 429.</ref>
متأسّفانه امروزه از این کتاب، اثرى باقى نمانده است؛ ولى ابن ادریس حلّى (م 598)؛ محقّق حلّى (م 676) و علاّمه حلّى (م 726) فتاوایى را از آن در کتب خویش نقل کرده اند. ابن ادریس درباره این کتاب گفته است: «کتابى نیکو و عظیم است و نزد من موجود است».<ref>سرائر، حلّى، ابن ادریس، ص 429.</ref>
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى مى گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.</ref>
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى می‌گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».<ref>رجال نجاشى، همان، شرح حال محمّد بن احمد بن جنید.</ref>
نجاشى از کتابهایش نام مى برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدىشیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام مى برد.است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.</ref>
نجاشى از کتابهایش نام می‌برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدى شیخ طوسى در «فهرست» از این کتاب با نام مختصر الاحمدى فى الفقه المحمدى نام برده است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 238.</ref>
===== ج) مدرسه بغداد =====
===== ج) مدرسه بغداد =====
این مدرسه را بهتر است، مدرسه شیخ مفید (م413) و شاگردانش، نظیر سیّد مرتضى (م436) و غیر او نامید. این مدرسه، میان آن دو شیوه، یعنى تمسّک به نصوص و استدلات عقلى جمع کرد، شاید از آن رو که شیخ مفید در هر دو مدرسه سابق الذکر، شاگردى کرده بود، زیرا وى از سویى شاگرد ابن جنید بود و از سوى دیگر از محضر جعفر بن محمّد بن قولویه (م 368) و مدرسه قمى ها، بهره برده است.
این مدرسه را بهتر است، مدرسه شیخ مفید (م413) و شاگردانش، نظیر سیّد مرتضى (م436) و غیر او نامید. این مدرسه، میان آن دو شیوه، یعنى تمسّک به نصوص و استدلات عقلى جمع کرد، شاید از آن رو که شیخ مفید در هر دو مدرسه سابق الذکر، شاگردى کرده بود، زیرا وى از سویى شاگرد ابن جنید بود و از سوى دیگر از محضر جعفر بن محمّد بن قولویه (م 368) و مدرسه قمى‌ها، بهره برده است.
شیخ مفید تألیفات متعددى در فقه دارد از جمله مقنعه که تهذیب الاحکام شیخ طوسى شرح آن است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، خوانسارى، محمّد بن باقر، ج 6، ص 153-178؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 420-422؛ معجم رجال الحدیث، همان، ج 17، ص 202-210.</ref>
شیخ مفید تألیفات متعددى در فقه دارد از جمله مقنعه که تهذیب الاحکام شیخ طوسى شرح آن است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، خوانسارى، محمّد بن باقر، ج 6، ص 153-178؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 420-422؛ معجم رجال الحدیث، همان، ج 17، ص 202-210.</ref>
==== ویژگى هاى دوره دوم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره دوم: ====
# عرضه کتب فقهى به صورت تبویب شده، امّا غالباً در محدوده روایات و با استفاده از الفاظ روایت.
# عرضه کتب فقهى به صورت تبویب شده، امّا غالباً در محدوده روایات و با استفاده از الفاظ روایت.
# اجتهاد در این دوره، بسیط و ساده بود و با توزیع روایات و عرضه آن بر ابواب فقهى، حکم آن بیان مى شد و در استنتاج هم متن روایت ذکر مى شد.
# اجتهاد در این دوره، بسیط و ساده بود و با توزیع روایات و عرضه آن بر ابواب فقهى، حکم آن بیان می‌شد و در استنتاج هم متن روایت ذکر می‌شد.
# این دوره آغاز تدوین اصول فقه به حساب مى آید؛ نخست شیخ مفید رساله اى به نام التذکرة باصول الفقه نوشت، آنگاه شاگردش سیّد مرتضى کتاب مشروح ترى در اصول فقه به نام الذریعة الى اصول الشریعه را تدوین کرد.
# این دوره آغاز تدوین اصول فقه به حساب می‌آید؛ نخست شیخ مفید رساله اى به نام التذکرة باصول الفقه نوشت، آنگاه شاگردش سیّد مرتضى کتاب مشروح ترى در اصول فقه به نام الذریعة الى اصول الشریعه را تدوین کرد.
# این دوره آغاز تدوین فقه مقارن نیز محسوب مى شود؛ به این صورت که موارد مورد اختلاف مسائل فقهى با مذاهب دیگر نیز ذکر مى شد. در این ارتباط شیخ مفید کتاب الإعلام و سیّد مرتضى کتاب هاى الانتصار و الناصریات را تدوین کردند. <ref>موسوعة الفقه الاسلامى، جمال عبدالناصر ج 1، ص 49.</ref>
# این دوره آغاز تدوین فقه مقارن نیز محسوب می‌شود؛ به این صورت که موارد مورد اختلاف مسائل فقهى با مذاهب دیگر نیز ذکر می‌شد. در این ارتباط شیخ مفید کتاب الإعلام و سیّد مرتضى کتاب‌هاى الانتصار و الناصریات را تدوین کردند. <ref>موسوعة الفقه الاسلامى، جمال عبدالناصر ج 1، ص 49.</ref>


=== دوره سوّم:عصر تحوّل در عرصه فقاهت و اجتهاد ===
=== دوره سوّم:عصر تحوّل در عرصه فقاهت و اجتهاد ===
این دوره از عصر شیخ طوسى (م 460) یعنى از زمانى که وى به اجبار از بغداد به نجف اشرف هجرت کرد، آغاز مى شود. شیخ الطّائفه محمّد بن حسن طوسى، از شاگردان برجسته شیخ مفید و سیّد مرتضى بود و مدّت زیادى را نزد آنان شاگردى کرد. وى به مدّت 23 سال ملازم و همراه سیّد مرتضى بود، تا آنکه پس از ارتحال سیّد مرتضى، زعامت پیروان مکتب اهل بیت را بر عهده گرفت و از همه جا به سوى وى مى آمدند. بغداد از آن زمان تا وقتى که فتنه و آشوب و درگیرى آنجا را فرا گرفت مرکز تشیّع بود.
این دوره از عصر شیخ طوسى (م 460) یعنى از زمانى که وى به اجبار از بغداد به نجف اشرف هجرت کرد، آغاز می‌شود. شیخ الطّائفه محمّد بن حسن طوسى، از شاگردان برجسته شیخ مفید و سیّد مرتضى بود و مدّت زیادى را نزد آنان شاگردى کرد. وى به مدّت 23 سال ملازم و همراه سیّد مرتضى بود، تا آنکه پس از ارتحال سیّد مرتضى، زعامت پیروان مکتب اهل‌بیت را بر عهده گرفت و از همه جا به سوى وى می‌آمدند. بغداد از آن زمان تا وقتى که فتنه و آشوب و درگیرى آنجا را فرا گرفت مرکز تشیّع بود.
شیخ طوسى نیز کتاب فقهى خود را در آغاز، همانند گذشتگان به صورت مختصر و با استفاده از متن روایات و بدون تفریعات گسترده، نوشت که از جمله کتاب «نهایه» بود.
شیخ طوسى نیز کتاب فقهى خود را در آغاز، همانند گذشتگان به صورت مختصر و با استفاده از متن روایات و بدون تفریعات گسترده، نوشت که از جمله کتاب «نهایه» بود.
با ناامن شدن بغداد و تهدید شیخ طوسى، آن فقیه بزرگ در سال 448 هجرى به نجف اشرف هجرت کرد و حوزه علمیّه آنجا را تأسیس نمود. ابن جوزى درباره حوادث این دوره مى نویسد: در سال 448 در مساجد بغداد، در اذانها به جاى «حىّ على خیر العمل» جمله «الصلاة خیر من النوم» گفته مى شد. و آنچه که بالاى درب خانه ها نوشته شده بود «محمّد و على خیر البشر» کنده شد. دستور قتل ابوعبدالله بن جلاّب، رییس پارچه فروشان در «باب الطاق» بغداد، صادر شد؛ زیرا وى در رفض غلوّ مى کرد. او را کشته و جلوى مغازه اش به دار آویختند. ابوجعفر طوسى از بغداد فرار کرد و خانه اش ویران شد. <ref>(المنتظم، ابن الجوزى عبدالرحمن بن على بن محمّد، ج 16، ص 7و8).</ref> ابن اثیر نیز مى نویسد: در سال 449، خانه ابوجعفر طوسى فقیه امامیّه در کرخ غارت شد و هر چه در آن بود مورد دستبرد قرار گرفت و خودش نیز به نجف رفت <ref>(الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ج 9، ص 637و638)</ref>.
با ناامن شدن بغداد و تهدید شیخ طوسى، آن فقیه بزرگ در سال 448 هجرى به نجف اشرف هجرت کرد و حوزه علمیّه آنجا را تأسیس نمود. ابن جوزى درباره حوادث این دوره می‌نویسد: در سال 448 در مساجد بغداد، در اذانها به جاى «حىّ على خیر العمل» جمله «الصلاة خیر من النوم» گفته می‌شد. و آنچه که بالاى درب خانه‌ها نوشته شده بود «محمّد و على خیر البشر» کنده شد. دستور قتل ابوعبدالله بن جلاّب، رییس پارچه فروشان در «باب الطاق» بغداد، صادر شد؛ زیرا وى در رفض غلوّ می‌کرد. او را کشته و جلوى مغازه اش به دار آویختند. ابوجعفر طوسى از بغداد فرار کرد و خانه اش ویران شد. <ref>(المنتظم، ابن الجوزى عبدالرحمن بن على بن محمّد، ج 16، ص 7و8).</ref> ابن اثیر نیز می‌نویسد: در سال 449، خانه ابوجعفر طوسى فقیه امامیّه در کرخ غارت شد و هر چه در آن بود مورد دستبرد قرار گرفت و خودش نیز به نجف رفت <ref>(الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ج 9، ص 637و638)</ref>.
شیخ طوسى با مهارت در علوم مختلف اسلامى از جمله تفسیر، رجال، اصول و فقه، تحوّل تازه اى را در فقه اسلامى ایجاد کرد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 216-249؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 159-167.</ref> در عصر وى، کتب فقهى از شیوه مرسوم که به صورت تدوین نصوص بود، تغییر یافت و فروعات تازه اى بر آن افزوده شد. در همه این فروعات به طور کامل از استدلال به روایات و قواعد اصول عقلى استفاده گردید.
شیخ طوسى با مهارت در علوم مختلف اسلامى از جمله تفسیر، رجال، اصول و فقه، تحوّل تازه اى را در فقه اسلامى ایجاد کرد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 216-249؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 159-167.</ref> در عصر وى، کتب فقهى از شیوه مرسوم که به صورت تدوین نصوص بود، تغییر یافت و فروعات تازه اى بر آن افزوده شد. در همه این فروعات به طور کامل از استدلال به روایات و قواعد اصول عقلى استفاده گردید.
شروع این تحوّل، از ناحیه شیخ طوسى و با نوشتن کتاب مبسوط آغاز شد. وى در مقدّمه کتاب مبسوط آورده است که: «پیوسته مخالفان، ما را تحقیر کرده و مى گویند: آنها فروعات و مسائل اندکى در فقه دارند و ادّعا مى کنند کسانى که به قیاس و اجتهاد (به معناى خاص نزد اهل سنّت) عمل نمى کنند، نمى توانند تکثیر مسائل نمایند و براساس اصول کلیّه، تفریع فروع کنند».
شروع این تحوّل، از ناحیه شیخ طوسى و با نوشتن کتاب مبسوط آغاز شد. وى در مقدّمه کتاب مبسوط آورده است که: «پیوسته مخالفان، ما را تحقیر کرده و می‌گویند: آنها فروعات و مسائل اندکى در فقه دارند و ادّعا می‌کنند کسانى که به قیاس و اجتهاد (به معناى خاص نزد اهل سنّت) عمل نمی‌کنند، نمی‌توانند تکثیر مسائل نمایند و براساس اصول کلیّه، تفریع فروع کنند».
سپس مى افزاید: «من از گذشته به انجام این کار علاقه مند بودم، ولى کم رغبتى طایفه امامیّه، مرا از انجام آن منصرف مى ساخت، زیرا امامیّه اخبار فراوانى در اختیار داشتند و در مسائل، از الفاظ صریح و روایات بهره مى بردند، به گونه اى که اگر کسى آن الفاظ را تغییر مى داد و از لفظ دیگرى به جز روایت، براى رساندن مقصود خویش بهره مى گرفت، تعجب مى کردند. از این رو، نخست من کتاب «نهایه» را به همان شیوه مرسوم نوشتم، تا از نوشتن کتاب مبسوط (به شیوه تازه) شگفت زده نشوند».مقدّمه مبسوط طوسی، محمد بن حسن، تحقیق: الکشفى، محمدعلى.
سپس می‌افزاید: «من از گذشته به انجام این کار علاقه مند بودم، ولى کم رغبتى طایفه امامیّه، مرا از انجام آن منصرف می‌ساخت، زیرا امامیّه اخبار فراوانى در اختیار داشتند و در مسائل، از الفاظ صریح و روایات بهره می‌بردند، به گونه اى که اگر کسى آن الفاظ را تغییر می‌داد و از لفظ دیگرى به جز روایت، براى رساندن مقصود خویش بهره می‌گرفت، تعجب می‌کردند. از این رو، نخست من کتاب «نهایه» را به همان شیوه مرسوم نوشتم، تا از نوشتن کتاب مبسوط (به شیوه تازه) شگفت زده نشوند».مقدّمه مبسوط طوسی، محمد بن حسن، تحقیق: الکشفى، محمدعلى.
این کلمات شیخ در «مبسوط» به خوبى نشان مى دهد که وى براى انتقال از دوره دوم فقه، به دوره سوم، کار بزرگى انجام داد و تحوّل عظیمى به وجود آورد.
این کلمات شیخ در «مبسوط» به خوبى نشان می‌دهد که وى براى انتقال از دوره دوم فقه، به دوره سوم، کار بزرگى انجام داد و تحوّل عظیمى به وجود آورد.
==== ویژگى هاى دوره سوم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره سوم: ====
# نگارش جدید مسائل فقهى. مرحوم شیخ طوسى، سنّت گذشتگان را در تدوین کتب فقهى کنار گذاشت و با استفاده از قواعد و اصول کلى به تفریع فروعات پرداخت و از تقیید به متن روایت (نه محتواى آن) در تدوین مسائل فقهى خارج شد و فصل تازه اى را در تدوین کتب فقهى امامیّه باز کرد.
# نگارش جدید مسائل فقهى. مرحوم شیخ طوسى، سنّت گذشتگان را در تدوین کتب فقهى کنار گذاشت و با استفاده از قواعد و اصول کلى به تفریع فروعات پرداخت و از تقیید به متن روایت (نه محتواى آن) در تدوین مسائل فقهى خارج شد و فصل تازه اى را در تدوین کتب فقهى امامیّه باز کرد.
# توجّه به مسأله فقه مقارن به صورت گسترده تر. هر چند پیش از شیخ طوسى کتابهایى در فقه مقارن نوشته شده بود، ولى وى با نوشتن کتاب «خلاف» به طور گسترده ترى وارد این عرصه شد و مسائل مورد اختلاف مذهب امامیّه و مذاهب اهل سنّت را مورد توجّه قرار داد.
# توجّه به مسأله فقه مقارن به صورت گسترده تر. هر چند پیش از شیخ طوسى کتابهایى در فقه مقارن نوشته شده بود، ولى وى با نوشتن کتاب «خلاف» به طور گسترده ترى وارد این عرصه شد و مسائل مورد اختلاف مذهب امامیّه و مذاهب اهل سنّت را مورد توجّه قرار داد.
# ورود «اجماع» به ادلّه فقه. تا زمان سیّد مرتضى، امامیّه در مسائل فقهى به اجماع استدلال نمى کرد و تنها اهل سنّت از آن بهره مى گرفت؛ ولى از زمان سیّد مرتضى و مخصوصاً از عصر شیخ طوسى، نزد امامیّه به عنوان یکى از ادلّه مورد پذیرش قرار گرفت، هر چند حجیّت آن را از راه «لطف» و مانند آن مى دانستند.
# ورود «اجماع» به ادلّه فقه. تا زمان سیّد مرتضى، امامیّه در مسائل فقهى به اجماع استدلال نمی‌کرد و تنها اهل سنّت از آن بهره می‌گرفت؛ ولى از زمان سیّد مرتضى و مخصوصاً از عصر شیخ طوسى، نزد امامیّه به عنوان یکى از ادلّه مورد پذیرش قرار گرفت، هر چند حجیّت آن را از راه «لطف» و مانند آن می‌دانستند.
# ورود گسترده «علم اصول فقه» به عرصه فقه. شیخ طوسى با نوشتن کتاب ارزشمند و مهم خود به نام عدّة الاصول عرصه جدیدى را در علم اصول گشود. این کتاب سالها به عنوان کتاب درسى در حوزه هاى علمیّه امامیّه مورد استفاده قرار گرفت.مرحوم سیّد مهدى بحرالعلوم (م 1212) درباره این کتاب مى نویسد: «این کتاب بهترین کتابى است که در علم اصول نوشته شده است». <ref>فوائد الرجالیه، بحرالعلوم، سیّد محمّدمهدى، ج 3، ص 231.</ref> از ثمرات مهم این اثر، اثبات حجیّت خبر واحد است؛ زیرا پیش از شیخ طوسى، ادعاى اتّفاق مى شد که جز به خبر قطعى نمى شود عمل کرد؛ ولى شیخ طوسى نخستین کسى است که اثبات کرد، اخبار آحاد ـ اگر راویانش افراد موثّقى باشند ـ حجیّت دارد و ادعا کرد که عمل اصحاب به روایات همین گونه بوده است.
# ورود گسترده «علم اصول فقه» به عرصه فقه. شیخ طوسى با نوشتن کتاب ارزشمند و مهم خود به نام عدّة الاصول عرصه جدیدى را در علم اصول گشود. این کتاب سالها به عنوان کتاب درسى در حوزه‌هاى علمیّه امامیّه مورد استفاده قرار گرفت.مرحوم سیّد مهدى بحرالعلوم (م 1212) درباره این کتاب می‌نویسد: «این کتاب بهترین کتابى است که در علم اصول نوشته شده است». <ref>فوائد الرجالیه، بحرالعلوم، سیّد محمّدمهدى، ج 3، ص 231.</ref> از ثمرات مهم این اثر، اثبات حجیّت خبر واحد است؛ زیرا پیش از شیخ طوسى، ادعاى اتّفاق می‌شد که جز به خبر قطعى نمی‌شود عمل کرد؛ ولى شیخ طوسى نخستین کسى است که اثبات کرد، اخبار آحاد ـ اگر راویانش افراد موثّقى باشند ـ حجیّت دارد و ادعا کرد که عمل اصحاب به روایات همین گونه بوده است.
# فراهم شدن دیگر عناصر لازم براى استنباط احکام. شیخ طوسى افزون بر تدوین کتابى در علم اصول، با تدوین کتابهاى رجالى و موسوعات حدیثى، خدمت بزرگى به فقها در مسیر استنباط احکام کرد. کتاب هاى رجال، فهرست و اختیار معرفة الرجال را در ارتباط با رجال و عالمان و راویان شیعه تدوین کرد و دو موسوعه حدیثى وى نیز تهذیب و استبصار نام دارد.
# فراهم شدن دیگر عناصر لازم براى استنباط احکام. شیخ طوسى افزون بر تدوین کتابى در علم اصول، با تدوین کتابهاى رجالى و موسوعات حدیثى، خدمت بزرگى به فقها در مسیر استنباط احکام کرد. کتاب‌هاى رجال، فهرست و اختیار معرفة الرجال را در ارتباط با رجال و عالمان و راویان شیعه تدوین کرد و دو موسوعه حدیثى وى نیز تهذیب و استبصار نام دارد.


=== دوره چهارم:عصر رکود و تقلید ===
=== دوره چهارم:عصر رکود و تقلید ===
این دوره از نیمه قرن پنجم آغاز و تا پایان قرن ششم ادامه مى یابد. به سبب عظمت علمى شیخ طوسى، ابّهتى از وى در میان فقهاى امامیّه به وجود آمد؛ به گونه اى که تا سالها فقیه مستقلى که بتواند بر خلاف نظرات شیخ فتوا دهد، یافت نشد. قداست علمى او سبب شد تا بیش از صد سال، کمتر کسى جرأت مخالفت با نظراتش را داشته باشد. فقهایى که پس از وى کتابى مى نوشتند، مرجع علمى آنها کتابهاى شیخ بود و همان را به بیانى دیگر نقل مى کردند؛ به این سبب این عصر، دوره تقلید از افکار شیخ و رکود در فقاهت و اجتهاد نام گرفت.
این دوره از نیمه قرن پنجم آغاز و تا پایان قرن ششم ادامه می‌یابد. به سبب عظمت علمى شیخ طوسى، ابّهتى از وى در میان فقهاى امامیّه به وجود آمد؛ به گونه اى که تا سالها فقیه مستقلى که بتواند بر خلاف نظرات شیخ فتوا دهد، یافت نشد. قداست علمى او سبب شد تا بیش از صد سال، کمتر کسى جرأت مخالفت با نظراتش را داشته باشد. فقهایى که پس از وى کتابى می‌نوشتند، مرجع علمى آنها کتابهاى شیخ بود و همان را به بیانى دیگر نقل می‌کردند؛ به این سبب این عصر، دوره تقلید از افکار شیخ و رکود در فقاهت و اجتهاد نام گرفت.
برخى از نویسندگان معتقدند، سبب دیگر رکود در این دوره، وجود جوّ عظیم تبلیغاتى علیه شیعیان و قتل و غارت آنان بود؛ این یورش ها از زمان شیخ طوسى شروع شد و بغداد از سلطه آل بویه خارج گردید و «طغرل بک» که حاکمى سنّى مذهب و متعصّب بود، بر آن دیار تسلّط یافت؛ وى به قتل و غارت شیعیان پرداخت و حتّى کتابخانه شیخ طوسى را نیز به آتش کشید.
برخى از نویسندگان معتقدند، سبب دیگر رکود در این دوره، وجود جوّ عظیم تبلیغاتى علیه شیعیان و قتل و غارت آنان بود؛ این یورش‌ها از زمان شیخ طوسى شروع شد و بغداد از سلطه آل بویه خارج گردید و «طغرل بک» که حاکمى سنّى مذهب و متعصّب بود، بر آن دیار تسلّط یافت؛ وى به قتل و غارت شیعیان پرداخت و حتّى کتابخانه شیخ طوسى را نیز به آتش کشید.
در سال 579 هجرى نیز صلاح الدین ایّوبى در حلب بر شیعیان شمشیر کشید و آنها را وادار به پذیرفتن مذهب اهل سنّت و عقیده اشاعره کرد و اعلام نمود: جز مقلّدان مذاهب اربعه، کسى حق خطابه و تدریس ندارد. وى در مصر نیز با شیعیان به همین شیوه عمل کرد.
در سال 579 هجرى نیز صلاح الدین ایّوبى در حلب بر شیعیان شمشیر کشید و آنها را وادار به پذیرفتن مذهب اهل سنّت و عقیده اشاعره کرد و اعلام نمود: جز مقلّدان مذاهب اربعه، کسى حق خطابه و تدریس ندارد. وى در مصر نیز با شیعیان به همین شیوه عمل کرد.
طبیعى است که در چنین جوّ رعب و وحشت و ناامنى، فرصت و نشاط علمى و نوآوریهاى فقهى از عالمان گرفته شود. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 299-300 (با تلخیص).</ref>
طبیعى است که در چنین جوّ رعب و وحشت و ناامنى، فرصت و نشاط علمى و نوآوریهاى فقهى از عالمان گرفته شود. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 299-300 (با تلخیص).</ref>


ولى در این دوره نیز جمعى از فقها ـ هر چند اندک ـ مشعل فروزان فقه اهل بیت(علیهم السلام) را روشن نگاه داشتند.
ولى در این دوره نیز جمعى از فقها ـ هر چند اندک ـ مشعل فروزان فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را روشن نگاه داشتند.
برخى از فقهاى این دوره:
برخى از فقهاى این دوره:
این دوره شاهد فقهاى ارزشمندى نیز بوده که برخى از آنان عبارتند از:
این دوره شاهد فقهاى ارزشمندى نیز بوده که برخى از آنان عبارتند از:
خط ۲۰۶: خط ۲۰۶:
# قطب الدین راوندى (م 573) مؤلّف کتاب فقه القرآن. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 125-127؛ روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 5-9؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 239-241.</ref>
# قطب الدین راوندى (م 573) مؤلّف کتاب فقه القرآن. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 125-127؛ روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 5-9؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 239-241.</ref>
# ابوالمکارم حمزة بن على بن ابوالمحاسن، معروف به «ابن زهره» (م 585) کتاب معروف او در فقه و اصول، غنیة النزوع نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 105و106؛ روضات الجنّات، همان،ج 2، ص 374-377؛ اعیان الشیعه، همان، ج 6، ص 249و250.</ref>
# ابوالمکارم حمزة بن على بن ابوالمحاسن، معروف به «ابن زهره» (م 585) کتاب معروف او در فقه و اصول، غنیة النزوع نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 105و106؛ روضات الجنّات، همان،ج 2، ص 374-377؛ اعیان الشیعه، همان، ج 6، ص 249و250.</ref>
==== ویژگى هاى دوره چهارم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره چهارم: ====
1. رکود علمى در فقه و تقلید از آثار شیخ طوسى. برهمین اساس و به تبع شیخ طوسى در این دوره به علم اصول توجّه ویژه اى شد و از عنصر عقل در استدلالات، بهره بیشترى گرفته شد و ابن زهره، بخشى از کتاب غنیه را به علم اصول اختصاص داد. وى در عرصه هاى مختلف به طور روشن بر عقل اعتماد کرد. همچنین سدید الدّین حمصى (م 588) نیز کتابى به نام المصادر فى اصول الفقه نوشت.
1. رکود علمى در فقه و تقلید از آثار شیخ طوسى. برهمین اساس و به تبع شیخ طوسى در این دوره به علم اصول توجّه ویژه اى شد و از عنصر عقل در استدلالات، بهره بیشترى گرفته شد و ابن زهره، بخشى از کتاب غنیه را به علم اصول اختصاص داد. وى در عرصه‌هاى مختلف به طور روشن بر عقل اعتماد کرد. همچنین سدید الدّین حمصى (م 588) نیز کتابى به نام المصادر فى اصول الفقه نوشت.


2. توجّه به فقه القرآن. قطب الدین راوندى
2. توجّه به فقه القرآن. قطب الدین راوندى
(م 573) در همین زمینه کتابى با نام فقه القرآن نوشت و شیخ طبرسى نیز در تفسیر مجمع البیان به این مسأله توجّه خاصّى کرد. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 302و303 (با اندکى تصرّف و تلخیص).</ref>
(م 573) در همین زمینه کتابى با نام فقه القرآن نوشت و شیخ طبرسى نیز در تفسیر مجمع البیان به این مسأله توجّه خاصّى کرد. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه جزء دوم، ص 302و303 (با اندکى تصرّف و تلخیص).</ref>


=== دوره پنجم: عصر تجدید حیات فقهى اهل بیت(علیهم السلام) ===
=== دوره پنجم: عصر تجدید حیات فقهى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ===
پس از آنکه سالها افکار شیخ طوسى بر فقه شیعه سایه افکنده بود و به سبب نفوذ فوق العاده علمى شیخ، کسى با وى مخالفت نمى کرد، در اواخر قرن ششم راه نقدافکار وى گشوده شد ونشاط فقاهت و اجتهاد بار دیگر به جمع فقها بازگشت. این حرکت تا قرن یازدهم (عصر سیطره اخباریون) ادامه یافت.
پس از آنکه سالها افکار شیخ طوسى بر فقه شیعه سایه افکنده بود و به سبب نفوذ فوق العاده علمى شیخ، کسى با وى مخالفت نمی‌کرد، در اواخر قرن ششم راه نقدافکار وى گشوده شد ونشاط فقاهت و اجتهاد بار دیگر به جمع فقها بازگشت. این حرکت تا قرن یازدهم (عصر سیطره اخباریون) ادامه یافت.
هر چند عالمانى چون سدید الدّین محمود بن على حمصى رازى (م 583) و ابن زهره حلبى (م585)، کم و بیش به نقد افکار شیخ پرداختند؛ ولى پرچمدار این نهضت که به طور گسترده وارد این عرصه شد، محمّد بن ادریس حلّى (م 598) است. <ref>ر.ک: امل الآمل،همان، ج2، ص243و روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 274-290.</ref>
هر چند عالمانى چون سدید الدّین محمود بن على حمصى رازى (م 583) و ابن زهره حلبى (م585)، کم و بیش به نقد افکار شیخ پرداختند؛ ولى پرچمدار این نهضت که به طور گسترده وارد این عرصه شد، محمّد بن ادریس حلّى (م 598) است. <ref>ر.ک: امل الآمل،همان، ج2، ص243و روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 274-290.</ref>
ابن ادریس با نقد افکار علمى شیخ طوسى خدمت بزرگى را به اجتهاد و فقاهت کرد و در عمل، انفتاح باب اجتهاد را تداوم بخشید.
ابن ادریس با نقد افکار علمى شیخ طوسى خدمت بزرگى را به اجتهاد و فقاهت کرد و در عمل، انفتاح باب اجتهاد را تداوم بخشید.
ابن ادریس به صراحت در سرائر مى گوید: «من جز از دلیل روشن و برهان آشکار، از کسى تقلید نمى کنم». <ref>سرائر، همان، ج 1، ص 51.</ref>
ابن ادریس به صراحت در سرائر می‌گوید: «من جز از دلیل روشن و برهان آشکار، از کسى تقلید نمی‌کنم». <ref>سرائر، همان، ج 1، ص 51.</ref>


او طریق صحیح در اجتهاد و فقاهت را چنین بیان مى کند که: «طریق صحیح نزد من عمل به کتاب خدا، یا سنّت رسول خداست که به طور متواتر رسیده باشد، یا اجماع است. و اگر این سه راه نبود، آنچه را که محقّقان مى توانند در مسائل شرعى بدان اعتماد کنند، تمسّک به دلیل عقل قطعى است؛ زیرا در این صورت مسائل شرعى براساس دلیل عقلى بقا یافته و به دلیل عقل موکول شده است».<ref>همان، ج 1، ص 46.</ref>
او طریق صحیح در اجتهاد و فقاهت را چنین بیان می‌کند که: «طریق صحیح نزد من عمل به کتاب خدا، یا سنّت رسول خداست که به طور متواتر رسیده باشد، یا اجماع است. و اگر این سه راه نبود، آنچه را که محقّقان می‌توانند در مسائل شرعى بدان اعتماد کنند، تمسّک به دلیل عقل قطعى است؛ زیرا در این صورت مسائل شرعى براساس دلیل عقلى بقا یافته و به دلیل عقل موکول شده است».<ref>همان، ج 1، ص 46.</ref>
ابن ادریس ـ بر خلاف شیخ طوسى ـ به اخبار آحاد اعتماد نداشت. <ref>همان، ص 51.</ref>
ابن ادریس ـ بر خلاف شیخ طوسى ـ به اخبار آحاد اعتماد نداشت. <ref>همان، ص 51.</ref>
این حرکت رو به رشد در باب اجتهاد و فقاهت، به وسیله جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید حلّى، معروف به «محقّق حلّى» (م 676) ادامه یافت و از بالندگى و فروزندگى فوق العاده اى برخوردار شد.  <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 29؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 182-191؛ اعیان الشیعه، همان، ج 4، ص 89-93.</ref>
این حرکت رو به رشد در باب اجتهاد و فقاهت، به وسیله جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید حلّى، معروف به «محقّق حلّى» (م 676) ادامه یافت و از بالندگى و فروزندگى فوق العاده اى برخوردار شد.  <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 29؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 182-191؛ اعیان الشیعه، همان، ج 4، ص 89-93.</ref>


شایان توجّه است هرگاه به طور مطلق «محقّق» گفته شود، وى مقصود است و در فضل و دانش او همین بس که کتاب شرایع الاسلام از زمان تألیف تا قریب به زمان ما، کتاب درسى حوزه هاى علمیّه امامیّه بوده و شرح فراوانى بر آن نوشته شده است. گفته شده که بیش از یکصد شرح بر این کتاب نوشته شده است. <ref>(موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 58).</ref>
شایان توجّه است هرگاه به طور مطلق «محقّق» گفته شود، وى مقصود است و در فضل و دانش او همین بس که کتاب شرایع الاسلام از زمان تألیف تا قریب به زمان ما، کتاب درسى حوزه‌هاى علمیّه امامیّه بوده و شرح فراوانى بر آن نوشته شده است. گفته شده که بیش از یکصد شرح بر این کتاب نوشته شده است. <ref>(موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت، همان، ج 1، ص 58).</ref>
از کتابهاى دیگر وى مى توان به معتبر و مختصر النافع اشاره کرد.
از کتابهاى دیگر وى می‌توان به معتبر و مختصر النافع اشاره کرد.
محقّق حلّى به تهذیب آراى شیخ پرداخت و آنها را در چهارچوب روشنى عرضه کرد و با استفاده از اعتراضات و انتقادات ابن ادریس به دفاع از مکتب شیخ طوسى پرداخت. <ref>جامع المقاصد، محقق کرکی، تحقیق: مؤسّسه آل البیت لاحیاء التراث، ج 1، ص 20، (مقدّمه تحقیق)</ref>
محقّق حلّى به تهذیب آراى شیخ پرداخت و آنها را در چهارچوب روشنى عرضه کرد و با استفاده از اعتراضات و انتقادات ابن ادریس به دفاع از مکتب شیخ طوسى پرداخت. <ref>جامع المقاصد، محقق کرکی، تحقیق: مؤسّسه آل البیت لاحیاء التراث، ج 1، ص 20، (مقدّمه تحقیق)</ref>
از مهمترین اقدامات محقّق ترتیب فقه و تهذیب ابواب آن بود. وى در تقسیم فقه، ابتکارى به خرج داد و فقه را به: عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرد. پیش از این، چنین ترتیبى در تنظیم ابواب فقه به گونه اى کامل مراعات نمى شد. مثلا شیخ طوسى در مبسوط کتاب ارث را (با نام کتاب الفرائض و المواریث) در کنار کتاب وصایا و نکاح آورده است، با آنکه وصایا ونکاح از قسم عقود و ارث از قسم احکام است. موارد دیگرى نیز در کتاب دیده مى شود که نحوه تنظیم آن، با چینش محقّق حلّى در ابواب فقه تفاوت دارد.
از مهمترین اقدامات محقّق ترتیب فقه و تهذیب ابواب آن بود. وى در تقسیم فقه، ابتکارى به خرج داد و فقه را به: عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرد. پیش از این، چنین ترتیبى در تنظیم ابواب فقه به گونه اى کامل مراعات نمی‌شد. مثلا شیخ طوسى در مبسوط کتاب ارث را (با نام کتاب الفرائض و المواریث) در کنار کتاب وصایا و نکاح آورده است، با آنکه وصایا ونکاح از قسم عقود و ارث از قسم احکام است. موارد دیگرى نیز در کتاب دیده می‌شود که نحوه تنظیم آن، با چینش محقّق حلّى در ابواب فقه تفاوت دارد.
==== جمعى از فقهاى دوره پنجم: ====
==== جمعى از فقهاى دوره پنجم: ====
این دوره شاهد وجود فقهاى برجسته و ارزشمندى در تاریخ فقاهت امامیّه است که به فقه، رشد و بالندگى خاصى بخشیدند. افزون بر ابن ادریس و محقّق حلّى که از آنها نام برده شد برخى دیگر از فقهاى برجسته این دوره عبارتند از:
این دوره شاهد وجود فقهاى برجسته و ارزشمندى در تاریخ فقاهت امامیّه است که به فقه، رشد و بالندگى خاصى بخشیدند. افزون بر ابن ادریس و محقّق حلّى که از آنها نام برده شد برخى دیگر از فقهاى برجسته این دوره عبارتند از:
# احمد بن موسى بن جعفر بن طاووس، (م 673)،‌وى در زمینه فقه، دوره شش جلدى بشرى المحقّقین و دوره چهارجلدى الملاذ را تدوین کرد رجال ابن داود، حلّى، حسن بن على، شرح حال شماره 140. ولى متأسّفانه امروز هیچ یک از این دو در اختیار ما نیست.
# احمد بن موسى بن جعفر بن طاووس، (م 673)،‌وى در زمینه فقه، دوره شش جلدى بشرى المحقّقین و دوره چهارجلدى الملاذ را تدوین کرد رجال ابن داود، حلّى، حسن بن على، شرح حال شماره 140. ولى متأسّفانه امروز هیچ یک از این دو در اختیار ما نیست.
# ابومنصور جمال الدین حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلّى معروف به علاّمه حلّى (م 726). هنگامى که در فقه امامیّه «علاّمه» به طور مطلق گفته شود، مقصود علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 269-286؛ اعیان الشیعه، همان، ج 5، ص 396-408.</ref> او بر شیوه استادش محقّق حلّى در فقه تأکید ورزید، ولى از خود نیز ابتکاراتى نشان داد. علاّمه حلّى به فقه به ویژه معاملات، توسعه بخشید و بیش از گذشتگان به قواعد اصولى استناد جست. از کتاب هاى مهم او، منتهى المطلب، مختلف الشیعه، تذکرة الفقهاء و قواعد الاحکام است.
# ابومنصور جمال الدین حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلّى معروف به علاّمه حلّى (م 726). هنگامى که در فقه امامیّه «علاّمه» به طور مطلق گفته شود، مقصود علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 269-286؛ اعیان الشیعه، همان، ج 5، ص 396-408.</ref> او بر شیوه استادش محقّق حلّى در فقه تأکید ورزید، ولى از خود نیز ابتکاراتى نشان داد. علاّمه حلّى به فقه به ویژه معاملات، توسعه بخشید و بیش از گذشتگان به قواعد اصولى استناد جست. از کتاب‌هاى مهم او، منتهى المطلب، مختلف الشیعه، تذکرة الفقهاء و قواعد الاحکام است.
# فخر المحقّقین محمّد بن حسن حلّى(م 771). وى فرزند علاّمه حلّى و مؤلّف کتاب ایضاح الفوائد شرح کتاب قواعدِ پدر بزرگوارش علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 330-339؛ اعیان الشیعه، همان، ج9،ص159.</ref>
# فخر المحقّقین محمّد بن حسن حلّى(م 771). وى فرزند علاّمه حلّى و مؤلّف کتاب ایضاح الفوائد شرح کتاب قواعدِ پدر بزرگوارش علاّمه حلّى است. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 330-339؛ اعیان الشیعه، همان، ج9،ص159.</ref>
# محمّد بن مکّى عاملى، معروف به شهید اوّل (شهید در 786)او نیز از پیروان مکتب علاّمه حلّى به شمار مى رود؛ و خود نیز عالمى محقّق و متبحّر در فقه اسلامى بود. کتاب معروف اللّمعة الدّمشقیة که متن کاملى از دوره فقه به شمار مى رود، قرنهاست که با شرح شهید ثانى به نام الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیة کتاب درسى حوزه هاى علمیّه امامیّه است. برخى دیگر از کتاب هاى معروف فقهى وى الذکرى ، الدروس فى فقه الامامیة و البیان نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 181-183؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 3-21؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 59-64.</ref>
# محمّد بن مکّى عاملى، معروف به شهید اوّل (شهید در 786)او نیز از پیروان مکتب علاّمه حلّى به شمار می‌رود؛ و خود نیز عالمى محقّق و متبحّر در فقه اسلامى بود. کتاب معروف اللّمعة الدّمشقیة که متن کاملى از دوره فقه به شمار می‌رود، قرنهاست که با شرح شهید ثانى به نام الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیة کتاب درسى حوزه‌هاى علمیّه امامیّه است. برخى دیگر از کتاب‌هاى معروف فقهى وى الذکرى ، الدروس فى فقه الامامیة و البیان نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 181-183؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 3-21؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 59-64.</ref>
# جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى حلّى، معروف به «فاضل مقداد» (م 826)وى از فقهاى بزرگ اهل بیت(علیهم السلام) و جامع معقول و منقول و محدّث و متکلّم بود. مهم ترین کتاب وى در فقه التنقیح الرائع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است و کتاب کنزالعرفان. <ref>ر.ک: ریاض العلماء، افندى اصفهانى، میرزا عبدالله، ج 5، ص 216؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 134.</ref>
# جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى حلّى، معروف به «فاضل مقداد» (م 826)وى از فقهاى بزرگ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و جامع معقول و منقول و محدّث و متکلّم بود. مهم ترین کتاب وى در فقه التنقیح الرائع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است و کتاب کنزالعرفان. <ref>ر.ک: ریاض العلماء، افندى اصفهانى، میرزا عبدالله، ج 5، ص 216؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 134.</ref>
# احمد بن محمّد بن فهد حلّى، معروف به «ابن فهد حلّى» (م 841)،‌شیخ حرّ عاملى از وى با عنوان فاضل، دانشمند، موثّق، زاهد، عابد، پرهیزکار و داراى جلالت قدر یاد کرده است. مهمترین کتاب فقهى او المهذّب البارع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است.<ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 29؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 71-75؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 147و148.</ref>
# احمد بن محمّد بن فهد حلّى، معروف به «ابن فهد حلّى» (م 841)،‌شیخ حرّ عاملى از وى با عنوان فاضل، دانشمند، موثّق، زاهد، عابد، پرهیزکار و داراى جلالت قدر یاد کرده است. مهمترین کتاب فقهى او المهذّب البارع نام دارد که شرح مختصر النافع محقّق حلّى است.<ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 29؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 71-75؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 147و148.</ref>
# على بن الحسین عاملى کرکى (م 940)، وى به نام «محقّق ثانى» و «محقّق کرکى» معروف است. او داراى کتابهاى فراوانى است که مهمترین کتاب فقهى او که بسیار مورد توجّه فقهاست جامع المقاصد فى شرح القواعد نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 121؛ روضات الجنات، همان، ج 4، ص 360-375؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 208-212.</ref>
# على بن الحسین عاملى کرکى (م 940)، وى به نام «محقّق ثانى» و «محقّق کرکى» معروف است. او داراى کتابهاى فراوانى است که مهمترین کتاب فقهى او که بسیار مورد توجّه فقهاست جامع المقاصد فى شرح القواعد نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 121؛ روضات الجنات، همان، ج 4، ص 360-375؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 208-212.</ref>
# زین الدّین بن على بن احمد عاملى، معروف به شهید ثانى (شهید در 966).</ref>وى از بزرگان فقهاى شیعه و معروف در علم و فضل و زهد و عبادت و تحقیق و جلالت قدر است؛ آن عالم بزرگ کتابهاى فراوانى نوشته است که مشهورترین آنها در فقه مسالک الافهام فى شرح شرایع الاسلام و الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیه و روض الجنان است که شرح ارشاد الأذهان علاّمه حلّى است.<ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 85-91؛ روضات الجنّات، همان، ج 3، ص 352-387؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 143-158.</ref>
# زین الدّین بن على بن احمد عاملى، معروف به شهید ثانى (شهید در 966).</ref>وى از بزرگان فقهاى شیعه و معروف در علم و فضل و زهد و عبادت و تحقیق و جلالت قدر است؛ آن عالم بزرگ کتابهاى فراوانى نوشته است که مشهورترین آنها در فقه مسالک الافهام فى شرح شرایع الاسلام و الروضة البهیة فى شرح اللّمعة الدّمشقیه و روض الجنان است که شرح ارشاد الأذهان علاّمه حلّى است.<ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 85-91؛ روضات الجنّات، همان، ج 3، ص 352-387؛ اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 143-158.</ref>
# احمد بن محمّد اردبیلى (م 993)،‌وى از سویى به جهت تحقیق و دقت علمى به «محقّق اردبیلى» و از سوى دیگر به سبب تقوا و قدس و زهد فراوانش به «مقدّس اردبیلى» شهرت یافت. از او دو اثر ارزشمند در فقه به یادگار مانده است که یکى از آنها مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان است که شرح کتاب ارشاد الاذهان علاّمه حلّى است و مشتمل بر دوره کامل فقهى همراه با دقّت و تحقیق است و دیگرى «زبدة البیان فى احکام القرآن» است که در آن به بررسى آیات الاحکام پرداخته است<ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 23؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 79-85 ؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 80-82.</ref>
# احمد بن محمّد اردبیلى (م 993)،‌وى از سویى به جهت تحقیق و دقت علمى به «محقّق اردبیلى» و از سوى دیگر به سبب تقوا و قدس و زهد فراوانش به «مقدّس اردبیلى» شهرت یافت. از او دو اثر ارزشمند در فقه به یادگار مانده است که یکى از آنها مجمع الفائدة و البرهان فى شرح ارشاد الاذهان است که شرح کتاب ارشاد الاذهان علاّمه حلّى است و مشتمل بر دوره کامل فقهى همراه با دقّت و تحقیق است و دیگرى «زبدة البیان فى احکام القرآن» است که در آن به بررسى آیات الاحکام پرداخته است<ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 23؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 79-85 ؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 80-82.</ref>
# محمّد بن على بن حسین موسوى عاملى، معروف به صاحب مدارک (م 1009)،‌وى عالمى ارزشمند، محقّقى دقیق و جامع علوم مختلف بود. مهمترین کتاب فقهى وى مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 167و168؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 45-55؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 6و7.</ref> «صاحب مدارک» و «صاحب معالم» (شیخ حسن بن زین الدّین (م1011) از پیروان مکتب محقّق اردبیلى به شمار مى روند. این دو تن نیز همچون محقّق اردبیلى در تمسّک و استدلال به روایات، سخت گیر بودند و سند روایتى را مى پذیرفتند که عدالت راوى آن، با دو شاهد عادل تأیید شده باشد و شهادت یک عادل و یا متخصّص رجالى را در عدالت او کافى نمى دانستند <ref>موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت(علیهم السلام)، همان، ج 1، ص 61.</ref>
# محمّد بن على بن حسین موسوى عاملى، معروف به صاحب مدارک (م 1009)،‌وى عالمى ارزشمند، محقّقى دقیق و جامع علوم مختلف بود. مهمترین کتاب فقهى وى مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام نام دارد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 167و168؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 45-55؛ اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 6و7.</ref> «صاحب مدارک» و «صاحب معالم» (شیخ حسن بن زین الدّین (م1011) از پیروان مکتب محقّق اردبیلى به شمار می‌روند. این دو تن نیز همچون محقّق اردبیلى در تمسّک و استدلال به روایات، سخت گیر بودند و سند روایتى را می‌پذیرفتند که عدالت راوى آن، با دو شاهد عادل تأیید شده باشد و شهادت یک عادل و یا متخصّص رجالى را در عدالت او کافى نمی‌دانستند <ref>موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل البیت(علیهم‌السلام)، همان، ج 1، ص 61.</ref>
# محمّدباقر بن محمّد مؤمن سبزوارى (م1090)،‌وى مؤلّف کتاب کفایة الاحکام و ذخیرة المعاد است و شیوه اجتهادى و فقاهتى او نیز متأثّر از محقّق اردبیلى است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 250؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 68-77؛ الکنى و الالقاب، قمى، شیخ عبّاس، ج 3، ص 159و160.</ref>
# محمّدباقر بن محمّد مؤمن سبزوارى (م1090)،‌وى مؤلّف کتاب کفایة الاحکام و ذخیرة المعاد است و شیوه اجتهادى و فقاهتى او نیز متأثّر از محقّق اردبیلى است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 250؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 68-77؛ الکنى و الالقاب، قمى، شیخ عبّاس، ج 3، ص 159و160.</ref>


==== ویژگى هاى دوره پنجم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره پنجم: ====
1. شکسته شدن عصر تقلید از گذشتگان به طور کامل؛
1. شکسته شدن عصر تقلید از گذشتگان به طور کامل؛


2. تألیف فراوان متون فقهى. در این دوره فقها آثار ماندگارى در متون فقهى از خویش به یادگار گذاشتند که از مهمترین آنها مى توان به شرایع و قواعد و لمعه اشاره کرد؛
2. تألیف فراوان متون فقهى. در این دوره فقها آثار ماندگارى در متون فقهى از خویش به یادگار گذاشتند که از مهمترین آنها می‌توان به شرایع و قواعد و لمعه اشاره کرد؛


3. تألیف دوره هاى مفصّل فقه در مجلدات فراوان؛
3. تألیف دوره‌هاى مفصّل فقه در مجلدات فراوان؛


4. اهتمام به اصول فقه به شکل تازه میان فقها.
4. اهتمام به اصول فقه به شکل تازه میان فقها.
از کتاب هاى مهم اصولى در این عصر مى توان به «معارج الاصول» محقق حلّى و «نهایة الوصول الى علم الاصول» علاّمه حلّى اشاره کرد؛
از کتاب‌هاى مهم اصولى در این عصر می‌توان به «معارج الاصول» محقق حلّى و «نهایة الوصول الى علم الاصول» علاّمه حلّى اشاره کرد؛


5. ابتکار تازه در ترتیب و تقسیم ابواب فقهى.
5. ابتکار تازه در ترتیب و تقسیم ابواب فقهى.
خط ۲۵۴: خط ۲۵۴:


6. تدوین کتب رجال تازه، به صورت دقیق تر.
6. تدوین کتب رجال تازه، به صورت دقیق تر.
از این کتاب ها مى توان به رجال علاّمه حلّى و رجال ابن داوود (م 747) اشاره کرد؛
از این کتاب‌ها می‌توان به رجال علاّمه حلّى و رجال ابن داوود (م 747) اشاره کرد؛


7. تدوین آیات الاحکام.
7. تدوین آیات الاحکام.
نخستین بار به طور مستقل و مشروح، این کتاب را فاضل مقداد، با نام کنز العرفان تدوین کرد، پس از آن مرحوم محقّق اردبیلى نیز کتاب زبدة البیان را در همین ارتباط نوشت. مقصود از «آیات الاحکام» بررسى آیاتى از قرآن کریم است که از آنها حکمى از احکام فقهى استفاده مى شود؛
نخستین بار به طور مستقل و مشروح، این کتاب را فاضل مقداد، با نام کنز العرفان تدوین کرد، پس از آن مرحوم محقّق اردبیلى نیز کتاب زبدة البیان را در همین ارتباط نوشت. مقصود از «آیات الاحکام» بررسى آیاتى از قرآن کریم است که از آنها حکمى از احکام فقهى استفاده می‌شود؛


8. تدوین کتبى در قواعد فقهیه. تفاوت «قاعده فقهى» با «مسأله فقهى» آن است که، مسأله فقهى، جزئى و در موارد خاص فقهى مورد استفاده قرار مى گیرد؛ ولى «قاعده فقهى» در بسیارى از ابواب فقهى جریان دارد. همچنین تفاوت «قاعده فقهى» با «قاعده اصولى» آن است که قاعده اصولى، یا اساساً مشتمل بر حکم شرعى نیست، بلکه همانند بسیارى از مسائل آن، در طریق استنباط حکم شرعى واقع مى شود و یا متضمن حکم شرعى عامّى است که در جمیع ابواب فقه جریان دارد و اختصاص به موضوع خاصى از فقه ندارد؛ مثل برائت شرعى در مورد فقدان نص؛ به خلاف «قاعده فقهى» که اوّلا در تمام موارد، حکمى است از احکام شرعى و ثانیاً اگر چه عام است ولى در عین حال، یا اختصاص به تعدادى از ابواب فقه دارد، نه جمیع آن (مثل قاعده طهارت و لاتعاد) و یا اختصاص به موضوعات خارجیّه معیّنى دارد، اگر چه در همه ابواب فقه جریان داشته باشد، مثل دو قاعده «لا ضرر» و «لا حرج» که گر چه در غالب و یا کلّ ابواب فقه جارى است، ولى در عین حال، بر محور موضوعات خاصى دور مى زند که همان موضوعات ضررى و حرجى باشد. در نتیجه «قواعد فقهیه» برزخى میان مسائل فقهى و قواعد اصولى به حساب مى آید؛ یعنى نه آن خصوصیّت و جزئیّت مسائل فقهى را دارد و نه آن شمول و گستردگى قواعد اصولى را <ref>(ر.ک: مقدمه القواعد الفقهیّه، مکارم شیرازى، ناصر، ج 1، ص 23و24).</ref>
8. تدوین کتبى در قواعد فقهیه. تفاوت «قاعده فقهى» با «مسأله فقهى» آن است که، مسأله فقهى، جزئى و در موارد خاص فقهى مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ ولى «قاعده فقهى» در بسیارى از ابواب فقهى جریان دارد. همچنین تفاوت «قاعده فقهى» با «قاعده اصولى» آن است که قاعده اصولى، یا اساساً مشتمل بر حکم شرعى نیست، بلکه همانند بسیارى از مسائل آن، در طریق استنباط حکم شرعى واقع می‌شود و یا متضمن حکم شرعى عامّى است که در جمیع ابواب فقه جریان دارد و اختصاص به موضوع خاصى از فقه ندارد؛ مثل برائت شرعى در مورد فقدان نص؛ به خلاف «قاعده فقهى» که اوّلا در تمام موارد، حکمى است از احکام شرعى و ثانیاً اگر چه عام است ولى در عین حال، یا اختصاص به تعدادى از ابواب فقه دارد، نه جمیع آن (مثل قاعده طهارت و لاتعاد) و یا اختصاص به موضوعات خارجیّه معیّنى دارد، اگر چه در همه ابواب فقه جریان داشته باشد، مثل دو قاعده «لا ضرر» و «لا حرج» که گر چه در غالب و یا کلّ ابواب فقه جارى است، ولى در عین حال، بر محور موضوعات خاصى دور می‌زند که همان موضوعات ضررى و حرجى باشد. در نتیجه «قواعد فقهیه» برزخى میان مسائل فقهى و قواعد اصولى به حساب می‌آید؛ یعنى نه آن خصوصیّت و جزئیّت مسائل فقهى را دارد و نه آن شمول و گستردگى قواعد اصولى را <ref>(ر.ک: مقدمه القواعد الفقهیّه، مکارم شیرازى، ناصر، ج 1، ص 23و24).</ref>
شهید اوّل کتابى با نام القواعد و الفوائد و ابن فهد حلّى کتاب نضد القواعد الفقهیّه و شهید ثانى کتاب فوائد القواعد را در همین زمینه تألیف کردند. ولى توجّه داشته باشید، کتاب هایى که در بالا آمده، دقیقاً مطابق تعریف «قواعد فقهى» تدوین نشده است؛
شهید اوّل کتابى با نام القواعد و الفوائد و ابن فهد حلّى کتاب نضد القواعد الفقهیّه و شهید ثانى کتاب فوائد القواعد را در همین زمینه تألیف کردند. ولى توجّه داشته باشید، کتاب‌هایى که در بالا آمده، دقیقاً مطابق تعریف «قواعد فقهى» تدوین نشده است؛


9. توجّه به تدوین فقه حکومتى.
9. توجّه به تدوین فقه حکومتى.
خط ۲۷۱: خط ۲۷۱:
این حرکت در حالى شکل گرفت که نقش عقل در استنباط احکام شرعى توسط جمعى از محقّقان، از جمله محقّق حلّى بسیار برجسته شد و توسط پیروانش؛ صاحب مدارک، محقّق سبزوارى و صاحب معالم ادامه یافت.
این حرکت در حالى شکل گرفت که نقش عقل در استنباط احکام شرعى توسط جمعى از محقّقان، از جمله محقّق حلّى بسیار برجسته شد و توسط پیروانش؛ صاحب مدارک، محقّق سبزوارى و صاحب معالم ادامه یافت.
اخبارى گرى با تاخت و تاز به عقل و علوم عقلى آغاز شد و براى عقل هیچ وزن و جایگاهى را ـ نه در علوم عقلى و نه در علوم نقلى ـ قائل نبود و بر اجتهاد و تقلید نیز خط بطلان کشید و راه آن را خطا شمرد.
اخبارى گرى با تاخت و تاز به عقل و علوم عقلى آغاز شد و براى عقل هیچ وزن و جایگاهى را ـ نه در علوم عقلى و نه در علوم نقلى ـ قائل نبود و بر اجتهاد و تقلید نیز خط بطلان کشید و راه آن را خطا شمرد.
پرچمدار این حرکت محمّدامین استرآبادى (م1033) بود که افکارش را در کتاب الفوائد المدنیّه ـ که به هنگام اقامتش در مدینه آن را تدوین کرد ـ گردآورى نمود. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 246؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 120-139؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 137.</ref> نوشته اند که در عصر استرآبادىاشاعره و اهل حدیث بر حوزه هاى علمیّه حرمین شریفین سیطره داشتند و عقاید ظاهریون در حجاز رایج بود. آنان ظاهر روایات و احادیث را حجّت مى دانستند و با اجتهاد و رأى و قیاس مخالف بودند. میرزا محمّد استرآبادى و شاگردش محمّد امین استرآبادى تحت تأثیر چنین جوّى قرار گرفتند و حرکت اخبارى گرى را در فرهنگ شیعه بنیان نهادند. <ref>(ر.ک: دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، حسن الامین، ج 2، ص 226).</ref> در حالى که اجتهاد در نظر اهل سنّت و شیعه تفاوت بسیار دارد و اخباریّون همانند مخالفت اهل حدیث از اهل سنّت، با اجتهاد مخالفت کردند.
پرچمدار این حرکت محمّدامین استرآبادى (م1033) بود که افکارش را در کتاب الفوائد المدنیّه ـ که به هنگام اقامتش در مدینه آن را تدوین کرد ـ گردآورى نمود. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 246؛ روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 120-139؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 137.</ref> نوشته‌اند که در عصر استرآبادىاشاعره و اهل حدیث بر حوزه‌هاى علمیّه حرمین شریفین سیطره داشتند و عقاید ظاهریون در حجاز رایج بود. آنان ظاهر روایات و احادیث را حجّت می‌دانستند و با اجتهاد و رأى و قیاس مخالف بودند. میرزا محمّد استرآبادى و شاگردش محمّد امین استرآبادى تحت تأثیر چنین جوّى قرار گرفتند و حرکت اخبارى گرى را در فرهنگ شیعه بنیان نهادند. <ref>(ر.ک: دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، حسن الامین، ج 2، ص 226).</ref> در حالى که اجتهاد در نظر اهل سنّت و شیعه تفاوت بسیار دارد و اخباریّون همانند مخالفت اهل حدیث از اهل سنّت، با اجتهاد مخالفت کردند.
خلاصه افکار او چنین است:
خلاصه افکار او چنین است:


1. ظواهر کتاب الله حجیّتى ندارد، مگر آیاتى که توسط معصومین(علیهم السلام) تفسیر شده باشد.
1. ظواهر کتاب الله حجیّتى ندارد، مگر آیاتى که توسط معصومین(علیهم‌السلام) تفسیر شده باشد.


2. در مسائل اصولى، حکم عقل حجیّت ندارد و هیچ ملازمه اى میان حکم عقل و نقل نیست.
2. در مسائل اصولى، حکم عقل حجیّت ندارد و هیچ ملازمه اى میان حکم عقل و نقل نیست.
خط ۲۸۲: خط ۲۸۲:
4. همه روایات کتب اربعه، قطعى الصدور است، لذا فقیه نیازى به بررسى اسناد آنها ندارد.
4. همه روایات کتب اربعه، قطعى الصدور است، لذا فقیه نیازى به بررسى اسناد آنها ندارد.


5. اگر در مورد موضوعى، مانند دخانیات حکمى از کتاب و سنّت وارد نشده باشد، در ارتباط با آن موضوع توقّف کرده و درباره آن حکمى صادر نمى کنیم؛ البتّه در مقام عمل به احتیاط روى مى آوریم. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، ج 2، ص 385.</ref>
5. اگر در مورد موضوعى، مانند دخانیات حکمى از کتاب و سنّت وارد نشده باشد، در ارتباط با آن موضوع توقّف کرده و درباره آن حکمى صادر نمی‌کنیم؛ البتّه در مقام عمل به احتیاط روى می‌آوریم. <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، ج 2، ص 385.</ref>
هر چند بنیانگذار مکتب اخبارى را محمّدامین استرآبادى دانسته اند، ولى برخى معتقدند از سخنان وى برمى آید که او تحت تأثیر استادش میرزا محمّد استرآبادى (م1028) بود. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 281.</ref>
هر چند بنیانگذار مکتب اخبارى را محمّدامین استرآبادى دانسته اند، ولى برخى معتقدند از سخنان وى برمی‌آید که او تحت تأثیر استادش میرزا محمّد استرآبادى (م1028) بود. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 281.</ref>
محمّدامین استرآبادى که داماد استادش نیز بود، در کتاب دانش نامه شاهى نسخه اى از این کتاب در کتابخانه آیة الله مرعشى در شهر قم موجود است. وى این کتاب را به زبان فارسى در مکّه مکرّمه نوشته است. مى نویسد: «وقتى که من علم حدیث را نزد میرزا محمّد استرآبادى آموختم، به من گفت: طریقه اخباریون را اِحیا کن و شبهاتى را که در این روش وجود دارد، مرتفع ساز!»
محمّدامین استرآبادى که داماد استادش نیز بود، در کتاب دانش نامه شاهى نسخه اى از این کتاب در کتابخانه آیة الله مرعشى در شهر قم موجود است. وى این کتاب را به زبان فارسى در مکّه مکرّمه نوشته است. می‌نویسد: «وقتى که من علم حدیث را نزد میرزا محمّد استرآبادى آموختم، به من گفت: طریقه اخباریون را اِحیا کن و شبهاتى را که در این روش وجود دارد، مرتفع ساز!»
علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى:
علّت پیدایش تفکّر اخبارى‌گرى:
به نظر مى رسد مهم ترین علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى، سخت گیرى جمعى از فقها در امر حدیث و توجّه بیشتر به عقل و استدلالات عقلى بود. به واقع گرایش شدید به اخبار را مى توان عکس العمل شدید در برابر عقل گرایى مرحوم محقّق اردبیلى و شاگردان و پیروانش دانست.
به نظر می‌رسد مهم ترین علّت پیدایش تفکّر اخبارى گرى، سخت گیرى جمعى از فقها در امر حدیث و توجّه بیشتر به عقل و استدلالات عقلى بود. به واقع گرایش شدید به اخبار را می‌توان عکس العمل شدید در برابر عقل گرایى مرحوم محقّق اردبیلى و شاگردان و پیروانش دانست.
در گذشته جمعى از فقها در استنباطات خویش فقط به کتاب و سنّت توجّه داشتند و از ورود عقل به مباحث فقهى ـ براى دورى جستن از عمل به قیاس و رأى ـ اجتناب مى کردند، ولى برخى دیگر از فقها، مانند عمّانى و اسکافى، از استنباط عقلى در مسائل شرعى و فقهى بهره ها مى گرفتند، تا اینکه شیخ مفید و شیخ طوسى با بهره گیرى از هر دو مکتب، تعادلى میان آن دو روش برقرار ساختند و این خط و مسیر، سالها ادامه داشت، ولى در قرن دهم رویکرد تازه اى به عقل و سخت گیرى در تمسّک به احادیث به وجود آمد که پرچمدار این نهضت محقّق اردبیلى بود.
در گذشته جمعى از فقها در استنباطات خویش فقط به کتاب و سنّت توجّه داشتند و از ورود عقل به مباحث فقهى ـ براى دورى جستن از عمل به قیاس و رأى ـ اجتناب می‌کردند، ولى برخى دیگر از فقها، مانند عمّانى و اسکافى، از استنباط عقلى در مسائل شرعى و فقهى بهره‌ها می‌گرفتند، تا اینکه شیخ مفید و شیخ طوسى با بهره گیرى از هر دو مکتب، تعادلى میان آن دو روش برقرار ساختند و این خط و مسیر، سالها ادامه داشت، ولى در قرن دهم رویکرد تازه اى به عقل و سخت گیرى در تمسّک به احادیث به وجود آمد که پرچمدار این نهضت محقّق اردبیلى بود.
پس از وى، صاحب مدارک، صاحب معالم و محقّق سبزوارى نیز، همین تفکّر را تقویت کردند. در چنین فضایى استرآبادى که در حجاز و در محیط حدیثى اقامت گزیده بود، تفکّر حدیثى و اخبارى بر وى سلطه افکند و با تصلّب در اخبار، به نفى عقل گرایى پرداخت؛ که نتیجه آن مخالفت با شیوه اصولیین و عقل گرایان و ایجاد شیوه اى علمى در اخبارگرى شد. <ref>ر.ک: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(علیهم السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود، ج 1، ص 39و40</ref> (براى آگاهى از دیگر عللى که براى پیدایش حرکت اخبارى گرى گفته شد، <ref>ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء2، ص 386-391).</ref>
پس از وى، صاحب مدارک، صاحب معالم و محقّق سبزوارى نیز، همین تفکّر را تقویت کردند. در چنین فضایى استرآبادى که در حجاز و در محیط حدیثى اقامت گزیده بود، تفکّر حدیثى و اخبارى بر وى سلطه افکند و با تصلّب در اخبار، به نفى عقل گرایى پرداخت؛ که نتیجه آن مخالفت با شیوه اصولیین و عقل گرایان و ایجاد شیوه اى علمى در اخبارگرى شد. <ref>ر.ک: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود، ج 1، ص 39و40</ref> (براى آگاهى از دیگر عللى که براى پیدایش حرکت اخبارى گرى گفته شد، <ref>ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء2، ص 386-391).</ref>
==== برخى از فقهاى اخبارى: ====
==== برخى از فقهاى اخبارى: ====
فقها و دانشمندان اخبارى که پس از محمّدامین استرآبادى آمده اند، در شدت و تعصّب متفاوت بوده اند. افکار و عقاید بسیارى از فقها و دانشمندان اخبارى با مرحوم استرآبادى تفاوت داشت، در نهایت صاحب حدائق فقیهى اخبارى ولى در حد اعتدال و انصاف و محقّقى متتبّع بود و با همین اعتدال و انصافش، در واقع سبب به پایان رسیدن عصر اخبارى گرى شد.
فقها و دانشمندان اخبارى که پس از محمّدامین استرآبادى آمده اند، در شدت و تعصّب متفاوت بوده اند. افکار و عقاید بسیارى از فقها و دانشمندان اخبارى با مرحوم استرآبادى تفاوت داشت، در نهایت صاحب حدائق فقیهى اخبارى ولى در حد اعتدال و انصاف و محقّقى متتبّع بود و با همین اعتدال و انصافش، در واقع سبب به پایان رسیدن عصر اخبارى گرى شد.
به هر حال، مهمترین فقهاى اخبارى عبارتند از:
به هر حال، مهمترین فقهاى اخبارى عبارتند از:
# ملا محمّدتقى مجلسى (م 1070)،ملا محمّدتقى مجلسى (مجلسى اوّل) مردى محقّق، عالم، زاهد، عابد و فقیهى متکلّم بود. از کتابهاى معروف او روضة المتقین، از بهترین شرح ها بر کتاب من لایحضره الفقیه است که نشانگر مهارت و تخصّص او در ادبیات، رجال، فقه و حدیث است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 252؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 192و193.</ref>
# ملا محمّدتقى مجلسى (م 1070)،ملا محمّدتقى مجلسى (مجلسى اوّل) مردى محقّق، عالم، زاهد، عابد و فقیهى متکلّم بود. از کتابهاى معروف او روضة المتقین، از بهترین شرح‌ها بر کتاب من لایحضره الفقیه است که نشانگر مهارت و تخصّص او در ادبیات، رجال، فقه و حدیث است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 252؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 192و193.</ref>
# ملامحسن فیض کاشانى (م 1091)،وى عارفى حکیم و محدّثى فقیه بود، احادیث کتب اربعه را در کتاب ارزشمند «الوافى» جمع آورى کرد و در فقه نیز کتابى به نام مفاتیح الشرایع ترتیب داد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 79-103؛ اعیان الشیعه، همان، ج10،ص 46.</ref>
# ملامحسن فیض کاشانى (م 1091)،وى عارفى حکیم و محدّثى فقیه بود، احادیث کتب اربعه را در کتاب ارزشمند «الوافى» جمع آورى کرد و در فقه نیز کتابى به نام مفاتیح الشرایع ترتیب داد. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 6، ص 79-103؛ اعیان الشیعه، همان، ج10،ص 46.</ref>
# محمّد بن حسن حرّ عاملى (م 1104)،عالم متبحّر و محدّث جلیل القدر، مرحوم حرّ عاملى، صاحب کتاب نفیس وسائل الشیعه است که احادیث کتب اربعه و دیگر کتب مهم شیعه را به شیوه اى نو، جمع آورى کرده است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 141-145؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 96-105؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 167-171.</ref>
# محمّد بن حسن حرّ عاملى (م 1104)،عالم متبحّر و محدّث جلیل القدر، مرحوم حرّ عاملى، صاحب کتاب نفیس وسائل الشیعه است که احادیث کتب اربعه و دیگر کتب مهم شیعه را به شیوه اى نو، جمع آورى کرده است. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 1، ص 141-145؛ روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 96-105؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 167-171.</ref>
# علاّمه محمّدباقر مجلسى (م 1110)،علاّمه مجلسى در علم و دانش و زهد و تقوا و جامعیّت، برتر از آن است که نیاز به معرفى داشته باشد. از افتخارات او همین بس که دائرة المعارف وسیعى را به نام بحار الانوار براى امامیّه تألیف کرد که پیش از آن چنین کارى انجام نشده بود. کتاب مرآة العقول که شرح کتاب کافى است، از دیگر تألیفات ارزشمند اوست. وى کتب فراوانى نوشت و نخستین کسى است که به طور گسترده کتابهایى را به زبان فارسى و در معارف دینى مطابق مذهب اهل بیت(علیهم السلام) تدوین کرد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 248؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 78-93؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182-184؛ بحارالانوار، همان،ج 102، ص 105-165.</ref>
# علاّمه محمّدباقر مجلسى (م 1110)،علاّمه مجلسى در علم و دانش و زهد و تقوا و جامعیّت، برتر از آن است که نیاز به معرفى داشته باشد. از افتخارات او همین بس که دائرة المعارف وسیعى را به نام بحار الانوار براى امامیّه تألیف کرد که پیش از آن چنین کارى انجام نشده بود. کتاب مرآة العقول که شرح کتاب کافى است، از دیگر تألیفات ارزشمند اوست. وى کتب فراوانى نوشت و نخستین کسى است که به طور گسترده کتابهایى را به زبان فارسى و در معارف دینى مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تدوین کرد. <ref>ر.ک: امل الآمل، همان، ج 2، ص 248؛ روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 78-93؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182-184؛ بحارالانوار، همان،ج 102، ص 105-165.</ref>
# شیخ یوسف بحرانى (م 1186)، محدّث کبیر و فقیه ماهر، شیخ یوسف بحرانى از کسانى است که هم به فقه و هم به حدیث احاطه کامل داشت. وى کتابهاى فراوانى را تألیف کرد، که مشهورترین آنها «الحدائق الناضرة» است و در 25 جلد انتشار یافته است. این کتاب، یک دوره فقه استدلالى، همراه با نقل اقوال و نصوص در هر مسأله است. <ref>ر.ک: روضات الجنات، همان، ج 8، ص 203-208؛ اعیان الشیعه، همان، ج10، ص 317؛ الحدائق الناضرة، بحرانى، شیخ یوسف، ج 1، (مقدّمه تحقیق جامعه مدرّسین).</ref>
# شیخ یوسف بحرانى (م 1186)، محدّث کبیر و فقیه ماهر، شیخ یوسف بحرانى از کسانى است که هم به فقه و هم به حدیث احاطه کامل داشت. وى کتابهاى فراوانى را تألیف کرد، که مشهورترین آنها «الحدائق الناضرة» است و در 25 جلد انتشار یافته است. این کتاب، یک دوره فقه استدلالى، همراه با نقل اقوال و نصوص در هر مسأله است. <ref>ر.ک: روضات الجنات، همان، ج 8، ص 203-208؛ اعیان الشیعه، همان، ج10، ص 317؛ الحدائق الناضرة، بحرانى، شیخ یوسف، ج 1، (مقدّمه تحقیق جامعه مدرّسین).</ref>
هر چند شیخ یوسف بحرانى را اخبارى مى دانند، ولى او با میانه روى و دست کشیدن از بسیارى از مبانى اخباریها،حرکت آنها را متوقّف کرد. براى آگاهى از اعتدال و میانه روى، بلکه عدول شیخ یوسف بحرانى از بسیارى از مبانى اخباریون، به مقدّمه کتابش الحدائق الناضرة مخصوصاً مقدّمه دوازدهم مراجعه شود.
هر چند شیخ یوسف بحرانى را اخبارى می‌دانند، ولى او با میانه روى و دست کشیدن از بسیارى از مبانى اخباریها،حرکت آنها را متوقّف کرد. براى آگاهى از اعتدال و میانه روى، بلکه عدول شیخ یوسف بحرانى از بسیارى از مبانى اخباریون، به مقدّمه کتابش الحدائق الناضرة مخصوصاً مقدّمه دوازدهم مراجعه شود.
==== مجتهدان عصر اخباری گری ====
==== مجتهدان عصر اخباری گری ====
در عصر اخبارى گرى نیز که پرچمش را امین استرآبادى برافراشت و تا حدود یک و نیم قرن در اهتزاز بود و با ظهور علاّمه وحید بهبهانى ارکان آن در هم ریخت، دانشمندان و مجتهدانى بودند که در برابر موج اخبارى گرى سر خم نکردند و راه و رسم اجتهاد را ادامه دادند، هر چند تعدادشان اندک بود.
در عصر اخبارى گرى نیز که پرچمش را امین استرآبادى برافراشت و تا حدود یک و نیم قرن در اهتزاز بود و با ظهور علاّمه وحید بهبهانى ارکان آن در هم ریخت، دانشمندان و مجتهدانى بودند که در برابر موج اخبارى گرى سر خم نکردند و راه و رسم اجتهاد را ادامه دادند، هر چند تعدادشان اندک بود.
خط ۳۰۶: خط ۳۰۶:
2. فاضل تونى (م 1071)؛ نویسنده کتاب الوافیة در اصول فقه. <ref>امل الآمل، همان، ج 2، ص 163؛ همچنین ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 244-246؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 70.</ref>
2. فاضل تونى (م 1071)؛ نویسنده کتاب الوافیة در اصول فقه. <ref>امل الآمل، همان، ج 2، ص 163؛ همچنین ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 244-246؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 70.</ref>


3. جمال الدین خوانسارى (م 1125)؛ از آثار او مى توان به تعلیقاتى بر شرح لمعه اشاره کرد. . <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 214 و 215؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص231.</ref>
3. جمال الدین خوانسارى (م 1125)؛ از آثار او می‌توان به تعلیقاتى بر شرح لمعه اشاره کرد. . <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 214 و 215؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص231.</ref>


4. فاضل هندى (م 1137).
4. فاضل هندى (م 1137).
کتاب معروفش در فقه «کشف اللثام» نام دارد که شرح قواعد علاّمه حلّى است. این کتاب مورد اعتماد فراوان صاحب جواهر بود که گفته شده، اگر این کتاب نزد صاحب جواهر حاضر نبود، وى چیزى را از جواهر نمى نوشت. . <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 111-118؛ کشف اللثام، اصفهانى، محمّد بن حسن (فاضل هندى)، ج 1، (مقدمه تحقیق جامعه مدرّسین).</ref>
کتاب معروفش در فقه «کشف اللثام» نام دارد که شرح قواعد علاّمه حلّى است. این کتاب مورد اعتماد فراوان صاحب جواهر بود که گفته شده، اگر این کتاب نزد صاحب جواهر حاضر نبود، وى چیزى را از جواهر نمی‌نوشت. . <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 111-118؛ کشف اللثام، اصفهانى، محمّد بن حسن (فاضل هندى)، ج 1، (مقدمه تحقیق جامعه مدرّسین).</ref>


==== ویژگى هاى دوره ششم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره ششم: ====
حرکت اخبارى گرى که سبب فرو خفتن نشاط اجتهاد و گرایش به اخبار و احادیث گردید، براى خود آثار متفاوت منفى و مثبتى به جاى گذاشت.
حرکت اخبارى گرى که سبب فرو خفتن نشاط اجتهاد و گرایش به اخبار و احادیث گردید، براى خود آثار متفاوت منفى و مثبتى به جاى گذاشت.


الف) آثار منفى حرکت اخبارگرى
الف) آثار منفى حرکت اخبارگرى


1. تفرقه و تشتت فقها. جنبش اخباریون و پدید آمدن جوّ اخبارى گرى در فقه امامیّه، سبب انتقاد شدید علماى اخبارى به مجتهدان اصولى شد. عالمان اخبارى معتقد بودند که علماى اصولى از خود چیزى ندارند و سر سفره دیگران نشسته اند و از آن سو نیز اصولیین، اخباریون را متهم به جمود و رکود مى کردند و همین موجب تفرقه و تشتّت میان فقهاى امامیّه گردید.
1. تفرقه و تشتت فقها. جنبش اخباریون و پدید آمدن جوّ اخبارى گرى در فقه امامیّه، سبب انتقاد شدید علماى اخبارى به مجتهدان اصولى شد. عالمان اخبارى معتقد بودند که علماى اصولى از خود چیزى ندارند و سر سفره دیگران نشسته‌اند و از آن سو نیز اصولیین، اخباریون را متهم به جمود و رکود می‌کردند و همین موجب تفرقه و تشتّت میان فقهاى امامیّه گردید.


2. کثرت مجادلات فقهى. حرکت اخباریون، با ظهور برخى از مسائل، زمینه مناظره و درگیرى را ایجاد کرد. مثلا استفاده از دخانیات که پیش از آن سابقه نداشت، موضوع جدال و درگیرى میان اخباریها و اصولیین گردید. تا آنجا که مسأله تحریم «شرب تتن» (استعمال دخانیات) شعارى براى اخباریون گردید، همان گونه که جوازش، شعار اصولیین شد.
2. کثرت مجادلات فقهى. حرکت اخباریون، با ظهور برخى از مسائل، زمینه مناظره و درگیرى را ایجاد کرد. مثلا استفاده از دخانیات که پیش از آن سابقه نداشت، موضوع جدال و درگیرى میان اخباریها و اصولیین گردید. تا آنجا که مسأله تحریم «شرب تتن» (استعمال دخانیات) شعارى براى اخباریون گردید، همان گونه که جوازش، شعار اصولیین شد.
خط ۳۲۸: خط ۳۲۸:


1. تألیف جوامع روایى
1. تألیف جوامع روایى
پس از تدوین کتب اربعه که تنها مرجع روایى نزد فقها شمرده مى شد، موسوعه حدیثى دیگرى تألیف نگردید. اخباریون که اهتمام فراوانى به اخبار و احادیث داشتند، در چنان دوره اى به تدوین جوامع حدیثى اقدام کردند. از جمله تألیفات این دوره عبارت است از: وسائل الشیعه، وافى و بحارالانوار.
پس از تدوین کتب اربعه که تنها مرجع روایى نزد فقها شمرده می‌شد، موسوعه حدیثى دیگرى تألیف نگردید. اخباریون که اهتمام فراوانى به اخبار و احادیث داشتند، در چنان دوره اى به تدوین جوامع حدیثى اقدام کردند. از جمله تألیفات این دوره عبارت است از: وسائل الشیعه، وافى و بحارالانوار.


2. تدوین تفاسیر روایى
2. تدوین تفاسیر روایى
از این نوع تفسیر در این دوره، مى توان به تفسیر البرهان فى تفسیر القرآن تألیف سیّدهاشم بحرانى (م1107) و تفسیر نورالثقلین تألیف شیخ عبدعلى عروسى حویزى (از علماى قرن یازدهم) اشاره کرد.
از این نوع تفسیر در این دوره، می‌توان به تفسیر البرهان فى تفسیر القرآن تألیف سیّدهاشم بحرانى (م1107) و تفسیر نورالثقلین تألیف شیخ عبدعلى عروسى حویزى (از علماى قرن یازدهم) اشاره کرد.


=== دوره هفتم:عصر تجدید حیات اجتهاد در عرصه فقاهت ===
=== دوره هفتم:عصر تجدید حیات اجتهاد در عرصه فقاهت ===
این دوره، از اواخر قرن دوازدهم آغاز شده و تا سال 1260 ادامه مى یابد.
این دوره، از اواخر قرن دوازدهم آغاز شده و تا سال 1260 ادامه می‌یابد.
هر چند در عصر رواج اخبارى گرى، جمعى از علماى اصولى نیز به تلاش خویش ادامه مى دادند، ولى تفکّر اخبارى به گونه اى سیطره داشت، که اجازه نفوذ و رشد افکار مجتهدان اصولى را نمى داد.
هر چند در عصر رواج اخبارى گرى، جمعى از علماى اصولى نیز به تلاش خویش ادامه می‌دادند، ولى تفکّر اخبارى به گونه اى سیطره داشت، که اجازه نفوذ و رشد افکار مجتهدان اصولى را نمی‌داد.
در اواخر سلطه اخباریون، که دانشمندان آنان راه اعتدال را در پیش گرفته بودند، عالم محقّق و دانشمند ژرف اندیش، علاّمه وحید بهبهانى (م1206) در برابر تفکّر اخبارى گرى برخاست. وى از نجف اشرف به کربلا آمد که مرکز اخباریون بود و زعامت آنان را مرحوم شیخ یوسف بحرانى نویسنده کتاب الحدائق الناضرة برعهده داشت.
در اواخر سلطه اخباریون، که دانشمندان آنان راه اعتدال را در پیش گرفته بودند، عالم محقّق و دانشمند ژرف اندیش، علاّمه وحید بهبهانى (م1206) در برابر تفکّر اخبارى گرى برخاست. وى از نجف اشرف به کربلا آمد که مرکز اخباریون بود و زعامت آنان را مرحوم شیخ یوسف بحرانى نویسنده کتاب الحدائق الناضرة برعهده داشت.
محقّق بهبهانى، مبانى اخباریون را نقد کرد و به تقویت مبانى مجتهدان اصولى پرداخت. سرزمین عراق ـ مخصوصاً کربلا و نجف ـ که مرکز اخباریون بود، با نهضت فکرى و علمى محقّق بهبهانى از وجود چنین افرادى خالى شد.
محقّق بهبهانى، مبانى اخباریون را نقد کرد و به تقویت مبانى مجتهدان اصولى پرداخت. سرزمین عراق ـ مخصوصاً کربلا و نجف ـ که مرکز اخباریون بود، با نهضت فکرى و علمی‌ محقّق بهبهانى از وجود چنین افرادى خالى شد.
اجمالى از مهم ترین پاسخهاى دقیق و علمى علاّمه بهبهانى به مبانى اخباریون چنین بود:
اجمالى از مهم ترین پاسخهاى دقیق و علمى علاّمه بهبهانى به مبانى اخباریون چنین بود:


1. اخباریان معتقد بودند که عمل به ظواهر قرآن تفسیر به رأى است (مگر آیاتى که توسط معصومین تفسیر شده باشد) و از این رو، مشمول روایات ناهیه از تفسیر به رأى مى شود.
1. اخباریان معتقد بودند که عمل به ظواهر قرآن تفسیر به رأى است (مگر آیاتى که توسط معصومین تفسیر شده باشد) و از این رو، مشمول روایات ناهیه از تفسیر به رأى می‌شود.
محقّق بهبهانى پاسخ داد که تمسّک به ظواهر قرآن، پس از فحص از مخصّص، مقیّد، ناسخ و مانند آن که از معصومان وارد شده باشد در حقیقت عمل به قرآن است و از قسم تدبّر در قرآن به شمار مى آید و این مسأله با تفسیر به رأى تفاوت فراوانى دارد. زیرا ظواهر الفاظ در عرف متشرّعه حجّت است.
محقّق بهبهانى پاسخ داد که تمسّک به ظواهر قرآن، پس از فحص از مخصّص، مقیّد، ناسخ و مانند آن که از معصومان وارد شده باشد در حقیقت عمل به قرآن است و از قسم تدبّر در قرآن به شمار می‌آید و این مسأله با تفسیر به رأى تفاوت فراوانى دارد. زیرا ظواهر الفاظ در عرف متشرّعه حجّت است.


2. اخباریون فقط کتاب و سنّت را در استنباط احکام حجّت مى دانستند و معتقد بودند که عقل هیچ نقشى در استنباط احکام شرعى ندارد؛ زیرا در روایات آمده است که نمى شود دین خدا را با عقول بشرى فهمید.
2. اخباریون فقط کتاب و سنّت را در استنباط احکام حجّت می‌دانستند و معتقد بودند که عقل هیچ نقشى در استنباط احکام شرعى ندارد؛ زیرا در روایات آمده است که نمی‌شود دین خدا را با عقول بشرى فهمید.
محقّق بهبهانى در این زمینه، رساله اى در حسن و قبح عقلى نوشت و در آن حجیّت عقل را در مستقلاّت عقلى به اثبات رسانید و روشن ساخت که آن گونه روایات در واقع اشاره به احکام ظنّى عقل از راههایى چون: قیاس و استحسان و... دارد. و گرنه در احکام قطعى عقل که هیچ فطرت درستى در حجیّت آن شک ندارد، حکم عقل حجّت است، مانند «قبح عقاب بلا بیان» و یا «اشتغال یقینى نیاز به فراغ و برائت یقینى دارد» و نظیر آن و در روایات معصومین بر حجیّت عقل تأکید شده است.
محقّق بهبهانى در این زمینه، رساله اى در حسن و قبح عقلى نوشت و در آن حجیّت عقل را در مستقلاّت عقلى به اثبات رسانید و روشن ساخت که آن گونه روایات در واقع اشاره به احکام ظنّى عقل از راههایى چون: قیاس و استحسان و... دارد. و گرنه در احکام قطعى عقل که هیچ فطرت درستى در حجیّت آن شک ندارد، حکم عقل حجّت است، مانند «قبح عقاب بلا بیان» و یا «اشتغال یقینى نیاز به فراغ و برائت یقینى دارد» و نظیر آن و در روایات معصومین بر حجیّت عقل تأکید شده است.


3. اخباریها اجماع را در مسیر استنباط احکام حجّت نمى دانستند و معتقد بودند اجماع در میان عالمان اهل سنّت، دلیل شمرده مى شود، نه در اعتقاد عالمان امامیّه. محقّق بهبهانى روشن ساخت که «اجماع» میان ما و عالمان اهل سنّت اشتراک لفظى دارد و گرنه اجماعى که ما معتقد به حجیّت آن هستیم، تفاوت جوهرى با اجماعى که اهل سنّت بدان معتقدند، دارد.
3. اخباریها اجماع را در مسیر استنباط احکام حجّت نمی‌دانستند و معتقد بودند اجماع در میان عالمان اهل سنّت، دلیل شمرده می‌شود، نه در اعتقاد عالمان امامیّه. محقّق بهبهانى روشن ساخت که «اجماع» میان ما و عالمان اهل سنّت اشتراک لفظى دارد و گرنه اجماعى که ما معتقد به حجیّت آن هستیم، تفاوت جوهرى با اجماعى که اهل سنّت بدان معتقدند، دارد.
اهل سنّت اجماع را فى نفسه حجت مى دانند، ولى فقهاى اهل بیت(علیهم السلام) معتقدند که اجماع طریقى است براى تحصیل قول و نظر معصوم(علیه السلام). شرایط تحصیل نظر معصوم به وسیله اجماع در علم اصول توضیح داده شده است.
اهل سنّت اجماع را فى نفسه حجت می‌دانند، ولى فقهاى اهل‌بیت(علیهم‌السلام) معتقدند که اجماع طریقى است براى تحصیل قول و نظر معصوم(علیه السلام). شرایط تحصیل نظر معصوم به وسیله اجماع در علم اصول توضیح داده شده است.


4. اخباریها معتقد بودند که همه احادیث وارده از معصومان در کتب معروف و معتبر مانند کتب اربعه قطعى است و نیازى به علم رجال، براى بررسى اسناد آنها نداریم. محقّق بهبهانى این مبنا را نیز رد کرد و در رساله اجتهاد و اخبار نیاز به علم رجال را اثبات کرد. افزون بر این، وى با ابتکاراتى در علم اصول، فصل تازه‌اى را  در این علم گشود و سبب رشد و بالندگى آن گردید<ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 94-98؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182؛ طبقات اعلام الشیعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 1، ص 171-174.</ref>
4. اخباریها معتقد بودند که همه احادیث وارده از معصومان در کتب معروف و معتبر مانند کتب اربعه قطعى است و نیازى به علم رجال، براى بررسى اسناد آنها نداریم. محقّق بهبهانى این مبنا را نیز رد کرد و در رساله اجتهاد و اخبار نیاز به علم رجال را اثبات کرد. افزون بر این، وى با ابتکاراتى در علم اصول، فصل تازه‌اى را  در این علم گشود و سبب رشد و بالندگى آن گردید<ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 94-98؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 182؛ طبقات اعلام الشیعه، تهرانى، شیخ آقابزرگ، ج 1، ص 171-174.</ref>
خط ۳۶۰: خط ۳۶۰:
2. سیّد محمّدمهدى بحرالعلوم (م 1212) مؤلّف کتاب الفوائد الرّجالیة. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 203-209؛ اعیان الشیعه، همان، 10، ص 158-160.</ref>
2. سیّد محمّدمهدى بحرالعلوم (م 1212) مؤلّف کتاب الفوائد الرّجالیة. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 7، ص 203-209؛ اعیان الشیعه، همان، 10، ص 158-160.</ref>


3. شیخ ابوعلى حائرى (م 1216) مؤلّف کتاب منتهى المقال.  <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، ج 9، ص 124؛ الکنى و الالقاب، همان، ج 1، ص 124؛ منتهى المقال، حائرى، ابوعلى (مازندرانى، شیخ محمّد بن اسماعیل)، ج 1، (مقدّمه تحقیق مؤسّسه آل البیت(علیهم السلام)).</ref>
3. شیخ ابوعلى حائرى (م 1216) مؤلّف کتاب منتهى المقال.  <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، ج 9، ص 124؛ الکنى و الالقاب، همان، ج 1، ص 124؛ منتهى المقال، حائرى، ابوعلى (مازندرانى، شیخ محمّد بن اسماعیل)، ج 1، (مقدّمه تحقیق مؤسّسه آل البیت(علیهم‌السلام)).</ref>


4. شیخ جعفر کاشف الغطا (م 1227) مؤلّف کتاب کشف الغطا. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 200-206؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 248-252؛ اعیان الشیعه، همان، ج 4، ص 99-106؛ الکنى و الالقاب، همان، ج 3، ص 101-104.</ref>
4. شیخ جعفر کاشف الغطا (م 1227) مؤلّف کتاب کشف الغطا. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 200-206؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 248-252؛ اعیان الشیعه، همان، ج 4، ص 99-106؛ الکنى و الالقاب، همان، ج 3، ص 101-104.</ref>
خط ۳۶۶: خط ۳۶۶:
5. میرزا ابوالقاسم قمى (م 1231) مؤلّف کتاب غنائم الأیّام و جامع الشتات. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 5، ص 369-380؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 52-54؛ اعیان الشیعه، همان، ج 2، ص 411-413.</ref>
5. میرزا ابوالقاسم قمى (م 1231) مؤلّف کتاب غنائم الأیّام و جامع الشتات. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 5، ص 369-380؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 52-54؛ اعیان الشیعه، همان، ج 2، ص 411-413.</ref>


6. سیّدعلى طباطبایى (م 1231) پدیدآورنده موسوعه فقهى ریاض المسائل. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 399-406؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 314و315؛ ریاض المسائل، طباطبایى، سیّد على بن سیّد محمّد بن على، ج 1، (مقدّمه، تحقیق مؤسّسه آل البیت(علیهم السلام)</ref>
6. سیّدعلى طباطبایى (م 1231) پدیدآورنده موسوعه فقهى ریاض المسائل. <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 4، ص 399-406؛ اعیان الشیعه، همان، ج 8، ص 314و315؛ ریاض المسائل، طباطبایى، سیّد على بن سیّد محمّد بن على، ج 1، (مقدّمه، تحقیق مؤسّسه آل البیت(علیهم‌السلام)</ref>


7. سیّدجواد عاملى (م 1226) مؤلّف موسوعه فقهى مفتاح الکرامة.(125) (125). <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 216و217؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج1، ص 286-289</ref>
7. سیّدجواد عاملى (م 1226) مؤلّف موسوعه فقهى مفتاح الکرامة.(125) (125). <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 2، ص 216و217؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج1، ص 286-289</ref>
خط ۳۷۳: خط ۳۷۳:


شاگردان با واسطه محقّق بهبهانى
شاگردان با واسطه محقّق بهبهانى
جمعى دیگر از فقهاى بزرگ امامیّه، شاگردان باواسطه محقّق بهبهانى بودند؛ آنان نیز در واقع از شاگردان مدرسه آن فقیه نامدار محسوب مى شوند؛ مانند:
جمعى دیگر از فقهاى بزرگ امامیّه، شاگردان باواسطه محقّق بهبهانى بودند؛ آنان نیز در واقع از شاگردان مدرسه آن فقیه نامدار محسوب می‌شوند؛ مانند:


1. ملا احمد نراقى (م 1245) نویسنده کتاب مستند الشیعة <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 95-99؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 116؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 183و184.</ref>
1. ملا احمد نراقى (م 1245) نویسنده کتاب مستند الشیعة <ref>ر.ک: روضات الجنّات، همان، ج 1، ص 95-99؛ طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 116؛ اعیان الشیعه، همان، ج 3، ص 183و184.</ref>


2. شیخ محمّدحسن نجفى (معروف به صاحب جواهر) (م 1266) نویسنده موسوعه عظیم و بى نظیر فقهى جواهر الکلام که در 43 جلد منتشر شده است. <ref>ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 310-314؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 149و150؛ جواهرالکلام، نجفی محمد بن حسن، تحقیق: مظفر، شیخ محمّدرضا) ج1، (مقدّمه تحقیق).</ref>
2. شیخ محمّدحسن نجفى (معروف به صاحب جواهر) (م 1266) نویسنده موسوعه عظیم و بى نظیر فقهى جواهر الکلام که در 43 جلد منتشر شده است. <ref>ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، همان، ج 1، ص 310-314؛ اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 149و150؛ جواهرالکلام، نجفی محمد بن حسن، تحقیق: مظفر، شیخ محمّدرضا) ج1، (مقدّمه تحقیق).</ref>
==== ویژگى هاى دوره هفتم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره هفتم: ====
مهم ترین آثار و ویژگیهاى این دوره از این قرار است:
مهم ترین آثار و ویژگیهاى این دوره از این قرار است:
1. ایجاد شور و شوق مجدد فقهى و شکست جمود و تحجّر و بازگشت عقل به میدان استدلال و استنباط فقهى.
1. ایجاد شور و شوق مجدد فقهى و شکست جمود و تحجّر و بازگشت عقل به میدان استدلال و استنباط فقهى.
2. پایان سلطه افکار اخبارى گرى به گونه اى که جز عده اى اندک از آنان در حوزه هاى علمى شیعه باقى نماندند و زعیم آنان در آن عصر، جناب شیخ یوسف بحرانى نیز اندک اندک به اصولیین نزدیک شد، و از دفاعیّاتش نسبت به مذهب اخبارى ها دست برداشت و در مقدّمه دوازدهم کتاب الحدائق الناضرة بدان اعتراف نمود.
2. پایان سلطه افکار اخبارى گرى به گونه اى که جز عده اى اندک از آنان در حوزه‌هاى علمى شیعه باقى نماندند و زعیم آنان در آن عصر، جناب شیخ یوسف بحرانى نیز اندک اندک به اصولیین نزدیک شد، و از دفاعیّاتش نسبت به مذهب اخبارى‌ها دست برداشت و در مقدّمه دوازدهم کتاب الحدائق الناضرة بدان اعتراف نمود.
3. تألیف موسوعه هاى اصولى و فقهى. در علم اصول مرحوم میرزاى قمى قوانین الاصول را تدوین کرد و همچنین سیّد ابراهیم قزوینى (م 1264) کتاب «ضوابط الاصول» و شیخ محمّدابراهیم کلباسى (م1261) کتاب اشارات الاصول را نگاشت. در فقه نیز موسوعه هاى ارزشمندى تدوین شد که ذکر اسامى آنها گذشت.
3. تألیف موسوعه‌هاى اصولى و فقهى. در علم اصول مرحوم میرزاى قمى قوانین الاصول را تدوین کرد و همچنین سیّد ابراهیم قزوینى (م 1264) کتاب «ضوابط الاصول» و شیخ محمّدابراهیم کلباسى (م1261) کتاب اشارات الاصول را نگاشت. در فقه نیز موسوعه‌هاى ارزشمندى تدوین شد که ذکر اسامى آنها گذشت.
4. پیدایش ابتکارات کارساز و مؤثر اصولى به دست تواناى علاّمه وحید بهبهانى که در پرتو آن تحوّلى در علم اصول و فقه پدید آمد.
4. پیدایش ابتکارات کارساز و مؤثر اصولى به دست تواناى علاّمه وحید بهبهانى که در پرتو آن تحوّلى در علم اصول و فقه پدید آمد.
________________________________________
________________________________________


=== دوره هشتم:عصر نوآورى هاى فقهى ===
=== دوره هشتم:عصر نوآورى‌هاى فقهى ===
این دوره، از نیمه قرن سیزدهم آغاز شد و بر اثر این تلاشها و بالندگى و رشد خطّ فکرى محقّق بهبهانى، زمینه ظهور حرکت جدید علمى به همراه ابداع اسلوبى جدید و روشهاى تازه در فقه و اصول پدید آمد.
این دوره، از نیمه قرن سیزدهم آغاز شد و بر اثر این تلاشها و بالندگى و رشد خطّ فکرى محقّق بهبهانى، زمینه ظهور حرکت جدید علمى به همراه ابداع اسلوبى جدید و روشهاى تازه در فقه و اصول پدید آمد.
پیشواى این حرکت بدیع در فقه و اصول، شیخ مرتضى انصارى (م 1281) بود. ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 117-119.وى شاگرد فقیهان گرانقدرى چون سیّد محمّدبن سیّد على (معروف به سیّد مجاهد) (م 1243) نویسنده کتاب المناهل فى الفقه همان، ج 9، ص 443. و شریف العلماى مازندرانى (م1245) همان، ج 7، ص 338 و339. و ملاّ احمد نراقى (م 1245) و شیخ على بن شیخ جعفر کاشف الغطا (م 1254) و شیخ محمّد حسن نجفى (صاحب جواهر) (م 1266) بود.
پیشواى این حرکت بدیع در فقه و اصول، شیخ مرتضى انصارى (م 1281) بود. ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 10، ص 117-119.وى شاگرد فقیهان گرانقدرى چون سیّد محمّدبن سیّد على (معروف به سیّد مجاهد) (م 1243) نویسنده کتاب المناهل فى الفقه همان، ج 9، ص 443. و شریف العلماى مازندرانى (م1245) همان، ج 7، ص 338 و339. و ملاّ احمد نراقى (م 1245) و شیخ على بن شیخ جعفر کاشف الغطا (م 1254) و شیخ محمّد حسن نجفى (صاحب جواهر) (م 1266) بود.
پس از ارتحال صاحب جواهر، مرجعیّت عامه شیعه به شیخ مرتضى انصارى منتقل شد که به مدّت 15 سال زعامت حوزه هاى علمیّه و مرجعیت شیعه را عهده دار بود.
پس از ارتحال صاحب جواهر، مرجعیّت عامه شیعه به شیخ مرتضى انصارى منتقل شد که به مدّت 15 سال زعامت حوزه‌هاى علمیّه و مرجعیت شیعه را عهده دار بود.
شیخ انصارى در کتاب اصولى معروف خویش به نام «الفرائد» که به رسائل مشهور است و بیش از یک قرن است که از کتابهاى درسى حوزه هاى علمیّه شیعى است، ابداعات اصولى فراوانى را عرضه نمود.
شیخ انصارى در کتاب اصولى معروف خویش به نام «الفرائد» که به رسائل مشهور است و بیش از یک قرن است که از کتابهاى درسى حوزه‌هاى علمیّه شیعى است، ابداعات اصولى فراوانى را عرضه نمود.
در فقه نیز کتاب ارزشمند «المکاسب» را نوشت که همچنان از کتابهاى درسى حوزه هاى علمیّه است.
در فقه نیز کتاب ارزشمند «المکاسب» را نوشت که همچنان از کتابهاى درسى حوزه‌هاى علمیّه است.
این کتاب از احکام کسبهاى حرام، احکام مختلف خرید و فروش، احکام خیارات، شرط شرعى و غیر شرعى و احکام قبض و نقد و نسیه بحث مى کند. و در آن شیوه هاى تازه و بدیعى را در استنباط احکام فقهى به کار گرفت.
این کتاب از احکام کسبهاى حرام، احکام مختلف خرید و فروش، احکام خیارات، شرط شرعى و غیر شرعى و احکام قبض و نقد و نسیه بحث می‌کند. و در آن شیوه‌هاى تازه و بدیعى را در استنباط احکام فقهى به کار گرفت.
شاگردان شیخ انصارى:
شاگردان شیخ انصارى:
از مکتب شیخ انصارى نیز شاگردان توانمندى به جهان اسلام عرضه شد که مهم ترین آنها عبارتند از:
از مکتب شیخ انصارى نیز شاگردان توانمندى به جهان اسلام عرضه شد که مهم ترین آنها عبارتند از:
خط ۴۰۲: خط ۴۰۲:
5. شیخ محمّدرضا همدانى (م1322)؛ نویسنده کتاب مصباح الفقیه. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 19-23.</ref>
5. شیخ محمّدرضا همدانى (م1322)؛ نویسنده کتاب مصباح الفقیه. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 7، ص 19-23.</ref>
6. شیخ محمّدکاظم خراسانى (م 1329).
6. شیخ محمّدکاظم خراسانى (م 1329).
آخوند خراسانى پس از ورود به نجف، در درس هاى شیخ انصارى و پس از وى در درسهاى میرزاى شیرازى حاضر شد. وى از بزرگان علماى شیعه به شمار مى آید که افزون بر استفاده از افکار بلند شیخ انصارى، خود نیز داراى ابداعات و نوآورى هایى در «اصول فقه» است.
آخوند خراسانى پس از ورود به نجف، در درس‌هاى شیخ انصارى و پس از وى در درسهاى میرزاى شیرازى حاضر شد. وى از بزرگان علماى شیعه به شمار می‌آید که افزون بر استفاده از افکار بلند شیخ انصارى، خود نیز داراى ابداعات و نوآورى‌هایى در «اصول فقه» است.
آخوند خراسانى از مدرسان چیره دستى بود که در پاى درس وى، بیش از هزار نفر حاضر مى شدند. کتاب اصولى وى به نام کفایة الاصول حدود یک قرن است که در سطوح عالى حوزه ها تدریس مى شود. ر.ک: همان، ج 9، ص 5و6؛ مقدّمه کفایة الاصول، آخوند خراسانى محمّد کاظم، تحقیق: مؤسّسه آل البیت.
آخوند خراسانى از مدرسان چیره دستى بود که در پاى درس وى، بیش از هزار نفر حاضر می‌شدند. کتاب اصولى وى به نام کفایة الاصول حدود یک قرن است که در سطوح عالى حوزه‌ها تدریس می‌شود. <ref>ر.ک: همان، ج 9، ص 5و6؛ مقدّمه کفایة الاصول، آخوند خراسانى محمّد کاظم، تحقیق: مؤسّسه آل البیت.</ref>
مکتب شیخ انصارى به عنوان خطى فکرى داراى ثمرات و برکات وجودى فراوانى بود و افزون بر شاگردان بلاواسطه، جمعى از علما و فقهاى نامى از آن مکتب بهره مند شدند و از شاگردان شیخ انصارى استفاده کردند.
مکتب شیخ انصارى به عنوان خطى فکرى داراى ثمرات و برکات وجودى فراوانى بود و افزون بر شاگردان بلاواسطه، جمعى از علما و فقهاى نامى از آن مکتب بهره مند شدند و از شاگردان شیخ انصارى استفاده کردند.
شاگردان «صاحب سبک و مدرسه» شیخ انصاری
شاگردان «صاحب سبک و مدرسه» شیخ انصاری
خط ۴۰۹: خط ۴۰۹:
1. سیّد محمّدکاظم یزدى (م1337) صاحب کتاب معروف العروة الوثقى که از مراجع بزرگ زمان خود بود.
1. سیّد محمّدکاظم یزدى (م1337) صاحب کتاب معروف العروة الوثقى که از مراجع بزرگ زمان خود بود.
2. شیخ عبدالکریم حائرى (م1355) مؤسّس حوزه جدید علمیّه قم که شاگردان بزرگى پرورش داد مانند: امام خمینى؛ آیة الله گلپایگانى و آیة الله اراکى(قدس سرهم).
2. شیخ عبدالکریم حائرى (م1355) مؤسّس حوزه جدید علمیّه قم که شاگردان بزرگى پرورش داد مانند: امام خمینى؛ آیة الله گلپایگانى و آیة الله اراکى(قدس سرهم).
3. میرزا محمّدحسین نائینى (م 1355) که آثار فراوانى را به جامعه اسلامى اهل بیت(علیهم السلام)عرضه کرد. بسیارى از آثار وى به قلم شاگردانش نوشته شده، از جمله:
3. میرزا محمّدحسین نائینى (م 1355) که آثار فراوانى را به جامعه اسلامى اهل‌بیت(علیهم‌السلام)عرضه کرد. بسیارى از آثار وى به قلم شاگردانش نوشته شده، از جمله:
- فوائد الاصول به قلم شیخ محمّدعلى کاظمى(م1365).
- فوائد الاصول به قلم شیخ محمّدعلى کاظمى(م1365).
- منیة الطالب فى احکام المکاسب، به قلم شیخ موسى خوانسارى (م 1365).
- منیة الطالب فى احکام المکاسب، به قلم شیخ موسى خوانسارى (م 1365).
خط ۴۱۶: خط ۴۱۶:
5. شیخ محمّدحسین اصفهانى (م 1361).
5. شیخ محمّدحسین اصفهانى (م 1361).
وى نیز از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بود و شاگردان برجسته اى پرورش داد از جمله:
وى نیز از شاگردان مرحوم آخوند خراسانى بود و شاگردان برجسته اى پرورش داد از جمله:
الف) شیخ محمّدرضا مظفر (م 1384) مؤلّف کتاب اصول فقه (معروف به اصول مظفر) که از کتابهاى درسى حوزه هاى علمى شیعى است.
الف) شیخ محمّدرضا مظفر (م 1384) مؤلّف کتاب اصول فقه (معروف به اصول مظفر) که از کتابهاى درسى حوزه‌هاى علمى شیعى است.
ب) آیة الله سیّد محمّدهادى میلانى (م 1394) که مرجع و زعیم مسلمانان در منطقه خراسان بود.
ب) آیة الله سیّد محمّدهادى میلانى (م 1394) که مرجع و زعیم مسلمانان در منطقه خراسان بود.
ج) علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى(م 1401) صاحب تفسیر معروف و مشهور المیزان فى تفسیر القرآن که در بیست جلد منتشر شده است.
ج) علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى(م 1401) صاحب تفسیر معروف و مشهور المیزان فى تفسیر القرآن که در بیست جلد منتشر شده است.
خط ۴۲۲: خط ۴۲۲:
کتاب وسیلة النجاة وى یک دوره فقه است که همه کتب فقهى ـ جز قضا وشهادات وحدود ودیات ـ را در برمى گیرد. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 2، ص 331-335؛ نقباء البشر، همان، ج 1، ص 41.
کتاب وسیلة النجاة وى یک دوره فقه است که همه کتب فقهى ـ جز قضا وشهادات وحدود ودیات ـ را در برمى گیرد. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 2، ص 331-335؛ نقباء البشر، همان، ج 1، ص 41.
7. آیة الله سیّدحسین بروجردى (م 1380).</ref>
7. آیة الله سیّدحسین بروجردى (م 1380).</ref>
وى در سال 1364 قمرى به قم آمد و زعامت حوزه هاى علمیّه و مرجعیت شیعیان را عهده دار گردید و سالها زعامت مطلق شیعیان را بر عهده داشت. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 6، ص 92-94؛ سیماى فرزانگان، سبحانى، جعفر، ج 1، ص 477-510.</ref>
وى در سال 1364 قمرى به قم آمد و زعامت حوزه‌هاى علمیّه و مرجعیت شیعیان را عهده دار گردید و سالها زعامت مطلق شیعیان را بر عهده داشت. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 6، ص 92-94؛ سیماى فرزانگان، سبحانى، جعفر، ج 1، ص 477-510.</ref>
8. آیة الله سیّد احمد خوانسارى (م 1405).
8. آیة الله سیّد احمد خوانسارى (م 1405).
مهمترین اثر علمى او در فقه ـ که مورد توجّه محقّقان است ـ جامع المدارک فى شرح المختصر النافع نام دارد که در هفت جلد منتشر شده است. ر.ک: مجلّه نور علم، شماره هشتم، بهمن 1363، ص 12 به بعد.
مهمترین اثر علمى او در فقه ـ که مورد توجّه محقّقان است ـ جامع المدارک فى شرح المختصر النافع نام دارد که در هفت جلد منتشر شده است. ر.ک: مجلّه نور علم، شماره هشتم، بهمن 1363، ص 12 به بعد.
خط ۴۳۶: خط ۴۳۶:
11. آیة الله سیّد محمّدرضا گلپایگانى (م1414).
11. آیة الله سیّد محمّدرضا گلپایگانى (م1414).
آیة الله گلپایگانى از شاگردان بزرگ آیة الله شیخ عبدالکریم حائرى بود. از ایشان آثارى در فقه به جاى مانده است از جمله: کتاب الحج، ولایة الفقیه، الدّر المنضود فى احکام الحدود، کتاب الطهارة. <ref>ر.ک: خورشید فقاهت (زندگى نامه آیة الله گلپایگانى)، کریمى جهرمى، على؛ سیماى فرزانگان، همان، ج 1، ص 691-712.</ref>
آیة الله گلپایگانى از شاگردان بزرگ آیة الله شیخ عبدالکریم حائرى بود. از ایشان آثارى در فقه به جاى مانده است از جمله: کتاب الحج، ولایة الفقیه، الدّر المنضود فى احکام الحدود، کتاب الطهارة. <ref>ر.ک: خورشید فقاهت (زندگى نامه آیة الله گلپایگانى)، کریمى جهرمى، على؛ سیماى فرزانگان، همان، ج 1، ص 691-712.</ref>
==== ویژگى هاى دوره هشتم ====
==== ویژگى‌هاى دوره هشتم ====
1. تنظیم ویژه مباحث اصولى
1. تنظیم ویژه مباحث اصولى
هر چند این دوره، در واقع بخش قابل توجهى از آن ثمره اى است که شیخ انصارى و شاگردانش، از محقّق بهبهانى به ارث برده اند و از این رو، بیشتر مطالبى که علماى این دوره نوشته اند ریشه آنها در کلمات محقّق بهبهانى و شاگردانش یافت مى شود، <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 458.</ref>  ولى تفاوتش با دوره گذشته آن است که این سلسله از مباحث به شکل خاص تنظیم و ارائه گردید که نمونه هاى روشن آن در آثار شیخ انصارى و آخوند خراسانى به خوبى دیده مى شود.
هر چند این دوره، در واقع بخش قابل توجهى از آن ثمره اى است که شیخ انصارى و شاگردانش، از محقّق بهبهانى به ارث برده‌اند و از این رو، بیشتر مطالبى که علماى این دوره نوشته‌اند ریشه آنها در کلمات محقّق بهبهانى و شاگردانش یافت می‌شود، <ref>موسوعة طبقات الفقهاء، همان، مقدّمه، جزء 2، ص 458.</ref>  ولى تفاوتش با دوره گذشته آن است که این سلسله از مباحث به شکل خاص تنظیم و ارائه گردید که نمونه‌هاى روشن آن در آثار شیخ انصارى و آخوند خراسانى به خوبى دیده می‌شود.
مسائل اصولى در این دوره به مباحث الفاظ و مباحث عقلى تقسیم شد و مباحث عقلى به صورت گسترده اى، همراه با نوآوری ها، مورد بحث قرار گرفت که پیش از این سابقه نداشته است.
مسائل اصولى در این دوره به مباحث الفاظ و مباحث عقلى تقسیم شد و مباحث عقلى به صورت گسترده اى، همراه با نوآوری‌ها، مورد بحث قرار گرفت که پیش از این سابقه نداشته است.


2. نوآورى هاى فقهى
2. نوآورى‌هاى فقهى
در این دوره ابواب فقهى به صورت تازه و گسترده اى ارائه گردید که مى توان به بحث هاى گسترده شیخ انصارى در فقه و محقّق همدانى در مصباح الفقیه اشاره کرد.
در این دوره ابواب فقهى به صورت تازه و گسترده اى ارائه گردید که می‌توان به بحث‌هاى گسترده شیخ انصارى در فقه و محقّق همدانى در مصباح الفقیه اشاره کرد.


3. اهتمام گسترده به عبادات و عقود
3. اهتمام گسترده به عبادات و عقود
خط ۴۴۸: خط ۴۴۸:


4. پیدایش «تقریرات» در فقه و اصول
4. پیدایش «تقریرات» در فقه و اصول
هر چند «تقریرات» شبیه «امالى» در میان علماى پیشین است که استاد املا مى کرد و شاگردان مى نوشتند، ولى با دو تفاوت:
هر چند «تقریرات» شبیه «امالى» در میان علماى پیشین است که استاد املا می‌کرد و شاگردان می‌نوشتند، ولى با دو تفاوت:


الف) امالى استادان، در گذشته، به نام خود استاد منتشر مى شد بدون آنکه نامى از شاگرد به میان آید؛ مثل امالى شیخ صدوق و امالى شیخ مفید؛ ولى در این عصر، تقریرات استادان به نام شاگردان منتشر مى شود، هرچند نام استادان نیز ذکر مى گردد، مانند اجود التقریرات که درسهاى آیة الله نائینى است، ولى به نام شاگردش آیة الله خویى منتشر شده است و ده ها تقریرات دیگر.
الف) امالى استادان، در گذشته، به نام خود استاد منتشر می‌شد بدون آنکه نامى از شاگرد به میان آید؛ مثل امالى شیخ صدوق و امالى شیخ مفید؛ ولى در این عصر، تقریرات استادان به نام شاگردان منتشر می‌شود، هرچند نام استادان نیز ذکر می‌گردد، مانند اجود التقریرات که درسهاى آیة الله نائینى است، ولى به نام شاگردش آیة الله خویى منتشر شده است و ده‌ها تقریرات دیگر.


ب) در «امالى» الفاظ و عبارات نیز از استاد بوده و شاگردان متن املاى استاد را یادداشت و به نام استاد منتشر مى ساختند؛ ولى در «تقریرات» محتواى کتاب از اساتید است، ولى شاگردان، آن محتوا را با عبارات و الفاظ و جمله بندى و تبویب مناسب با ذوق خود تهیه و منتشر مى سازند.
ب) در «امالى» الفاظ و عبارات نیز از استاد بوده و شاگردان متن املاى استاد را یادداشت و به نام استاد منتشر می‌ساختند؛ ولى در «تقریرات» محتواى کتاب از اساتید است، ولى شاگردان، آن محتوا را با عبارات و الفاظ و جمله بندى و تبویب مناسب با ذوق خود تهیه و منتشر می‌سازند.


5. پیدایش رساله هاى عملیّه به شکل جدید
5. پیدایش رساله‌هاى عملیّه به شکل جدید
هر چند در میان فقهاى گذشه رساله هایى براى عمل مقلّدان و مراجعان وجود داشت، که برخى از آنان تحت عنوان المسائل... تألیف شده است، مانند: المسائل الجیلانیّة و المسائل الرجبیّة از شیخ طوسى و جامع عبّاسى از شیخ بهایى و نجاة العباد فى یوم المعاد از صاحب جواهر؛ ولى به هر حال، کتاب هایى در محدوده معین و مختصر و گاه نیز تخصّصى و غیر قابل استفاده براى عموم بود. اما در این دوره، رساله هاى عملیّه که در بردارنده همه مسائل مورد نیاز مردم در مسائل فقهى است، بدون اشاره به ادّله فتوا تألیف شده است. از جمله این نوع کتابهاست: عروة الوثقى، اثر آیة الله سیّد محمّدکاظم یزدى، وسیلة النجاة، تألیف آیة الله سیّد ابوالحسن اصفهانى، منهاج الصالحین، نوشته آیة الله سیّد محسن حکیم، تحریر الوسیله، تألیف امام خمینى، منهاج الصالحین، نوشته آیة الله سیّد ابوالقاسم خویى و توضیح المسائل مراجع تقلید امروز.
هر چند در میان فقهاى گذشه رساله‌هایى براى عمل مقلّدان و مراجعان وجود داشت، که برخى از آنان تحت عنوان المسائل... تألیف شده است، مانند: المسائل الجیلانیّة و المسائل الرجبیّة از شیخ طوسى و جامع عبّاسى از شیخ بهایى و نجاة العباد فى یوم المعاد از صاحب جواهر؛ ولى به هر حال، کتاب‌هایى در محدوده معین و مختصر و گاه نیز تخصّصى و غیر قابل استفاده براى عموم بود. اما در این دوره، رساله‌هاى عملیّه که در بردارنده همه مسائل مورد نیاز مردم در مسائل فقهى است، بدون اشاره به ادّله فتوا تألیف شده است. از جمله این نوع کتابهاست: عروة الوثقى، اثر آیة الله سیّد محمّدکاظم یزدى، وسیلة النجاة، تألیف آیة الله سیّد ابوالحسن اصفهانى، منهاج الصالحین، نوشته آیة الله سیّد محسن حکیم، تحریر الوسیله، تألیف امام خمینى، منهاج الصالحین، نوشته آیة الله سیّد ابوالقاسم خویى و توضیح المسائل مراجع تقلید امروز.


=== دوره نهم: عصر ورود فقه به عرصه هاى گوناگون اجتماعى ===
=== دوره نهم: عصر ورود فقه به عرصه‌هاى گوناگون اجتماعى ===
هر چند پیوند فقه با حکومت و سیاست بسیار روشن است (رجوع کنید به: بحث «رابطه فقه و حکومت» در کتاب دائرة المعارف فقه مقارن) ولى فقهاى شیعه به سبب کنار زده شدن از حکومت، بیشتر به سراغ ابوابى مى رفتند که جنبه شخصى داشت و اگر مسائل اجتماعى و حکومتى نیز مورد بحث قرار مى گرفت، احیاناً به گونه اى گذرا و با نگرشى «فردى» بود و بیشتر توجّهات آنها به رفتار و تصرفّات شخصى معطوف مى شد.
هر چند پیوند فقه با حکومت و سیاست بسیار روشن است (رجوع کنید به: بحث «رابطه فقه و حکومت» در کتاب دائرة المعارف فقه مقارن) ولى فقهاى شیعه به سبب کنار زده شدن از حکومت، بیشتر به سراغ ابوابى می‌رفتند که جنبه شخصى داشت و اگر مسائل اجتماعى و حکومتى نیز مورد بحث قرار می‌گرفت، احیاناً به گونه اى گذرا و با نگرشى «فردى» بود و بیشتر توجّهات آنها به رفتار و تصرفّات شخصى معطوف می‌شد.
شهید سیّد محمّدباقر صدر مى نویسد:
شهید سیّد محمّدباقر صدر می‌نویسد:
«این گوشه نشینى سیاسى، به تدریج دامنه هدف اجتهاد را نزد شیعه تنگ تر کرده و رفته رفته، این فکر که عرصه عرض اندام آنها، تنها در حوزه شخصى است، رسوخ یافته است و بدین صورت، اجتهاد در ذهن فقیه، با فرد مسلمان گره خورده است، نه با جامعه اسلامى.
«این گوشه نشینى سیاسى، به تدریج دامنه هدف اجتهاد را نزد شیعه تنگ تر کرده و رفته رفته، این فکر که عرصه عرض اندام آنها، تنها در حوزه شخصى است، رسوخ یافته است و بدین صورت، اجتهاد در ذهن فقیه، با فرد مسلمان گره خورده است، نه با جامعه اسلامى.
در دو مثالى که یکى از اصول و دیگرى از فقه ذکر مى کنیم، مى توان «فردى نگرى» را در نگرش فقیهان دید. در بحث هاى دلیل انسداد در علم اصول وقتى گفته مى شود: شریعت حاوى تکالیفى است که چون شناخت آنها به صورت قطعى ممکن نیست، باید در شناخت آن، از ظنّ پیروى کرد. در پاسخ مى گویند: چرا نتوانیم «احتیاط» در هر واقعه اى را به جاى پیروى از ظن، بر مکلّف واجب بدانیم؟ البتّه هر گاه گستردگى احتیاط به «عسر و حَرَج» انجامید، هر مکلّف مى تواند به اندازه اى که به «حَرَج» نرسد، از احتیاط بکاهد.
در دو مثالى که یکى از اصول و دیگرى از فقه ذکر می‌کنیم، می‌توان «فردى نگرى» را در نگرش فقیهان دید. در بحث‌هاى دلیل انسداد در علم اصول وقتى گفته می‌شود: شریعت حاوى تکالیفى است که چون شناخت آنها به صورت قطعى ممکن نیست، باید در شناخت آن، از ظنّ پیروى کرد. در پاسخ می‌گویند: چرا نتوانیم «احتیاط» در هر واقعه اى را به جاى پیروى از ظن، بر مکلّف واجب بدانیم؟ البتّه هر گاه گستردگى احتیاط به «عسر و حَرَج» انجامید، هر مکلّف می‌تواند به اندازه اى که به «حَرَج» نرسد، از احتیاط بکاهد.
در این پاسخ، به روشنى مى توان نگاه به «فرد» را دید؛ زیرا در صورت تشریع شریعت براى فرد، مى توان چنین احتیاطى را واجب کرد، نه در تشریع براى جامعه؛ زیرا، نمى توان اساس زندگى و روابط اجتماعى، تجارى و سیاسى یک جامعه را بر احتیاط بنا نهاد.
در این پاسخ، به روشنى می‌توان نگاه به «فرد» را دید؛ زیرا در صورت تشریع شریعت براى فرد، می‌توان چنین احتیاطى را واجب کرد، نه در تشریع براى جامعه؛ زیرا، نمی‌توان اساس زندگى و روابط اجتماعى، تجارى و سیاسى یک جامعه را بر احتیاط بنا نهاد.
مثال فقهى را مى توان با توجّه به نظر فقها درباره قاعده «لاضرر» مطرح کرد. این قاعده وجود هر گونه حکم ضررى را در اسلام نفى مى کند؛ آنگاه این اشکال مطرح مى شود که بسیارى از احکام اسلام ضررى است، مانند: تشریع دیات، قصاص، ضمان، زکات، جهاد و مانند آن؛ که این احکام موجب زیان براى افراد است. آنگاه پاسخ مى دهند که قاعده «لاضرر» احکامى را که خود براساس «ضرر» بنا شده، برنمى دارد.
مثال فقهى را می‌توان با توجّه به نظر فقها درباره قاعده «لاضرر» مطرح کرد. این قاعده وجود هر گونه حکم ضررى را در اسلام نفى می‌کند؛ آنگاه این اشکال مطرح می‌شود که بسیارى از احکام اسلام ضررى است، مانند: تشریع دیات، قصاص، ضمان، زکات، جهاد و مانند آن؛ که این احکام موجب زیان براى افراد است. آنگاه پاسخ می‌دهند که قاعده «لاضرر» احکامی‌ را که خود براساس «ضرر» بنا شده، برنمى‌دارد.
رمز این اشکال و آن پاسخ، در نحوه نگرش فردى به شریعت است؛ و در نگرش اجتماعى و مصالح جامعه، هرگز این احکام ضررى نیست، بلکه براى جامعه مفید و سودمند است». <ref>ر.ک: دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، همان، ج 2، ص 150و151؛ مجله فقه اهل بیت، سال اوّل، شماره اوّل، ص 35.</ref>
رمز این اشکال و آن پاسخ، در نحوه نگرش فردى به شریعت است؛ و در نگرش اجتماعى و مصالح جامعه، هرگز این احکام ضررى نیست، بلکه براى جامعه مفید و سودمند است». <ref>ر.ک: دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، همان، ج 2، ص 150و151؛ مجله فقه اهل‌بیت، سال اوّل، شماره اوّل، ص 35.</ref>
این احکام به نظر عرف و عقلا هرگز ضررى نیست و در همه جوامع بشرى رایج است؛ آنها این احکام را نافع براى جامعه مى دانند جامعه اى که مصلحت افراد به مصلحت آن بستگى دارد و منافع افراد در پرتو منافع جامعه تأمین مى شود و امام امیرمؤمنان در عهدنامه معروف مالک اشتر در بحث جنود (ارتش) به آن اشاره فرموده است.<ref>در کتاب القواعد الفقهیة القواعد الفقهیّه، همان، ج 1، ص 76. نوشته آیة الله مکارم شیرازى</ref>
این احکام به نظر عرف و عقلا هرگز ضررى نیست و در همه جوامع بشرى رایج است؛ آنها این احکام را نافع براى جامعه می‌دانند جامعه اى که مصلحت افراد به مصلحت آن بستگى دارد و منافع افراد در پرتو منافع جامعه تأمین می‌شود و امام امیرمؤمنان در عهدنامه معروف مالک اشتر در بحث جنود (ارتش) به آن اشاره فرموده است.<ref>در کتاب القواعد الفقهیة القواعد الفقهیّه، همان، ج 1، ص 76. نوشته آیة الله مکارم شیرازى</ref>
پاسخ امام خمینى(قدس سره) به سؤال دبیر وقت شوراى نگهبان قانون اساسى در ارتباط با معادن مکشوفه در املاک شخصى نیز، از نگرش «جامعه نگرى» به مسائل فقهى حکایت دارد. در بخشى از آن نامه مى خوانیم:
پاسخ امام خمینى(قدس سره) به سؤال دبیر وقت شوراى نگهبان قانون اساسى در ارتباط با معادن مکشوفه در املاک شخصى نیز، از نگرش «جامعه نگرى» به مسائل فقهى حکایت دارد. در بخشى از آن نامه می‌خوانیم:
«اگر فرض کنیم معادن و نفت و گاز در حدود املاک شخصى است ـ که فرض بىواقعیّت است ـ این معادن چون ملى است و متعلّق به ملّتهاى حال و آینده است که در طول زمان، موجود مى گردند، از تبعیّت املاک شخصیه خارج است، دولت اسلامى مى تواند آنها را استخراج کند، ولى باید قیمت املاک اشخاص و یا اجاره زمین تصرّف شده را مانند سایر زمینها ـ بدون محاسبه معادن در قیمت و یا اجاره ـ بپردازد و مالک نمى تواند از این امر جلوگیرى نماید». <ref>صحیفه امام، خمینی، سید روح الله، ج 20، ص 402و403.</ref>
«اگر فرض کنیم معادن و نفت و گاز در حدود املاک شخصى است ـ که فرض بىواقعیّت است ـ این معادن چون ملى است و متعلّق به ملّتهاى حال و آینده است که در طول زمان، موجود می‌گردند، از تبعیّت املاک شخصیه خارج است، دولت اسلامى می‌تواند آنها را استخراج کند، ولى باید قیمت املاک اشخاص و یا اجاره زمین تصرّف شده را مانند سایر زمینها ـ بدون محاسبه معادن در قیمت و یا اجاره ـ بپردازد و مالک نمی‌تواند از این امر جلوگیرى نماید». <ref>صحیفه امام، خمینی، سید روح الله، ج 20، ص 402و403.</ref>
نکته دیگرى که در مباحث فقها کمتر مورد توجّه قرار گرفته، اصل «عدالت اجتماعى» در فتاواست.
نکته دیگرى که در مباحث فقها کمتر مورد توجّه قرار گرفته، اصل «عدالت اجتماعى» در فتاواست.
شهید مرتضى مطهرى(قدس سره) در این باره مى نویسد:
شهید مرتضى مطهرى(قدس سره) در این باره می‌نویسد:
«اصل عدالت اجتماعى ـ با همه اهمیّت آن ـ در فقه ما مورد غفلت واقع شده است و در حالى که از آیاتى چون «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً» و «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»عموماتى در فقه به دست آمده است، ولى با این همه تأکیدى که قرآن کریم بر روى مسأله عدالت اجتماعى دارد، مع هذا یک قاعده و اصل عام در فقه از آن استنباط نشده، و این مطلب، سبب تضعیف تفکّر اجتماعى فقهاى ما گردیده است». <ref>بررسى اجمالى مبانى اقتصاد اسلامى، مطهّرى، مرتضى، ص 27.</ref>
«اصل عدالت اجتماعى ـ با همه اهمیّت آن ـ در فقه ما مورد غفلت واقع شده است و در حالى که از آیاتى چون «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً» و «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»عموماتى در فقه به دست آمده است، ولى با این همه تأکیدى که قرآن کریم بر روى مسأله عدالت اجتماعى دارد، مع هذا یک قاعده و اصل عام در فقه از آن استنباط نشده، و این مطلب، سبب تضعیف تفکّر اجتماعى فقهاى ما گردیده است». <ref>بررسى اجمالى مبانى اقتصاد اسلامى، مطهّرى، مرتضى، ص 27.</ref>
ورود فقهاى شیعه به مسائل حکومتى و سیاسى، واکنشی به پدیده استعمار
ورود فقهاى شیعه به مسائل حکومتى و سیاسى، واکنشی به پدیده استعمار
خط ۴۷۵: خط ۴۷۵:
1. تلاش استعمارگران براى تصرّف کشورهاى اسلامى.
1. تلاش استعمارگران براى تصرّف کشورهاى اسلامى.
2. تلاش استعمار نو براى سلطه فرهنگى، اقتصادى و سیاسى بر مسلمین به شیوه اى تازه توسّط ایّادى و وابستگان داخلى.
2. تلاش استعمار نو براى سلطه فرهنگى، اقتصادى و سیاسى بر مسلمین به شیوه اى تازه توسّط ایّادى و وابستگان داخلى.
در عرصه نخست حضور استعمارگران در ایران و عراق، سبب برخورد فقهاى شیعه با آنان گردید و همین مسائل راه ورود فقهاى شیعه را به عرصه مسائل اجتماعى باز کرد و موجب صدور فتواهاى تاریخى و یا ورود به میدان مبارزه با استعمارگران گردید؛ که از این نمونه ها مى توان به فتواى آیة الله میرزا محمّدتقى شیرازى (م1338) به جهاد بر ضدّ اشغالگرى انگلستان و شرکت وى و دیگر فقها در جهاد علیه انگلیسى ها اشاره کرد. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 192.</ref>
در عرصه نخست حضور استعمارگران در ایران و عراق، سبب برخورد فقهاى شیعه با آنان گردید و همین مسائل راه ورود فقهاى شیعه را به عرصه مسائل اجتماعى باز کرد و موجب صدور فتواهاى تاریخى و یا ورود به میدان مبارزه با استعمارگران گردید؛ که از این نمونه‌ها می‌توان به فتواى آیة الله میرزا محمّدتقى شیرازى (م1338) به جهاد بر ضدّ اشغالگرى انگلستان و شرکت وى و دیگر فقها در جهاد علیه انگلیسى‌ها اشاره کرد. <ref>ر.ک: اعیان الشیعه، همان، ج 9، ص 192.</ref>
در عرصه دوم نیز، مى توان به فتواى میرزاى بزرگ شیرازى (م 1312) در ارتباط با تحریم تنباکو، براى خلع ید انگلیس از ایران و همچنین حمایت آخوند خراسانى (م 1329) و میرزاى نائینى (م1355) از مشروطه خواهان و مخالفت با استبداد قاجارى اشاره کرد. کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملّة» میرزاى نائینى را که درباره ضرورت مشروطه و دستورالعمل آن نوشته شده، باید در همین راستا ارزیابى کرد.
در عرصه دوم نیز، می‌توان به فتواى میرزاى بزرگ شیرازى (م 1312) در ارتباط با تحریم تنباکو، براى خلع ید انگلیس از ایران و همچنین حمایت آخوند خراسانى (م 1329) و میرزاى نائینى (م1355) از مشروطه خواهان و مخالفت با استبداد قاجارى اشاره کرد. کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملّة» میرزاى نائینى را که درباره ضرورت مشروطه و دستورالعمل آن نوشته شده، باید در همین راستا ارزیابى کرد.
در آخرین حلقه این سلسله از فقها، امام خمینى(قدس سره) قرار دارد که با طرح حکومت اسلامى و نظریه ولایت فقیه، مبارزه اش را برضد استبداد داخلى و استعمار خارجى آغاز کرد و به سقوط رژیم سلطنتى در ایران و تشکیل حکومت اسلامى گردید.
در آخرین حلقه این سلسله از فقها، امام خمینى(قدس سره) قرار دارد که با طرح حکومت اسلامى و نظریه ولایت فقیه، مبارزه اش را برضد استبداد داخلى و استعمار خارجى آغاز کرد و به سقوط رژیم سلطنتى در ایران و تشکیل حکومت اسلامى گردید.
به هر حال، در مبارزه این سلسله از فقهاى شیعه با هر دو شیوه استعمارگران و برخورد فرهنگ اسلامى با تمدّن غرب، چالشهاى تازه اى در عرصه هاى مختلف اجتماعى و حکومتى پیش آمد و مخصوصاً با طرح مسائل جدید و پرسشهاى نوپیدا و القاى شبهات از ناحیه روشنفکران وابسته فکرى به دانشمندان غربى، در عرصه فقه نیز، نگرشى تازه به مسائل فقهى میان فقها پدید آمد که در نتیجه، در عرصه هاى اقتصاد، سیاست، احوال شخصیّه و مانند آن ـ که گاه تحوّلات جدید بدان دامن مى زد ـ تلاش تازه و عمیقى صورت گرفت.
به هر حال، در مبارزه این سلسله از فقهاى شیعه با هر دو شیوه استعمارگران و برخورد فرهنگ اسلامى با تمدّن غرب، چالشهاى تازه اى در عرصه‌هاى مختلف اجتماعى و حکومتى پیش آمد و مخصوصاً با طرح مسائل جدید و پرسشهاى نوپیدا و القاى شبهات از ناحیه روشنفکران وابسته فکرى به دانشمندان غربى، در عرصه فقه نیز، نگرشى تازه به مسائل فقهى میان فقها پدید آمد که در نتیجه، در عرصه‌هاى اقتصاد، سیاست، احوال شخصیّه و مانند آن ـ که گاه تحوّلات جدید بدان دامن می‌زد ـ تلاش تازه و عمیقى صورت گرفت.
طرح مباحث حکومت اسلامى، ولایت فقیه، دموکراسى و حق انتخاب، مردم سالارى دینى، بیمه، بانک، پیوند اعضا، تلقیح، بانک خون، ارتباطات بین الملل، حق مالکیّت کشورها بر فضا و اعماق زمین و دریاها، مالکیت معنوى نسبت به اختراعات، اکتشافات و آثار علمى و هنرى و مانند آنها مولود این تحوّلات و تعاملات است.
طرح مباحث حکومت اسلامى، ولایت فقیه، دموکراسى و حق انتخاب، مردم سالارى دینى، بیمه، بانک، پیوند اعضا، تلقیح، بانک خون، ارتباطات بین الملل، حق مالکیّت کشورها بر فضا و اعماق زمین و دریاها، مالکیت معنوى نسبت به اختراعات، اکتشافات و آثار علمى و هنرى و مانند آنها مولود این تحوّلات و تعاملات است.
با تشکیل حکومت اسلامى در ایران براساس فقه اهل بیت(علیهم السلام) این سلسله از مباحث و بحث هاى جدّى و تازه، به فقه شیعه رونق و نشاطى دوباره بخشید.
با تشکیل حکومت اسلامى در ایران براساس فقه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) این سلسله از مباحث و بحث‌هاى جدّى و تازه، به فقه شیعه رونق و نشاطى دوباره بخشید.
فقها و دانشمندانى همچون امام خمینى، شهید سیّد محمّدباقر صدر، علاّمه طباطبایى، آیة الله مکارم شیرازى، شهید مرتضى مطهّرى را مى توان از طلایه داران این عرصه نامید.
فقها و دانشمندانى همچون امام خمینى، شهید سیّد محمّدباقر صدر، علاّمه طباطبایى، آیة الله مکارم شیرازى، شهید مرتضى مطهّرى را می‌توان از طلایه داران این عرصه نامید.
کتابهاى «کشف الاسرار و «ولایت فقیهم از امام خمینى، «اقتصادنا» و «البنک اللاربوى» از آثار شهید سیّد محمّدباقر صدر، «تفسیر المیزان» از علاّمه طباطبایى، «تفسیر نمونه»، «مجله مکتب اسلام»، «طرح حکومت اسلامى» و «جلد دهم پیام قرآن» از آثار آیة الله ناصر مکارم شیرازى، «نظام حقوق زن در اسلام»، «مسأله حجاب»، «اسلام و مقتضیّات زمان» و... از علاّمه شهید مرتضى مطهّرى نمونه هاى روشنى از توجّه به نیازهاى اجتماعى و پاسخ به شبهات و کشاندن فقه اسلامى و معارف دینى به عرصه جامعه است، که در این رویکرد، به مسائل جدید، و پرسشهاى تازه توجّه خاصّى شده و «جامعه نگرى» وزن و اعتبار ویژه اى به خود گرفت.
کتابهاى «کشف الاسرار و «ولایت فقیهم از امام خمینى، «اقتصادنا» و «البنک اللاربوى» از آثار شهید سیّد محمّدباقر صدر، «تفسیر المیزان» از علاّمه طباطبایى، «تفسیر نمونه»، «مجله مکتب اسلام»، «طرح حکومت اسلامى» و «جلد دهم پیام قرآن» از آثار آیة الله ناصر مکارم شیرازى، «نظام حقوق زن در اسلام»، «مسأله حجاب»، «اسلام و مقتضیّات زمان» و... از علاّمه شهید مرتضى مطهّرى نمونه‌هاى روشنى از توجّه به نیازهاى اجتماعى و پاسخ به شبهات و کشاندن فقه اسلامى و معارف دینى به عرصه جامعه است، که در این رویکرد، به مسائل جدید، و پرسشهاى تازه توجّه خاصّى شده و «جامعه نگرى» وزن و اعتبار ویژه اى به خود گرفت.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و تشکیل حکومت اسلامى، نگرش فقیهان و اندیشمندان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) به عرصه فقه اسلامى در زمینه سیاست و حکومت و مباحث تازه در ابواب اجتماعى، سیاسى و اقتصادى، عمیق تر گردید و سبب تدوین ده ها کتاب در این زمینه شد.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران و تشکیل حکومت اسلامى، نگرش فقیهان و اندیشمندان مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به عرصه فقه اسلامى در زمینه سیاست و حکومت و مباحث تازه در ابواب اجتماعى، سیاسى و اقتصادى، عمیق تر گردید و سبب تدوین ده‌ها کتاب در این زمینه شد.


==== ویژگى هاى دوره نهم: ====
==== ویژگى‌هاى دوره نهم: ====
# جامعه نگرى به جاى فرد نگرى در عرصه فقاهت.
# جامعه نگرى به جاى فرد نگرى در عرصه فقاهت.
# ورود فقاهت به عرصه رهبرى اجتماعى مسلمین در مسیر مبارزه با استعمار خارجى و استبداد داخلى.
# ورود فقاهت به عرصه رهبرى اجتماعى مسلمین در مسیر مبارزه با استعمار خارجى و استبداد داخلى.
خط ۴۹۲: خط ۴۹۲:
# تدوین کتبى در عرصه حکومت و سیاست، احوال شخصیّه و اقتصاد.
# تدوین کتبى در عرصه حکومت و سیاست، احوال شخصیّه و اقتصاد.
# تدوین موسوعات فقهى به شکلى تازه.
# تدوین موسوعات فقهى به شکلى تازه.
شکل جدید تدوین موسوعات فقهى معمولا به صورت الفبایى است که همه موضوعات و مسائل فقهى براساس حروف الفبا تدوین مى شود:
شکل جدید تدوین موسوعات فقهى معمولا به صورت الفبایى است که همه موضوعات و مسائل فقهى براساس حروف الفبا تدوین می‌شود:


در میان دانشمندان اهل سنّت  دو موسوعه مهم فقهى به صورت الفبایى تدوین شده است :
در میان دانشمندان اهل سنّت  دو موسوعه مهم فقهى به صورت الفبایى تدوین شده است :
خط ۵۰۰: خط ۵۰۰:
موسوعه فقهیّه کویتى، وزارت اوقاف و شئون اسلامى است که تا کنون 40 جلد از آن منتشر شده است.
موسوعه فقهیّه کویتى، وزارت اوقاف و شئون اسلامى است که تا کنون 40 جلد از آن منتشر شده است.


فقه اهل بیت هم به صورت موسوعه نگاشنه شده که مى توان به سه نمونه از آن اشاره کرد:
فقه اهل‌بیت هم به صورت موسوعه نگاشنه شده که می‌توان به سه نمونه از آن اشاره کرد:


1. موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل بیت(علیهم السلام).
1. موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام).


2. الموسوعة الفقهیة المیسّرة.  
2. الموسوعة الفقهیة المیسّرة.  
خط ۵۱۰: خط ۵۱۰:
ویژگیهاى «دائرة المعارف فقه مقارن» عبارت است از:
ویژگیهاى «دائرة المعارف فقه مقارن» عبارت است از:
# تدوین آن براساس فقه مقارن و مطابق فتاواى مشهور فقهاى شیعه و اهل سنّت.
# تدوین آن براساس فقه مقارن و مطابق فتاواى مشهور فقهاى شیعه و اهل سنّت.
# توجّه به احکام مذاهب غیر اسلامى و احکام حقوقى دنیاى معاصر و قوانین بین المللى.
# توجّه به احکام مذاهب غیر اسلامی‌ و احکام حقوقى دنیاى معاصر و قوانین بین‌المللى.
# توجّه ویژه به مسائل مستحدثه.
# توجّه ویژه به مسائل مستحدثه.
# طرح قواعد فقهى، اصولى و رجالى در جایگاه هاى مناسب.
# طرح قواعد فقهى، اصولى و رجالى در جایگاه‌هاى مناسب.
# پاسخ به شبهات در عرصه فقه.
# پاسخ به شبهات در عرصه فقه.
# اهمیّت نخست به آیات الاحکام.
# اهمیّت نخست به آیات الاحکام.
خط ۵۱۸: خط ۵۱۸:


یادآورى لازم
یادآورى لازم
در اینجا تذکر این نکته را لازم است که ورود فقه در عرصه حکومت و مسائل اجتماعى وابسته به آن، نباید سبب عرفى شدن احکام دینى گردد. به این معنا که ما سعى کنیم همه احکام را برخواسته هاى افراد، مخصوصاً غرب زده ها تطبیق دهیم و فقه در درجه اوّل سیاسى و در درجه بعد، دینى و اسلامى گردد یا به تعبیر دیگر: بسیارى از احکام فقهى را مربوط به زمان گذشته بدانیم و آنچه را امروز به گمان خود به مصلحت فرد و جامعه مى بینیم جایگزین آن کنیم.
در اینجا تذکر این نکته را لازم است که ورود فقه در عرصه حکومت و مسائل اجتماعى وابسته به آن، نباید سبب عرفى شدن احکام دینى گردد. به این معنا که ما سعى کنیم همه احکام را برخواسته‌هاى افراد، مخصوصاً غرب زده‌ها تطبیق دهیم و فقه در درجه اوّل سیاسى و در درجه بعد، دینى و اسلامى گردد یا به تعبیر دیگر: بسیارى از احکام فقهى را مربوط به زمان گذشته بدانیم و آنچه را امروز به گمان خود به مصلحت فرد و جامعه می‌بینیم جایگزین آن کنیم.
متأسّفانه بعضى از دانشمندان عصر ما که در حدّ بالایى از آگاهى فقهى نیستند گرفتار این افراط گرى شده اند و اصالت فقه اسلامى را مخدوش کرده اند. امام خمینى(قدس سره) پیش بینى چنین انحرافى را مى کرد لذا کراراً تأکید داشت که فقه امروز نیز باید بر پایه فقه جواهرى (اشاره به کتاب جواهرالکلام مرحوم شیخ محمّد حسن نجفى(رحمه الله)) بنا شود و اصول و قواعد محکم فقهى باید پا برجا بماند متن سخن امام خمینى(قدس سره) چنین است: «این جانب معتقد به فقه سنّتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلّف از آن را جایز نمى دانم». <ref>(صحیفه امام، همان، ج 21، ص 289).</ref> و دستخوش ذوق و سلیقه و استحسان و افکار غرب گرا و سیاست زده نگردد.
متأسّفانه بعضى از دانشمندان عصر ما که در حدّ بالایى از آگاهى فقهى نیستند گرفتار این افراط گرى شده‌اند و اصالت فقه اسلامى را مخدوش کرده اند. امام خمینى(قدس سره) پیش بینى چنین انحرافى را می‌کرد لذا کراراً تأکید داشت که فقه امروز نیز باید بر پایه فقه جواهرى (اشاره به کتاب جواهرالکلام مرحوم شیخ محمّد حسن نجفى(رحمه الله)) بنا شود و اصول و قواعد محکم فقهى باید پا برجا بماند متن سخن امام خمینى(قدس سره) چنین است: «این جانب معتقد به فقه سنّتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلّف از آن را جایز نمی‌دانم». <ref>(صحیفه امام، همان، ج 21، ص 289).</ref> و دستخوش ذوق و سلیقه و استحسان و افکار غرب گرا و سیاست زده نگردد.
وظیفه الهى تمام فقهاى اسلامى این است که امروز فقه اصیل را حفظ کنند و در عین حال جوابگوى مسائل مستحدثه و نیازهاى عصر و زمان باشند.
وظیفه الهى تمام فقهاى اسلامى این است که امروز فقه اصیل را حفظ کنند و در عین حال جوابگوى مسائل مستحدثه و نیازهاى عصر و زمان باشند.


خط ۶۲۹: خط ۶۲۹:
53. الغیبة، طوسى، محمّد بن حسن، مؤسّسه معارف اسلامى، قم.
53. الغیبة، طوسى، محمّد بن حسن، مؤسّسه معارف اسلامى، قم.


54. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(علیهم السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود.
54. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، هاشمی شاهرودی، محمود.


55. فصلنامه فقه اهل بیت، سال اوّل، شماره اوّل.
55. فصلنامه فقه اهل‌بیت، سال اوّل، شماره اوّل.


56. الفهرست شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، دانشگاه مشهد، 1351 ق.
56. الفهرست شیخ طوسى، طوسى، محمّد بن حسن، دانشگاه مشهد، 1351 ق.
خط ۶۵۹: خط ۶۵۹:
68. مجلّه نور علم، جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، (شماره هشتم)، بهمن 1363 .
68. مجلّه نور علم، جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، (شماره هشتم)، بهمن 1363 .


69. المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، چاپ مجمع جهانى اهل بیت، قم، چاپ اوّل.
69. المراجعات، عاملى، سید شرف الدین، چاپ مجمع جهانى اهل‌بیت، قم، چاپ اوّل.


70. المستجاد من کتاب الارشاد، حلی، حسن بن یوسف.
70. المستجاد من کتاب الارشاد، حلی، حسن بن یوسف.
خط ۶۸۷: خط ۶۸۷:
82. موسوعة الفقه الاسلامى(موسوعه جمال عبدالناصر)،المجلس الاعلى لشؤون الاسلامى، قاهره، 1410ق.
82. موسوعة الفقه الاسلامى(موسوعه جمال عبدالناصر)،المجلس الاعلى لشؤون الاسلامى، قاهره، 1410ق.


85. موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل بیت، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامى، قم، 1423 ق، چاپ اوّل.
85. موسوعة الفقه الاسلامى طبقاً لمذهب اهل‌بیت، مؤسسه دائرة معارف الفقه الاسلامى، قم، 1423 ق، چاپ اوّل.


84. الموسوعة الفقهیّه (موسوعه کویتى)، وزارت اوقاف و شئون اسلامى کویت، 1414 ق، چاپ چهارم.
84. الموسوعة الفقهیّه (موسوعه کویتى)، وزارت اوقاف و شئون اسلامى کویت، 1414 ق، چاپ چهارم.
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش