فاطمیان: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵٬۱۱۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ آوریل ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
https://hawzah.net › Article › View
https://hawzah.net › Article › View
</ref>
</ref>
=سیاست مذهبی فاطمیان=
سیاست مذهبی فاطمیان، هر چند در دوره‌های مختلف حکومت طولانی آنان و متناسب با اندیشه‌های هر یک از خلفا، تغییرات زیادی داشت اما به طور کلی همراه با مدارا و تسامح بود. طبیعی است که فاطمیان اسماعیلی مذهب به گسترش تشیع در قلمرو حکومت خود می‌پرداختند و برای این مقصود از ایجاد نهادهای دینی و تبلیغی، رواج آیین‌های شیعی و حمایت از علمای شیعه بهره می‌بردند و گاه نیز به ایجاد محدودیت‌هایی برای اهل سنت دست می‌زدند؛ اما در بیشتر دوره حکومت فاطمیان،اهل سنت آزادانه به زندگی و فعالیت‌ دینی و اجتماعی خود مشغول بودند. هر یک از مذاهب قاضی خود را داشتند و قاضی القضات بسیاری از شهرها و مناطق سنی مذهب بودند<ref>دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۳۱۲</ref> و در اجرای احکام بر اساس مذهب خود عمل می‌کردند. مجالس درس اهل سنت نیز به فعالیت خود ادامه می‌دادند.<ref>پژوهشی در یکی از امپراتوری‌های اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۵۶</ref> افزون بر این‌ها برخی از سنی مذهبان به مقامات بالای حکومتی رسیدند چنان که رضوان بن ولخشی در زمان خلافت الحافظ به وزارت رسید.
==دوره مغرب==
فاطمیان با تشکیل حکومت سعی کردند به ترویج مذهب تشیع اسماعیلی در مناطق زیر سلطه خود بپردازند. در شهرهایی که آنان تصرف می‌کردند، خطبه‌خوانی به نام امامان شیعه آغاز می‌شد و عبارت حی علی خیر العمل به اذان اضافه و گاه جلساتی برای مناظره بین دو مذهب ایجاد می‌شد.
سیاست مذهبی خلفای نخستین فاطمی در ترویج مذهب اسماعیلی با یکدیگر تفاوت‌هایی داشت. در دوران دو خلیفه نخست، عبیدالله المهدی و جانشین وی القائم، سیاست تغییر سریع مذهب با سخت‌گیری بر سنی مذهبان و ایجاد محدودیت برای آنان پی گرفته شد که به مخالفت شدید اهل سنت انجامید. در این دوران علاوه بر جلساتی که برای تبلیغ مذهب اسماعیلی تشکیل می‌شد، محدودیت‌هایی برای فعالیت علمای مالکی که مذهب غالب در شمال آفریقا بود، وضع شد و از جمله تدریس و تالیف و صدور فتوا بر اساس این مذهب ممنوع شد و بدگویی به خلفا و صحابه رواج یافت و اجرای مناسک خاص [[اهل سنت]] مانند نماز تراویح ممنوع شد.<ref>«مقایسه و تحلیل سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر»، ص۲۱؛ فضلی، «بازخوانی سیاست‌ مذهبی فاطمیان در مغرب»، ص۳۵-۳۶</ref> بنابر روایت برخی منابع در این دوران تعدادی از علمای مالکی به قتل رسیدند. چنین برخوردهایی منجر به اعتراض مخالفان و همکاری آنان با خوارج در شورش‌های ضد فاطمی از جمله شورش ابویزید شد.
از زمان خلافت المنصور، سومین خلیفه فاطمی، سیاست مذهبی فاطمیان تغییر کرد و سیاست جلب اعتماد اهل سنت و ترویج مسالمت‌آمیز مذهب اسماعیلی در منطقه در پیش گرفته شد. این سیاست در دوره معز خلیفه مقتدر فاطمی نیز ادامه یافت. در این دوران در مناطقی که اهل سنت اکثریت بودند قاضیان مالکی مذهب بر کار گماشته شدند. هنگامی که مصر در سال ۳۵۸ فتح شد، قاضی ابوطاهر که سنی مذهب بود بر سمت خود ابقا شد.
==دوره مصر==
با ورود به مصر، سیاست‌ مذهبی فاطمیان بر اساس آزاد گذاشتن غیر اسماعیلیان در اجرای شعائر خود و نیز ترویج تدریجی مناسک اسماعیلی ادامه یافت.<ref>مقایسه و تحلیل سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر، ص۲۵</ref> با این حال مظاهر اندیشه و عمل اسماعیلی در مناطقی که فتح می‌شد به اجرا در می‌آمد. مانند خطبه خواندن به نام ائمه و تغییر در اذان یا اجرای مناسکی مانند مراسم خاک سپاری مطابق با عقیده شیعه.
'''برگزاری آیین‌های شیعی'''
در این دوران فاطمیان از مناسبت‌های شیعی نیز برای تبلیغ مذهب تشیع اسماعیلی استفاده می‌کردند<ref>بادکوبه هزاوه، «سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مصر در دوره اقتدار»، ص۲۹-۳۲</ref> که برگزاری مراسم روز عاشورا، عید غدیر و عید ولادت امامان و حضرت فاطمه(س) از جمله این موارد بود. نخستین بار مراسم عزاداری روز عاشورا در سال ۳۶۳ در زمان خلافت معز لدین الله برگزار شد و در زمان دیگر خلفا نیز ادامه یافت. در روز عاشورا بازارها تعطیل می‌شد و مردم همراه با صاحب منصبان مانند وزیر، داعی، اشراف و قاضی بعد از عزاداری در جامعة الازهر به سوی مشهد راس الحسین می‌رفتند و در آنجا به عزاداری و خواندن شعر و نوحه می‌پرداختند.<ref>لمواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۲۹</ref> در این روز همچنین مردم به مزار امامزادگان مانند کلثوم و سیده نفیسه رفته و عزاداری می‌کردند.مراسم عزاداری همچنین در قصر خلفا و با حضور خلیفه نیز برگزار می‌شد.<ref>المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۳۰</ref>
'''تدوین و تعلیم فقه اسماعیلی'''
در کنار برگزاری آیین‌های شیعی، اقدامات فرهنگی بیشتری برای تثبیت آیین اسماعیلی صورت گرفت. تالیف کتب فقهی و تقویت جنبه فقهی مذهب اسماعیلی و تشکیل جلسات آموزشی با نام مجالس الحکمه برای نوآیینان اسماعیلی از جمله این اقدامات بود.
در همین دوران قاضی نعمان که خود سنی اسماعیلی شده بود، با حمایت معز به تدوین نظام فقهی اسماعیلی دست زد و کتاب‌های مهمی در این زمینه تالیف کرد. وی در جلسات عمومی و نمازهای جماعت به تعلیم فقه اسماعیلی به عموم مردم پرداخت. با این رویکرد فاطمیان به اتهاماتی که گرایش‌های باطنی اسماعیلیه را شریعت گریز جلوه می‌داد، پاسخ گفتند و بر رعایت جنبه ظاهری دین تاکید کردند.<ref>ژوهشی در یکی از امپراتوری‌های اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۴۱-۴۲</ref>در راستای دستیابی به همین هدف بود که فاطمیان به تاسیس و گسترش مراکز تعلیم مذهب اسماعیلیه از جمله جامعة الازهر پرداختند. دسترسی به تعلیمات دینی در الازهر برای همگان آزاد بود و در آن علوم باطنی کمتر مورد توجه قرار می‌گرفت.<ref>مقایسه و تحلیل سیاست‌های مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر، ص۲۶</ref>
==خلافت الحاکم بالله و پیدایش دروزیان==
دوران خلافت الحاکم بالله به دلیل سیاست‌های تعصب‌آلود وی در ترویج مذهب اسماعیلی در تاریخ فاطمیان متمایز است. حاکم قوانین سختگیرانه‌ای برای محدود کردن اهل ذمه، یهودیان و مسیحیان وضع کرد. او سیاست‌های سخت‌گیرانه را درباره اهل سنت نیز برقرار کرد. سب و لعن صحابه و خلفا را رواج داد و مخالفان مذهبی را آزار و شکنجه کرد.<ref>النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۸</ref>این سختگیری‌ها به گسترش مخالفت‌ها دامن زد و به شورش اهل سنت به رهبری ابو رکوه ولید در سال ۳۶۹ انجامید. حاکم که در تاریخ فاطمیان به خلیفه‌ای بی‌ثبات با رفتارهای متناقض مشهور است، مدتی بعد سیاست‌های سختگیرانه خود را محدود کرد و بار دیگری آزادی بیشتری به آنان داد. سیاست‌های مذهبی سختگیرانه حاکم بالله از سوی جانشینانش ادامه نیافت.
الحاکم بالله در سال ۴۱۱ ناپدید شد و سرنوشتش نامعلوم ماند. هنوز الحاکم ناپدید نشده بود که نظریه تازه‌ای بین گروهی از طرفدارانش ایجاد شد که به زبان حسن بن حیدرةالاخرم یکی از داعیان اسماعیلی بیان شد و آن حلول روح الهی در الحاکم بود. الاخرم به سرعت از سوی مخالفان کشته شد و بعد از او حمزه بن علی بن احمد و بعد محمد بن اسماعیل درزی این اندیشه را پی گرفتند و از الوهیت الحاکم سخن راندند. درزی مورد تعقیب قرار گرفت و به شام گریخت و فرقه‌ای از اسماعیلیه را پی افکند که به دروزیه مشهور شدند.<ref>النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۹</ref>
==دستگاه دعوت==
«و قصر سلطان میان شهر قاهره است و همه حوالی آن گشاده، که هیچ عمارت بدان نپیوسته است. و مهندسان آن را مساحت کرده‌اند برابر شهرستان میافارقین است. و گرد بر گرد آن گشوده است و هر شب هزار مرد پاسبان این قصر باشند: پانصد سوار و پانصد پیاده که از نماز شام بوق و دهل و کاسه می‌زنند و گرد می‌گردند تا روز. و چون از بیرون شهر بنگرند قصر سلطان چون کوهی نماید، از بسیاری عمارات و ارتفاع آن، اما از شهر هیچ نتوان دید، که با روی آن عالی است. و گفتند که در این قصر دوازده هزار خادم اجری خواره است، و زنان و کنیزکان خود که داند، الّا آنکه گفتند سی هزار آدمی در آن قصر است و آن دوازده کوشک است. و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین... و در زیر زمین دری است که سلطان سواره از آنجا بیرون رود. و از شهر بیرون قصری ساخته است که مخرج آن رهگذر در آن قصر است و آن رهگذر را همه سقف محکم زده‌اند، از حرم تا به کوشک. و دیوار کوشک از سنگ تراشیده ساخته‌اند، که گویی از یک پاره سنگ تراشیده‌اند، و منظرها و ایوان‌های عالی برآورده و از اندرون دهلیز دکان‌ها بسته.»
دستگاه دعوت که وظیفه آموزش مذهب اسماعیلیه و تبلیغ آن در مناطق مختلف را بر عهده داشت، در دوره خلافت فاطمیان ساختار منظمی یافت و فعالیت‌های موثری داشت؛ به طوری که مبلغان مذهب اسماعیلی در این دوران،‌ توانستند در سرزمین‌های دوردست نیز گروه‌هایی از نوکیشان اسماعیلی پدید آوردند. رئیس سازمان دعوت معمولا بالاترین مرجع دینی فاطمیان و همان قاضی القضات بود که با عنوان باب یا باب الابواب و نیز داعی الدعات شناخته می‌شد. این فرد را امام انتخاب می‌کرد و او وظیفه انتخاب سایر داعیان را داشت.[۴۳]
فاطمیان، جهان غیر اسماعیلی را به دوازده بخش با نام جزیره تقسیم کرده بودند و برای هر جزیره یک داعی بزرگ انتخاب می‌کردند که با عنوان حجت شناخته می‌شد. جزایر الارض عبارت بودند از سرزمین‌های عرب، روم، صقالبه، نوب، خزر، هند، سند، زنج، حبش، چین، دیلم(ایران) و بربر. بعد از حجت در هر جزیره داعیانی قرار داشتند که بر اساس اهمیت و حدود اختیارات و وظایف به داعی بلاغ، داعی مطلق و داعی محدود تقسیم می‌شدند. داعیان نیز دستیارانی داشتند که به داعی مطلق و داعی محدود یا محصور تقسیم می‌شدند. این سازمان که با عنوان مراتب الدعوه شناخته می‌شد؛ یک الگوی آرمانی بود که به طور کامل اجرا نمی‌شد و برخی از سلسله مراتب آن همیشه خالی بود.[۴۴]
داعیان اسماعیلی به کمک دستیارانشان در مناطق مختلف و بین اقشار مختلف جامعه به دنبال افراد مستعد و کنجکاو می‌گشتند و آنان را با مذهب اسماعیلیه آشنا کرده و اگر فرد را راغب می‌یافتند طی مراحلی او را به کیش اسماعیلی در می‌آوردند. نوکیشان که با عنوان مستجیب خوانده می‌شدند،‌ باید عهد پیمانی می‌بستند که اسرار دعوت را فاش نکنند.[۴۵]


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۳

ویرایش