confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
* عبد آزاد شده <ref>تهذيب اللغة، ج15، ص: 324.</ref>. | * عبد آزاد شده <ref>تهذيب اللغة، ج15، ص: 324.</ref>. | ||
* صحاح ولایت را به معنای مدیریت و سیات کردن دیگران هم ذکر کرده است <ref>الصحاح، ج6، ص: 2529.</ref> و ولی را ضد دشمن و مولی را مُعْتِق، مُعْتَق، پسرعمو، ناصر و همسایه معنی کرده است <ref>الصحاح، ج6، ص: 2529.</ref> | * صحاح ولایت را به معنای مدیریت و سیات کردن دیگران هم ذکر کرده است <ref>الصحاح، ج6، ص: 2529.</ref> و ولی را ضد دشمن و مولی را مُعْتِق، مُعْتَق، پسرعمو، ناصر و همسایه معنی کرده است <ref>الصحاح، ج6، ص: 2529.</ref> | ||
* فروق اللغة گفته ولی به عنوان صفت برای مُعین کمک کننده و مُعَان کمک شونده به کار می رود. پس مومنین ولی و معینِ دین و پیامبر خدایند و خداوند هم ولی و حافظ و پشتیبان مومنین است<ref>الفروق في اللغة ؛ ص278.</ref>. | * فروق اللغة گفته ولی به عنوان صفت برای مُعین کمک کننده و مُعَان کمک شونده به کار می رود. پس مومنین ولی و معینِ دین و پیامبر خدایند و خداوند هم ولی و حافظ و پشتیبان مومنین است<ref>الفروق في اللغة ؛ ص278.</ref>. ولی بودن چند صورت دارد: | ||
ولی بودن چند صورت دارد: | |||
* ولي مسلمان یعنی اگر مسلمان نیاز داشت برای رفع نیاز او اقدام کند؛ | * ولي مسلمان یعنی اگر مسلمان نیاز داشت برای رفع نیاز او اقدام کند؛ | ||
* ولي الحليف المعاقد یعنی اگر طرف حلف و معاقَد اگر لازم داشت به کمکش بروند؛ | * ولي الحليف المعاقد یعنی اگر طرف حلف و معاقَد اگر لازم داشت به کمکش بروند؛ | ||
خط ۵۶: | خط ۵۵: | ||
* کسی که برای یک امر اولویت دارد؛ | * کسی که برای یک امر اولویت دارد؛ | ||
* صاحب<ref>الفروق في اللغة؛ ص278.</ref>. | * صاحب<ref>الفروق في اللغة؛ ص278.</ref>. | ||
* معجم مقاييس اللغه مُعْتِقُ و مُعْتَق، و صاحب و حليف، و پسر عمو و ناصر و همسایه را از معانی مولی برشمرده است <ref>معجم مقاييس اللغه ؛ ج6 ؛ ص141.</ref>. | |||
* | |||
* راغب اصفهانی معنای واژه مَوْلَى را معتِقِ، معتَقِ، حليفِ، پسر عمو، همسایه و ولی هر امری می داند. <ref>مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885.</ref> | * راغب اصفهانی معنای واژه مَوْلَى را معتِقِ، معتَقِ، حليفِ، پسر عمو، همسایه و ولی هر امری می داند. <ref>مفردات ألفاظ القرآن ؛ ص885.</ref> | ||
* برخی وَلِى و مولی را صديق و نصير و مالك و عبد، صاحب و قريب مثل پسر عمو و مانند آن دانسته است . <ref>المحكم و المحيط الأعظم، ج10، ص: 458.</ref> | * برخی وَلِى و مولی را صديق و نصير و مالك و عبد، صاحب و قريب مثل پسر عمو و مانند آن دانسته است . <ref>المحكم و المحيط الأعظم، ج10، ص: 458.</ref> |