یونس بن عبدالرحمن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
جمعی از عالمان رجالی تاریخ ولادتش را نیمه اول از سده دوم هجرت و دوران زمامداری هشام بن عبدالملک(بین سال‌های ۱۰۵ تا ۱۲۵ق<ref>حیوة الحیوان دمیری، ج 1ص 102و فرهنگ معین، ج 6بخش اعلام، ص 2278.</ref>)  ذکر کرده‌اند.<ref>نجاشی، رجال، ص۴۴۶ و تنقیح المقال، ج 3ص 338.</ref>
جمعی از عالمان رجالی تاریخ ولادتش را نیمه اول از سده دوم هجرت و دوران زمامداری هشام بن عبدالملک(بین سال‌های ۱۰۵ تا ۱۲۵ق<ref>حیوة الحیوان دمیری، ج 1ص 102و فرهنگ معین، ج 6بخش اعلام، ص 2278.</ref>)  ذکر کرده‌اند.<ref>نجاشی، رجال، ص۴۴۶ و تنقیح المقال، ج 3ص 338.</ref>
== جایگاه علمی ==
== جایگاه علمی ==
جایگاه علمي يونس بن عبدالرحمن آن قدر بالاست که درباره‏‌اش گفته‌‏اند:  «انتهي علم الائمه ((علیهم‌السلام)) الي اربعه نفر اولهم سلمان الفارسي و الثاني جابر، و الثالث السيد، و الرابع يونس بن عبدالرحمن»<ref>رجال کشي، خ 917، ص 485؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 339؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۰. و  نجاشی، رجال، ص۴۴۷.</ref>. علم ائمه ((علیهم‌السلام)) به چهار نفر پايان يافته است، سلمان فارسي، جابر بن يزيد جعفي، سيد اسماعيل حميري، يونس بن عبدالرحمان.  
جایگاه علمی یونس بن عبدالرحمن آن قدر بالاست که درباره‏‌اش گفته‌‏اند:  «انتهی علم الائمه ((علیهم‌السلام)) الی اربعه نفر اولهم سلمان الفارسی و الثانی جابر، و الثالث السید، و الرابع یونس بن عبدالرحمن»<ref>رجال کشی، خ 917، ص 485؛ تنقیح المقال، ج 3، ص 339؛ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۰. و  نجاشی، رجال، ص۴۴۷.</ref>. علم ائمه ((علیهم‌السلام)) به چهار نفر پایان یافته است، سلمان فارسی، جابر بن یزید جعفی، سید اسماعیل حمیری، یونس بن عبدالرحمان.  
امام رضا  (علیه‌السلام) او را معتمد خود و ثقه در امور دینی و سؤالات علمی شیعیان معرفی می‌کرد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص.۲۵۱</ref>
امام رضا  (علیه‌السلام) او را معتمد خود و ثقه در امور دینی و سؤالات علمی شیعیان معرفی می‌کرد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص.۲۵۱</ref>


خط ۴۰: خط ۴۰:
امام رضا  (علیه‌السلام) فرمود: «یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مانند سلمان در زمان خود بود.»<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۱.</ref>  
امام رضا  (علیه‌السلام) فرمود: «یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مانند سلمان در زمان خود بود.»<ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۱.</ref>  


الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي الْمُهْتَدِي الْأَشْعَرِيُّ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، وَ كَانَ خَيْرَ قُمِّيٍّ رَأَيْتُهُ، وَ كَانَ وَكِيلَ الرِّضَا  (علیه‌السلام) وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ:، سَأَلْتُ الرِّضَا  (علیه‌السلام) فَقُلْتُ إِنِّي لَا أَلْقَاكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي قَالَ خُذْ مِنْ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن.» <ref>الكشي، رجال الكشي، ص 483، حدیث 910.</ref>در این نقل راوی از امام رضا ع می‌خواهد کسی را معرفی نماید که از او معالم دین را اخذ نماید. امام یونس را معرفی می نماید.
الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی الْمُهْتَدِی الْأَشْعَرِیُّ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، وَ كَانَ خَیْرَ قُمِّیٍّ رَأَیْتُهُ، وَ كَانَ وَكِیلَ الرِّضَا  (علیه‌السلام) وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ:، سَأَلْتُ الرِّضَا  (علیه‌السلام) فَقُلْتُ إِنِّی لَا أَلْقَاكَ فِی كُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِینِی قَالَ خُذْ مِنْ یُونُسَ بْنِ عبدالرحمن.» <ref>الكشی، رجال الكشی، ص 483، حدیث 910.</ref>در این نقل راوی از امام رضا ع می‌خواهد کسی را معرفی نماید که از او معالم دین را اخذ نماید. امام یونس را معرفی می‌نماید.


عن عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ الْمُهْتَدِي الْقُمِّيُّ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَيْرٍ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ، بِذَلِكَ أَيْضاً، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا  (علیه‌السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَا أَكَادُ أَصِلُ إِلَيْكَ أَسْأَلُكَ عَنْ كُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي، أَ فَيُونُسُ بْنُ عبدالرحمن ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي فَقَالَ نَعَمْ.<ref>الكشي، رجال الكشي، ص 490، حدیث 935.</ref> در این نقل از وثاقت یونس سؤال شده است؛ امام فرمودند بله.
عن عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ الْمُهْتَدِی الْقُمِّیُّ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَیْرٍ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى، وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ، بِذَلِكَ أَیْضاً، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا  (علیه‌السلام) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّی لَا أَكَادُ أَصِلُ إِلَیْكَ أَسْأَلُكَ عَنْ كُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی، أَ فَیُونُسُ بْنُ عبدالرحمن ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَیْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِینِی فَقَالَ نَعَمْ.<ref>الكشی، رجال الكشی، ص 490، حدیث 935.</ref> در این نقل از وثاقت یونس سؤال شده است؛ امام فرمودند بله.


عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، قَالَ:، قُلْتُ لِلرِّضَا  (علیه‌السلام) إِنَّ شُقَّتِي بَعِيدَةٌ فَلَسْتُ أَصِلُ إِلَيْكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ، فَآخُذُ مَعَالِمَ دِينِي مِنْ يُونُسَ مَوْلَى ابْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: نَعَمْ. <ref>الكشي، رجال الكشي، ص 491، حدیث 938</ref>
عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، قَالَ:، قُلْتُ لِلرِّضَا  (علیه‌السلام) إِنَّ شُقَّتِی بَعِیدَةٌ فَلَسْتُ أَصِلُ إِلَیْكَ فِی كُلِّ وَقْتٍ، فَآخُذُ مَعَالِمَ دِینِی مِنْ یُونُسَ مَوْلَى ابْنِ یَقْطِینٍ قَالَ: نَعَمْ. <ref>الكشی، رجال الكشی، ص 491، حدیث 938</ref>


جعفر بن عیسی این چنین گزارش می‌دهد: ما جمعی از شیعیان در محضر امام رضا  (علیه‌السلام) بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره كرد كه به داخل اتاق برود، پرده را بیندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حركتی كند تا هنگامی كه خود به وی اجازه دهد. سپس آن‌ها كه از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی كردند و تهمت‌هایی به او روا داشتند. امام سر مباركش را پایین انداخته و ساكت بود. در این هنگام آن‌ها بلند شدند و رفتند. این جا بود كه حضرت به یونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی كه آمد، قطرات اشك از گوشه‌‌های چشمانش جاری بود و گریه می‌کرد. عرض كرد: جانم به فدایت، من از آرمان شما اهل‌بیت دفاع می‌کنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمود: ای یونس، وقتی كه امام و رهبرت از تو خشنود و راضی است، از این سخنان ناروا ناراحت و اندوهگین مباش. ای یونس! با این مردم به‌اندازه فهم و درك آنان سخن بگو و در آن زمینه‌هایی كه بالاتر از درک و استعداد آن‌ها است، ایشان را به حال خود واگذار. آن گاه امام مثال جالبی بیان كرد و فرمود: بر تو باكی نیست اگر در دست تو یك دُرّ و گوهر گران‌بها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بی‌ارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گران‌بهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض كرد: نه.
جعفر بن عیسی این چنین گزارش می‌دهد: ما جمعی از شیعیان در محضر امام رضا  (علیه‌السلام) بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره كرد كه به داخل اتاق برود، پرده را بیندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حركتی كند تا هنگامی كه خود به وی اجازه دهد. سپس آن‌ها كه از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی كردند و تهمت‌هایی به او روا داشتند. امام سر مباركش را پایین انداخته و ساكت بود. در این هنگام آن‌ها بلند شدند و رفتند. این جا بود كه حضرت به یونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی كه آمد، قطرات اشك از گوشه‌‌های چشمانش جاری بود و گریه می‌کرد. عرض كرد: جانم به فدایت، من از آرمان شما اهل‌بیت دفاع می‌کنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمود: ای یونس، وقتی كه امام و رهبرت از تو خشنود و راضی است، از این سخنان ناروا ناراحت و اندوهگین مباش. ای یونس! با این مردم به‌اندازه فهم و درك آنان سخن بگو و در آن زمینه‌هایی كه بالاتر از درک و استعداد آن‌ها است، ایشان را به حال خود واگذار. آن گاه امام مثال جالبی بیان كرد و فرمود: بر تو باكی نیست اگر در دست تو یك دُرّ و گوهر گران‌بها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بی‌ارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گران‌بهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض كرد: نه.
خط ۶۶: خط ۶۶:


بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده كه البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نكته، حضرت رضا  (علیه‌السلام) به یونس توصیه فرمود كه باید هر سخنی را برای هر كس نگویی. استعدادها، قریحه‌ها و ظرفیت‌ها مختلف است. حكمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: ما پیامبران مأموریم كه ظرفیت‌های فكری مردم را مراعات كنیم و به‌اندازه فهم و دركشان با آنان سخن بگوییم. <ref>(اصول كافی ، ج 1، ص 23.</ref>  
بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده كه البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نكته، حضرت رضا  (علیه‌السلام) به یونس توصیه فرمود كه باید هر سخنی را برای هر كس نگویی. استعدادها، قریحه‌ها و ظرفیت‌ها مختلف است. حكمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: ما پیامبران مأموریم كه ظرفیت‌های فكری مردم را مراعات كنیم و به‌اندازه فهم و دركشان با آنان سخن بگوییم. <ref>(اصول كافی ، ج 1، ص 23.</ref>  
گویا یونس گاهی روایات و احادیث عمیق و سنگینی را كه درباره مقامات معنوی ائمه دین بود، برای عده ای نقل می‌کرد و طبعاً آنان قدرت قهم و هضم و درك این معانی بلند را نداشتند؛ لذا گاهی امام از او انتقاد می فرمود.  
گویا یونس گاهی روایات و احادیث عمیق و سنگینی را كه درباره مقامات معنوی ائمه دین بود، برای عده ای نقل می‌کرد و طبعاً آنان قدرت قهم و هضم و درك این معانی بلند را نداشتند؛ لذا گاهی امام از او انتقاد می‌فرمود.  
از منظر دیگر، این مذمّت ها و انتقادها برای این بود كه شخصیت های بزرگ حدیثی و فقهی شیعه از تعرّض و هجمه مخالفان محفوظ و مصون بمانند و به آن‌ها صدمه و زیانی وارد نشود. <ref>ر-ك : رجال كشی ، ج 1، ص 342. (حالات زراره).</ref>
از منظر دیگر، این مذمّت ها و انتقادها برای این بود كه شخصیت های بزرگ حدیثی و فقهی شیعه از تعرّض و هجمه مخالفان محفوظ و مصون بمانند و به آن‌ها صدمه و زیانی وارد نشود. <ref>ر-ك : رجال كشی ، ج 1، ص 342. (حالات زراره).</ref>


یونس بن عبدالرحمن با وجود جلالت و عظمت فراوان، مورد طعن و تهمت‏های فراوانی از سوی شیعیان واقع شده است که علت اصلی آن همان گونه که امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام به وی گوشزد نموده‏اند بیان نابجای معارف بلند اهل‌بیت برای غیر اهلش و کسانی که ظرفیت فهم آن را نداشته‏اند، بوده است.
یونس بن عبدالرحمن با وجود جلالت و عظمت فراوان، مورد طعن و تهمت‏های فراوانی از سوی شیعیان واقع شده است که علت اصلی آن همان گونه که امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام به وی گوشزد نموده‏اند بیان نابجای معارف بلند اهل‌بیت برای غیر اهلش و کسانی که ظرفیت فهم آن را نداشته‏اند، بوده است.
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ الْبَصْرِيُّ، وَ كَانَ ثِقَةً فَاضِلًا صَالِحاً، قَالَ‏، دَخَلْتُ مَعَ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن عَلَى الرِّضَا علیه السلام فَشَكَا إِلَيْهِ مَا يَلْقَى مِنْ أَصْحَابِهِ مِنَ الْوَقِيعَةِ! فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام: دَارِهِمْ فَإِنَّ عُقُولَهُمْ لَا تَبْلُغُ. <ref>(رجال الکشی  ج۱ ص۴۸۸؛ بحار الأنوار  ج۲ ص۶۸؛مستدرك الوسائل  ج۱۲ ص۲۱۵.)</ref>  
عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَیْبِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ الْبَصْرِیُّ، وَ كَانَ ثِقَةً فَاضِلًا صَالِحاً، قَالَ‏، دَخَلْتُ مَعَ یُونُسَ بْنِ عبدالرحمن عَلَى الرِّضَا علیه السلام فَشَكَا إِلَیْهِ مَا یَلْقَى مِنْ أَصْحَابِهِ مِنَ الْوَقِیعَةِ! فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام: دَارِهِمْ فَإِنَّ عُقُولَهُمْ لَا تَبْلُغُ. <ref>(رجال الکشی  ج۱ ص۴۸۸؛ بحار الأنوار  ج۲ ص۶۸؛مستدرك الوسائل  ج۱۲ ص۲۱۵.)</ref>  


امام کاظم علیه السلام در روایتی به یونس فرمودند: يَا يُونُسُ ارْفُقْ بِهِمْ فَإِنَّ كَلَامَكَ يَدِقُّ عَلَيْهِم. قال: قلت إنهم يقولون لي زنديق . قال: و ما يضرّك أن تكون في يدك لؤلؤة فيقول لك النّاس هي حصاة، و ما كان ينفعك اذا كان في يدك حصاة فيقول النّاس هي لؤلؤة» . <ref>رجال الکشی  ج۱ ص۴۸۸؛ نوادر الأخبار  ج۱ ص۵۶؛ بحار الأنوار  ج۲ ص۶۶.</ref>
امام کاظم علیه السلام در روایتی به یونس فرمودند: یَا یُونُسُ ارْفُقْ بِهِمْ فَإِنَّ كَلَامَكَ یَدِقُّ عَلَیْهِم. قال: قلت إنهم یقولون لی زندیق . قال: و ما یضرّك أن تكون فی یدك لؤلؤة فیقول لك النّاس هی حصاة، و ما كان ینفعك اذا كان فی یدك حصاة فیقول النّاس هی لؤلؤة» . <ref>رجال الکشی  ج۱ ص۴۸۸؛ نوادر الأخبار  ج۱ ص۵۶؛ بحار الأنوار  ج۲ ص۶۶.</ref>


البته یونس بن عبدالرحمن با روح بلند خود بر اهل ولایت خرده نمی‌گرفت و آنان را بخشیده بود: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي الْفَضْلُ، قَالَ حَدَّثَنِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّ يُونُسَ بْنَ عبدالرحمن قِيلَ لَهُ: إِنَّ كَثِيراً مِنْ هَذِهِ الْعِصَابَةِ يَقَعُونَ فِيكَ وَ يَذْكُرُونَكَ بِغَيْرِ الْجَمِيلِ! فَقَالَ: أُشْهِدُكُمْ أَنَّ كُلَّ مَنْ لَهُ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ‏علیه السلام نَصِيبٌ فَهُوَ فِي حِلٍّ مِمَّا قَالَ. <ref>(رجال الكشي- إختيار معرفة الرجال، النص، ص: 488)</ref>  
البته یونس بن عبدالرحمن با روح بلند خود بر اهل ولایت خرده نمی‌گرفت و آنان را بخشیده بود: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِی الْفَضْلُ، قَالَ حَدَّثَنِی عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّ یُونُسَ بْنَ عبدالرحمن قِیلَ لَهُ: إِنَّ كَثِیراً مِنْ هَذِهِ الْعِصَابَةِ یَقَعُونَ فِیكَ وَ یَذْكُرُونَكَ بِغَیْرِ الْجَمِیلِ! فَقَالَ: أُشْهِدُكُمْ أَنَّ كُلَّ مَنْ لَهُ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ‏علیه السلام نَصِیبٌ فَهُوَ فِی حِلٍّ مِمَّا قَالَ. <ref>(رجال الكشی- إختیار معرفة الرجال، النص، ص: 488)</ref>  
البته باید توجه داشت که در برخی موارد ائمه (علیهم‌السلام) عمدا از برخی از اصحاب خاص بدگویی می کردند تا دشمنان دست از سرشان بردارند و آنان را به خاطر قربشان به ائمه اذیت نکنند؛ چنانکه در مورد زراره این قضیه صادق است که امام صادق  (علیه‌السلام) عمدا از زراره بدگویی می کرد تا او را از گزند دشمنان حفظ کند و خود امام صادق  (علیه‌السلام) نیز به این امر تصریح نموده است:
البته باید توجه داشت که در برخی موارد ائمه (علیهم‌السلام) عمدا از برخی از اصحاب خاص بدگویی می‌کردند تا دشمنان دست از سرشان بردارند و آنان را به خاطر قربشان به ائمه اذیت نکنند؛ چنانکه در مورد زراره این قضیه صادق است که امام صادق  (علیه‌السلام) عمدا از زراره بدگویی می‌کرد تا او را از گزند دشمنان حفظ کند و خود امام صادق  (علیه‌السلام) نیز به این امر تصریح نموده است:
” الجواب عمّا یوهم ذمّه هو ما أجابه الصادق علیه‌السلام فی علّه ذمّه لزراره و أنّها لدفع الظلم عنه مثل ما صنع الخضر على نبیّنا و آله و علیه‌السلام بالسفینه عابها لتسلم من السلطان <ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج‏۸، ص: ۳۱۲</ref>
” الجواب عمّا یوهم ذمّه هو ما أجابه الصادق علیه‌السلام فی علّه ذمّه لزراره و أنّها لدفع الظلم عنه مثل ما صنع الخضر على نبیّنا و آله و علیه‌السلام بالسفینه عابها لتسلم من السلطان <ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج‏۸، ص: ۳۱۲</ref>


خط ۸۷: خط ۸۷:
نَزَلَ بِنَا أَبُو الْحَسَنِ (علیه‌السلام) بِالْبَصْرَهِ ذَاتَ لَیْلَهٍ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ فَوْقَ سَطْحٍ مِنْ سُطُوحِنَا فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْفَاسِقَ بْنَ الْفَاسِقِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ قُلْتُ لَهُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَنْ هَذَا الَّذِی لَعَنْتَهُ فِی سُجُودِکَ فَقَالَ هَذَا یُونُسُ مَوْلَى ابْنِ یَقْطِینٍ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّهُ قَدْ أَضَلَّ خَلْقاً مِنْ مَوَالِیکَ إِنَّهُ کَانَ یُفْتِیهِمْ عَنْ آبَائِکَ (علیهم‌السلام) أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلَى أَنْ تَغِیبَ الشَّمْسُ فَقَالَ کَذَبَ لَعَنَهُ اللَّهُ عَلَى أَبِی أَوْ قَالَ عَلَى آبَائِی وَ مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ قِیمَهُ عَبْدٍ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ <ref>السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، ج‏۳، ص: ۵۸۰</ref>
نَزَلَ بِنَا أَبُو الْحَسَنِ (علیه‌السلام) بِالْبَصْرَهِ ذَاتَ لَیْلَهٍ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ فَوْقَ سَطْحٍ مِنْ سُطُوحِنَا فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْفَاسِقَ بْنَ الْفَاسِقِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ قُلْتُ لَهُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَنْ هَذَا الَّذِی لَعَنْتَهُ فِی سُجُودِکَ فَقَالَ هَذَا یُونُسُ مَوْلَى ابْنِ یَقْطِینٍ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّهُ قَدْ أَضَلَّ خَلْقاً مِنْ مَوَالِیکَ إِنَّهُ کَانَ یُفْتِیهِمْ عَنْ آبَائِکَ (علیهم‌السلام) أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلَى أَنْ تَغِیبَ الشَّمْسُ فَقَالَ کَذَبَ لَعَنَهُ اللَّهُ عَلَى أَبِی أَوْ قَالَ عَلَى آبَائِی وَ مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ قِیمَهُ عَبْدٍ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ <ref>السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، ج‏۳، ص: ۵۸۰</ref>


مرحوم آیت الله خویی تمامی این روایات را ضعیف می‏دانند و تنها دو روایت ذم را صحیح السند می‏دانند اما می‏فرمایند علم آن را باید به اهلش واگذار کرد. علاوه بر این که اين دو روایت توان معارضه با روایات مستفیضه متعاضده با تسالم فقها و بزرگان بر جلالت امر یونس را ندارد. <ref>معجم ‏رجال‏ الحديث ج : 20 ص : 215</ref>
مرحوم آیت الله خویی تمامی این روایات را ضعیف می‌‏دانند و تنها دو روایت ذم را صحیح السند می‌‏دانند اما می‌‏فرمایند علم آن را باید به اهلش واگذار کرد. علاوه بر این که این دو روایت توان معارضه با روایات مستفیضه متعاضده با تسالم فقها و بزرگان بر جلالت امر یونس را ندارد. <ref>معجم ‏رجال‏ الحدیث ج : 20 ص : 215</ref>


== ویژگی‌های یونس بن عبدالرحمن ==
== ویژگی‌های یونس بن عبدالرحمن ==


=== مبارزه با انحراف‌ها ===
=== مبارزه با انحراف‌ها ===
موضع يونس، در دفاع از امامت بسيار صريح بود به‌طوری که از همان آغاز شهادت موسي بن جعفر  (علیه‌السلام) حتي براي یک‌لحظه هم در امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) ترديد نکرد. چنان که گفته‏اند يونس بن عبدالرحمان در مجلس عيسي بن سليمان در بغداد نشسته بود که شخصي وارد شد و خبر از دنيا رفتن امام کاظم  (علیه‌السلام) را به حاضران ابلاغ نمود. يونس تا اين خبر را شنيد بلافاصله جمع حاضر را مورد خطاب قرار داد و گفت:  «يا معشر اهل المجلس انه ليس بيني و بین‌الله امام الا علي بن موسي (علیه‌السلام) فهو امامي»<ref>رجال کشي، خ 933، ص 489.</ref>. «اي همه‏ اهل مجلس بين من و خدا امامي جز علي بن موسي‌الرضا (علیه‌السلام) نيست پس او امام من مي‏باشد».  
موضع یونس، در دفاع از امامت بسیار صریح بود به‌طوری که از همان آغاز شهادت موسی بن جعفر  (علیه‌السلام) حتی برای یک‌لحظه هم در امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) تردید نکرد. چنان که گفته‏اند یونس بن عبدالرحمان در مجلس عیسی بن سلیمان در بغداد نشسته بود که شخصی وارد شد و خبر از دنیا رفتن امام کاظم  (علیه‌السلام) را به حاضران ابلاغ نمود. یونس تا این خبر را شنید بلافاصله جمع حاضر را مورد خطاب قرار داد و گفت:  «یا معشر اهل المجلس انه لیس بینی و بین‌الله امام الا علی بن موسی (علیه‌السلام) فهو امامی»<ref>رجال کشی، خ 933، ص 489.</ref>. «ای همه‏ اهل مجلس بین من و خدا امامی جز علی بن موسی‌الرضا (علیه‌السلام) نیست پس او امام من می‌‏باشد».  
دفاع يونس از امامت حضرت رضا (علیه‌السلام) به اين شکل بود که او در برابر بدعت‌ها و انحراف‌ها ساکت ننشيند و با شجاعت و قاطعيت به افشاگري پردازد.  
دفاع یونس از امامت حضرت رضا (علیه‌السلام) به این شکل بود که او در برابر بدعت‌ها و انحراف‌ها ساکت ننشیند و با شجاعت و قاطعیت به افشاگری پردازد.  
احمد بن فضل از این محدّث جلیل، نقل می‌کند: وقتی حضرت موسی بن جعفر  (علیه‌السلام) به شهادت رسید و از دنیا رفت، نزد وكلای آن حضرت كه در شهرها بودند، اموال فراوانی بود. وجود این اموال در نزد آنان، باعث شد آن‌ها مذهب باطل «واقفیه» را اختراع كنند؛ لذا مرگ امام موسی بن جعفر  (علیه‌السلام) را انكار كردند تا اموال را خود تصاحب كنند؛ زیاد قندی هفتاد هزار دینار و علی بن ابی حمزه سی هزار دینار نزد خود داشتند. هنگامی كه من این انحراف آشكار را مشاهده كردم و امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) برای من ثابت و مسلّم شد، به تبلیغ و حمایت از شأن و منزلت و امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) پرداختم و شیعیان را به‌سوی آن وجود گرامی دعوت كردم. آن دو نفر تا مبارزه سخت مرا دیدند، نماینده‌ای به‌سوی من فرستادند و پرسیدند: به چه دلیل مردم را به‌سوی او حضرت رضا  (علیه‌السلام) دعوت می‌کنی؟ اگر پول می‌خواهی، ما تو را بی‌نیاز می‌کنیم. آنان متعهّد شدند كه ده‌هزار دینار به من بدهند تا از این تبلیغ و افشاگری دست بردارم. به آنان گفتم: این روایت از امامان شیعه به ما رسیده است كه: «هر زمانی كه دیدید در جامعه اسلامی انحراف و بدعت به وجود آمد، باید در مقابل آن بایستید، موضع بگیرید و ساكت و خاموش ننشینید وگرنه نور ایمان از شما سلب خواهد شد.» من هرگز جهاد و مبارزه در راه خدا را ترك نخواهم كرد. براین‌اساس بود كه آن‌ها كینه مرا در دل گرفتند و مبارزه سختی را بر علیه من شروع كردند. <ref>رجال كشی، ج 2، ص 786.</ref>  
احمد بن فضل از این محدّث جلیل، نقل می‌کند: وقتی حضرت موسی بن جعفر  (علیه‌السلام) به شهادت رسید و از دنیا رفت، نزد وكلای آن حضرت كه در شهرها بودند، اموال فراوانی بود. وجود این اموال در نزد آنان، باعث شد آن‌ها مذهب باطل «واقفیه» را اختراع كنند؛ لذا مرگ امام موسی بن جعفر  (علیه‌السلام) را انكار كردند تا اموال را خود تصاحب كنند؛ زیاد قندی هفتاد هزار دینار و علی بن ابی حمزه سی هزار دینار نزد خود داشتند. هنگامی كه من این انحراف آشكار را مشاهده كردم و امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) برای من ثابت و مسلّم شد، به تبلیغ و حمایت از شأن و منزلت و امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) پرداختم و شیعیان را به‌سوی آن وجود گرامی دعوت كردم. آن دو نفر تا مبارزه سخت مرا دیدند، نماینده‌ای به‌سوی من فرستادند و پرسیدند: به چه دلیل مردم را به‌سوی او حضرت رضا  (علیه‌السلام) دعوت می‌کنی؟ اگر پول می‌خواهی، ما تو را بی‌نیاز می‌کنیم. آنان متعهّد شدند كه ده‌هزار دینار به من بدهند تا از این تبلیغ و افشاگری دست بردارم. به آنان گفتم: این روایت از امامان شیعه به ما رسیده است كه: «هر زمانی كه دیدید در جامعه اسلامی انحراف و بدعت به وجود آمد، باید در مقابل آن بایستید، موضع بگیرید و ساكت و خاموش ننشینید وگرنه نور ایمان از شما سلب خواهد شد.» من هرگز جهاد و مبارزه در راه خدا را ترك نخواهم كرد. براین‌اساس بود كه آن‌ها كینه مرا در دل گرفتند و مبارزه سختی را بر علیه من شروع كردند. <ref>رجال كشی، ج 2، ص 786.</ref>  
يونس بن عبدالرحمان مي‏گويد: آن گه که موسي بن جعفر  (علیه‌السلام) از دنيا رفت در نزد نمايندگان آن حضرت اموال فراواني جمع شده بود تا جايي که در نزد زياد قندي هفتاد هزار و نزد علي بن حمزه سيصد هزار دينار گرد آمده بود و همين اموال هم موجبات لغزش و انحراف اين گونه نمايندگان را فراهم آورد و سرانجام به خاطر تصاحب اموال بر امامت موسي بن جعفر  (علیه‌السلام) توقف نموده و امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) را انکار کردند.  
یونس بن عبدالرحمان می‌‏گوید: آن گه که موسی بن جعفر  (علیه‌السلام) از دنیا رفت در نزد نمایندگان آن حضرت اموال فراوانی جمع شده بود تا جایی که در نزد زیاد قندی هفتاد هزار و نزد علی بن حمزه سیصد هزار دینار گرد آمده بود و همین اموال هم موجبات لغزش و انحراف این گونه نمایندگان را فراهم آورد و سرانجام به خاطر تصاحب اموال بر امامت موسی بن جعفر  (علیه‌السلام) توقف نموده و امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) را انکار کردند.  
يونس بن عبدالرحمان سخنان خود را چنين ادامه مي‏دهد که: چون اين حرکت انحرافي را مشاهده نمودم و براي من حقيقت امر مبني بر انحراف واقفيه و اثبات امامت حضرت رضا آشکار گرديد به افشاگري عليه اين باند دنياپرست زبان گشودم و مردم را از افتادن به دام انحراف واقفيه برحذر داشتم و به صراط مستقيم امامت که در شخصيت با عظمت علي بن موسي تجلي يافته بود دعوت کردم.  
یونس بن عبدالرحمان سخنان خود را چنین ادامه می‌‏دهد که: چون این حرکت انحرافی را مشاهده نمودم و برای من حقیقت امر مبنی بر انحراف واقفیه و اثبات امامت حضرت رضا آشکار گردید به افشاگری علیه این باند دنیاپرست زبان گشودم و مردم را از افتادن به دام انحراف واقفیه برحذر داشتم و به صراط مستقیم امامت که در شخصیت با عظمت علی بن موسی تجلی یافته بود دعوت کردم.  
زياد قندي و علي بن ابی حمزه چون موضع‌گیری مرا مطلع شدند طي پيامي براي من، اظهار داشتند که آنچه نياز مالي دارم برآورده خواهند کرد به‌شرط اين که از مخالفت دست بردارم و مردم را به امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) دعوت نکنم بيست هزار دينار را ضمانت نمودند.  
زیاد قندی و علی بن ابی حمزه چون موضع‌گیری مرا مطلع شدند طی پیامی برای من، اظهار داشتند که آنچه نیاز مالی دارم برآورده خواهند کرد به‌شرط این که از مخالفت دست بردارم و مردم را به امامت حضرت رضا  (علیه‌السلام) دعوت نکنم بیست هزار دینار را ضمانت نمودند.  
يونس مي‏گويد: در پاسخ آنان گفتم: از امام باقر و امام صادق  (علیه‌السلام) شنيده‏ايم که مي‏فرمودند:  «اذا ظهرت البدع فعلي العالم ان يظهر علمه فان لم يفعل سلب نور الايمان و ما کنت لادع الجهاد و امر الله علي حال فناصباني و اظهرا لي العداوة» <ref>رجال کشي، خ 946، ص 493؛ المقالات و الفرق، ص 237.</ref>
یونس می‌‏گوید: در پاسخ آنان گفتم: از امام باقر و امام صادق  (علیه‌السلام) شنیده‏ایم که می‌‏فرمودند:  «اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه فان لم یفعل سلب نور الایمان و ما کنت لادع الجهاد و امر الله علی حال فناصبانی و اظهرا لی العداوة» <ref>رجال کشی، خ 946، ص 493؛ المقالات و الفرق، ص 237.</ref>
«آن گاه که بدعت‌ها آشکار گرديد بر عالم است که علم خود را ظاهر کند و اگر رسالت خود را در برابر بدعت انجام نداد نور ايمان از او سلب مي‏گردد.  
«آن گاه که بدعت‌ها آشکار گردید بر عالم است که علم خود را ظاهر کند و اگر رسالت خود را در برابر بدعت انجام نداد نور ایمان از او سلب می‌‏گردد.  
و من چنين نبودم که جهاد و مبارزه با بدعت را رها کنم زيرا فرمان خداوند را در انجام مسؤوليت در هر حالي لازم مي‏داند، ولي واقفيه مرا طرد نموده و دشمني خويش را نسبت به من ظاهر ساختند».
و من چنین نبودم که جهاد و مبارزه با بدعت را رها کنم زیرا فرمان خداوند را در انجام مسؤولیت در هر حالی لازم می‌‏داند، ولی واقفیه مرا طرد نموده و دشمنی خویش را نسبت به من ظاهر ساختند».
مرحوم نجاشی در مورد یونس گزارش می‏دهد که وی از کسانی بود که واقفیه تلاش فراوان نمودند او را از جادة حق منحرف سازند و حتی برای تطمیع ایشان مال فراوانی در اختیارش قرار دادند؛ اما او از پذیرش آن امتناع ورزید و ثابت‌قدم در مسیر حق باقی ماند:
مرحوم نجاشی در مورد یونس گزارش می‌‏دهد که وی از کسانی بود که واقفیه تلاش فراوان نمودند او را از جادة حق منحرف سازند و حتی برای تطمیع ایشان مال فراوانی در اختیارش قرار دادند؛ اما او از پذیرش آن امتناع ورزید و ثابت‌قدم در مسیر حق باقی ماند:
کان ممن بذل له على الوقف مال‏ جزيل‏ فامتنع من أخذه و ثبت على الحق.  <ref>رجال نجاشی ص447</ref>
کان ممن بذل له على الوقف مال‏ جزیل‏ فامتنع من أخذه و ثبت على الحق.  <ref>رجال نجاشی ص447</ref>


=== پایبندی به عبادت ===
=== پایبندی به عبادت ===
حسن بن علویّه كه شخصی موثّق است، می‌گوید: از فضل بن شاذان شنیدم كه می‌گفت: یونس پنجاه و چهار حج و پنجاه و چهار عمره به جای آورد.<ref>رجال كشی، ج 2 ، ص 780 و بحارالانوار ، ج 48، ص 252.</ref>
حسن بن علویّه كه شخصی موثّق است، می‌گوید: از فضل بن شاذان شنیدم كه می‌گفت: یونس پنجاه و چهار حج و پنجاه و چهار عمره به جای آورد.<ref>رجال كشی، ج 2 ، ص 780 و بحارالانوار ، ج 48، ص 252.</ref>
محمد بن عیسی بن عبید نیز می‌گوید: یونس چند برادر داشت. هر روز به خانه آنان می رفت و احوالشان را می پرسید و بعد به خانه خود می آمد، مختصر غذایی تناول می‌کرد و كم كم آماده نماز می شد. بعد از انجام فریضه نماز، می نشست و كتاب تألیف می‌کرد. <ref>رجال كشی ، ج 2 ، ص 780.</ref>
محمد بن عیسی بن عبید نیز می‌گوید: یونس چند برادر داشت. هر روز به خانه آنان می‌رفت و احوالشان را می پرسید و بعد به خانه خود می‌آمد، مختصر غذایی تناول می‌کرد و كم كم آماده نماز می‌شد. بعد از انجام فریضه نماز، می‌نشست و كتاب تألیف می‌کرد. <ref>رجال كشی ، ج 2 ، ص 780.</ref>
=== یکی از برترین اصحاب اجماع ===
=== یکی از برترین اصحاب اجماع ===
ایشان در بین یاران و اصحاب امامان شیعه، یکی از اصحاب اجماع هستند.  
ایشان در بین یاران و اصحاب امامان شیعه، یکی از اصحاب اجماع هستند.  
مرحوم کشی بعد از ذکر اسامی دسته سوم اصحاب اجماع می‏‌فرماید: و أفقه هؤلاء يونس بن عبدالرحمن و صفوان بن يحيى. <ref>رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ النص؛ ص556</ref>  
مرحوم کشی بعد از ذکر اسامی دسته سوم اصحاب اجماع می‏‌فرماید: و أفقه هؤلاء یونس بن عبدالرحمن و صفوان بن یحیى. <ref>رجال الكشی إختیار معرفة الرجال؛ النص؛ ص556</ref>  
رجال شناس معروف، كشّی، از قول عالمان اصحاب شیعه روایت می‌کند. او در دو، سه مورد از كتاب خود می نویسد: «اصحاب ما، اتّفاق دارند بر صحیح شمردن روایاتی كه از این جمع و گروه روایت شود و به مقام فقهی و دانش آنان اعتراف دارند. یكی از آن‌ها یونس بن عبدالرحمن است. <ref>رجال كشی، ج 2، ص 830، 673، 507.</ref>  
رجال شناس معروف، كشّی، از قول عالمان اصحاب شیعه روایت می‌کند. او در دو، سه مورد از كتاب خود می‌نویسد: «اصحاب ما، اتّفاق دارند بر صحیح شمردن روایاتی كه از این جمع و گروه روایت شود و به مقام فقهی و دانش آنان اعتراف دارند. یكی از آن‌ها یونس بن عبدالرحمن است. <ref>رجال كشی، ج 2، ص 830، 673، 507.</ref>  
=== مرجع دیگران ===
=== مرجع دیگران ===
حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي الْمُهْتَدِي الْأَشْعَرِيُّ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، وَ كَانَ خَيْرَ قُمِّيٍّ رَأَيْتُهُ، وَ كَانَ وَكِيلَ الرِّضَاعلیه السلام وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ‏، سَأَلْتُ الرِّضَاعلیه السلام فَقُلْتُ إِنِّي لَا أَلْقَاكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ‏ دِينِيکم.‏ قَالَ خُذْ مِنْ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن<ref>رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ النص؛ ص490</ref>
حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَیْبِیُّ، قَالَ حَدَّثَنِی الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی الْمُهْتَدِی الْأَشْعَرِیُّ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنِ الْمُهْتَدِی، وَ كَانَ خَیْرَ قُمِّیٍّ رَأَیْتُهُ، وَ كَانَ وَكِیلَ الرِّضَاعلیه السلام وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ‏، سَأَلْتُ الرِّضَاعلیه السلام فَقُلْتُ إِنِّی لَا أَلْقَاكَ فِی كُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ‏ دِینِیکم.‏ قَالَ خُذْ مِنْ یُونُسَ بْنِ عبدالرحمن<ref>رجال الكشی إختیار معرفة الرجال؛ النص؛ ص490</ref>
<ref> وعده بهشتی بودن</ref>
<ref> وعده بهشتی بودن</ref>
محمد بن یونس می‌گوید: حضرت امام رضا  (علیه‌السلام) سه بار، برای یونس بهشت را ضمانت كرد.
محمد بن یونس می‌گوید: حضرت امام رضا  (علیه‌السلام) سه بار، برای یونس بهشت را ضمانت كرد.
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:


=== گره گشا از مسائل پیچیده حدیثی ===
=== گره گشا از مسائل پیچیده حدیثی ===
ابن فضال که از بزرگان حدیث و از علمای بزرگ و باتقوا و همچنین از اصحاب اجماع می‏‌باشد خطاب به یونس می‏گويد: تو پیوسته گره‏گشای مسائل پیچیده حدیثی هستی: ... قَالَ فَقَامَ ابْنُ فَضَّالٍ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ قَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَا تَزَالُ تَجِي‏ءُ بِالْحَدِيثِ الْحَقِّ الَّذِي يُفَرِّجُ اللَّهُ بِهِ عَنَّا. <ref>(کافی ج1 ص388)</ref>
ابن فضال که از بزرگان حدیث و از علمای بزرگ و باتقوا و همچنین از اصحاب اجماع می‏‌باشد خطاب به یونس می‌‏گوید: تو پیوسته گره‏گشای مسائل پیچیده حدیثی هستی: ... قَالَ فَقَامَ ابْنُ فَضَّالٍ فَقَبَّلَ رَأْسَهُ وَ قَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَا تَزَالُ تَجِی‏ءُ بِالْحَدِیثِ الْحَقِّ الَّذِی یُفَرِّجُ اللَّهُ بِهِ عَنَّا. <ref>(کافی ج1 ص388)</ref>


== مشایخ و راویان ==
== مشایخ و راویان ==
=== صحابی ائمه (علیهم‌السلام) ===
=== صحابی ائمه (علیهم‌السلام) ===
تمام دانشمندان شیعی او را از یاران حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا  (علیه‌السلام) می‌دانند خلاصه علامه، ص 184.. شیخ طوسی در یك مورد او را از یاران امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) و در جای دیگر از یاران و اصحاب حضرت امام رضا (علیه‌السلام)می داند. <ref>رجال شیخ طوسی، ص 343و 395.</ref>همچنین نوشته اند: یونس در دو موقعیت توفیق ملاقات با امام صادق (علیه‌السلام) را یافت؛ اولین بار در كنار قبر رسول كرم(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در مدینه و یک‌بار هم هنگام سعی بین صفا و مروه. خودش می‌گوید: برای من ممكن نشد از امام (علیه‌السلام)حدیثی و روایتی بپرسم. <ref>رجال كشی، ج 2ص 780و نجاشی، ص 343.</ref>  
تمام دانشمندان شیعی او را از یاران حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا  (علیه‌السلام) می‌دانند خلاصه علامه، ص 184.. شیخ طوسی در یك مورد او را از یاران امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) و در جای دیگر از یاران و اصحاب حضرت امام رضا (علیه‌السلام)می داند. <ref>رجال شیخ طوسی، ص 343و 395.</ref>همچنین نوشته اند: یونس در دو موقعیت توفیق ملاقات با امام صادق (علیه‌السلام) را یافت؛ اولین بار در كنار قبر رسول كرم(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در مدینه و یک‌بار هم هنگام سعی بین صفا و مروه. خودش می‌گوید: برای من ممكن نشد از امام (علیه‌السلام)حدیثی و روایتی بپرسم. <ref>رجال كشی، ج 2ص 780و نجاشی، ص 343.</ref>  
حضرت رضا  (علیه‌السلام) موقعيت يونس بن عبدالرحمان را همانند موقعيت سلمان فارسي مي‏داند و مي‏فرمايد«يونس بن عبدالرحمن في زمانه کسلمان الفارسي في زمانه <ref>رجال کشي، خ 919، ص 486 خ 926، ص 488.</ref> .«يونس بن عبدالرحمان در زمان خودش مانند سلمان فارسي در زمان خودش مي‏باشد».  
حضرت رضا  (علیه‌السلام) موقعیت یونس بن عبدالرحمان را همانند موقعیت سلمان فارسی می‌‏داند و می‏فرماید«یونس بن عبدالرحمن فی زمانه کسلمان الفارسی فی زمانه <ref>رجال کشی، خ 919، ص 486 خ 926، ص 488.</ref> .«یونس بن عبدالرحمان در زمان خودش مانند سلمان فارسی در زمان خودش می‏باشد».  
=== مشایخ ===
=== مشایخ ===
یكی از دلایل رشد و بالندگی این استوانه فقه و حدیث شیعه، داشتن استادانی برجسته بود كه در درجه اول، امامان معصوم(علیهم‌السلام) قرار داشتند. وی نهایت بهره و فیض را از وجود بابركت آنان برد و بعد از امامان، اساتید بزرگی داشته كه تعداد آنان حدوداً به 25نفر می رسد و نام بردن همه آنان در این نوشتار چندان ثمر بخش نخواهد بود؛ ولی به عنوان نمونه، به ذكر چند نفر از شاخص ترین آنان بسنده می‌کنیم:
یكی از دلایل رشد و بالندگی این استوانه فقه و حدیث شیعه، داشتن استادانی برجسته بود كه در درجه اول، امامان معصوم(علیهم‌السلام) قرار داشتند. وی نهایت بهره و فیض را از وجود بابركت آنان برد و بعد از امامان، اساتید بزرگی داشته كه تعداد آنان حدوداً به 25نفر می‌رسد و نام بردن همه آنان در این نوشتار چندان ثمر بخش نخواهد بود؛ ولی به عنوان نمونه، به ذكر چند نفر از شاخص ترین آنان بسنده می‌کنیم:
# عبدالله بن سنان: محدّث و فقیه فرزانه كه به گفته نجاشی: مسئولیت بیت‌المال را در حكومت منصور و مهدی و هادی و هارون الرشید به عهده داشت. او روایتگری مورد اطمینان و از اصحاب و یاران ما و جلیل القدر است كه هیچ گونه طعنی بر او روا نیست  <ref>رجال نجاشی، ص 148.</ref>
# عبدالله بن سنان: محدّث و فقیه فرزانه كه به گفته نجاشی: مسئولیت بیت‌المال را در حكومت منصور و مهدی و هادی و هارون الرشید به عهده داشت. او روایتگری مورد اطمینان و از اصحاب و یاران ما و جلیل القدر است كه هیچ گونه طعنی بر او روا نیست  <ref>رجال نجاشی، ص 148.</ref>
# عبدالله بن مسكان: از نیكان و ستاره ای درخشان در آسمان علم و روایت و از اصحاب اجماع و محدّثی بسیار بزرگوار و مورد اطمینان است <ref>رجال نجاشی، ص 148.</ref>
# عبدالله بن مسكان: از نیكان و ستاره ای درخشان در آسمان علم و روایت و از اصحاب اجماع و محدّثی بسیار بزرگوار و مورد اطمینان است <ref>رجال نجاشی، ص 148.</ref>
# هشام بن سالم: محدّثی است كه به طور كامل مورد توجه و اعتماد است و از یاران حضرت صادق و حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) به شمار می رود.  <ref>رجال نجاشی، ص 305.</ref>  
# هشام بن سالم: محدّثی است كه به طور كامل مورد توجه و اعتماد است و از یاران حضرت صادق و حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) به شمار می‌رود.  <ref>رجال نجاشی، ص 305.</ref>  
# هشام بن حكم: همان كسی است كه با عمرو بن عُبید در مسجد بصره پیرامون مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی مناظره كرد و او را از نظر استدلال و دلیل محكوم كرد <ref>رجال كشی، ج 1ص 550.</ref>  می‌گویند در اصل اهل كوفه بود، ولی در بغداد به شغل تجارت پرداخت. از نظر روایت بسیار مورد اعتماد و از منظر اعتقاد به ولایت ائمه شیعی، بسیار پایبند و معتقد و در حقیقت یك شیعه راستین بود. وی در سال 179ه. ق در كوفه چشم از جهان فرو بست  <ref>رجال نجاشی، ص 305و رجال كشی، ج 1ص 526.</ref>
# هشام بن حكم: همان كسی است كه با عمرو بن عُبید در مسجد بصره پیرامون مسئله امامت و رهبری جامعه اسلامی مناظره كرد و او را از نظر استدلال و دلیل محكوم كرد <ref>رجال كشی، ج 1ص 550.</ref>  می‌گویند در اصل اهل كوفه بود، ولی در بغداد به شغل تجارت پرداخت. از نظر روایت بسیار مورد اعتماد و از منظر اعتقاد به ولایت ائمه شیعی، بسیار پایبند و معتقد و در حقیقت یك شیعه راستین بود. وی در سال 179ه. ق در كوفه چشم از جهان فرو بست  <ref>رجال نجاشی، ص 305و رجال كشی، ج 1ص 526.</ref>
# حمّاد بن عیسی: از راویان امام كاظم و حضرت رضا (علیه‌السلام) و از اصحاب اجماع است  <ref>رجال كشی، ج 2ص 830و نجاشی، ص 104.</ref>
# حمّاد بن عیسی: از راویان امام كاظم و حضرت رضا (علیه‌السلام) و از اصحاب اجماع است  <ref>رجال كشی، ج 2ص 830و نجاشی، ص 104.</ref>
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
=== راویان ===
=== راویان ===
تربیت شاگردان كارآمد یكی دیگر از نكات مثبت در زندگی یونس بن عبدالرحمن است. وی در این عرصه به توفیقات زیادی دست یازید و با پرورش شاگردان بسیار قدم‌های بلندی در راه نشر حدیث و معارف اهل‌بیت برداشت.
تربیت شاگردان كارآمد یكی دیگر از نكات مثبت در زندگی یونس بن عبدالرحمن است. وی در این عرصه به توفیقات زیادی دست یازید و با پرورش شاگردان بسیار قدم‌های بلندی در راه نشر حدیث و معارف اهل‌بیت برداشت.
او دانش خود را از كوثر زلال و ناب امامان معصوم  (علیه‌السلام) فرا گرفته بود؛ لذا یافته‌هایش را به افراد لایق و مستعد می‌آموخت. در این راستا جمعی از دین‌باوران و دانش‌پژوهان، پروانه‌وار دور شمع وجودش را گرفتند و از محضرش بهره بردند. تعداد شاگردان او را تا چهل و پنج نفر نوشته‌اند، كه عده‌ای از آنان بدون تردید، از نخبگان و فرزانگان حوزه حدیث و معارف شیعه محسوب می‌شوند  <ref>تنقیح المقال، ج 2ص 374.</ref>به نام چند تن از آنان اشاره می‌کنیم:
او دانش خود را از كوثر زلال و ناب امامان معصوم  (علیه‌السلام) فرا گرفته بود؛ لذا یافته‌هایش را به افراد لایق و مستعد می‌‌آموخت. در این راستا جمعی از دین‌باوران و دانش‌پژوهان، پروانه‌وار دور شمع وجودش را گرفتند و از محضرش بهره بردند. تعداد شاگردان او را تا چهل و پنج نفر نوشته‌اند، كه عده‌ای از آنان بدون تردید، از نخبگان و فرزانگان حوزه حدیث و معارف شیعه محسوب می‌شوند  <ref>تنقیح المقال، ج 2ص 374.</ref>به نام چند تن از آنان اشاره می‌کنیم:
#  محمد بن عیسی بن عبید یقطینی: بیشترین روایاتی كه عیسی بن عبید نقل كرده، از یونس بن عبدالرحمن است. او از كسانی است كه کتاب‌های یونس را گزارش داده و می‌گویند در روزگار خود، از نظر فضل و علم، نظیر نداشت و محلّ اعتماد و اطمینان است. <ref>نجاشی، ص 235.</ref>
#  محمد بن عیسی بن عبید یقطینی: بیشترین روایاتی كه عیسی بن عبید نقل كرده، از یونس بن عبدالرحمن است. او از كسانی است كه کتاب‌های یونس را گزارش داده و می‌گویند در روزگار خود، از نظر فضل و علم، نظیر نداشت و محلّ اعتماد و اطمینان است. <ref>نجاشی، ص 235.</ref>
# عبدالعزیز مهتدی قمی: از وكلا و خاصّان حضرت رضا (علیه‌السلام)بود و در قم زندگی می‌کرد. او مورد عنایت و اطمینان است. <ref>رجال كشسی، ج 2ص 779.</ref>
# عبدالعزیز مهتدی قمی: از وكلا و خاصّان حضرت رضا (علیه‌السلام)بود و در قم زندگی می‌کرد. او مورد عنایت و اطمینان است. <ref>رجال كشسی، ج 2ص 779.</ref>
خط ۱۵۴: خط ۱۵۴:
*
*


== آثار ارزشمند يونس بن عبدالرحمن ==
== آثار ارزشمند یونس بن عبدالرحمن ==
يونس در ميدان مبارزه فکري با مخالفين، یک‌لحظه از پاي ننشست و سرتاسر زندگاني او دفاع از خط ولايت و امامت علوي است تراجم نویسان بزرگ شیعه کتاب‌های فراوانی را از او نقل كرده‌اند تا جايي که فضل بن شاذان دربارهٔ او مي‏گويد: «و الف الف جلد ردا علي المخالفين» <ref>تنقيح المقال، ج 3، ص 339؛ رجال کشي، خ 917، ص 485.</ref> «يونس، هزار جلد کتاب بر رد مخالفين تأليف کرده است».<br>مرحوم نجاشی می‌گوید: او کتاب‌های فراوانی دارد. آن گاه به ترتیب كتاب‌هایش را نام می‌برد: «كتاب السهو، الادب، الزكاة، جوامع الآثار، فضل القرآن، كتاب النكاح، الحدود، الصلوه، العلل الكبیر، التجارات و كتاب یوم و لیلة.  <ref>رجال نجاشی، ص 313.</ref>
یونس در میدان مبارزه فکری با مخالفین، یک‌لحظه از پای ننشست و سرتاسر زندگانی او دفاع از خط ولایت و امامت علوی است تراجم نویسان بزرگ شیعه کتاب‌های فراوانی را از او نقل كرده‌اند تا جایی که فضل بن شاذان دربارهٔ او می‌‏گوید: «و الف الف جلد ردا علی المخالفین» <ref>تنقیح المقال، ج 3، ص 339؛ رجال کشی، خ 917، ص 485.</ref> «یونس، هزار جلد کتاب بر رد مخالفین تألیف کرده است».<br>مرحوم نجاشی می‌گوید: او کتاب‌های فراوانی دارد. آن گاه به ترتیب كتاب‌هایش را نام می‌برد: «كتاب السهو، الادب، الزكاة، جوامع الآثار، فضل القرآن، كتاب النكاح، الحدود، الصلوه، العلل الكبیر، التجارات و كتاب یوم و لیلة.  <ref>رجال نجاشی، ص 313.</ref>
   
   
شیخ طوسی هم در این زمینه می‌نگارد: او دارای كتاب و تألیفات فراوانی است، همانند: کتاب‌های حسین سعید اهوازی؛ بلكه بیشتر از آن‌ها  <ref>فهرست شیخ طوسی، ص 181.</ref>
شیخ طوسی هم در این زمینه می‌نگارد: او دارای كتاب و تألیفات فراوانی است، همانند: کتاب‌های حسین سعید اهوازی؛ بلكه بیشتر از آن‌ها  <ref>فهرست شیخ طوسی، ص 181.</ref>


در بعضي از روايات آمده است که وقتي امام هادي (علیه‌السلام) کتاب را مطالعه کرد براي يونس از خداوند طلب اجر نمود و فرمود:  
در بعضی از روایات آمده است که وقتی امام هادی (علیه‌السلام) کتاب را مطالعه کرد برای یونس از خداوند طلب اجر نمود و فرمود:  
اعطاه الله بکل حرف نورا يوم القيامة <ref>تنقيح المقال، ج 3، ص 339؛ رجال کشي، خ 915، ص 484.</ref> «خداوند در مقابل هر حرفي که نوشته، روز قيامت نوري به او عطا نمايد».  
اعطاه الله بکل حرف نورا یوم القیامة <ref>تنقیح المقال، ج 3، ص 339؛ رجال کشی، خ 915، ص 484.</ref> «خداوند در مقابل هر حرفی که نوشته، روز قیامت نوری به او عطا نماید».  


عن ابي‏‌هاشم الجعفري قال:  ادخلت کتاب يوم و ليلة الذي الفه يونس بن عبدالرحمان علي ابي‌‏الحسن العسکري (علیه‌السلام) فنظر فيه و تصفحه کله ثم قال! هذا ديني و دين ابائي و هو الحق کله <ref>رجال ‏کشي، خ 910، ص 483.</ref>ابوهاشم جعفری نقل کرده است: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسکری (علیه‌السلام) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام کتاب نگاه کرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این کتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این کتاب حقّ و حقیقت است. خدواند به ازای هر کلمه از این کتاب نوری در قیامت به او عطا کند.
عن ابی‏‌هاشم الجعفری قال:  ادخلت کتاب یوم و لیلة الذی الفه یونس بن عبدالرحمان علی ابی‌‏الحسن العسکری (علیه‌السلام) فنظر فیه و تصفحه کله ثم قال! هذا دینی و دین ابائی و هو الحق کله <ref>رجال ‏کشی، خ 910، ص 483.</ref>ابوهاشم جعفری نقل کرده است: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسکری (علیه‌السلام) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام کتاب نگاه کرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این کتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این کتاب حقّ و حقیقت است. خدواند به ازای هر کلمه از این کتاب نوری در قیامت به او عطا کند.


== سفر آخر و سفر آخرت ==
== سفر آخر و سفر آخرت ==
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش