۸۸٬۰۰۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' نمی ک' به ' نمیک') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
'''متوکل عباسی''' از پلیدترین و آلودهترین و بدنامترین [[عباسیان|خلفای آل عباس]] است. او که روز مرگ برادرش بر تخت خلافت نشست، مردی مطرود و مغضوب بود. وی در زمان برادرش که مریض محتضر بود در زندان به سر میبرد و با کوششهای [[محمد بن عبدالملک|محمد بن عبدالملک]] وزیر وقت بنا بود اعدام شود اما نشد. [[هارون]] واثق مُرد و جعفر متوکل به جایش نشست و نخستین فرمانی که به دست اجرا سپرد اعدام محمد بن عبدالملک بود. | '''متوکل عباسی''' از پلیدترین و آلودهترین و بدنامترین [[عباسیان|خلفای آل عباس]] است. او که روز مرگ برادرش بر تخت خلافت نشست، مردی مطرود و مغضوب بود. وی در زمان برادرش که مریض محتضر بود در زندان به سر میبرد و با کوششهای [[محمد بن عبدالملک|محمد بن عبدالملک]] وزیر وقت بنا بود اعدام شود اما نشد. [[هارون]] واثق مُرد و جعفر متوکل به جایش نشست و نخستین فرمانی که به دست اجرا سپرد اعدام محمد بن عبدالملک بود. | ||
دوران حکومت متوکل که از جنایتکارترین خلفاى عباسى و دشمن پرکینه | دوران حکومت متوکل که از جنایتکارترین خلفاى عباسى و دشمن پرکینه امیرمومنان (علیهالسلام) و خاندان و شیعیان او بود، یکى از سیاهترین دورانها برای شیعیان و [[علویان]] بشمار میرود. | ||
او نخستین | او نخستین خلیفه عباسی بود که [[مذهب شافعی]] اختیار کرد؛ او همچنین در [[فقه]] و [[سنت]] مطالعه کرده بود. در زمان او توفان سختی بر [[بغداد]] و [[بصره]] و [[کوفه]] و [[عراق]] وزید و چهارپایان و کشت و خواربارها از میان رفت و قحطی و خشکسالی فراگیر شد. در این دوره، بیزانسیها نیز به قلمرو عباسی دستاندازی میکردند. آغاز خلافت متوکل همزمان با قدرت یافتن ترکان در حکومت بود. خود متوکل به دست شماری از ترکان درباری به قتل رسید. | ||
== متوکل عباسی کیست == | == متوکل عباسی کیست == | ||
جعفر بن معتصم، در ۲۰۶ق در فمالصلح، نزدیک واسط عراق متولد شد. <ref>خضری، تاریخ خلافت عباسی، بهار ۱۳۸۴، ص ۱۰۷</ref> او در ۲۲۷ق از سوی برادرش واثق که خلیفه عباسی بود، امیرالحاج شد. از زندگی او تا پیش از رسیدن به خلافت عباسی، اخبار دقیقی در دست نیست. پس از درگذشت واثق در سال ۲۳۲ قمری، جعفر بن معتصم از سوی سرداران ترک و بزرگان دولت عباسی به خلافت برگزیده شد و به پیشنهاد احمد بن ابی داود، المتوکل علی الله خوانده شد. <ref>پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۲</ref> این اولین بار در | جعفر بن معتصم، در ۲۰۶ق در فمالصلح، نزدیک واسط عراق متولد شد. <ref>خضری، تاریخ خلافت عباسی، بهار ۱۳۸۴، ص ۱۰۷</ref> او در ۲۲۷ق از سوی برادرش واثق که خلیفه عباسی بود، امیرالحاج شد. از زندگی او تا پیش از رسیدن به خلافت عباسی، اخبار دقیقی در دست نیست. پس از درگذشت واثق در سال ۲۳۲ قمری، جعفر بن معتصم از سوی سرداران ترک و بزرگان دولت عباسی به خلافت برگزیده شد و به پیشنهاد احمد بن ابی داود، المتوکل علی الله خوانده شد. <ref>پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۲</ref> این اولین بار در تاریخ اسلام بود که ترکان در تعیین [[خلیفه]] دخالت کردند و موفق شدند شخص مورد نظر خود را خلیفه کنند. <ref>خضری، تاریخ خلافت عباسی، بهار ۱۳۸۴، ص ۱۰۷</ref> | ||
متوکل عباسی سه فرزندش، محمد، ابوعبدالله و ابراهیم را ولیعهد کرد و بخشهایی از سرزمینهای | متوکل عباسی سه فرزندش، محمد، ابوعبدالله و ابراهیم را ولیعهد کرد و بخشهایی از سرزمینهای اسلامی را به آنها سپرد. محمد با لقب منتصر، ولیعهد خلیفه عباسی شد، ابوعبدالله با لقب معتز، ولیعهد منتصر و ابراهیم با لقب مؤید، ولیعهد معتز شد. <ref> پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۲</ref> حکومت [[مصر]] و مغرب به منتصر، [[خراسان]] و عراق عجم به معتز و [[شامات]] و ارمنستان و [[آذربایجان]] به مؤید سپرده شد. با این حال این سه در سامرا ساکن بودند و منشیانی منصوب از سوی متوکل برای اداره سرزمینهای اسلامی فرستاده شدند. <ref>پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۲</ref> برخی از مورخان، این اقدام متوکل را در راستای تضعیف قدرت و نفوذ ترکانی دانستهاند که در دوره خلافت معتصم و واثق، بخشهایی از سرزمینهای تحت حکومت عباسیان را در دست داشتند. <ref>پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۲</ref> | ||
متوکل پس از چندی منتصر را از ولایتعهدی خلع کرد و معتز را جانشین او ساخت. برخی این کار را ناشی از علاقه متوکل به مادر معتز دانستهاند. در جریان توهین آشکار متوکل به [[علی بن ابیطالب]]، منتصر در برابر پدرش ایستاد و برخی همین اقدام او را هم از دلایل عزل از ولیعهدی میدانند. <ref>پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۳ و ۵۴</ref> | متوکل پس از چندی منتصر را از ولایتعهدی خلع کرد و معتز را جانشین او ساخت. برخی این کار را ناشی از علاقه متوکل به مادر معتز دانستهاند. در جریان توهین آشکار متوکل به [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب]]، منتصر در برابر پدرش ایستاد و برخی همین اقدام او را هم از دلایل عزل از ولیعهدی میدانند. <ref>پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۳ و ۵۴</ref> | ||
متوکل عباسی در سال ۲۴۷ قمری تصمیم گرفت منتصر و سرداران ترک را که با هم متحد شده بودند، از بین ببرد. ترکان مطلع شدند و با پشتیبانی منتصر، شبی در مستی متوکل، او را در سامرا، مقر خلافتش، کشتند. <ref>پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۴</ref> | متوکل عباسی در سال ۲۴۷ قمری تصمیم گرفت منتصر و سرداران ترک را که با هم متحد شده بودند، از بین ببرد. ترکان مطلع شدند و با پشتیبانی منتصر، شبی در مستی متوکل، او را در سامرا، مقر خلافتش، کشتند. <ref>پرسنده، بررسی سیاستهای مذهبی متوکل عباسی، در مجله تاریخ اسلام در آینه پژوهش، بهار ۱۳۸۸، ص ۵۴</ref> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
# تعقیب و زندانی کردن شیعیان و آزار و اذیت آنها. <ref>شیخ عباس قمی، منتهی الامال، چ ۴، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، ۱۴۱۱ هـ. ق، ج ۲، ص ۶۸۱</ref> | # تعقیب و زندانی کردن شیعیان و آزار و اذیت آنها. <ref>شیخ عباس قمی، منتهی الامال، چ ۴، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، ۱۴۱۱ هـ. ق، ج ۲، ص ۶۸۱</ref> | ||
# دستور تخریب آرامگاه [[ | # دستور تخریب آرامگاه [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]]. <ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، بیروت، التراث العربی، ۱۳۷۸ هـ. ، ج ۹، ص ۱۸۵</ref> | ||
# قتل شیعیانی همانند «ابن سکیت» یار با وفای [[ | # قتل شیعیانی همانند «ابن سکیت» یار با وفای [[محمد بن علی (جواد)|امام جواد(علیهالسلام)]] و [[امام هادی|امام هادی (علیهالسلام)]]. و... اشاره کرد. | ||
== متوکل و شیعیان و علویان == | == متوکل و شیعیان و علویان == | ||
علویان و شیعیان در دوره سه خلیفه قبل از متوکل یعنی مأمون، معتصم و به ویژه واثق، از آزادی نسبی برخوردار بودند. مأمون خود را هوادار شیعیان نشان میداد و برای رسیدن به اهدافش [[ | علویان و شیعیان در دوره سه خلیفه قبل از متوکل یعنی مأمون، معتصم و به ویژه واثق، از آزادی نسبی برخوردار بودند. مأمون خود را هوادار شیعیان نشان میداد و برای رسیدن به اهدافش [[علی بن موسی (رضا)|علی بن موسی الرضا(علیهالسلام)]] را به مرو دعوت و او را ولیعهد کرد. <ref>طبری، تاریخ طبری، ج13، ص5659/سیوطی، تاریخ الخلفا، ص238</ref> بعد از مأمون جانشین او معتصم امام جواد(علیهالسلام) را به سامرا احضار کرد و تحت نظر قرار داد و بعد از چندی مرموزانه او را به [[شهادت]] رساند. اما در زمان او و جانشینش واثق، به شیعیان و علویان اعمال فشار نشد و فدک همچنان تا زمان متوکل در دست آنها بود. <ref> احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص49-50</ref> | ||
بنابراین علویان در این دوره (مأمون، معتصم، واثق) از نظر تمکن مالی و نفوذ اجتماعی و تجمع پیروانش پیشرفتهایی کرده بودند و این امر بر هراس بیشتر متوکل از آنها میافزود. وی برای اینکه مانع قیام آنها علیه حکومتش شود برای تضعیف آنها تدابیر امنیتی شدیدی را اعمال میکرد؛ به گونهای که دوران خلافت متوکل یکی از مخوفترین و رنجآورترین دورهها برای شیعیان و فرزندان [[ابوطالب]] بود. میتوان گفت در دوره خلافت هیچ یک از خلفای بنی عباس، علویان و شیعیان تا این اندازه متحمل سختی و رنج نشدند. | بنابراین علویان در این دوره (مأمون، معتصم، واثق) از نظر تمکن مالی و نفوذ اجتماعی و تجمع پیروانش پیشرفتهایی کرده بودند و این امر بر هراس بیشتر متوکل از آنها میافزود. وی برای اینکه مانع قیام آنها علیه حکومتش شود برای تضعیف آنها تدابیر امنیتی شدیدی را اعمال میکرد؛ به گونهای که دوران خلافت متوکل یکی از مخوفترین و رنجآورترین دورهها برای شیعیان و فرزندان [[ابوطالب]] بود. میتوان گفت در دوره خلافت هیچ یک از خلفای بنی عباس، علویان و شیعیان تا این اندازه متحمل سختی و رنج نشدند. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
علت مرگ او را مسائل عقیدتی و مذهبی ذکر کردهاند؛ زیرا که او بر [[مذهب تشیع]] بود و متوکل که بغض و دشمنی [[علی بن ابی طالب|علی(علیهالسلام)]] را داشت، در مورد مذهبش او را مؤاخذه کرد؛ ابن سکیت خشمگین شده و گفت قنبر غلام علی(علیهالسلام) از تو و اولادت بهتر بودند. به همین دلیل متوکل دستور داد زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند و به این ترتیب او را به قتل رساند. همچنین میگویند متوکل با او شوخی میکرد و سپس سخنش را جدی کرد و او را کشت. <ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج6، ص400-401</ref> از اینجا فهمیده میشود که متوکل برای کشتن او دنبال بهانه بود. در جزئیات و تفصیل قضیه نوشتهاند: «روزی ابن سکیت نزد متوکل بود فرزندان متوکل معتز و مؤید نزد آنها آمدند. متوکل به ابن سکیت گفت کدام یک بهتر است: این دو نفر یا حسن و حسین؟ ابن سکیت پاسخ داد قنبر (غلام علی) از این دو برتر است. با چنین پاسخی متوکل بسیار خشمگین شد و دستور داد او را بکشند» <ref> سیوطی، تاریخ الخلفا، ص269</ref> قتل او در سال 244ق یا 246ق بود و در آن موقع 58 سال داشت. <ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج6، ص401</ref> | علت مرگ او را مسائل عقیدتی و مذهبی ذکر کردهاند؛ زیرا که او بر [[مذهب تشیع]] بود و متوکل که بغض و دشمنی [[علی بن ابی طالب|علی(علیهالسلام)]] را داشت، در مورد مذهبش او را مؤاخذه کرد؛ ابن سکیت خشمگین شده و گفت قنبر غلام علی(علیهالسلام) از تو و اولادت بهتر بودند. به همین دلیل متوکل دستور داد زبانش را از پشت سرش بیرون بکشند و به این ترتیب او را به قتل رساند. همچنین میگویند متوکل با او شوخی میکرد و سپس سخنش را جدی کرد و او را کشت. <ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج6، ص400-401</ref> از اینجا فهمیده میشود که متوکل برای کشتن او دنبال بهانه بود. در جزئیات و تفصیل قضیه نوشتهاند: «روزی ابن سکیت نزد متوکل بود فرزندان متوکل معتز و مؤید نزد آنها آمدند. متوکل به ابن سکیت گفت کدام یک بهتر است: این دو نفر یا حسن و حسین؟ ابن سکیت پاسخ داد قنبر (غلام علی) از این دو برتر است. با چنین پاسخی متوکل بسیار خشمگین شد و دستور داد او را بکشند» <ref> سیوطی، تاریخ الخلفا، ص269</ref> قتل او در سال 244ق یا 246ق بود و در آن موقع 58 سال داشت. <ref>ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج6، ص401</ref> | ||
فعالیتهای متوکل برای تخریب و ویرانی قبر | فعالیتهای متوکل برای تخریب و ویرانی قبر حسین بن علی(علیهالسلام) و سایر شهدای کربلا در سال 236ق بود در این سال متوکل یکی از فرماندهانش به نام دیزج- تازه مسلمانی که از دین [[یهود]] به [[دین اسلام]] درآمده بود- را برای خرابی قبور و اماکن [[کربلا|کربلا]] روانه کرد. دیزج طبق دستور او قبر حسین و سایر شهیدان و اطراف آن را تا حدود دویست جریب ویران کرد و جمعی از [[یهودیان]] را برای زراعت و کشت زمینهای آنجا منتقل کرد و بدان دستور داد هر کسی را به [[زیارت]] آن قبر آمد دستگیر کنند. <ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص551-552/طبری، تاریخ الامم الملوک، ج14، 6063/ مسعودی، مروج الذهب، ج21، ص541-542/ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج7، ص55-56/ابن کثیر، البدایه والنهایه، ج5، ص328</ref> بیتردید میتوان گفت دلیل اصلی تعرضات متوکل به مزار شهیدان کربلا و محو آثار آنها جلوگیری از قدرت گرفتن علویان و شیعیان بود؛ زیرا مزار کربلا سبب تجمع و تقویت شیعیان میشد. ایجاد حصار اقتصادی برای در تنگنا گذاشتن شیعیان و علویان سامرا را که در زمان واثق برقرار بود قطع کرد و جمع آنها را از سامرا پراکنده کرد؛ <ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص549</ref> مِلک [[فدک|فدک]] را که از زمان مأمون به علویان پس داده شده بود از آنها گرفت. <ref> احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص45-50</ref> متوکل به والی اش در [[مدینه]] دستور داد هر کسی را که کوچکترین کمکی به علویان میکند مورد آزار و اذیت قراردهد و از تماس مردم با آنها جلوگیری کند. به سبب این فشارها تنگدستی زنان علویه به حدی رسید که چند تن از آنها یک پیراهن داشتند که به نوبت میپوشیدند. <ref> ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص552</ref> سختگیری متوکل بر علویان [[مصر]] شدیدتر بود چنانکه در سال 236ق به والی آنجا اسحاق بن یحیی دستور داد علویان آنجا را اخراج کند و به عراق بفرستد و در سال 245ق یزید بن عبدالله به حکومت مصر فرستاده شد. او شیعیان آنجا را مورد تعقیب و پیگیری قرارداد و گروهی از بزرگان آنها را به زشتترین صورت به عراق فرستاد. <ref>ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج2، ص283-285و309</ref> | ||
در زمان خلافت متوکل به رغم فشارها و سختیهایی که علویان متحمل شدند قیام گستردهای به وسیله آنها علیه حکومت متوکل روی نداد و هیچ درگیری نظامی بین علویان وسپاهیان خلافت به وجود نیامد. علت این امر را میتوان تدابیر امنیتی شدیدی دانست که متوکل برای مراقبت علویان و شیعیان تدارک دیده بود. برای مثال ابوعبدالله محمد بن صالح یکی از فرزندان جوانمرد ابوطالب که قصد خروج داشت زندانی شد <ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص553-554</ref> در دوره حکومت متوکل همچنین | در زمان خلافت متوکل به رغم فشارها و سختیهایی که علویان متحمل شدند قیام گستردهای به وسیله آنها علیه حکومت متوکل روی نداد و هیچ درگیری نظامی بین علویان وسپاهیان خلافت به وجود نیامد. علت این امر را میتوان تدابیر امنیتی شدیدی دانست که متوکل برای مراقبت علویان و شیعیان تدارک دیده بود. برای مثال ابوعبدالله محمد بن صالح یکی از فرزندان جوانمرد ابوطالب که قصد خروج داشت زندانی شد <ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص553-554</ref> در دوره حکومت متوکل همچنین حسن بن زید <ref> حسن بن زید علوی به خاطر فشار دستگاه متوکل به شمال ایران پناهنده شده بود. او در آن منطقه کوهستانی به فعالیت مشغول شد تا اینکه در سال250ق اولین حکومت شیعی مذهب را در کوههای طبرستان تاسیس کرد.</ref> به خاطر فشار حکومت به شمال [[ایران]] پناهنده شد و در [[طبرستان]] و نواحی دیلم مستقر گشت و محمد بن جعفر در [[ری]] بود و مردم را به [[بیعت]] با او دعوت میکرد. اما در دوره متوکل نتوانستند قیام کنند. <ref>همان، ص572</ref> یحیی بن عمر نیز از علویانی بود که به علت سختگیریهای دستگاه خلافت متوکل بر او نتوانست دست به قیام بزند او حتی برای قیامش گروهی را فراهم آورده بود ولی گرفتار شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. <ref> طبری، تاریخ طبری، ج14، ص6033</ref> یحیی پس از گذراندن دورهای از زندان با کفالت افرادی از نزدیکانش آزاد شد. اما همچنان سرگردان بود و در تنگنا به سر میبرد و او سرانجام در زمان مستعین در سال250 ق در کوفه قیام کرد و این شهر را تصرف کرد. اما پس از چندی در نبردی خونین با سپاهیان محمد بن عبدالله طاهری والی بغداد که مأمور سرکوب او شده بود به شهادت رسید و سر او را به بغداد بردند. <ref>همان ج14، ص6128-6134</ref> | ||
== برخورد متوکل با امام هادی == | == برخورد متوکل با امام هادی == |