۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب | |||
| عنوان = اهل حدیث | |||
| تصویر = اهل حدیث.jpg | |||
| توضیح تصویر = | |||
| نام = حدیث | |||
| نام رایج = | |||
| تاریخ شکل گیری = | |||
| قرن شکل گیری = | |||
| مبدأ شکل گیری = | |||
| موسس = | |||
| عقیده = اندیشه ظاهرگرایی و اکتفا به حدیث در فهم و استنباط شریعت | |||
}} | |||
'''اهل حدیث''' فرقهای از [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] با اندیشه ظاهرگرایی و اکتفا به حدیث در فهم و استنباط شریعت در برابر [[اصحاب رای|اصحاب رأی]] میباشند. اصحاب یا اهل حدیث کسانی هستند که در گردآوری حدیث میکوشند و در استنباط احکام از نصوص بیرون نمیشوند و از قیاس میپرهیزند. | '''اهل حدیث''' فرقهای از [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] با اندیشه ظاهرگرایی و اکتفا به حدیث در فهم و استنباط شریعت در برابر [[اصحاب رای|اصحاب رأی]] میباشند. اصحاب یا اهل حدیث کسانی هستند که در گردآوری حدیث میکوشند و در استنباط احکام از نصوص بیرون نمیشوند و از قیاس میپرهیزند. | ||
این تعبیر بر محدثان [[حجاز]]، یاران مالک بن انس، یاران شافعی، سفیان ثوری، احمد حنبل و داود اصفهانی اطلاق میگردد. اهل حدیث بعد از آزاد شدن تدوین حدیث، اولین کسانی بودند که به تدوین احادیث نبوی پرداختند. اینان در زمینههای مختلف از جمله [[فقه]]، عقاید و دیگر علوم اسلامی جایگاه ویژهای پیدا کردند و در مقابل اصحاب رأی نظرات متفاوتی بر مبنای احادیث نبوی ارائه دادند؛ اما به سبب اتکا بر ظاهر احادیث، دچار جزمیت و خطا شدند و تحجرگرایی را به اوج رساندند. در مورد امامت، آنان قائل به اختیار هستند و به وجود نص قائل نیستند؛ با این حال اعتقاد به وجود نص بر امامت ابوبکر در مورد برخی از آنان آمده است. از جمله نقدهایی که به اهل حدیث میشود این است که آنان در تبیین مسائل و مباحث عقلی ناتوان هستند. | این تعبیر بر محدثان [[حجاز]]، یاران مالک بن انس، یاران شافعی، سفیان ثوری، احمد حنبل و داود اصفهانی اطلاق میگردد. اهل حدیث بعد از آزاد شدن تدوین حدیث، اولین کسانی بودند که به تدوین احادیث نبوی پرداختند. اینان در زمینههای مختلف از جمله [[فقه]]، عقاید و دیگر علوم اسلامی جایگاه ویژهای پیدا کردند و در مقابل اصحاب رأی نظرات متفاوتی بر مبنای احادیث نبوی ارائه دادند؛ اما به سبب اتکا بر ظاهر احادیث، دچار جزمیت و خطا شدند و تحجرگرایی را به اوج رساندند. در مورد امامت، آنان قائل به اختیار هستند و به وجود نص قائل نیستند؛ با این حال اعتقاد به وجود نص بر امامت ابوبکر در مورد برخی از آنان آمده است. از جمله نقدهایی که به اهل حدیث میشود این است که آنان در تبیین مسائل و مباحث عقلی ناتوان هستند. | ||
== چگونگی پیدایش اهل حدیث و عقاید اهل حدیث == | ==چگونگی پیدایش اهل حدیث و عقاید اهل حدیث== | ||
در ابتدای [[اسلام]]، تنها تعدادی انگشتشمار حدیث درباره تشبیه وجود داشت که برخی از آنها دارای معنای باطنی یا تأویل عقلی بوده و برخی نیز از اساس، جعلی بودند، اما پس از چندی ابن خزیمه در کتاب «التوحید»، چندین هزار احادیث جعلی درباره تشبیه جمعآوری کرد که بر اساس آنان، فرقهای به نام مشبّهه شکل گرفتند<ref>به عموم فرقههایی که در توحید به تشبیه قایل شدند مشبّهه میگویند. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 412، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372ش</ref>. | در ابتدای [[اسلام]]، تنها تعدادی انگشتشمار حدیث درباره تشبیه وجود داشت که برخی از آنها دارای معنای باطنی یا تأویل عقلی بوده و برخی نیز از اساس، جعلی بودند، اما پس از چندی ابن خزیمه در کتاب «التوحید»، چندین هزار احادیث جعلی درباره تشبیه جمعآوری کرد که بر اساس آنان، فرقهای به نام مشبّهه شکل گرفتند<ref>به عموم فرقههایی که در توحید به تشبیه قایل شدند مشبّهه میگویند. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 412، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1372ش</ref>. | ||
خط ۱۲: | خط ۲۳: | ||
ناگفته نماند؛ اگر بخواهیم تاریخ پیدایش و تحولات فکری گروهی را که اکنون «سلفیه» خوانده میشوند به چند مرحله زمانی تقسیم کنیم، ظهور اهل حدیث را باید یکی از نقاط عطف این جریان فکری بدانیم. اهل حدیث که ریشههای فکری آنها، قبل از ظهور اندیشههای کلامی احمد بن حنبل وجود داشت و افرادی مانند واصل بن عطاء نیز در جهت مقابل آن بودند، با ورود احمد بن حنبل به عرصه گفتوگوهای اعتقادی میان اهل سنّت و تدوین آثاری، نظیر «السنّة»، به یک مکتب فکری مستقل با اصول معیّن تبدیل گردید<ref>ابن عطیه، جمیل حمود، أبهی المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج 1، ص 494، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، 1423ق؛ سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 1، ص 16، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، مؤسسة الإمام الصادق(علیه السلام)</ref>. | ناگفته نماند؛ اگر بخواهیم تاریخ پیدایش و تحولات فکری گروهی را که اکنون «سلفیه» خوانده میشوند به چند مرحله زمانی تقسیم کنیم، ظهور اهل حدیث را باید یکی از نقاط عطف این جریان فکری بدانیم. اهل حدیث که ریشههای فکری آنها، قبل از ظهور اندیشههای کلامی احمد بن حنبل وجود داشت و افرادی مانند واصل بن عطاء نیز در جهت مقابل آن بودند، با ورود احمد بن حنبل به عرصه گفتوگوهای اعتقادی میان اهل سنّت و تدوین آثاری، نظیر «السنّة»، به یک مکتب فکری مستقل با اصول معیّن تبدیل گردید<ref>ابن عطیه، جمیل حمود، أبهی المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج 1، ص 494، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، 1423ق؛ سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 1، ص 16، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، مؤسسة الإمام الصادق(علیه السلام)</ref>. | ||
این گروه خود را پیروان اصلی و انحصاری سنت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا ( | این گروه خود را پیروان اصلی و انحصاری سنت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا (صلّیالله علیه وآله)]] دانستند و خویش را [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] و اهل نجات نامیدند.<ref>بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم، ص 5، بیروت، دار الجیل، دار الآفاق، 1408ق</ref> و حدیث «الاعتصام بالسّنة نجاةُ»<ref>بشیر آبادی، جمال بن احمد، آثار الواردة عن أئمة السنة فی ابواب الاعتقاد، ص 119، ریاض، دارالوطن، 1416ق</ref> را مبنای فکری و عمل خویش قرار داده و بر مبنای روایت: «الذّبُ عَن السنّة افضل من الجهاد فی سبیل الله»<ref>بشیر آبادی، جمال بن احمد، آثار الواردة عن أئمة السنة فی ابواب الاعتقاد، ص 119، ریاض، دارالوطن، 1416ق</ref>(دفاع از سنت برتر از جهاد با خداست)، به دفاع از عقاید خویش به عنوان عقیده اهلسنت پرداختند. | ||
به گزارش ابن حزم و ذهبی مهمترین دوره رواج حدیث، نیمه اول قرن سوم هجری؛ یعنی بعد از به قدرت رسیدن متوکل عباسی است<ref>ذهبی، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، ص 256، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1992م</ref>. | به گزارش ابن حزم و ذهبی مهمترین دوره رواج حدیث، نیمه اول قرن سوم هجری؛ یعنی بعد از به قدرت رسیدن متوکل عباسی است<ref>ذهبی، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، ص 256، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1992م</ref>. | ||
خط ۲۰: | خط ۳۱: | ||
https://www.islamquest.net › question</ref>. | https://www.islamquest.net › question</ref>. | ||
== پراکندگی جغرافیایی اهل حدیث == | == پراکندگی جغرافیایی اهل حدیث== | ||
درباره پراکندگی جغرافیایی اهل حدیث، گزارشهای گوناگون در دست است. گویند عراقیان به رای؛ و اهل حجاز به حدیث گرایش داشتند.<ref>معجم لغة الفقهاء، ص71</ref> حنبلیان با اینکه بیشتر اهل حدیث را تشکیل میدادند، در عمل کمتر توانستند غلبه سیاسی مذهبی بیابند<ref>احسن التقاسیم، ص379</ref>. در گزارشی دیگر به رؤسای اصحاب حدیث در مناطق مهم اشاره کرده و گفتهاند که حُمَیدی در حجاز و احمد حنبل در عراق و اسحق راهویه در خراسان، سه ضلع اصلی مدافعان حدیث و سنت بودند و کسی توان غلبه بر آنها را نداشت<ref>طبقات الشافعیة الکبری، ج2، ص141</ref>. | درباره پراکندگی جغرافیایی اهل حدیث، گزارشهای گوناگون در دست است. گویند عراقیان به رای؛ و اهل حجاز به حدیث گرایش داشتند.<ref>معجم لغة الفقهاء، ص71</ref> حنبلیان با اینکه بیشتر اهل حدیث را تشکیل میدادند، در عمل کمتر توانستند غلبه سیاسی مذهبی بیابند<ref>احسن التقاسیم، ص379</ref>. در گزارشی دیگر به رؤسای اصحاب حدیث در مناطق مهم اشاره کرده و گفتهاند که حُمَیدی در حجاز و احمد حنبل در عراق و اسحق راهویه در خراسان، سه ضلع اصلی مدافعان حدیث و سنت بودند و کسی توان غلبه بر آنها را نداشت<ref>طبقات الشافعیة الکبری، ج2، ص141</ref>. | ||
== کاربرد تعابیر اصحاب یا اهل حدیث == | ==کاربرد تعابیر اصحاب یا اهل حدیث== | ||
=== تدوینگران حدیث نبوی === | ===تدوینگران حدیث نبوی=== | ||
اصحاب حدیث نخستین تدوینگران حدیث نبوی هستند. در پی آزاد شدن گزارش و تدوین حدیث در روزگار [[عمر بن عبدالعزیز]] وی به کارگزارانش در [[مدینه]] دستور داد کسانی به گردآوری و تدوین حدیث نبوی پردازند<ref> الاعلان بالتوبیخ، ص43</ref>. این افراد که در عرصه حدیث و شناخت آن کوشیدند، به تدریج به دلیل همین اهتمام، به اصحاب حدیث<ref>الملل و النحل، شهرستانی، ج1، ص206.</ref> یا اهل حدیث و آثار<ref> الانتصار لاصحاب الحدیث، ص44</ref> شناخته شدند. البته این تعبیر بر گروهی ویژه اطلاق نمیگشت<ref>اعتقاد اهل السنه، ص9</ref>. با توجه به تدوین حدیث، در مباحث نظری، نزدیکی معنایی اصطلاحات محدث، حافظ و اصحاب حدیث بررسی میشد<ref>تدریب الراوی، ج1، ص29-31</ref>. | اصحاب حدیث نخستین تدوینگران حدیث نبوی هستند. در پی آزاد شدن گزارش و تدوین حدیث در روزگار [[عمر بن عبدالعزیز]] وی به کارگزارانش در [[مدینه]] دستور داد کسانی به گردآوری و تدوین حدیث نبوی پردازند<ref> الاعلان بالتوبیخ، ص43</ref>. این افراد که در عرصه حدیث و شناخت آن کوشیدند، به تدریج به دلیل همین اهتمام، به اصحاب حدیث<ref>الملل و النحل، شهرستانی، ج1، ص206.</ref> یا اهل حدیث و آثار<ref> الانتصار لاصحاب الحدیث، ص44</ref> شناخته شدند. البته این تعبیر بر گروهی ویژه اطلاق نمیگشت<ref>اعتقاد اهل السنه، ص9</ref>. با توجه به تدوین حدیث، در مباحث نظری، نزدیکی معنایی اصطلاحات محدث، حافظ و اصحاب حدیث بررسی میشد<ref>تدریب الراوی، ج1، ص29-31</ref>. | ||
خط ۳۲: | خط ۴۳: | ||
اصحاب حدیث، افزون بر تدوین حدیث، به تطبیق حدیث بر [[قرآن]] (عَرض) و پژوهش در علل، معانی، اختلاف و مشکلات احادیث و سنجش معیارهای محدثان نیز توجه داشتند<ref>الاتجاهات الفقهیه، ص190-250</ref>. آنان خود را حافظان حدیث و سنت نبوی و پاسداران شریعت میدانستند<ref>شرف اصحاب الحدیث، ج1، ص10</ref>. حتی برخی به صراحت نوشتند در میان فرقههای اسلامی، به پشتوانه حدیث افتراق امت، اهل حدیث مصداق فرقه ناجیهاند<ref>شرف اصحاب الحدیث، ص45-46؛ اعتقاد ائمة الحدیث، ص79؛ اعتقاد اهل السنه، ص9-10</ref>. در برابر، مخالفان درباره اصحاب حدیث عنوان حشویه، مجبره و مجسمه به کار بردهاند<ref>فرق الشیعه، ص7؛ اعتقاد اهل السنه، ص13</ref>. | اصحاب حدیث، افزون بر تدوین حدیث، به تطبیق حدیث بر [[قرآن]] (عَرض) و پژوهش در علل، معانی، اختلاف و مشکلات احادیث و سنجش معیارهای محدثان نیز توجه داشتند<ref>الاتجاهات الفقهیه، ص190-250</ref>. آنان خود را حافظان حدیث و سنت نبوی و پاسداران شریعت میدانستند<ref>شرف اصحاب الحدیث، ج1، ص10</ref>. حتی برخی به صراحت نوشتند در میان فرقههای اسلامی، به پشتوانه حدیث افتراق امت، اهل حدیث مصداق فرقه ناجیهاند<ref>شرف اصحاب الحدیث، ص45-46؛ اعتقاد ائمة الحدیث، ص79؛ اعتقاد اهل السنه، ص9-10</ref>. در برابر، مخالفان درباره اصحاب حدیث عنوان حشویه، مجبره و مجسمه به کار بردهاند<ref>فرق الشیعه، ص7؛ اعتقاد اهل السنه، ص13</ref>. | ||
=== تدوین حدیث در زمان صحابه === | ===تدوین حدیث در زمان صحابه=== | ||
از روزگار صحابه، در [[مسجد النبى|مسجدالنبی]] حلقههای درس و بحث فقه و حدیث برقرار بود و کسانی چون ابی بن کعب، ابوهریره، ابن عمر و سعد بن مالک هسته نخستین مباحث حدیثی در مدینه را تشکیل میدادند. | از روزگار صحابه، در [[مسجد النبى|مسجدالنبی]] حلقههای درس و بحث فقه و حدیث برقرار بود و کسانی چون ابی بن کعب، ابوهریره، ابن عمر و سعد بن مالک هسته نخستین مباحث حدیثی در مدینه را تشکیل میدادند. | ||
خط ۴۱: | خط ۵۲: | ||
در مراحل بعد، کسانی مانند عبدالملک جُرَیح، ابن اسحق، مَعمَر راشد، اوزاعی، سُفیان ثوری، عبدالله مبارک، وَکیع جراح و سفیان عُیینه در گزارش حدیث اهتمام داشته و از اصحاب حدیث نام گرفتهاند<ref>دانشنامه کلام اسلامی، ج1، ص564</ref>. نتیجه این روند، شکل گرفتن مجامع روایی مهم چون المصنف ابن ابی شیبه، موطّا مالک، مسند شافعی و کتابهای حدیثی اهل عراق بود. مردمان شهرهای دور دست، برای فراگیری حدیث به حجاز میآمدند و از سفیان عیینه در مکه و مالک بن انس در مدینه بهره حدیثی میبردند. به این ترتیب، تدوین حدیث مراحل گوناگون را پشت سر نهاد تا در دوران احمد بن حنبل به تکامل رسید<ref>ابن حنبل حیاته و عصره، ص88-90</ref>. | در مراحل بعد، کسانی مانند عبدالملک جُرَیح، ابن اسحق، مَعمَر راشد، اوزاعی، سُفیان ثوری، عبدالله مبارک، وَکیع جراح و سفیان عُیینه در گزارش حدیث اهتمام داشته و از اصحاب حدیث نام گرفتهاند<ref>دانشنامه کلام اسلامی، ج1، ص564</ref>. نتیجه این روند، شکل گرفتن مجامع روایی مهم چون المصنف ابن ابی شیبه، موطّا مالک، مسند شافعی و کتابهای حدیثی اهل عراق بود. مردمان شهرهای دور دست، برای فراگیری حدیث به حجاز میآمدند و از سفیان عیینه در مکه و مالک بن انس در مدینه بهره حدیثی میبردند. به این ترتیب، تدوین حدیث مراحل گوناگون را پشت سر نهاد تا در دوران احمد بن حنبل به تکامل رسید<ref>ابن حنبل حیاته و عصره، ص88-90</ref>. | ||
=== اکتفاکنندگان به ظاهر حدیث === | ===اکتفاکنندگان به ظاهر حدیث=== | ||
اصحاب حدیث به کسانی اطلاق میگردد که به ظاهر احادیث اکتفا میکنند<ref>الازمة العقیدیه، ص140</ref> و در برابر اهل رای که از ظاهر الفاظ بیرون شده، به تاویل رو میآورند، قرار دارند. اهل حدیث، ارزش پرهیز از تاویل را به آیه 7 سوره آل عمران مستند کرده، از مشرب خود دفاع میکنند<ref>الملل و النحل، شهرستانی، ج1، ص104</ref>. آنها با نگارش آثار گوناگون به رد تاویل پرداخته، باورداران تاویل را نقد کردند<ref>الازمة العقیدیه، ج1، ص162-168</ref>. | اصحاب حدیث به کسانی اطلاق میگردد که به ظاهر احادیث اکتفا میکنند<ref>الازمة العقیدیه، ص140</ref> و در برابر اهل رای که از ظاهر الفاظ بیرون شده، به تاویل رو میآورند، قرار دارند. اهل حدیث، ارزش پرهیز از تاویل را به آیه 7 سوره آل عمران مستند کرده، از مشرب خود دفاع میکنند<ref>الملل و النحل، شهرستانی، ج1، ص104</ref>. آنها با نگارش آثار گوناگون به رد تاویل پرداخته، باورداران تاویل را نقد کردند<ref>الازمة العقیدیه، ج1، ص162-168</ref>. | ||
به باور اهل حدیث، این روش از حدیثگرایی با اجتهاد منافاتی ندارد؛ به این معنا که اصحاب حدیث هم اجتهاد مینمودند و هم از ظاهر نصوص بیرون نمیشدند<ref> الاتجاهات الفقهیه، ص335-337</ref>. مدافعان اهل حدیث ضمن اشاره به ضرورت اجتهاد، معتقدند که حدیثگرایان در حد میانه افراط اهل رای و تفریط اهل ظاهر قرار دارند<ref>اعتقاد اهل السنه، ص9-10</ref>. | به باور اهل حدیث، این روش از حدیثگرایی با اجتهاد منافاتی ندارد؛ به این معنا که اصحاب حدیث هم اجتهاد مینمودند و هم از ظاهر نصوص بیرون نمیشدند<ref> الاتجاهات الفقهیه، ص335-337</ref>. مدافعان اهل حدیث ضمن اشاره به ضرورت اجتهاد، معتقدند که حدیثگرایان در حد میانه افراط اهل رای و تفریط اهل ظاهر قرار دارند<ref>اعتقاد اهل السنه، ص9-10</ref>. | ||
=== اهل ظاهر === | ===اهل ظاهر=== | ||
سومین کاربرد این اصطلاح که اهل حدیث بیشتر با آن شناخته میشوند، این است که اصحاب حدیث در استنباط احکام شرعی منابع خود را به کتاب و سنت منحصر کرده، به نقش عقل در استنباط شریعت اعتنایی نداشتند<ref>الانتصار لاصحاب الحدیث، ص4-5، 75-82</ref>. به همین سبب، اصحاب حدیث را «اهل ظاهر» خواندهاند<ref>اعتقاد ائمة السلف، ج1، ص220-221</ref>. بر پایه همین کاربرد، ابوحاتم رازی، منکران قیاس و رای و پیروان حدیث نبوی و روایات صحابه و تابعین را اصحاب حدیث خوانده است<ref>الجرح و التعدیل، ج1، ص4، 13</ref>. | سومین کاربرد این اصطلاح که اهل حدیث بیشتر با آن شناخته میشوند، این است که اصحاب حدیث در استنباط احکام شرعی منابع خود را به کتاب و سنت منحصر کرده، به نقش عقل در استنباط شریعت اعتنایی نداشتند<ref>الانتصار لاصحاب الحدیث، ص4-5، 75-82</ref>. به همین سبب، اصحاب حدیث را «اهل ظاهر» خواندهاند<ref>اعتقاد ائمة السلف، ج1، ص220-221</ref>. بر پایه همین کاربرد، ابوحاتم رازی، منکران قیاس و رای و پیروان حدیث نبوی و روایات صحابه و تابعین را اصحاب حدیث خوانده است<ref>الجرح و التعدیل، ج1، ص4، 13</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۶۴: | ||
برای دوری از رای و قیاس، گاه اصطلاح سلف را به حدیثگرایانی چون مالک انس، سفیان ثوری، احمد حنبل، و داود بن علی اصفهانی اطلاق کردهاند؛ با این توجیه که اینان بر طریق متقدمان رفته و تابع آنها بودهاند<ref>الملل و النحل، ص103</ref>. | برای دوری از رای و قیاس، گاه اصطلاح سلف را به حدیثگرایانی چون مالک انس، سفیان ثوری، احمد حنبل، و داود بن علی اصفهانی اطلاق کردهاند؛ با این توجیه که اینان بر طریق متقدمان رفته و تابع آنها بودهاند<ref>الملل و النحل، ص103</ref>. | ||
== فرقههای مسلمین == | ==فرقههای مسلمین== | ||
[[مسلمین]] از نظر فقهی و آنچه مربوط به فروع دین و مسائل عملی است، روشهای مختلفی پیدا کردند، بدین سبب فرقههای: جعفری، [[زیدیه|زیدی]]، [[حنفی]]، [[شافعیه|شافعی]]، [[مذهب مالکی|مالکی]] و [[حنبلی]]، تقسیم شدند و هر فرقهای، فقهی مخصوص به خود دارد. | [[مسلمین]] از نظر فقهی و آنچه مربوط به فروع دین و مسائل عملی است، روشهای مختلفی پیدا کردند، بدین سبب فرقههای: جعفری، [[زیدیه|زیدی]]، [[حنفی]]، [[شافعیه|شافعی]]، [[مذهب مالکی|مالکی]] و [[حنبلی]]، تقسیم شدند و هر فرقهای، فقهی مخصوص به خود دارد. | ||
از نظر مسائل اعتقادی و چیزهایی که مربوط به ایمان و اعتقاد [[مسلمانان]] است نیز به فرقههای مختلف تقسیم شدند: و هر فرقهای مبانی و اصول اعتقادی مخصوص به خود دارد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | از نظر مسائل اعتقادی و چیزهایی که مربوط به ایمان و اعتقاد [[مسلمانان]] است نیز به فرقههای مختلف تقسیم شدند: و هر فرقهای مبانی و اصول اعتقادی مخصوص به خود دارد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۶۳ـ۶۴، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | ||
== دیدگاه اهل حدیث درباره تعارضات احادیث در مسائل احکام عبادی == | ==دیدگاه اهل حدیث درباره تعارضات احادیث در مسائل احکام عبادی== | ||
اخباریان و برخی از اهل حدیث در تعارضات احادیث مربوط به احکام عبادی اینگونه عمل میکنند که ابتدا حدیث را بر قرآن سپس بر [[سنت]] عرضه میکنند سپس مخالف کتب عامه را میگیرند<ref>الوافی جلد 1 صفحه 292</ref> و اما برخی از اهل حدیث این چنین نیستند و به تخییر عمل میکنند یعنی به هر کدام از روایات که بخواهند عمل میکنند<ref>وسائل الشیعه ج 18، ج18،ص77</ref>. چنانکه [[محمد تقی مجلسی]] به این قضیه اشاره دارد: | اخباریان و برخی از اهل حدیث در تعارضات احادیث مربوط به احکام عبادی اینگونه عمل میکنند که ابتدا حدیث را بر قرآن سپس بر [[سنت]] عرضه میکنند سپس مخالف کتب عامه را میگیرند<ref>الوافی جلد 1 صفحه 292</ref> و اما برخی از اهل حدیث این چنین نیستند و به تخییر عمل میکنند یعنی به هر کدام از روایات که بخواهند عمل میکنند<ref>وسائل الشیعه ج 18، ج18،ص77</ref>. چنانکه [[محمد تقی مجلسی]] به این قضیه اشاره دارد: | ||
بدان که محدثان ما دو طایفهاند طایفهای به هر خبر صحیحی که به ایشان رسد عمل میکنند، و اگر دو خبر مختلف باشد میگویند مکلف مخیر است در عمل به هر یک که خواهد، بواسطه اخباری که از ائمه معصومین به ایشان رسیدهاست که بأیّهما اخذت منبابالتّسلیم وسعک یعنی به هر یک از این دو خبر مختلف که عمل نمائی از باب تسلیم جایز است تو را، یعنی مقام اطاعت و فرمان برداری آنست که هر چه بفرمایند سخن شنو باشی، و کاری نداشته باشی که چرا مختلف گفتهاند، چون وجوه اختلاف بسیار است، بسا باشد که تو چیزی را سبب اختلاف نمایی که نه چنان باشد، و در آن صورت افترا بر ایشان بسته باشی، و وجوه دیگر که ظاهر خواهد شد. و از این طایفه است شیخ اجل اعظم [[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینی رضی اللَّه عنه]]. (برخی از اهل حدیث) و طایفه دیگر میگویند که از حضرت ائمه معصومین ( | بدان که محدثان ما دو طایفهاند طایفهای به هر خبر صحیحی که به ایشان رسد عمل میکنند، و اگر دو خبر مختلف باشد میگویند مکلف مخیر است در عمل به هر یک که خواهد، بواسطه اخباری که از ائمه معصومین به ایشان رسیدهاست که بأیّهما اخذت منبابالتّسلیم وسعک یعنی به هر یک از این دو خبر مختلف که عمل نمائی از باب تسلیم جایز است تو را، یعنی مقام اطاعت و فرمان برداری آنست که هر چه بفرمایند سخن شنو باشی، و کاری نداشته باشی که چرا مختلف گفتهاند، چون وجوه اختلاف بسیار است، بسا باشد که تو چیزی را سبب اختلاف نمایی که نه چنان باشد، و در آن صورت افترا بر ایشان بسته باشی، و وجوه دیگر که ظاهر خواهد شد. و از این طایفه است شیخ اجل اعظم [[شیخ کلینی|محمد بن یعقوب کلینی رضی اللَّه عنه]]. (برخی از اهل حدیث) و طایفه دیگر میگویند که از حضرت ائمه معصومین (علیهالسّلام) در جمع بین الاخبار اخبار دیگر وارد شدهاست، پس باید که میان این اخبار نیز جمع کنیم پس عمل به تخییر در صورتیست که از هیچ وجه جمع نتوان کرد، (اخباریان و برخی دیگر از اهل حدیث) <ref>لوامع صاحبقرانی جلد 1 مقدمه</ref>. | ||
== شخصیتهای بزرگ اهل حدیث == | ==شخصیتهای بزرگ اهل حدیث== | ||
بعد از [[ابوالحسن اشعری]] شخصیتهای بارز دیگر در این مکتب ظهور کردند و پایههای آن را مستحکم نمودند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | بعد از [[ابوالحسن اشعری]] شخصیتهای بارز دیگر در این مکتب ظهور کردند و پایههای آن را مستحکم نمودند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۷_ ۸۸، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | ||
خط ۷۱: | خط ۸۲: | ||
در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله زمانی زیادتر شده است اشاعره از پیشوایشان «ابوالحسن اشعری» دور شده و عقاید او را به اعتدال یا فلسفه نزدیکتر کردهاند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸ـ۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | در حقیقت باید گفت هر اندازه فاصله زمانی زیادتر شده است اشاعره از پیشوایشان «ابوالحسن اشعری» دور شده و عقاید او را به اعتدال یا فلسفه نزدیکتر کردهاند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ص۸۸ـ۸۹، تهران، انتشارات صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۷۴</ref>. | ||
== نقش اهل حدیث در علوم اسلامی == | ==نقش اهل حدیث در علوم اسلامی== | ||
اهل حدیث در تفسیر پیشتاز بودند. تفسیر ضحاک بن مزاحم<ref>الفهرست، ص36</ref> در گردآوری روایات تفسیری پیشگام است. نقش اسماعیل بن علیه از دانشوران حدیثگرا، در گزارش روایات قصص انبیا، سرگذشت صحابه و تابعین، رویدادهای آغاز اسلام، و مقتل عثمان قابل توجه است<ref>نساب الاشراف، ج5، ص73؛ تاریخ طبری، ج3، ص291</ref>. ابوعبید قاسم بن سلام در مقاتلنگاری نقشی مؤثر داشت و اثری با عنوان مقتل الحسین<ref>الانساب، ج1، ص178</ref> نگاشت. طبری با نگارش تاریخ الرسل و الملوک، دانش تاریخ از دیدگاه اهل حدیث را کمال بخشید. | اهل حدیث در تفسیر پیشتاز بودند. تفسیر ضحاک بن مزاحم<ref>الفهرست، ص36</ref> در گردآوری روایات تفسیری پیشگام است. نقش اسماعیل بن علیه از دانشوران حدیثگرا، در گزارش روایات قصص انبیا، سرگذشت صحابه و تابعین، رویدادهای آغاز اسلام، و مقتل عثمان قابل توجه است<ref>نساب الاشراف، ج5، ص73؛ تاریخ طبری، ج3، ص291</ref>. ابوعبید قاسم بن سلام در مقاتلنگاری نقشی مؤثر داشت و اثری با عنوان مقتل الحسین<ref>الانساب، ج1، ص178</ref> نگاشت. طبری با نگارش تاریخ الرسل و الملوک، دانش تاریخ از دیدگاه اهل حدیث را کمال بخشید. | ||
== محنه خلق قرآن == | ==محنه خلق قرآن== | ||
در ماجرای خلق قرآن<ref>تاریخ طبری، ج7، ص197-203</ref> گروهی از اصحاب حدیث از بیم جان و با فشار حکومت عباسی مدافع اعتزال، به مخلوق بودن قرآن تن دادند. احمد حنبل زیر بار اجبار حکومت نرفت؛ اما در منابع، سخنان گوناگون در باب ماهیت قرآن از او گزارش کردهاند. احمد بیش از هر چیز تعمق و خوض در این مسئله را نمیپسندید.<ref>ابن حنبل حیاته و عصره، ص108-115</ref> از کسانی چون اسماعیل بن علیه دانشور بصره<ref>تاریخ بغداد، ج6، ص227-237</ref>و هشام بن عمار دانشور شام <ref>میزان الاعتدال، ج4، ص302-303</ref> از باورداران نظریه خلق قرآن نام بردهاند. در موضوع خلق قرآن، آن چه همواره مورد تأکید اصحاب حدیث و سلف بود، کلام الله بودن قرآن است. از این رو، آنها بیشتر از این باره قرآن نمیگفتند و اجازه گفتن نیز نمیدادند<ref>السنه، ج1، ص136، 139، 151-155</ref>. | در ماجرای خلق قرآن<ref>تاریخ طبری، ج7، ص197-203</ref> گروهی از اصحاب حدیث از بیم جان و با فشار حکومت عباسی مدافع اعتزال، به مخلوق بودن قرآن تن دادند. احمد حنبل زیر بار اجبار حکومت نرفت؛ اما در منابع، سخنان گوناگون در باب ماهیت قرآن از او گزارش کردهاند. احمد بیش از هر چیز تعمق و خوض در این مسئله را نمیپسندید.<ref>ابن حنبل حیاته و عصره، ص108-115</ref> از کسانی چون اسماعیل بن علیه دانشور بصره<ref>تاریخ بغداد، ج6، ص227-237</ref>و هشام بن عمار دانشور شام <ref>میزان الاعتدال، ج4، ص302-303</ref> از باورداران نظریه خلق قرآن نام بردهاند. در موضوع خلق قرآن، آن چه همواره مورد تأکید اصحاب حدیث و سلف بود، کلام الله بودن قرآن است. از این رو، آنها بیشتر از این باره قرآن نمیگفتند و اجازه گفتن نیز نمیدادند<ref>السنه، ج1، ص136، 139، 151-155</ref>. | ||
== امامت و خلافت از نظر اهل حدیث == | ==امامت و خلافت از نظر اهل حدیث == | ||
جریان غالب در محافل اهل حدیث [[کوفه]]، برتر شمردن حضرت علی بر عثمان بود. حتی گاه از برتری علی بر شیخین سخن به میان میآمد<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص120</ref>. تفضیل شیخین به عنوان نظریه عمومی اصحاب حدیث یاد شده<ref> اعتقاد ائمة السلف، ج1، ص23؛ نک: ابکار الافکار، ج5، ص317</ref> و گزارش مخالف آن نیز از اهل حدیث در دست است<ref>میزان الاعتدال، ج2، ص248</ref>. آنان در مسئله امامت به نظریه اختیار اعتقاد دارند و قائل به نص نیستند<ref>غایة المرام، ص376</ref>. در عین حال، اعتقاد به وجود نص بر امامت ابوبکر را به برخی از ایشان نسبت دادهاند<ref>ابکار الافکار، ج5، ص140</ref>. آنها خوارج و معاویه را که در برابر امام علی ایستادند، گمراه میدانند<ref>الجمل و النصره، ص68</ref>. | جریان غالب در محافل اهل حدیث [[کوفه]]، برتر شمردن حضرت علی بر عثمان بود. حتی گاه از برتری علی بر شیخین سخن به میان میآمد<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص120</ref>. تفضیل شیخین به عنوان نظریه عمومی اصحاب حدیث یاد شده<ref> اعتقاد ائمة السلف، ج1، ص23؛ نک: ابکار الافکار، ج5، ص317</ref> و گزارش مخالف آن نیز از اهل حدیث در دست است<ref>میزان الاعتدال، ج2، ص248</ref>. آنان در مسئله امامت به نظریه اختیار اعتقاد دارند و قائل به نص نیستند<ref>غایة المرام، ص376</ref>. در عین حال، اعتقاد به وجود نص بر امامت ابوبکر را به برخی از ایشان نسبت دادهاند<ref>ابکار الافکار، ج5، ص140</ref>. آنها خوارج و معاویه را که در برابر امام علی ایستادند، گمراه میدانند<ref>الجمل و النصره، ص68</ref>. | ||
خط ۸۶: | خط ۹۷: | ||
در تعلیل دشمنی اصحاب حدیث با اصحاب رأی میگفت: ما خلافت علی را ثابت میکنیم و آنها نمیکنند<ref>وضوء النبی، ج1، ص375</ref>. گویند احمد حنبل به ترتیب چهارگانه خلفا باور داشت و فضیلت آنان را به ترتیب تاریخی میپذیرفت<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص121، «اصحاب حدیث»</ref> و در قولی حتی پس از تفضیل ترتیبی خلفای سهگانه، درباره بعدیها سکوت میکرد<ref>طبقات الحنابله، ج1، ص241-246</ref>. | در تعلیل دشمنی اصحاب حدیث با اصحاب رأی میگفت: ما خلافت علی را ثابت میکنیم و آنها نمیکنند<ref>وضوء النبی، ج1، ص375</ref>. گویند احمد حنبل به ترتیب چهارگانه خلفا باور داشت و فضیلت آنان را به ترتیب تاریخی میپذیرفت<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص121، «اصحاب حدیث»</ref> و در قولی حتی پس از تفضیل ترتیبی خلفای سهگانه، درباره بعدیها سکوت میکرد<ref>طبقات الحنابله، ج1، ص241-246</ref>. | ||
== آراء خاص اهل حدیث == | ==آراء خاص اهل حدیث== | ||
# اهل حدیث صفات خبری را به همان معنای ظاهری و بدون تأویل حمل میکنند، ولی برای آن صفات، کیفیت قائل نشده و خداوند را به صفات انسانی تشبیه نمیکنند<ref> اعتقاد فرق المسلمین و المشرکین، ص66</ref>، و میگویند: خداوند صورت دارد بلا کیف<ref>الابانة عن اصول الدیانة، ج1،ص 22</ref>، و هم چنین دو دست و چشم دارد، ولی بدون کیف<ref>مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص71</ref>، و قلبهای مؤمنان در بین دو انگشت از انگشتان خداوند قرار دارد<ref>صحیح مسلم، ح26554 و التوحید ابن خزیمه، ص74</ref>، هرکس گمان کند اسمهای خداوند غیر از او هستند، گمراه است<ref>الابانة عن اصول الدیانة، ج1، ص22</ref>؛ کلام الهی مخلوق نیست و قدیم است.<ref> سنن ابوداود، ج12، ص348، ح 4112 و اعتقاد ائمه الحدیث، ص10</ref> قرآن کلام الهی است و غیر مخلوق بوده و هرکس بگوید قرآن مخلوق است کافر است<ref> اعتقاد اهل السنة شرح اصحاب الحدیث، ج1، ص66 و شرح الطحاویة فی العقیدة السلفیة، ص327</ref>. | #اهل حدیث صفات خبری را به همان معنای ظاهری و بدون تأویل حمل میکنند، ولی برای آن صفات، کیفیت قائل نشده و خداوند را به صفات انسانی تشبیه نمیکنند<ref> اعتقاد فرق المسلمین و المشرکین، ص66</ref>، و میگویند: خداوند صورت دارد بلا کیف<ref>الابانة عن اصول الدیانة، ج1،ص 22</ref>، و هم چنین دو دست و چشم دارد، ولی بدون کیف<ref>مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص71</ref>، و قلبهای مؤمنان در بین دو انگشت از انگشتان خداوند قرار دارد<ref>صحیح مسلم، ح26554 و التوحید ابن خزیمه، ص74</ref>، هرکس گمان کند اسمهای خداوند غیر از او هستند، گمراه است<ref>الابانة عن اصول الدیانة، ج1، ص22</ref>؛ کلام الهی مخلوق نیست و قدیم است.<ref> سنن ابوداود، ج12، ص348، ح 4112 و اعتقاد ائمه الحدیث، ص10</ref> قرآن کلام الهی است و غیر مخلوق بوده و هرکس بگوید قرآن مخلوق است کافر است<ref> اعتقاد اهل السنة شرح اصحاب الحدیث، ج1، ص66 و شرح الطحاویة فی العقیدة السلفیة، ص327</ref>. | ||
# آنان اعتقاد به قضاء و قدر را مساوی با اعتقاد به جبر میدانند و آن را لازمه اعتقاد به [[توحید]] میشمارند و میگویند: غیر از خداوند خالقی نیست و اعمال بندگان مخلوق و مقدور خداوند است<ref>مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص71 و اعتقاد ائمة الحدیث، ص11</ref> و خداوند به مؤمنان توفیق اطاعت داده آنها را هدایت میکند و کافر را گمراه میکند و اگر آنها را هم هدایت میکرد، هدایت میشدند، ولی خواست که آنها کافر باشند. | #آنان اعتقاد به قضاء و قدر را مساوی با اعتقاد به جبر میدانند و آن را لازمه اعتقاد به [[توحید]] میشمارند و میگویند: غیر از خداوند خالقی نیست و اعمال بندگان مخلوق و مقدور خداوند است<ref>مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص71 و اعتقاد ائمة الحدیث، ص11</ref> و خداوند به مؤمنان توفیق اطاعت داده آنها را هدایت میکند و کافر را گمراه میکند و اگر آنها را هم هدایت میکرد، هدایت میشدند، ولی خواست که آنها کافر باشند. | ||
# اهل حدیث میگویند: مؤمنان [[خداوند]] را در آخرت با چشم میبینند همان گونه که ماه شب چهاردهم دیده میشود<ref>صحیح بخاری، ح6882؛ سنن ابوداود، ج12، ص338، ح4104 و اعتقاد ائمه الحدیث، ص 14</ref> ولی کافران نمیتوانند او را ببینند<ref>التوحید ابن خزیمه، ص156</ref>. | #اهل حدیث میگویند: مؤمنان [[خداوند]] را در آخرت با چشم میبینند همان گونه که ماه شب چهاردهم دیده میشود<ref>صحیح بخاری، ح6882؛ سنن ابوداود، ج12، ص338، ح4104 و اعتقاد ائمه الحدیث، ص 14</ref> ولی کافران نمیتوانند او را ببینند<ref>التوحید ابن خزیمه، ص156</ref>. | ||
# ایمان قول و عمل است و زیادی نقصان دارد<ref>سنن ابوداود، ج12، ص288؛ اعتقاد ائمه الحدیث، ص15 و اصول السنة، ص34</ref>. | #ایمان قول و عمل است و زیادی نقصان دارد<ref>سنن ابوداود، ج12، ص288؛ اعتقاد ائمه الحدیث، ص15 و اصول السنة، ص34</ref>. | ||
# احمد بن حنبل، هر کس را که با پیامبر هم نشین بوده صحابی میداند اگرچه یک روز یا یک ساعت باشد<ref>اصول السنة، ص40</ref>. | #احمد بن حنبل، هر کس را که با پیامبر هم نشین بوده صحابی میداند اگرچه یک روز یا یک ساعت باشد<ref>اصول السنة، ص40</ref>. | ||
# از دیدگاه اهل حدیث، امام بعد از پیامبر به ترتیب ابوبکر، عمر، عثمان و بعد از سه تن حضرت علی بن ابوطالب ( | #از دیدگاه اهل حدیث، امام بعد از پیامبر به ترتیب ابوبکر، عمر، عثمان و بعد از سه تن حضرت علی بن ابوطالب (علیهالسّلام) است<ref> اعتقاد ائمه الحدیث، ص24 و اصول السنة، ص36</ref> و معتقدند که در فضیلت نیز این ترتیب رعایت میشود و به ترتیب خلافت بر همدیگر فضیلت دارند<ref>شرح العقیدة الطحاویة، ص485</ref>. البته برخی در تفضیل عثمان بر حضرت علی (علیهالسّلام) اختلاف دارند<ref>الفرق بین الفرق، ص272</ref>. | ||
# نماز جمعه و جماعت را پشت سر هر شخص نیکوکار و فاجری میتوان خواند و پرداخت صداقت، مالیات، خراج، فیء و غنائم به امیران و والیان، واجب است چه به عدالت رفتار کنند چه به ظلم و جور<ref>مقالات الاسلامین، ص73 و شرح العقیدة الطحاویة، ص373</ref>. | # نماز جمعه و جماعت را پشت سر هر شخص نیکوکار و فاجری میتوان خواند و پرداخت صداقت، مالیات، خراج، فیء و غنائم به امیران و والیان، واجب است چه به عدالت رفتار کنند چه به ظلم و جور<ref>مقالات الاسلامین، ص73 و شرح العقیدة الطحاویة، ص373</ref>. | ||
# اطاعت و انقیاد از ولی امر واجب است و نباید از فرمانبرداری آنها دست کشید یا با شمشیر بر علیه او قیام کرد. | #اطاعت و انقیاد از ولی امر واجب است و نباید از فرمانبرداری آنها دست کشید یا با شمشیر بر علیه او قیام کرد. | ||
== پانویس == | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{فرق و مذاهب}} | |||
[[رده:فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] |