جنگ ایران و عراق: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:جنگ ایران و عراق.jpg|بی‌قاب|چپ]]
[[پرونده:جنگ ایران و عراق.jpg|بی‌قاب|چپ]]
'''جنگ ایران و عراق''' یکی از شدیدترین منازعات پس از [[جنگ جهانی دوم]] به شمار می‌آید که تأثیرات عمده‌‌ای بر ثبات منطقه، منازعه اعراب – [[اسرائیل]]، شاه‌راه نفتی غرب و دیگر منافع ابرقدرت‌ها گذاشته است. این جنگ هم‌چنین در عصر افول ابرقدرت‌ها، ظهور قدرت‌های منطقه‌ای و تحولات انقلابی به مثابه یک الگوی منازعه محسوب می‌شود و اهمیت نظری بسیاری داشته است. با وجود این، جای تعجب است که در [[ایالات متحده]] توجه چندانی به این جنگ نشده است و در حالی ‌که اخبار مربوط به آن به ‌طور مستمر در رسانه‌های این کشور منعکس می‌شود، تلاشی برای تجزیه ‌و ‌تحلیل این جنگ و به ‌ویژه علل وقوع آن انجام نشده است. بررسی علل آغاز این جنگ هم برای شناخت راه‌های حل ‌و ‌فصل آن و هم برای پیش‌بینی چگونگی بروز جنگ‌های مشابه احتمالی در آینده و راه‌های پیش‌گیری از آنها، بسیار مهم است.
'''جنگ ایران و عراق''' یکی از شدیدترین منازعات پس از [[جنگ جهانی دوم]] به‌شمار می‌آید که تأثیرات عمده‌‌ای بر ثبات منطقه، منازعه اعراب – [[اسرائیل]]، شاه‌راه نفتی غرب و دیگر منافع ابرقدرت‌ها گذاشته است. این جنگ هم‌چنین در عصر افول ابرقدرت‌ها، ظهور قدرت‌های منطقه‌ای و تحولات انقلابی به مثابه یک الگوی منازعه محسوب می‌شود و اهمیت نظری بسیاری داشته است. با وجود این، جای تعجب است که در [[ایالات متحده]] توجه چندانی به این جنگ نشده است و در حالی ‌که اخبار مربوط به آن به ‌طور مستمر در رسانه‌های این کشور منعکس می‌شود، تلاشی برای تجزیه ‌و ‌تحلیل این جنگ و به ‌ویژه علل وقوع آن انجام نشده است. بررسی علل آغاز این جنگ هم برای شناخت راه‌های حل ‌و ‌فصل آن و هم برای پیش‌بینی چگونگی بروز جنگ‌های مشابه احتمالی در آینده و راه‌های پیش‌گیری از آنها، بسیار مهم است.


== زمینه تاریخی ==
== زمینه تاریخی ==
خط ۲۹: خط ۲۹:


=== برتری‌طلبی صدام ===
=== برتری‌طلبی صدام ===
یکی از اهداف مهم صدام کسب جایگاه برتر در خلیج ‌فارس و جوامع عربی بود که سال‌های متمادی آن را دنبال می‌کرد<ref>Richard W. Cottam argues that this was the primary cause of the war. See “Revolutionary Iran and the War with Iraq,” Current History 80 (January 1981)41.</ref>. عراق از ابعاد گوناگون جمعیتی، اقتصادی و نظامی توان بالقوه لازم را برای تبدیل شدن به قدرت برتر در منطقه و جانشینی [[مصر]]- که یک کشور عربی پیشرو به شمار می‌رفت – برخوردار بود. جمعیت حدود 14 میلیونی عراق در آن زمان به جز مصر از همه کشورهای عربی صادر کننده نفت بیش‌تر بود و بیش‌تر جمعیت آن را افراد باسواد و طبقه متوسط تحصیل ‌کرده و فن‌سالار تشکیل می‌داد. عراق قبل از آغاز جنگ با صادرات 5/3 میلیون بشکه نفت در روز، دومین تولید کننده مهم [[اوپک]] بود و سالانه 23 میلیارد دلار از این طریق کسب می‌کرد. همچنین، با وجود محدودیت اکتشافات نفتی در عراق، این کشور از نظر ذخایر نفتی پس از [[عربستان سعودی]]، دومین جایگاه را در منطقه داشت نیروی نظامی عراق نیز از همه کشورهای عربی منطقه بیش‌تر بود و کمابیش با ایران برابری می‌کرد.
یکی از اهداف مهم صدام کسب جایگاه برتر در [[خلیج فارس|خلیج ‌فارس]] و جوامع عربی بود که سال‌های متمادی آن را دنبال می‌کرد<ref>Richard W. Cottam argues that this was the primary cause of the war. See “Revolutionary Iran and the War with Iraq,” Current History 80 (January 1981)41.</ref>. عراق از ابعاد گوناگون جمعیتی، اقتصادی و نظامی توان بالقوه لازم را برای تبدیل شدن به قدرت برتر در منطقه و جانشینی [[مصر]]- که یک کشور عربی پیشرو به شمار می‌رفت – برخوردار بود. جمعیت حدود 14 میلیونی عراق در آن زمان به جز مصر از همه کشورهای عربی صادر کننده نفت بیش‌تر بود و بیش‌تر جمعیت آن را افراد باسواد و طبقه متوسط تحصیل ‌کرده و فن‌سالار تشکیل می‌داد. عراق قبل از آغاز جنگ با صادرات 5/3 میلیون بشکه نفت در روز، دومین تولید کننده مهم [[اوپک]] بود و سالانه 23 میلیارد دلار از این طریق کسب می‌کرد. همچنین، با وجود محدودیت اکتشافات نفتی در عراق، این کشور از نظر ذخایر نفتی پس از [[عربستان سعودی]]، دومین جایگاه را در منطقه داشت نیروی نظامی عراق نیز از همه کشورهای عربی منطقه بیش‌تر بود و کمابیش با ایران برابری می‌کرد.


از سوی دیگر، صدام جایگاه خود را در کشور تثبیت کرده بود، کنترل شدیدی بر ارتش داشت و سیاست‌های داخلی حکومت سوسیالیست بعثی نیز در جهت حفظ قدرت او اجرا می‌شد. باوجود افزایش عمده درآمدهای عراق، نرخ تورم روی 12درصد ثابت مانده بود. برخلاف دیگر کشورهای عربی صادر کننده نفت در منطقه، سیاست‌های توزیع در عراق مانع شکل‌گیری طبقه فرادست ثروتمند شده بود. توسعه اقتصادی نیز سبب تسریع اجرای طرح‌های ساخت و ساز، نوسازی کشاورزی و ایجاد صنایع پتروشیمی و فولاد گردیده بود. صدام همچنین درصدد بود با تأسیس یک نهاد پارلمانی یعنی مجلس ملی، بر نفوذ سیاسی خود بیفزاید. این ملاحظات روی‌ هم‌ رفته، او و حامیانش را به این نتیجه رساند که قدرت عراق به شدت افزایش یافته است. بر این اساس، کلودیا رایت در سال 1979 عراق را یک “قدرت جدید” در منطقه خواند و ویلیام کوآندت در اوایل سال 1980 چنین نتیجه گرفت که «عراق در دهه 1980 قطعاً قدرت برتر منطقه خلیج‌[فارس] خواهد بود<ref>Claudia Wright, “Iraq: New Power in the Middle East,” Foreign Affairs 58 (Winter 1979-80):257-77; William B. Quandt, Setting National Priorities: Agenda for the I 980s (Washington, D.C. : Brookings, 1980), p. 319.</ref>.»
از سوی دیگر، صدام جایگاه خود را در کشور تثبیت کرده بود، کنترل شدیدی بر ارتش داشت و سیاست‌های داخلی حکومت [[سوسیالیسم|سوسیالیست]] بعثی نیز در جهت حفظ قدرت او اجرا می‌شد. باوجود افزایش عمده درآمدهای عراق، نرخ تورم روی 12درصد ثابت مانده بود. برخلاف دیگر کشورهای عربی صادر کننده نفت در منطقه، سیاست‌های توزیع در عراق مانع شکل‌گیری طبقه فرادست ثروتمند شده بود. توسعه اقتصادی نیز سبب تسریع اجرای طرح‌های ساخت و ساز، نوسازی کشاورزی و ایجاد صنایع پتروشیمی و فولاد گردیده بود. صدام همچنین درصدد بود با تأسیس یک نهاد پارلمانی یعنی مجلس ملی، بر نفوذ سیاسی خود بیفزاید. این ملاحظات روی‌ هم‌ رفته، او و حامیانش را به این نتیجه رساند که قدرت عراق به شدت افزایش یافته است. بر این اساس، کلودیا رایت در سال 1979 عراق را یک “قدرت جدید” در منطقه خواند و ویلیام کوآندت در اوایل سال 1980 چنین نتیجه گرفت که «عراق در دهه 1980 قطعاً قدرت برتر منطقه خلیج‌[فارس] خواهد بود<ref>Claudia Wright, “Iraq: New Power in the Middle East,” Foreign Affairs 58 (Winter 1979-80):257-77; William B. Quandt, Setting National Priorities: Agenda for the I 980s (Washington, D.C. : Brookings, 1980), p. 319.</ref>.»


صدام آشکارا سیاست‌های ارتقای جایگاه عراق در خاور میانه و تقویت قدرت نظامی این کشور، از جمله تدوین یک برنامه هستهی را دنبال می‌کرد تا عراق را به تنها دولت عربی دارای توان هستهی برای مقابله با حکومت اشغال‌گر قدس تبدیل کند. او با برگزاری دو کنفرانس پان‌عربیستی، اعراب را علیه پیمان کمپ دیوید بسیج کرد. نشست بغداد در نوامبر 1978 مانع خروج کشورهای میانه‌رو عرب از صف مقاومت متحد عربی شد و همین امر وجهه سیاسی عراق را تقویت کرد. صدام با حمایت از سازمان آزادی‌بخش فلسطین و جبهه آزادی‌بخش عرب و نیز با حمله به کیبوتز میسگاوام در شمال فلسطین اشغالی در آوریل 1980 کوشید در منازعه اعراب و اسرائیل نقش مهمی ایفا کند. مهم‌تر از آن، صدام موضع افراطی حکومت سوسیالیستی بعث در جهان عرب را تعدیل و جنگ لفظی انقلابی خود علیه سلاطین عرب را متوقف کرد. البته صدام که با اتخاذ این موضع جدید به دنبال دست‌یابی به جایگاه رهبری اعراب نیز بود، در فوریه 1980 منشور ملی عربی را اعلام کرد. این منشور از همه اعراب می‌خواست برای حل‌ و‌ فصل منازعات خود از اِعمال زور اجتناب کنند و همین امر ‌خود به ‌خود تغییر عمده لحن شدید پیشین بغداد را در پی داشت. دوری عراق از اتحاد جماهیر شوروی، فاصله گرفتن از دوستان تروریست سابق و مشارکت در اعطای کمک‌های خارجی به ویژه به اردن، بغداد را از حالت انزوا میان اعراب میانه‌رو بیرون آورد. سیاست میانه‌روی صدام به حوزه اقتصادی و به اموری نظیر میزان تولید و بهای نفت نیز کشیده شد و عراق خود را هرچه بیش‌تر با سیاست‌های عربستان سعودی هماهنگ کرد. صدام همچنین کوشید به مثابه یک پل ایدئولوژیک میان اعراب میانه‌رو و تندرو قرار گیرد و نقش رهبری آنها را در بین کشورهای غیر متعهد ایفا کند ولی در این امر موفق نشد.
صدام آشکارا سیاست‌های ارتقای جایگاه عراق در [[خاورمیانه|خاور میانه]] و تقویت قدرت نظامی این کشور، از جمله تدوین یک برنامه هسته‌ای را دنبال می‌کرد تا عراق را به تنها دولت عربی دارای توان هستهی برای مقابله با حکومت اشغال‌گر قدس تبدیل کند. او با برگزاری دو کنفرانس پان‌عربیستی، اعراب را علیه پیمان کمپ دیوید بسیج کرد. نشست بغداد در نوامبر 1978 مانع خروج کشورهای میانه‌رو عرب از صف مقاومت متحد عربی شد و همین امر وجهه سیاسی عراق را تقویت کرد. صدام با حمایت از سازمان آزادی‌بخش فلسطین و جبهه آزادی‌بخش عرب و نیز با حمله به کیبوتز میسگاوام در شمال فلسطین اشغالی در آوریل 1980 کوشید در منازعه اعراب و اسرائیل نقش مهمی ایفا کند. مهم‌تر از آن، صدام موضع افراطی حکومت سوسیالیستی بعث در جهان عرب را تعدیل و جنگ لفظی انقلابی خود علیه سلاطین عرب را متوقف کرد. البته صدام که با اتخاذ این موضع جدید به دنبال دست‌یابی به جایگاه رهبری اعراب نیز بود، در فوریه 1980 منشور ملی عربی را اعلام کرد. این منشور از همه اعراب می‌خواست برای حل‌ و‌ فصل منازعات خود از اِعمال زور اجتناب کنند و همین امر ‌خود به ‌خود تغییر عمده لحن شدید پیشین بغداد را در پی داشت. دوری عراق از اتحاد جماهیر شوروی، فاصله گرفتن از دوستان تروریست سابق و مشارکت در اعطای کمک‌های خارجی به ویژه به اردن، بغداد را از حالت انزوا میان اعراب میانه‌رو بیرون آورد. سیاست میانه‌روی صدام به حوزه اقتصادی و به اموری نظیر میزان تولید و بهای نفت نیز کشیده شد و عراق خود را هرچه بیش‌تر با سیاست‌های عربستان سعودی هماهنگ کرد. صدام همچنین کوشید به مثابه یک پل ایدئولوژیک میان اعراب میانه‌رو و تندرو قرار گیرد و نقش رهبری آنها را در بین کشورهای غیر متعهد ایفا کند ولی در این امر موفق نشد.


نفوذ در ایران، بخشی از دغدغه صدام برای کسب وجهه در میان اعراب و مهم‌ترین عامل در تبدیل عراق به قدرت نظامی برتر خلیج ‌فارس به شمار می‌آمد. در واقع، جنگ لفظی بغداد در خصوص مسائل ارضی مندرج در قرارداد الجزایر، ابتدا شماری از ناظران را بر آن داشت که اصلاح مفاد ارضی این قرارداد را انگیزه اصلی عراق برای آغاز جنگ بدانند. الزام عراق به چشم‌پوشی از کنترل کامل بر آب‌راه شط‌العرب [اروندرود] در قرارداد الجزایر، تحقیر بزرگی برای حکومت بغداد و دیگر کشورهای عربی محسوب می‌شد<ref>This point is also made by Stephen R. Grummon, The Iran-Iraq War. The Washington Papers 92 (New York: Praeger, 1982), p. 10.</ref>. و نماد تسلیم اعراب در برابر یک همسایه قوی‌تر یعنی ایران بود. علاوه بر این، شکست‌های پیاپی اعراب از حکومت اشغال‌گر قدس، هرچه بیش‌تر به این احساس حقارت دامن می‌زد. تجلیل اعراب از موفقیت‌های اولیه عراق در جنگ با ایران که بزرگ‌ترین پیروزی نظامی بر ایرانی‌ها پس از نبرد قادسیه در سال 637 میلادی به شمار می‌رفت نیز نشان‌دهنده اهمیت غرور عربی به مثابه یکی از نیروهای محرک این منازعه بود.
نفوذ در ایران، بخشی از دغدغه صدام برای کسب وجهه در میان اعراب و مهم‌ترین عامل در تبدیل عراق به قدرت نظامی برتر خلیج ‌فارس به شمار می‌آمد. در واقع، جنگ لفظی بغداد در خصوص مسائل ارضی مندرج در قرارداد الجزایر، ابتدا شماری از ناظران را بر آن داشت که اصلاح مفاد ارضی این قرارداد را انگیزه اصلی عراق برای آغاز جنگ بدانند. الزام عراق به چشم‌پوشی از کنترل کامل بر آب‌راه شط‌العرب [اروندرود] در قرارداد الجزایر، تحقیر بزرگی برای حکومت بغداد و دیگر کشورهای عربی محسوب می‌شد<ref>This point is also made by Stephen R. Grummon, The Iran-Iraq War. The Washington Papers 92 (New York: Praeger, 1982), p. 10.</ref>. و نماد تسلیم اعراب در برابر یک همسایه قوی‌تر یعنی ایران بود. علاوه بر این، شکست‌های پیاپی اعراب از حکومت اشغال‌گر قدس، هرچه بیش‌تر به این احساس حقارت دامن می‌زد. تجلیل اعراب از موفقیت‌های اولیه عراق در جنگ با ایران که بزرگ‌ترین پیروزی نظامی بر ایرانی‌ها پس از نبرد قادسیه در سال 637 میلادی به شمار می‌رفت نیز نشان‌دهنده اهمیت غرور عربی به مثابه یکی از نیروهای محرک این منازعه بود.
خط ۴۰: خط ۴۰:


=== تهدید انقلابی برای عراق و خلیج‌فارس ===
=== تهدید انقلابی برای عراق و خلیج‌فارس ===
انقلاب ایران برای سران عرب کشورهای خلیج‌ فارس یک زنگ خطر بود، زیرا ماهیت مردمی و شیعی این انقلاب، حکومت‌های سُنّی حاکم بر این کشورها را تهدید می‌کرد. از نظر سران عرب، به ویژه سلاطین محافظه‌کاری که حکومت‌های خودکامه‌شان از بسیاری جهات شبیه حکومت شاه بود، انقلاب ایران به آسیب‌پذیری بالقوه حاکمیت آنان در برابر بنیادگرایی اسلامی و نارضایتی اجتماعی دامن می‌زد. اسلام بنیادگرا در پیوند با تشیع مبارز، برای رهبران و سلاطین اهل تسنن و همچنین حکومت سکولار بعث در بغداد یک تهدید محسوب می‌شد.
[[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب ایران]] برای سران عرب کشورهای خلیج‌ فارس یک زنگ خطر بود، زیرا ماهیت مردمی و شیعی این انقلاب، حکومت‌های [[اهل سنت و جماعت|سنی]] حاکم بر این کشورها را تهدید می‌کرد. از نظر سران عرب، به ویژه سلاطین محافظه‌کاری که حکومت‌های خودکامه‌شان از بسیاری جهات شبیه حکومت شاه بود، انقلاب ایران به آسیب‌پذیری بالقوه حاکمیت آنان در برابر بنیادگرایی اسلامی و نارضایتی اجتماعی دامن می‌زد. اسلام بنیادگرا در پیوند با تشیع مبارز، برای رهبران و سلاطین اهل تسنن و همچنین حکومت سکولار بعث در بغداد یک تهدید محسوب می‌شد.


وفاداری شیعیان به نظام حاکم در کشورهای عرب حوزه خلیج ‌فارس به ‌خودی ‌خود یک نگرانی به شمار می‌آمد. با توجه به حضور اکثریت شیعه در عراق و بحرین و اقلیت آنها در قطر، ابوظبی، عمان و عربستان سعودی (در استان شرقی)<ref>For a recent assessment of the Shi’ite populations’ potentially destabilizing effects see Middle East Economic Digest (June II, 1982):30-32.</ref> عراق بیش‌ترین هراس را از انقلاب ایران داشت. شیعیان عراق مدت‌ها بود که از جایگاه فرودست سیاسی و اقتصادی خود در هیئت حاکمه عراق که بیش‌تر سنی بودند – اظهار نارضایتی می‌کردند و همانند مخالفان شاه ایران گروه‌های ایدئولوژیک و فرقهی- تشکیل داده بودند<ref>For an analysis of Iraqi Shi’ite organizations see Hanna Batatu, “Iraq’s Under-ground Shia Movements: Characteristics, Causes, and Prospects,” Middle East Journal 35 (Autumn 1981):578-94.</ref>. ده‌ها هزار نفر از شیعیان عراق در دهه 1970 از این کشور تبعید شده بودند. نظر بغداد در مورد ماهیت انقلاب ایران و مفهوم آن برای شیعیان عراق، بر همگان روشن بود، چنان‌که ای. اچ. اچ. عبیدی در این مورد می‌گوید: «حکومت عراق به ‌رغم ژست سکولارش، جنبش ملی ضد شاهنشاهی ایران را به مثابه یک خیزش شیعی می‌دانست که می‌تواند تأثیر عظیمی بر عراق داشته باشد»<ref>A.H.H Abidi, “Gulf States and Revolutionary Iran: A Study in Mutual Perceptions,” Foreign Affairs Reports (March 1980): 51.</ref>. در واقع، پیروزی انقلاب ایران به نوعی یک عامل شتاب دهنده به جنبش‌های معارض و فعالان حامی [امام] خمینی نه‌تنها در عراق بلکه در کویت، بحرین و عربستان سعودی قلمداد می‌شد. پس از شکل‌گیری حکومت [امام] خمینی، هم‌دلی داخلی در ایران ابتدا مانع انتقاد علنی سران کشورهای مذکور از انقلاب ایران می‌شد، گرچه آنها در خفا هراس خود را ابراز می‌کردند<ref> Ibid. , pp. 70, 145.</ref>. پس از شروع جنگ هم ترس از گسترش آن و به ویژه هراس حکومت‌های عرب میانه‌رو از حملات ایران به تأسیسات نفتی آنها در خلیج فارس، مانع ابراز حمایت آشکار این کشورها از عراق می‌شد. اما ملک حسین شاه اردن که از جانب نیروی هوایی ایران احساس تهدید چندانی نمی‌کرد، با آزادی عمل بیش‌تری وارد میدان شد و اعلام کرد که این جنگ را منازعهی بین حکومت تهران و همه کشورهای عرب خلیج‌ فارس می‌داند که عراقی‌ها در خط مقدم آن قرار دارند<ref>Interview with David Brinkley on “This Week” (ABC), February 28, 1982.</ref>.
وفاداری شیعیان به نظام حاکم در کشورهای عرب حوزه خلیج ‌فارس به ‌خودی ‌خود یک نگرانی به شمار می‌آمد. با توجه به حضور اکثریت شیعه در عراق و بحرین و اقلیت آنها در قطر، ابوظبی، عمان و عربستان سعودی (در استان شرقی)<ref>For a recent assessment of the Shi’ite populations’ potentially destabilizing effects see Middle East Economic Digest (June II, 1982):30-32.</ref> عراق بیش‌ترین هراس را از انقلاب ایران داشت. شیعیان عراق مدت‌ها بود که از جایگاه فرودست سیاسی و اقتصادی خود در هیئت حاکمه عراق که بیش‌تر سنی بودند – اظهار نارضایتی می‌کردند و همانند مخالفان شاه ایران گروه‌های ایدئولوژیک و فرقهی- تشکیل داده بودند<ref>For an analysis of Iraqi Shi’ite organizations see Hanna Batatu, “Iraq’s Under-ground Shia Movements: Characteristics, Causes, and Prospects,” Middle East Journal 35 (Autumn 1981):578-94.</ref>. ده‌ها هزار نفر از شیعیان عراق در دهه 1970 از این کشور تبعید شده بودند. نظر بغداد در مورد ماهیت انقلاب ایران و مفهوم آن برای شیعیان عراق، بر همگان روشن بود، چنان‌که ای. اچ. اچ. عبیدی در این مورد می‌گوید: «حکومت عراق به ‌رغم ژست سکولارش، جنبش ملی ضد شاهنشاهی ایران را به مثابه یک خیزش شیعی می‌دانست که می‌تواند تأثیر عظیمی بر عراق داشته باشد»<ref>A.H.H Abidi, “Gulf States and Revolutionary Iran: A Study in Mutual Perceptions,” Foreign Affairs Reports (March 1980): 51.</ref>. در واقع، پیروزی انقلاب ایران به نوعی یک عامل شتاب دهنده به جنبش‌های معارض و فعالان حامی [امام] خمینی نه‌تنها در عراق بلکه در کویت، بحرین و عربستان سعودی قلمداد می‌شد. پس از شکل‌گیری حکومت [امام] خمینی، هم‌دلی داخلی در ایران ابتدا مانع انتقاد علنی سران کشورهای مذکور از انقلاب ایران می‌شد، گرچه آنها در خفا هراس خود را ابراز می‌کردند<ref> Ibid. , pp. 70, 145.</ref>. پس از شروع جنگ هم ترس از گسترش آن و به ویژه هراس حکومت‌های عرب میانه‌رو از حملات ایران به تأسیسات نفتی آنها در خلیج فارس، مانع ابراز حمایت آشکار این کشورها از عراق می‌شد. اما ملک حسین شاه اردن که از جانب نیروی هوایی ایران احساس تهدید چندانی نمی‌کرد، با آزادی عمل بیش‌تری وارد میدان شد و اعلام کرد که این جنگ را منازعه‌ای بین حکومت تهران و همه کشورهای عرب خلیج‌ فارس می‌داند که عراقی‌ها در خط مقدم آن قرار دارند<ref>Interview with David Brinkley on “This Week” (ABC), February 28, 1982.</ref>.


ماهیت [به ‌اصطلاح] توسعه‌طلبانه حکومت ایران انقلابی، هراس اعراب را بیش‌تر کرد. طولی نکشید که از موضوع صدور انقلاب و تأسیس جمهوری‌های اسلامی جدید، به ویژه در عراق با ‌عنوان طرح‌های ایجاد آشوب تعبیر شد. پخش برنامه‌های رادیویی از اهواز و [[تهران]] از پاییز 1979 آغاز شد و از بهار 1980 حکومت ایران آشکارا به صدور انقلاب پرداخت. همچین اقدامات تروریستی از جمله سوء‌ قصد به طارق عزیز معاون نخست‌وزیر عراق، حمله به مراکز پلیس، دفاتر احزاب و یگان‌های ارتش [عراق] بیش‌تر از جانب حزب‌الدعوه انجام می‌شد که مورد حمایت ایران بود. حمادی وزیر خارجه وقت عراق در تلاش برای توجیه حمله عراق، در [[شورای امنیت سازمان ملل]] در 5 اکتبر 1980، با تأکید بر نقش جمهوری اسلامی در دامن ‌زدن به آشوب‌های شیعی و اشاره به نگرانی فراوان بغداد از این اقدامات اظهار کرد:
ماهیت [به ‌اصطلاح] توسعه‌طلبانه حکومت ایران انقلابی، هراس اعراب را بیش‌تر کرد. طولی نکشید که از موضوع صدور انقلاب و تأسیس جمهوری‌های اسلامی جدید، به ویژه در عراق با ‌عنوان طرح‌های ایجاد آشوب تعبیر شد. پخش برنامه‌های رادیویی از [[اهواز]] و [[تهران]] از پاییز 1979 آغاز شد و از بهار 1980 حکومت ایران آشکارا به صدور انقلاب پرداخت. همچین اقدامات [[تروریسم|تروریستی]] از جمله سوء‌ قصد به [[طارق عزیز]] معاون نخست‌وزیر عراق، حمله به مراکز پلیس، دفاتر احزاب و یگان‌های ارتش [عراق] بیش‌تر از جانب حزب‌الدعوه انجام می‌شد که مورد حمایت ایران بود. حمادی وزیر خارجه وقت عراق در تلاش برای توجیه حمله عراق، در [[شورای امنیت سازمان ملل]] در 5 اکتبر 1980، با تأکید بر نقش جمهوری اسلامی در دامن ‌زدن به آشوب‌های شیعی و اشاره به نگرانی فراوان بغداد از این اقدامات اظهار کرد:


بازرگان از نخست‌وزیری استعفا داد و [[ابراهیم یزدی]] نیز همراه وی از وزارت خارجه رفت و این امر میدان را برای [امام] خمینی و هوادارانش خالی کرد. در آن زمان، [امام] خمینی با تصمیم به صدور انقلاب به عراق و منطقه خلیج فارس از اهداف واقعی انقلاب اسلامی پرده برداشت. این تصمیم با اقدامات براندازی، خراب‌کاری و تروریسم توسط به اصطلاح جند‌الامام (سربازان امام) و مبارزان حزب الدعوه حتی به مرحله ساقط کردن حکومت ما نیز کشیده شد. ما در سر تا سر کشور خود به ویژه در مناطق مرکزی و جنوبی شاهد افزایش اقدامات خراب‌کارانه و تروریستی بودیم.
بازرگان از نخست‌وزیری استعفا داد و [[ابراهیم یزدی]] نیز همراه وی از وزارت خارجه رفت و این امر میدان را برای [امام] خمینی و هوادارانش خالی کرد. در آن زمان، [امام] خمینی با تصمیم به صدور انقلاب به عراق و منطقه خلیج فارس از اهداف واقعی انقلاب اسلامی پرده برداشت. این تصمیم با اقدامات براندازی، خراب‌کاری و تروریسم توسط به اصطلاح جند‌الامام (سربازان امام) و مبارزان حزب الدعوه حتی به مرحله ساقط کردن حکومت ما نیز کشیده شد. ما در سر تا سر کشور خود به ویژه در مناطق مرکزی و جنوبی شاهد افزایش اقدامات خراب‌کارانه و تروریستی بودیم.


با توجه به سخنان دکتر حمادی انگیزه اولیه بغداد برای شروع جنگ، قطع حمایت‌های ایران از شیعیان ناراضی عراقی بود. اگرچه هیچ تحرک شیعی یا بنیادگرایانهی نمی‌توانست به سرعت سبب سقوط [[حکومت بعثی]] شود، نگرانی عراق در این‌ باره، در بلندمدت درست بود، به ویژه پس از ناکامی اقدامات آشتی‌جویانه در تابستان 1979 و سلطه حزب جمهوری اسلامی بر ایران که، هیچ دلیلی مبنی بر کاهش تهدید براندازی از جانب این کشور وجود نداشت. عدید دویشه در این مورد می‌گوید: «گرچه این گروه‌ها در حال حاضر تهدیدی برای صدام نیستند، ولی تشنج فزاینده در میان شیعیان به دنبال انقلاب امام خمینی، مشکل تهدید کننده درازمدتی را ایجاد خواهد کرد»<ref>Adeed 1. Dawisha, “Iraq: The West’s Opportunity,” Foreign Policy 41 (Winter 1980-81): 142. Further evidence that Saddam Hussein feared continuing efforts by the Khomeini regime to topple his own was suggested by Raymond Habiby at the conference on The Three Wars of 1982: Lessons to be Learned (Southern Methodist University, Dallas, Texas, April 15-16, 1983).</ref>.
با توجه به سخنان دکتر حمادی انگیزه اولیه بغداد برای شروع جنگ، قطع حمایت‌های ایران از شیعیان ناراضی عراقی بود. اگرچه هیچ تحرک شیعی یا بنیادگرایانه نمی‌توانست به سرعت سبب سقوط [[حکومت بعثی]] شود، نگرانی عراق در این‌ باره، در بلندمدت درست بود، به ویژه پس از ناکامی اقدامات آشتی‌جویانه در تابستان 1979 و سلطه حزب جمهوری اسلامی بر ایران که، هیچ دلیلی مبنی بر کاهش تهدید براندازی از جانب این کشور وجود نداشت. عدید دویشه در این مورد می‌گوید: «گرچه این گروه‌ها در حال حاضر تهدیدی برای صدام نیستند، ولی تشنج فزاینده در میان شیعیان به دنبال انقلاب امام خمینی، مشکل تهدید کننده درازمدتی را ایجاد خواهد کرد»<ref>Adeed 1. Dawisha, “Iraq: The West’s Opportunity,” Foreign Policy 41 (Winter 1980-81): 142. Further evidence that Saddam Hussein feared continuing efforts by the Khomeini regime to topple his own was suggested by Raymond Habiby at the conference on The Three Wars of 1982: Lessons to be Learned (Southern Methodist University, Dallas, Texas, April 15-16, 1983).</ref>.


افزایش ناآرامی‌ها و تحرکات در عراق که شبیه حرکت‌های عمومی مردم ایران علیه حکومت شاه بود، نظر عراقی‌ها در مورد خطرهای ناشی از [[انقلاب ایران]] را بیش‌تر تأیید می‌کرد. سخنان آیت‌الله روحانی در مورد الحاق [[بحرین]] و صدور انقلاب به سر تا سر کشورهای خلیج‌ فارس، وزیر دفاع عراق را بر آن داشت که بلافاصله به این کشورها سفر کند و در مورد حمایت عراق به آنان اطمینان دهد. در ماه اکتبر و پس از تظاهرات [[شیعیان]] در [[عربستان سعودی]]، [[کویت]] و بحرین، صدام برای اولین بار در هشداری جدی خطاب به [[تهران]] گفت: «عراق از همه توان خود علیه کسانی که بخواهند حاکمیت کویت یا بحرین را نقض کرده و یا به مردم یا سرزمین این کشورها ضربه بزنند، استفاده خواهد کرد. این مسئله کل خلیج‌[فارس] را در بر می‌گیرد<ref>Quoted in Claudia Wright, “Implications of the Iraq-Iran War,” Foreign Affair: 59 (Winter 1980-81):278.</ref>.» پس از حمله به کنسول‌گری‌ها و سفارت‌خانه عراق، صدام روابط دیپلماتیک خود را با تهران قطع و صدور انقلاب را دلیل این امر معرفی کرد و سرانجام پس از درگیری‌های متعدد مرزی، [[خوزستان]] را هدف تهاجم قرار داد.
افزایش ناآرامی‌ها و تحرکات در عراق که شبیه حرکت‌های عمومی مردم ایران علیه حکومت شاه بود، نظر عراقی‌ها در مورد خطرهای ناشی از [[انقلاب ایران]] را بیش‌تر تأیید می‌کرد. سخنان آیت‌الله روحانی در مورد الحاق [[بحرین]] و صدور انقلاب به سر تا سر کشورهای خلیج‌ فارس، وزیر دفاع عراق را بر آن داشت که بلافاصله به این کشورها سفر کند و در مورد حمایت عراق به آنان اطمینان دهد. در ماه اکتبر و پس از تظاهرات [[شیعیان]] در [[عربستان سعودی]]، [[کویت]] و بحرین، صدام برای اولین بار در هشداری جدی خطاب به [[تهران]] گفت: «عراق از همه توان خود علیه کسانی که بخواهند حاکمیت کویت یا بحرین را نقض کرده و یا به مردم یا سرزمین این کشورها ضربه بزنند، استفاده خواهد کرد. این مسئله کل خلیج‌[فارس] را در بر می‌گیرد<ref>Quoted in Claudia Wright, “Implications of the Iraq-Iran War,” Foreign Affair: 59 (Winter 1980-81):278.</ref>.» پس از حمله به کنسول‌گری‌ها و سفارت‌خانه عراق، صدام روابط دیپلماتیک خود را با تهران قطع و صدور انقلاب را دلیل این امر معرفی کرد و سرانجام پس از درگیری‌های متعدد مرزی، [[خوزستان]] را هدف تهاجم قرار داد.
خط ۵۸: خط ۵۸:
اوضاع سیاسی، دیپلماتیک و نظامی منطقه خلیج‌ فارس، به گونه‌ای بود که راه را برای رسیدن صدام به اهدافش تسهیل می‌کرد. دیگر کشورهای عربی منطقه نیز از انقلاب ایران می‌ترسیدند ولی ابزارهای لازم برای مقابله با آن را نداشتند. اما عراق این توانایی را داشت و با تعدیل افراطی‌گری خود، از انزوای سیاسی خارج شده بود. اعراب نیز برای مهار انقلاب اسلامی و گسترش میانه‌روی در منطقه به عراق نیاز داشتند. عراق نیز متقابلاً برای اجرای اقدامات خود علیه ایران و پیش‌برد اهدافش مبنی بر دست‌یابی به رهبری منطقه، به حمایت دیپلماتیک و اقتصادی اعراب نیاز داشت. بنابراین، صدام از همان ابتدا به دفاع از مواضع اعراب پرداخت و همراه با سعودی‌ها در جهت مقابله با تهدیدهای بنیادگرایانه حکومت انقلابی تهران، نقش برجستهی در سازمان‌دهی حکام کشورهای خلیج‌ فارس و فراهم کردن مقدمات امنیت جمعی برای آنها ایفا کرد. در ‌حالی ‌که نظام‌های پادشاهی کشورهای عرب خلیج‌ فارس در تابستان 1979 مشغول تدوین توافقات امنیتی متقابلی بودند، تشریک مساعی عراق با عربستان سعودی، راه را برای ایجاد روابط امنیتی عراق با دیگر کشور‌های خلیج ‌فارس هموار کرد. عراق و عربستان به ‌سرعت منازعه مرزی خود را که مانع روابط نزدیک‌تر آنها می‌شد، حل‌ و ‌فصل کردند و به دنبال آن، عراقی‌ها موافقت‌نامه‌ای برای پیگرد تروریست‌ها در خلیج ‌فارس تهیه کردند و مقامات ارتش این کشور در تابستان و پاییز 1979 برای تدوین توافقات امنیتی تفصیلی دو جانبه وارد عربستان شدند<ref>Wright, “Iraq-New Power,” p. 259.</ref>.
اوضاع سیاسی، دیپلماتیک و نظامی منطقه خلیج‌ فارس، به گونه‌ای بود که راه را برای رسیدن صدام به اهدافش تسهیل می‌کرد. دیگر کشورهای عربی منطقه نیز از انقلاب ایران می‌ترسیدند ولی ابزارهای لازم برای مقابله با آن را نداشتند. اما عراق این توانایی را داشت و با تعدیل افراطی‌گری خود، از انزوای سیاسی خارج شده بود. اعراب نیز برای مهار انقلاب اسلامی و گسترش میانه‌روی در منطقه به عراق نیاز داشتند. عراق نیز متقابلاً برای اجرای اقدامات خود علیه ایران و پیش‌برد اهدافش مبنی بر دست‌یابی به رهبری منطقه، به حمایت دیپلماتیک و اقتصادی اعراب نیاز داشت. بنابراین، صدام از همان ابتدا به دفاع از مواضع اعراب پرداخت و همراه با سعودی‌ها در جهت مقابله با تهدیدهای بنیادگرایانه حکومت انقلابی تهران، نقش برجستهی در سازمان‌دهی حکام کشورهای خلیج‌ فارس و فراهم کردن مقدمات امنیت جمعی برای آنها ایفا کرد. در ‌حالی ‌که نظام‌های پادشاهی کشورهای عرب خلیج‌ فارس در تابستان 1979 مشغول تدوین توافقات امنیتی متقابلی بودند، تشریک مساعی عراق با عربستان سعودی، راه را برای ایجاد روابط امنیتی عراق با دیگر کشور‌های خلیج ‌فارس هموار کرد. عراق و عربستان به ‌سرعت منازعه مرزی خود را که مانع روابط نزدیک‌تر آنها می‌شد، حل‌ و ‌فصل کردند و به دنبال آن، عراقی‌ها موافقت‌نامه‌ای برای پیگرد تروریست‌ها در خلیج ‌فارس تهیه کردند و مقامات ارتش این کشور در تابستان و پاییز 1979 برای تدوین توافقات امنیتی تفصیلی دو جانبه وارد عربستان شدند<ref>Wright, “Iraq-New Power,” p. 259.</ref>.


عراق در بهار 1980 به دنبال وخیم‌تر شدن روابطش با ایران، روابط امنیتی‌ خود را با دیگر کشورهای عربی مستحکم‌تر کرد. در ماه می، شاهزاده الصباح از کویت و [[حسین شاه اردن]] به بغداد سفر کردند و به دنبال آنان، امیر رأس‌الخیمه و فرستاده ویژه [[امارات متحده عربی]] وارد عراق شدند. فرستاده‌های ویژه بغداد نیز توافقات امنیتی عراق با کشورهای عربی منطقه را تثبیت کردند. در ماه اوت صدام در سمت رئیس‌جمهور عراق برای اولین بار به [[عربستان]] رفت و در بیانیه رسمی این سفر بر “وضعیت حاکم بر جهان اسلام” تأکید کرد. آشکارا ایران را یک خطر معرفی می‌کرد.
عراق در بهار 1980 به دنبال وخیم‌تر شدن روابطش با ایران، روابط امنیتی‌ خود را با دیگر کشورهای عربی مستحکم‌تر کرد. در ماه می، شاهزاده الصباح از کویت و [[حسین شاه اردن]] به بغداد سفر کردند و به دنبال آنان، امیر رأس‌الخیمه و فرستاده ویژه [[امارات متحده عربی]] وارد عراق شدند. فرستاده‌های ویژه بغداد نیز توافقات امنیتی عراق با کشورهای عربی منطقه را تثبیت کردند. در ماه اوت صدام در سمت رئیس‌جمهور عراق برای اولین بار به [[عربستان سعودی|عربستان]] رفت و در بیانیه رسمی این سفر بر “وضعیت حاکم بر جهان اسلام” تأکید کرد. آشکارا ایران را یک خطر معرفی می‌کرد.


در ادامه، اقدامات سیاسی گسترش یافت. با وجود سکوت ظاهری برخی کشور‌های عربی خلیج‌ فارس، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد این کشورها پیشاپیش از طرح‌های نظامی عراق باخبر شده و آنها را تأیید کرده بودند. [[کلودیا رایت]] در این مورد می‌گوید: «دیپلماسی عراق در سال 1980 نوعی توافق عربی را ایجاد کرد که حمایت عربستان سعودی، اردن و کشورهای کوچک‌تر عربی منطقه از اقدام نظامی عراق علیه ایران را به دنبال داشت<ref>Claudia Wright, “Implications of the Iraq-Iran War,” p. 285. An explicit admission by a senior Jordanian official of prior notification by Iraq is given in the Christian Science Monitor (October 17, 1980). Further evidence of cooperation and encouragement by certain Arab states has been suggested by James A. Bill (private conversations). More complete evidence regarding the precise degree of collaboration among Arab states in the decision for war is not yet available. Nevertheless, the parallel with the rise of the First Coalition in a counterrevolutionary war against France in 1792 i, quite striking. For further parallels between the Iranian and French revolutions see James A. Bill, “The Unfinished Revolution in Iran,” International Insight 2 (November‌December 1981)6-9.</ref>.» پس از شروع جنگ، سایر کشورهای عربی نیز آمادگی خود را برای ارائه کمک‌های سیاسی، اقتصادی و لجستیک به عراق اعلام کردند.
در ادامه، اقدامات سیاسی گسترش یافت. با وجود سکوت ظاهری برخی کشور‌های عربی خلیج‌ فارس، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد این کشورها پیشاپیش از طرح‌های نظامی عراق باخبر شده و آنها را تأیید کرده بودند. [[کلودیا رایت]] در این مورد می‌گوید: «دیپلماسی عراق در سال 1980 نوعی توافق عربی را ایجاد کرد که حمایت عربستان سعودی، اردن و کشورهای کوچک‌تر عربی منطقه از اقدام نظامی عراق علیه ایران را به دنبال داشت<ref>Claudia Wright, “Implications of the Iraq-Iran War,” p. 285. An explicit admission by a senior Jordanian official of prior notification by Iraq is given in the Christian Science Monitor (October 17, 1980). Further evidence of cooperation and encouragement by certain Arab states has been suggested by James A. Bill (private conversations). More complete evidence regarding the precise degree of collaboration among Arab states in the decision for war is not yet available. Nevertheless, the parallel with the rise of the First Coalition in a counterrevolutionary war against France in 1792 i, quite striking. For further parallels between the Iranian and French revolutions see James A. Bill, “The Unfinished Revolution in Iran,” International Insight 2 (November‌December 1981)6-9.</ref>.» پس از شروع جنگ، سایر کشورهای عربی نیز آمادگی خود را برای ارائه کمک‌های سیاسی، اقتصادی و لجستیک به عراق اعلام کردند.
خط ۶۵: خط ۶۵:


=== ضعف و فرصت ===
=== ضعف و فرصت ===
دو عامل دیگر وجود داشت که دست به دست هم داده بود و زمینه بروز جنگ را بیش‌تر فراهم می‌کرد و هزینه‌های احتمالی شکست عراق در توسل به زور را افزایش می‌داد. اولین عامل، تصور ضعف نظامی ایران و خلأ قدرت ناشی از این ضعف در منطقه خلیج‌ فارس بود. ارتش ایران که در حکومت انقلابی این کشور ماهیتی سیاسی یافته بود، تحت تأثیر پاک‌سازی‌ها‌، سازمان‌دهی مجدد، ترک خدمت تعدادی از پرسنل و قطع کمک‌های تسلیحاتی [[آمریکا]]، تا حد بسیاری ضعیف شده بود. در مقابل، مخارج ارتش عراق در سال 1979 به 2 میلیارد دلار (معادل 13 درصد از تولید ناخالص ملی آن کشور) افزایش یافته بود و حاکمان عراق از یک سو، می‌پنداشتند قوی‌ترین نیروی نظامی منطقه را در اختیار دارند و از سوی دیگر، فکر می‌کردند ایران بدون درآمدهای نفتی خوزستان نمی‌تواند در برابر یک اقدام نظامی مقاومت کند. ایران که پس از پیروزی انقلاب با کاهش عمده درآمدهای نفتی‌اش مواجه و وادار شده بود بیش از نیمی از بودجه ملی 40 میلیارد دلاری خود را از طریق کسری بودجه تأمین کند، در سپتامبر 1980 تنها 12 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت، در حالی ‌که عراق در آغاز جنگ به ذخایر مالی 35 میلیارد دلاری خود می‌نازید؛ ذخایری که برای تأمین مالی چندین ساله برنامه‌های اجتماعی و اقتصادی این کشور حتی در صورت نداشتن درآمدهای نفتی هم کافی بود. همان‌طور که پیش از این اشاره شد، صدام به کمک‌های مالی و لجستیکی همسایه‌های محافظه‌کارش در قالب 20 تا 30 میلیارد کمک بلاعوض و وام بدون بهره، و به دنبال آن به قابلیت‌های نظامی و مالی خود برای دست‌یابی به اهدافش اطمینان خاطر داشت.
دو عامل دیگر وجود داشت که دست به دست هم داده بود و زمینه بروز جنگ را بیش‌تر فراهم می‌کرد و هزینه‌های احتمالی شکست عراق در توسل به زور را افزایش می‌داد. اولین عامل، تصور ضعف نظامی ایران و خلأ قدرت ناشی از این ضعف در منطقه خلیج‌ فارس بود. ارتش ایران که در حکومت انقلابی این کشور ماهیتی سیاسی یافته بود، تحت تأثیر پاک‌سازی‌ها‌، سازمان‌دهی مجدد، ترک خدمت تعدادی از پرسنل و قطع کمک‌های تسلیحاتی [[ایالات متحده آمریکا|آمریکا]]، تا حد بسیاری ضعیف شده بود. در مقابل، مخارج ارتش عراق در سال 1979 به 2 میلیارد دلار (معادل 13 درصد از تولید ناخالص ملی آن کشور) افزایش یافته بود و حاکمان عراق از یک سو، می‌پنداشتند قوی‌ترین نیروی نظامی منطقه را در اختیار دارند و از سوی دیگر، فکر می‌کردند ایران بدون درآمدهای نفتی خوزستان نمی‌تواند در برابر یک اقدام نظامی مقاومت کند. ایران که پس از پیروزی انقلاب با کاهش عمده درآمدهای نفتی‌اش مواجه و وادار شده بود بیش از نیمی از بودجه ملی 40 میلیارد دلاری خود را از طریق کسری بودجه تأمین کند، در سپتامبر 1980 تنها 12 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت، در حالی ‌که عراق در آغاز جنگ به ذخایر مالی 35 میلیارد دلاری خود می‌نازید؛ ذخایری که برای تأمین مالی چندین ساله برنامه‌های اجتماعی و اقتصادی این کشور حتی در صورت نداشتن درآمدهای نفتی هم کافی بود. همان‌طور که پیش از این اشاره شد، صدام به کمک‌های مالی و لجستیکی همسایه‌های محافظه‌کارش در قالب 20 تا 30 میلیارد کمک بلاعوض و وام بدون بهره، و به دنبال آن به قابلیت‌های نظامی و مالی خود برای دست‌یابی به اهدافش اطمینان خاطر داشت.


طرح عراق عبارت بود از اشغال تأسیسات نفتی خوزستان، محروم کردن حکومت تهران از منابع حیاتی‌اش و واداشتن این حکومت به مذاکره یا در صورت امکان سرنگون کردن آن. کلودیا رایت در مورد اهداف بغداد نوشته است:
طرح عراق عبارت بود از اشغال تأسیسات نفتی خوزستان، محروم کردن حکومت تهران از منابع حیاتی‌اش و واداشتن این حکومت به مذاکره یا در صورت امکان سرنگون کردن آن. کلودیا رایت در مورد اهداف بغداد نوشته است:
خط ۷۶: خط ۷۶:


== برداشت‌های نادرست ==
== برداشت‌های نادرست ==
عراق از قدرت نظامی ایران و توان بالقوه نظامی خود در مقایسه با آن، تصمیم حکومت [امام] خمینی برای ادامه جنگ با وجود شکست‌های اولیه و تأثیر جنگ بر جامعه و سیاست ایران، برداشت نادرستی داشت. این برداشت‌ نادرست نقش بسیار مهمی در تصمیم‌گیری صدام داشت و اگر برآوردها دقیق و درست انجام می‌شد، احتمال بسیار اندکی وجود داشت که صدام جنگ را آغاز کند.
عراق از قدرت نظامی ایران و توان بالقوه نظامی خود در مقایسه با آن، تصمیم حکومت [[سید روح‌الله موسوی خمینی|امام خمینی]] برای ادامه جنگ با وجود شکست‌های اولیه و تأثیر جنگ بر جامعه و سیاست ایران، برداشت نادرستی داشت. این برداشت‌ نادرست نقش بسیار مهمی در تصمیم‌گیری صدام داشت و اگر برآوردها دقیق و درست انجام می‌شد، احتمال بسیار اندکی وجود داشت که صدام جنگ را آغاز کند.


عراق از همان اعتماد به نفس نظامی بیش از حدی رنج می‌برد که بسیاری از کشورهای در آستانه جنگ در طول تاریخ به آن دچار بودند. عراقی‌ها قابلیت نیروی هوایی ایران و توان آن برای حمله به اهداف مهم عراق را بسیار محدود می‌دانستند. علاوه ‌بر ‌این، صدام ارتش ایران، روحیه، تجهیزات و ذخایر آن برای یک جنگ طولانی مدت را نیز دست کم گرفته بود<ref>For an excellent analysis of Iraqi rnisperceptions of relative military capabilities see Anthony H. Cordesrnan, “Lessons of the Iran-Iraq War: The First Round,” Armed Forces Journal International 119 (April 1982):32-47.</ref>. محاسبات اشتباه سیاسی عراق نیز بسیار مهم بود. عراقی‌ها پیش‌بینی می‌کردند با آغاز جنگ، جامعه متفرق ایران از هم بگسلد، روحیه ارتش آن تضعیف شود و احتمالاً حکومت [امام] خمینی نیز سرنگون گردد، اما جنگ عملاً تأثیر معکوسی بر جای گذاشت و ضمن یک‌پارچه کردن جامعه ایران، روحیه انقلابی مردمی را که [امام] خمینی را به قدرت رسانده بودند، دوباره تقویت کرد. عراق نیز همانند دیگر مهاجمان خارجی در طول تاریخ، با ارتش بیداری رو به ‌رو شد که برای دفاع از سرزمین و انقلاب خود تا سرحد جان آماده نبرد بود. علاوه‌ بر ‌این، اعراب خوزستان نیز برخلاف انتظار عراقی‌ها هیچ استقبالی از آنها نکردند و دست یاری به آنها ندادند. همچنین فشارهای سیاسی که عراق پیش‌بینی می‌کرد ایرانی‌ها را به تسلیم و امتیازدهی وادارد، اراده و عزم ملی آنان را نه‌تنها برای بیرون راندن مهاجمان، بلکه تا حد سرنگون کردن حکومت عراق تقویت کرد.
عراق از همان اعتماد به نفس نظامی بیش از حدی رنج می‌برد که بسیاری از کشورهای در آستانه جنگ در طول تاریخ به آن دچار بودند. عراقی‌ها قابلیت نیروی هوایی ایران و توان آن برای حمله به اهداف مهم عراق را بسیار محدود می‌دانستند. علاوه ‌بر ‌این، صدام ارتش ایران، روحیه، تجهیزات و ذخایر آن برای یک جنگ طولانی مدت را نیز دست کم گرفته بود<ref>For an excellent analysis of Iraqi rnisperceptions of relative military capabilities see Anthony H. Cordesrnan, “Lessons of the Iran-Iraq War: The First Round,” Armed Forces Journal International 119 (April 1982):32-47.</ref>. محاسبات اشتباه سیاسی عراق نیز بسیار مهم بود. عراقی‌ها پیش‌بینی می‌کردند با آغاز جنگ، جامعه متفرق ایران از هم بگسلد، روحیه ارتش آن تضعیف شود و احتمالاً حکومت [امام] خمینی نیز سرنگون گردد، اما جنگ عملاً تأثیر معکوسی بر جای گذاشت و ضمن یک‌پارچه کردن جامعه ایران، روحیه انقلابی مردمی را که [امام] خمینی را به قدرت رسانده بودند، دوباره تقویت کرد. عراق نیز همانند دیگر مهاجمان خارجی در طول تاریخ، با ارتش بیداری رو به ‌رو شد که برای دفاع از سرزمین و انقلاب خود تا سرحد جان آماده نبرد بود. علاوه‌ بر ‌این، اعراب خوزستان نیز برخلاف انتظار عراقی‌ها هیچ استقبالی از آنها نکردند و دست یاری به آنها ندادند. همچنین فشارهای سیاسی که عراق پیش‌بینی می‌کرد ایرانی‌ها را به تسلیم و امتیازدهی وادارد، اراده و عزم ملی آنان را نه‌تنها برای بیرون راندن مهاجمان، بلکه تا حد سرنگون کردن حکومت عراق تقویت کرد.


برآورد بیش از حد عراق از توان نظامی‌اش نیز عامل مهمی در وقوع جنگ به شمار می‌رفت و این در حالی بود ‌که نیروهای عراقی عملاً تجربه نظامی محدودی داشتند و آموزش‌های ضعیفی دیده بودند<ref> Ibid.</ref>. فرمان‌بری نیروهای شیعه از فرماندهان و افسران سُنّی برای نبرد در خاک یک کشور شیعی و علیه یک انقلاب شیعی نیز جای تردید داشت. تاکتیک‌هایی که عراق برای مقابله با کردها در نظر گرفته شده بود، در برابر یک ارتش ملی همانند ارتش ایران کارایی بسیار نداشت و دولت و ارتش سیاست‌زده و به شدت تمرکزگرای عراق این نقایص و محدودیت‌ها را نادیده گرفته بود. آنتونی کردِزمن دراین‌باره می‌گوید: «عراق با حریفی وارد جنگ شد که به واسطه ضعف سیاسی فلج ‌کننده خود، آن را زمین‌گیر می‌پنداشت<ref> Ibid, p. 42.</ref>.»
برآورد بیش از حد عراق از توان نظامی‌اش نیز عامل مهمی در وقوع جنگ به شمار می‌رفت و این در حالی بود ‌که نیروهای عراقی عملاً تجربه نظامی محدودی داشتند و آموزش‌های ضعیفی دیده بودند<ref> Ibid.</ref>. فرمان‌بری نیروهای شیعه از فرماندهان و افسران سُنّی برای نبرد در خاک یک کشور شیعی و علیه یک انقلاب شیعی نیز جای تردید داشت. تاکتیک‌هایی که عراق برای مقابله با کردها در نظر گرفته شده بود، در برابر یک ارتش ملی همانند ارتش ایران کارایی بسیار نداشت و دولت و ارتش سیاست‌زده و به شدت تمرکزگرای عراق این نقایص و محدودیت‌ها را نادیده گرفته بود. آنتونی کردِزمن دراین‌باره می‌گوید: «عراق با حریفی وارد جنگ شد که به واسطه ضعف سیاسی فلج ‌کننده خود، آن را زمین‌گیر می‌پنداشت<ref> Ibid, p. 42.</ref>.»
== جستارهای وابسته ==
* [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]]
* [[عراق]]
* [[خلیج فارس|خیلج فارس]]
* [[خاورمیانه]]


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۸۶: خط ۹۲:


== منابع ==
== منابع ==
[https://www.google.com/search?sa=N&source=univ&tbm=isch&q=%D8%B9%D9%84%D9%84+%D9%88%D9%82%D9%88%D8%B9+%D8%AC%D9%86%DA%AF+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D9%88+%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82&client=firefox-b-d&fir=23Ay3jP7QkSZEM%252CdINszaI0aPHTiM%252C_%253BMrhEt_qomXYU0M%252CE18tJajrOEGv0M%252C_%253B1uX52RghTud4-M%252CnXUp2TIZk-wUWM%252C_%253BZW3M1GS0WXCVfM%252CIfXnHpuVmzHHTM%252C_%253BtG6qVA4am6yKjM%252CkoAhjYqXfnZG7M%252C_%253BxH2qU94kZ6nWoM%252CH-yFZTRs8updDM%252C_%253B2OjP33UA4ISDsM%252CdINszaI0aPHTiM%252C_%253BNYWqvRAAFFuaYM%252CokFWFtERcnJWNM%252C_%253B3O_ytOBYFDrbOM%252CDZu5n9WRSPIoZM%252C_%253BFkyFE6j0rheUvM%252Cx-yAN9oc6Qp1zM%252C_&usg=AI4_-kQci2RUhh_3LUEB1IFD8l7rwqEjaQ&ved=2ahUKEwj1mK7Vw5b5AhWug_0HHXJXBt04bhDsCXoECAgQMw&biw=1011&bih=437&dpr=1.33 برگرفته از سایت علل وقوع جنگ ایران و عراق رمزعبورhttp://ramzeobouronline.ir]


[[رده:تاریخ]]
[[رده:تاریخ]]
[[رده:واقعه‌های تاریخی]]
[[رده:واقعه‌های تاریخی]]
[[رده:ایران]]
[[رده:ایران]]