۸۷٬۷۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
از جمله روایاتی که ضدتقریبی دانسته شده و مباحث زیادی پیرامون آن از ناحیه فریقین صورت گرفته است روایت معروف "خذ ماخالف العامه" است که که مفادش ترجیح و تقدیم حدیث مخالف با قول [[اهل سنت]] بر موافق | از جمله روایاتی که ضدتقریبی دانسته شده و مباحث زیادی پیرامون آن از ناحیه فریقین صورت گرفته است روایت معروف "خذ ماخالف العامه" است که که مفادش ترجیح و تقدیم حدیث مخالف با قول [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] بر موافق اهلسنت در هنگام تعارض روایات میباشد. در این مقاله برداشت مذکور مورد نقد قرار گرفته است. | ||
== متن روایت == | == متن روایت == | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
د - عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا ع کَیْفَ نَصْنَعُ بِالْخَبَرَیْنِ الْمُخْتَلِفَیْنِ فَقَالَ إِذَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ خَبَرَانِ مُخْتَلِفَانِ فَانْظُرُوا إِلَی مَا یُخَالِفُ مِنْهُمَا الْعَامَّةَ فَخُذُوهُ وَ انْظُرُوا إِلَی مَا یُوَافِقُ أَخْبَارَهُمْ فَدَعُوهُ. <ref>وسائل الشیعه ج 27ص 119</ref> | د - عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا ع کَیْفَ نَصْنَعُ بِالْخَبَرَیْنِ الْمُخْتَلِفَیْنِ فَقَالَ إِذَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ خَبَرَانِ مُخْتَلِفَانِ فَانْظُرُوا إِلَی مَا یُخَالِفُ مِنْهُمَا الْعَامَّةَ فَخُذُوهُ وَ انْظُرُوا إِلَی مَا یُوَافِقُ أَخْبَارَهُمْ فَدَعُوهُ. <ref>وسائل الشیعه ج 27ص 119</ref> | ||
مفاد روایات مذکور آن است که در هنگام تعارض خبرین به خبری که متنش مخالف با رای | مفاد روایات مذکور آن است که در هنگام تعارض خبرین به خبری که متنش مخالف با رای اهلسنت است اخذ شده وروایت دیگر که موافق آنهاست طرح گردد. | ||
برخی از اعلام | برخی از اعلام اهلسنت روایات مذکور را ناصحیح دانسته و آن را با سیره امام صادق ع مخالف میدانند. | ||
== گفتار محمد ابوزهره در زمینه "حدیث خذ ماخالف العامه"== | == گفتار محمد ابوزهره در زمینه "حدیث خذ ماخالف العامه"== | ||
یکی از آنها محمد ابوزهره است که در صدق نسبت دادن روایات مذکور به امام صادق را تشکیک نموده و مینویسد: | یکی از آنها محمد ابوزهره است که در صدق نسبت دادن روایات مذکور به [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیهالسلام)]] را تشکیک نموده و مینویسد: | ||
اولا ان ذالک الامام الجلیل کان یروی عنه مالک و ابوحنیفه و سفیان الثوری رضی الله عنهم و ما کان یقبل عنه متهمون فی دینهم حتی لایحرفوا قوله عن موضعه فقبوله ان یختلف الیه العدد الکبیر من ائمه العامه و محدثیهم و خصوصا ان بعضهم لم یعلن النفره من حکم الاموی دلیل علی انه یعتبرهم ثقه فی النقل یصح ان ینقلوا علمه الی الاخلاف و انهم امناء فی هذاالنقل لا یحرفون الکلم عن مواضعه | اولا ان ذالک الامام الجلیل کان یروی عنه مالک و ابوحنیفه و سفیان الثوری رضی الله عنهم و ما کان یقبل عنه متهمون فی دینهم حتی لایحرفوا قوله عن موضعه فقبوله ان یختلف الیه العدد الکبیر من ائمه العامه و محدثیهم و خصوصا ان بعضهم لم یعلن النفره من حکم الاموی دلیل علی انه یعتبرهم ثقه فی النقل یصح ان ینقلوا علمه الی الاخلاف و انهم امناء فی هذاالنقل لا یحرفون الکلم عن مواضعه | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
و ثالثا ان اباحنیفه روی عنه انه روی عن عبدالله بن عمر رض و ماکان ذالک الا لانه یری فی عبدالله بن عمرالصاد ق الامین و هو لیس من الامامیه بل لیس من الشیعه باطلاق و قد نقلنا لک روایته و اخذه عنه | و ثالثا ان اباحنیفه روی عنه انه روی عن عبدالله بن عمر رض و ماکان ذالک الا لانه یری فی عبدالله بن عمرالصاد ق الامین و هو لیس من الامامیه بل لیس من الشیعه باطلاق و قد نقلنا لک روایته و اخذه عنه | ||
و رابعا ان هذه الروایه تخالف منطق التاریخ ذالک اننا قلنا انه حفید القاسم بن محمد بن ابیبکر الصدیق رضی الله عنهم و قد کان القاسم فقیها من الرواه الذین نقلوا فقه المدینه و قد مات القاسم و الصادق فی سن الرجوله الکامله التی بلغ فیها فی العلم شاوا عظیما اذ کانت سنه یوم مات جده ابوامه ثمانیا و عشرین سنه و لایمکننا ان نتصور انه لم یاخذ عن جده و المدینه کلها تاخذ عنه علم ابن عباس و علم عائشه و لایمکنه ان یعتبر جده غیر مقبول الرای المجرد لانه لیس شیعیا و لم یکن ممن یقولون ان الامامه بالوصایه فی سلسله من ال علی اولاد الحسین بن علی رضی الله عنهم | و رابعا ان هذه الروایه تخالف منطق التاریخ ذالک اننا قلنا انه حفید القاسم بن محمد بن ابیبکر الصدیق رضی الله عنهم و قد کان القاسم فقیها من الرواه الذین نقلوا فقه المدینه و قد مات القاسم و الصادق فی سن الرجوله الکامله التی بلغ فیها فی العلم شاوا عظیما اذ کانت سنه یوم مات جده ابوامه ثمانیا و عشرین سنه و لایمکننا ان نتصور انه لم یاخذ عن جده و المدینه کلها تاخذ عنه علم ابن عباس و علم عائشه و لایمکنه ان یعتبر جده غیر مقبول الرای المجرد لانه لیس شیعیا و لم یکن ممن یقولون ان الامامه بالوصایه فی سلسله من ال علی اولاد الحسین بن علی رضی الله عنهم. | ||
ثم قال: لاجل هذا کله نقرر ان نسبه هذاالکلام للامام الصادق الطاهر سلاله الاطهار و ابی الاطهار غیر صحیحه و لو کانت قد جائت فی التهذیب للطوسی و للطوسی مقامه و علمه و استیعابه لمسائل الفقه الاسلامی عامه فضلا عن الفقه الاثنی عشری - انتهی – <ref>الامام الصادق ع ص 387- 388</ref> | ثم قال: لاجل هذا کله نقرر ان نسبه هذاالکلام للامام الصادق الطاهر سلاله الاطهار و ابی الاطهار غیر صحیحه و لو کانت قد جائت فی التهذیب للطوسی و للطوسی مقامه و علمه و استیعابه لمسائل الفقه الاسلامی عامه فضلا عن الفقه الاثنی عشری - انتهی – <ref>الامام الصادق ع ص 387- 388</ref> | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
مضمون گفتار ایشان در نقد روایات خذ ما خالف العامه این است که: | مضمون گفتار ایشان در نقد روایات خذ ما خالف العامه این است که: | ||
اولا افراد بزرگی از | اولا افراد بزرگی از اهلسنت نظیر مالک و ابوحنیفه و سفیان ثوری با امام صادق رفت وامد داشته و از آن حضرت روایت نقل نمودهاند. | ||
ثانیا هدف امام صادق ع گسترش فقه اسلامی در سراسر عالم اسلامی بود از اینرو از طریق افرادی نظیر ابوحنیفه در این راستا بهره میگرفت | ثانیا هدف امام صادق ع گسترش فقه اسلامی در سراسر عالم اسلامی بود از اینرو از طریق افرادی نظیر ابوحنیفه در این راستا بهره میگرفت. | ||
ثالثا سیره بزرگانی نظیر ابوحنیفه آن بود که روایات را از افراد صادقی نظیر امام صادق اخذ کنند تا به دیگران انتقال دهند | ثالثا سیره بزرگانی نظیر ابوحنیفه آن بود که روایات را از افراد صادقی نظیر امام صادق اخذ کنند تا به دیگران انتقال دهند. | ||
رابعا امام صادق از نوادگان قاسم بن محمد بن ابوبکر است و بعید است از جدشان بهره نگرفته و نسبت به سخنان او بیتفاوت بوده یا مخالف با آن باشد. | رابعا امام صادق از نوادگان قاسم بن محمد بن ابوبکر است و بعید است از جدشان بهره نگرفته و نسبت به سخنان او بیتفاوت بوده یا مخالف با آن باشد. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
== تحلیل و بررسی روایات خذ ماخالف العامه == | == تحلیل و بررسی روایات خذ ماخالف العامه == | ||
نکته مهم آن است که اولا روایات مذکور را – با قطع نظر از ضعف سند - تحلیل نموده و مفهوم واقعی خذ ما خالف العامه را | نکته مهم آن است که اولا روایات مذکور را – با قطع نظر از ضعف سند - تحلیل نموده و مفهوم واقعی خذ ما خالف العامه را دریابیم. | ||
ثانیا به علت تشریع آن از ناحیه اهل بیت ع پی ببریم و بدانیم | ثانیا به علت تشریع آن از ناحیه اهل بیت ع پی ببریم و بدانیم آیا امر خذ ما خالف العامه تعبدی است یا توصلی؟ | ||
== مفهوم خذ ما خالف العامه == | == مفهوم خذ ما خالف العامه == | ||
باید گفت: اولا مراد از این جمله مخالفت نمودن با فتوای همه علمای | باید گفت: اولا مراد از این جمله مخالفت نمودن با فتوای همه علمای اهلسنت نیست بلکه مراد مخالفت با فتاوای کسانی است که در دستگاه نظام طاغوتی اشتغال داشته و از عمال آنان محسوب میشوند | ||
بنابر این رای آنان بر دیگر آراء حاکم بوده و هر نوع مخالفتی با آنان مخالفت با نظام محسوب میشد | بنابر این رای آنان بر دیگر آراء حاکم بوده و هر نوع مخالفتی با آنان مخالفت با نظام محسوب میشد | ||
در نتیجه امر "خذ ما خالف العامه" در حقیقت امر سیاسی بوده که ائمه علیهمالسلام شیعیانشان را بدین وسیله از نزدیک شدن به نظام سلطه و فتاوای حاکمان و عالمان درباری آن زمان تحذیر مینمودند بنابراین روایات مذکور ارتباطی به مخالفت نمودن با فتاوای همه | در نتیجه امر "خذ ما خالف العامه" در حقیقت امر سیاسی بوده که ائمه علیهمالسلام شیعیانشان را بدین وسیله از نزدیک شدن به نظام سلطه و فتاوای حاکمان و عالمان درباری آن زمان تحذیر مینمودند بنابراین روایات مذکور ارتباطی به مخالفت نمودن با فتاوای همه اهلسنت نیست. | ||
موید این برداشت نکاتی است که با تامل در روایات مذکور بدست میآید که یکی از آنها روایت مشهور و مقبوله عمربن حنظله است که در آن بهنگام تعارض روایتین امده است: | موید این برداشت نکاتی است که با تامل در روایات مذکور بدست میآید که یکی از آنها روایت مشهور و مقبوله عمربن حنظله است که در آن بهنگام تعارض روایتین امده است: | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
ینظر إلی ما هم إلیه أمیل حکامهم وقضاتهم فیترک ویؤخذ بالآخر: روایتی که موافقت بیشتری با رای قضات و حکام نظام سلطه دارد مردود بوده و به روایتی که با آن مخالفت دارد اخذ شود. | ینظر إلی ما هم إلیه أمیل حکامهم وقضاتهم فیترک ویؤخذ بالآخر: روایتی که موافقت بیشتری با رای قضات و حکام نظام سلطه دارد مردود بوده و به روایتی که با آن مخالفت دارد اخذ شود. | ||
موید دیگر برداشت مذکور – از اینکه "خذ ماخالف" حکمی سیاسی بوده و هدف از آن مخالفت با همه علمای | موید دیگر برداشت مذکور – از اینکه "خذ ماخالف" حکمی سیاسی بوده و هدف از آن مخالفت با همه علمای اهلسنت نیست – روایاتی است که مفادشان آن است که ائمه ع شیعیانشان را جهت حفظ موجودیت خویش و تحذیر از نزدیک شدن به نظام سلطه و رهائی از ظلم، در مساله واحد اقوال مختلفی را در بین آنان مطرح میکردند - که برخی از آنها موافق با قول حاکم در نظام سلطه و برخی مخالف آن بود - تا از این طریق مذهب شان انگونه که هست شناخته نشود | ||
بدیهی است در اینصورت قول موافق با عامه – قول رائج و حاکم | بدیهی است در اینصورت قول موافق با عامه – قول رائج و حاکم اهلسنت – حکمی ظاهری بوده که در اثر تقیه و نجات از شر حاکمان طاغوتی بیان گردیده است که دراین صورت قول مخالف با عامه - حاکمان درباری اهلسنت - حکمی واقعی خواهد بود که اخذ بدان لازم است: | ||
عن زرارة بن أعین، عن أبی جعفر علیهالسلام قال: سألته عن مسألة فأجابنی ثم جاء ه رجل فسأله عنها فأجابه بخلاف ما أجابنی، ثم جاء رجل آخر فأجابه بخلاف ما أجابنی وأجاب صاحبی، فلما خرج الرجلان قلت: | عن زرارة بن أعین، عن أبی جعفر علیهالسلام قال: سألته عن مسألة فأجابنی ثم جاء ه رجل فسأله عنها فأجابه بخلاف ما أجابنی، ثم جاء رجل آخر فأجابه بخلاف ما أجابنی وأجاب صاحبی، فلما خرج الرجلان قلت: | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
ثانیا: اگر مراد از کلمه العامه در "خذ ما خالف العامه" همه علمای اهلسنت باشد در اینصورت مستلزم آن خواهد بود که در همه موارد به روایاتی که مخالف با فتاوای اهلسنت است عمل نمائیم در حالی که این امر عملا ممکن نیست بدلیل آنکه در اغلب موارد بین علمای اهلسنت اختلافات فراوانی در موضوع واحد دیده میشود بگونهای که در بیشتر موارد یکی از آنها با رای امامیه منطبق میباشد در اینصورت عمل به خذ ما خالف العامه ممکن نیست. | |||
ثالثا ترجیح روایت مخالف با فتوای عالمان درباری در نظام سلطه امری عقلی بوده و روایات خذ ما خالف العامه ارشاد به چنین حکمیخواهد بود | بنابر این مراد از العامه – در روایات خذ ما خالف العامه - مطلق علمای اهلسنت نمیباشد بلکه مراد از آن عالمان وابسته به نظام حکومتی میباشد که ائمه ع بجهت حفظ جان شیعیان گاهی احکام موافق با فتاوای آنان صادر میکردند. | ||
ثالثا ترجیح روایت مخالف با فتوای عالمان درباری در نظام سلطه امری عقلی بوده و روایات خذ ما خالف العامه ارشاد به چنین حکمیخواهد بود. | |||
چون در شرائطی که امکان بیان حکم واقعی وجود نداشته و اظهار حکم حقیقی انسان را در معرض خطر جانی قرار میدهد عقل حکم میکند که جهت حفظ جان سیاستی متناسب و موافق با گفتار حاکمان و عالمان درباری اتخاذ گردد و آنگاه که شرائط تغییر یافت موظف به امری مخالف با امر اول خواهیم بود بنابراین خذ ما خالف العامه راهکار ائمه به شیعیان در رسیدن به حکم واقعی خواهد بود. | چون در شرائطی که امکان بیان حکم واقعی وجود نداشته و اظهار حکم حقیقی انسان را در معرض خطر جانی قرار میدهد عقل حکم میکند که جهت حفظ جان سیاستی متناسب و موافق با گفتار حاکمان و عالمان درباری اتخاذ گردد و آنگاه که شرائط تغییر یافت موظف به امری مخالف با امر اول خواهیم بود بنابراین خذ ما خالف العامه راهکار ائمه به شیعیان در رسیدن به حکم واقعی خواهد بود. | ||
رابعا اگر به سیره اهل بیت ع درتعاملشان با | رابعا اگر به سیره اهل بیت ع درتعاملشان با اهلسنت و بالعکس بنگریم میبینیم آنان به اهلسنت محبت ورزیده و رفتارشان با آنها به روش نیکو بود چنانکه اهلسنت نیز با آنان تعاملی مثبت داشته و به آنان به دیده احترام و محبت امیز مینگریستند که این امر در روایات فراوانی که در منابع روایی شان و نیز آثار ارزشمندی که نسبت به عظمت اهل بیت نگاشتهاند بخوبی مشهود است. | ||
== نتیجه == | == نتیجه == | ||
با تبیینی که از مفهوم روایات ما خالف العامه بیان گردید معلوم شد حکم به اخذ مخالف عامه جنبه سیاسی داشته و به مذهب و اعتقاد خاص ارتباطی ندارد از اینرو نمیتوان | با تبیینی که از مفهوم روایات ما خالف العامه بیان گردید معلوم شد حکم به اخذ مخالف عامه جنبه سیاسی داشته و به مذهب و اعتقاد خاص ارتباطی ندارد از اینرو نمیتوان آن را حکمی نفسی و تعبدی دانست بلکه امر ی غیری و توصلی خواهد بود. علاوه بر اینکه امر مذکور حکمی عقلی بوده وروایات مذکور ارشاد به آن خواهد بود. | ||
== پانویس == | == پانویس == |