مشاهیر تصوف: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها'
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها')
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:


 
'''مشاهیر تصوف''' افراد سرشناسی بودند که در دوره‌های مختلف به دلیل زهد و تعمق علمی و معنوی سر منشأ گرایش مردم به [[تصوف|صوفی‌گری]] و رعایت زهد شده‌اند. این افراد با ارایه مبانی فکری خود جایگاه اجتماعی و تاثیرگذاری معنوی خاصی را در زمان خود و حتی پس از وفاتشان کسب کردند.  
'''مشاهیر تصوف''' افراد سرشناسی بودند که در دوره های مختلف به دلیل زهد و تعمق علمی و معنوی سر منشأ گرایش مردم به صوفی گری و رعایت زهد شده اند. این افراد با ارایه مبانی فکری خود جایگاه اجتماعی و تاثیرگذاری معنوی خاصی را در زمان خود و حتی پس از وفاتشان کسب کردند.  
 


=سده‌های اول و دوم=
=سده‌های اول و دوم=
خط ۸: خط ۶:
اولین متصوفه‌ای که ظهور کردند در سده‌های ۱-۲ق/۷-۸م بودند.
اولین متصوفه‌ای که ظهور کردند در سده‌های ۱-۲ق/۷-۸م بودند.


==اهل صُفّه==
== اهل صُفّه ==
ظهور اجتماعی تصوف در سدۀ نخست هجری به صورت زهدی بود که سرمنشأ و نقطۀ آغازین آن را باید در حیات و سیرۀ پیامبر اکرم (ص) و اصحابِ خاص آن حضرت جست‌و‌جو کرد.
ظهور اجتماعی تصوف در سدۀ نخست هجری به صورت زهدی بود که سرمنشأ و نقطۀ آغازین آن را باید در حیات و سیرۀ پیامبر اکرم (ص) و اصحابِ خاص آن حضرت جست‌و‌جو کرد.
برخی از صحابه، از جمله اصحاب صُفّه، و به‌ویژه [[سلمان فارسی]]، ابوذر غفاری، حذیفة بن یمان و ابودرداء در شمار زهّاد نخستین بودند.
برخی از صحابه، از جمله اصحاب صُفّه، و به‌ویژه [[سلمان فارسی]]، ابوذر غفاری، حذیفة بن یمان و ابودرداء در شمار زهّاد نخستین بودند.
به شهادت تاریخ، یاد حقْ، اصحاب صفه را از توجه و تعلق خاطر به هر چیز دیگر دور ساخته بود و آن‌ها را از فرو افتادن در فتنه‌ها مصون می‌داشت و سرمشق سالکان قرار می‌داد.
به شهادت تاریخ، یاد حقْ، اصحاب صفه را از توجه و تعلق خاطر به هر چیز دیگر دور ساخته بود و آنها را از فرو افتادن در فتنه‌ها مصون می‌داشت و سرمشق سالکان قرار می‌داد.
اهل صفه از زندگی خانوادگی و لذت‌های دنیوی روی گردانده بودند، چندان‌که دارایی و کسب و کار آنان را از یاد خدا باز نمی‌داشت و تنها به چیزی شاد می‌شدند که به کار آخرتشان می‌آمد. آنان روزگارشان را به فراگیری و درک قرآن، و آموختن آن به دیگران می‌گذراندند.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۳۳۷-۳۳۸، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق</ref>
اهل صفه از زندگی خانوادگی و لذت‌های دنیوی روی گردانده بودند، چندان‌که دارایی و کسب و کار آنان را از یاد خدا باز نمی‌داشت و تنها به چیزی شاد می‌شدند که به کار آخرتشان می‌آمد. آنان روزگارشان را به فراگیری و درک قرآن، و آموختن آن به دیگران می‌گذراندند.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۳۳۷-۳۳۸، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق</ref>
ابوذر حتی در دورۀ جاهلیت نیز موحّد و خداپرست بود و بر فقر، فروتنی، تواضع و صداقت بسیار تأکید می‌کرد.
ابوذر حتی در دورۀ جاهلیت نیز موحّد و خداپرست بود و بر فقر، فروتنی، تواضع و صداقت بسیار تأکید می‌کرد.
حذیفه دارای بصیرت باطنی و اهل فراست بود، و ابودرداء در آغاز به تجارت اشتغال داشت، اما چون آن را مغایر زهد و عبادت دید، از آن دست کشید.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۵۶-۱۷۰، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۲۰۸-۲۲۷، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - تاریخ التصوف الاسلامی، ص۱۳۴-۱۴۱، بدوی، عبدالرحمان، تاریخ التصوف الاسلامی، کویت، ۱۹۷۸م.</ref>
حذیفه دارای بصیرت باطنی و اهل فراست بود، و ابودرداء در آغاز به تجارت اشتغال داشت، اما چون آن را مغایر زهد و عبادت دید، از آن دست کشید.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۵۶-۱۷۰، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۲۰۸-۲۲۷، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - تاریخ التصوف الاسلامی، ص۱۳۴-۱۴۱، بدوی، عبدالرحمان، تاریخ التصوف الاسلامی، کویت، ۱۹۷۸م.</ref>


==حسن بصری==
== حسن بصری ==
برجستـه‌ترین نمایندۀ تصـوف در دورۀ تابعین، حسن بصری (د ۱۱۰ق/۷۲۸م) بود و او را می‌توان سرحلقۀ ارتباط زهاد اولیه با تصوف، و سرسلسلۀ اتصال صوفیان با صحابه به شمار آورد.
برجستـه‌ترین نمایندۀ تصـوف در دورۀ تابعین، حسن بصری (د ۱۱۰ق/۷۲۸م) بود و او را می‌توان سرحلقۀ ارتباط زهاد اولیه با تصوف، و سرسلسلۀ اتصال صوفیان با صحابه به شمار آورد.
ابونعیم او را از «زهاد ثمانیه» می‌دانست و بر آن باور بود که زهد به ۸ تن از تابعین ختم گردید که یکی از آنان حسن بصری بود.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۲، ص۱۳۴، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>
ابونعیم او را از «زهاد ثمانیه» می‌دانست و بر آن باور بود که زهد به ۸ تن از تابعین ختم گردید که یکی از آنان حسن بصری بود.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۲، ص۱۳۴، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>
خط ۲۲: خط ۲۰:
عارفانِ پس از حسن بصری را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: عارفانِ مکتب او، یعنی مالک دینار، فرقد سبخی، ایوب سختیانی، ثابت بنانی، محمد بن واسع و عبدالواحد بن زید؛ و دیگر عارفان مستقل از مکتب حسن بصری که بیش‌تر خراسانی‌اند و از آن جمله می‌توان رابعۀ عدویه، ابراهیم ادهم، شقیق بلخی، فضیل عیاض و معروف کرخی را نام برد.
عارفانِ پس از حسن بصری را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: عارفانِ مکتب او، یعنی مالک دینار، فرقد سبخی، ایوب سختیانی، ثابت بنانی، محمد بن واسع و عبدالواحد بن زید؛ و دیگر عارفان مستقل از مکتب حسن بصری که بیش‌تر خراسانی‌اند و از آن جمله می‌توان رابعۀ عدویه، ابراهیم ادهم، شقیق بلخی، فضیل عیاض و معروف کرخی را نام برد.


==عارفان مکتب بصری==
== عارفان مکتب بصری ==
مالک دینار (د ۱۳۱ق) معرفت الاهی را مهم‌ترین چیزی می‌دانست که نفس باید به آن مشغول باشد و دوستی دنیا را مغایر با حلاوت ذکر به شمار می‌آورد و شرط رسیدن به درجۀ صدیقان را دوری از همسر می‌شمرد. علاوه بر آن، بر زهد و پارسایی اصرار بسیار می‌ورزید و اهل خوف و بکاء بود، اما از عشق الاهی نیز سخن به میان آورده است.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۲، ص۳۵۹-۳۶۴، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>
مالک دینار (د ۱۳۱ق) معرفت الاهی را مهم‌ترین چیزی می‌دانست که نفس باید به آن مشغول باشد و دوستی دنیا را مغایر با حلاوت ذکر به شمار می‌آورد و شرط رسیدن به درجۀ صدیقان را دوری از همسر می‌شمرد. علاوه بر آن، بر زهد و پارسایی اصرار بسیار می‌ورزید و اهل خوف و بکاء بود، اما از عشق الاهی نیز سخن به میان آورده است.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۲، ص۳۵۹-۳۶۴، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>
فرقد سبخی (د ۱۳۱ق) نیز اهل خوف بود و به شدت از حاکمان و اهل دنیا پرهیز می‌کرد و ایوب سختیانی (د ۱۳۱ق) هم‌چون ملامتیانْ پارسایی خویش را پنهان می‌داشت<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۳، ص۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۳، ص۴۵-۴۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref> اما عبدالواحد بن زید، مهم‌ترین و برجسته‌ترین شاگرد مکتب حسن بصری بود.
فرقد سبخی (د ۱۳۱ق) نیز اهل خوف بود و به شدت از حاکمان و اهل دنیا پرهیز می‌کرد و ایوب سختیانی (د ۱۳۱ق) هم‌چون ملامتیانْ پارسایی خویش را پنهان می‌داشت<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۳، ص۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۳، ص۴۵-۴۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref> اما عبدالواحد بن زید، مهم‌ترین و برجسته‌ترین شاگرد مکتب حسن بصری بود.
او احتمالاً در اواخر حکومت بنی امیه به شام هجرت کرد و در آن‌جا به نشر معارف عرفانی پرداخت و مریدان فراوانی تربیت کرد که مهم‌ترین آنان، ابوسلیمان دارانی بود.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۱۵۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش محمدسرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲ش. - ذهبی، محمد، ج۷، ص۱۷۸-۱۸۰، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق.</ref>
او احتمالاً در اواخر حکومت بنی‌امیه به شام هجرت کرد و در آن‌جا به نشر معارف عرفانی پرداخت و مریدان فراوانی تربیت کرد که مهم‌ترین آنان، ابوسلیمان دارانی بود.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۱۵۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - خواجه عبدالله انصاری، طبقات الصوفیة، ج۱، ص۱۳۰، به کوشش محمدسرور مولایی، تهران، ۱۳۶۲ش. - ذهبی، محمد، ج۷، ص۱۷۸-۱۸۰، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق.</ref>
مهم‌ترین ویژگی او، تأکید بر «بکاء»، و برانگیختن شور و حال و وجد دیگران بود.
مهم‌ترین ویژگی او، تأکید بر «بکاء»، و برانگیختن شور و حال و وجد دیگران بود.
افزون بر آن، هم‌چون بیش‌تر صوفیان سدۀ ۲ق، به زهد و ریاضت و شب زنده‌داری بسیار اهمیت می‌داد، چندان‌که او را «کثیر الصوم و الصلاة» می‌خواندند. وی همچنین از جمله کسانی بود که واژۀ عشق را به معنای محبتِ میان بنده و پروردگار به کار می‌برد.<ref>ابوطالب مکی، محمد، ج۲، ص۵۷، قوت القلوب، بیروت، دارصادر. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۱۵۵-۱۶۵، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - غزالی، محمد، ج۸، ص۹۴۸، احیاء علوم الدین، ترجمۀ مؤیدالدین محمد خوارزمی، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۵۸ش. - روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ج۱، ص۹-۱۰، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، ۱۳۶۰ش.</ref>
افزون بر آن، هم‌چون بیش‌تر صوفیان سدۀ ۲ق، به زهد و ریاضت و شب زنده‌داری بسیار اهمیت می‌داد، چندان‌که او را «کثیر الصوم و الصلاة» می‌خواندند. وی همچنین از جمله کسانی بود که واژۀ عشق را به معنای محبتِ میان بنده و پروردگار به کار می‌برد.<ref>ابوطالب مکی، محمد، ج۲، ص۵۷، قوت القلوب، بیروت، دارصادر. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۱۵۵-۱۶۵، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - غزالی، محمد، ج۸، ص۹۴۸، احیاء علوم الدین، ترجمۀ مؤیدالدین محمد خوارزمی، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، ۱۳۵۸ش. - روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ج۱، ص۹-۱۰، به کوشش هانری کربن و محمد معین، تهران، ۱۳۶۰ش.</ref>


==رابعه عدویه==
== رابعه عدویه ==
رابعۀ عدویه از جمله عارفان مستقل از حلقۀ حسن بصری است.
رابعۀ عدویه از جمله عارفان مستقل از حلقۀ حسن بصری است.
با آن‌که شرح احوال او چندان دانسته نیست، اما یکی از پرآوازه‌ترین عارفان مسلمان، و از نخستین صوفیانی است که شهرتش مرزهای جهان اسلام را در نوردید و به ادبیات اروپایی راه یافت.
با آن‌که شرح احوال او چندان دانسته نیست، اما یکی از پرآوازه‌ترین عارفان مسلمان، و از نخستین صوفیانی است که شهرتش مرزهای جهان اسلام را در نوردید و به ادبیات اروپایی راه یافت.
خط ۳۷: خط ۳۵:
در باب توبه، به «توبۀ عطایی» باور داشت و می‌گفت که تنها در صورتی که خداوند امکان توبه دهد، شخص می‌تواند توبه کند.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۱۹۵، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرةالاولیاء، ص۷۶-۸۶، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۶۱۳-۶۱۴، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - بدوی، عبدالرحمان، شهیدة العشق الالهی: رابعة العدویه، ص۲۴-۳۲، کویت، ۱۹۷۸م.</ref>
در باب توبه، به «توبۀ عطایی» باور داشت و می‌گفت که تنها در صورتی که خداوند امکان توبه دهد، شخص می‌تواند توبه کند.<ref>ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۶، ص۱۹۵، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرةالاولیاء، ص۷۶-۸۶، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۶۱۳-۶۱۴، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - بدوی، عبدالرحمان، شهیدة العشق الالهی: رابعة العدویه، ص۲۴-۳۲، کویت، ۱۹۷۸م.</ref>


==ابراهیم ادهم==
== ابراهیم ادهم ==
ظاهراً اوضاع نابسامان خراسان در نیمۀ اول سدۀ ۲ق<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۷۷ بب‌. - هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref> سبب شد که برخی از طالبان معرفت، از آن‌جا به عراق و شام هجرت کنند که مهم‌ترین آنان ابراهیم ادهم (ه‌ م) بود که ظاهراً با امام جعفر صادق (ع) نیز در مدینه ملاقات کرد. ابوحنیفه او را «سیدنا»، و جنید او را «مفاتیح العلوم» خوانده است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۵، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>
ظاهراً اوضاع نابسامان خراسان در نیمۀ اول سدۀ ۲ق<ref>طبری، تاریخ طبری، ج۷، ص۳۷۷ بب‌. - هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref> سبب شد که برخی از طالبان معرفت، از آن‌جا به عراق و شام هجرت کنند که مهم‌ترین آنان ابراهیم ادهم (ه‌ م) بود که ظاهراً با امام جعفر صادق (ع) نیز در مدینه ملاقات کرد. ابوحنیفه او را «سیدنا»، و جنید او را «مفاتیح العلوم» خوانده است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۹-۱۳۰، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۵، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>


ابراهیم ادهم نمونۀ زهد و ترک و تجرد بود و بر مخالفت با نفس اصرار می‌ورزید و به شدت از شهرت می‌گریخت. افزون بر آن، بر کسب حلال و ارتزاق از دست‌رنج خود بسیار تأکید می‌کرد. در گفته‌ها و تعالیم او، مبانی و مقدمات بسیاری از معارف صوفیه، به‌ویژه مقامات و احوال مندرج است، از جمله آن‌که زهد را بر ۳ نوع دانسته است: «زهد واجب» یا پرهیز از حرام؛ «زهد سلامت»، یا پرهیز از شبهات؛ و «زهد فضل» یا زهدورزی در حلال.<ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۳۲-۳۵، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۸، ص۲۴-۲۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - میرعابدینی، ابوطالب، ج۱، ص۱۴-۱۷، ابراهیم ادهم، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref>
ابراهیم ادهم نمونۀ زهد و ترک و تجرد بود و بر مخالفت با نفس اصرار می‌ورزید و به شدت از شهرت می‌گریخت. افزون بر آن، بر کسب حلال و ارتزاق از دست‌رنج خود بسیار تأکید می‌کرد. در گفته‌ها و تعالیم او، مبانی و مقدمات بسیاری از معارف صوفیه، به‌ویژه مقامات و احوال مندرج است، از جمله آن‌که زهد را بر ۳ نوع دانسته است: «زهد واجب» یا پرهیز از حرام؛ «زهد سلامت»، یا پرهیز از شبهات؛ و «زهد فضل» یا زهدورزی در حلال.<ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۳۲-۳۵، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۸، ص۲۴-۲۶، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق. - میرعابدینی، ابوطالب، ج۱، ص۱۴-۱۷، ابراهیم ادهم، تهران، ۱۳۷۴ش.</ref>


==فضیل بن عیاض==
== فضیل بن عیاض ==
فضیل بن عیاض از دیگر صوفیان خراسانی بود که در آغاز میان ابیورد و سرخس دزدی می‌کرد، اما به دنبال جذبه‌ای الاهی، گام در طریق سلوک نهاد و از سرآمدانِ عصر خود شد.
فضیل بن عیاض از دیگر صوفیان خراسانی بود که در آغاز میان ابیورد و سرخس دزدی می‌کرد، اما به دنبال جذبه‌ای الاهی، گام در طریق سلوک نهاد و از سرآمدانِ عصر خود شد.
گفته‌اند که «دائم الحزن» بود، چندان‌که به گفتۀ قشیری هنگامی که او رحلت کرد، حزن از جهان رخت بربست.<ref>قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۶۶، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.</ref>
گفته‌اند که «دائم الحزن» بود، چندان‌که به گفتۀ قشیری هنگامی که او رحلت کرد، حزن از جهان رخت بربست.<ref>قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۶۶، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.</ref>
فضیل از معاشرت با مردم کراهت داشت و خلوت بی‌تفرقۀ خود را بر تشویش دیدار خلق ترجیح می‌داد.<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۹۶، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - تاریخ التصوف الاسلامی، ص۲۶۴-۲۸۰، بدوی، عبدالرحمان، تاریخ التصوف الاسلامی، کویت، ۱۹۷۸م.</ref>
فضیل از معاشرت با مردم کراهت داشت و خلوت بی‌تفرقۀ خود را بر تشویش دیدار خلق ترجیح می‌داد.<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۹۶، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - تاریخ التصوف الاسلامی، ص۲۶۴-۲۸۰، بدوی، عبدالرحمان، تاریخ التصوف الاسلامی، کویت، ۱۹۷۸م.</ref>


==شقیق بلخی==
== شقیق بلخی ==
شقیق بلخی (د ۱۹۴ق) را نیز از شاگردان ابراهیم ادهم دانسته‌اند. او اهل توکل، و نخستین کسی بود که از علوم احوال سخن ‌گفت.<ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۶۱-۶۲، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق.</ref>
شقیق بلخی (د ۱۹۴ق) را نیز از شاگردان ابراهیم ادهم دانسته‌اند. او اهل توکل، و نخستین کسی بود که از علوم احوال سخن ‌گفت.<ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۶۱-۶۲، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق.</ref>
از وی رساله‌ای با عنوان آداب العبادات باقی مانده است که در آن از منازل اهل صدق سخن به میان می‌آورد و آن را شامل ۴ منزلِ زهد، خوف، شوق به بهشت و محبت به خداوند می‌داند و بر آن باور است که همه کس به منزل چهارم راه نمی‌یابد، زیرا این منزل، شریف‌ترین و نورانی‌ترین منازل است.
از وی رساله‌ای با عنوان آداب العبادات باقی مانده است که در آن از منازل اهل صدق سخن به میان می‌آورد و آن را شامل ۴ منزلِ زهد، خوف، شوق به بهشت و محبت به خداوند می‌داند و بر آن باور است که همه کس به منزل چهارم راه نمی‌یابد، زیرا این منزل، شریف‌ترین و نورانی‌ترین منازل است.
آن کس را که خداوند به این منزل درآورد، نور محبت در دلش می‌تاباند و در این حال محب چنان می‌شود که محبت او در دل فرشتگان و بندگان خدا می‌افتد.<ref>نویا، پل، ج۱، ص۱۸۲-۱۹۶، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش. - پورنامداریان، تقی، ج۱، ص۱۳-۱۶، دیدار با سیمرغ، تهران، ۱۳۷۴ش. - تاریخ التصوف الاسلامی، ص۲۴۰-۲۵۲، بدوی، عبدالرحمان، تاریخ التصوف الاسلامی، کویت، ۱۹۷۸م.</ref>
آن کس را که خداوند به این منزل درآورد، نور محبت در دلش می‌تاباند و در این حال محب چنان می‌شود که محبت او در دل فرشتگان و بندگان خدا می‌افتد.<ref>نویا، پل، ج۱، ص۱۸۲-۱۹۶، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش. - پورنامداریان، تقی، ج۱، ص۱۳-۱۶، دیدار با سیمرغ، تهران، ۱۳۷۴ش. - تاریخ التصوف الاسلامی، ص۲۴۰-۲۵۲، بدوی، عبدالرحمان، تاریخ التصوف الاسلامی، کویت، ۱۹۷۸م.</ref>


==معروف کرخی==
== معروف کرخی ==
معروف کرخی (د ۲۰۰ق) نیز از عارفان طبقۀ اول به شمار می‌رود. به روایت عطار، وی به دست امام رضا (ع) توبه کرد و در شمار بزرگان عرفان در آمد. او را به صفتِ زهد و فتوت ستوده‌اند.
معروف کرخی (د ۲۰۰ق) نیز از عارفان طبقۀ اول به شمار می‌رود. به روایت عطار، وی به دست امام رضا (ع) توبه کرد و در شمار بزرگان عرفان در آمد. او را به صفتِ زهد و فتوت ستوده‌اند.
به گفتۀ وی، جوان‌مردان دارای ۳ نشان‌اند: وفای بی‌خلاف، ستایش بی‌جود و عطای بی‌سؤال. افزون بر آن، کرخی در باب محبت معتقد بود که محبت نه به تعلیم خلق، بلکه از موهبت حق، و از فضل او ست.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۹، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۳۵، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.</ref>
به گفتۀ وی، جوان‌مردان دارای ۳ نشان‌اند: وفای بی‌خلاف، ستایش بی‌جود و عطای بی‌سؤال. افزون بر آن، کرخی در باب محبت معتقد بود که محبت نه به تعلیم خلق، بلکه از موهبت حق، و از فضل او ست.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۲، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۳۲۴-۳۲۹، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۳۵، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.</ref>
به این ترتیب، با توجه به روایات و شرح احوال صوفیۀ این دوره می‌توان گفت که در این زمان، صوفیان بیش‌تر بر زهد و ریاضت و خوف، وهم‌چنین توکل و فقر تأکید می‌کردند و کمال سعادت را در زیستن بدون هیچ تعلق دنیوی می‌دانستند. اما در عین حال، زهد آنان، زهدی عاشقانه، و مقدمۀ محبت و معرفت حق بود.
به این ترتیب، با توجه به روایات و شرح احوال صوفیۀ این دوره می‌توان گفت که در این زمان، صوفیان بیش‌تر بر زهد و ریاضت و خوف، وهم‌چنین توکل و فقر تأکید می‌کردند و کمال سعادت را در زیستن بدون هیچ تعلق دنیوی می‌دانستند. اما در عین حال، زهد آنان، زهدی عاشقانه، و مقدمۀ محبت و معرفت حق بود.


=سده‌ سوم=
=سده‌ سوم=
خط ۶۲: خط ۵۹:
افزون بر آن، در این سده مشرب‌های عرفانی مهمی چون صحو و سُکر و مکتب‌های صوفیانه‌ای چون طریقت ملامتیه شکل گرفتند و عارفان بزرگی چون بایزید بسطامی، ذوالنون مصری، جنید بغدادی، ابوسعید خراز، سهل بن عبدالله تستری، ابوالحسین نوری، حکیم ترمذی و حلاج به ظهور رسیدند و از اندیشه‌ها و تعالیم عرفانی بلند آنان، ادبیات عرفانی به تدریج شکل گرفت و آثار مهم عرفانی پدید آمد.
افزون بر آن، در این سده مشرب‌های عرفانی مهمی چون صحو و سُکر و مکتب‌های صوفیانه‌ای چون طریقت ملامتیه شکل گرفتند و عارفان بزرگی چون بایزید بسطامی، ذوالنون مصری، جنید بغدادی، ابوسعید خراز، سهل بن عبدالله تستری، ابوالحسین نوری، حکیم ترمذی و حلاج به ظهور رسیدند و از اندیشه‌ها و تعالیم عرفانی بلند آنان، ادبیات عرفانی به تدریج شکل گرفت و آثار مهم عرفانی پدید آمد.


==ابوسلیمان دارانی==
== ابوسلیمان دارانی ==
از نخستین صوفیان این دوره ابوسلیمان دارانی (د ح۲۱۵ق)، از عارفان مکتب حسن بصری و از تربیت یافتگان عبدالواحد بن زید بود که در شام به نشر معارف عرفانی و تربیت مریدان همت گماشت که مهم‌ترین آنان، احمد بن ابی الحواری (د ۲۳۰ق) بود.
از نخستین صوفیان این دوره ابوسلیمان دارانی (د ح۲۱۵ق)، از عارفان مکتب حسن بصری و از تربیت یافتگان عبدالواحد بن زید بود که در شام به نشر معارف عرفانی و تربیت مریدان همت گماشت که مهم‌ترین آنان، احمد بن ابی الحواری (د ۲۳۰ق) بود.
ابوسلیمان بر زهد، ریاضت، توکل و نیز جوع تأکید بسیار داشت و مراتب سلوک را عبارت از خوف، رجا، تعظیم و حیا می‌دانست.<ref>سهروردی، عمر، ج۱، ص۵۱۶، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۲۷۶، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>
ابوسلیمان بر زهد، ریاضت، توکل و نیز جوع تأکید بسیار داشت و مراتب سلوک را عبارت از خوف، رجا، تعظیم و حیا می‌دانست.<ref>سهروردی، عمر، ج۱، ص۵۱۶، عوارف المعارف، بیروت، ۱۴۰۳ق. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۲۷۶، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>


==حارث محاسبی==
== حارث محاسبی ==
حارث محاسبی نیز از دیگر صوفیان نام‌دار این دوره بود که بر علوم ظاهر و باطن و معارف صوفیه آگاهی داشت و معتقد بود که آن‌چه در مرتبۀ نخست برای سالک ضرورت دارد، رعایت حقوق خداوند است. از همین‌رو، بر محاسبۀ نفس بسیار تأکید می‌کرد و آمادگی برای مرگ، و تسلیم به حق را شرط طریقت می‌دانست.
حارث محاسبی نیز از دیگر صوفیان نام‌دار این دوره بود که بر علوم ظاهر و باطن و معارف صوفیه آگاهی داشت و معتقد بود که آن‌چه در مرتبۀ نخست برای سالک ضرورت دارد، رعایت حقوق خداوند است. از همین‌رو، بر محاسبۀ نفس بسیار تأکید می‌کرد و آمادگی برای مرگ، و تسلیم به حق را شرط طریقت می‌دانست.
او همچنین از محبت حق نیز سخن می‌گفت و آن را سرّی الاهی و ذوقی معنوی، حاصل از رؤیت حق می‌دانست.
او همچنین از محبت حق نیز سخن می‌گفت و آن را سرّی الاهی و ذوقی معنوی، حاصل از رؤیت حق می‌دانست.
خط ۷۲: خط ۶۹:
مهم‌ترین تألیفاتِ او الرعایة لحقوق الله، الوصایا و الزهد است که از منابع اصلی نویسندگان صوفی پس از او، به ویژه غزالی، به شمار می‌رود.<ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۵۶، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق. - هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۶، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۴، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۵۹، ارزش میراث صوفیه، تهران، ۱۳۵۳ش.</ref>
مهم‌ترین تألیفاتِ او الرعایة لحقوق الله، الوصایا و الزهد است که از منابع اصلی نویسندگان صوفی پس از او، به ویژه غزالی، به شمار می‌رود.<ref>سلمی، محمد، ج۱، ص۵۶، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، ۱۴۰۶ق. - هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۶، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۲۷۰-۲۷۴، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۵۹، ارزش میراث صوفیه، تهران، ۱۳۵۳ش.</ref>


==سری سقطی==
== سری سقطی ==
سری سقطی (د ۲۵۴ق)، از دیگر صوفیان سدۀ ۳ق، شاگرد معروف کرخی و استاد و دایی جنید بود.
سری سقطی (د ۲۵۴ق)، از دیگر صوفیان سدۀ ۳ق، شاگرد معروف کرخی و استاد و دایی جنید بود.
او بر شفقت به خلق بسیار تأکید می‌کرد و معتقد بود به‌جز زهد و ریاضت، شفقت به خلق و ایثار نیز برای نجات ضروری است. این دیدگاه وی بر برخی از عارفانِ دوره‌های بعد تأثیر گذاشت؛ چنان‌که هجویری گفته است، نخستین کسی که دربارۀ ترتیب مقامات و بسط احوال به تعمق پرداخت، وی بود.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۷، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۲۳، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>
او بر شفقت به خلق بسیار تأکید می‌کرد و معتقد بود به‌جز زهد و ریاضت، شفقت به خلق و ایثار نیز برای نجات ضروری است. این دیدگاه وی بر برخی از عارفانِ دوره‌های بعد تأثیر گذاشت؛ چنان‌که هجویری گفته است، نخستین کسی که دربارۀ ترتیب مقامات و بسط احوال به تعمق پرداخت، وی بود.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۷، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - ابونعیم اصفهانی، احمد، ج۱، ص۱۲۳، حلیة الاولیاء، بیروت، ۱۴۰۹ق.</ref>


==ذوالنون مصری==
== ذوالنون مصری ==
ذوالنون مصری (د ۲۵۴ق) نیز از شخصیت‌های عرفانی مهم این دوره بود.
ذوالنون مصری (د ۲۵۴ق) نیز از شخصیت‌های عرفانی مهم این دوره بود.
هجویری او را یکی از برجسته‌ترین «اخفیا از اهل معنا» می‌خواند و بر آن باور است که او نخستین کسی بود که اشارت را به عبارت آورد و از معرفت الاهی سخن گفت.
هجویری او را یکی از برجسته‌ترین «اخفیا از اهل معنا» می‌خواند و بر آن باور است که او نخستین کسی بود که اشارت را به عبارت آورد و از معرفت الاهی سخن گفت.
خط ۸۲: خط ۷۹:
برخی محققان معاصر نیز او را از نخستین کسانی دانسته‌اند که اندیشه‌های نوافلاطونی را با دیدگاه‌های صوفیانه درآمیخت.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۴- ۱۲۸، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۵۱، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>
برخی محققان معاصر نیز او را از نخستین کسانی دانسته‌اند که اندیشه‌های نوافلاطونی را با دیدگاه‌های صوفیانه درآمیخت.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۲۴- ۱۲۸، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۵۱، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>


==بایزید بسطامی==
== بایزید بسطامی ==
بایزید بسطامی از جمله عارفان بی‌بدیل تاریخ تصوف، از بزرگان مکتب عرفانی خراسان، و اهل سُکر بود.
بایزید بسطامی از جمله عارفان بی‌بدیل تاریخ تصوف، از بزرگان مکتب عرفانی خراسان، و اهل سُکر بود.
هجویری او را یکی از ۱۰ امام معروف تصوف می‌داند و وی را «محب العلم و معظم الشریعة» می‌خواند. با این‌همه، بایزید علم اکتسابی را انکار می‌کرد و به معرفت موهوبی قائل بود، و علم خود را نیز از این‌گونه علوم می‌دانست.
هجویری او را یکی از ۱۰ امام معروف تصوف می‌داند و وی را «محب العلم و معظم الشریعة» می‌خواند. با این‌همه، بایزید علم اکتسابی را انکار می‌کرد و به معرفت موهوبی قائل بود، و علم خود را نیز از این‌گونه علوم می‌دانست.
بایزید همچنین نخستین کسی بود که شطحیات را وارد زبان صوفیانه کرد. شطحیات و دریافت‌های عرفانی‌ او، وی را شخصیتی جذاب و نمادین ساخته است.
بایزید همچنین نخستین کسی بود که شطحیات را وارد زبان صوفیانه کرد. شطحیات و دریافت‌های عرفانی‌ او، وی را شخصیتی جذاب و نمادین ساخته است.
عظمت شخصیت عرفانی او در طول تاریخ تصوف بسیاری از صوفیان دوره‌های بعد را مجذوب خود ساخت و الهام بخش بسیاری از نویسندگانِ صوفی بود. از جمله جنید او را در میانِ عارفان، هم‌چون جبرئیل در میان فرشتگان شمرده است.
عظمت شخصیت عرفانی او در طول تاریخ تصوف بسیاری از صوفیان دوره‌های بعد را مجذوب خود ساخت و الهام‌بخش بسیاری از نویسندگانِ صوفی بود. از جمله جنید او را در میانِ عارفان، هم‌چون جبرئیل در میان فرشتگان شمرده است.
مشهورترین شطحیات او عباراتِ «لیس فی جبتی سوی الله» و «سبحانی‌ ما اعظم شأنی» است که آن‌ها را در حال سکر بر زبان آورده است. این عبارات نشان از مرتبۀ فنا و مقام جمع دارد.
مشهورترین شطحیات او عباراتِ «لیس فی جبتی سوی الله» و «سبحانی‌ ما اعظم شأنی» است که آنها را در حال سکر بر زبان آورده است. این عبارات نشان از مرتبۀ فنا و مقام جمع دارد.
در گفته‌های او مبانی بسیاری از معارف و آموزه‌های عرفانی را می‌توان یافت.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۳، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۵۴-۵۶، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۳۵-۴۶، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>
در گفته‌های او مبانی بسیاری از معارف و آموزه‌های عرفانی را می‌توان یافت.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۳، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۵۴-۵۶، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۳۵-۴۶، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>


==جنید بغدادی==
== جنید بغدادی ==
جنید بغدادی نیز از بزرگان مکتب بغداد و اهل صحو و معروف به «شیخ الطایفه» یا «سید الطایفه» بود.
جنید بغدادی نیز از بزرگان مکتب بغداد و اهل صحو و معروف به «شیخ الطایفه» یا «سید الطایفه» بود.
او نزد سری سقطی و محمد قصاب سلوک کرد و در این راه به پایه‌ای رسید که او را شیخِ مشایخ در طریقت و امامِ ائمه در شریعت، و مقبول اهل ظاهر و ارباب القلوب خوانده‌اند و به سبب تأکیدش بر توحید و معرفت، او را «ارباب توحید» نیز شمرده‌اند.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۱، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>
او نزد سری سقطی و محمد قصاب سلوک کرد و در این راه به پایه‌ای رسید که او را شیخِ مشایخ در طریقت و امامِ ائمه در شریعت، و مقبول اهل ظاهر و ارباب القلوب خوانده‌اند و به سبب تأکیدش بر توحید و معرفت، او را «ارباب توحید» نیز شمرده‌اند.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۱، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>
خط ۹۹: خط ۹۶:
جنید رعایت ظواهر تصوف، از جمله خرقه پوشیدن را ضروری نمی‌شمرد و پافشاری او بر حفظ اصول‌ شریعت سبب شد که نه تنها صوفیان، بلکه اهل شریعت نیز او را بزرگ و محترم بشمارند. <ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۱۶-۴۳۲، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۱۴، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش. - بشیردار، نخستین صوفیان (ادامه)، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴، ترجمۀ نصرالله پورجوادی، تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش م م شریف، تهران، ۱۳۵۲ش. - رادمهر، فـریدالدین، ج۱، ص۶۳ بب‌ ‌، ‌تحقیقـی در زندگی و افکـار و آثار جنید بغـدادی، تهـران، ۱۳۸۰ش.</ref>
جنید رعایت ظواهر تصوف، از جمله خرقه پوشیدن را ضروری نمی‌شمرد و پافشاری او بر حفظ اصول‌ شریعت سبب شد که نه تنها صوفیان، بلکه اهل شریعت نیز او را بزرگ و محترم بشمارند. <ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۱۶-۴۳۲، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۱۴، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش. - بشیردار، نخستین صوفیان (ادامه)، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴، ترجمۀ نصرالله پورجوادی، تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش م م شریف، تهران، ۱۳۵۲ش. - رادمهر، فـریدالدین، ج۱، ص۶۳ بب‌ ‌، ‌تحقیقـی در زندگی و افکـار و آثار جنید بغـدادی، تهـران، ۱۳۸۰ش.</ref>


==ابوسعید خراز==
== ابوسعید خراز ==
ابوسعید خراز و ابوالحسین نوری (د ۲۹۵ق) نیز از عارفان بزرگِ مکتب بغداد و از مریدان سری سقطی بودند.
ابوسعید خراز و ابوالحسین نوری (د ۲۹۵ق) نیز از عارفان بزرگِ مکتب بغداد و از مریدان سری سقطی بودند.
مقام قرب، محور تعالیم ابوسعید خراز را تشکیل می‌دهد. به گفتۀ او، حقیقت قرب پاکی دل از ما سوی الله و آرام یافتن آن با حق تعالی است.<ref>قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۶، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۶۱، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>
مقام قرب، محور تعالیم ابوسعید خراز را تشکیل می‌دهد. به گفتۀ او، حقیقت قرب پاکی دل از ما سوی الله و آرام یافتن آن با حق تعالی است.<ref>قشیری، عبدالکریم، ج۱، ص۶، الرسالة القشیریة، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۶۱، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>
هم‌چنین طبقه‌بندی‌های متعددی از اولیا به دست می‌دهد و بالاترین مقام را مقام «اهل التیهوهیه و الحیروریة» یا «اهل المحاباة» می‌خواند.<ref>نویا، پل، ج۱، ص۲۰۱، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref>
هم‌چنین طبقه‌بندی‌های متعددی از اولیا به دست می‌دهد و بالاترین مقام را مقام «اهل التیهوهیه و الحیروریة» یا «اهل المحاباة» می‌خواند.<ref>نویا، پل، ج۱، ص۲۰۱، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref>


==ابوالحسن نوری==
== ابوالحسن نوری ==
ابوالحسین نوری نیز از جمله عارفانی بود که از عشق الاهی سخن به میان آورد، چندان که او را زندیق خواندند. او در رسالۀ خود، با عنوان مقامات القلوب، حقایق دریافت‌های عرفانی را با به کاربردن تمثیل بیان کرده است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۶، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - سراج طوسی، عبدالله، ج۱، ص۵۹، اللمع فی التصوف، به کوشش ر ا نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۶۴-۴۷۴، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - نویا، پل، ج۱، ص۲۷۳-۲۹۷، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref>
ابوالحسین نوری نیز از جمله عارفانی بود که از عشق الاهی سخن به میان آورد، چندان که او را زندیق خواندند. او در رسالۀ خود، با عنوان مقامات القلوب، حقایق دریافت‌های عرفانی را با به کاربردن تمثیل بیان کرده است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۶، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - سراج طوسی، عبدالله، ج۱، ص۵۹، اللمع فی التصوف، به کوشش ر ا نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۶۴-۴۷۴، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - نویا، پل، ج۱، ص۲۷۳-۲۹۷، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref>


==سهل تستری==
== سهل تستری ==
سهل بن عبدالله تستری (د ۲۸۳ یا ۲۸۶ق) نیز از صوفیان برجستۀ این دوره بود که بر اجتهاد و مجاهدت نفس، رعایت سنت، و خاموشی و خلوت‌گزینی تأکید می‌کرد.
سهل بن عبدالله تستری (د ۲۸۳ یا ۲۸۶ق) نیز از صوفیان برجستۀ این دوره بود که بر اجتهاد و مجاهدت نفس، رعایت سنت، و خاموشی و خلوت‌گزینی تأکید می‌کرد.
وی در گفته‌های خود از نور محمدی سخن به میان می‌آورد و بر آن باور است که خداوند آفرینش اشیا را به وجود او آغاز کرد.
وی در گفته‌های خود از نور محمدی سخن به میان می‌آورد و بر آن باور است که خداوند آفرینش اشیا را به وجود او آغاز کرد.
از تستری تفسیری بر جای مانده است که یکی از تفاسیر عرفانی مهم و قدیمی قرآن به شمار می‌رود. او در این تفسیر از تأویلات عرفانی برای درک آیات قرآنی استفاده کرده است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۷، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>
از تستری تفسیری بر جای مانده است که یکی از تفاسیر عرفانی مهم و قدیمی قرآن به شمار می‌رود. او در این تفسیر از تأویلات عرفانی برای درک آیات قرآنی استفاده کرده است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۷، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>


==حکیم ترمذی==
== حکیم ترمذی ==
حکیم ترمذی (د ۲۹۵ق) از صوفیان نام‌دار خراسانی در این دوره، بیش از هر چیز به سبب نظریۀ ولایت خود مشهور است.
حکیم ترمذی (د ۲۹۵ق) از صوفیان نام‌دار خراسانی در این دوره، بیش از هر چیز به سبب نظریۀ ولایت خود مشهور است.
او ولایت را حقیقت طریقت می‌دانست، اما مخالفانش به سبب عدم درک درست آراء او، وی را متهم به این کردند که مقام ولایت را برتر از مرتبۀ نبوت دانسته است.
او ولایت را حقیقت طریقت می‌دانست، اما مخالفانش به سبب عدم درک درست آراء او، وی را متهم به این کردند که مقام ولایت را برتر از مرتبۀ نبوت دانسته است.
خط ۱۱۸: خط ۱۱۵:
مهم‌ترین اثر او کتابِ ختم الولایة و علل الشرایع است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۷۸، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۴۹-۵۳، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>
مهم‌ترین اثر او کتابِ ختم الولایة و علل الشرایع است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۷۸، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۴۹-۵۳، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>


==حلاج==
== حلاج ==
یکی از برجسته‌ترین و پرآوازه‌ترین، و به تعبیری پرشورترین و جنجالی‌ترین صوفیان این عصر حسین بن منصور حلاج (مق‌ ۳۰۹ق) بود که نام و آوازه‌اش از مرزهای سرزمین‌های اسلامی گذشت و حکایت عشق او و بر دارشدنش تأثیرگذارترین و الهام‌بخش‌ترین واقعۀ تاریخ تصوف شد؛ تا آن‌جا که گاه در آن، واقعیت و افسانه بـه هم می‌آمیـزد و از او شخصیتی تاریخی ـ اسطوره‌ای، و در عین حال آرمانی می‌سازد.
یکی از برجسته‌ترین و پرآوازه‌ترین، و به تعبیری پرشورترین و جنجالی‌ترین صوفیان این عصر حسین بن منصور حلاج (مق‌ ۳۰۹ق) بود که نام و آوازه‌اش از مرزهای سرزمین‌های اسلامی گذشت و حکایت عشق او و بر دارشدنش تأثیرگذارترین و الهام‌بخش‌ترین واقعۀ تاریخ تصوف شد؛ تا آن‌جا که گاه در آن، واقعیت و افسانه بـه هم می‌آمیـزد و از او شخصیتی تاریخی ـ اسطوره‌ای، و در عین حال آرمانی می‌سازد.
سخنان شطح‌آمیز و شخصیت پیچیدۀ او، و ارتباطش با شیعیان، وی را در معرض اتهام قرار داد و به ویژه شطح معروف او، یعنی «انا الحق» ــ که برخی آن را اشاره به مرتبۀ فنا و «عین الجمع» دانسته‌اند ــ سبب شد که دشمنانش او را به اعتقاد به حلول و اتحاد متهم کنند.
سخنان شطح‌آمیز و شخصیت پیچیدۀ او، و ارتباطش با شیعیان، وی را در معرض اتهام قرار داد و به ویژه شطح معروف او، یعنی «انا الحق» ــ که برخی آن را اشاره به مرتبۀ فنا و «عین الجمع» دانسته‌اند ــ سبب شد که دشمنانش او را به اعتقاد به حلول و اتحاد متهم کنند.
خط ۱۲۴: خط ۱۲۱:
علاوه بر آن، نظریۀ او در باب ابلیس که در کتاب طواسین آمده است، بعدها از سوی کسانی چون ابوالقاسم کُرَّگانی، شیخ فتحه، برکۀ همدانی، احمد غزالی و عین القضات‌ همدانی بسط و گسترش یافت.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۳، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - سرور، طه عبدالباقی، ج۱، ص۱۹ بب‌، حلاج شهید تصوف اسلامی، ترجمۀ حسین درایه، تهران، ۱۳۷۳ش. - میسن، ه‌ و، ج۱، ص۲۳ بب‌ ‌، حلاج، ترجمۀ مجدالدین کیوانی، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref>
علاوه بر آن، نظریۀ او در باب ابلیس که در کتاب طواسین آمده است، بعدها از سوی کسانی چون ابوالقاسم کُرَّگانی، شیخ فتحه، برکۀ همدانی، احمد غزالی و عین القضات‌ همدانی بسط و گسترش یافت.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۳، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - سرور، طه عبدالباقی، ج۱، ص۱۹ بب‌، حلاج شهید تصوف اسلامی، ترجمۀ حسین درایه، تهران، ۱۳۷۳ش. - میسن، ه‌ و، ج۱، ص۲۳ بب‌ ‌، حلاج، ترجمۀ مجدالدین کیوانی، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref>


==شبلی==
== شبلی ==
شبلی (د ۳۳۴ق) از صوفیان خراسانی تبار، از شاگردان جنید و از اقران حلاج بود، اما شور و مستی، و همچنین حالات غریبش که به عقلاء مجانین می‌مانست، او را از مرگ رهانید. سخنان بسیاری از او در باب محبت و عشق، و فقر و معرفت باقی مانده است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۹۶-۱۹۷، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۶۱۴-۶۳۸، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۷، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۹، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>
شبلی (د ۳۳۴ق) از صوفیان خراسانی تبار، از شاگردان جنید و از اقران حلاج بود، اما شور و مستی، و همچنین حالات غریبش که به عقلاء مجانین می‌مانست، او را از مرگ رهانید. سخنان بسیاری از او در باب محبت و عشق، و فقر و معرفت باقی مانده است.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۹۶-۱۹۷، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۶۱۴-۶۳۸، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۷، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۹، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>


==عبدالجبار نَفَرّی==
== عبدالجبار نَفَرّی ==
عبدالجبار نَفَرّی (د ۳۵۴ق) از صوفیان نام‌دار سدۀ ۴ق بود که شرح حالش دانسته نیست و تنها دو کتاب بسیار مهم، یعنی المواقف و المخاطبات، از او بر جای مانده است.
عبدالجبار نَفَرّی (د ۳۵۴ق) از صوفیان نام‌دار سدۀ ۴ق بود که شرح حالش دانسته نیست و تنها دو کتاب بسیار مهم، یعنی المواقف و المخاطبات، از او بر جای مانده است.
او در آثارش به صراحت تجربه‌های عرفانی خود را شرح می‌دهد، ولی به جای سخن گفتن دربارۀ خداوند، سخنان خداوند را دربارۀ خود نقل می‌کند. یکی از مهم‌ترین تجربه‌های او، آگاهی از مقام بندۀ حقیقی است.
او در آثارش به صراحت تجربه‌های عرفانی خود را شرح می‌دهد، ولی به جای سخن گفتن دربارۀ خداوند، سخنان خداوند را دربارۀ خود نقل می‌کند. یکی از مهم‌ترین تجربه‌های او، آگاهی از مقام بندۀ حقیقی است.
وی برترین مقام را «وقفه» می‌نامد که فوق مقام معرفت است و در آن واقف از وقفۀ خود، از این جهت که وقفه مشخصۀ آگاهی اوست، فراتر می‌رود. این‌چنین شخصی واسطۀ میان حق و خلق، انسان کامل و خلیفۀ الاهی است که خداوند قدرت تسلط بر جهان را به او اعطا کرده است.<ref>نویا، پل، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۴، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref>
وی برترین مقام را «وقفه» می‌نامد که فوق مقام معرفت است و در آن واقف از وقفۀ خود، از این جهت که وقفه مشخصۀ آگاهی اوست، فراتر می‌رود. این‌چنین شخصی واسطۀ میان حق و خلق، انسان کامل و خلیفۀ الاهی است که خداوند قدرت تسلط بر جهان را به او اعطا کرده است.<ref>نویا، پل، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۴، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref>


==ابن خفیف==
== ابن خفیف ==
ابن خفیف، مشهور به شیخ کبیر (د ۳۷۱ق)، یکی از مشهورترین صوفیان این دوره بود که واسطۀ میان عارفان سده‌های ۳ و ۵ق به شمار می‌آید. با آن‌که وی ظاهراً به حلاج به دیدۀ تحسین می‌نگریست، اما بیش‌تر بر مشرب صحو بود.
ابن خفیف، مشهور به شیخ کبیر (د ۳۷۱ق)، یکی از مشهورترین صوفیان این دوره بود که واسطۀ میان عارفان سده‌های ۳ و ۵ق به شمار می‌آید. با آن‌که وی ظاهراً به حلاج به دیدۀ تحسین می‌نگریست، اما بیش‌تر بر مشرب صحو بود.
او به آموختن علوم مختلف و از جمله کلام نیز اشتیاق داشت.<ref> هجویری، علی، ج۱، ص۱۹۹، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref> زهدِ فوق‌العاده و عبادت و ریاضت‌های عاری از شطح و طامات وی موجب شهرت وی گشت<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۲۱۲، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref> تا آن‌جا که یکی از مریدان او، به نام ابوالحسن دیلمی (د ۳۹۱ق)، کتابی مستقل به زبان عربی با عنوانِ سیرة‌ الشیخ الکبیر ابوعبدالله‌ بن الخفیف الشیرازی در شرح احوال او نوشت که ترجمۀ فارسی آن در دست است.
او به آموختن علوم مختلف و از جمله کلام نیز اشتیاق داشت.<ref> هجویری، علی، ج۱، ص۱۹۹، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref> زهدِ فوق‌العاده و عبادت و ریاضت‌های عاری از شطح و طامات وی موجب شهرت وی گشت<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۲۱۲، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref> تا آن‌جا که یکی از مریدان او، به نام ابوالحسن دیلمی (د ۳۹۱ق)، کتابی مستقل به زبان عربی با عنوانِ سیرة‌ الشیخ الکبیر ابوعبدالله‌ بن الخفیف الشیرازی در شرح احوال او نوشت که ترجمۀ فارسی آن در دست است.


 
== ویژگی‌های دوره ==
==ویژگی‌های دوره==


چنان که پیش‌تر اشاره شد، در این دوره تحولاتِ مهمی در تصوف رخ داد و آن را به شکل مسلک خاصی درآورد.
چنان که پیش‌تر اشاره شد، در این دوره تحولاتِ مهمی در تصوف رخ داد و آن را به شکل مسلک خاصی درآورد.


===تشکیل زبان عرفانی===
=== تشکیل زبان عرفانی ===
در این دوره، تعابیر و اصطلاحات عرفانی به آثار صوفیان راه یافت، زبان عرفانی به تدریج شکل گرفت و بحث در باب عشق حق گسترش بسیار یافت.
در این دوره، تعابیر و اصطلاحات عرفانی به آثار صوفیان راه یافت، زبان عرفانی به تدریج شکل گرفت و بحث در باب عشق حق گسترش بسیار یافت.


===سامان یافتن خانقاه===
=== سامان یافتن خانقاه ===
هم‌چنین نظام خانقاهی به تدریج سامان پذیرفت و مقدمۀ شکل‌گیری سلسله‌های بزرگ صوفیه در دوره‌های بعد را فراهم آورد.
هم‌چنین نظام خانقاهی به تدریج سامان پذیرفت و مقدمۀ شکل‌گیری سلسله‌های بزرگ صوفیه در دوره‌های بعد را فراهم آورد.


===تشکیل طریقه‌های اولیه===
=== تشکیل طریقه‌های اولیه ===
هجویری به طریقه‌های ده‌گانۀ اولیه‌ای اشاره می‌کند که در این دوره شکل گرفتند. این طریقه‌ها که به یقین فاقد ساختار خانقاهی، و شیوۀ سلوکی و آیینی طریقه‌های بعدی بودند، این‌هاست: محاسبیه، قصاریه، طیفوریه یا بسطامیه، جنیدیه، نوریه، سهلیه، حکیمیه، خرازیه، خفیفیه و سیاریه.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۲۱۹ بب‌ ‌، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>
هجویری به طریقه‌های ده‌گانۀ اولیه‌ای اشاره می‌کند که در این دوره شکل گرفتند. این طریقه‌ها که به یقین فاقد ساختار خانقاهی، و شیوۀ سلوکی و آیینی طریقه‌های بعدی بودند، این‌هاست: محاسبیه، قصاریه، طیفوریه یا بسطامیه، جنیدیه، نوریه، سهلیه، حکیمیه، خرازیه، خفیفیه و سیاریه.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۲۱۹ بب‌ ‌، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>


===نگارش آثار عرفانی===
=== نگارش آثار عرفانی ===
علاوه بر آن، به‌ویژه در سدۀ ۴ق/۱۰م آثار مهم عرفانی پدید آمد که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از اللمع فی التصوف، تألیفِ ابونصر سراج طوسی (د ۳۷۸ق)؛ التعرف لمذهب اهل التصوف، از ابوبکر کلابادی (د ح۳۷۸ق)؛ و قوت القلوب فی معاملة المحبوب، از ابوطالب مکی (د ۳۸۰ق).
علاوه بر آن، به‌ویژه در سدۀ ۴ق/۱۰م آثار مهم عرفانی پدید آمد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از اللمع فی التصوف، تألیفِ ابونصر سراج طوسی (د ۳۷۸ق)؛ التعرف لمذهب اهل التصوف، از ابوبکر کلابادی (د ح۳۷۸ق)؛ و قوت القلوب فی معاملة المحبوب، از ابوطالب مکی (د ۳۸۰ق).
ابونصر سراج به سبب نزدیکی با صوفیان نام‌دار، دریافتی نسبتاً کامل و کافی از زندگانی و گفتار و رفتار بزرگان تصوف داشت و کوشید تا هم‌چون کلابادی ضمن بیان حقیقت تصوف، طریق صوفیان را از صوفی‌نمایان باز شناساند و طریقت را در طول شریعت و ادامۀ آن معرفی ‌کند.
ابونصر سراج به سبب نزدیکی با صوفیان نام‌دار، دریافتی نسبتاً کامل و کافی از زندگانی و گفتار و رفتار بزرگان تصوف داشت و کوشید تا هم‌چون کلابادی ضمن بیان حقیقت تصوف، طریق صوفیان را از صوفی‌نمایان باز شناساند و طریقت را در طول شریعت و ادامۀ آن معرفی ‌کند.
مکی نیز بر آن بود تا با نوشتن این کتاب در ضمن نگاهی صوفیانه به شعائر و عبادات اسلامی، به بیان اصطلاحات، معارف و حکمت‌های عارفان پیش از خود بپردازد.
مکی نیز بر آن بود تا با نوشتن این کتاب در ضمن نگاهی صوفیانه به شعائر و عبادات اسلامی، به بیان اصطلاحات، معارف و حکمت‌های عارفان پیش از خود بپردازد.
خط ۱۵۷: خط ۱۵۳:
در این سده همچنین نخستین کتاب در بابِ عشق عرفانی با عنوانِ عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف، نیز به قلم ابوالحسن دیلمی به عربی نوشته شد.
در این سده همچنین نخستین کتاب در بابِ عشق عرفانی با عنوانِ عطف الالف المألوف علی اللام المعطوف، نیز به قلم ابوالحسن دیلمی به عربی نوشته شد.


===ظهور ملامتیه===
=== ظهور ملامتیه ===
یکی دیگر از ویژگی‌های مهم این دوره، ظهور طریقت ملامتیه بود.
یکی دیگر از ویژگی‌های مهم این دوره، ظهور طریقت ملامتیه بود.
اهل ملامت، گروهی بودند که برای گریز از عجب، شهرت و مقبولیت مردم به این شیوه روی آوردند.
اهل ملامت، گروهی بودند که برای گریز از عجب، شهرت و مقبولیت مردم به این شیوه روی آوردند.
خط ۱۶۸: خط ۱۶۴:
در سدۀ ۴ق، ابوعبدالرحمان سلمی (د ۴۱۲ق) رساله‌ای مستقل با عنوانِ الملامتیة و الصوفیة و اهل الفتوة را در معرفی ملامتیان و مقایسۀ آنان با صوفیان و فتیان نوشت و ابوسعد خرگوشی (د۴۰۶ یا ۴۰۷ق) یکی از باب‌های کتاب تهذیب الاسرار فی الاصول التصوف خود را با عنوانِ «باب فی ذکر الملامتیة...» به ملامتیان اختصاص داد.<ref> ابوسعد خرگوشی، عبدالملک، ج۱، ص۲۴-۲۵، تهذیب الاسرار، به کوشش محمدعلی، بیروت، ۲۰۰۶م.</ref>
در سدۀ ۴ق، ابوعبدالرحمان سلمی (د ۴۱۲ق) رساله‌ای مستقل با عنوانِ الملامتیة و الصوفیة و اهل الفتوة را در معرفی ملامتیان و مقایسۀ آنان با صوفیان و فتیان نوشت و ابوسعد خرگوشی (د۴۰۶ یا ۴۰۷ق) یکی از باب‌های کتاب تهذیب الاسرار فی الاصول التصوف خود را با عنوانِ «باب فی ذکر الملامتیة...» به ملامتیان اختصاص داد.<ref> ابوسعد خرگوشی، عبدالملک، ج۱، ص۲۴-۲۵، تهذیب الاسرار، به کوشش محمدعلی، بیروت، ۲۰۰۶م.</ref>


===عقلاء مجانین===
=== عقلاء مجانین ===
از دیگر ویژگی‌های تصوف در این عصر، ظهور گروهی از عارفان به نامِ «عقلاء مجانین» و نگارش آثاری با همین عنوان بوده است.
از دیگر ویژگی‌های تصوف در این عصر، ظهور گروهی از عارفان به نامِ «عقلاء مجانین» و نگارش آثاری با همین عنوان بوده است.
مبحث مجانین‌ به‌طور عام، خاصِ فرهنگ اسلامی نیست و گاه در برخی از فرهنگ‌ها، از جمله ادبیات هندویی نیز اشاراتی به داستان بلهاء و حمقاء دیده می‌شود.
مبحث مجانین‌ به‌طور عام، خاصِ فرهنگ اسلامی نیست و گاه در برخی از فرهنگ‌ها، از جمله ادبیات هندویی نیز اشاراتی به داستان بلهاء و حمقاء دیده می‌شود.
خط ۱۷۴: خط ۱۷۰:
به گفتۀ ابن‌ عربی، این دیوانگان شیفتگانِ دلباخته‌اند که حق ناگهان بر دلهاشان تجلی کرده، و بر اثر آن تجلی، عقل‌هاشان زایل شده است. عقل‌های آنان نزد حق محبوس است، و اینان از شهود حق متنعم، در حضرت او معتکف، و در جمالِ او منزه‌اند.
به گفتۀ ابن‌ عربی، این دیوانگان شیفتگانِ دلباخته‌اند که حق ناگهان بر دلهاشان تجلی کرده، و بر اثر آن تجلی، عقل‌هاشان زایل شده است. عقل‌های آنان نزد حق محبوس است، و اینان از شهود حق متنعم، در حضرت او معتکف، و در جمالِ او منزه‌اند.
آنان عاقلانِ بی‌عقل‌اند، و در ظاهر به دیوانگان، یعنی کسانی که از تدبیر عقل‌هاشان عاجزند، شهرت دارند و به همین سبب «عقلاء مجانین» خوانده شده‌اند.<ref>ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۲۴۷-۲۵۰، بیروت، دارصادر.</ref>
آنان عاقلانِ بی‌عقل‌اند، و در ظاهر به دیوانگان، یعنی کسانی که از تدبیر عقل‌هاشان عاجزند، شهرت دارند و به همین سبب «عقلاء مجانین» خوانده شده‌اند.<ref>ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۲۴۷-۲۵۰، بیروت، دارصادر.</ref>
تاریخ دقیق پیدایش ترکیب عقلاء مجانین در فرهنگ اسلامی دانسته نیست، اما می‌دانیم که پیشینۀ کاربرد این ترکیب به حدود سدۀ ۳ق می‌رسد.
تاریخ دقیق پیدایش ترکیب عقلاء مجانین در فرهنگ اسلامى‌دانسته نیست، اما می‌دانیم که پیشینۀ کاربرد این ترکیب به حدود سدۀ ۳ق می‌رسد.
ابوبشر دولابی (د ۳۱۰ق) کتابی با عنوانِ عقلاء مجانین داشته است<ref>ابن خیر اشبیلی، محمد، ج۱، ص۴۰۸، فهرسة، به کوشش فرانسیس کودرا، مادرید، ۱۸۹۳م.</ref> و کسانی چون جاحظ (د ۲۵۵ق)، ابن ابی الدنیا، احمد بن لقمان و ابوعلی سهل بن علی بغدادی نیز در آثار خود به این موضوع اشاره کرده‌اند.<ref>نیشابوری، ابوالقاسم، ج۱، ص۲۴-۲۵، عقلاءالمجانین، قاهره، ۱۹۸۹م. - جاحظ، عمرو، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۸، البیان ‌و التبیین، به‌کوشش فوزی عطوی، بیروت، الشرکة اللبنانیة للکتاب. - جاحظ، عمرو، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۹‌، البیان ‌و التبیین، به‌کوشش فوزی عطوی، بیروت، الشرکة اللبنانیة للکتاب.</ref>
ابوبشر دولابی (د ۳۱۰ق) کتابی با عنوانِ عقلاء مجانین داشته است<ref>ابن خیر اشبیلی، محمد، ج۱، ص۴۰۸، فهرسة، به کوشش فرانسیس کودرا، مادرید، ۱۸۹۳م.</ref> و کسانی چون جاحظ (د ۲۵۵ق)، ابن ابی الدنیا، احمد بن لقمان و ابوعلی سهل بن علی بغدادی نیز در آثار خود به این موضوع اشاره کرده‌اند.<ref>نیشابوری، ابوالقاسم، ج۱، ص۲۴-۲۵، عقلاءالمجانین، قاهره، ۱۹۸۹م. - جاحظ، عمرو، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۸، البیان ‌و التبیین، به‌کوشش فوزی عطوی، بیروت، الشرکة اللبنانیة للکتاب. - جاحظ، عمرو، ج۱، ص۳۲۵-۳۲۹‌، البیان ‌و التبیین، به‌کوشش فوزی عطوی، بیروت، الشرکة اللبنانیة للکتاب.</ref>
اما مهم‌ترین و مشهورترین اثر در این‌باره، کتاب عقلاء المجانینِ ابوالقاسم نیشابوری (د ۴۰۶ق) است و پس از او، بسیاری از بزرگانِ علم و عرفان، از جمله ابن ‌جوزی، عطار، ابن‌ عربی و ابن‌ خلدون، به این موضوع پرداختند.<ref> ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۲، ص۱۱۲-۱۱۳، صفةالصفوة، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹-۱۳۹۲ق. - ابن جوزی، عبدالرحمان، صفةالصفوة، ج۲، ص۲۸۸-۲۹۳، جم، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹-۱۳۹۲ق. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۳، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۷۲، الاهی نامه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۴۰م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۹۸-۹۹، الاهی نامه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۴۰م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۸، الاهی نامه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۴۰م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۶، منطق الطیر، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۴۸ش. - ابن خلدون، عبدالرحمان، ج۱، ص۵۳۵-۵۳۷، مقدمة، به کوشش عبدالواحد وافی، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.</ref>
اما مهم‌ترین و مشهورترین اثر در این‌باره، کتاب عقلاء المجانینِ ابوالقاسم نیشابوری (د ۴۰۶ق) است و پس از او، بسیاری از بزرگانِ علم و عرفان، از جمله ابن ‌جوزی، عطار، ابن‌ عربی و ابن‌ خلدون، به این موضوع پرداختند.<ref> ابن جوزی، عبدالرحمان، ج۲، ص۱۱۲-۱۱۳، صفةالصفوة، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹-۱۳۹۲ق. - ابن جوزی، عبدالرحمان، صفةالصفوة، ج۲، ص۲۸۸-۲۹۳، جم، حیدرآباد دکن، ۱۳۸۹-۱۳۹۲ق. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۴۳، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۷۲، الاهی نامه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۴۰م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۹۸-۹۹، الاهی نامه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۴۰م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۸، الاهی نامه، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، ۱۹۴۰م. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۶، منطق الطیر، به کوشش صادق گوهرین، تهران، ۱۳۴۸ش. - ابن خلدون، عبدالرحمان، ج۱، ص۵۳۵-۵۳۷، مقدمة، به کوشش عبدالواحد وافی، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.</ref>


=سده‌های چهارم و پنجم=
=سده‌های چهارم و پنجم=
از اواخر سدۀ ۴ق به بعد، مکتب عرفانی خراسان به تدریج بر مکتب عرفانی بغداد سایه افکند و سرزمین خراسان، به‌ویژه نیشابور تا اوایل سدۀ ۷ق مرکزیت یافت و به پای‌گاه اصلی عرفان اسلامی بدل شد.
از اواخر سدۀ ۴ق به بعد، مکتب عرفانی خراسان به تدریج بر مکتب عرفانی بغداد سایه افکند و سرزمین خراسان، به‌ویژه نیشابور تا اوایل سدۀ ۷ق مرکزیت یافت و به پای‌گاه اصلی عرفان اسلامی بدل شد.


==نگارش آثار عرفانی==
== نگارش آثار عرفانی ==
این دوره را می‌توان اوج شکوفایی تصوف دانست که در آن عارفان بزرگی ظهور کردند، آثار عرفانی بسیاری نوشته شد و تصوف گسترشی بیش از پیش یافت.
این دوره را می‌توان اوج شکوفایی تصوف دانست که در آن عارفان بزرگی ظهور کردند، آثار عرفانی بسیاری نوشته شد و تصوف گسترشی بیش از پیش یافت.


===سلمی===
=== سلمی ===
ابوعبدالرحمان سلمی، از پرکارترین نویسندگان صوفی این دوره، آثار متعددی به زبان عربی نگاشت.
ابوعبدالرحمان سلمی، از پرکارترین نویسندگان صوفی این دوره، آثار متعددی به زبان عربی نگاشت.
از مهم‌ترین آن‌هاست: طبقات الصوفیة، که کهن‌ترین و مفصل‌ترین تذکرۀ عرفانی به عربی است و خواجه عبدالله انصاری (د ۴۸۱ق) بعدها این اثر را با همین عنوان به لهجۀ هراتی املا کرد و جامی (د ۸۹۸ ق) نیز در تألیفِ نفحات الانس از آن بهره گرفت<ref>جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۱-۲، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - حبیبی، عبدالحی، ج۱، ص۲۹-۳۰، مقدمه بر طبقات الصوفیۀ خواجه عبدالله انصاری، کابل، ۱۳۴۱ش.</ref> حقائق التفسیر، که تفسیری عرفانی و دربر دارندۀ مجموعه‌ای از تفاسیر پیش از او ست و از این نظر دارای اهمیت بسیار است، از جملۀ این تفاسیر است: تفسیر منسوب به امام جعفر صادق (ع)، که به گفتۀ پل نویا، یکی از کهن‌ترین شواهد قرائت استنباطی یا قرائت مبتنی بر تجربۀ درونی و معنوی قرآن است<ref> نویا، پل، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۵، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> تفسیر ابن عطاء اَدَمی (د ۳۰۹ق)، که مفصل‌ترین تفاسیر این مجموعه است؛ تفسیر ابوالحسین نوری، که مختصرترین آن‌هاست؛ و تفسیر حسین بن منصور حلاج.
از مهم‌ترین آنهاست: طبقات الصوفیة، که کهن‌ترین و مفصل‌ترین تذکرۀ عرفانی به عربی است و خواجه عبدالله انصاری (د ۴۸۱ق) بعدها این اثر را با همین عنوان به لهجۀ هراتی املا کرد و جامی (د ۸۹۸ ق) نیز در تألیفِ نفحات الانس از آن بهره گرفت<ref>جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۱-۲، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - حبیبی، عبدالحی، ج۱، ص۲۹-۳۰، مقدمه بر طبقات الصوفیۀ خواجه عبدالله انصاری، کابل، ۱۳۴۱ش.</ref> حقائق التفسیر، که تفسیری عرفانی و دربر دارندۀ مجموعه‌ای از تفاسیر پیش از او ست و از این نظر دارای اهمیت بسیار است، از جملۀ این تفاسیر است: تفسیر منسوب به امام جعفر صادق (ع)، که به گفتۀ پل نویا، یکی از کهن‌ترین شواهد قرائت استنباطی یا قرائت مبتنی بر تجربۀ درونی و معنوی قرآن است<ref> نویا، پل، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۵، تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، ترجمۀ اسماعیل سعادت، تهران، ۱۳۷۳ش.</ref> تفسیر ابن عطاء اَدَمی (د ۳۰۹ق)، که مفصل‌ترین تفاسیر این مجموعه است؛ تفسیر ابوالحسین نوری، که مختصرترین آنهاست؛ و تفسیر حسین بن منصور حلاج.
از سلمی همچنین رساله‌های متعددی دربارۀ احوال و مقامات، آداب و رسوم، اخلاق و حقایق، تاریخ صوفیه، فتوت و ملامت و ملامتیه باقی‌مانده است.<ref>پورجوادی، نصرالله، ج۱، ص۱۱-۱۵، مقدمه بر مجموعۀ آثار ابوعبدالرحمان سلمی، تهران، ۱۳۶۹ش.</ref>
از سلمی همچنین رساله‌های متعددی دربارۀ احوال و مقامات، آداب و رسوم، اخلاق و حقایق، تاریخ صوفیه، فتوت و ملامت و ملامتیه باقی‌مانده است.<ref>پورجوادی، نصرالله، ج۱، ص۱۱-۱۵، مقدمه بر مجموعۀ آثار ابوعبدالرحمان سلمی، تهران، ۱۳۶۹ش.</ref>


===ابونعیم اصفهانی===
=== ابونعیم اصفهانی ===
در این سده ابونعیم اصفهانی (د ۴۳۰ق) نیز دائرة المعارف بزرگی، با عنوانِ حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء به عربی، در شرح احوال و افکار زهّاد و صوفیان تا زمان خویش نوشت.
در این سده ابونعیم اصفهانی (د ۴۳۰ق) نیز دائرة المعارف بزرگی، با عنوانِ حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء به عربی، در شرح احوال و افکار زهّاد و صوفیان تا زمان خویش نوشت.


===مستملی بخاری===
=== مستملی بخاری ===
شرح التعرف لمذهب التصوف، از ابوابراهیم اسماعیل بن محمد مستملی بخاری (د ۴۳۴ق) نیز از آثار عرفانی نسبتاً مفصل این دوره، اولین اثر عرفانی به فارسی، و نخستین و مهم‌ترین شرح بر کتاب التعرف لمذهب اهل التصوف است.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۶۹، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش. - روشن، محمد، ج۱، ص۵-۶، مقدمه بر شرح التعرف مستملی بخاری، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref>
شرح التعرف لمذهب التصوف، از ابوابراهیم اسماعیل بن محمد مستملی بخاری (د ۴۳۴ق) نیز از آثار عرفانی نسبتاً مفصل این دوره، اولین اثر عرفانی به فارسی، و نخستین و مهم‌ترین شرح بر کتاب التعرف لمذهب اهل التصوف است.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۶۹، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش. - روشن، محمد، ج۱، ص۵-۶، مقدمه بر شرح التعرف مستملی بخاری، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref>


===ابوالقاسم قشیری===
=== ابوالقاسم قشیری ===
رسالۀ قشیریه، تألیف ابوالقاسم قشیری (د ۴۶۵ق)، از نویسندگان پرآوازه و پر تألیف صوفیه، نیز از مهم‌ترین منابع تصوف به‌شمار می‌رود و می‌توان آن را ادامۀ کوشش‌های ابونصر سـراج و ابوطالب مکی دانست.
رسالۀ قشیریه، تألیف ابوالقاسم قشیری (د ۴۶۵ق)، از نویسندگان پرآوازه و پر تألیف صوفیه، نیز از مهم‌ترین منابع تصوف به‌شمار می‌رود و می‌توان آن را ادامۀ کوشش‌های ابونصر سـراج و ابوطالب مکی دانست.
قشیری در تدوین این اثر ــ که از مراجع مهم غزالی، و از منابع مورد استفادۀ او در تأملات معنوی و سلوک عرفانی‌اش بوده است ــ به دنبال دفاع از توحید صوفیانه، پیوند میان طریقت و شریعت، و نفی بدعت و فساد بوده است.<ref>رضایتی کیشه خاله، محرم، ج۱، ص۴۴-۵۶، تحقیق در رسالۀ قشیریه، تهران، ۱۳۸۴ش.</ref>
قشیری در تدوین این اثر ــ که از مراجع مهم غزالی، و از منابع مورد استفادۀ او در تأملات معنوی و سلوک عرفانی‌اش بوده است ــ به دنبال دفاع از توحید صوفیانه، پیوند میان طریقت و شریعت، و نفی بدعت و فساد بوده است.<ref>رضایتی کیشه خاله، محرم، ج۱، ص۴۴-۵۶، تحقیق در رسالۀ قشیریه، تهران، ۱۳۸۴ش.</ref>
دیگر اثر مهم قشیری، تفسیر عرفانی لطائف الاشارات است.
دیگر اثر مهم قشیری، تفسیر عرفانی لطائف الاشارات است.
نویسنـده در ایـن کتـاب ــ که برخی آن را پس از تفسیر سهل بن عبدالله تستری و حقائق التفسیر سلمی کهن‌ترین تفسیر صوفیانه دانسته‌اند ــ بـه طریق اشاری قرآن را تفسیر کرده است.
نویسنـده در ایـن کتـاب ــ که برخی آن را پس از تفسیر سهل بن عبدالله تستری و حقائق التفسیر سلمی کهن‌ترین تفسیر صوفیانه دانسته‌اند ــ بـه طریق اشاری قرآن را تفسیر کرده است.
او نیز مانند ابن عطاء ادمی بر آن باور است که فهم باطن قرآن، مخصوص برگزیدگانِ بارگاه الاهی است که باطن آن‌ها با انواع ریاضت‌ها و مجاهدت‌ها تصفیه شده، و با عنایت الاهی توانایی تأویل و فهم باطن و اشارات کتاب الاهی را یافته‌اند.<ref>رضایتی کیشه خاله، محرم، ج۱، ص۸-۹، تحقیق در رسالۀ قشیریه، تهران، ۱۳۸۴ش.</ref>
او نیز مانند ابن عطاء ادمی بر آن باور است که فهم باطن قرآن، مخصوص برگزیدگانِ بارگاه الاهی است که باطن آنها با انواع ریاضت‌ها و مجاهدت‌ها تصفیه شده، و با عنایت الاهی توانایی تأویل و فهم باطن و اشارات کتاب الاهی را یافته‌اند.<ref>رضایتی کیشه خاله، محرم، ج۱، ص۸-۹، تحقیق در رسالۀ قشیریه، تهران، ۱۳۸۴ش.</ref>


کشف المحجوب علی بن عثمان هجویری (د ۴۶۵ق)، گرچه از لحاظ تاریخی دومین اثر عرفانی ــ پس از شرح التعرف ــ به فارسی است، اما از نظر اهمیت موضوع و محتوا، و گستره و استقلال مطالب، سبک نگارش و نثر ادبی ــ چنان‌که داراشکوه نیز اشاره کرده است ــ مهم‌ترین و نخستین اثر عرفانی فارسی به‌شمار می‌رود.<ref>داراشکوه، محمد، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۵، سفینة الاولیاء، کانپور، ۱۹۰۰م.</ref>
کشف المحجوب علی بن عثمان هجویری (د ۴۶۵ق)، گرچه از لحاظ تاریخی دومین اثر عرفانی ــ پس از شرح التعرف ــ به فارسی است، اما از نظر اهمیت موضوع و محتوا، و گستره و استقلال مطالب، سبک نگارش و نثر ادبی ــ چنان‌که داراشکوه نیز اشاره کرده است ــ مهم‌ترین و نخستین اثر عرفانی فارسی به‌شمار می‌رود.<ref>داراشکوه، محمد، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۵، سفینة الاولیاء، کانپور، ۱۹۰۰م.</ref>


==خواجه عبدالله انصاری==
== خواجه عبدالله انصاری ==
در این سده، نثر صوفیانۀ فارسی ــ به‌ویـژه نثر مسجع ــ با آثار خواجه عبدالله انصاری تحولی شگرف یافت.
در این سده، نثر صوفیانۀ فارسی ــ به‌ویـژه نثر مسجع ــ با آثار خواجه عبدالله انصاری تحولی شگرف یافت.
مناجات‌های او که برخی از آن‌ها به «الاهی نامه» نیز شهرت یافته‌اند، از کهن‌ترین و مهم‌ترین متون عرفانی فارسی به‌شمار می‌روند و شامل دعاها و سخنان وجدآمیز عرفانی در قالب نثری مسجع و موزون‌اند و از این‌رو، از نظر عرفانی و ادبی بسیار ارزشمندند.
مناجات‌های او که برخی از آنها به «الاهی نامه» نیز شهرت یافته‌اند، از کهن‌ترین و مهم‌ترین متون عرفانی فارسی به‌شمار می‌روند و شامل دعاها و سخنان وجدآمیز عرفانی در قالب نثری مسجع و موزون‌اند و از این‌رو، از نظر عرفانی و ادبی بسیار ارزشمندند.
وی نخستین نویسندۀ صوفی است که معانی بلندِ عرفانی را در قالبِ نثر مسجع بیان کرد و سبک او در سجع‌پردازی، بیشتر به شیوۀ کلمات قصار و نزدیک به شعر است.
وی نخستین نویسندۀ صوفی است که معانی بلندِ عرفانی را در قالبِ نثر مسجع بیان کرد و سبک او در سجع‌پردازی، بیشتر به شیوۀ کلمات قصار و نزدیک به شعر است.
این شیوۀ نگارش، یا بـه تعبیری بهتر امـلای خـواجه، تأثیر بسیـاری بر متـون ادبـی ـ عرفانی سده‌های بعد بر جای نهاد.<ref>خطیبی، حسین، ج۱، ص۱۸۳، فن نثر در ادب پارسی، تهران، ۱۳۶۶ش. - خطیبی، حسین، ج۱، ص۱۸۶، فن نثر در ادب پارسی، تهران، ۱۳۶۶ش. - خطیبی، حسین، ج۱، ص۵۶۹-۵۷۰، فن نثر در ادب پارسی، تهران، ۱۳۶۶ش. - صفا، ذبیح‌الله، ج۲، ص۸۸۲-۸۸۳، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش. - صفا، ذبیح‌الله، ج۲، ص۸۸۶-۸۸۷، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref>
این شیوۀ نگارش، یا بـه تعبیری بهتر امـلای خـواجه، تأثیر بسیـاری بر متـون ادبـی ـ عرفانی سده‌های بعد بر جای نهاد.<ref>خطیبی، حسین، ج۱، ص۱۸۳، فن نثر در ادب پارسی، تهران، ۱۳۶۶ش. - خطیبی، حسین، ج۱، ص۱۸۶، فن نثر در ادب پارسی، تهران، ۱۳۶۶ش. - خطیبی، حسین، ج۱، ص۵۶۹-۵۷۰، فن نثر در ادب پارسی، تهران، ۱۳۶۶ش. - صفا، ذبیح‌الله، ج۲، ص۸۸۲-۸۸۳، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش. - صفا، ذبیح‌الله، ج۲، ص۸۸۶-۸۸۷، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref>
خط ۲۱۴: خط ۲۰۹:
او پیش از این، رسالۀ صد میدان را به فارسی در همین موضوع نوشته بود، اما تفاوت برخی مطالب و ترتیب مقامات در این دو رساله، و همچنین پختگی و اهمیت بیش‌تر منازل السائرین سبب شده است که برخی صد میدان را طرح مقدماتی منازل السائرین بدانند.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۷۷-۷۸، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>
او پیش از این، رسالۀ صد میدان را به فارسی در همین موضوع نوشته بود، اما تفاوت برخی مطالب و ترتیب مقامات در این دو رساله، و همچنین پختگی و اهمیت بیش‌تر منازل السائرین سبب شده است که برخی صد میدان را طرح مقدماتی منازل السائرین بدانند.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۷۷-۷۸، جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>


==خرقانی و ابوالخیر==
== خرقانی و ابوالخیر ==
در این دوره، دو صوفی بلندآوازه، یعنی ابوالحسن خرقانی (د ۴۲۵ق) و ابوسعید ابوالخیر (د ۴۴۰ق) پا به عرصۀ هستی نهادند که به‌رغم رابطۀ نزدیک و ارادتشان به یکدیگر، دارای دو مشرب کاملاً متفاوت بودند.
در این دوره، دو صوفی بلندآوازه، یعنی ابوالحسن خرقانی (د ۴۲۵ق) و ابوسعید ابوالخیر (د ۴۴۰ق) پا به عرصۀ هستی نهادند که به‌رغم رابطۀ نزدیک و ارادتشان به یکدیگر، دارای دو مشرب کاملاً متفاوت بودند.
ابوالحسن خرقانی از عارفانِ اهل هیبت، و مردی امّی و درس ناخوانده بود، اما در عصر خود ــ و شایـد در همـۀ دوره‌های بعد ــ جای‌گاهی رفیع داشت.<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۶۶۱-۶۶۸، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۸۰۰ بب‌ ‌، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>
ابوالحسن خرقانی از عارفانِ اهل هیبت، و مردی امّی و درس ناخوانده بود، اما در عصر خود ــ و شایـد در همـۀ دوره‌های بعد ــ جای‌گاهی رفیع داشت.<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۶۶۱-۶۶۸، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۸۰۰ بب‌ ‌، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>
با آن‌که برخی او را از شاگردان ابوالعباس قصاب آملی شمرده‌اند، اما او خود کسی را شیخ خویش نخواند و از این‌رو، برخی سلوک او را به طریق باطنی و «اویسی»، و با استمداد از روحانیت بایزید بسطامی دانسته‌اند.<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۸۰۰ بب‌، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۲۹۲، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۳۰۳، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - میبدی، احمد، ج۲، ص۵۶۳، کشف الاسرار و عدةالابرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>
با آن‌که برخی او را از شاگردان ابوالعباس قصاب آملی شمرده‌اند، اما او خود کسی را شیخ خویش نخواند و از این‌رو، برخی سلوک او را به طریق باطنی و «اویسی»، و با استمداد از روحانیت بایزید بسطامى‌دانسته‌اند.<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۸۰۰ بب‌، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۲۹۲، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۳۰۳، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - میبدی، احمد، ج۲، ص۵۶۳، کشف الاسرار و عدةالابرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۵۷ش.</ref>
اما ابوسعید‌ ابوالخیر، از عالمان دینی زمان خود و عارفی اهل وجد، انس و فراست بود و بر خلاف شیوۀ معمول زمان خود، بر منبر به جای تفسیر و ذکر اخبار، شعر و دو بیتی می‌خواند و بیش از همه، بر وجد و سماع تأکید می‌کرد و بی‌محابا از عشق الاهی سخن می‌گفت و معتقد بود که عشق شبکه‌ای از شبکه‌های حق است که در آن، بنده از همه چیز خود جدا و به حق وابسته می‌شود.<ref>محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۸۵، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش. - محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۸، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش. - محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.</ref>
اما ابوسعید‌ ابوالخیر، از عالمان دینی زمان خود و عارفی اهل وجد، انس و فراست بود و بر خلاف شیوۀ معمول زمان خود، بر منبر به جای تفسیر و ذکر اخبار، شعر و دو بیتی می‌خواند و بیش از همه، بر وجد و سماع تأکید می‌کرد و بی‌محابا از عشق الاهی سخن می‌گفت و معتقد بود که عشق شبکه‌ای از شبکه‌های حق است که در آن، بنده از همه چیز خود جدا و به حق وابسته می‌شود.<ref>محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۸۵، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش. - محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۸، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش. - محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۳۱۰، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.</ref>


==رعایت ظواهر شرع==
== رعایت ظواهر شرع ==
گروهی از صوفیان این دوره از جمله ابواسحاق کازرونی، ابن باکویه، ابوالقاسم قشیری و خواجه عبدالله انصاری گرایش‌های شریعت محورانه داشتند و بر رعایت ظواهر شرع تأکید می‌کردند.
گروهی از صوفیان این دوره از جمله ابواسحاق کازرونی، ابن باکویه، ابوالقاسم قشیری و خواجه عبدالله انصاری گرایش‌های شریعت محورانه داشتند و بر رعایت ظواهر شرع تأکید می‌کردند.
اصرار ابواسحاق کازرونی (د ۴۳۶ق) بر جهاد با کفار، و نزاع و دشمنی‌اش با زردشتیان کازرون، سبب شد که او را «شیخ غازی» بنامند.<ref>محمود بن عثمان، فردوس المرشدیة، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>
اصرار ابواسحاق کازرونی (د ۴۳۶ق) بر جهاد با کفار، و نزاع و دشمنی‌اش با زردشتیان کازرون، سبب شد که او را «شیخ غازی» بنامند.<ref>محمود بن عثمان، فردوس المرشدیة، ج۱، ص۱۸۰-۱۸۵، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>
ابن باکویه یا باکویی (د ۴۲۸ق) نیز با آن‌که پیر خانقاه سلمی در نیشابور بود، اما با سماع مخالفت می‌ورزید و سماع ابوسعید ابوالخیر را انکار می‌کرد.<ref>محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۸۳-۸۶، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش. - محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.</ref>
ابن باکویه یا باکویی (د ۴۲۸ق) نیز با آن‌که پیر خانقاه سلمی در نیشابور بود، اما با سماع مخالفت می‌ورزید و سماع ابوسعید ابوالخیر را انکار می‌کرد.<ref>محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۸۳-۸۶، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش. - محمد بن منور، اسرارالتوحید، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۶۶ش.</ref>


==ستودن ابلیس==
== ستودن ابلیس ==
برخی از صوفیان سده‌های ۴ و ۵ق نیز هم‌چون حلاج، ابلیس را می‌ستودند.
برخی از صوفیان سده‌های ۴ و ۵ق نیز هم‌چون حلاج، ابلیس را می‌ستودند.
از جمله، ابوالعباس قصاب آملی برآن بود که ابلیس کشتۀ خداوند است و کشتۀ خداوند را سنگ انداختن، از جوان‌مردی نیست.<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۶۴۳-۶۴۴، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>
از جمله، ابوالعباس قصاب آملی برآن بود که ابلیس کشتۀ خداوند است و کشتۀ خداوند را سنگ انداختن، از جوان‌مردی نیست.<ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۶۴۳-۶۴۴، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش.</ref>
خط ۲۳۲: خط ۲۲۷:
شیخ برکه بر آن بود که عاشقی و مهجوری ابلیس از معشوق ازل است.<ref> عین القضات همدانی، نامه‌ها، ج۱، ص۹۶-۹۷، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>
شیخ برکه بر آن بود که عاشقی و مهجوری ابلیس از معشوق ازل است.<ref> عین القضات همدانی، نامه‌ها، ج۱، ص۹۶-۹۷، به کوشش علینقی منزوی و عفیف عسیران، تهران، ۱۳۶۲ش.</ref>


==آثار عرفانی فارسی==
== آثار عرفانی فارسی ==
چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، در سدۀ ۵ق تصوف وارد قلمرو زبان و ادب فارسی شد و از این دوره به بعد آثار عرفانی فارسی متعددی پدید آمد که البته در حوزۀ نظم بیش‌تر در قالب رباعیات و دو بیتی‌های عرفانی ظهور یافت و از آن جمله می‌توان به دو بیتی‌های بابا طاهر و رباعیاتِ منسوب به ابوسعید ابوالخیر اشاره کرد.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۳، ارزش میراث صوفیه، تهران، ۱۳۵۳ش.</ref>
چنان‌که پیش‌تر اشاره شد، در سدۀ ۵ق تصوف وارد قلمرو زبان و ادب فارسی شد و از این دوره به بعد آثار عرفانی فارسی متعددی پدید آمد که البته در حوزۀ نظم بیش‌تر در قالب رباعیات و دو بیتی‌های عرفانی ظهور یافت و از آن جمله می‌توان به دو بیتی‌های بابا طاهر و رباعیاتِ منسوب به ابوسعید ابوالخیر اشاره کرد.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۳، ارزش میراث صوفیه، تهران، ۱۳۵۳ش.</ref>


==تمثیلات عرفانی==
== تمثیلات عرفانی ==
ظهور و کاربرد زبان و تمثیلات عرفانی، و تألیف تفسیرهای عرفانی اشاری نیز از دیگر ویژگی‌های این دوره است.
ظهور و کاربرد زبان و تمثیلات عرفانی، و تألیف تفسیرهای عرفانی اشاری نیز از دیگر ویژگی‌های این دوره است.
هم‌چنین این دوره را می‌توان زمان ظهور رسمی خانقاه، به عنوان محلی خاص برای زندگی جمعی درویشان و صوفیان، و رواج نظام خانقاهی به معنی خاص آن دانست.<ref>کیانی، محسن، ج۱، ص۱۲۵ بب‌ ‌، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.</ref>
هم‌چنین این دوره را می‌توان زمان ظهور رسمی خانقاه، به عنوان محلی خاص برای زندگی جمعی درویشان و صوفیان، و رواج نظام خانقاهی به معنی خاص آن دانست.<ref>کیانی، محسن، ج۱، ص۱۲۵ بب‌ ‌، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.</ref>
خط ۲۴۴: خط ۲۳۹:
ظهور بسیاری از مشایخ بزرگ صوفیه، پایه‌گذاری کهن‌ترین طریقه‌های سازمان‌یافته، شکل‌گیری برخی آیین‌ها هم‌چون خرقه‌پوشی و سند اجازۀ سلسله، رشد و توسعه و نظام‌مند شدن خانقاه‌ها به عنوان نهادهای رسمی اجتماعی، و تأثیر تصوف در تحول ادبیات فارسی، از مشخصات بارز این دوره است.<ref>کیانی، محسن، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش. - کیانی، محسن، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۳، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش. - کیانی، محسن، ج۱، ص۱۶۵، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش.</ref>
ظهور بسیاری از مشایخ بزرگ صوفیه، پایه‌گذاری کهن‌ترین طریقه‌های سازمان‌یافته، شکل‌گیری برخی آیین‌ها هم‌چون خرقه‌پوشی و سند اجازۀ سلسله، رشد و توسعه و نظام‌مند شدن خانقاه‌ها به عنوان نهادهای رسمی اجتماعی، و تأثیر تصوف در تحول ادبیات فارسی، از مشخصات بارز این دوره است.<ref>کیانی، محسن، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش. - کیانی، محسن، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۳، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش. - کیانی، محسن، ج۱، ص۱۶۵، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش.</ref>


==اوضاع اجتماعی==
== اوضاع اجتماعی ==
در این دوره بر اثر تاخت‌و‌تاز قبایل ترک، نابسامانی‌هایی به وجود آمد که چیرگی‌های پی‌در‌پی آنان در وضع اجتماعی جامعۀ اسلامی پدید آورد.
در این دوره بر اثر تاخت‌و‌تاز قبایل ترک، نابسامانی‌هایی به وجود آمد که چیرگی‌های پی‌در‌پی آنان در وضع اجتماعی جامعۀ اسلامی پدید آورد.
در سدۀ ۶ق، ایران، ماوراءالنهر، شام، آسیای صغیر، روم و قفقاز در دست سلجوقیان، و مولتان، پنجاب و سند در دست غزنویان بود.
در سدۀ ۶ق، ایران، ماوراءالنهر، شام، آسیای صغیر، روم و قفقاز در دست سلجوقیان، و مولتان، پنجاب و سند در دست غزنویان بود.
خط ۲۵۳: خط ۲۴۸:
در غرب جهان اسلام نیز حاکمانی چون صلاح‌الدین ایوبی و فرزندانش که مذهب شافعی را بر تشیع برگزیده بودند، به امور صوفیه و ساختن خانقا‌ه‌ها اهتمام نمودند.<ref>مقریزی، احمد، ج۳، ص۵۷۰، الخطط، به کوشش محمد زینهر و مدیحه شرقاوی، قاهره، ۱۹۹۸م.</ref>
در غرب جهان اسلام نیز حاکمانی چون صلاح‌الدین ایوبی و فرزندانش که مذهب شافعی را بر تشیع برگزیده بودند، به امور صوفیه و ساختن خانقا‌ه‌ها اهتمام نمودند.<ref>مقریزی، احمد، ج۳، ص۵۷۰، الخطط، به کوشش محمد زینهر و مدیحه شرقاوی، قاهره، ۱۹۹۸م.</ref>


==پای‌بندی به شریعت==
== پای‌بندی به شریعت ==
در این دوره، مبالغه در باورهای دینی سخت رواج داشت و به‌رغـم مخالفت شدید کسانـی چون ابن جوزی ــ که در تلبیس ابلیس خود به شدت به نقد صوفیان پرداخت ــ تصوف با فضای دین رسمی هماهنگ گردید و خود را در چارچوب شریعت شناساند.
در این دوره، مبالغه در باورهای دینی سخت رواج داشت و به‌رغـم مخالفت شدید کسانـی چون ابن جوزی ــ که در تلبیس ابلیس خود به شدت به نقد صوفیان پرداخت ــ تصوف با فضای دین رسمی هماهنگ گردید و خود را در چارچوب شریعت شناساند.
البته پیش از این نیز کسانی هم‌چون قشیری با دفاع از حق تصوف در داشتن جای‌گاهی مشروع در جامعه، و غزالی با پاسخ‌گویی به اعتراض‌های وارده بر تصوف و دفع شبهه از حریم آن، به این جریان صورت مقبولی در جامعۀ مسلمانان بخشیده، و زمینه را برای رونق و رواج آن فراهم کرده بودند.
البته پیش از این نیز کسانی هم‌چون قشیری با دفاع از حق تصوف در داشتن جای‌گاهی مشروع در جامعه، و غزالی با پاسخ‌گویی به اعتراض‌های وارده بر تصوف و دفع شبهه از حریم آن، به این جریان صورت مقبولی در جامعۀ مسلمانان بخشیده، و زمینه را برای رونق و رواج آن فراهم کرده بودند.
خط ۲۶۰: خط ۲۵۵:
این مشایخ به پای‌بندی به شریعت شهره بودند، چندان‌که نجم‌الدین کبری و عبدالقادر گیلانی را به واسطۀ دانش فقهی و متابعت از شریعت، «امام در فقه» می‌خواندند و دربارۀ شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی می‌گفتند که «نور متابعت نبی در جبین او چیز دیگری است».<ref> مناوی، محمد عبدالرئوف، ج۲، ص۲۵۴، الکواکب الدریة، به کوشش محمد ادیب جادر، بیروت، ۱۹۹۹م. - مناوی، محمد عبدالرئوف، ج۲، ص۳۷۱، الکواکب الدریة، به کوشش محمد ادیب جادر، بیروت، ۱۹۹۹م. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۴۷۴، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.</ref>
این مشایخ به پای‌بندی به شریعت شهره بودند، چندان‌که نجم‌الدین کبری و عبدالقادر گیلانی را به واسطۀ دانش فقهی و متابعت از شریعت، «امام در فقه» می‌خواندند و دربارۀ شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی می‌گفتند که «نور متابعت نبی در جبین او چیز دیگری است».<ref> مناوی، محمد عبدالرئوف، ج۲، ص۲۵۴، الکواکب الدریة، به کوشش محمد ادیب جادر، بیروت، ۱۹۹۹م. - مناوی، محمد عبدالرئوف، ج۲، ص۳۷۱، الکواکب الدریة، به کوشش محمد ادیب جادر، بیروت، ۱۹۹۹م. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۴۷۴، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش.</ref>


==رشد نظام خانقاهی==
== رشد نظام خانقاهی ==
از دیگـر ویژگی‌هـای بارز این دوره، ‌ رشـد و توسعـۀ خانقاه‌هاست.
از دیگـر ویژگی‌هـای بارز این دوره، ‌ رشـد و توسعـۀ خانقاه‌هاست.
پیش از این، خواجه‌ نظام الملک طوسی و به تبعیت از وی، خلفا و شاه‌زادگان و اعیان و اشراف به ساختن خانقاه‌ها اقدام نموده بودند و در این دوران خلفای متأخر عباسی نیز پس از ساختن خانقاه‌ها و تأمین هزینه‌های آن‌ها، مشایخ طریقت را به سمت شیخ الشیوخی و سرپرستی رباط‌های دولتی بر‌گزیدند.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۴۵-۴۶، تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، ترجمۀ مجدالدین کیوانی، تهران، ۱۳۸۳ش.</ref>
پیش از این، خواجه‌ نظام الملک طوسی و به تبعیت از وی، خلفا و شاه‌زادگان و اعیان و اشراف به ساختن خانقاه‌ها اقدام نموده بودند و در این دوران خلفای متأخر عباسی نیز پس از ساختن خانقاه‌ها و تأمین هزینه‌های آنها، مشایخ طریقت را به سمت شیخ الشیوخی و سرپرستی رباط‌های دولتی بر‌گزیدند.<ref>زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۴۵-۴۶، تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن، ترجمۀ مجدالدین کیوانی، تهران، ۱۳۸۳ش.</ref>
رفته‌رفته آیین‌ها و مراسم خانقاهی گسترش یافت و خانقاه‌ها به سازمان‌های رسمی و اجتماعی تبدیل شدند که در آن‌جا علاوه بر انجام امور خانقاهی، به موازات مدارس علوم دینی و حوزه‌های درس خصوصی، به عنوان مراکز تعلیمی به آموزش علوم اسلامی، بحث و مناظره در مسائل معنوی، وعظ و ارشاد و تألیف و تصنیف کتب می‌پرداختند.<ref>کیانی، محسن، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش. - کیانی، محسن، ج۱، ص۳۶۹-۳۸۳، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش.</ref>
رفته‌رفته آیین‌ها و مراسم خانقاهی گسترش یافت و خانقاه‌ها به سازمان‌های رسمی و اجتماعی تبدیل شدند که در آن‌جا علاوه بر انجام امور خانقاهی، به موازات مدارس علوم دینی و حوزه‌های درس خصوصی، به عنوان مراکز تعلیمی به آموزش علوم اسلامی، بحث و مناظره در مسائل معنوی، وعظ و ارشاد و تألیف و تصنیف کتب می‌پرداختند.<ref>کیانی، محسن، ج۱، ص۱۲۶-۱۲۷، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش. - کیانی، محسن، ج۱، ص۳۶۹-۳۸۳، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، ۱۳۸۰ش.</ref>
در این دوره همچنین خانقاه‌هایی برای زنان صوفی به وجود آمد که سرپرستی آن‌ها بر عهدۀ خود زنان بود و از جملۀ مشهورترین آن‌ها می‌توان به رباط فاطمۀ رازیه در بغداد، و رباط بغدادیه در قاهره به سرپرستی زینب بنت ابوالبرکات اشاره کرد.
در این دوره همچنین خانقاه‌هایی برای زنان صوفی به وجود آمد که سرپرستی آنها بر عهدۀ خود زنان بود و از جملۀ مشهورترین آنها می‌توان به رباط فاطمۀ رازیه در بغداد، و رباط بغدادیه در قاهره به سرپرستی زینب بنت ابوالبرکات اشاره کرد.


==کثرت مشایخ صوفیه==
== کثرت مشایخ صوفیه ==
این دوره از نظر کثرت مشایخ بزرگ صوفیه نیز دارای اهمیت است.
این دوره از نظر کثرت مشایخ بزرگ صوفیه نیز دارای اهمیت است.
مشایخی چون ابوالنجیب سهروردی، شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی، مؤسس طریقۀ سهروردیه، نجم‌الدین کبری، بنیان‌گذار طریقۀ کبرویه و مشهور به شیخ ولی تراش که شاگردان نام‌داری چون مجدالدین بغدادی، سعدالدین حمویه، سیف‌الدین باخرزی و رضی‌الدین علی لالا را پرورد، نیز عبدالقادر گیلانی، پایه‌گذار طریقۀ قادریه ، خواجه ابویعقوب یوسف همدانی، مؤسس طریقۀ خواجگان، و روزبهان بقلی شیرازی، بنیان‌گذار طریقۀ روزبهانیه به ظهور رسیدند.
مشایخی چون ابوالنجیب سهروردی، شهاب‌الدین ابوحفص سهروردی، مؤسس طریقۀ سهروردیه، نجم‌الدین کبری، بنیان‌گذار طریقۀ کبرویه و مشهور به شیخ ولی تراش که شاگردان نام‌داری چون مجدالدین بغدادی، سعدالدین حمویه، سیف‌الدین باخرزی و رضی‌الدین علی لالا را پرورد، نیز عبدالقادر گیلانی، پایه‌گذار طریقۀ قادریه، خواجه ابویعقوب یوسف همدانی، مؤسس طریقۀ خواجگان، و روزبهان بقلی شیرازی، بنیان‌گذار طریقۀ روزبهانیه به ظهور رسیدند.


==تأسیس طریقه‌ها==
== تأسیس طریقه‌ها ==
ظهور این مشایخ بزرگ، در کنار آشتی طریقت و شریعت، حمایت حاکمان و امرا از صوفیه، و رشد و توسعۀ خانقاه‌ها، موجب اقبال روزافزون عامه به تصوف و ظهور نخستین طریقه‌های صوفیانه در این دوره گردید.
ظهور این مشایخ بزرگ، در کنار آشتی طریقت و شریعت، حمایت حاکمان و امرا از صوفیه، و رشد و توسعۀ خانقاه‌ها، موجب اقبال روزافزون عامه به تصوف و ظهور نخستین طریقه‌های صوفیانه در این دوره گردید.
تأسیس طریقه‌ها به یک معنا پیروزی تصوف در مبارزۀ سرسختانۀ آن برای به رسمیت شناخته شدن در جامعۀ اسلامی بود.
تأسیس طریقه‌ها به یک معنا پیروزی تصوف در مبارزۀ سرسختانۀ آن برای به رسمیت شناخته شدن در جامعۀ اسلامی بود.
البته مدت‌ها پیش از شکل‌گیری این طریقه‌ها، در آثار صوفیانی چون هجویری از چندین طریقۀ تصوف نام برده شده است، اما پیدایش این طریقه‌ها در اصل به اختلافات اعتقادی آن‌ها باز می‌گشت و نه تفاوت در نحوۀ عبادات و اجرای مناسک.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۲۶۷-۳۸۹، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>
البته مدت‌ها پیش از شکل‌گیری این طریقه‌ها، در آثار صوفیانی چون هجویری از چندین طریقۀ تصوف نام برده شده است، اما پیدایش این طریقه‌ها در اصل به اختلافات اعتقادی آنها باز می‌گشت و نه تفاوت در نحوۀ عبادات و اجرای مناسک.<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۲۶۷-۳۸۹، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.</ref>
به علاوه، این طریقه‌های اولیه عموماً فاقد ساختاری منسجم، نظام‌ آیینی و سلوکی روشن و سلسله مراتب خاص خود بودند.
به علاوه، این طریقه‌های اولیه عموماً فاقد ساختاری منسجم، نظام‌ آیینی و سلوکی روشن و سلسله مراتب خاص خود بودند.


==تشکیلات شبکه‌ای==
== تشکیلات شبکه‌ای ==
از سدۀ ۶ق به بعد، تجمعات صوفیه در قالب مجموعه‌هایی که به شیخ معینی نسبت داده می‌شد، شکل گرفت که از نظام دقیق و مسلک جداگانه‌ای پیروی می‌کرد و زندگی اجتماعی را در خانقاه‌ها برپا می‌نمود.
از سدۀ ۶ق به بعد، تجمعات صوفیه در قالب مجموعه‌هایی که به شیخ معینی نسبت داده می‌شد، شکل گرفت که از نظام دقیق و مسلک جداگانه‌ای پیروی می‌کرد و زندگی اجتماعی را در خانقاه‌ها برپا می‌نمود.
در این خانقاه‌ها، مجالس مختلف تحت‌نظر شیخی که در تلقین ذکر، معارف صوفیه و سلوک طریقت صلاحیت داشت، برگذار می‌شد.
در این خانقاه‌ها، مجالس مختلف تحت‌نظر شیخی که در تلقین ذکر، معارف صوفیه و سلوک طریقت صلاحیت داشت، برگذار می‌شد.
خط ۲۸۳: خط ۲۷۸:
نظام این طریقه‌ها در طی تحول خود، هم از علوم اسلامی و هم از جریان کلی اعتقادی و آیینی در جوامع اسلامی تأثیر پذیرفت، چنان که شعائر دینی کمابیش با همان دقتی که در مساجد انجام می‌گرفت، در خانقاه‌ها اجرا می‌شد و مشایخ صوفی، درست مانند محدثان سنتی در مدارس دینی، تنها هنگامی که از اساتید خود اجازۀ رسمی و خرقۀ ارشاد می‌گرفتند، صلاحیت هدایت مریدان را داشتند.<ref>باخرزی، یحیی، ج۱، ص۶۷، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۳ش. - نجم‌الدین‌ رازی، مرصاد العباد، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۵ش.</ref>
نظام این طریقه‌ها در طی تحول خود، هم از علوم اسلامی و هم از جریان کلی اعتقادی و آیینی در جوامع اسلامی تأثیر پذیرفت، چنان که شعائر دینی کمابیش با همان دقتی که در مساجد انجام می‌گرفت، در خانقاه‌ها اجرا می‌شد و مشایخ صوفی، درست مانند محدثان سنتی در مدارس دینی، تنها هنگامی که از اساتید خود اجازۀ رسمی و خرقۀ ارشاد می‌گرفتند، صلاحیت هدایت مریدان را داشتند.<ref>باخرزی، یحیی، ج۱، ص۶۷، اوراد الاحباب، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۳ش. - نجم‌الدین‌ رازی، مرصاد العباد، ج۱، ص۲۴۳-۲۴۴، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ۱۳۶۵ش.</ref>


==مهم‌ترین طریقه‌ها==
== مهم‌ترین طریقه‌ها ==
مهم‌ترین طریقه‌هایی که در اواخر سدۀ ۶ و سدۀ ۷ق شکل گرفتند، سهروردیه، کبرویه، قادریه، رفاعیه، خواجگان، چشتیه و مولویه بودند. علاوه بر این، طریقه‌های کوچک‌تر دیگری چون روزبهانیه در فارس و یَسَویه در آسیای مرکزی و قفقاز، و بکتاشیه در آناتولی نیز پدید آمدند.
مهم‌ترین طریقه‌هایی که در اواخر سدۀ ۶ و سدۀ ۷ق شکل گرفتند، سهروردیه، کبرویه، قادریه، رفاعیه، خواجگان، چشتیه و مولویه بودند. علاوه بر این، طریقه‌های کوچک‌تر دیگری چون روزبهانیه در فارس و یَسَویه در آسیای مرکزی و قفقاز، و بکتاشیه در آناتولی نیز پدید آمدند.


==ادبیات عرفانی فارسی==
== ادبیات عرفانی فارسی ==
نفوذ تصوف در ادبیات فارسی نیز از دیگر ویژگی‌های این دوره است.
نفوذ تصوف در ادبیات فارسی نیز از دیگر ویژگی‌های این دوره است.
در اثر رخدادهای سدۀ ۶ق عناصر صوفیانه به اشکال مختلف در ادبیات راه یافت و حضور آشکار خود را طی قرون متمادی حفظ نمود.<ref>برتلس، یوگنی ادواردویچ، ج۱، ص۵۱، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمۀ سیروس ایزدی، تهران، ۱۳۵۶ش.</ref>
در اثر رخدادهای سدۀ ۶ق عناصر صوفیانه به اشکال مختلف در ادبیات راه یافت و حضور آشکار خود را طی قرون متمادی حفظ نمود.<ref>برتلس، یوگنی ادواردویچ، ج۱، ص۵۱، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمۀ سیروس ایزدی، تهران، ۱۳۵۶ش.</ref>
در حقیقت صوفیۀ این عهد با توجه خاصی که به تربیت سالکان و ارشاد عامۀ مردم داشتند، شعر و نثر فارسی را از محافل درباری بیرون آوردند و آن را برای بیان مقاصد عالی عرفانی ـ اخلاقی و تربیتی به کار گرفتند و به این ترتیب، در میان عامه انتشار دادند.<ref>صفا، ذبیح‌الله، ج۲، ص۳۶۹، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref>
در حقیقت صوفیۀ این عهد با توجه خاصی که به تربیت سالکان و ارشاد عامۀ مردم داشتند، شعر و نثر فارسی را از محافل درباری بیرون آوردند و آن را برای بیان مقاصد عالی عرفانی ـ اخلاقی و تربیتی به کار گرفتند و به این ترتیب، در میان عامه انتشار دادند.<ref>صفا، ذبیح‌الله، ج۲، ص۳۶۹، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref>
علاوه بر این، از آن‌جا که بنای کار اهل تصوف بر ذوق و حال بود، شعر و نثر را با لطف و صفایی خاص همراه کردند و به آن‌ها مایه‌های جدیدی از تفکر بخشیدند.
علاوه بر این، از آن‌جا که بنای کار اهل تصوف بر ذوق و حال بود، شعر و نثر را با لطف و صفایی خاص همراه کردند و به آنها مایه‌های جدیدی از تفکر بخشیدند.
با آن‌که غالب آثار منثور عرفانی این دوره با به کارگیری زبان سادۀ فارسی نوشته شده‌اند، اما نثر صوفیه در آن‌ها گاه مانند شعر آکنده از مضامین عاشقانه و شور و جذبه است.
با آن‌که غالب آثار منثور عرفانی این دوره با به کارگیری زبان سادۀ فارسی نوشته شده‌اند، اما نثر صوفیه در آنها گاه مانند شعر آکنده از مضامین عاشقانه و شور و جذبه است.
عبهر العاشقین روزبهان بقلی شیرازی و تمهیدات عین القضات همدانی آثاری از این دست‌اند.
عبهر العاشقین روزبهان بقلی شیرازی و تمهیدات عین القضات همدانی آثاری از این دست‌اند.
هر چند پیش از این نمونه‌هایی از شعر تعلیمی در قطعات و رباعیات منقول از ابوسعید ابوالخیر و آثار خواجه عبدالله انصاری وجود داشت، اما عالی‌ترین و قوی‌ترین مظاهر شعر تعلیمی در حدیقۀ سنایی و بعد از آن در مثنوی‌های عطار و مولوی ــ که به پیروی از حدیقه سروده شده‌اند ــ شکل گرفت.<ref>برتلس، یوگنی ادواردویچ، ج۱، ص۹۴، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمۀ سیروس ایزدی، تهران، ۱۳۵۶ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۳۰، ارزش میراث صوفیه، تهران، ۱۳۷۸ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۴۴، ارزش میراث صوفیه، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref>
هر چند پیش از این نمونه‌هایی از شعر تعلیمی در قطعات و رباعیات منقول از ابوسعید ابوالخیر و آثار خواجه عبدالله انصاری وجود داشت، اما عالی‌ترین و قوی‌ترین مظاهر شعر تعلیمی در حدیقۀ سنایی و بعد از آن در مثنوی‌های عطار و مولوی ــ که به پیروی از حدیقه سروده شده‌اند ــ شکل گرفت.<ref>برتلس، یوگنی ادواردویچ، ج۱، ص۹۴، تصوف و ادبیات تصوف، ترجمۀ سیروس ایزدی، تهران، ۱۳۵۶ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۳۰، ارزش میراث صوفیه، تهران، ۱۳۷۸ش. - زرین‌کوب، عبدالحسین، ج۱، ص۱۴۴، ارزش میراث صوفیه، تهران، ۱۳۷۸ش.</ref>


=پانویس=
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس}}


= منابع=
=منابع=
{{پانویس رنگی}}
(۱) ابوطالب مکی، محمد، قوت القلوب، بیروت، دارصادر.
(۱) ابوطالب مکی، محمد، قوت القلوب، بیروت، دارصادر.


خط ۴۴۷: خط ۴۴۳:
(۷۳) جوینی، محمد، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۷۳) جوینی، محمد، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، تهران، ۱۳۸۲ش.


(۷۴) جهانگیری، محسن، محیی‌الدین ابن عربی چهرۀ برجستۀ عرفان اسلامی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۷۴) جهانگیری، محسن، محیی‌الدینابن‌عربی چهرۀ برجستۀ عرفان اسلامی، تهران، ۱۳۷۵ش.


(۷۵) چیتیک، ویلیام، مقدمه بر نقد النصوص عبدالرحمان جامی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۷۵) چیتیک، ویلیام، مقدمه بر نقد النصوص عبدالرحمان جامی، تهران، ۱۳۷۰ش.
خط ۴۸۵: خط ۴۸۱:
(۹۲) علاءالدوله سمنانی، مکتوبات، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۹۲) علاءالدوله سمنانی، مکتوبات، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش.


(۹۳) غنیمی تفتازانی، ابوالوفا، الطریقة الاکبریة، الکتاب التذکاری (هم‌ ).
(۹۳) غنیمی تفتازانی، ابوالوفا، الطریقة الاکبریة، الکتاب التذکاری (هم‌).


(۹۴) فروزانفر، بدیع‌الزمان، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، تهران، ۱۳۸۲ش.
(۹۴) فروزانفر، بدیع‌الزمان، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد، تهران، ۱۳۸۲ش.
خط ۵۲۳: خط ۵۱۹:
(۱۱۱) یحیی، عثمان اسماعیل، مؤلفات ابن عربی، تاریخ‌ها و تصنیف‌ها، دارالصابونی/ دارالهدایة، ۱۴۱۳ق.
(۱۱۱) یحیی، عثمان اسماعیل، مؤلفات ابن عربی، تاریخ‌ها و تصنیف‌ها، دارالصابونی/ دارالهدایة، ۱۴۱۳ق.


 
[[رده:تصوف]]
[[رده: تصوف]]
[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده: مقالات]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۵۶۷

ویرایش