مأمون عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[حسن بن علی (مجتبی) (مجتبی)' به '[[حسن بن علی (مجتبی)')
برچسب: واگردانی دستی
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۸: خط ۱۸:
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''مأمون عباسی''' هفتمین [[عباسیان|خلیفه بنی‌عباس]] است. «عبدالله مأمون» فرزند [[هارون الرشید]] عباسی می‌باشد. در سنین کودکی پدرش هارون وی را ولی عهد خویش پس از امین قرار داد. سال‌های نخستین حکومت او به دلیل نزاع با [[امین]] و قیام‌های [[علویان]] متزلزل بود از این رو برای تثبیت خلافتش [[علی بن ابی طالب بن موسی الرضا|امام رضا (علیه‌السلام)]] را از [[مدینه]] به مرو فراخواند و برای وانمودن کردن دوستی با [[آل علی]] ابتدا پیشنهاد واگذاری [[خلافت]] را به امام داد و پس از آنکه [[امام]] این پیشنهاد را نپذیرفت، منصب ولایتعهدی را بر امام رضا (علیه‌السلام) تحمیل کرد و در نهایت ایشان را مسموم و به [[شهادت]] رساند.
'''مأمون عباسی''' هفتمین [[عباسیان|خلیفه بنی‌عباس]] است. «عبدالله مأمون» فرزند [[هارون الرشید]] عباسی می‌باشد. در سنین کودکی پدرش هارون وی را ولی عهد خویش پس از امین قرار داد. سال‌های نخستین حکومت او به دلیل نزاع با امین و قیام‌های [[علویان]] متزلزل بود از این رو برای تثبیت خلافتش [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیه‌السلام)]] را از [[مدینه]] به مرو فراخواند و برای وانمودن کردن دوستی با [[آل علی]] ابتدا پیشنهاد واگذاری [[خلافت]] را به امام داد و پس از آنکه امام این پیشنهاد را نپذیرفت، منصب ولایتعهدی را بر امام رضا (علیه‌السلام) تحمیل کرد و در نهایت ایشان را مسموم و به [[شهادت]] رساند.


== معرفی اجمالی مأمون عباسی ==
== معرفی اجمالی مأمون عباسی ==
خط ۳۰: خط ۳۰:
زندگیش سراسر کوشش و فعالیت و خالی از تنعم بود، درست برعکس برادرش امین که در آغوش زبیده، پرورش یافته بود. هر کس زبیده را بشناسد درمی‌یابد که امین غرق خوش گذرانی و تفریح بوده است. مأمون مانند برادرش اصالتی چندان برای خود احساس نمی‌کرد و نه تنها مطمئن به آینده خویش نبود بلکه برعکس، این نکته را مسلم می‌پنداشت که [[عباسیان]] به خلافت و حکومت او تن درنخواهند داد. از این رو خود را فاقد هرگونه پایگاهی که بدان تکیه کند، می‌دید و به همین دلیل آستین همت بالا زد و برای آینده‌اش به برنامه‌ریزی پرداخت. مأمون خطوط آینده خود را از لحظه‌ای تعیین کرد که به موقعیت خود پی برد و دانست که برادرش امین از مزایای خوبی برخوردار است که دست وی از آنها کوتاه است.
زندگیش سراسر کوشش و فعالیت و خالی از تنعم بود، درست برعکس برادرش امین که در آغوش زبیده، پرورش یافته بود. هر کس زبیده را بشناسد درمی‌یابد که امین غرق خوش گذرانی و تفریح بوده است. مأمون مانند برادرش اصالتی چندان برای خود احساس نمی‌کرد و نه تنها مطمئن به آینده خویش نبود بلکه برعکس، این نکته را مسلم می‌پنداشت که [[عباسیان]] به خلافت و حکومت او تن درنخواهند داد. از این رو خود را فاقد هرگونه پایگاهی که بدان تکیه کند، می‌دید و به همین دلیل آستین همت بالا زد و برای آینده‌اش به برنامه‌ریزی پرداخت. مأمون خطوط آینده خود را از لحظه‌ای تعیین کرد که به موقعیت خود پی برد و دانست که برادرش امین از مزایای خوبی برخوردار است که دست وی از آنها کوتاه است.


او از اشتباه‌های امین نیز پند آموخت. مثلأ [[فضل]] با مشاهده امین که خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مأمون می‌گفت که تو پارسایی و دینداری و رفتار نیکو از خود بروز بده و مأمون نیز همین‌گونه می‌کرد. هر بار که امین حرکت سستی را آغاز می‌کرد، مأمون آن حرکت را با جدیّت در پیش می‌گرفت<ref> الآداب السلطانیه/ص 212</ref>.
او از اشتباه‌های امین نیز پند آموخت. مثلأ فضل با مشاهده امین که خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مأمون می‌گفت که تو پارسایی و دینداری و رفتار نیکو از خود بروز بده و مأمون نیز همین‌گونه می‌کرد. هر بار که امین حرکت سستی را آغاز می‌کرد، مأمون آن حرکت را با جدیّت در پیش می‌گرفت<ref> الآداب السلطانیه/ص 212</ref>.


== سخن بزرگان درباره مأمون ==
== سخن بزرگان درباره مأمون ==
خط ۴۱: خط ۴۱:
[[محمد فرید وجدی]] نیز گفته: «بعد از [[خلفای راشدین]] کسی با کفایت‌تر از [[مأمون]] نیامد<ref>دایره المعارف الاسلامیه/1/ ص620</ref>.»  
[[محمد فرید وجدی]] نیز گفته: «بعد از [[خلفای راشدین]] کسی با کفایت‌تر از [[مأمون]] نیامد<ref>دایره المعارف الاسلامیه/1/ ص620</ref>.»  


از [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] نیز نقل شده که روزی درباره بنی عباس سخن می‌گفت، تا بدین جا رسید که فرمود: «هفتمی از همه شان دانشمندتر خواهد بود<ref>مناقب آل ابیطالب/2/ 276 ـ سفیحه البحار/2/ص 332 در ماده «غیب»</ref>.»  
از [[علی بن ابی‌طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] نیز نقل شده که روزی درباره [[عباسیان|بنی‌عباس]] سخن می‌گفت، تا بدین جا رسید که فرمود: «هفتمی از همه‌شان دانشمندتر خواهد بود<ref>مناقب آل ابیطالب/2/ 276 ـ سفیحه البحار/2/ص 332 در ماده «غیب»</ref>.»  


پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین [[شهادت]] داده و گفته بود:«... تصمیم گرفته ام ولایت‌عهدی را تصحیح کنم و به دست کسی بسپارم که بیشتر رفتارش را می‌پسندم و خط مشیش را می‌ستایم، به حسن سیاستش اطمینان دارم، از ضعف و سستی اش آسوده خاطرم، و اوکسی جز عبدالله نمی‌باشد. اما بنی عباس به پیروی از هوای نفس خویش، محمد را می‌طلبند، چه در او یک پارچه متابعت از خواهش‌های نفسانی است، دستش به اسراف باز است، زنان و کنیزان در رأی او شریک و مؤثّر واقع می‌شوند. اگر به عبدالله روی برم، [[بنی‌هاشم]] (یعنی عباسیان) را به خشم خواهم آورد؛ و اگر این مقام را تنها به دست محمد بسپارم، از تباهی که بر سر ملّت خواهدآورد، ایمن نیستم ...<ref> مروج الذهب (چاپ بیروت)/3/ص 352 و 353</ref>.»  
پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین شهادت داده و گفته بود:«... تصمیم گرفته‌ام ولایت‌عهدی را تصحیح کنم و به دست کسی بسپارم که بیشتر رفتارش را می‌پسندم و خط مشیش را می‌ستایم، به حسن سیاستش اطمینان دارم، از ضعف و سستی‌اش آسوده خاطرم و اوکسی جز عبدالله نمی‌باشد. اما بنی عباس به پیروی از هوای نفس خویش، محمد را می‌طلبند، چه در او یک پارچه متابعت از خواهش‌های نفسانی است، دستش به اسراف باز است، زنان و کنیزان در رأی او شریک و مؤثّر واقع می‌شوند. اگر به عبدالله روی برم، [[بنی هاشم|بنی‌هاشم]] (یعنی عباسیان) را به خشم خواهم آورد؛ و اگر این مقام را تنها به دست محمد بسپارم، از تباهی که بر سر ملّت خواهدآورد، ایمن نیستم ...<ref> مروج الذهب (چاپ بیروت)/3/ص 352 و 353</ref>.»  


رشید هم‌چنین می‌گفت: «در عبدالله دوراندیشی منصور، عبادت مهدی وبزرگی هادی را می‌بینم، ولی من محمد را بر او پیش انداختم در حالی که مى‌دانستم محمد تابع هوای نفسش است، هر چه به دست می‌آورد به اسراف از کف می‌بازد، زنان و کنیزان را در تصمیم‌های خویش شرکت می‌دهد. اگر امّ جعفرـیعنی زبیده نبود و [[بنی‌هاشم]] هم اصرار نمی‌داشتند، حتمأ عبدالله را بر او مقدّم می‌داشتم ...<ref>قصیده ابن عبدون/ص 245 ـ تاریخ الخلفاء سیوطی/ص 307 ـ شبیه به همین مطلب در کتاب‌های دیگر هم آمده: الاخبار الطّوال/ص 401 ـ الاتحاف بحت الاشراف/ص 96 ـ تاریخ الخمیس/2/ص 334</ref>.»
رشید هم‌چنین می‌گفت: «در عبدالله دوراندیشی منصور، عبادت مهدی وبزرگی هادی را می‌بینم، ولی من محمد را بر او پیش انداختم در حالی که مى‌دانستم محمد تابع هوای نفسش است، هر چه به دست می‌آورد به اسراف از کف می‌بازد، زنان و کنیزان را در تصمیم‌های خویش شرکت می‌دهد. اگر امّ جعفرـیعنی زبیده نبود و [[بنی‌هاشم]] هم اصرار نمی‌داشتند، حتمأ عبدالله را بر او مقدّم می‌داشتم ...<ref>قصیده ابن عبدون/ص 245 ـ تاریخ الخلفاء سیوطی/ص 307 ـ شبیه به همین مطلب در کتاب‌های دیگر هم آمده: الاخبار الطّوال/ص 401 ـ الاتحاف بحت الاشراف/ص 96 ـ تاریخ الخمیس/2/ص 334</ref>.»
خط ۵۳: خط ۵۳:


[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] برای این نظر خود به مناظرات مأمون با علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] استدلال می‌کند.
[[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] برای این نظر خود به مناظرات مأمون با علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] استدلال می‌کند.
برخی از مورخان معاصر عقیده دارند که مأمون در حدّ [[عقیده]] به تفضیل شیعه بود، به این معنا که [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین]] [[علی بن ابی طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] را برای [[ولایت]] و خلافت از همه خلفا شایسته‌تر مى‌دانست<ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص280</ref>.  
برخی از مورخان معاصر عقیده دارند که مأمون در حدّ [[عقیده]] به تفضیل شیعه بود، به این معنا که امیرالمؤمنین [[علی بن ابی‌طالب|حضرت علی (علیه‌السلام)]] را برای [[ولایت]] و خلافت از همه خلفا شایسته‌تر مى‌دانست<ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص280</ref>.  


به طور کلی دلایلی که بر [[مذهب شیعه|شیعه]] بودن مأمون ذکر گردیده است از این قرار است:  
به طور کلی دلایلی که بر [[مذهب شیعه|شیعه]] بودن مأمون ذکر گردیده است از این قرار است:  


# او در [[بغداد]] مجلسی از [[فقها]] و علما آراست تا تفضیل [[علی بن ابی طالب|امام علی(علیه‌السلام)]] را بر سایر [[صحابه]] اثبات کند.
# او در [[بغداد]] مجلسی از [[فقها]] و علما آراست تا تفضیل [[علی بن ابی‌طالب|امام علی (علیه‌السلام)]] را بر سایر [[صحابه]] اثبات کند.
# وقتی به [[عراق]] آمد و حاضر شد که در اداره مملکت اسلامی از دیگران استفاده کند، در کنار هر یک از آنها، یک شیعه قرار داد.
# وقتی به [[عراق]] آمد و حاضر شد که در اداره مملکت اسلامی از دیگران استفاده کند، در کنار هر یک از آنها، یک شیعه قرار داد.
#  در سال 211 رسماً اعلام کرد که امام علی (علیه‌السلام) برترین [[اصحاب]] [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول خدا]] است.  
#  در سال 211 رسماً اعلام کرد که امام علی (علیه‌السلام) برترین [[اصحاب]] [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|رسول خدا]] است.  
#  زنی که برای گرفتن حق خود نزد مأمون آمد ضمن شعری به حق [[نبی اکرم|نبی]]، [[علی بن ابی طالب|وصی]]، حق [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین]]، و حق کسانی که حقشان غصب شده و حق [[اصحاب کسا|اهل کساء]] قسم داد. این امر تشیع مامون را نشان می‌دهد<ref>تاریخ تشیع در ایران، ص280</ref>.
#  زنی که برای گرفتن حق خود نزد مأمون آمد ضمن شعری به حق [[نبی اکرم|نبی]]، [[علی بن ابی طالب|وصی]]، حق [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین]]، و حق کسانی که حقشان غصب شده و حق [[اصحاب کسا|اهل کساء]] قسم داد. این امر تشیع مامون را نشان می‌دهد<ref>تاریخ تشیع در ایران، ص280</ref>.


ولی در عین حال همه این تظاهرها و ریاکاری‌ها برای نگه داشتن پایه‌های حکومت بود. مأمون وقتی کثرت [[شیعه]] را دید و دانست که [[علی بن ابی طالب بن موسی الرضا|حضرت رضا (علیه‌السلام)]] مورد توجه و محبوب مردم است و مردم از پدر او (هارون) ناراضی هستند و نسبت به حکومت‌های قبلی بنی عباس اظهار دشمنی می‌کنند، روش دوستی با [[علویان]] را برگزید و بدین طریق افکار عمومی را متوجّه خود ساخت، و از دَرِ نفاق و ریا اظهار [[تشیع]] نمود و از خلافت، حقانیت، و برتری علی (علیه‌السلام) بر [[ابوبکر]] و [[عمر]] دفاع می‌کرد، وقتی مسأله ی واگذاری خلافت و سپس ولایتعهدی را مطرح نمود، در حقیقت او هدفی جز حفظ قدرت و تثبیت موقعیت خود نداشت<ref>ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی. چ سوّم، 83، ص48.. </ref>.
ولی در عین حال همه این تظاهرها و ریاکاری‌ها برای نگه داشتن پایه‌های حکومت بود. مأمون وقتی کثرت [[شیعه]] را دید و دانست که [[علی بن موسی (رضا)|حضرت رضا (علیه‌السلام)]] مورد توجه و محبوب مردم است و مردم از پدر او (هارون) ناراضی هستند و نسبت به حکومت‌های قبلی بنی عباس اظهار دشمنی می‌کنند، روش دوستی با [[علویان]] را برگزید و بدین طریق افکار عمومی را متوجّه خود ساخت، و از دَرِ نفاق و ریا اظهار [[تشیع]] نمود و از خلافت، حقانیت، و برتری علی (علیه‌السلام) بر [[ابوبکر]] و [[عمر]] دفاع می‌کرد، وقتی مسأله واگذاری خلافت و سپس ولایتعهدی را مطرح نمود، در حقیقت او هدفی جز حفظ قدرت و تثبیت موقعیت خود نداشت<ref>ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسلامی. چ سوّم، 83، ص48.. </ref>.


== درگذشت مأمون ==
== درگذشت مأمون ==
مأمون در حالی که مشغول حمله به [[روم]] بود به علت بیماری در بَدَندون از دنیا رفت و در طَرَسوس دفن شد<ref>طبری، تاریخ، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۴۷۲-۴۸۹؛طقوش، دولت عباسیان، ص۱۶۰، ۱۳۹۰ش</ref>. قبر وی در دوره کنونی در [[مسجد جامع]] شهر [[طرسوس]] در استان مَرسین جنوب [[ترکیه]] و در مرز [[سوریه]] واقع شده است<ref> مأمون، پایگاه اینترنتی اولیاء نت، تاریخ درج:۱۳۹۳/۰۷/۲۷</ref>.
مأمون در حالی که مشغول حمله به [[روم]] بود به علت بیماری در بَدَندون از دنیا رفت و در طَرَسوس دفن شد<ref>طبری، تاریخ، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۶۰م، ج۸، ص۴۷۲-۴۸۹؛طقوش، دولت عباسیان، ص۱۶۰، ۱۳۹۰ش</ref>. قبر وی در دوره کنونی در [[مسجد جامع]] شهر [[طرسوس]] در استان مَرسین جنوب [[ترکیه]] و در مرز [[سوریه]] واقع شده است<ref> مأمون، پایگاه اینترنتی اولیاء نت، تاریخ درج:۱۳۹۳/۰۷/۲۷</ref>.


درباره تاریخ وفات مأمون، مورخان و [[سیره‌نویسان]] متفقند که وی در [[رجب]] سال 218 قمری درگذشت، ولی درباره روز وفاتش اتفاقی میان آنان نیست. برخی روز هشتم، برخی روز یازدهم، برخی روز سیزدهم و برخی روز هفدهم رجب را روز درگذشتش می‌دانند<ref> الأخبار الطوال (الدینوری) ص 400؛ الثقات (ابن حبان)، ج 2، ص 331؛ تاریخ بغداد (خطیب بغدادی)، ج 1، ص 189؛ تاریخ مدینه دمشق (ابن عساکر)، ج 33، ص 337؛ وقایع الایام، ص 312؛ المحبر (محمد بن حبیب بغدادی)، ص 41</ref>.
درباره تاریخ درگذشت مأمون، مورخان و [[سیره‌نویسان]] متفقند که وی در [[رجب]] سال 218 قمری درگذشت، ولی درباره روز مرگش اتفاقی میان آنان نیست. برخی روز هشتم، برخی روز یازدهم، برخی روز سیزدهم و برخی روز هفدهم رجب را روز مرگ وی می‌دانند<ref> الأخبار الطوال (الدینوری) ص 400؛ الثقات (ابن حبان)، ج 2، ص 331؛ تاریخ بغداد (خطیب بغدادی)، ج 1، ص 189؛ تاریخ مدینه دمشق (ابن عساکر)، ج 33، ص 337؛ وقایع الایام، ص 312؛ المحبر (محمد بن حبیب بغدادی)، ص 41</ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش