۸٬۲۰۰
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «'''طریقت نعمت اللهی''' از معروفترین سلسلههای تصوف در ایران است که به واسطه ش...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
نعمتاللّه ولی از بزرگترین مشایخ صوفیه ایران است و شاید کمتر کسی از حیث نفوذ معنوی و تربیتی و کثرت مریدان به پایه او رسیده باشد. [۱] | نعمتاللّه ولی از بزرگترین مشایخ صوفیه ایران است و شاید کمتر کسی از حیث نفوذ معنوی و تربیتی و کثرت مریدان به پایه او رسیده باشد. [۱] | ||
==مذهب== | |||
اگرچه در تشیع شاه نعمتاللّه ولی تردید وجود دارد اما این سلسله از قرن هشتم به عنوان یک سلسله شیعی شناخته شد و وجود همین سلسله در قرن نهم از علل و اسباب مثر نشر تشیع بود. [۲] | اگرچه در تشیع شاه نعمتاللّه ولی تردید وجود دارد اما این سلسله از قرن هشتم به عنوان یک سلسله شیعی شناخته شد و وجود همین سلسله در قرن نهم از علل و اسباب مثر نشر تشیع بود. [۲] | ||
==دستورات== | |||
دستورهای خاص وی در سلوک اِلی اللّه که مبتنی بر جمع صورت و معنی، یا دست را به کار و دل را با یار داشتن، بود مقبول خاطر عموم طالبان راه قرار گرفت. [۳] | دستورهای خاص وی در سلوک اِلی اللّه که مبتنی بر جمع صورت و معنی، یا دست را به کار و دل را با یار داشتن، بود مقبول خاطر عموم طالبان راه قرار گرفت. [۳] | ||
جانشینان شاه نعمتالله | =جانشینان شاه نعمتالله= | ||
==شاه برهانالدین== | |||
پس از وفات شاه نعمتاللّه ولی بنا بر فرمان او یگانه فرزندش، شاه برهانالدین خلیلاللّه، جانشین او شد. | پس از وفات شاه نعمتاللّه ولی بنا بر فرمان او یگانه فرزندش، شاه برهانالدین خلیلاللّه، جانشین او شد. | ||
==نوادگان شاه نعمتالله== | |||
سپس هشت تن از فرزندزادگان و اعقاب وی به جانشینی و مقام ارشاد نایل شدند. | سپس هشت تن از فرزندزادگان و اعقاب وی به جانشینی و مقام ارشاد نایل شدند. | ||
==هجرت به دکن== | |||
آنها همگی بنا به دعوت سلطان احمدشاه و دیگر سلاطین بهمنی به دکن رفتند و در آنجا سکونت گزیدند. [۴][۵] | آنها همگی بنا به دعوت سلطان احمدشاه و دیگر سلاطین بهمنی به دکن رفتند و در آنجا سکونت گزیدند. [۴][۵] | ||
==علت هجرت== | |||
این تغییر محل سکونت شاید هم به سبب ناخرسندی حکام تیموری، خصوصاً شاهرخ، و فقهای حنفی خراسان از افزایش صوفیان شیعی بوده است؛ مثلاً برای شاه قاسم انوار، صوفی شیعی که در آن ایام می زیست و از ارادتمندان شاه نعمت اللّه ولی بود، مشکلاتی پیش آوردند. [۶] | این تغییر محل سکونت شاید هم به سبب ناخرسندی حکام تیموری، خصوصاً شاهرخ، و فقهای حنفی خراسان از افزایش صوفیان شیعی بوده است؛ مثلاً برای شاه قاسم انوار، صوفی شیعی که در آن ایام می زیست و از ارادتمندان شاه نعمت اللّه ولی بود، مشکلاتی پیش آوردند. [۶] | ||
==گسترش تشیع در هند== | |||
در هر حال، سیطره معنوی سلسله نعمتاللهی در هند موجب رواج تصوف و تشیع در هند، خصوصاً در منطقه دکن، شد و از این راه زبان فارسی و مذهب تشیع نیز در آنجا گسترش یافت. | در هر حال، سیطره معنوی سلسله نعمتاللهی در هند موجب رواج تصوف و تشیع در هند، خصوصاً در منطقه دکن، شد و از این راه زبان فارسی و مذهب تشیع نیز در آنجا گسترش یافت. | ||
عنوان شاه | =عنوان شاه= | ||
از زمان شاه نعمتاللّه استعمال لفظ « شاه » در عناوین طریقتی این سلسله مرسوم گشت و مراد از آن شاهیای بود که حاصل بندگی و گدایی درگاه الاهی است. | از زمان شاه نعمتاللّه استعمال لفظ « شاه » در عناوین طریقتی این سلسله مرسوم گشت و مراد از آن شاهیای بود که حاصل بندگی و گدایی درگاه الاهی است. | ||
پس از آنکه مذهب شیعه در ایران رسمی شد، مشایخ صوفی شیعی برای اظهار ارادت علنی به حضرت علی علیهالسلام، القابی را که سابقاً به « اللّه » یا « دین » ختم میشد، به لفظ علی نیز مختوم کردند. [۷][۸] | پس از آنکه مذهب شیعه در ایران رسمی شد، مشایخ صوفی شیعی برای اظهار ارادت علنی به حضرت علی علیهالسلام، القابی را که سابقاً به « اللّه » یا « دین » ختم میشد، به لفظ علی نیز مختوم کردند. [۷][۸] | ||
احیاء سلسله نعمتاللهی در ایران | =احیاء سلسله نعمتاللهی در ایران= | ||
چنانکه گفته شد، این سلسله در ایران احیا شد. | چنانکه گفته شد، این سلسله در ایران احیا شد. | ||
==ورود معصوم علیشاه به ایران== | |||
به دستور شاه علیرضا دکنی، قطب سلسله نعمتاللهی که در دکن ساکن بود، در اواخر حکومت کریمخان زند در ۱۱۹۰، سیدمیرعبدالحمید معصوم علیشاه و سیدطاهر دکنی برای تجدید حیات این سلسله به ایران آمدند. | به دستور شاه علیرضا دکنی، قطب سلسله نعمتاللهی که در دکن ساکن بود، در اواخر حکومت کریمخان زند در ۱۱۹۰، سیدمیرعبدالحمید معصوم علیشاه و سیدطاهر دکنی برای تجدید حیات این سلسله به ایران آمدند. | ||
شاه طاهر دکنی در همان سالهای اول درگذشت و عملاً معصوم علیشاه سلسله را ترویج کرد. | شاه طاهر دکنی در همان سالهای اول درگذشت و عملاً معصوم علیشاه سلسله را ترویج کرد. | ||
==استقبال مردم== | |||
آمدن وی به ایران با استقبال فراوان مردم روبرو شد و از مهمترین کسانی که در همان ابتدا به دعوت وی وارد سلوک شدند، میرزامحمدعلی اصفهانی (ملقب به نورعلیشاه) و پدر وی میرزاعبدالحسین (ملقب به فیض علیشاه) بودند. [۹] | آمدن وی به ایران با استقبال فراوان مردم روبرو شد و از مهمترین کسانی که در همان ابتدا به دعوت وی وارد سلوک شدند، میرزامحمدعلی اصفهانی (ملقب به نورعلیشاه) و پدر وی میرزاعبدالحسین (ملقب به فیض علیشاه) بودند. [۹] | ||
نورعلیشاه | =نورعلیشاه= | ||
==جانشینی معصوم علیشاه== | |||
معصوم علیشاه قبل از اینکه به دست فقیه متنفذ زمان، آقامحمدعلی بهبهانی (مؤلف کتاب معروف خیراتیه در رد تصوف)، در ۱۲۱۲ به قتل برسد، با اختیاراتی که از جانب شاه علیرضا دکنی داشت، نورعلیشاه را به جانشینی منصوب کرد. [۱۰] | معصوم علیشاه قبل از اینکه به دست فقیه متنفذ زمان، آقامحمدعلی بهبهانی (مؤلف کتاب معروف خیراتیه در رد تصوف)، در ۱۲۱۲ به قتل برسد، با اختیاراتی که از جانب شاه علیرضا دکنی داشت، نورعلیشاه را به جانشینی منصوب کرد. [۱۰] | ||
==علم و شعر نورعلیشاه== | |||
نورعلیشاه که علاوه بر جذابیت معنوی، به علوم دینی تسلط داشت و از ذوق شاعری برخوردار بود، از همان آغاز عده بسیاری را از همه طبقات مجذوب خود کرد. | نورعلیشاه که علاوه بر جذابیت معنوی، به علوم دینی تسلط داشت و از ذوق شاعری برخوردار بود، از همان آغاز عده بسیاری را از همه طبقات مجذوب خود کرد. | ||
گفته شده که از میان علمای بزرگ، شیخ عبدالصمد همدانی (مؤلف کتاب بحر المعارف در «حکمت اربعه عملیه»، که در حمله وهابیان به کربلا در ۱۲۱۶ به شهادت رسید) از ارادتمندان وی بوده است. [۱۱] | گفته شده که از میان علمای بزرگ، شیخ عبدالصمد همدانی (مؤلف کتاب بحر المعارف در «حکمت اربعه عملیه»، که در حمله وهابیان به کربلا در ۱۲۱۶ به شهادت رسید) از ارادتمندان وی بوده است. [۱۱] | ||
==مشکل انتسابها== | |||
به طور کلی به سبب اوضاعی که از اواخر صفویه بر ضد تصوف وجود داشت، روشن نیست که از میان علما چه کسانی واقعاً از طرفداران سلاسل صوفیه بودهاند. | به طور کلی به سبب اوضاعی که از اواخر صفویه بر ضد تصوف وجود داشت، روشن نیست که از میان علما چه کسانی واقعاً از طرفداران سلاسل صوفیه بودهاند. | ||
از سوی دیگر، درباره صحت و سقم انتساب برخی از آثار به علما، که با آثار صوفیه مشابهت دارد، تردید هست؛ مثلاً، برخی رساله سیر و سلوک را که شامل دستورهایی برای سیر الی اللّه است و مشابه دستورهای طریقتی سلسله نعمتاللهی است، به سید بحرالعلوم نسبت میدهند و در برابر، عدهای منکر آن هستند. [۱۲][۱۳] | از سوی دیگر، درباره صحت و سقم انتساب برخی از آثار به علما، که با آثار صوفیه مشابهت دارد، تردید هست؛ مثلاً، برخی رساله سیر و سلوک را که شامل دستورهایی برای سیر الی اللّه است و مشابه دستورهای طریقتی سلسله نعمتاللهی است، به سید بحرالعلوم نسبت میدهند و در برابر، عدهای منکر آن هستند. [۱۲][۱۳] | ||
جانشین نور علیشاه | =جانشین نور علیشاه= | ||
نورعلیشاه قبل از وفات به تنی چند اجازه ارشاد و تربیت داد و در عتبات عالیات، شیخ زینالدین حسین علیشاه اصفهانی (متوفی ۱۲۳۴) را به جانشینی خود تعیین کرد. [۱۴] | نورعلیشاه قبل از وفات به تنی چند اجازه ارشاد و تربیت داد و در عتبات عالیات، شیخ زینالدین حسین علیشاه اصفهانی (متوفی ۱۲۳۴) را به جانشینی خود تعیین کرد. [۱۴] | ||
پس از درگذشت شاه علیرضا دکنی در ۱۲۱۴ در دکن، حسین علیشاه رسماً قطب سلسله نعمتاللهی شد. | پس از درگذشت شاه علیرضا دکنی در ۱۲۱۴ در دکن، حسین علیشاه رسماً قطب سلسله نعمتاللهی شد. | ||
مخالفت فقها با صوفیه | =مخالفت فقها با صوفیه= | ||
در تمام این ایام مخالفت فقها با تصوف ادامه یافت و گاه حکام را به اخراج و اذیت و آزارشان وا میداشتند. | در تمام این ایام مخالفت فقها با تصوف ادامه یافت و گاه حکام را به اخراج و اذیت و آزارشان وا میداشتند. | ||
البته در میان شاهان قاجار کسانی مانند محمدشاه (حک: ۱۲۵۰ـ۱۲۶۴) نیز بودند که به بزرگان تصوف ارادت داشتند. [۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹] | البته در میان شاهان قاجار کسانی مانند محمدشاه (حک: ۱۲۵۰ـ۱۲۶۴) نیز بودند که به بزرگان تصوف ارادت داشتند. [۱۵][۱۶][۱۷][۱۸][۱۹] | ||
==مشتاق علیشاه== | |||
در همین دوران مشتاق علیشاه، به تحریک واعظی کرمانی، در ۱۲۰۶ در کرمان کشته شد [۲۰] و مرید وی، میرزامحمدتقی کرمانی ملقب به مظفرعلیشاه، که دیوان مشتاقیه را نیز به نام مرشد خود سروده، به اصرار آقامحمدعلی بهبهانی از طرف فتحعلی شاه احضار و سرانجام در ۱۲۱۵ مسموم شد و در کرمانشاه مدفون گردید. [۲۱] | در همین دوران مشتاق علیشاه، به تحریک واعظی کرمانی، در ۱۲۰۶ در کرمان کشته شد [۲۰] و مرید وی، میرزامحمدتقی کرمانی ملقب به مظفرعلیشاه، که دیوان مشتاقیه را نیز به نام مرشد خود سروده، به اصرار آقامحمدعلی بهبهانی از طرف فتحعلی شاه احضار و سرانجام در ۱۲۱۵ مسموم شد و در کرمانشاه مدفون گردید. [۲۱] | ||
==حسین علیشاه== | |||
این ایذا و طرد بلد به همین طریق در مورد حسین علیشاه نیز اعمال شد. | این ایذا و طرد بلد به همین طریق در مورد حسین علیشاه نیز اعمال شد. | ||
==محمدجعفر کبودرآهنگی== | |||
جانشین وی حاج محمدجعفر کبودرآهنگی، ملقب به مجذوبعلیشاه (متوفی ۱۲۳۸ یا ۱۲۳۹)، نیز از این حیث در امان نبود. [۲۲] | جانشین وی حاج محمدجعفر کبودرآهنگی، ملقب به مجذوبعلیشاه (متوفی ۱۲۳۸ یا ۱۲۳۹)، نیز از این حیث در امان نبود. [۲۲] | ||
او که خود از علما و صاحب تألیفاتی در تصوف است، بر اثر برخی اتهامات مجبور شد که در رساله العقایدالمجذوبیة صراحتاً اعتقادات دینی و عرفانی خود را شرح دهد.[۲۳] | او که خود از علما و صاحب تألیفاتی در تصوف است، بر اثر برخی اتهامات مجبور شد که در رساله العقایدالمجذوبیة صراحتاً اعتقادات دینی و عرفانی خود را شرح دهد.[۲۳] | ||
==مست علیشاه== | |||
پس از وی حاج زینالعابدین شیروانی، ملقب به مست علیشاه (متوفی ۱۲۵۳)، نیز دچار همین مضیقهها بود. [۲۴][۲۵][۲۶] | پس از وی حاج زینالعابدین شیروانی، ملقب به مست علیشاه (متوفی ۱۲۵۳)، نیز دچار همین مضیقهها بود. [۲۴][۲۵][۲۶] | ||
دوشاخه شدن سلسله نعمتاللهی | =دوشاخه شدن سلسله نعمتاللهی= | ||
در این دوره انشعابی نیز در طریق نعمتاللهیه، به سبب اختلاف در جانشینی مجذوبعلیشاه، پیدا شد که حاصل آن پدیدآمدن دو شاخه در این سلسله بود؛ قطب شاخه اصلی مست علیشاه و قطب شاخه دیگر حاج ملامحمدرضا همدانی (متوفی ۱۲۴۷) ملقب به کوثرعلیشاه [۲۷] بود. | در این دوره انشعابی نیز در طریق نعمتاللهیه، به سبب اختلاف در جانشینی مجذوبعلیشاه، پیدا شد که حاصل آن پدیدآمدن دو شاخه در این سلسله بود؛ قطب شاخه اصلی مست علیشاه و قطب شاخه دیگر حاج ملامحمدرضا همدانی (متوفی ۱۲۴۷) ملقب به کوثرعلیشاه [۲۷] بود. | ||
شاخه اخیر که به فرزند کوثرعلیشاه [۲۸] رسید، بعداً به نام سلسله نعمتاللهیه کوثریه مشهور شد. [۲۹] | شاخه اخیر که به فرزند کوثرعلیشاه [۲۸] رسید، بعداً به نام سلسله نعمتاللهیه کوثریه مشهور شد. [۲۹] | ||
خط ۱۱۲: | خط ۸۲: | ||
محمدشاه قاجار او را نائب الصدر فارس کرده بود، ازینرو کمتر مورد ایذا قرار گرفت. [۳۰][۳۱] | محمدشاه قاجار او را نائب الصدر فارس کرده بود، ازینرو کمتر مورد ایذا قرار گرفت. [۳۰][۳۱] | ||
دوشاخگی بعد از رحمتعلیشاه | =دوشاخگی بعد از رحمتعلیشاه= | ||
بعد از رحمت علیشاه، سلسله نعمتاللهی دو شاخه شد: گروهی از حاج آقا محمدکاظم اصفهانی ملقب به سعادت علیشاه (متوفی ۱۲۹۳) و گروه دیگر از عموی رحمت علیشاه (حاج آقامحمد ملقب به منورعلیشاه، متوفی ۱۳۰۱) تبعیت کردند. | بعد از رحمت علیشاه، سلسله نعمتاللهی دو شاخه شد: گروهی از حاج آقا محمدکاظم اصفهانی ملقب به سعادت علیشاه (متوفی ۱۲۹۳) و گروه دیگر از عموی رحمت علیشاه (حاج آقامحمد ملقب به منورعلیشاه، متوفی ۱۳۰۱) تبعیت کردند. | ||
==شاخه اول== | |||
در شاخه اول بعد از سعادت علیشاه، حاج ملاسلطان محمد [۳۲] اهل بیدخت گناباد جانشین او شد و در زمان وی سلسله نعمتاللهی شهرت بسیار یافت. | در شاخه اول بعد از سعادت علیشاه، حاج ملاسلطان محمد [۳۲] اهل بیدخت گناباد جانشین او شد و در زمان وی سلسله نعمتاللهی شهرت بسیار یافت. | ||
===سلطان علیشاه=== | |||
سلطان علیشاه، که در حکمت شاگرد حاج ملاهادی سبزواری بود، از مشاهیر علما و عرفای اوایل قرن چهاردهم و صاحب آثار عرفانی شیعی است، از جمله این آثار است: سعادتنامه، توضیح، تنبیه النائمین، مجمع السعادات و ولایتنامه به فارسی و تفسیر مشهور کامل قرآن به سبک عرفانی شیعه به نام بیان السعادة فی مقامات العبادة به زبان عربی. | سلطان علیشاه، که در حکمت شاگرد حاج ملاهادی سبزواری بود، از مشاهیر علما و عرفای اوایل قرن چهاردهم و صاحب آثار عرفانی شیعی است، از جمله این آثار است: سعادتنامه، توضیح، تنبیه النائمین، مجمع السعادات و ولایتنامه به فارسی و تفسیر مشهور کامل قرآن به سبک عرفانی شیعه به نام بیان السعادة فی مقامات العبادة به زبان عربی. | ||
وی در ۱۳۲۷ در بیدخت به قتل رسید و در همانجا مدفون شد. | وی در ۱۳۲۷ در بیدخت به قتل رسید و در همانجا مدفون شد. | ||
===شهرت سلسله پس از سلطان=== | |||
پس از او این شاخه به سلسله نعمتاللهی گنابادی یا سلطان علیشاهی شهرت یافت. [۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] | پس از او این شاخه به سلسله نعمتاللهی گنابادی یا سلطان علیشاهی شهرت یافت. [۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] | ||