۸۷٬۸۸۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حدیث''' سخنی است که حاکی قول یا فعل یا تقریر [[معصوم]] ( | '''حدیث''' سخنی است که حاکی قول یا فعل یا تقریر [[معصوم]] (علیهالسّلام) باشد و بر آن خبر و [[سنت]] و [[روایت]] نیز اطلاق میشود. | ||
== حدیث در لغت == | == حدیث در لغت == | ||
در کهنترین فرهنگهای لغت حدیث بدینسان معنا شده است: از هر چیز تازه و نو آن؛ «شاب حدث» و «شابة حدثة» پسر و دختر نوسال و جوان | در کهنترین فرهنگهای لغت حدیث بدینسان معنا شده است: از هر چیز تازه و نو آن؛ «شاب حدث» و «شابة حدثة» پسر و دختر نوسال و جوان<ref>فراهیدی، خلیل، ترتیب العین، ج ۳، ص ۱۷۷. </ref>. | ||
احمد بن فارس میگوید: (ح ـ د ـ ث) یک ریشه دارد، که بر ناپیدایی که پیداشده دلالت میکند. گفته میشود چیزی پیدا نبود سپس پیدا شد. «حدیث» هم از همین باب است؛ چون سخنی است که اندک، اندک یکی پس از دیگری پیدا میشود | احمد بن فارس میگوید: (ح ـ د ـ ث) یک ریشه دارد، که بر ناپیدایی که پیداشده دلالت میکند. گفته میشود چیزی پیدا نبود سپس پیدا شد. «حدیث» هم از همین باب است؛ چون سخنی است که اندک، اندک یکی پس از دیگری پیدا میشود<ref>ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج ۲، ص ۳۶. </ref>. | ||
ابن منظور آورده است که: حدیث آن است که گوینده آن را به زبان میآورد و بدین معنا تفسیر شده است کلام الهی «و اِذْ اَسَّرَ النّبیُ اِلی بَعْضِ اَزْواجِهِ حدیثاً»<ref>تحریم/سوره۶۶، آیه۳. </ref> که مراد مطلق کلام است | ابن منظور آورده است که: حدیث آن است که گوینده آن را به زبان میآورد و بدین معنا تفسیر شده است کلام الهی «و اِذْ اَسَّرَ النّبیُ اِلی بَعْضِ اَزْواجِهِ حدیثاً»<ref>تحریم/سوره۶۶، آیه۳. </ref> که مراد مطلق کلام است<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۹، ص ۲۳۷. </ref><ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۸. </ref>. | ||
طریحی نیز به لحاظ لغت «حدیث» را مرادف «کلام» میداند و مینویسد: از آن روی کلام را حدیث گفتهاند که اندک، اندک به وجود میآید | طریحی نیز به لحاظ لغت «حدیث» را مرادف «کلام» میداند و مینویسد: از آن روی کلام را حدیث گفتهاند که اندک، اندک به وجود میآید<ref>طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج ۱، ص ۴۷۰. </ref> و مرحوم آیتالله مامقانی در توضیح آن نوشتهاند: بنابراین حدیث پدید آمدن چیزی است که نبوده است؛ پس حدیث ضد قدیم است. گویا آنچه در روایتی آمده است که «ایاکم و محدثات الامور» این معنا باشد، که به گفته ابن فارس یعنی آنچه در کتاب و سنت و اجماع عالمان شناخته نیست و نبوده است<ref>مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۵۶. </ref><ref>طریحی، فخرالدین بن محمد، مجمع البحرین، ج ۱، ص ۳۷۰. </ref><ref>ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ۱، ص ۳۵۰. </ref><ref>ابن فارس، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج ۲، ص ۳۶. </ref>. | ||
فیّومی نوشته است که: حدیث به گفتهها و گزارشها اطلاق میشود | فیّومی نوشته است که: حدیث به گفتهها و گزارشها اطلاق میشود<ref>فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج ۱، ص ۶۸. </ref>. | ||
فراء گوید: واحد احادیث احدوثه است ولی بر خلاف قاعده در جمع حدیث استعمال شده. صاحب کشاف آن را اسم جمع دانسته. ابو حیان در تفسیر خود بنام (البحر) آن را جمع حدیث (منتهی بر خلاف قیاس) گرفته مانند اباطیل جمع باطل <ref>قاسمی، جمالالدین، قواعد التحدیث، ص۶۱. </ref> | فراء گوید: واحد احادیث احدوثه است ولی بر خلاف قاعده در جمع حدیث استعمال شده. صاحب کشاف آن را اسم جمع دانسته. ابو حیان در تفسیر خود بنام (البحر) آن را جمع حدیث (منتهی بر خلاف قیاس) گرفته مانند اباطیل جمع باطل<ref>قاسمی، جمالالدین، قواعد التحدیث، ص۶۱. </ref>. | ||
این نکته مؤید است به آنچه برخی از عالمان آوردهاند که تازیان در روزگار جاهلیت بر روزهای مشهور خود «الاحادیث» میگفتند، به لحاظ اینکه در آن روزها حوادث بسیار رخ میداد و گزارش میشد و نقل میگردید | این نکته مؤید است به آنچه برخی از عالمان آوردهاند که تازیان در روزگار جاهلیت بر روزهای مشهور خود «الاحادیث» میگفتند، به لحاظ اینکه در آن روزها حوادث بسیار رخ میداد و گزارش میشد و نقل میگردید<ref>صبحی صالح، علوم الحدیث و مصطلحه، ص ۴.</ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص ۳۹.</ref>. | ||
برخی از | برخی از پژوهشگران معاصر پس از گزارش تفصیلی اقوال لغویان درباره حدیث، نتیجه گرفتهاند که: معنای اصلی این واژه شکلگیری چیزی است پسازآنکه نبوده است. این تکوّن و تجدد اعم است از اینکه در جواهر باشد یا اعراض در اقوال باشد و یا در افعال... بنابراین حدیث هر آن چیزی است که با یادکرد پدید میآید، نقل میشود، گزارش میشود و بدینسان در معنای حدیث به تازه پدید آمدن و گزارش شدن توجه شده است<ref>مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج ۲، ص ۱۷۷. </ref>. | ||
بنابراین، حدیث که به لحاظ لغت و وضع اوّلی آن به «جدید من الاشیاء» و «حدوث امر بعد ان لم یکن» اطلاق میشده است درنهایت با توجه به آن معنای لغوی در ادامه استعمال بر مطلق کلام اطلاق شده است. | بنابراین، حدیث که به لحاظ لغت و وضع اوّلی آن به «جدید من الاشیاء» و «حدوث امر بعد ان لم یکن» اطلاق میشده است درنهایت با توجه به آن معنای لغوی در ادامه استعمال بر مطلق کلام اطلاق شده است. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
عالمان و محدثان حدیث را به صورتهای مختلف تعریف کردهاند. [[شیخ زینالدین علی عاملی|شهید ثانی]] (رضوانالله علیه) پسازآنکه میگوید خبر و حدیث مترادفند آورده است: | عالمان و محدثان حدیث را به صورتهای مختلف تعریف کردهاند. [[شیخ زینالدین علی عاملی|شهید ثانی]] (رضوانالله علیه) پسازآنکه میگوید خبر و حدیث مترادفند آورده است: | ||
مراد از خبر، حدیث است؛ اعم از اینکه قول پیامبر ( | مراد از خبر، حدیث است؛ اعم از اینکه قول پیامبر (صلّیالله علیه وآله) میباشد یا امام (علیهالسّلام) و قول صحابی باشد یا تابعی و یا عالمان و صالحان و همگنان آنان، و چنین است فعل و تقریر آنها. این معنا در استعمال این واژه مشهورتر است و با عموم معنای لغوی سازگارتر<ref>شهید ثانی، علی بن احمد، الرعایة فی علم الدرایة، ص ۵۰. </ref>. | ||
این تعریف حدیث، چنانکه تصریحشده است مستند است به معنای لغوی آن. عالمان و محدثان عامّه نیز غالباً حدیث را بدین گونه تعریف کردهاند و خبر را مترادف آن دانستهاند. [[جلالالدین سیوطی|سیوطی]] از عالمان و محدثان گزارش کرده است که آنان در تعریف حدیث میگفتهاند: حدیث یعنی فعل، قول و تقریر پیامبر ( | این تعریف حدیث، چنانکه تصریحشده است مستند است به معنای لغوی آن. عالمان و محدثان عامّه نیز غالباً حدیث را بدین گونه تعریف کردهاند و خبر را مترادف آن دانستهاند. [[جلالالدین سیوطی|سیوطی]] از عالمان و محدثان گزارش کرده است که آنان در تعریف حدیث میگفتهاند: حدیث یعنی فعل، قول و تقریر پیامبر (صلّیالله علیه وآله)، صحابیان و [[تابعین]] و... و خبر را عالمان فن حدیث، مترادف حدیث دانستهاند؛ بنابراین، خبر و حدیث، بر «مرفوع»، «موقوف» و «مقطوع» اطلاق میشود. (مرفوع حدیثی را گویند که منسوب به پیامبر (صلّیالله علیه وآله) باشد و موقوف آن است که از صحابی نقل شود، و مقطوع منقول از تابعی را گویند) <ref>فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ص ۲۸.</ref>. | ||
البته در میان عالمان عامه تعاریف دیگری نیز برای حدیث یادشده است، و فرقهایی بین خبر و حدیث نهاده شده است. سیوطی در ادامه سخن پیشین میگوید: | البته در میان عالمان عامه تعاریف دیگری نیز برای حدیث یادشده است، و فرقهایی بین خبر و حدیث نهاده شده است. سیوطی در ادامه سخن پیشین میگوید: | ||
... و گفتهشده است که حدیث بر آنچه از رسولالله ( | ... و گفتهشده است که حدیث بر آنچه از رسولالله (صلّیالله علیه وآله) نقلشده اطلاق میشود و خبر بر آنچه از دیگران گزارششده است؛ ازاینروی به آنکه اشتغال به سنت داشت «محدث» میگفتند و گزارشگران حوادث و مسائل تاریخی را، اخباری و... <ref>سیوطی، عبدالرحمن بن ابوبکر، تدریب الراوی، ج ۱، ص ۲۳. </ref><ref>شهید ثانی، علی بن احمد، الرعایة فی علم الدرایة، ص ۵۰. </ref>. | ||
برخی از محققان | برخی از محققان اهلسنت معتقدند که حدیث در آغاز فقط به قول رسولالله (صلّیالله علیه وآله) اطلاق میشده است و پس از وفات آن بزرگوار، معنایش وسعت یافت و اکنون اطلاق میشود به آنچه از پیامبر نقل است: قول، فعل و تقریر رسولالله (صلّیالله علیه وآله)<ref>عبدالمجید، محمود، الاتجاهات الفقهیة عند اصحاب الحدیث فی القرن الثالث الهجری، ص ۱۲-۱۳. </ref>. | ||
ابن حجر میگوید: در اصطلاح شرع، گزارش هر آنچه را که به پیامبر منسوب است، حدیث گویند و این گویا در برابر قرآن است که «قدیم» است | ابن حجر میگوید: در اصطلاح شرع، گزارش هر آنچه را که به پیامبر منسوب است، حدیث گویند و این گویا در برابر قرآن است که «قدیم» است<ref>عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۷۳. </ref>. | ||
شیخ بهایی (رضواناللهعلیه) در آغاز رساله کوتاه خود «الوجیزة»، حدیث را بدین گونه تعریف کرده است: | شیخ بهایی (رضواناللهعلیه) در آغاز رساله کوتاه خود «الوجیزة»، حدیث را بدین گونه تعریف کرده است: | ||
حدیث، سخنی است که قول، فعل و تقریر معصوم ( | حدیث، سخنی است که قول، فعل و تقریر معصوم (علیهالسّلام) را گزارش میکند<ref>شیخ بهائی، محمد بن حسین، الوجیزة فی الدرایة، ص ۴. </ref>. | ||
این تعریف، بهنقد کشیده شده است. گفتهاند این تعریف نه جامع است و نه مانع. از یک سوی حدیثی که نقل به معنا شده باشد داخل در این تعریف نیست، پس جامع نیست؛ از سوی دیگر، عبارات بسیاری از فقیهان پیشین را که در آثار فقهی خود عین عبارتهای حدیث را با حذف سند و در قالب فتاوی میآوردند، فرا خواهد گرفت؛ مانند «شرایع» [[علی بن بابویه]]، «المقنع» و «الهدایه» صدوق، «النهایه» شیخ و... پس مانع نیست. | این تعریف، بهنقد کشیده شده است. گفتهاند این تعریف نه جامع است و نه مانع. از یک سوی حدیثی که نقل به معنا شده باشد داخل در این تعریف نیست، پس جامع نیست؛ از سوی دیگر، عبارات بسیاری از فقیهان پیشین را که در آثار فقهی خود عین عبارتهای حدیث را با حذف سند و در قالب فتاوی میآوردند، فرا خواهد گرفت؛ مانند «شرایع» [[علی بن بابویه]]، «المقنع» و «الهدایه» صدوق، «النهایه» شیخ و... پس مانع نیست. | ||
[[بهاءالدین محمد عاملی|شیخ بهائی]] در وجیزه فرموده الحدیث کلام یحکی قول المعصوم او فعله او تقریره. سپس فرماید: و اما نفس الفعل و التقریر فیطلق علیهما اسم السنه لا الحدیث. و در پایان کلام خود آورده است که: بعید نیست که حدیث، «سخن» معصوم و یا «حکایت» سخن، فعل و تقریر معصوم باشد | [[بهاءالدین محمد عاملی|شیخ بهائی]] در وجیزه فرموده الحدیث کلام یحکی قول المعصوم او فعله او تقریره. سپس فرماید: و اما نفس الفعل و التقریر فیطلق علیهما اسم السنه لا الحدیث. و در پایان کلام خود آورده است که: بعید نیست که حدیث، «سخن» معصوم و یا «حکایت» سخن، فعل و تقریر معصوم باشد<ref>شیخ بهائی، محمد بن حسین، الوجیزة فی الدرایة، ص ۴. </ref>. | ||
میرزای قمی (رضواناللهعلیه) در تعریف حدیث نوشته است: حکایت سخن، فعل و تقریر معصوم را، حدیث گویند | میرزای قمی (رضواناللهعلیه) در تعریف حدیث نوشته است: حکایت سخن، فعل و تقریر معصوم را، حدیث گویند<ref>میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد، قوانین الاصول، ص ۴۰۹. </ref>. | ||
مرحوم آیتالله مامقانی نیز پس از گزارش دیدگاههای مختلف، نوشتهاند: گروهی از عالمان گفتهاند «حدیث» در اصطلاح، عبارت است از گزارش قول، فعل و تقریر معصوم | مرحوم آیتالله مامقانی نیز پس از گزارش دیدگاههای مختلف، نوشتهاند: گروهی از عالمان گفتهاند «حدیث» در اصطلاح، عبارت است از گزارش قول، فعل و تقریر معصوم<ref>مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، ج ۱، ص ۵۷. </ref>. | ||
آنچه در این تعریف آمده، میتوان گفت مشهورترین تعریف است که عالمان و محدثان شیعه بدان پرداختهاند و نیز روشنترین و استوارترین تعریف است. | آنچه در این تعریف آمده، میتوان گفت مشهورترین تعریف است که عالمان و محدثان شیعه بدان پرداختهاند و نیز روشنترین و استوارترین تعریف است. | ||
== وجهتسمیه حدیث به خبر == | == وجهتسمیه حدیث به خبر == | ||
ظاهراً وجهتسمیه خبر به حدیث ازآنجهت است که در مقابل [[قرآن]] که هر دو بیان احکام الهی است قرارگرفته زیرا اکثر | ظاهراً وجهتسمیه خبر به حدیث ازآنجهت است که در مقابل [[قرآن]] که هر دو بیان احکام الهی است قرارگرفته زیرا اکثر اهلسنت قائل به قدم قرآن میباشند و از اینرو احکامی که از ناحیه شخص پیغمبر انتشاریافته (حدیث) در مقابل (کلام قدیم ـ قرآن) نامیدهاند<ref>عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۷۳. </ref> و ممکن است از این لحاظ گفته پیغمبر و امام را حدیث نامند که در تشریع قوانین الهی تازگی و نوی دارد چنانکه قرآن نیز از این نظر تازه و حدیث است و در خود قرآن به این نکته اشارهشده آنجا که فرماید: «الله نزل احسن الحدیث کتابا؛ <ref>زمر/سوره ۳۹، آیه ۲۳. </ref> خداوند قرآن را فرستاد که بهترین حدیث است». یا در جای دیگر قرآن، «فلیأتوا به حدیث مثله؛ <ref>طور/سوره ۵۲، آیه ۳۴. </ref> اگر راست میگویند که قرآن کتاب خدا نیست آنها هم سخنی نوین مانند قرآن بیاورند.» «فبای حدیث به عده یومنون؛ <ref>مرسلات/سوره ۷۷، آیه ۵۰. </ref> شما پس از آیات خدا به کدام حدیث ایمان میآورید؟» «فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث؛ <ref>القلم/سوره ۶۸، آیه ۴۴. </ref> ای رسول تو کیفر مکذبان و منکران قرآن را به من واگذار.» | ||
بعضی<ref>قاسمی، جمالالدین، قواعد التحدیث، ص ۶۱.</ref>احتمال دادهاند که چون حروف متعاقب یکدیگر میآید قهرا حرف بعدی پس از حرف قبل استعمال شده و حادث گردیده، یا ازآنجهت که در دل شنونده ایجاد معنی تازه میکند حدیث نامیده شده. اما خبر به معنی مخبر به استعمال شده. در تاج العروس آمده: خبر چیزی است که از دیگری نقل شود و اهل عربیت قید (احتمال الصدق و الکذب) را در آن اضافه کردهاند ولی نزد محدثین به معنی حدیث آمده | بعضی<ref>قاسمی، جمالالدین، قواعد التحدیث، ص ۶۱.</ref>احتمال دادهاند که چون حروف متعاقب یکدیگر میآید قهرا حرف بعدی پس از حرف قبل استعمال شده و حادث گردیده، یا ازآنجهت که در دل شنونده ایجاد معنی تازه میکند حدیث نامیده شده. اما خبر به معنی مخبر به استعمال شده. در تاج العروس آمده: خبر چیزی است که از دیگری نقل شود و اهل عربیت قید (احتمال الصدق و الکذب) را در آن اضافه کردهاند ولی نزد محدثین به معنی حدیث آمده<ref>زببدی، مرتضی، تاج العروس، ج ۱۱، ص ۱۲۵. </ref>. | ||
باید دانست که نوعاً لغویین موارد استعمال را ذکر میکنند و توجه به اصل معنی لغوی که موارد استعمال نوعاً به مناسبتی که در مصادیق و اصل معنی برقرار است، نداشته و امتیاز آن را از فروع و مصادیق متذکر نمیشوند. مثلاً در اینجا ظاهر معنی خبر، اعلام غیر است چنانچه در مصباح المنیر و المنجد آمده و در معنی (الخبیر) که از اسماء الهی است گفتهاند (العالم). در آیه شریفه «فکیف تصبر علی مالم تحط به خبرا؛ <ref>کهف/سوره ۱۸، آیه ۶۸ </ref> (علما) [[تفسیر]] شده و در مثل گویند (علی الخبیر سقطت) ای علی العالم به، همچنین لفظ خبره که به معنی عالم آمده پس استعمال خبر در گفته پیغمبر ( | باید دانست که نوعاً لغویین موارد استعمال را ذکر میکنند و توجه به اصل معنی لغوی که موارد استعمال نوعاً به مناسبتی که در مصادیق و اصل معنی برقرار است، نداشته و امتیاز آن را از فروع و مصادیق متذکر نمیشوند. مثلاً در اینجا ظاهر معنی خبر، اعلام غیر است چنانچه در مصباح المنیر و المنجد آمده و در معنی (الخبیر) که از اسماء الهی است گفتهاند (العالم). در آیه شریفه «فکیف تصبر علی مالم تحط به خبرا؛ <ref>کهف/سوره ۱۸، آیه ۶۸ </ref> (علما) [[تفسیر]] شده و در مثل گویند (علی الخبیر سقطت) ای علی العالم به، همچنین لفظ خبره که به معنی عالم آمده پس استعمال خبر در گفته پیغمبر (صلّیالله علیه وآله) ازلحاظ اعلام به مضمون خبر است. چنانکه اطلاق حدیث به لحاظ تازگی مضمون آن برای سامع یا در مقابل کلام الله قدیم (بنا به مذهب بعضی از اهلسنت) است. | ||
== رابطه سنت و حدیث == | == رابطه سنت و حدیث == | ||
اما مراد از سنت همان قول و فعل و تقریر معصوم است (منتهی به قول | اما مراد از سنت همان قول و فعل و تقریر معصوم است (منتهی به قول اهلسنت و بعضی از بزرگان در غیر عادیات) که مشتق از سنن (به فتح سین و نون) به معنی طریقه پسندیده باشد. | ||
در قرآن مجید آمد «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّـهِ تَبْدِیلاً؛ <ref>فاطر/ سوره ۳۵، آیه ۴۳. </ref> یعنی توای رسول گرامی در سنت خداوندی تبدیلی نمیبینی.» یا آیه شریفه: «سنه من ارسلنا قبلک من رسلنا» <ref>اسراء/سوره ۱۷، آیه ۷۷. </ref>ولی گاهی با قرینه در امور ناشایست نیز استعمال شده مانند «من سن فی الاسلام سنه سیئه کان علیه وزر، من عمل بها» | در قرآن مجید آمد «فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّـهِ تَبْدِیلاً؛ <ref>فاطر/ سوره ۳۵، آیه ۴۳. </ref> یعنی توای رسول گرامی در سنت خداوندی تبدیلی نمیبینی.» یا آیه شریفه: «سنه من ارسلنا قبلک من رسلنا» <ref>اسراء/سوره ۱۷، آیه ۷۷. </ref>ولی گاهی با قرینه در امور ناشایست نیز استعمال شده مانند «من سن فی الاسلام سنه سیئه کان علیه وزر، من عمل بها»<ref>نیشاپوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج ۴، ص ۲۰۵۹. </ref>. | ||
بنابراین سنت در مقابل کتاب، به آنچه طریقه معصوم و منتسب بوی است اصطلاح شده مانند: من رغب عن سنتی فلیس منی، <ref>محدث نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۲۸۹. </ref> چنانکه در فقه بیشتر همین معنی یا در مقابل بدعت آمده مانند: اصطلاح طلاق سنی و بدعی. گاهی هم در مقابل فریضه و به معنی مستحب آمده مثلاً گفته میشود: قنوت در نماز سنت است. ولی میشود نتیجه گرفت که سنت به معنی اعم (از واجب و مستحب) همان نفس فعل و قول و تقریر معصوم است که در مقابل کتاب استعمال میشود و به معنی اخص، مرادف مستحب و قسیم بقیه احکام تکلیفی (وجوب و حرمت و کراهت و اباحه) اطلاق شده و الفاظ حاکی از آن را (خبر) و (حدیث) و (روایت) و غیره نامند. ولی در علم الحدیث اطلاق سنت بیشتر به همان معنی اعم است. لذا اسم پارهای از کتب مهم اهل تسنن، (سنن) گذارده شده. چون (سنن نسائی) (سنن ابن ماجه) و (سنن بیهقی) و غیر هم. | بنابراین سنت در مقابل کتاب، به آنچه طریقه معصوم و منتسب بوی است اصطلاح شده مانند: من رغب عن سنتی فلیس منی، <ref>محدث نوری، حسین بن محمد، مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۲۸۹. </ref> چنانکه در فقه بیشتر همین معنی یا در مقابل بدعت آمده مانند: اصطلاح طلاق سنی و بدعی. گاهی هم در مقابل فریضه و به معنی مستحب آمده مثلاً گفته میشود: قنوت در نماز سنت است. ولی میشود نتیجه گرفت که سنت به معنی اعم (از واجب و مستحب) همان نفس فعل و قول و تقریر معصوم است که در مقابل کتاب استعمال میشود و به معنی اخص، مرادف مستحب و قسیم بقیه احکام تکلیفی (وجوب و حرمت و کراهت و اباحه) اطلاق شده و الفاظ حاکی از آن را (خبر) و (حدیث) و (روایت) و غیره نامند. ولی در علم الحدیث اطلاق سنت بیشتر به همان معنی اعم است. لذا اسم پارهای از کتب مهم اهل تسنن، (سنن) گذارده شده. چون (سنن نسائی) (سنن ابن ماجه) و (سنن بیهقی) و غیر هم. | ||
== رابطه روایت و حدیث == | == رابطه روایت و حدیث == | ||
اما روایت را به معنی حدیث گفتهاند. در مجمع البحرین فرموده: روایت در اصطلاح خبری است که به طریق نقل به معصوم ختم شود. اصل روایت از (روی البعیر الماء ای حمله) مشتق است. چون راوی نیز حامل و ناقل حدیث شمرده میشود | اما روایت را به معنی حدیث گفتهاند. در مجمع البحرین فرموده: روایت در اصطلاح خبری است که به طریق نقل به معصوم ختم شود. اصل روایت از (روی البعیر الماء ای حمله) مشتق است. چون راوی نیز حامل و ناقل حدیث شمرده میشود<ref>طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج ۲، ص ۲۵۶. </ref>. | ||
اغلب معانی دیگر که از برای ماده (روی) نقلشده است به همین مناسبت است مانند (ریان) که به معنی سیراب آمده چون قهرا شخص در این حال حامل مقداری آب است. همچنین (یوم الترویه) که هشتم ذیحجه است به مناسبت تهیه و حمل حاجیان، آب مصرفی خود را در عرفات میباشد. و کلام حضرت امیر ( | اغلب معانی دیگر که از برای ماده (روی) نقلشده است به همین مناسبت است مانند (ریان) که به معنی سیراب آمده چون قهرا شخص در این حال حامل مقداری آب است. همچنین (یوم الترویه) که هشتم ذیحجه است به مناسبت تهیه و حمل حاجیان، آب مصرفی خود را در عرفات میباشد. و کلام حضرت امیر (علیهالسّلام) در خطبه شقشقیه (فطفقت ارتای بینان اصول بید جذاء) ای تفکرت فی الامر فوجدت الصبر اولی<ref>عبده، محمد، شرح نهجالبلاغه، ج۱، ص۲۶. </ref>. که به معنی (فجعلت افکر) است از همین ماده اخذشده که (ارتائی) به معنی (احمل الفکره) آمده، و هکذا (عین ریه) و (سحاب روی) ای کثیر الماء. البته متعلق فعل (روی) باید چیز صافی و روان باشد. لذا در حمل آب و فکر و کلام استعمال شده و شاید به همین مناسبت آخر شعر را (روی) گویند زیرا حامل شعریت و نظم سخن همان (روی) است. و درعینحال روانی و صافی نظم به آن صورت میگیرد. | ||
== رابطه حدیث و اثر == | == رابطه حدیث و اثر == | ||
جوهری در صحاح اللغه فرموده (اثرت الحدیث اذا ذکرته غیرک. و منه قیل حدیث مأثور ای ینقله خلف عن سلف) <ref>جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة، ج ۲، ص ۵۷۴. </ref> و در قاموس آمده الاثر: نقل الحدیث و روایته. در المنجد و مجمع البحرین نیز همین معنی را یاد نموده. شیخ بهایی در وجیزه فرموده: اثر مرادف با حدیث است و بعضی اعم از حدیث دانستهاند و جمعی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود اختصاص دادهاند | جوهری در صحاح اللغه فرموده (اثرت الحدیث اذا ذکرته غیرک. و منه قیل حدیث مأثور ای ینقله خلف عن سلف) <ref>جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة، ج ۲، ص ۵۷۴. </ref> و در قاموس آمده الاثر: نقل الحدیث و روایته. در المنجد و مجمع البحرین نیز همین معنی را یاد نموده. شیخ بهایی در وجیزه فرموده: اثر مرادف با حدیث است و بعضی اعم از حدیث دانستهاند و جمعی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود اختصاص دادهاند<ref>شیخ بهایی، محمد بن حسین، الوجیزة، ص ۴. </ref>. | ||
ولی معنی اصطلاحی و لغوی اثر یکی است. زیرا اثر چنانکه از موارد استعمال آن معلوم میشود به معنی بقیه و بازمانده شیئی است. در مجمع البحرین فرموده: قوله تعالی: «قالوا تالله لقد آثرک الله علینا <ref>یوسف/سوره ۱۲، آیه ۹۱. </ref> برادران یوسف بوی گفتند، به خدا سوگند پدرمان ترا بر ما مقدم میدارد.» ای فضلک من قولهم: له علیه اثره ای فضل. | ولی معنی اصطلاحی و لغوی اثر یکی است. زیرا اثر چنانکه از موارد استعمال آن معلوم میشود به معنی بقیه و بازمانده شیئی است. در مجمع البحرین فرموده: قوله تعالی: «قالوا تالله لقد آثرک الله علینا <ref>یوسف/سوره ۱۲، آیه ۹۱. </ref> برادران یوسف بوی گفتند، به خدا سوگند پدرمان ترا بر ما مقدم میدارد.» ای فضلک من قولهم: له علیه اثره ای فضل. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
== معنای لغوی حدیث == | == معنای لغوی حدیث == | ||
حدیث در لغت به معنای چیز تازه | حدیث در لغت به معنای چیز تازه <ref>العین, خلیلبن احمد، ج 2، ص 177، ذیل «حدث»</ref>، ضد قدیم <ref>المنهل الروی,ابنجماعه، ص 30</ref> است و به کلام و خبر نیز حدیث میگویند، خواه کم باشد خواه زیاد<ref>تهذیب اللغه ازهری، ج 4، ص 405، ذیل «حدث»</ref> و به تعریف جامعتر، هر سخنی است که انسان از طریق شنیدن یا [[وحی]]، در خواب یا بیداری، با آن مواجه شود<ref>المفردات، راغب اصفهانی، ذیل «حدث»</ref>. سخن و کلام را از آنرو حدیث نامیدهاند که اجزای آن بهتدریج و پیدرپی پدیدار میشوند<ref>المنهل الروی، ابنجماعه، ص 30</ref>. جمع حدیث، برخلاف قاعده، احادیث است<ref>رجوع کنید به لسان العرب, ابنمنظور، ذیل «حدث»</ref>، زیرا مفرد احادیث، اُحدوثه است که مترادف است با حدیث<ref>رجوع کنید به تهذیب اللغه ازهری، ج 4، ص 405، ذیل «حدث»</ref>. واژه حدیث در قرآن 28 بار، 23 بار به صورت مفرد و 5 بار به صورت جمع آمده است. کاربرد واژه حدیث به صورت مفرد و جمع در قرآن برای اشاره به سرگذشت پیشینیان و در موارد متعددی به معنای مطلق کلام و خبر به کار رفته است<ref>برای نمونه رجوع کنید به تحریم: 3؛ طه: 9؛ طور: 34؛ نجم: 59؛ نساء: 78، 140</ref>. | ||
== معنای اصطلاحی حدیث == | == معنای اصطلاحی حدیث == | ||
معنای اصطلاحی حدیث برای | معنای اصطلاحی حدیث برای اهلسنت و [[شیعه]] متفاوت است. | ||
معنای اصطلاحی حدیث نزد | == معنای اصطلاحی حدیث نزد اهلسنت == | ||
حدیث در اصطلاح اهلسنّت عبارت است از آنچه به پیامبر اکرم نسبت داده شود<ref>ابنحجر عسقلانی، 1300ـ1301، ج 1، ص 173</ref>، از قول و فعل و تقریر<ref>ابنتیمیه، ص 5؛ سخاوی، ج 1، ص 21؛</ref> و صفاتِ خَلقی و خُلقی و حتی حرکات و سکنات آن حضرت در خواب و بیداری<ref>سیوطی، همانجا؛ انصاری، ص 41 سخاوی، همانجا</ref> به سیره، فضائل و ویژگیهای پیامبر اکرم در پیش از بعثت نیز حدیث اطلاق شده است<ref>رجوع کنید به ابنتیمیه، ص 7ـ8</ref>. عدهای حدیث را شامل قول، فعل و تقریرِ صحابه و تابعین<ref>رجوع کنید به سیوطی؛ انصاری، همانجاها برای نمونه رجوع کنید به شهیدثانی، ص 54</ref> و علما و صُلحا<ref>فتح الباری، ج۱</ref> نیز دانستهاند. ظاهرا وجه نامگذاری حدیث از آن جهت است که در مقابل قرآن (که هر دو بیان احکام الهی است) قرار گرفته، زیرا بیشتر اهلسنت، قایل به قدم قرآن میباشند و از این رو، احکامی را که از شخص پیغمبر (صلّیالله علیه وآله) صادر شده است (حدیث) در مقابل قرآن (قدیم) نامیدهاند<ref>رجوع کنید به شیخ بهائی، ص 412؛ میرزای قمی، ج 1، ص 409؛</ref>. | |||
حدیث در اصطلاح | == معنای اصطلاحی حدیث نزد شیعه == | ||
حدیث در اصطلاح علمای شیعه عبارت است از کلامی که قول، فعل یا تقریر معصوم را گزارش کند<ref>مامقانی، ج 1، ص 57</ref> و اطلاق آن بر آنچه از غیر معصوم رسیده از باب مَجاز است<ref>رجوع کنید به شیخ بهائی، همانجا؛ صدر، ص</ref>. | |||
== ارتباط معنایی حدیث با دیگر اصطلاحات مرتبط == | |||
=== خبر === | === خبر === | ||
خبر در لغت به معنی مخبر به (یعنی چیزی که از آن اخبار شده) میباشد. ولی در اصطلاح این فن مرادف حدیث استعمال شده است» | خبر در لغت به معنی مخبر به (یعنی چیزی که از آن اخبار شده) میباشد. ولی در اصطلاح این فن مرادف حدیث استعمال شده است»<ref>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</ref>. | ||
=== سنت === | === سنت === | ||
در لغت به معنی طریقه یا طریقه پسندیده است و در اینجا مراد از سنت همان گفتار(قول) و کردار(فعل) معصوم یا عمل شخص دیگری است که در حضور وی انجام شود و آن جناب به زبان یا به سکوت خود، آن را امضا فرماید. قسمت اخیر در اصطلاح، «تقریر» معصوم نامیده میشود. تقریر امام از آن جهت حجت است که معصوم، عمل منکری را تقریر و امضا نمیکند، مگر به عنوان تقیه که برای امام جایز است، بنابراین، سنت در مقابل کتاب الله، به نفس فعل و تقریر، و به عبارت دیگر به آنچه طریقه معصوم و منتسب به اوست گفته میشود لذا پارهای از کتب حدیثی مهم عامه، «سنن» نامیده شده، مانند: سنن نسایی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی، چنان که در فقه، بیشتر به معنی دوم (مستحب) آمده. | در لغت به معنی طریقه یا طریقه پسندیده است و در اینجا مراد از سنت همان گفتار(قول) و کردار(فعل) معصوم یا عمل شخص دیگری است که در حضور وی انجام شود و آن جناب به زبان یا به سکوت خود، آن را امضا فرماید. قسمت اخیر در اصطلاح، «تقریر» معصوم نامیده میشود. تقریر امام از آن جهت حجت است که معصوم، عمل منکری را تقریر و امضا نمیکند، مگر به عنوان تقیه که برای امام جایز است، بنابراین، سنت در مقابل کتاب الله، به نفس فعل و تقریر، و به عبارت دیگر به آنچه طریقه معصوم و منتسب به اوست گفته میشود لذا پارهای از کتب حدیثی مهم عامه، «سنن» نامیده شده، مانند: سنن نسایی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی، چنان که در فقه، بیشتر به معنی دوم (مستحب) آمده<ref>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</ref>. | ||
== روایت == | == روایت == | ||
روایت را به معنی حدیث گفتهاند. در مجمع البحرین فرموده است: روایت، خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد. منتها روایت، در نقل شعر و قرائت قراء قرآن و مقالات ادب عربی بسیار اطلاق شده است. | روایت را به معنی حدیث گفتهاند. در مجمع البحرین فرموده است: روایت، خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد. منتها روایت، در نقل شعر و قرائت قراء قرآن و مقالات ادب عربی بسیار اطلاق شده است<ref>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</ref>. | ||
== اثر == | == اثر == | ||
اثر را در کتب لغت مرادف با حدیث و روایت و خبر بر شمرده اند، ولی بعضی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص دادهاند علامه قاسمی در قواعد التحدیث، اصطلاح مزبور را به محدثان خراسان نسبت میدهد. | اثر را در کتب لغت مرادف با حدیث و روایت و خبر بر شمرده اند، ولی بعضی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص دادهاند علامه قاسمی در قواعد التحدیث، اصطلاح مزبور را به محدثان خراسان نسبت میدهد<ref>درایة الحدیث , مدیرشانچی، کاظم</ref>. | ||
اجزاء حدیث | |||
== متن حدیث == | == اجزاء حدیث == | ||
=== متن حدیث === | |||
متن حدیث دراصطلاح عبارت است از الفاظ حدیث که معنا را افاده میکند [۲۲] | متن حدیث دراصطلاح عبارت است از الفاظ حدیث که معنا را افاده میکند [۲۲] | ||
== سند حدیث == | === سند حدیث === | ||
به زنجیره راویان متن حدیث سند میگویند. | به زنجیره راویان متن حدیث سند میگویند. | ||
به دلیل اهمیت بالای حدیث برای مسلمانان علوم مختلفی ناظر به بررسی محتوایی و سندی احادیث پدید آمده است که تحت عنوان علوم حدیث دستهبندی میشوند. علوم مرتبط با حدیث عبارتند از: درایه الحدیث که از آن به اصول الحدیث یا مصطلح الحدیث نیز یاد میشود. | == علوم مرتبط با حدیث == | ||
علم رجال | به دلیل اهمیت بالای حدیث برای مسلمانان علوم مختلفی ناظر به بررسی محتوایی و سندی احادیث پدید آمده است که تحت عنوان علوم حدیث دستهبندی میشوند. علوم مرتبط با حدیث عبارتند از: | ||
فقه الحدیث | |||
* درایه الحدیث که از آن به اصول الحدیث یا مصطلح الحدیث نیز یاد میشود. | |||
* علم رجال | |||
* فقه الحدیث | |||
== منابع حدیثی == | == منابع حدیثی == | ||
در عصر نبوی علی | در عصر نبوی علی علیهالسّلام و عدهای از صحابه احادیث پیامبر (صلّیالله علیه وآله) را مینوشتند. پس از رحلت پیامبر (صلّیالله علیه وآله) اوضاع کتابت حدیث در بین اهلسنت با شیعه تفاوت زیادی پیدا کرد. خلیفه اول و دوم و به دنبال آنها عثمان و تا زمان عمر بن عبدالعزیز سیاست رسمی حکومت مخالفت با نقل و کتابت و تدوین احادیث پیامبر (صلّیالله علیه وآله) بود تا جایی که تعداد زیادی از مکتوبات حدیثی را سوزاندند. عمر بن عبدالعزیز سیاست رسمی را تغییر داد و تدوین کتابهای روایی آغاز گشت اما منع تدوین حدیث آثار مخرب خود در اصالت منابع بعدی را به جای گذاشت. البته شیعیان از همان دوران رسول خدا و پس از ایشان در زمان ائمه معصومین (علیهمالسّلام) تا غیبت صغری احادیث را مینوشتند. به مرور زمان در میان اهلسنت و شیعیان کتابهای حدیث و جوامع بزرگ روایی با ویژگیهای خاص خود شکل گرفتند. | ||
== منابع مهم روایی | == منابع مهم روایی اهلسنت == | ||
مهمترین نگاشتههای حدیثی | مهمترین نگاشتههای حدیثی اهلسنت 6 کتاب است که به صحاح سته معروف هستند. این 6 کتاب عبارتند از: صحیح بخاری, صحیح مسلم, سنن ابی داود, سنن ترمذی, سنن ابن ماجه, سنن نسائی. | ||
سه کتاب مهم دیگر در میان | سه کتاب مهم دیگر در میان اهلسنت که بعد از صحاح سته قرار میگیرند عبارتند از:موطأ مالک, مسند ابن حنبل , سنن دارمی. [۲۳] | ||
== منابع مهم روایی شیعه == | == منابع مهم روایی شیعه == | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۶: | ||
در این روش طبقه بندی احادیث بر اساس موضوعات مطرح شده در آنها انجام میشود بیشتر جوامع بزرگ روایی بر چنین مبنایی طبقه بندی شدهاند | در این روش طبقه بندی احادیث بر اساس موضوعات مطرح شده در آنها انجام میشود بیشتر جوامع بزرگ روایی بر چنین مبنایی طبقه بندی شدهاند | ||
== طبقه بندی سندی == | == طبقه بندی سندی == | ||
مسانید که از سده 3ق تألیف آنها آغاز شده بود، نوشتههایی بودند که نه به ترتیب موضوعی، بلکه به ترتیب صحابیانی مرتب شده بودند که نخستین ناقل حدیث از پیامبر ( | مسانید که از سده 3ق تألیف آنها آغاز شده بود، نوشتههایی بودند که نه به ترتیب موضوعی، بلکه به ترتیب صحابیانی مرتب شده بودند که نخستین ناقل حدیث از پیامبر (صلّیالله علیه وآله) شمرده میشدند. مرتب کردن احادیث یک کتاب بر اساس چهارده معصوم نیز شیوهای نزدیک به شیوه یاد شده است | ||
== ترتیب الفبایی مطلع == | == ترتیب الفبایی مطلع == | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۶۴: | ||
== جعل حدیث == | == جعل حدیث == | ||
به موازات آنکه حدیث به عنوان منبعی برای فهم دین در قرنهای اول و دوم هجری موقعیت خود را به دست آورد، سوءاستفاده از این موقعیت نیز آغاز شد و کسانی دست اندرکار جعل حدیث شدند. پدیده جعل حدیث در همان زمان پیامبر ( | به موازات آنکه حدیث به عنوان منبعی برای فهم دین در قرنهای اول و دوم هجری موقعیت خود را به دست آورد، سوءاستفاده از این موقعیت نیز آغاز شد و کسانی دست اندرکار جعل حدیث شدند. پدیده جعل حدیث در همان زمان پیامبر (صلّیالله علیه وآله) آغاز شد تا آنجا که پیامبر خود نسبت به این پدیده شوم واکنش نشان داد. در منابع حدیثی، چندین حدیث وجود دارد که در آن از زبان خود پیامبر (صلّیالله علیه وآله) مردم به نقل احادیث آن حضرت ترغیب گردیده، و از دروغ بستن بر ایشان برحذر داشته شدهاند. | ||
علی( | علی (علیهالسّلام) نیز در خطبهای در واکنش نسبت به رواج «احادیث بدعت آمیز» یادآور شد که «در دست مردم (از احادیث پیامبر (صلّیالله علیه وآله) حق و باطل و راست و دروغ است» و سپس ناقلان حدیث پیامبر (صلّیالله علیه وآله) را ۴ گروه دانسته است: منافقانی که عامدانه بر پیامبر (صلّیالله علیه وآله) دروغ میبندند، کسانی که سخنی از پیامبر (صلّیالله علیه وآله) شنیدهاند، اما آن را به درستی حفظ نکرده و دچار وهم شدهاند، کسانی که امر و نهیی از پیامبر (صلّیالله علیه وآله) شنیدهاند، ولی ناسخ آن را از آن حضرت درنیافتهاند، و چهارم کسانی که با امانت حدیث آن حضرت را حفظ نموده و به دیگران انتقال دادهاند<ref>نهج البلاغة، همانجا مثلاً نک: دارمی، ۱/۱۰۴-۱۰۶؛</ref> | ||
عالمان حدیث برای حل این دو مشکل از دو علم رجال و درایه بهره میبرند و به این وسیله حدیث سره از ناسره را بازمیشناسند. | عالمان حدیث برای حل این دو مشکل از دو علم رجال و درایه بهره میبرند و به این وسیله حدیث سره از ناسره را بازمیشناسند. | ||
== پدیده نقل به معنا == | == پدیده نقل به معنا == | ||
پدیدۀ نقل به معنا که یک حقیقت تأیید شده در تاریخ حدیث است یعنی برخی از راویان حدیث ــ به ویژه در دورۀ متقدم حدیث، پیش از تدوین آثار حدیثی ــ در مواردی شنیدههای خود از معصوم را در قالب معانی حفظ میکردند و به هنگام انتقال در قالب الفاظی بیان میکردند که انتخاب واژگان و ترکیب نحوی آن مربوط به خود ایشان بود، البته با این تأکید که راوی مطمئن بود مطلب را به درستی منتقل میکند | پدیدۀ نقل به معنا که یک حقیقت تأیید شده در تاریخ حدیث است یعنی برخی از راویان حدیث ــ به ویژه در دورۀ متقدم حدیث، پیش از تدوین آثار حدیثی ــ در مواردی شنیدههای خود از معصوم را در قالب معانی حفظ میکردند و به هنگام انتقال در قالب الفاظی بیان میکردند که انتخاب واژگان و ترکیب نحوی آن مربوط به خود ایشان بود، البته با این تأکید که راوی مطمئن بود مطلب را به درستی منتقل میکند<ref>آشنایی با تاریخ و منابع حدیث, محمد کاظم طباطبایی, ص79</ref> | ||
کمتر میتوان در باب واحد، احادیثی را منقول از راویان موازی بازجست که در آنها الفاظ عیناً با یکدیگر انطباق داشته باشند و میتوان بر این پایه مدعی شد که نسبت نقل به معنا در مقایسه با نقل عین الفاظ، نسبتی قابل توجه است. | کمتر میتوان در باب واحد، احادیثی را منقول از راویان موازی بازجست که در آنها الفاظ عیناً با یکدیگر انطباق داشته باشند و میتوان بر این پایه مدعی شد که نسبت نقل به معنا در مقایسه با نقل عین الفاظ، نسبتی قابل توجه است. | ||
== نحوه استعمال فعل در حدیث == | == نحوه استعمال فعل در حدیث == | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۰۶: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
== منابع == | == منابع == |