پیش‌نویس:طبائع‌ الاستبداد و مصارع‌ الاستعباد (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۱: خط ۵۱:
===تأثیر استبداد بر تربیت===
===تأثیر استبداد بر تربیت===


كواكبى معتقد است كه استبداد خوى و اخلاق مردم را فاسد مى‏كند،اميال طبيعى و اخلاق فاضله را تغيير مى‏دهد، اراده و اعتماد به نفس رااز افراد سلب مى‏كند، عاطفه را مى‏كشد، ريا و نفاق و بدگمانى را درجامعه زنده مى‏نمايد، ترس را غالب مى‏گرداند، بگونه‏اى كه همه را ازشهادت به حق، افشاى معايب، امر به معروف و نهى از منكربازمى‏دارد.
كواكبى، استبداد موجب فاسد شدن اخلاق، تغییر اميال طبيعى و اخلاق فاضله، سلب اراده و اعتماد به نفس، کشتن عاطفه انسان، زنده شدن ريا و نفاق و بدگمانى درجامعه و غالب شدن ترس دربین مردم و سبب خوداری مردم  از شهادت به حق، آشکار ساختن عیب‌ها، امر به معروف و نهى از منكر است. از این‌رو،ملت‌هاى آزاد برای رهایی از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم به دور  از تهمت و نسبت‌هاى زشت را جاری می‌کنند. ایشان روش انبیاء برای نجات بشر را همین راه دانسته که آن گشایش در عقل مردم را به ارمغان می‌آورد و موجب می‌شود که مردم كسى به‌جز ذات خداوند را تعظيم نكنند و جز فرمان او به فرمانى گردن‏ ننهند و سپس  عقل‌ها  به مبادى حكمت نورانى‏ کنند و به مردم بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند و از این طریق  قلعه‌هاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد را مسدود نمایند. از دیدگاه کواکبی، حكماى سياسى قديم از راه و روش پیامبران پيروى كردند. اما برخى از متاخرين غربى، ملت را از چهارچوبه دين ‏بيرون برده و با این تصور که نظم پذیری برای بشر امری فطری است، آنان را به وادى تربيت طبيعى كشاندند  
 
و دين و استبداد را با هم مساوى پنداشتند. در حالى كه اينگونه ‏نيست،‏ به خصوص درباره اسلام، كه علم را آزاد و عمومى ساخت و به همه ‏جا صادر كرد و آن را از طريق اعراب مسلمان به اروپا منتقل گرديد و آنان را به شاهراه ترقى هدايت كرد. ایشان، روحيات شرقيان و غربيان را از هم متمايز مى‏ داند و اروپائيان را مردمى مادى، انتقام‌جو، خودخواه، حريص، سخت‌گیر در معامله ‏ و بى‏ بهره از آموزه‏هاى مسيحيت، اما اهل مشرق را اهل ادب، رأفت قلب، عاشق، پايبند به وجدان و ‌رحمت، متصف به سهل‏‌گيرى و قناعت معرفى مى‏‌كند و به مستشرقان توصیه می‌کند که به آينده ‏نگرى و قاطعيت ‏روی آورند.
لذا ملتهاى آزاد از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم را جارى‏ساخته و فقط تهمت و نسبتهاى زشت را استثنا كرده ‏اند.
 
كواكبى مى‏گويد: انبياء عليهم السلام، براى نجات بشر، اين راه وروش را برگزيدند كه پيش از هر كار عقلهاى مردمان را گشودند تا كسى‏ را بجز ذات خداوند تعظيم نكنند و جز فرمان او به فرمانى گردن‏ننهند.پس از آن جهد ورزيدند تا عقلها را به مبادى حكمت نورانى‏نمايند و بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند وبا اين معنى قلعه‏هاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد رامسدود نمودند.
 
حكماى سياسى قديم در پيمودن اين راه از انبياء عليهم السلام‏پيروى كردند، اما برخى از متاخرين غربى، ملت را از چهارچوبه دين‏بيرون بردند و او را به وادى تربيت طبيعى كشاندند به اين گمان كه‏نظم‏پذيرى براى بشر امرى فطرى است.
 
اينان دين و استبداد را با هم مساوى پنداشتند; در حالى كه اينگونه‏نيست‏بويژه درباره اسلام، كه علم را آزاد و عمومى ساخت، و به همه‏جا صادر كرد چنانكه از طريق اعراب مسلمان به اروپا منتقل گرديد وآنان را به شاهراه ترقى هدايت كرد.
 
كواكبى روحيات شرقيان و غربيان را از هم متمايز مى‏داند;اروپائيان را مردمى مادى، انتقامجو، خودخواه، حريص، در معامله‏سختگير، و بى‏بهره از آموزه‏هاى مسيحيت‏شرقى، اما اهل مشرق رااهل ادب، رافت قلب، برخوردار از سلطنت عشق، پايبند به وجدان ورحمت، متصف به سهل‏گيرى و قناعت معرفى مى‏كند.
 
كواكبى معتقد است‏شرقيان نيز مى‏بايست آينده‏نگرى و قاطعيت‏را پيشه خود سازند


===تأثیر استبداد بر اخلاق===
===تأثیر استبداد بر اخلاق===


===رهایی از استبداد===
===رهایی از استبداد===
confirmed
۴٬۵۱۸

ویرایش