۱٬۵۶۹
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
کاروان زائران به [[سبزوار]] رسید. قافله براى استراحت، رحل اقامت افکند تا پس از توقفى کوتاه، به سوى عراق حرکت نمایند. آخوند خراسانى چون آوازه دانش [[ملاهادى سبزوارى]] را شنیده بود، تصمیم گرفت از کاروان جدا شود و براى بهره جستن از دریاى علم آن حکیم فرزانه در سبزوار بماند. | کاروان زائران به [[سبزوار]] رسید. قافله براى استراحت، رحل اقامت افکند تا پس از توقفى کوتاه، به سوى عراق حرکت نمایند. آخوند خراسانى چون آوازه دانش [[ملاهادى سبزوارى]] را شنیده بود، تصمیم گرفت از کاروان جدا شود و براى بهره جستن از دریاى علم آن حکیم فرزانه در سبزوار بماند. | ||
<br> | <br> | ||
آخوند، ماههاى رجب، شعبان و رمضان ۱۲۷۷ ه’.ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملاهادى سبزوارى بهره برد. آنگاه از سبزوار به [[تهران]] رفت و حدود سیزده ماه در مدرسه صدر، در درس [[ملا حسین خویى]] و [[میرزا ابوالحسن جلوه]] شرکت کرد. و سرانجام به حوزه علمیه نجف راه یافت و در درس [[شیخ انصارى]] و [[میرزا حسن شیرازى]] شرکت کرد.<ref> | آخوند، ماههاى رجب، شعبان و رمضان ۱۲۷۷ ه’.ق را در حوزه علمیه سبزوار گذراند و از درس فیلسوف بزرگ عصر، ملاهادى سبزوارى بهره برد. آنگاه از سبزوار به [[تهران]] رفت و حدود سیزده ماه در مدرسه صدر، در درس [[ملا حسین خویى]] و [[میرزا ابوالحسن جلوه]] شرکت کرد. و سرانجام به حوزه علمیه نجف راه یافت و در درس [[شیخ انصارى]] و [[میرزا حسن شیرازى]] شرکت کرد.<ref>اعیان الشیعه، ج۹، ص۵.|اعیان الشیعه، ج۹، ص۵.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
آخوند خراسانى شب و روز در تلاش براى اندوختن دانش و به دست آوردن تقوا مىکوشید و در این راه از هیچ مشکلى نهراسید. خودش مىگوید: «تنها خوراک من فکر بود. ولى قانع نبودم. هیچگاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمىخوابیدم. شبها بیدار بودم. با ستارگان دوست شده بودم. خواب با شکم خالى بسیار مشکل است.»<ref> | آخوند خراسانى شب و روز در تلاش براى اندوختن دانش و به دست آوردن تقوا مىکوشید و در این راه از هیچ مشکلى نهراسید. خودش مىگوید: «تنها خوراک من فکر بود. ولى قانع نبودم. هیچگاه نشد که گلایه کنم. شش ساعت بیشتر نمىخوابیدم. شبها بیدار بودم. با ستارگان دوست شده بودم. خواب با شکم خالى بسیار مشکل است.»<ref>مرگى در نور، ص۵۵.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
آخوند خراسانى غرق در درس و مطالعه بود که ناگهان نامهاى رشته افکارش را از هم گسست و اشک از دیدگانش روان ساخت. فرزند خُردسالش دیده از جهان فرو بسته بود. پس نامهاى به پدر نوشت و از او درخواست کرد که همسر داغدارش را به نجف بیاورد. ملا حسین همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتى در نجف ماند و پس از زیارت اماکن مقدس، به مشهد برگشت. | آخوند خراسانى غرق در درس و مطالعه بود که ناگهان نامهاى رشته افکارش را از هم گسست و اشک از دیدگانش روان ساخت. فرزند خُردسالش دیده از جهان فرو بسته بود. پس نامهاى به پدر نوشت و از او درخواست کرد که همسر داغدارش را به نجف بیاورد. ملا حسین همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتى در نجف ماند و پس از زیارت اماکن مقدس، به مشهد برگشت. | ||
<br> | <br> | ||
داغ مرگ فرزند اندک اندک از ذهن آخوند و همسرش محو مىشد. زن و مرد جوان در انتظار تولد فرزندى دیگر روزشمارى مىکردند. اما بازهم، مصیبت بر خانه سایه افکند. فرزند، قبل از تولد مُرد و بچه مرده به دنیا آمد. همسرش نیز پس از مدتى بیمارى از دنیا رفت. داغ مرگ همسر، آتش به جانش افکند. تاب مقاومت نداشت. مرگ همسر و دو فرزند ، کمرِ طاقتش را در جوانى خم کرد. تنها حَرَم [[حضرت على(ع)]] و دامن پر مهر اشک توانست قامتش را راست کند.<ref> | داغ مرگ فرزند اندک اندک از ذهن آخوند و همسرش محو مىشد. زن و مرد جوان در انتظار تولد فرزندى دیگر روزشمارى مىکردند. اما بازهم، مصیبت بر خانه سایه افکند. فرزند، قبل از تولد مُرد و بچه مرده به دنیا آمد. همسرش نیز پس از مدتى بیمارى از دنیا رفت. داغ مرگ همسر، آتش به جانش افکند. تاب مقاومت نداشت. مرگ همسر و دو فرزند ، کمرِ طاقتش را در جوانى خم کرد. تنها حَرَم [[حضرت على(ع)]] و دامن پر مهر اشک توانست قامتش را راست کند.<ref>مرگى در نور، ص۴۷ – ۴۹.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
=آوازه علمی= | =آوازه علمی= | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
آخوند سالها در درس شیخ انصارى و میرزاى شیرازى شرکت کرد و از زبدهترین شاگردان آن دو شناخته مىشد. وى از همان ابتدا با پشتکارى کم نظیر، راههاى پیشرفت را مىپیمود. او در کنار تحصیل، به عبادت و شبزندهدارى نیز اهمیت فراوان مىداد. بارها به [[کربلا]] رفت و به زیارت [[امام حسین(ع)]] نایل شد. | آخوند سالها در درس شیخ انصارى و میرزاى شیرازى شرکت کرد و از زبدهترین شاگردان آن دو شناخته مىشد. وى از همان ابتدا با پشتکارى کم نظیر، راههاى پیشرفت را مىپیمود. او در کنار تحصیل، به عبادت و شبزندهدارى نیز اهمیت فراوان مىداد. بارها به [[کربلا]] رفت و به زیارت [[امام حسین(ع)]] نایل شد. | ||
<br> | <br> | ||
در یکى از این سفرها پس از زیارت، در درس آیه اللَه [[آخوند اردکانى]] شرکت کرد. آخوند اردکانى نظر شیخ انصارى را در مسألهاى بیان و سپس بر نظر او چند اشکال کرد. اشکالها درست بود. آخوند پس از برگشت به نجف و شرکت در درس شیخ انصارى، اشکالهاى اردکانى را به استاد بازگو کرد. شیخ انصارى یکى از اشکالها را پذیرفت اما اشکال دوم را رد کرد. آخوند به دفاع از اشکال دوم اردکانى پرداخت و استاد دوباره پاسخ گفت اما آخوند دفاعیه استاد را قانع کننده ندانست و بار دیگر اشکال را با بیانى تازه مطرح کرد. گفت و شنود شاگرد و استاد به درازا کشید. صدها طلبه که در درس شیخ انصارى شرکت داشتند، در شگفت بودند که چگونه طلبهاى جوان که ۲۵ سال بیش نداشت و کمتر از سه سال بود که به درس شیخ انصارى راه یافته، بىمحابا با دلیلهاى قوى به استاد اشکال مىکند. یکى از طلاب به دیگران گفت: این آخوند (آخوند خراسانى) را ببینید که دارد گفتار آن آخوند (آخوند اردکانى) را تأیید مىکند. از آن زمان به بعد در همه نجف او را با لقب «آخوند» صدا مىکردند.<ref> | در یکى از این سفرها پس از زیارت، در درس آیه اللَه [[آخوند اردکانى]] شرکت کرد. آخوند اردکانى نظر شیخ انصارى را در مسألهاى بیان و سپس بر نظر او چند اشکال کرد. اشکالها درست بود. آخوند پس از برگشت به نجف و شرکت در درس شیخ انصارى، اشکالهاى اردکانى را به استاد بازگو کرد. شیخ انصارى یکى از اشکالها را پذیرفت اما اشکال دوم را رد کرد. آخوند به دفاع از اشکال دوم اردکانى پرداخت و استاد دوباره پاسخ گفت اما آخوند دفاعیه استاد را قانع کننده ندانست و بار دیگر اشکال را با بیانى تازه مطرح کرد. گفت و شنود شاگرد و استاد به درازا کشید. صدها طلبه که در درس شیخ انصارى شرکت داشتند، در شگفت بودند که چگونه طلبهاى جوان که ۲۵ سال بیش نداشت و کمتر از سه سال بود که به درس شیخ انصارى راه یافته، بىمحابا با دلیلهاى قوى به استاد اشکال مىکند. یکى از طلاب به دیگران گفت: این آخوند (آخوند خراسانى) را ببینید که دارد گفتار آن آخوند (آخوند اردکانى) را تأیید مىکند. از آن زمان به بعد در همه نجف او را با لقب «آخوند» صدا مىکردند.<ref>کفایه الاصول، مقدمه.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
آخوند از سال ۱۲۷۸ ق. تا سال ۱۲۹۱ ق. بیش از سیزده سال در درس خارج استادان برجسته حوزه علمیه نجف شرکت کرد. بیش از دو سال در درس شیخ انصارى شرکت کرد و پس از وفات او (۱۲۸۱ ق.) دو سال به درس آیه اللَه [[سید على شوشترى]] (متوفاى ۱۲۸۳ ق.) راه یافت و سالها در درس آیه اللَه شیخ [[راضى بن محمد نجفى]] متوفاى ۱۲۹۰ ق.) و آیه اللَه [[سید مهدى مجتهد قزوینى]] ادامه تحصیل داد. | آخوند از سال ۱۲۷۸ ق. تا سال ۱۲۹۱ ق. بیش از سیزده سال در درس خارج استادان برجسته حوزه علمیه نجف شرکت کرد. بیش از دو سال در درس شیخ انصارى شرکت کرد و پس از وفات او (۱۲۸۱ ق.) دو سال به درس آیه اللَه [[سید على شوشترى]] (متوفاى ۱۲۸۳ ق.) راه یافت و سالها در درس آیه اللَه شیخ [[راضى بن محمد نجفى]] متوفاى ۱۲۹۰ ق.) و آیه اللَه [[سید مهدى مجتهد قزوینى]] ادامه تحصیل داد. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
میرزاى شیرازى در سال ۱۳۱۲ ق. دار فانى را وداع گفت. آخوند مدتى پس از رحلت استاد به سامرا رفت و بعد از زیارت مرقد امامان به سوى منزل استاد به راه افتاد، کوبه در منزل را بوسید و پیشانى بر آن گذاشت و زار زار گریست. | میرزاى شیرازى در سال ۱۳۱۲ ق. دار فانى را وداع گفت. آخوند مدتى پس از رحلت استاد به سامرا رفت و بعد از زیارت مرقد امامان به سوى منزل استاد به راه افتاد، کوبه در منزل را بوسید و پیشانى بر آن گذاشت و زار زار گریست. | ||
<br> | <br> | ||
آخوند از موفقترین استادان تاریخ حوزههاى علمیه شیعه است که شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نوشتهاند و صدها مجتهد در درس او تربیت یافتند که نام برخى از آنها از این قرار است: سید [[ابوالحسن اصفهانى]]، شیخ [[ابوالقاسم قمى]]، سید [[ابوالقاسم کاشانى]]، میرزا [[احمد خراسانى]]، سید [[محمد تقى خوانسارى]]، سید [[جمال الدین گلپایگانى]]، شیخ [[محمد جواد بلاغى]]، شهید سید [[حسن مدرس]]، حاج آقا [[حسین قمى]]، سید [[صدرالدین صدر]]، آقا [[ضیاء الدین عراقى]]، شیخ [[عبدالکریم حائرى]]، سید [[عبداللَه بهبهانى]]، سید [[عبدالهادى شیرازى]]، شیخ [[محمد على کاظمى]]، شیخ [[محمد حسین نائینى]]، آقا [[بزرگ تهرانى]]، حاج آقا [[حسین بروجردى]] و سید [[محمود شاهرودى]].<ref> | آخوند از موفقترین استادان تاریخ حوزههاى علمیه شیعه است که شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نوشتهاند و صدها مجتهد در درس او تربیت یافتند که نام برخى از آنها از این قرار است: سید [[ابوالحسن اصفهانى]]، شیخ [[ابوالقاسم قمى]]، سید [[ابوالقاسم کاشانى]]، میرزا [[احمد خراسانى]]، سید [[محمد تقى خوانسارى]]، سید [[جمال الدین گلپایگانى]]، شیخ [[محمد جواد بلاغى]]، شهید سید [[حسن مدرس]]، حاج آقا [[حسین قمى]]، سید [[صدرالدین صدر]]، آقا [[ضیاء الدین عراقى]]، شیخ [[عبدالکریم حائرى]]، سید [[عبداللَه بهبهانى]]، سید [[عبدالهادى شیرازى]]، شیخ [[محمد على کاظمى]]، شیخ [[محمد حسین نائینى]]، آقا [[بزرگ تهرانى]]، حاج آقا [[حسین بروجردى]] و سید [[محمود شاهرودى]].<ref>آخوند خراسانى آفتاب نیمه شب، محمد رضا سماک امانى، ص۹۷.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
آوازه علمى آخوند از مرزها گذشت. از این رو شیخ الاسلام [[امپراتورى عثمانى]] که در آن زمان به عراق آمده بود، روزى همراه شمارى از همراهان در درس آخوند شرکت کرد. همهمهاى بین طلاب بلند شد. به احترام او برخاستند. شیخ الاسلام نزدیکتر رفت و آخوند با دیدن وى، درس را به بررسى نظر ابوحنیفه در یکى از مسائل علم اصول کشاند. ابتدا نظر او را بیان کرد و دلیلهایش را برشمرد. شیخ الاسلام در شگفت بود که چگونه استاد شیعى، نظر پیشواى [[اهل سنت]] را پذیرفته است؟! اما اندکى بعد سخنان آخوند او را متوجه اشتباهش ساخت. آخوند چند اشکالِ علمى بر نظر [[ابوحنیفه]] وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان [[شیعه]] در آن مسأله را بیان کرد. آخوند از شیخ الاسلام خواست تا به منبر بروند و همه از سخنانش استفاده نمایند. اما او به احوالپرسى با آخوند بسنده کرد. شیخ الاسلام از قدرت علمى و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود که تا مدتها بعد هماره از آن دیدار به یاد ماندنى سخن مىگفت.<ref> | آوازه علمى آخوند از مرزها گذشت. از این رو شیخ الاسلام [[امپراتورى عثمانى]] که در آن زمان به عراق آمده بود، روزى همراه شمارى از همراهان در درس آخوند شرکت کرد. همهمهاى بین طلاب بلند شد. به احترام او برخاستند. شیخ الاسلام نزدیکتر رفت و آخوند با دیدن وى، درس را به بررسى نظر ابوحنیفه در یکى از مسائل علم اصول کشاند. ابتدا نظر او را بیان کرد و دلیلهایش را برشمرد. شیخ الاسلام در شگفت بود که چگونه استاد شیعى، نظر پیشواى [[اهل سنت]] را پذیرفته است؟! اما اندکى بعد سخنان آخوند او را متوجه اشتباهش ساخت. آخوند چند اشکالِ علمى بر نظر [[ابوحنیفه]] وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان [[شیعه]] در آن مسأله را بیان کرد. آخوند از شیخ الاسلام خواست تا به منبر بروند و همه از سخنانش استفاده نمایند. اما او به احوالپرسى با آخوند بسنده کرد. شیخ الاسلام از قدرت علمى و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود که تا مدتها بعد هماره از آن دیدار به یاد ماندنى سخن مىگفت.<ref>کفایه الاصول، مقدمه.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
=عبادت و زهد= | =عبادت و زهد= | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
=دستگیرى نیازمندان= | =دستگیرى نیازمندان= | ||
<br> | <br> | ||
یکى از سخنرانان مذهبى کربلا که از مخالفانِ مشروطه بود و همه جا علیه آخوند صحبت مىکرد، به علّت بدهى تصمیم گرفت خانهاش را بفروشد. مشترى خرید خانه را مشروط به امضا و اجازه آخوند قرارداد. گرچه روىِ دیدن آخوند را نداشت، امّا شرمنده و ناچار نزد آخوند رفت و از او خواست تا به این معامله راضى شود. آخوند چند کیسه لیره به او داد و گفت: شما جزو علمایید، من راضى نیستم که در گرفتارى باشید. با این پول، بدهى خود را بدهید و خانه را نفروشید. هرگاه به مشکلى برخوردید نزد من بیایید. واعظ کربلا از رفتار آخوند متنبّه گشت و از آن پس، از مریدان او شد.<ref> | یکى از سخنرانان مذهبى کربلا که از مخالفانِ مشروطه بود و همه جا علیه آخوند صحبت مىکرد، به علّت بدهى تصمیم گرفت خانهاش را بفروشد. مشترى خرید خانه را مشروط به امضا و اجازه آخوند قرارداد. گرچه روىِ دیدن آخوند را نداشت، امّا شرمنده و ناچار نزد آخوند رفت و از او خواست تا به این معامله راضى شود. آخوند چند کیسه لیره به او داد و گفت: شما جزو علمایید، من راضى نیستم که در گرفتارى باشید. با این پول، بدهى خود را بدهید و خانه را نفروشید. هرگاه به مشکلى برخوردید نزد من بیایید. واعظ کربلا از رفتار آخوند متنبّه گشت و از آن پس، از مریدان او شد.<ref>مرگى در نور، ص۱۰۲ – ۱۰۳، ۱۰۷، ۳۷۷، ۳۷۹ – ۳۸۰، ۳۸۱، ۳۹۴، ۳۹۵، ۳۹۷ و ۴۰۰</ref> | ||
<br> | <br> | ||
=تاسیس مدارس= | =تاسیس مدارس= | ||
برخى از بانیان خیر، هزینه ساختن مدرسه علمیهاى را به آخوند دادند. وى نیز با تمام توان در تلاش براى ساختن مدرسه بود. سرانجام در سال ۱۳۲۱ ق. مدرسه علمیهاى در محله حویش نجف، به همت او بنا شد که به نام مدرسه بزرگ آخوند مشهور گردید. کتابخانه مدرسه داراى نفیسترین کتابهاى خطى بود. آخوند در سال ۱۳۲۶ ق. مدرسه دیگرى در محله برّاق ساخت که به مدرسه الوسطى آخوند شهرت یافت. سوّمین مدرسهاى که با همت ایشان، در محله برّاق بنا شد مدرسه کوچک آخوند است که در سالِ ۱۳۲۸ ق. کار بناى آن به اتمام رسید. | برخى از بانیان خیر، هزینه ساختن مدرسه علمیهاى را به آخوند دادند. وى نیز با تمام توان در تلاش براى ساختن مدرسه بود. سرانجام در سال ۱۳۲۱ ق. مدرسه علمیهاى در محله حویش نجف، به همت او بنا شد که به نام مدرسه بزرگ آخوند مشهور گردید. کتابخانه مدرسه داراى نفیسترین کتابهاى خطى بود. آخوند در سال ۱۳۲۶ ق. مدرسه دیگرى در محله برّاق ساخت که به مدرسه الوسطى آخوند شهرت یافت. سوّمین مدرسهاى که با همت ایشان، در محله برّاق بنا شد مدرسه کوچک آخوند است که در سالِ ۱۳۲۸ ق. کار بناى آن به اتمام رسید. | ||
<br> | <br> | ||
آخوند در ساختن چندین مدرسه در نجف، کربلا و [[بغداد]] مشارکت داشت. در این مدرسهها ادبیات فارسى نیز تدریس مىشد. او مبلغانى به ایلها، عشایر و روستاهاى دور افتاده عراق گسیل داشت، تا آنها را با احکام اسلامى آشنا سازند. مجلههاى اخوت، دره النجف»، العلم و نجف اشرف با پشتیبانى آخوند در عراق منتشر مىشد.<ref> | آخوند در ساختن چندین مدرسه در نجف، کربلا و [[بغداد]] مشارکت داشت. در این مدرسهها ادبیات فارسى نیز تدریس مىشد. او مبلغانى به ایلها، عشایر و روستاهاى دور افتاده عراق گسیل داشت، تا آنها را با احکام اسلامى آشنا سازند. مجلههاى اخوت، دره النجف»، العلم و نجف اشرف با پشتیبانى آخوند در عراق منتشر مىشد.<ref>موسوعه العتبات المقدسه، جعفر خلیلى، چاپ دوم، مؤسسه الاعلمى، بیروت، ۱۴۰۷ ق.، ج۷، ص۱۴۶ – ۱۴۷ و ۱۵۰ – ۱۵۴.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
=حمایت از تولید ملی= | =حمایت از تولید ملی= | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
شرکت اسلامى، نخستین شرکت سهامى بود که در ایران تأسیس شد. این شرکت در سال ۱۳۱۶ ق. در اصفهان آغاز به کار کرد. کارخانههاى پارچه بافى و تولید پوشاک این شرکت در اندک مدتى چنان سودآور شد که روز به روز بر شمار سهامداران آن افزوده و صدها دستگاه بافندگى وارد میدان تولید گردید و شعبههاى شرکت در بسیارى از شهرستانها گشایش یافت. | شرکت اسلامى، نخستین شرکت سهامى بود که در ایران تأسیس شد. این شرکت در سال ۱۳۱۶ ق. در اصفهان آغاز به کار کرد. کارخانههاى پارچه بافى و تولید پوشاک این شرکت در اندک مدتى چنان سودآور شد که روز به روز بر شمار سهامداران آن افزوده و صدها دستگاه بافندگى وارد میدان تولید گردید و شعبههاى شرکت در بسیارى از شهرستانها گشایش یافت. | ||
<br> | <br> | ||
ملک المتکلمین، حاج آقا [[نورالله اصفهانى]] وسید [[جمال واعظ]] در منابر، مردم را به خرید سهام تشویق مىکردند. نهصد هزار تومان سهام از سوى مردم خریدارى شد. سیّد جمال واعظ کتابى به نام «لباس التقوى» نوشت و هدف از تأسیس شرکت اسلامى را در آن کتاب بیان نمود. آخوند خراسانى و هفت نفر از مراجع تقلید نجف تقریظى بر این کتاب نوشته، از شرکت اسلامى پشتیبانى نمودند. آخوند در حمایت از شرکت نوشت: «بر مسلمانان لازم است که لباس ذلّت (تولید خارج) را از تن بیرون کنند و لباس عزّت (ساخت داخل) را بپوشند.»<ref> | ملک المتکلمین، حاج آقا [[نورالله اصفهانى]] وسید [[جمال واعظ]] در منابر، مردم را به خرید سهام تشویق مىکردند. نهصد هزار تومان سهام از سوى مردم خریدارى شد. سیّد جمال واعظ کتابى به نام «لباس التقوى» نوشت و هدف از تأسیس شرکت اسلامى را در آن کتاب بیان نمود. آخوند خراسانى و هفت نفر از مراجع تقلید نجف تقریظى بر این کتاب نوشته، از شرکت اسلامى پشتیبانى نمودند. آخوند در حمایت از شرکت نوشت: «بر مسلمانان لازم است که لباس ذلّت (تولید خارج) را از تن بیرون کنند و لباس عزّت (ساخت داخل) را بپوشند.»<ref>تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدى ملک زاده، ج ۱، ص ۱۳۶ – ۱۳۸</ref> | ||
<br> | <br> | ||
=آثار= | =آثار= | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
آثار تألیفی استدلالی آخوند خراسانی درباره مباحث اصول فقه، فقه و فلسفه است، که به طور مستقل و یا به صورت شرح و حاشیه بر آثار دیگران تألیف شده است. | آثار تألیفی استدلالی آخوند خراسانی درباره مباحث اصول فقه، فقه و فلسفه است، که به طور مستقل و یا به صورت شرح و حاشیه بر آثار دیگران تألیف شده است. | ||
<br> | <br> | ||
مشهورترین آنها کفایة الاصول است که در ظرف دو سال (از ۱۳۲۱ به بعد) تألیف شده و از زمان تألیف تاکنون، مهمترین متن درسی سطوح عالی و نیز محور مباحث بیشتر درسهای دوره عالی(خارج) اصول فقه در حوزههای علوم دینی بوده و شرحها و حاشیههای بسیاری بر آن نوشته شده است. خراسانی از آن پس به صاحب کفایه نیز شهرت یافت و فرزندانش به کفایی مشهور شدند یا خود، این لقب را برگزیدند.<ref> | مشهورترین آنها کفایة الاصول است که در ظرف دو سال (از ۱۳۲۱ به بعد) تألیف شده و از زمان تألیف تاکنون، مهمترین متن درسی سطوح عالی و نیز محور مباحث بیشتر درسهای دوره عالی(خارج) اصول فقه در حوزههای علوم دینی بوده و شرحها و حاشیههای بسیاری بر آن نوشته شده است. خراسانی از آن پس به صاحب کفایه نیز شهرت یافت و فرزندانش به کفایی مشهور شدند یا خود، این لقب را برگزیدند.<ref>بامداد، شرح حال رجال ایران، ۱۳۵۷ش، ج۴، ص۱.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
حواشی و تعلیقات بر [[فرائدالاصول]](مشهور به رسائل) شیخ انصاری، اثر دیگر خراسانی است. | حواشی و تعلیقات بر [[فرائدالاصول]](مشهور به رسائل) شیخ انصاری، اثر دیگر خراسانی است. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
<br> | <br> | ||
خراسانی چندین رساله فقهی استدلالی نیز در موضوعات گوناگون تألیف کرده که شماری از آنها در یک مجلد گردآوری شده و با عنوان [[الرسائل الفقهیة]] به چاپ رسیده است. | خراسانی چندین رساله فقهی استدلالی نیز در موضوعات گوناگون تألیف کرده که شماری از آنها در یک مجلد گردآوری شده و با عنوان [[الرسائل الفقهیة]] به چاپ رسیده است. | ||
یکی دیگر از آثار فقهی ولی ناتمام خراسانی، [[کتابالاجارة]] (رسالة فی مسئلة الاجارة) است.<ref> | یکی دیگر از آثار فقهی ولی ناتمام خراسانی، [[کتابالاجارة]] (رسالة فی مسئلة الاجارة) است.<ref>آقابزرگ طهرانی، الذریعة،۱۴۰۳ق، ج۱، ص۱۲۲.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
شرح مبسوط خطبه اول نهجالبلاغه نیز اثر دیگری از خراسانی است. که به خطا بهنام [[شریعت اصفهانی]] چاپ شده است. | شرح مبسوط خطبه اول نهجالبلاغه نیز اثر دیگری از خراسانی است. که به خطا بهنام [[شریعت اصفهانی]] چاپ شده است. | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
<br> | <br> | ||
القضاء و الشهادات ([[تقریرات القضاء]]) به قلم فرزندش، [[میرزامحمد آقازاده]]. | القضاء و الشهادات ([[تقریرات القضاء]]) به قلم فرزندش، [[میرزامحمد آقازاده]]. | ||
بسیاری از شاگردان خراسانی، تقریرات درسهای فقه و اصول او را نوشتهاند که نام برخی از آنها مشخص نیست.<ref> | بسیاری از شاگردان خراسانی، تقریرات درسهای فقه و اصول او را نوشتهاند که نام برخی از آنها مشخص نیست.<ref>آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۳۶۷.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
=نقش آخوند در نهضت مشروطه= | =نقش آخوند در نهضت مشروطه= | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
آخوند تا پاسى از شب بیدار بود. امانتها را به صاحبانشان داد و برنامه هاى فردا را منظم کرد و کارها را بین چند نفر از یارانش تقسیم کرد. نیمه شب به نماز شب ایستاد آقا پیش از اذان صبح دل دردِ شدیدى گریبانش را گرفت. سرانجام پس از اقامه نماز صبح، پیشواى مشروطه رخت از جهان بربست. | آخوند تا پاسى از شب بیدار بود. امانتها را به صاحبانشان داد و برنامه هاى فردا را منظم کرد و کارها را بین چند نفر از یارانش تقسیم کرد. نیمه شب به نماز شب ایستاد آقا پیش از اذان صبح دل دردِ شدیدى گریبانش را گرفت. سرانجام پس از اقامه نماز صبح، پیشواى مشروطه رخت از جهان بربست. | ||
<br> | <br> | ||
برخى بر این باورند که وى به وسیله جاسوسان روسى و انگلیسى مسموم شده است.<ref> | برخى بر این باورند که وى به وسیله جاسوسان روسى و انگلیسى مسموم شده است.<ref>آخوند خراسانى، آفتاب نیمه شب.</ref> | ||
<br> | <br> | ||
=پانویس= | =پانویس= |
ویرایش