confirmed، مدیران
۳۴٬۳۹۵
ویرایش
(←پانویس) |
|||
(۶ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
== ابوهریره از اصحاب صفه == | == ابوهریره از اصحاب صفه == | ||
ابوهریره جزء اصحاب صفه بود، چنانچه [[ابونعیم اصفهانی]] تصریح کرده است که ابوهریره شناختهترین فرد اهل صفه بوده و در طول عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آنجا منتقل نشده و همه اهل صفّه را به خوبی میشناخت. | ابوهریره جزء [[اصحاب صفه]] بود، چنانچه [[ابونعیم اصفهانی]] تصریح کرده است که ابوهریره شناختهترین فرد اهل صفه بوده و در طول عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آنجا منتقل نشده و همه اهل صفّه را به خوبی میشناخت. | ||
ابوهریره در روایتی درباره خود چنین میگوید: از اهل صفه بودم و [[روزه]] دار. شب که فرا رسید از درد شکم به قصد قضای حاجت بیرون رفتم و هنگامی که برگشتم غذا تمام شده بود. گفتم حال که غذا تمام شده پیش چه کسی بروم؟ کسی گفت: برو پیش [[عمربن خطاب|عمربن خطاب.]] وقتی پیش عمر رفتم که او تسبیح پس از [[نماز]] میگفت وقتی فارغ گشت به او گفتم برایم [[قرآن]] بخوان در حالیکه چیزی جز غذا نمیخواستم آنگاه چند آیه از [[سوره آل عمران]] را خواند وقتی به خانه رسید مرا کنار در رها کرد و خود به درون رفت ولی دیر کرد. با خود گفتم شاید لباسش را سبک میکند بعد فرمان میدهد که برایم غذا بیاورند ولی چیزی ندیدم بعد از معطلی زیاد برخاستم و راه افتادم و به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)]] برخوردم با او به راه افتادم تا به خانه رسید کنیزکی سیاه را که داشت فرا خواند و فرمود: آن ظرف را بیاور، او نیز ظرفی را که اندک غذایی در آن بود آورد. گویا غذای جو بود که پس از خورده شدن اندکی در کنارههای ظرف مانده بود آنقدر از آن خوردم که سیر شوم<ref>حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابونعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰</ref>. | ابوهریره در روایتی درباره خود چنین میگوید: از اهل صفه بودم و [[روزه]] دار. شب که فرا رسید از درد شکم به قصد قضای حاجت بیرون رفتم و هنگامی که برگشتم غذا تمام شده بود. گفتم حال که غذا تمام شده پیش چه کسی بروم؟ کسی گفت: برو پیش [[عمربن خطاب|عمربن خطاب.]] وقتی پیش عمر رفتم که او تسبیح پس از [[نماز]] میگفت وقتی فارغ گشت به او گفتم برایم [[قرآن]] بخوان در حالیکه چیزی جز غذا نمیخواستم آنگاه چند آیه از [[سوره آل عمران]] را خواند وقتی به خانه رسید مرا کنار در رها کرد و خود به درون رفت ولی دیر کرد. با خود گفتم شاید لباسش را سبک میکند بعد فرمان میدهد که برایم غذا بیاورند ولی چیزی ندیدم بعد از معطلی زیاد برخاستم و راه افتادم و به [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)]] برخوردم با او به راه افتادم تا به خانه رسید کنیزکی سیاه را که داشت فرا خواند و فرمود: آن ظرف را بیاور، او نیز ظرفی را که اندک غذایی در آن بود آورد. گویا غذای جو بود که پس از خورده شدن اندکی در کنارههای ظرف مانده بود آنقدر از آن خوردم که سیر شوم<ref>حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابونعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰</ref>. | ||
== کثرت نقل حدیث == | == کثرت نقل حدیث == | ||
با وجود اینکه ابوهریره دلیل مصاحبت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را گرسنگی بیان کرده است<ref>حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابونعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰</ref>، اما کثرت روایات او در سه سال از تمامی صحابه بیشتر است. چنانکه خودش میگوید: «هیچیک از [[صحابه|اصحاب]] پیامبر بیشتر از من نقل حدیث نکرده است مگر [[عبدالله بن عمرو بن العاص]] به دلیل اینکه او [[احادیث]] را مینوشت ولی من نمینوشتم<ref>اضواء علی السنه المحمدیه ص۲۰۱، محمود ابوریه، داراکتب اسلامی</ref>.» این در حالی است که تمامی احادیثی که از عبدالله بن عمرو نقل شده است، ۷۲۴ [[حدیث]] آن هم در باب [[دعا]] میباشد. [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخاری]] هفت حدیث و [[مسلم]] ۲۱ حدیث از [[عبدالله بن عمرو]] نقل کرده است در حالیکه روایات منقوله از ابوهریره در مسانید و [[صحاح سته|صحاح]] ۵۳۷۴ [[حدیث]] میباشد. در زیر به تعداد روایات نقل شده از برخی از صحابه بزرگ پیامبر اشاره میشود که با بررسی مشخص میشود، تعداد روایات ابوهریه از جمع روایات این اشخاص بیشتر است: | با وجود اینکه ابوهریره دلیل مصاحبت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را گرسنگی بیان کرده است<ref>حلیه الاولیاء، ج۱، ص۳۷۸، ابونعیم اصفهانی، دارالکتب العلمیه بیروت، ط اول، ۱۴۰۹ هـ، متوفای ۴۳۰</ref>، اما کثرت روایات او در سه سال از تمامی صحابه بیشتر است. چنانکه خودش میگوید: «هیچیک از [[صحابه|اصحاب]] پیامبر بیشتر از من نقل حدیث نکرده است مگر [[عبدالله بن عمرو بن العاص]] به دلیل اینکه او [[حدیث|احادیث]] را مینوشت ولی من نمینوشتم<ref>اضواء علی السنه المحمدیه ص۲۰۱، محمود ابوریه، داراکتب اسلامی</ref>.» این در حالی است که تمامی احادیثی که از عبدالله بن عمرو نقل شده است، ۷۲۴ [[حدیث]] آن هم در باب [[دعا]] میباشد. [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخاری]] هفت حدیث و [[مسلم]] ۲۱ حدیث از [[عبدالله بن عمرو]] نقل کرده است در حالیکه روایات منقوله از ابوهریره در مسانید و [[صحاح سته|صحاح]] ۵۳۷۴ [[حدیث]] میباشد. در زیر به تعداد روایات نقل شده از برخی از [[صحابه]] بزرگ پیامبر اشاره میشود که با بررسی مشخص میشود، تعداد روایات ابوهریه از جمع روایات این اشخاص بیشتر است: | ||
# [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، ۱۴۲ حدیث<ref>تاریخ الخلفاء ص۸۱، جلالالدین سیوطی، دارالفکر بیروت، ط ۱۴۲۱ ه.</ref>. | # [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، ۱۴۲ حدیث<ref>تاریخ الخلفاء ص۸۱، جلالالدین سیوطی، دارالفکر بیروت، ط ۱۴۲۱ ه.</ref>. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
== ابوهریره از نگاه دیگران == | == ابوهریره از نگاه دیگران == | ||
[[ذهبی|شمسالدین ذهبی]]، از بزرگترین عالمان رجالی [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] مینویسد: | [[ذهبی|شمسالدین ذهبی]]، از بزرگترین عالمان رجالی [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] مینویسد: «[[سائب بن یزید]] از عمر شنید که به ابوهریره میگفت: یا نقل حدیث از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترک میکنی و یا تو را به سرزمین دوس (سرزمین مادری ابوهریره) [[تبعید]] میکنم<ref>«عن السّائب بن یزید: سمع عمر یقول لأبی هریرة: لتترکنّ الحدیث عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أو لألحقنّک بأرض دوس.» تاریخ أبی رزعة الدمشقی، شیخ الشباب، دارالنشر، بیروت، ج 1، ص 73.</ref>.» | ||
اگر احادیثی که ابوهریره نقل میکرد حقیقتاً از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، چرا عمر وی را از این کار منع و حتی او را تهدید به تبعید میکرد؟ آیا امکان دارد که عمر صحابه آن حضرت را بدون دلیل تنبیه کند؟ شاید به همین دلیل است که در روایت دیگری خود ابوهریره اعتراف میکند احادیثی که اکنون نقل میکنم اگر در زمان عمر نقل میکردم او سرم را میشکست: «ابوهریره میگفت: من احادیثی نقل میکنم که اگر آنها را در زمان عمر نقل میکردم حتما او سرم را میشکست<ref>«عن إبن عجلان: أنّ أبا هریرة کان یقول: إنّی لأحدّث أحادیث، لو تکلّمت بها فی زمن عمر، لشجّ رأسی.» تاریخ مدینة دمشق، إبن هبة الله شافعی، دار الفکر، بیروت، ج 67، ص 343</ref>.» | اگر احادیثی که ابوهریره نقل میکرد حقیقتاً از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، چرا عمر وی را از این کار منع و حتی او را تهدید به تبعید میکرد؟ آیا امکان دارد که عمر [[صحابه]] آن حضرت را بدون دلیل تنبیه کند؟ شاید به همین دلیل است که در روایت دیگری خود ابوهریره اعتراف میکند احادیثی که اکنون نقل میکنم اگر در زمان عمر نقل میکردم او سرم را میشکست: «ابوهریره میگفت: من احادیثی نقل میکنم که اگر آنها را در زمان عمر نقل میکردم حتما او سرم را میشکست<ref>«عن إبن عجلان: أنّ أبا هریرة کان یقول: إنّی لأحدّث أحادیث، لو تکلّمت بها فی زمن عمر، لشجّ رأسی.» تاریخ مدینة دمشق، إبن هبة الله شافعی، دار الفکر، بیروت، ج 67، ص 343</ref>.» | ||
ابوهریره دروغگوترین فرد نزد [[علی بن ابیطالب|امیرمؤمنان(علیهالسلام)]]: | ابوهریره دروغگوترین فرد نزد [[علی بن ابیطالب|امیرمؤمنان(علیهالسلام)]]: | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
تدلیسها و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایت: | تدلیسها و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایت: | ||
تدلیس و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایات از جمله مسائلی است که علمای رجالی اهل سنت بر آن اتفاق نظر دارند؛ چنانکه [[ذهبی|شمس الدین ذهبی]] در شرح حال ابوهریره مینویسد: «یزید بن هارون گوید: از شعبه شنیدم که میگفت: ابوهریره در نقل روایات تدلیس میکرد<ref>«قال یزید بن هارون: سمعت شعبة یقول: کان أبوهریرة یدلّس.» سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 2، ص 608</ref>.» | تدلیس و نیرنگهای ابوهریره در نقل روایات از جمله مسائلی است که علمای رجالی [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] بر آن اتفاق نظر دارند؛ چنانکه [[ذهبی|شمس الدین ذهبی]] در شرح حال ابوهریره مینویسد: «یزید بن هارون گوید: از شعبه شنیدم که میگفت: ابوهریره در نقل روایات تدلیس میکرد<ref>«قال یزید بن هارون: سمعت شعبة یقول: کان أبوهریرة یدلّس.» سیر أعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 2، ص 608</ref>.» | ||
دشمنی ابوهریره با [[خدا]] از دیدگاه [[عمر بن خطاب]]: | دشمنی ابوهریره با [[خدا]] از دیدگاه [[عمر بن خطاب]]: | ||
مورّخان نقل کردهاند که عمر بن خطّاب در سال 21 هجری ابوهریره را به عنوان فرمانروای [[بحرین]] نصب کرد. پس از | مورّخان نقل کردهاند که عمر بن خطّاب در سال 21 هجری ابوهریره را به عنوان فرمانروای [[بحرین]] نصب کرد. پس از مدتی به وی خبر دادند که ابوهریره مال و ثروت هنگفتی اندوخته است. به همینرو، همو در سال 23 هجری ابوهریره را به [[مدینه]] فراخواند و پس از عزل وی خطاب به او گفت: «ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا! مال خدا را سرقت میکنی؟ ابوهریره در پاسخ گفت: سرقت نکردهام، اینها هدایایی است که مردم به من دادهاند<ref> «یا عدوّ الله و عدوّ کتابه، أسرقت مال الله؟! لم أسرق و إنّما عی عطایا النّاس لی.» الطبقات الکبری، بصری زهری، دار صادر، بیروت، ج 4، ص 335</ref>!.» | ||
گرچه طبیعی است که ابوهریره کار خود را توجیه کند، ولی بر فرض هم که چنین باشد، باید از او پرسید آیا اگر او والی نبود، باز هم از این هدایا به او میدادند؟ و در آخر بیان این نکته ضروری است که ممکن است گفته شود بخش اعظمی از روایات کتب اهل سنت از ابوهریره روایت شده، بنابراین چگونه ممکن است در وثاقت ابوهریره تشکیک کرد؟ | گرچه طبیعی است که ابوهریره کار خود را توجیه کند، ولی بر فرض هم که چنین باشد، باید از او پرسید آیا اگر او والی نبود، باز هم از این هدایا به او میدادند؟ و در آخر بیان این نکته ضروری است که ممکن است گفته شود بخش اعظمی از روایات کتب اهل سنت از ابوهریره روایت شده، بنابراین چگونه ممکن است در وثاقت ابوهریره تشکیک کرد؟ | ||
در پاسخ میگوییم: نه تنها کثرت روایت، دلالت بر وثاقت نمیکند؛ بلکه چه بسا همین موضوع میتواند شائبه و احتمال وقوع تدلیس (نیرنگ) در روایت را افزون کند. | در پاسخ میگوییم: نه تنها کثرت روایت، دلالت بر وثاقت نمیکند؛ بلکه چه بسا همین موضوع میتواند شائبه و احتمال وقوع تدلیس (نیرنگ) در روایت را افزون کند. | ||
== جستارهای وابسته == | |||
* [[اصحاب صفه]] | |||
* [[دروغ]] | |||
* [[صحابه|اصحاب]] | |||
* [[تبعید]] | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{علمای اسلام}} | |||
[[رده:شخصیتها]] | [[رده:شخصیتها]] | ||
[[رده:محدثان]] | [[رده:محدثان]] | ||
[[رده:محدثان اهل سنت]] | [[رده:محدثان اهل سنت]] |